جهان آرمانی

انسان، ابژه: تبدیل وجود به تن در کارخانه‌های الهی

-

انسان، ابژه: تبدیل وجود به تن در کارخانه‌های الهی

در کارخانه‌ای بی‌پایان، بدن‌های انسان روی نوار نقاله حرکت می‌کنند. دست‌های مکانیکی، با دقتی وحشتناک، آنها را می‌درزند، می‌دوزند، و می‌برند. هر بدن، یک شماره دارد. هر بدن، یک کاربرد دارد. هر بدن، یک قیمت دارد. اما هیچ بدنی، یک نام ندارد. در این کارخانه، انسان نه یک موجود، که یک “ابژه” است. ابژه‌ای که باید تولید شود، کنترل شود، و در نهایت، مصرف شود—همه به نام خدا. این، جهان “انسان، ابژه” است—جهانی که در آن، وجود انسان به “تن” تقلیل یافته، و تن، به کالایی در کارخانه‌های الهی تبدیل شده است.

زیست‌سیاست: حکومت بر بدن از طریق الهیات

مفهوم “زیست‌سیاست” (Biopolitics) که توسط میشل فوکو مطرح شد، به حکومت بر بدن و جان انسان‌ها از طریق تولید دانش و ایدئولوژی اشاره دارد. اما الهیات، قدیمی‌ترین و کارآمدترین ابزار زیست‌سیاست است. وقتی یک کتاب مقدس دستور می‌دهد که “زن را ضربه بزن”، “کافر را بکش”، یا “فرزند را قربانی کن”، در واقع دستوری برای حکومت بر بدن است. بدن زن، بدن کافر، بدن فرزند—همه و همه باید تحت کنترل قرار گیرند.

شاعر نیما شهسواری، این حکومت را با دقت روان‌شناختی تشریح می‌کند:

سر زِ انسان می‌برند و این‌چنین آذین به جم
می‌کشند و می‌خورند و این‌چنین تب‌دار تن

«سر زدن»، نماد نهایی کنترل بر بدن است. وقتی سر بریده می‌شود، فرد دیگر نمی‌تواند فکر کند، نمی‌تواند نگاه کند، نمی‌تواند مقاومت کند. تنها چیزی که باقی می‌ماند، یک «تب‌دار تن» است—بدنی که تنها می‌تواند درد کند. این دقیقاً همان چیزی است که نظام‌های مذهبی می‌خواهند: بدن‌هایی که نتوانند فکر کنند، نتوانند نگاه کنند، نتوانند مقاومت کنند. بدن‌هایی که تنها می‌توانند اطاعت کنند.

از انبار تاریک تا کارخانه: فضاهای کنترل بدن

در کتاب «پروسه انسان»، شاعر صحنه‌ای را روایت می‌کند که نماد تمام این نظام است:

در میان انباری تاریک و نمور، جایی که صدا را در خود می‌بلعید و نگاه را به خود می‌خواند… زنانی به دور هم ایستاده بودند. زنان پریشان و دیوانه به یکدیگر می‌نگریستند و با اضطراب بسیار، وردهایی را زیر لب می‌خواندند.

آن «انبار تاریک»، نماد تمام فضاهایی است که بدن تحت کنترل قرار می‌گیرد: از خانه تا مدرسه، از مسجد تا زندان، از خیابان تا میدان نبرد. در این فضاها، بدن باید سکوت کند («صدا را در خود می‌بلعید»)، باید نگاه نکند («نگاه را به خود می‌خواند»)، و باید اطاعت کند («وردهایی را زیر لب می‌خواندند»). این فضاهای کنترل، نه تنها بدن را محدود می‌کنند، که روح و عقل را نیز نابود می‌کنند.

اقتصاد بدن: فروش و خرید اعضای انسان در بازار الهی

در نظام الهیات، بدن یک کالا است. کالایی که می‌توان آن را فروخت، خرید، یا غارت کرد. از بردگی جنسی در جنگ‌های مقدس، تا فروش اعضای بدن در بازارهای سیاه تحت پوشش مراکز مذهبی، تا استفاده از بدن زنان به عنوان ابزار تولید مثل برای جهاد—همه و همه نشان‌دهنده‌ی این واقعیت هستند که بدن، در این نظام، یک کالا است.

مدل‌های اقتصادی استثمار بدن

مدل‌های اقتصادی استثمار بدن بسیار متنوع است:

  • بردگی جنسی: در جنگ‌های مقدس، زنان کافر به عنوان غنیمت گرفته می‌شدند و به بردگی جنسی گرفته می‌شدند—همه به نام خدا.
  • فروش اعضای بدن: در برخی کشورهای اسلامی، فروش کلیه و کبد برای “کسب ثواب” یا “پرداخت بدهی” مرسوم است—همه تحت نظارت مراکز مذهبی.
  • تولید مثل برای جهاد: در برخی جوامع مذهبی، زنان تشویق می‌شوند تا هرچه بیشتر فرزند بیاورند تا “سپاهیان خدا” تربیت شوند.
  • قربانی کردن بدن: از قربانی کردن فرزندان در ادیان باستانی، تا خودکشی‌های انتحاری در جهاد مدرن—بدن به عنوان ابزاری برای کسب رضایت الهی قربانی می‌شود.

در این بازار، بدن انسان، ارزشی جز ارزش مادی ندارد. ارزشی که بر اساس نیاز نظام مذهبی تعیین می‌شود.

جنون الهی: چگونه دین جنون را به فرهنگ تبدیل می‌کند؟

یکی از وحشتناک‌ترین پیامدهای کلام مقدس، نابودی عقل است. وقتی انسان می‌پذیرد که حقیقت مطلق در یک کتاب نوشته شده، دیگر نیازی به فکر کردن ندارد. نیازی به سؤال کردن ندارد. نیازی به اخلاق خودش ندارد. کافی است که اطاعت کند. اینجاست که “جنون” متولد می‌شود—جنونی که شاعر آن را “جنون از آدمان” می‌نامد.

فرهنگ‌سازی جنون: از خانواده تا مدرسه تا رسانه

جنون الهی، یک بیماری فردی نیست. یک فرهنگ است. فرهنگی که از کودکی در خانواده آغاز می‌شود، در مدرسه تقویت می‌شود، و در رسانه‌ها تکمیل می‌شود. کودکی که به او گفته می‌شود “اگر دروغ بگویی، خدا می‌بیند”، یاد می‌گیرد که نه از اخلاق، که از ترس اطاعت کند. نوجوانی که به او گفته می‌شود “اگر با دختری دوست شوی، به جهنم می‌روی”، یاد می‌گیرد که نه از عشق، که از گناه بترسد. جوانی که به او گفته می‌شود “اگر کافر را نکشی، خائن هستی”، یاد می‌گیرد که نه از انسانیت، که از خشونت الهی افتخار کند.

این فرهنگ، جنون را نرمال می‌کند. جنون را مقدس می‌کند. جنون را وظیفه می‌کند. در این فرهنگ، کسی که عقلش را به کار می‌اندازد، کافر است. کسی که سؤال می‌کند، مرتد است. کسی که اخلاقش را خودش می‌سازد، گناهکار است. تنها کسی که سالم است، کسی است که دیوانه شده است—دیوانه‌ای که تمام وجودش را به کلام مقدس تسلیم کرده است.

شاعر می‌گوید:

وا ی از ا ی ن د ی وانگ ی‌ ها و جنون از آدمان
فکر و گفتار خدا م ی‌ سازد آن د ی وانه من

«جنون از آدمان»، یعنی جنونی که از خودِ انسان ناشی نمی‌شود، که از خارج—از «فکر و گفتار خدا»—به او تحمیل می‌شود. انسان، در این سیستم، قربانی است. قربانی سیستمی که خودش را مقدس می‌داند.

رهایی از طریق انکار: شکستن بت‌های کلام

راه نجات کجاست؟ شاعر پاسخ را می‌داند: در انکار. در شکستن بت‌ها. در آتش کشیدن کتاب‌های مقدس.

بشکن این بت پاره بادا آتش و بر خرمنش
هر چه در وهم و به تلطیف، نفسی خوبی در برش

این یک دعوت به خشونت نیست. این یک دعوت به آزادی است. آزادی از یوغ کلام. آزادی از خدای خشونت. آزادی از جنون الهی.

انکار به عنوان عبادت جدید

در جهان‌بینی شاعر، “انکار” خود به نوعی عبادت تبدیل می‌شود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما بت را می‌شکنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایه‌ی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.

این فلسفه، ریشه در اندیشه‌های نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشه‌هایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بی‌معنا می‌دانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفه‌ی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایه‌ی انسانیت، نه بر پایه‌ی الهیات است.

FAQ: پرسش‌های رایج درباره انسان، ابژه

آیا این مقاله می‌گوید تمام افراد مذهبی به بدن خشونت وارد می‌کنند؟”,
“خیر. این مقاله استدلال می‌کند که سیستم الهیات، به دلیل دستورات خشونت‌آمیز و مطلق‌گرایانه‌ی خود، ذاتاً زمینه‌ساز خشونت بر بدن است. بسیاری از افراد مذهبی با تفسیرهای ملایم و انسانی از متون عمل می‌کنند، اما این مقاله بر این نکته تأکید دارد که خود ساختار متن‌های مقدس و مکانیسم اطاعت کورکورانه، زمینه‌ساز خشونت نظام‌مند بر بدن است.”

“رابطه بین زیست‌سیاست و الهیات چیست؟”,

“text”: “الهیات، قدیمی‌ترین و کارآمدترین ابزار زیست‌سیاست است. زیست‌سیاست به حکومت بر بدن و جان انسان‌ها اشاره دارد، و الهیات این حکومت را از طریق ترس از عذاب و امید به بهشت اعمال می‌کند. دستورات مذهبی درباره لباس، رفتار جنسی، تغذیه، و حتی کشتن، همگی اشکالی از حکومت بر بدن هستند.”

“”: “راه حل پیشنهادی برای این مشکل چیست؟”,

: “راه حل پیشنهادی، ‘انکار رادیکال’ است: یعنی رد کردن مشروعیت مطلق کلام مقدس و بازگشت به انسان‌محوری. این به معنای حذف دین از جامعه نیست، بلکه به معنای حذف قدرت مطلق آن بر زندگی افراد و جوامع است. انسان باید خالق ارزش‌های خود باشد، نه برده‌ی ارزش‌های الهی.”

نتیجه‌گیری: پس از کارخانه، انسان می‌ماند

کارخانه‌های الهی، هزاران سال است بر سر ما سایه انداخته‌اند. کارخانه‌هایی که بدن‌ها را می‌درزند، روح‌ها را می‌کشند، و عقل‌ها را می‌سوزانند. اما زمان بستن این کارخانه‌ها فرا رسیده است. زمانی که بدن، دیگر کالا نباشد. زمانی که بدن، دوباره متعلق به خود انسان باشد.

راه نجات، در شکستن بت‌هاست. در آتش کشیدن کتاب‌هایی که به جای روشنایی، تاریکی می‌آفرینند. در فریاد زدن در برابر سکوت مقدس. در انکار مطلق هر چیزی که انسانیت ما را به خطر می‌اندازد.

اگر این مقاله برای شما معنادار بود، لطفاً آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. بحث را باز کنید. سؤال کنید. انکار کنید. تنها از این راه است که می‌توانیم جهانی انسانی‌تر—و کمتر خونین—بسازیم.

صفحهٔ اصلی جهان آرمانی

کتاب‌های جهان آرمانی

پادکست‌های جهان آرمانی