جهان آرمانی

احترام به باورها: مرز میان آزادی و خشونت

-

باورها و تأثیر آنها بر زندگی اجتماعی و سیاسی

مقدمه: بررسی کلیات باورها

پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است توضیحاتی مختصر درباره موضوع این بخش ارائه شود. در برنامه‌های آینده، ویژه‌برنامه‌ای چند قسمتی به موضوع آزادی بیان و احترام به باورهای دیگران اختصاص خواهد یافت. در این قسمت، به صورت موجز به کلیات این موضوع پرداخته می‌شود و در برنامه‌های بعدی، جزئیات و مصادیق بیشتر بررسی خواهند شد. همان‌طور که در تمامی قسمت‌های برنامه‌ای به نام جان تلاش شده است، در این بخش نیز تمرکز بر معانی و مفاهیم پایه‌ای است و کمتر به مصادیق و مثال‌ها پرداخته می‌شود تا درک بهتری از مباحث حاصل شود.

 

تعریف باور: از دین تا فلسفه

باورها می‌توانند از المان‌ها و منابع مختلفی شکل بگیرند. یکی از رایج‌ترین انواع باورها، باورهای دینی و مذهبی هستند که زندگی بسیاری از انسان‌ها را تحت تأثیر قرار داده‌اند. ادیان ابراهیمی، شامل مسیحیت، اسلام و یهودیت، امروزه بیشترین پیروان را در جهان دارند. به عنوان مثال، از جمعیت حدود هشت میلیاردی جهان، بیش از چهار میلیارد نفر به این ادیان باور دارند. این باورها نه تنها زندگی فردی، بلکه زندگی اجتماعی و قوانین جوامع را نیز تحت تأثیر قرار داده‌اند.

 

برای نمونه، در ایران، باور به اسلام شیعی تمامی جنبه‌های زندگی، از فردی تا اجتماعی، قانون‌گذاری و شرایط مدنی را شکل داده است. علاوه بر باورهای دینی، باورهای دیگری نیز وجود دارند که از عرفان، فلسفه، سیاست، اقتصاد و حتی نگاه‌های باستانی به وطن و میهن سرچشمه می‌گیرند.

 

باورها: از فردی تا اجتماعی

باورها صرفاً مسائل فردی و شخصی نیستند، بلکه ماهیتی اجتماعی دارند. باورها از مجموعه‌ای از المان‌ها تشکیل می‌شوند که رفتارها و نگرش‌های اجتماعی را شکل می‌دهند. برخی معتقدند که باورها باید در حوزه شخصی باقی بمانند و وارد عرصه‌های اجتماعی و سیاسی نشوند. اما واقعیت این است که بسیاری از باورها، به ویژه باورهای دینی، از ابتدا با هدف تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی شکل گرفته‌اند.

 

به عنوان مثال، اسلام از همان ابتدا به عنوان یک نگاه سیاسی ظهور کرد و پیامبر اسلام، محمد، قدرت را در مدینه و سپس در مکه و دیگر مناطق عربستان به دست گرفت. این باورها نه تنها برای تغییر شرایط اجتماعی، بلکه برای قانون‌گذاری و تعیین قواعد زندگی اجتماعی طراحی شده‌اند. در یهودیت نیز، ده فرمان موسی و قوانین تورات، قواعد زندگی اجتماعی را تعریف می‌کنند.

 

باورها و قانون‌گذاری: تأثیر بر زیست اجتماعی

باورها، به ویژه باورهای دینی، نقش پررنگی در قانون‌گذاری و شکل‌دهی به زیست اجتماعی دارند. در ایران، قوانین از قانون اساسی تا قوانین جزایی و مدنی، تحت تأثیر باورهای اسلامی شکل گرفته‌اند. قوه مقننه و نهادهایی مانند شورای نگهبان، با شرط اسلامی بودن قوانین، بر روند قانون‌گذاری نظارت می‌کنند. این موضوع نشان می‌دهد که باورها نمی‌توانند صرفاً در حوزه شخصی باقی بمانند، چرا که از ابتدا برای تأثیرگذاری بر زندگی اجتماعی و سیاسی طراحی شده‌اند.

 

مناسک و نمادگرایی: جنبه‌های اجتماعی باورها

در ادیان، مناسک و نمادگرایی به عنوان بخشی از باورها شناخته می‌شوند. اگر باورها تنها به این مناسک محدود می‌شدند، شاید می‌شد از نگاه‌های لائیک و مدرن دفاع کرد که باورها باید در حوزه شخصی باقی بمانند. اما واقعیت این است که باورها فراتر از مناسک هستند و به قوانین و ساختارهای اجتماعی گسترش می‌یابند. این قوانین، زندگی اجتماعی را شکل می‌دهند و بر رفتارهای انسانی تأثیر می‌گذارند.

 

باورها و زندگی اجتماعی

باورها، به ویژه باورهای دینی، نه تنها زندگی فردی، بلکه زندگی اجتماعی و سیاسی را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این باورها از ابتدا برای تغییر شرایط اجتماعی و قانون‌گذاری شکل گرفته‌اند و نمی‌توان آنها را صرفاً به حوزه شخصی محدود کرد. درک این موضوع، کلیدی برای بررسی نقش باورها در جوامع و تأثیر آنها بر آزادی بیان و احترام به باورهای دیگران است

 

نماز جماعت و کنش اجتماعی در اسلام

اسلام، به عنوان یک نظام اعتقادی، دارای مناسک و اعمالی است که ماهیتی اجتماعی و سیاسی دارند. نماز جماعت و نماز جمعه، به ویژه در اهل تسنن، نه تنها اعمال دینی، بلکه کنش‌های اجتماعی و سیاسی محسوب می‌شوند. این مناسک، به وضوح نشان‌دهنده‌ی این هستند که اسلام نمی‌تواند صرفاً به حوزه‌ی شخصی محدود شود. درخواست از مسلمانان برای نگه‌داشتن این اعمال در خانه‌های خود، ناشی از یک نگاه توهم‌آمیز و غیرواقعی است که با ماهیت ذاتی این باورها در تضاد است.

 

احترام به باورها: حق حیات یا تهدید اجتماعی؟

احترام به باورها، به معنای حق حیات دادن به آنهاست. این احترام، به باورها اجازه می‌دهد تا زنده، جاری و ساری باشند، مناسک خود را انجام دهند و قوانین و قواعد خود را اعمال کنند. اما این احترام، زمانی با چالش مواجه می‌شود که باورها وارد عرصه‌ی سیاسی و قانون‌گذاری می‌شوند. لائیسیته، به عنوان یک نگاه مدرن، از احترام به باورها سخن می‌گوید، اما آنها را از دخالت در سیاست منع می‌کند. این نگاه، با واقعیت وجودی بسیاری از باورها، به ویژه باورهای دینی مانند اسلام، در تضاد است.

 

اسلام و قدرت سیاسی: تضاد با لائیسیته

اسلام، از ابتدا به عنوان یک نظام سیاسی و اجتماعی شکل گرفته است. این باور، نه تنها زندگی فردی، بلکه زندگی اجتماعی و سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است. درخواست از مسلمانان برای محدود کردن باورهای خود به حوزه‌ی شخصی، مانند کاشتن درخت در میان آب است؛ این درخواست، با ماهیت ذاتی اسلام که به دنبال قدرت‌گیری سیاسی و قانون‌گذاری است، در تضاد است.

 

نابرابری‌های اجتماعی و احترام به باورها

در ایران، تحت حکومت جمهوری اسلامی، نابرابری‌های اجتماعی بسیاری وجود دارد. زنان، به عنوان مثال، از حقوق اولیه‌ای مانند حق طلاق و حضانت کودکان محروم هستند. این نابرابری‌ها، ناشی از قوانینی است که بر پایه‌ی باورهای دینی وضع شده‌اند. آیا می‌توان به چنین باورهایی احترام گذاشت، در حالی که آنها به طور سیستماتیک حقوق انسانی را نقض می‌کنند؟

 

آزادی بیان و محدودیت‌های پس از بیان

در ایران، آزادی بیان به معنای واقعی وجود ندارد. مردم می‌توانند هر حرفی بزنند، اما پس از بیان، با عواقب شدیدی مانند اعدام، حبس ابد یا شلاق مواجه می‌شوند. این وضعیت، شبیه به نگاه لائیسیته است که به باورها احترام می‌گذارد، اما آنها را از دخالت در سیاست منع می‌کند. این احترام دو لبه، بی‌معناست، چرا که باورها ذاتاً به دنبال تأثیرگذاری بر زندگی اجتماعی و سیاسی هستند.

 

باورهای اسلامی و تبعیض‌های سیستماتیک

باورهای اسلامی، به ویژه در قوانین مربوط به ازدواج، ارث و ارتداد، تبعیض‌های سیستماتیک را ترویج می‌کنند. به عنوان مثال، مردان می‌توانند تا چهار همسر داشته باشند و از کنیزان بهره‌کشی جنسی کنند. این قوانین، برگرفته از تفسیرهای دینی هستند که حقوق انسانی را نقض می‌کنند. آیا می‌توان به چنین باورهایی احترام گذاشت، در حالی که آنها به طور سیستماتیک حقوق زنان و دیگر گروه‌های اجتماعی را نقض می‌کنند؟

 

احترام یا چالش؟

احترام به باورها، زمانی معنادار است که این باورها حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی را نقض نکنند. اما هنگامی که باورها وارد عرصه‌ی سیاسی و قانون‌گذاری می‌شوند و تبعیض‌های سیستماتیک را ترویج می‌کنند، احترام به آنها به یک چالش اخلاقی تبدیل می‌شود. در چنین شرایطی، باید میان احترام به باورها و دفاع از حقوق انسانی تعادل برقرار کرد.

 

احترام به باورها: مرز میان آزادی و خشونت

احترام به باورها در برابر حق حیات

وقتی از احترام به باورها صحبت می‌کنیم، در واقع از حق حیات دادن به آن باورها سخن می‌گوییم. اما این احترام زمانی به چالش کشیده می‌شود که باورها به خشونت، تبعیض و نقض حقوق انسانی منجر شوند. به عنوان مثال، در اسلام، ارتداد مجازات اعدام دارد. اگر فردی که مسلمان زاده شده است، تصمیم بگیرد به مسیحیت روی آورد، جان خود را از دست می‌دهد. آیا می‌توان به چنین باوری احترام گذاشت، در حالی که حق حیات و آزادی بیان را نقض می‌کند؟

 

تبعیض سیستماتیک و احترام به باورها

در بسیاری از جوامع اسلامی، قوانین بر پایه‌ی باورهای دینی وضع شده‌اند که تبعیض‌های سیستماتیک را ترویج می‌کنند. زنان از حقوق اولیه‌ای مانند حق طلاق، حضانت کودکان و ارث برابر محروم هستند. شهادت زنان در دادگاه‌ها نیمی از شهادت مردان محسوب می‌شود. آیا زنی که تحت این قوانین زندگی می‌کند، می‌تواند به چنین باورهایی احترام بگذارد؟ آیا احترام به این باورها به معنای تداوم نابرابری و ظلم نیست؟

 

احترام به باورها در برابر خشونت

باورهایی که خشونت را ترویج می‌کنند، مانند باورهای مسلمان‌کشی یا نژادپرستی، آیا شایسته‌ی احترام هستند؟ اگر جماعتی باور داشته باشند که باید تمام مسلمانان را کشت، آیا مسلمانان باید به این باور احترام بگذارند؟ یا اگر گروهی معتقد باشند که افراد رنگین‌پوست حق حیات ندارند، آیا این باور شایسته‌ی احترام است؟ احترام به باورها زمانی معنادار است که این باورها حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی را نقض نکنند.

 

مثال قاتل و احترام به باورها

فرض کنید در مقابل یک قاتل قرار گرفته‌اید که قصد دارد شما را بکشد. آیا می‌توانید به باورها و اهداف او احترام بگذارید؟ آیا می‌توانید وجودیت او را محترم بشمارید، در حالی که او قصد دارد جان شما را بگیرد؟ این مثال ساده، نشان‌دهنده‌ی این است که احترام به باورها زمانی معنادار است که آن باورها به خشونت و نقض حقوق انسانی منجر نشوند.

 

احترام به باورها و حقوق انسانی

احترام به باورها نباید به معنای تداوم خشونت و تبعیض باشد. باورهایی که حقوق انسانی را نقض می‌کنند، مانند باورهای نژادپرستانه، جنسیت‌زده یا خشونت‌آمیز، شایسته‌ی احترام نیستند. احترام به باورها باید در چارچوب حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی تعریف شود. در غیر این صورت، احترام به باورها به معنای تداوم ظلم و بی‌عدالتی است.

 

مرزهای احترام به باورها

احترام به باورها، زمانی معنادار است که این باورها حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی را نقض نکنند. باورهایی که خشونت، تبعیض و نقض حقوق انسانی را ترویج می‌کنند، شایسته‌ی احترام نیستند. احترام به باورها باید در چارچوب حقوق انسانی تعریف شود، در غیر این صورت، به تداوم ظلم و بی‌عدالتی منجر می‌شود.

 

نگاهی فراتر از تعصبات

وقتی از احترام به باورها صحبت می‌کنیم، باید فراتر از تعصبات و نگاه‌های وراثتی که از کودکی به ما تحمیل شده‌اند، قدم بگذاریم. تصور کنید در جهانی زندگی می‌کنید که هیچ‌یک از این باورها را نمی‌شناسید. نه قرآن خوانده‌اید، نه سیرت پیامبر را مطالعه کرده‌اید، نه احادیث و فقه‌های پیچیده را بررسی کرده‌اید. حالا، جماعتی به شما می‌گویند که قصد دارند شما را از بین ببرند، زنان شما را به کنیزی بگیرند و هیچ حقی برای شما قائل نیستند. آیا می‌توانید به چنین باورهایی احترام بگذارید؟ آیا احترام در این شرایط معنایی دارد؟

 

احترام در برابر خشونت: یک تناقض

احترام به باورها زمانی معنادار است که این باورها به حقوق دیگران تجاوز نکنند. اما وقتی باوری به خشونت، تبعیض و نقض حقوق انسانی منجر می‌شود، احترام به آن بی‌معناست. به عنوان مثال، اگر باوری وجود داشته باشد که تجاوز به کودکان را ترویج کند، آیا می‌توان به آن احترام گذاشت؟ اسلام، به عنوان نمونه، در برخی تفسیرها، کودک‌همسری را مجاز می‌داند. آیا می‌توان به چنین باوری احترام گذاشت، در حالی که حقوق کودکان را نقض می‌کند؟

 

قانون آزادی و احترام به دیگران

قانون آزادی، بر پایه‌ی احترام به حقوق دیگران استوار است. هر باوری که این قانون را نقض کند، شایسته‌ی احترام نیست. اگر باوری به آزار دیگران منجر شود، نه تنها احترامی به آن تعلق نمی‌گیرد، بلکه باید در برابر آن ایستادگی کرد. احترام به باورها نباید به معنای سکوت در برابر ظلم باشد. سکوت در برابر باورهای خشونت‌آمیز، هم‌دستی با ظلم است.

 

اسلام و چالش‌های احترام

اسلام، به عنوان یک نظام اعتقادی، در بسیاری از موارد با حقوق انسانی در تضاد است. از کودک‌همسری تا مجازات اعدام برای ارتداد، این باورها حقوق اساسی انسان‌ها را نقض می‌کنند. آیا می‌توان به چنین باورهایی احترام گذاشت؟ احترام به اسلام، در بسیاری از موارد، به معنای تداوم ظلم و بی‌عدالتی است.

 

احترام مشروط

احترام به باورها، مشروط به رعایت حقوق انسانی است. هر باوری که به خشونت، تبعیض و نقض حقوق دیگران منجر شود، شایسته‌ی احترام نیست. در چنین شرایطی، نه تنها احترام معنایی ندارد، بلکه باید در برابر آن ایستادگی کرد. احترام به باورها باید در چارچوب حقوق انسانی تعریف شود، در غیر این صورت، به تداوم ظلم و بی‌عدالتی منجر می‌شود

 

باورهای سیاسی و چالش‌های اخلاقی

باورهایی که به عرصه‌ی سیاسی وارد می‌شوند و زیست اجتماعی انسان‌ها را تغییر می‌دهند، اغلب در دل خود هزاران باور آلوده و مخرب را حمل می‌کنند. آیا می‌توان از کنار چنین باورهایی بی‌تفاوت گذشت؟ آیا می‌توان در برابر باورهایی که هم‌تراز نگاه‌های نژادپرستانه‌ی هیتلر هستند، سکوت کرد و ایستادگی نکرد؟ آیا می‌توان گفت که این باورها را محترم می‌شماریم، حتی اگر امروز مستقیماً به ما آسیب نرسانند؟

 

سکوت در برابر ظلم: یک اشتباه تاریخی

این نگرش که “ما یهودی نیستیم، پس کشتن یهودی‌ها اشکالی ندارد” یا “دختر ما نبود که کشته شد، پس ما در امانیم”، دقیقاً همان ذهنیتی است که در طول تاریخ باعث تداوم ظلم و بی‌عدالتی شده است. در ایران امروز، بسیاری از افراد با همین نگرش در برابر بی‌عدالتی‌ها سکوت می‌کنند، زیرا فکر می‌کنند که مستقیماً تحت تأثیر قرار نگرفته‌اند. اما احترام به باورها تنها زمانی معنا دارد که این باورها به دیگران آزاری نرسانند. هر باوری که در برابر زیست و جان دیگران موضعی خصمانه بگیرد، شایسته‌ی احترام نیست.

 

جهان آرمانی: جایی برای آزادی و اختیار

در جهان آرمانی، احترام به باورها به معنای از بین بردن جبر و ایجاد اختیار برای همه است. این جهان جایی است که حتی باورهای آلوده نیز می‌توانند وجود داشته باشند، اما تنها برای کسانی که به آنها معتقدند و نه برای کسانی که به واسطه‌ی جبر یا وراثت در آن گرفتار شده‌اند. در این جهان، حیوانات، گیاهان، کودکان و کسانی که حق انتخاب ندارند، از قوانین بیمار و ظالمانه مصون هستند.

 

جنگ در برابر باورهای مسموم

در جهان امروز، که جبر و ظلم به اوج خود رسیده است، احترام به باورهای مسموم بی‌معناست. تنها راه مقابله با این باورها، جنگیدن و ایستادگی در برابر آنهاست. این باورها، که در راستای آزار به دیگر جانداران شکل گرفته‌اند، باید از میان برداشته شوند.

 

جمع‌بندی:

این مقاله به بررسی مفهوم احترام به باورها در چارچوب حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی می‌پردازد. باورهایی که به خشونت، تبعیض و نقض حقوق دیگران منجر می‌شوند، شایسته‌ی احترام نیستند. در بسیاری از جوامع، به ویژه جوامع اسلامی، باورهای دینی به قوانینی تبدیل شده‌اند که حقوق زنان، کودکان و دیگر گروه‌های اجتماعی را نقض می‌کنند. احترام به چنین باورهایی به معنای تداوم ظلم و بی‌عدالتی است.

 

مقاله تأکید می‌کند که احترام به باورها باید مشروط به رعایت حقوق انسانی باشد. هر باوری که به آزار دیگران منجر شود، نه تنها شایسته‌ی احترام نیست، بلکه باید در برابر آن ایستادگی کرد. در جهان آرمانی، احترام به باورها به معنای ایجاد اختیار و آزادی برای همه است، جایی که حتی باورهای آلوده نیز می‌توانند وجود داشته باشند، اما تنها برای کسانی که به آنها معتقدند و نه برای کسانی که به واسطه‌ی جبر یا وراثت در آن گرفتار شده‌اند.

 

در نهایت، مقاله از خوانندگان می‌خواهد تا در برابر باورهای مسموم و ظالمانه ایستادگی کنند و برای ایجاد جهانی عاری از ظلم و بی‌عدالتی تلاش کنند. احترام به باورها تنها زمانی معنادار است که این باورها به حقوق دیگران تجاوز نکنند و آزادی و عدالت را برای همه به ارمغان بیاورند.