جهان آرمانی

ایمان جمعی و انقلاب: گذر از استبداد به سوی آرمان‌های آزادی و برابری

-

مقدمه:

 

در این بخش، قصد داریم به مسأله گذر از استبداد و ساخت یک سیستم جدید و سالم برای خروج از این دیکتاتوری‌ها بپردازیم. در این ویژه‌برنامه، به بررسی ابعاد مختلف حکومت‌های استبدادی پرداخته‌ایم و سعی کرده‌ایم به طور مختصر نگاهی به تاریخ این حکومت‌ها و نحوه‌ی به دست گرفتن قدرت توسط آنان داشته باشیم. این بررسی به ما کمک می‌کند تا بفهمیم چگونه انسان‌ها در طول تاریخ سعی کرده‌اند از تغییرات و تحولات اجتماعی استفاده کرده و جایگزین‌هایی برای این سیستم‌ها پیدا کنند.

یکی از مسائل اصلی که مطرح کردیم، علت‌ها و دلایلی است که باعث ایجاد دیکتاتوری‌ها شده‌اند. اما در نهایت باید به راه‌حل‌های مؤثر و تغییرات اساسی دست یابیم. چگونه می‌توان از این سیستم‌های استبدادی که به‌ویژه در ایران ریشه‌ دوانده‌اند عبور کرد؟ پاسخ این سؤال در نیاز به تغییر باورها و فرهنگ اجتماعی نهفته است.

در این صد سال اخیر، مردم ایران همواره در جستجوی آزادی و دموکراسی بوده‌اند. از زمان انقلاب مشروطه، که مردم خواهان حکومتی قانون‌مدار بودند، تا روزگار حکومت پهلوی و سپس انقلاب اسلامی، همواره در پی رسیدن به آزادی بوده‌اند. اما باوجود تمام این تحولات، همچنان در این چرخه استبداد گرفتار شده‌اند. پس این واقعیت که مردم دوباره با استبداد مواجه شده‌اند، نشان‌دهنده این است که باورهای اجتماعی و فرهنگی نیاز به تغییر دارد.

در این مسیر، وقتی تغییرات از بالا اعمال می‌شود، مردم اغلب به آن واکنش منفی نشان می‌دهند و آن را رد می‌کنند. به همین دلیل، تغییرات باید از پایین آغاز شود و مردم باید باورهای جدید و مناسب را به وجود آورند. ما باید بر تغییر فردیت انسان‌ها و شکل‌گیری آگاهی اجتماعی تمرکز کنیم.

موضوعی که باید بیشتر بر آن تأکید کرد این است که تغییر این باورهای قدیمی و پوسیده تنها از طریق ارتقای آگاهی و خرد میسر خواهد بود. به جای آنکه خود را دانای کل بدانیم، باید به پذیرش ناتوانی خود و تلاش برای دستیابی به دانش و آگاهی بپردازیم. باید متوجه شویم که تنها راه نجات خودمان از این وضعیت، از طریق خودشناسی و کار جمعی است. انسان‌هایی که به این آگاهی برسند که هیچ ناجی غیر از خودشان ندارند، قادر خواهند بود به‌طور مؤثر و آگاهانه در مسیر تغییر حرکت کنند.

در نهایت، تمام تحولات و تغییرات تاریخی به‌ویژه در زمینه‌هایی چون گذر از برده‌داری و تغییرات اجتماعی، به واسطه‌ی تلاش‌های آگاهانه و آزاداندیشانه انسان‌ها تحقق یافته‌اند. اگر بخواهیم از استبداد عبور کنیم و به آزادی حقیقی برسیم، باید این تاریخ و تحولات را مورد بازنگری قرار داده و از آن درس بگیریم.

 

گذر از استبداد: تغییر باورها و تعریف یک سیستم تازه

 

با تلاش و توان انسان‌های آزاده، تفکرات مسموم گذشته به کنار گذاشته شده‌اند. این ایمان به خویشتن، باور به توانایی‌های فردی و اهمیت تلاش‌های شخصی است که می‌تواند راه فردا را هموار کند.

 

این تغییرات می‌تواند ما را از فرهنگ‌های بیمارگونه و استبدادی عبور دهد. تنها با توجه به میل به برابری است که می‌توان جهانی برابر و عادلانه خلق کرد. تصویری از آزادی در برابر دیدگان ما نقش می‌بندد و این قدرت انتخاب و اختیار قانون درست است که ما را در مسیر آزادی سوق می‌دهد.

 

تغییر نگاه به استبداد و برتری‌طلبی

 

باید از نگاهی که به یکتا بودن، قدرت و برتری‌طلبی داریم، عبور کنیم. تنها در این صورت می‌توانیم به خویشتن خود ایمان داشته باشیم و دریابیم که تفکر جمعی، به مراتب قدرتمندتر از اندیشه یک فرد است، حتی اگر آن فرد داناترین دانایان باشد.

 

شناخت آزادی و برابری

 

برای گذر از استبداد، اولین قدم شناخت آزادی و دلیل وجود آن است. وقتی از آزادی صحبت می‌شود، نباید آن را به عنوان یک شیء جداگانه و مفهومی مجرد در نظر بگیریم. آزادی، در اصل، میل و خواسته ما به همراه یک چارچوب مشخص از قوانین است، قوانینی که به دیگران آزار نرساند.

 

آزادی باید هم‌راستا با برابری باشد. اگر برابری از این معادله حذف شود، آزادی تنها به دست قدرتمندان خواهد افتاد، کسانی که از قدرت بیشتری برخوردارند. آزادی باید به معنای آزار نرساندن به دیگر جانداران باشد.

 

دفاع از باورهای خود و مبارزه با تسلیم شدن

 

زمانی که این باورها را تغییر داده و به درک درستی از آزادی برسیم، برای گذر از تسلیم شدن به سوی باور به خویشتن و توانایی‌های خود حرکت می‌کنیم. این تغییرات در باورهاست که ما را به سوی آزادی هدایت می‌کند.

 

تغییر سیستم و تعریف یک نظام تازه

 

در نهایت، تغییر سیستم حاکم ضروری است. باید سیستمی جدید تعریف کنیم که به جای دیکتاتورهای صالح، حافظ آزادی باشد. سیستم جدید باید آماده باشد تا این آزادی را در تمامی جنبه‌های زندگی بشری از جمله حقوق فردی و اجتماعی تعریف کند.

 

تغییر نسل‌ها و بازنگری در ساختارهای حکومتی

 

با تغییر نسل‌ها و تحولات اجتماعی، مردم باید بتوانند ساختارهای حکومتی را بازنگری کنند. پیشنهاد یک رفراندوم پانزده یا بیست ساله می‌تواند راه‌حلی برای این تغییرات باشد، که به مردم اجازه دهد در هر دوره زمانی، ساختارهای حکومتی را تغییر دهند، بدون آنکه مجبور به پرداخت بهای سنگین باشند.

 

حالا با تلاش و توان آن‌ها بوده که این تفکر مسموم به کنار گذاشته شده است. حالا این ایمان به خویشتن، باور به خود داشتن، باور به فعل و تلاش خود داشتن است که می‌تواند راه فردا را هموار کند. حالا می‌تواند ما را گذر دهد از این فرهنگ بیمارگونه. حالا با نگاه و میل به این برابری، حالا می‌توانیم جهانی برابر و در عدل و انصاف تصویر کنیم. حالا با تصویری که نسبت به آزادی در برابر دیدگانمان نقش می‌بندد، با این قدرت انتخاب و اختیار قانون درست، حالا ما می‌توانیم گام برداریم در راستای رسیدن به آزادی. حالا می‌توانیم گذر کنیم از این نگاه مسموم و آلوده‌ای که همواره در گرو استبداد بوده است. حالا ما با گذر از این یکتا بودن، از این قدرت، از این برتری‌طلبی، حالا می‌توانیم به خویشتن ایمان داشته باشیم.

 

حالا با نگاه درست می‌توانیم بفهمیم که قاعدتاً فکر جمع در کنار هم قدرتمندتر است تا یک فکر فرد، حتی اگر او داناترین دانایان باشد که ما چنین چیزی را نداریم. ولی اگر این فرض را هم قبول کنیم، این فرض محال را قبول کنیم که ما یک دانای دانایان داریم در کشور خودمان، به جای آویزان شدن به او، که قاعدتاً فکر و ذهن و عقل و خردش کمتر از یک جماعتی است با دانایی‌های کوچکتر، حالا اگر ما به این مرحله و این مرام و باور برسیم، است که ما از استبداد گذر می‌کنیم.

 

پس برای گذر از استبداد، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین موضوع تغییر باورها است. باید این آزادی را شناخت و اصلاً دلیل وجودیش را دانست. ما گاهی روبرو می‌شویم با افرادی که در باب آزادی ساعت‌ها صحبت می‌کنند و یک تصویر مشخصی را پیرامون آزادی با شما در میان می‌گذارند. به عنوان یک شئ به شما این را می‌فروشند و حالا مواجه می‌شوید با جماعتی که فکر می‌کنند آزادی این است، در صورتی که آزادی میل و خواسته و آرزو و قانون درست شماست با یک چارچوب مشخص. آزار نرساندن به دیگران. آزادی‌ای که هم‌تای با برابری است، هیچ معنایی مجزا از برابری در خود ندارد.

 

چرا که اگر ما برابری را از این معادله حذف کنیم، آزادی از آن قدرتمندان خواهد بود. کسی که قدرت بیشتری داشته باشد یا کثرت بیشتری را جماعتی داشته باشند، حالا آن‌ها آزاد هستند و ما آزاد نیستیم. آزادی‌ای که مترادف بشود با اسارت دیگران، مفهوم اسارت است.

 

ما باید در نقطه ابتدایی به جنگ با این باورها برویم. باید این باورها را تغییر بدهیم و باورهای تازه‌ای را جایگزین آن‌ها کنیم که یک تعریف مشخص پیرامون آزادی داشته باشد. آزادی که هم‌تای با برابری است. آزادی که به مفهوم آزار نرساندن به دیگر جانداران است. آزادی که آرزوها و انتخاب‌های شماست و او معناگر آن آزادی است.

 

حالا زمانی که ما به این باورها برسیم، برای گذر از تسلیم بودن، برای رسیدن به باور به خویشتن، باور به افعال خود داشتن، کردار خود داشتن، برای اینکه شما به حس یاغی‌گری و طغیان برسید، به دفاع باور داشته باشید. با تغییر این باورها است که ما میل به آزادی خواهیم کرد و از این استبداد هم گذر خواهیم کرد.

 

وقتی ما به این تغییرات در باورها برسیم که خب قصه مفصلی دارد و صحبت‌های بیشماری می‌شود درباره‌اش کرد و من تحت کتاب‌های بیشماری که داشتم و یا برنامه‌هایی به نام جان سعی می‌کنم پیرامون این باورها صحبت بکنم، ما در نهایت باید حالا برسیم به تغییر سیستم. حالا باید به تعریف یک سیستم تازه برسیم. در نکته ابتدایی باید آن سیستم آلوده‌ای که سر کار است را تغییر بدهیم. باید او را از میان برداریم، اما از میان برداشتن او باید بدیلی داشته باشد. باید جایگزینی داشته باشد.

 

یعنی وقتی شما می‌رسید به حکومت وقت ایران، جمهوری اسلامی قاعدتاً برای رسیدن به آزادی و گذر از این استبداد باید این برداشته بشود. اما باید جایگزینی داشته باشد. حالا جایگزینی که یک سیستم تازه تعریف شده است که حالا قرار است نه یک شخص صالح به عنوان دیکتاتور صالح، نه دوباره افکار پوسیده گذشتگان که این بار یک سیستم تازه حافظ این آزادی باشد. حافظ گذر ما از استبداد باشد. حالا این سیستم تازه قرار است که تعریف بکند در باب همه موضوعات و موضوعات مشخص بیشمار.

 

من در باب این موضوع در ویژه‌برنامه‌هایی که پیرامون ایران داشتم هم صحبت کردم. اینکه به عنوان مثال شما مواجه می‌شوید با تغییر نسل‌ها، یعنی انسان‌ها را حالا با توجه به تعاریف مختلفی که وجود دارد، بین پونزده تا بیست سال می‌گویند تغییر نسل‌ها اتفاق می‌افتد. حالا شما مواجه می‌شوید که مثلا به عنوان مثال در همین پیش از جمهوری اسلامی صحبتی را خمینی می‌کرد که اگر پدربزرگان ما انتخاب کردند که فلانی پادشاه ما باشد، ما که همچین انتخابی را نکردیم.

 

در قبال جمهوری اسلامی هم به همین سادگی اتفاق می‌افتد. اگر پدران ما جمهوری اسلامی را انتخاب کردند، ما انتخابمان جمهوری اسلامی نبوده است، اما این یک موضوعی است که قاعدتاً در آتی هم اتفاق خواهد افتاد.

 

حال که شما این صورت‌مسئله را به کناری بگذارید و به راحتی از کنارش بگذرید و تنها و تنها برای مقابله با اتفاقی که امروز دارد می‌افتد از این استفاده کنید، راهگشا نیست. پس باید یک فکری بشود برای سیستم تازه‌ای که قرار باشد از این نگاه گذر بکند.

 

تعریف یک رفراندوم پانزده ساله و یا بیست ساله به عنوان یکی از ماده‌های قانونی در قانون اساسی می‌تواند راهگشا باشد. این که حالا مردم بعد از گذر پانزده سال، بیست سال با تغییر نسل‌ها بتوانند دوباره این ساختار را تغییر بدهند. اگر یک روزی به ساختاری به عنوان مثال هر ساختاری پادشاهی مشروطه، دور از ذهن، دور از واقع یا واقعیت، هر تعریفی از یک نوع سیستم حکومت، باورمند شدن و رای دادن و در رفراندوم انتخاب کردن نسل آینده مجبور به تمکین آن نباشد، نیازمند نباشد که جانش را از دست بدهد و از بین برود و کشته بشود.

 

 

تمام انقلاب‌هایی که در جهان اتفاق افتاده‌اند، چه انقلاب کبیر فرانسه، چه انقلاب اکتبر، چه انقلاب مشروطه، یا حتی انقلاب 57 ایران، و همچنین اتفاقاتی نظیر جنگ داخلی آمریکا، همگی از تجمیع آرزوها و در نهایت از ایمان جمعی ناشی شده‌اند. مردمی که برای آزادی و برابری به خیابان‌ها آمدند، مردمی که برای رسیدن به یک ایمان جمعی در فرانسه از جان گذشتند، یا مردمی که در روسیه به کمونیسم ایمان داشتند و حاضر بودند برای آن تلاش کنند و جان بدهند. این ایمان است که قوه محرکه‌ای برای تغییر، برای تحولات اساسی فراهم می‌آورد. ایمانی که به واسطه همان آرزوها شکل می‌گیرد. تجمیع این آرزوها در کنار هم است که این ایمان جمعی را می‌سازد.

 

اما امروز با جهانی روبه‌رو هستیم که در پی از بین بردن ایمان است. در یک سو، با حکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی مواجه هستیم که با خوراندن ایمان خود، مردم را از ساختن ایمان دور می‌کند. این حکومت‌ها با تحمیل ایمان فاسد خود، مردم را از داشتن ایمان و آرزوها باز می‌دارند. در سوی دیگر، با جماعت‌هایی روبه‌رو هستیم که ایمان را مترادف با عقب‌ماندگی و تحجر می‌دانند، زیرا این نوع حکومت‌ها نیازمند این هستند که هیچ ایمان جمعی شکل نگیرد. چرا که اگر ایمان جمعی شکل بگیرد، می‌تواند این ساختارها را تغییر دهد.

 

در این شرایط، ما نیازمند ساختن ایمان جمعی هستیم. برای تغییر، هیچ تغییری بدون ایمان جمعی امکان‌پذیر نیست. حالا این ایمان جمعی است که باید در برابر مردم قرار گیرد و آن‌ها را به حرکت درآورد. انقلاب، به‌عنوان تنها راه ممکن برای گذر از استبداد، نیازمند ایمان جمعی است. این ایمان جمعی، به واسطه تغییر باورها، در نوک پیکان تغییرات قرار می‌گیرد. انسان‌هایی که باورهای پوسیده گذشته را تغییر داده‌اند، حالا آرزوهایی دارند. این آرزوها، وقتی در کنار هم جمع می‌شوند، فریاد زده می‌شود و یک ایمان تازه را می‌سازد.

 

این ایمان جمعی تنها جنبه سلبی ندارد، بلکه جنبه‌ایجابی نیز دارد. این ایمان جمعی نه تنها برای از بین بردن حکومت فاسد موجود، بلکه برای آوردن یک حکومت جایگزین و ساخت یک سیستم تازه است. این سیستم تازه، همانطور که آرزوهای جمعی ما را به‌طور کامل در خود جای می‌دهد، باید قدرت تغییرات اساسی را داشته باشد و ما را از استبداد گذر دهد.

 

این ایمان جمعی همان قدرت محرکه‌ای است که می‌تواند همه چیز را تغییر دهد و در نهایت به نقطه‌ای برسیم که از استبداد عبور کنیم. استبدادی که در حال حاضر در ایران حاکم است، در پی این تغییرات است که ایمان و باورها شخصی باید متحول شوند. فرهنگی که پیشینه‌ای قدرتمند در ما دارد و سال‌ها ما را به تسلیم و بردگی واداشته است، باید تغییر کند و به ما یاغی‌گری و آزادی‌خواهی بیاموزد.

 

حالا در مقابل، انقلاب به‌عنوان وسیله‌ای برای تغییر سیستم فاسد حاکم، باید مورد توجه قرار گیرد. سیستم‌هایی که نه تنها آزادی و برابری را سرکوب می‌کنند، بلکه قوانین اسلامی را به‌عنوان تنها راه‌حل معرفی می‌کنند. در چنین سیستم‌هایی، قوای مختلف در هم تنیده‌اند و هیچ استقلالی وجود ندارد. حالا ما باید با یک تعریف تازه نسبت به سیستم، آرزوها و امیال خود را در آن ببینیم. این سیستم باید حامی ایمان جمعی ما باشد، حامی خواسته‌های مردم و حامی آرزوهایی که برای رسیدن به آزادی و عدالت داریم.

 

هدف ما از انقلاب، تنها تغییر سیستم حاکم نیست. ما نیازمند سیستمی هستیم که قدرت را در دست دیکتاتوری نگذارد و به جای آن، این قدرت در دست مردم و ایمان جمعی آن‌ها قرار گیرد. این سیستم تازه باید حامی آرزوهای ما باشد، آرزوهایی که می‌توانند تغییرات اساسی را در جهان به‌وجود آورند.

 

در راستای ایمان جمعی، می‌توان ساعت‌ها درباره ایمان شخصی خود سخن گفت، درباره قلمرو آرمانی و جهان آرمانی که در ذهنم می‌پرورانم. این قلمرو آرمانی، نمایانگر نگاه سیاسی من به جهان ایده‌آل است، کشوری که آرزو دارم در آن زندگی کنم و هموطنان خود را در آن بسازم. در این زمینه، می‌توان ساعت‌ها درباره چگونگی فاصله‌مان از دموکراسی مورد نظرمان صحبت کرد؛ دموکراسی‌ای که در آن هیچ فردی در رأس هرم قرار نمی‌گیرد، بلکه یک جمعیت به‌طور جمعی قوای اجرایی را پیش می‌برد. در چنین دموکراسی‌ای، قوه مقننه باید توسط مردمی کثیر انتخاب شود و قوا به‌گونه‌ای تقسیم شوند که نظارت بر این گروه‌ها هیچ‌گاه از میان نرود.

 

در این نظام آرمانی، باید قدرت هر روز کم‌تر و کم‌تر شود و بین تعداد بیشتری از انسان‌ها تقسیم گردد. باید یک قوه نظارتی وجود داشته باشد که همواره بر این قوای اجرایی نظارت کرده و هیچ گونه فسادی را اجازه ندهد. درباره این ایمان و ساختار سیاسی می‌توان ساعت‌ها صحبت کرد. ایمان‌های نوینی می‌توانند ظهور کنند و تجمیع آرزوها در کنار هم می‌تواند ایمان جمعی جدیدی بسازد که از این بحران بزرگ عبور کند.

 

این صحبت‌ها در برنامه‌های آتی به‌ویژه در برنامه‌ای با عنوان “جان” ادامه خواهد یافت، جایی که به‌صورت مفصل به این ایمانی که ما دنبال آن هستیم خواهیم پرداخت. هم‌اکنون نیز کتابی با عنوان “قلمرو آرمانی” در اختیار شماست که می‌توانید برای مطالعه بیشتر به وب‌سایت “جهان آرمانی” مراجعه کنید و از آثار موجود بهره‌برداری کنید.

 

با این حال، در این ویژه‌برنامه، تمرکز اصلی بر مسیر رسیدن به درمان و عبور از استبداد است. به‌طور مستقیم به ایمان خود نخواهیم پرداخت، بلکه تمرکز بر این است که چگونه می‌توانیم مراحل مختلف را برای گذر از استبداد طی کنیم. برای این تغییر، لازم است که باورهای جمعی انسان‌ها متحول شود، به‌ویژه باورهایی که در طول سال‌ها به آن‌ها تحمیل شده است. انسان‌ها باید تغییر کنند تا بتوانند در فرهنگی جدید به‌دنبال خرد و اندیشه‌های نوین باشند.

 

قرار است که این تغییرات منجر به ایجاد یک اجتماع جدید شود، یک جامعه‌ای که انسان‌ها را بیدار کند تا آرزوهای خود را بیان کنند. تجمیع این آرزوها در کنار هم ایمان جمعی جدیدی را می‌سازد. این ایمان جمعی به انسان‌ها این قدرت را می‌دهد که از جان بگذرند و انقلاب شکل گیرد. انقلاب، در این شرایط، تنها وسیله‌ای است برای رسیدن به یک سیستم تازه و تحقق آرزوهای جمعی.

 

تصور ما از این نظام تازه، همان سیستمی است که حافظ آرزوها و خواسته‌های جمعی باشد. این سیستم، با پذیرش ایمان جمعی، می‌تواند از استبداد گذر کرده و به آرزوهای بزرگ‌تر مانند آزادی و برابری دست یابد

 

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کلی:

مجموعه‌ای از مطالبی که به تفصیل در این متن مطرح شده است، حول محور ایمان جمعی و نقش آن در ایجاد تغییرات اساسی در جوامع انسانی شکل گرفته‌اند. از انقلاب‌های تاریخی همچون انقلاب‌های فرانسه و اکتبر تا انقلاب‌های مشروطه و انقلاب 57، همگی نمایانگر نیروهایی هستند که از دل آرزوها و ایمان جمعی برخاسته‌اند. این ایمان جمعی، که از تجمیع آرزوها و خواسته‌های مشترک مردم شکل می‌گیرد، نه تنها به‌عنوان محرک برای تغییر، بلکه به‌عنوان نیرویی اساسی برای ساختن نظامی جدید در برابر استبداد عمل می‌کند.

 

در مقابله با قدرت‌های مستبد، اعم از حکومت‌های دینی مانند جمهوری اسلامی یا حکومتی که به‌دنبال نابود کردن ایمان و آرزوهای مردم است، ایمان جمعی می‌تواند نقطه عطفی برای تغییرات بنیادین باشد. انقلاب، در این زمینه، تنها یک وسیله برای عبور از استبداد نیست، بلکه نقطه‌ای است که در آن انسان‌ها با آرزوهای خود، با امید به سیستم جدید، به میدان می‌آیند.

 

ایمان به تغییر، ساختار جدید، و نظام عدالت‌محور، با تاکید بر دموکراسی و نظارت مستمر بر قدرت، می‌تواند زمینه‌ساز تحولی بزرگ در جامعه بشری باشد. با این ایمان جمعی است که انسان‌ها نه تنها قادر خواهند بود از استبداد عبور کنند، بلکه با ساختن جامعه‌ای نوین و آزاد، به تحقق آرزوهای جمعی خود دست خواهند یافت.

 

در نهایت، هدف این انقلاب‌ها و این ایمان‌های جمعی، رسیدن به یک آرمان مشترک است که همه انسان‌ها را در برابر استبداد قرار دهد و آن‌ها را به سوی دنیای بهتر، با آزادی و برابری هدایت کند