ریچارد داوکینز
مقدمه
کلینتون ریچارد داوکینز، یک رفتارشناس و زیستشناس فرگشتی مشهور اهل بریتانیا است. وی در طول دوران حرفهای خود به عنوان استاد صاحب کرسی دانشگاه آکسفورد در زمینه «درک عمومی علم» فعالیت کرده و همچنین تعدادی از کتابهای علمی برای عموم نوشته است. او عضو انجمن سلطنتی علوم و انجمن سلطنتی ادبیات بریتانیا است و دارای تواناییهای برجسته در تفسیر و آموزش میباشد.
داوکینز به دلیل مواضع خود در مورد خداناباوری معروف است و به دلیل نقد دین و دینگرایی شناخته میشود. او معتقد است که ردِ خدا و مذهب نتیجهٔ طبیعی مطالعات فیزیک، کیهانشناسی و همچنین زیستشناسی فرگشتی و نظریهٔ فرگشت است. دیدگاه او که به «خداناباوری علمی» شهرت دارد، از نظر بنیادین با «خداناباوری فلسفی» متفاوت است.
او از جمله نویسندگان برجستهای در زمینهٔ فرگشت (تکامل) است و تألیفات متعددی در این حوزه دارد. اولین کتاب او با عنوان “ژن خودخواه” که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، او را در مجامع علمی شناخته کرد. از آن پس، او چندین کتاب با عناوینی شاعرانه نظیر “فنوتیپ گسترشیافته” و “صعود به قلهٔ ناممکن” نگاشته است. او همچنین در کتاب “پندار خدا” به تشریح مفاهیمی دربارهٔ خالقی فراطبیعی پرداخته و بر اهمیت گسترش سواد علمی تأکید دارد.
زندگینامه
ریچارد داوکینز در ۲۶ مارس ۱۹۴۱ در نایروبی کنیا به دنیا آمد. پدرش یک سرباز بود که پس از جنگ جهانی دوم از کنیا به انگلیس بازگشت تا به نیروهای متفقین ملحق شود. خانواده در سال ۱۹۴۹ به انگلستان بازگشتند و هر دوی والدینش علاقه زیادی به علوم طبیعی داشتند و سعی میکردند تا پرسشهای او را به شیوه علمی پاسخ دهند.
داوکینز در دوران کودکی خود را یک پرورش معمولی انگلیکان توصیف میکند. او در سن نه سالگی شروع به شککردن در وجود خدا کرد، اما برهان نظم او را متقاعد میکرد. در دورهٔ نوجوانی با داروینیسم آشنا شد و به تدریج ایمان دینی خود را از دست داد.
او در دانشگاه آکسفورد در رشتهٔ زیستشناسی تحصیل کرد و تحت نظر تینبرگن، یک رفتارشناس جانوری برجسته، به تحقیقات در زمینه رفتارشناسی جانوران پرداخت. سپس در دههٔ شصت به عنوان استادیار در دانشگاه برکلی کالیفرنیا فعالیت کرد و در دههٔ هفتاد به عنوان استاد در دانشگاه آکسفورد بازگشت.
داوکینز به عنوان یک نویسنده و سخنران معروف در حوزهٔ علم شناخته میشود. او عضو گروههای مختلف علمی و ادبی بوده و جوایز و افتخارات بسیاری را به دست آورده است. از جمله جایزه داوکینز که به خاطر پژوهشهای برجسته در زمینهٔ بومشناسی و رفتارشناسی جانوران در خطر انقراض تأسیس شده است. او همچنین از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۸ به عنوان دارای کرسی فهم عمومی چالرز سیمونی آکسفورد خدمت کرده است.
زیستشناسی فرگشتی
از دیدگاه علمی، داوکینز به خاطر گسترش و عمومیسازی نگرش ژن محور در فرضیه فرگشت شناخته میشود. این دیدگاه به وضوح در کتابهای معروف او نظیر ژن خودخواه (سال ۱۹۷۶) و فنوتیپ گسترشیافته (۱۹۸۲) مشهود است. به عنوان یک رفتارشناس جانوری، داوکینز به بررسی ارتباط بین رفتار حیوانات و انتخاب طبیعی علاقهمند است. او باور دارد که ژن به عنوان واحد اصلی انتخاب در فرایند فرگشت عمل میکند. او همواره از دیدگاههای مربوط به فرایندهای ناسازگارانه در فرگشت و اعتقاد به انتخاب در سطحی بالاتر از ژن با اندیشهای بسیار شکاکانه پیروی میکند. داوکینز به ویژه نسبت به اهمیت انتخاب گروهی به عنوان پایه خیرخواهی و ازخودگذشتگی، نگرشی انتقادآمیز دارد. او از دیدگاههای دبلیو دی همیلتون در مورد انتخاب قومی و رابرت تریورز درباره ازخودگذشتگی متقابل استفاده کرده و دیدگاه خود را در مورد از خودگذشتگی در کتاب ژن خودخواه بیان کرده است.
نظریات
داوکینز کلمهٔ “میم” را برای توضیح اینکه چگونه اصول داروینی میتوانند در تشریح گسترش عقاید و پدیدههای فرهنگی استفاده شود، ابداع کرد. این کار به بهوجود آمدن رشتهای به نام میمتیک منجر شد. میم به هر موضوع فرهنگی اشاره دارد که یک ناظر بتواند آن را یک همانندساز در نظر بگیرد. فرض داوکینز این است که بسیاری از پدیدههای فرهنگی، به ویژه هنگام روبرو شدن با انسانها قابل همانندسازی هستند. میمها همیشه بدون اشتباه کپی نمیشوند و ممکن است در معرض تغییرات و تعدیلات قرار گیرند، و این فرآیند میتواند به تولید میمهای جدید منجر شود. این میمهای جدید ممکن است به عنوان سازههای کارآمدتر یا ناتوانتری از نیاکانشان وجود داشته باشند و این زمینهای برای فرضیه فرگشت فرهنگی (تکامل فرهنگی) است که متناظر با فرگشت بیولوژیک بر پایه ژن است. داوکینز پس از تعیین خطوط اصلی نظرات خود در کتاب “ژن خودخواه”، مسئولیت گسترش این نظریه را به عهده دیگران از جمله سوزان بلک مور گذاشت.
او به شدت با آفرینشگرایی مخالفت میکند و اعتقاد دارد که این نگرش یک بحث دینی و نه علمی است. داوکینز از اعتقادات آفرینشگرایی اخیر دنیا نیز مخالفت کرده و آن را به عنوان یک اشتباه ابلهانه و مخالف با عقل سلیم محکوم میکند. وی در کتاب “ساعتساز نابینا” بحث مربوط به طراحی را که یکی از مهمترین مباحثی است که آفرینشگرایان بر آن تکیه میکنند، به باد انتقاد گرفته است. داوکینز معتقد است که انتخاب طبیعی برای توضیح کارآمدی آشکار و پیچیدگی غیر تصادفی دنیای بیولوژیک کافی است و نقش ساعتساز را در این فرآیند نمیبیند.
او بهشدت با گنجاندن مباحث مربوط به آفرینشگرایی در تدریس علوم مخالف است زیرا آفرینشگرایی را یک بحث دینی میداند. ایمان مذهبی همیشه مترادف آفرینشگرایی نیست.
داوکینز یک خداناباور است و از منتقدان بنام مذهب بهشمار میآید. وی خداناباوریاش را نتیجه منطقی درک خود از نظریه فرگشت و اینکه دین و علم ناسازگارند میداند. او معتقد است که ایمان مذهبی بر پایه شواهد نیست و آن را مانند آبله میداند که ریشه کنی آن بسیار دشوارتر است. داوکینز بیشتر به خطراتی که مذهب میتواند به جامعه وارد کند، اشاره میکند. پس از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، او به طور ویژه بر جنبههای خطرناک مذهب تأکید کرد.
داوکینز در کتاب “توهمی به نام خدا” به بررسی بیشتری از نقش دین در جامعه میپردازد. در این کتاب، وی بیان میکند که وجود خداوند یک فرضیه علمی است و با دیدگاه گولد مبنی بر توجیه غیرمستقیم برای وجود هر دو علم و دین (NOMA) مخالفت دارد. او تأکید میکند که هر گونه اعتقاد به معجزه با واقعیتهای علم در تناقض است.
از دیگر افکار داوکینز میتوان به اظهار نظرهایش در مورد تحقیقات رابرت پیپ، که نشان میدهد انگیزه اصلی عملیات شهادت طلبانه معمولاً سیاسی است و خود مذهبی نیست، اشاره کرد. به همین ترتیب، داوکینز با تمایلاتی که به ایده تساهل و تسامح نسبت به مذهب دارد، مخالفت میکند و از ایمان به معنی اعتقادی بر پایه شواهد ناقص میداند.
مشاهدات داوکینز در مورد اسلام و ادیان دیگر در گوشزد بسیاری از افراد قرار گرفته است. او مواقف تندی نسبت به اسلام داشته است و برخی را آن را بزرگترین خطر جهان میداند. موضعگیری او باعث برانگیختگی انتقاداتی از سوی برخی نویسندگان و پژوهشگران غربی شده است.
همچنین، داوکینز به دلیل استفاده از عبارت “پاپ نازی” در مورد پاپ پیوس دوازدهم و همچنین برخی اظهارات خود درباره اسلام، مورد انتقاد قرار گرفته است. او بیشتر انتقادات خود را به سیاستها و آیینهای اسلامی مرتبط میکند و مواقف مثبتی نسبت به اسلام ابراز نکرده است.
منتقدان
در بررسیها و انتقادات برخی از متفکران در مورد داوکینز و آثار او، بسیاری از افراد به نقدهای متعددی پرداختهاند. این نقدها به بحثهایی درباره محدودیتها و مسائل فلسفی و مذهبی مرتبط با تفسیر داوکینز پیرامون مسائل مذهبی، فلسفی و علمی مرتبط است. این نقدها بیشتر به مسائل مذهبی مرتبط با نظریات داوکینز و تأثیر آن بر جوامع مختلف اشاره دارد. همچنین بعضی از انتقادات به عدم توجه داوکینز به جنبههایی از مسائل اخلاقی و انسانی مرتبط با تکامل و بررسی تأثیرات اجتماعی آثارش میپردازند.
بیشتر متفکران و دانشمندانی که از دیدگاههای داوکینز مخالفت میکنند، بر اهمیت بررسی دقیقتر و جامعتر مسائل مرتبط با تکامل و نقش زیستشناسی در جوامع انسانی تأکید دارند. آنها بر اهمیت لحاظ کردن ابعاد فلسفی، اخلاقی، و اجتماعی در تحلیلهای علمی و زیستشناسی تاکید دارند. همچنین نقدها به جنبههای محدودی از رویکرد داوکینز به مسائل مذهبی و انسانی میپردازد و بر اهمیت توجه به چالشها و پیچیدگیهای فراتر از تفسیرهای علمی و زیستشناسی تأکید دارد.
در مجموع، این نقدها بر اهمیت توجه به جنبههای متعدد و پیچیده مرتبط با موضوعاتی که داوکینز بر آنها تمرکز دارد، و همچنین نقد از تفسیر داوکینز از برخی مسائل علمی و فلسفی تأکید دارند. توسعه و بررسیهای بیشتر در این زمینه میتواند به فهم بهتری از این مسائل و مسیرهای آینده در تحقیقات مرتبط با تکامل و نقش زیستشناسی در جوامع انسانی منجر شود.
عبدالکریم سروش در دانشگاه استنفورد به نقد دیدگاه داوکینز پرداخت و طرح پرسش هایدگر که «چرا موجودات به جای آنکه نباشند، هستند؟»، پاسخ این پرسش را فلسفی و نه علمی دانست. سروش در این ادامه با بحث در باب مفهوم زمانمندی و علیت به اثبات خدا پرداخته و سپس با صحبت در باب مبنای اخلاقی بودن، نکاتی در معقولیت خداباوری بیان میکند. او نتیجه میگیرد عموم کسانی که دستی در فلسفه و کلام دارند استدلالهای داوکینز را بسیار سخیف و ضعیف برشمردهاند.
احمد الحسن یمانی یکی از علمای شیعه است که به نقد داوکینز پرداختهاست. او کتابی تحت عنوان “توهم خداناباوری” در جواب به توهم خدای داوکینز نگاشتهاست. نکته مهم این است که احمد الحسن برخلاف دیگر علمای شیعه به فرگشت معتقد است.
در سال ۲۰۰۴ کتابی به چاپ رسید با عنوان “پندار داوکینز”. در این کتاب نویسنده، آلیستر مکگرات، نکاتی را در مقابل استنتاجهای ضّد دینی داوکینز بیان میکند. از جمله مینویسد که نظریه فرگشت لزوماً موید هیچ مرام و مسلکی نیست، چه الحاد و چه ایمان. وی تأکید میکند که موافقت با داروین لزوماً به خداناباوری نمیانجامد. مایکل شرمر، پایهگذار جامعه شکاکان – که داوکینز نیز عضو آن است- با ذکر این مطلب که این کتاب اثباتی برای وجود خدا نمیآورد مینویسد: دفاع [مکگرات] از ایمان دینی یک دفاع جانانه و محترمانهاست و او نشان میدهد که برخی از ارزیابیهای داوکینز در مورد مذهب قطعاً بیش از اندازه ساده انگارانه یا گزینشی هستند.
ژورنال فلسفه فرگشتی، در مقالهای به قلم رابرت استوارت، داوکینز را متهم به این میکند که مفاهیم سؤالبرانگیز را با واژههای علمی میپوشاند تا به آنها چهره موجه بدهد. او به این مسئله اشاره میکند که داوکینز مبحث «تکامل کیهانی» را در لوای تکامل زیستشناسی به خواننده القا مینماید بدون اینکه ذرهای دلیل برای اثبات آن بیاورد.
آثار
به طور خلاصه، آثار ریچارد داوکینز از طریق کتابها و فیلمهای مستند او در حوزههای مختلف علمی، فلسفی و اجتماعی تأثیرگذاری فراوان داشته است. زیرا او به عنوان یک زیستشناس و نویسنده برجسته در زمینهٔ تکامل، علوم طبیعی، و تأثیرات آن بر جامعه انسانی شناخته میشود. برخی از آثار برجستهٔ او عبارتند از:
– ژن خودخواه (۱۹۷۶): این کتاب به مفهوم تکامل و تأثیر ژنتیک در رفتارهای اجتماعی میپردازد.
– فنوتیپ گسترش یافته (۱۹۸۲): این اثر به بررسی اصول تکاملی و نقش فنوتیپ در تکامل موجودات زنده میپردازد.
– دین یار شیطان (۲۰۰۳): در این کتاب، داوکینز به بحث دربارهٔ اثرات منفی مذهب بر جامعه انسانی میپردازد.
– پندار خدا (۲۰۰۶): این کتاب بحثی گسترده در مورد وجود یا عدم وجود خدا و تأثیر این موضوع بر علم و جامعه دارد.
– بزرگترین نمایش روی زمین: مدرکی برای تکامل (۲۰۰۹): این کتاب به تأثیرات نظریه تکامل بر درک ما از جهان طبیعی میپردازد.
– شمعی کوچک در تاریکی: زندگی من و علم (۲۰۱۵): این کتاب به خاطرات و تجربیات شخصی داوکینز در دنیای علمی میپردازد.
این آثار، از جمله دیگر آثار و مستندهای او، مباحث و موضوعات مهمی را در زمینهٔ تکامل، دین و مذهب، علم، و جامعه مورد بررسی و بحث قرار دادهاند. داوکینز با استفاده از زبان ساده و روان، توانسته است مفاهیم پیچیدهٔ علمی را برای عموم مردم قابل درک کند و به آگاهی عمومی از مسائل مهم علمی و فلسفی کمک بسیاری کند.