جهان آرمانی

جان، برابری و آزادی: فلسفه‌ای برای حفظ طبیعت و موجودات زنده

-

ارزش جان: بی‌همتا و بی‌رقیب

 

بدون شک، جان، ارزشمندترین و تنها دارایی حقیقی موجودات است. هیچ چیزی در جهان به اندازه جان اهمیت ندارد. هرچقدر انسان‌ها در خلق داستان‌ها و باورهای مختلف کوشا باشند، هیچ‌چیز نمی‌تواند جایگاه جان را به عنوان ارزشمندترین دارایی تصاحب کند. تمام ارزش‌ها و اصولی که بشر در طول تاریخ به آن‌ها اعتقاد داشته است، در برابر جان بی‌ارزش هستند؛ شجاعت، صداقت، عقل، حقیقت و هرچیز دیگر که انسان به آن به‌عنوان یک اصل بزرگ اشاره می‌کند، در صورت فقدان جان هیچ معنایی ندارند.

 

اهمیت وجود و جان: مبنای تمام ارزش‌ها

وجود ما در ابتدا باید تحقق یابد تا بتوانیم به ارزش‌های دیگر بپردازیم. تنها وقتی که موجودیت‌مان وجود دارد، می‌توانیم شجاعت، صداقت، ایمان، و باور داشته باشیم. بنابراین، جان ما باارزش‌ترین دارایی است؛ جان تمامی جانداران از مهم‌ترین ارزش‌هایی است که در زندگی دارند.

 

جان به عنوان دارایی اصلی در موجودات زنده

چه انسان‌هایی که خود را از دیگر موجودات بالاتر می‌دانند، و چه آن‌هایی که در جوامع مختلف زندگی می‌کنند، مهم‌ترین و باارزش‌ترین دارایی هر فرد تنها جان اوست. این تنها چیزی است که برای هر موجودی بی‌بدیل و بنیادی است. هر کسی که تفکری را منتقل می‌کند، یا اثرگذار است، تنها از طریق موجودیت خود، یعنی جانش، می‌تواند تاثیری بگذارد. اگر جان فردی از بین برود، هیچ چیز از او باقی نخواهد ماند.

 

هیچ حقیقتی بالاتر از جان نیست

هیچ ارزش یا حقیقتی نمی‌تواند فراتر از جان قرار گیرد. انسان‌ها ممکن است به چیزهای مختلفی مانند باورهای مذهبی یا عقاید دیگر ارزش قائل شوند، اما این‌ها حقیقت نیستند؛ این‌ها تنها نظر و باور فردی است. حقیقت عینی این است که جان مهم‌ترین و باارزش‌ترین عنصر موجود است. تمامی باورها و آموزه‌ها زیر سایه‌ی این واقعیت قرار دارند. آنچه که ارزشمند است، خود جان است؛ چیزی که قابل لمس است و قابل درک.

 

ارزش‌گذاری انسان‌ها: مفاهیم مختلف و پویا

یکی از جنبه‌های بحث‌برانگیز در مورد ارزش‌های انسانی این است که چگونه افراد با توجه به باورهای خود ارزش‌گذاری می‌کنند. به عنوان مثال، یکی ممکن است بر این باور باشد که کسی که علم بیشتری به جهان می‌دهد، ارزش بالاتری دارد. در این نگرش، دانشمندان در بالاترین رتبه‌ها قرار می‌گیرند و کسانی که در عرصه علم و تحقیق پیشرفت می‌کنند، برتر از دیگران به نظر می‌رسند.

 

در مقابل، افرادی هستند که بر اساس دیدگاه‌های مذهبی خود ارزش‌گذاری می‌کنند. این افراد ممکن است کسانی را که ایمان بیشتری دارند و در تفکرات مذهبی خود پایبندتر هستند، ارزشمندتر بدانند. آنها کسانی را که ارکان دین خود را به درستی انجام می‌دهند و شرعیات را به درستی پیش می‌برند، باارزش‌تر از دیگران می‌پندارند.

 

تغییرات در ارزش‌ها و امکان تغییر آن‌ها

اما یکی از جنبه‌های مهم این است که هیچ‌کدام از این ارزش‌گذاری‌ها ثابت نیستند و می‌توانند تغییر کنند. برای مثال، ممکن است فردی بگوید آن‌که از نژاد خاصی است، ارزشمندتر از دیگران است. یا کسی ممکن است بگوید که خون خاصی ارزشمندتر است. این ارزش‌ها می‌توانند در طول زمان دستخوش تغییرات زیادی شوند. حتی ممکن است برخی از این ارزش‌ها، که امروز برای ما احمقانه به نظر می‌رسند، در آینده به دلیل گسترش و انتشار بیشتر، قدرت بیشتری پیدا کنند.

 

تاثیر تعداد پیروان بر قدرت باورها

اعتقادات مذهبی و حتی غیرمذهبی که امروز در جهان وجود دارند، از آن جهت که هر یک از آن‌ها تعداد زیادی پیرو دارند، به نظر می‌رسند که قدرت‌مندتر از دیگر باورها هستند. برای مثال، مسیحیت به دلیل تعداد سه میلیارد پیرو، به عنوان قدرتمندترین دین جهان شناخته می‌شود. در واقع، قدرت هر باور در این است که افراد زیادی به آن ایمان دارند و همین امر باعث می‌شود که آن باور در دنیا تاثیرگذار باشد. هر عملی که قرار باشد در جهان انجام شود، به واسطه تعداد زیاد پیروان آن باور انجام می‌شود.

 

قدرت خطرناک باورها و نحوه تغییر آن‌ها

این نکته اهمیت دارد که باورها و ارزش‌گذاری‌هایی که امروز ممکن است احمقانه به نظر برسند، در آینده می‌توانند قدرت زیادی پیدا کنند. همانطور که در تاریخ دیده‌ایم، هیتلر با استفاده از یک باور خاص در مورد نژاد آریایی توانست به قدرت بزرگی دست یابد. این باور که خون پاک آریایی ارزشمندتر از دیگر نژادهاست، در آن زمان برای پیروانش هیچ ابلهانه به نظر نمی‌رسید و باعث شد که آن‌ها به هیتلر قدرت بدهند.

 

حتی امروز، این باورها در چشم ما به نظر احمقانه می‌آید، اما آن زمان این باورها به اندازه‌ای قدرت داشتند که باعث شد میلیون‌ها نفر جان خود را از دست بدهند. این نشان می‌دهد که وقتی یک باور به اندازه کافی قدرت پیدا کند، می‌تواند به راحتی ارزش‌های جدیدی ایجاد کند که ممکن است خطرات جدی برای بشر داشته باشد.

 

برابری و ارزش انسانی به عنوان اصل بنیادین

در نهایت، مهم‌ترین نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که باید از بوجود آمدن تقسیمات و ارزش‌گذاری‌هایی که انسان‌ها را به گروه‌های مختلف تقسیم می‌کنند، جلوگیری کنیم. این تقسیمات می‌توانند در آینده باعث شوند که انسان‌ها با توجه به باورهای مختلف، ارزش‌های متفاوتی برای یکدیگر قائل شوند. به جای این تقسیم‌بندی‌ها، باید به یک باور مشخص برسیم که در آن جان هر موجودی به یک اندازه باارزش باشد. این باور به ما این اجازه را می‌دهد که هیچ‌کس نتواند جان دیگری را به دلیل نژاد، دین، ملیت یا هر ویژگی دیگری کم‌ارزش‌تر از دیگری بداند.

 

نقطه اصلی

در نهایت، ما باید به اصل برابری و همتایی جان‌ها اعتقاد داشته باشیم و بدانیم که جان تنها دارایی موجودات است. وقتی این باور را پذیرفتیم، هیچ باور دیگری نمی‌تواند جان انسان‌ها یا دیگر موجودات را نسبت به یکدیگر کم‌ارزش‌تر بداند. باید به یکسانی و برابری ارزش جان‌ها پایبند باشیم تا از بروز خطراتی که در آینده می‌تواند از باورهای اشتباه به‌وجود بیاید، جلوگیری کنیم.

 

تاثیر تعلیمات و تربیت بر ارزش‌گذاری انسان‌ها و موجودات

تأثیر تعلیم و تربیت بر انسان‌ها در شکل‌دهی به باورهای آن‌ها نقشی اساسی دارد. در بسیاری از جوامع، آموزه‌ها و اعتقادات مذهبی و فلسفی بر این اساس هستند که انسان را موجودی باارزش‌تر از دیگر موجودات قرار دهند. این باورها به‌ویژه از دوران کودکی به انسان‌ها منتقل می‌شوند و موجب می‌شوند که آن‌ها خود را در مرتبه‌ای بالاتر از سایر موجودات ببینند. این آموزه‌ها نه تنها بر رفتار انسان‌ها نسبت به دیگر موجودات بلکه بر نحوه برخورد آن‌ها با طبیعت و محیط زیست نیز تأثیر می‌گذارند.

 

در دنیای امروز، بسیاری از افراد از تعالیم مذهبی خود به‌عنوان مبنای ارزش‌گذاری‌هایشان استفاده می‌کنند. از آموزه‌های مختلفی چون خداوند و خلیفه بودن انسان بر زمین گرفته تا تصورات مختلف درباره این‌که انسان‌ها از دیگر موجودات برترند. در نتیجه، این تفکرات باعث می‌شود که انسان‌ها خود را دارای ارجحیت در برابر دیگر موجودات بدانند و این باور را به نسل‌های بعد منتقل کنند. در چنین شرایطی، کودکانی که در چنین محیط‌هایی پرورش می‌یابند، ممکن است به‌راحتی درک نکنند که احترام به تمامی موجودات، چه انسانی و چه غیرانسانی، ضرورتی اساسی است.

 

تفکر برابر بودن تمامی جان‌ها و ایجاد تغییرات اجتماعی

به‌جای نگاه برتری‌جویی به انسان، باید تلاشی جدی برای باور به برابری تمام جان‌ها و موجودات در دنیا صورت گیرد. وقتی انسان‌ها یاد بگیرند که همه موجودات زنده، از جمله انسان‌ها، حیوانات و گیاهان، از همان ارزش و کرامت برخوردارند، به‌طور طبیعی رفتارهای آن‌ها نسبت به طبیعت و دیگر موجودات نیز تغییر خواهد کرد. آموزه‌هایی که بر این اساس شکل می‌گیرند، انسان‌ها را به‌عنوان حافظان طبیعت و تمامی موجودات معرفی می‌کنند.

 

به جای اینکه کودکان و افراد جامعه از همان ابتدا در مکاتب دینی یا فلسفی خود به این باور برسند که انسان از سایر موجودات بالاتر است، باید آن‌ها را آموزش داد که هر موجود زنده از ارزش یکسان برخوردار است و باید مورد احترام قرار گیرد. در این صورت، انسان‌ها به‌جای اینکه به‌عنوان مالک و صاحب اختیار بر موجودات دیگر عمل کنند، به‌عنوان محافظان و مدافعان جان‌های دیگر ایفای نقش خواهند کرد.

 

شیوه‌های آموزشی در شکل‌دهی به رفتارهای اخلاقی

آن‌چه در این بین اهمیت دارد، شیوه‌های آموزشی و تربیتی است که به نسل‌های آینده منتقل می‌شود. در صورتی که کودکان در محیط‌هایی پرورش یابند که به‌طور مداوم به آن‌ها آموزش داده می‌شود که موجودات غیرانسانی از ارزش کمتری برخوردارند، این باور در آن‌ها نهادینه می‌شود و به‌طور طبیعی رفتارهایی مانند آزار حیوانات یا تخریب طبیعت از آن‌ها بروز خواهد کرد. اما اگر این آموزه‌ها تغییر کنند و بر اساس احترام به تمامی موجودات شکل بگیرند، آنگاه کودکان و جوانان آینده با نگرشی متفاوت به طبیعت و زندگی برخورد خواهند کرد.

 

برای مثال، اگر به کودکان آموخته شود که تمام موجودات، از جمله حیوانات و گیاهان، دارای حقوقی مشابه انسان‌ها هستند، این نگرش در بزرگسالی موجب ایجاد رفتارهایی مسئولانه‌تر نسبت به محیط زیست و دیگر موجودات خواهد شد. در چنین شرایطی، انسان‌ها نه‌تنها از آسیب رساندن به دیگر موجودات خودداری می‌کنند، بلکه به‌عنوان محافظان طبیعت و حامیان سایر جان‌ها در جامعه عمل خواهند کرد.

 

آموزه‌هایی که امروز در جوامع مختلف وجود دارند، در نهایت نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به رفتارهای فردی و اجتماعی دارند. بنابراین، تغییر این آموزه‌ها به‌سمت برابری و احترام به تمامی موجودات زنده می‌تواند باعث تحول در نگرش انسان‌ها نسبت به محیط زیست و سایر موجودات شود. در صورتی که انسان‌ها خود را برابر با دیگر موجودات ببینند، رفتارهای اخلاقی و مسئولانه‌تری نسبت به طبیعت و سایر موجودات از خود نشان خواهند داد. این تغییر در نگرش، می‌تواند به‌عنوان یک عامل کلیدی در حفظ و پاسداشت طبیعت و جان‌های دیگر در آینده عمل کند.

 

برساخته‌های انسانی و تأثیر آن بر طبیعت

امروز با برساخته‌های انسانی به جایی رسیده‌ایم که نفس کشیدن برای انسان‌ها به یک چالش تبدیل شده است. شهرها و کشورهایی داریم که از آلودگی‌های ناشی از فعالیت‌های انسان‌ها، به‌طور کامل از نفس کشیدن عاجزند. در مقابل، طبیعتی که در تلاش برای تخریب آن هستیم، هر روز بیشتر از گذشته آسیب می‌بیند. انسان‌ها با از بین بردن طبیعت، به‌طور غیرمستقیم به زندگی خود نیز آسیب می‌زنند و روز به روز شرایط زیستی خود را بدتر می‌کنند.

 

این مسئله از عدم توجه به ارزش جان‌ها و تفکیک آن‌ها از یکدیگر ناشی می‌شود. وقتی انسان‌ها خود را بالاتر از دیگر موجودات می‌بینند و باور دارند که موجودات دیگر صرفاً به‌عنوان ابزاری برای استفاده انسان‌ها هستند، به تخریب طبیعت و آسیب رساندن به موجودات دیگر ادامه می‌دهند. این نابرابری در ارزش‌گذاری جان‌ها، علاوه بر آسیب به محیط زیست، به زیست انسانی نیز لطمه می‌زند.

 

ترویج باور به برابری جان‌ها و احترام به طبیعت

برای مقابله با این روند تخریب‌گر، باید به باور جدیدی در راستای برابری و احترام به جان‌ها پایبند باشیم. این باور به‌ویژه باید بر احترام به طبیعت و موجودات زنده استوار باشد. طبیعت، با درختان و سایر موجودات خود، برای حفظ تعادل زندگی انسان‌ها ضروری است و وظیفه انسان‌ها است که به‌عنوان حافظان آن عمل کنند. درختان که هوای آلوده را می‌گیرند و هوای پاک را به جهان بازمی‌گردانند، موجودات مفیدی هستند که هیچ‌گاه آزار به دیگر جان‌ها نمی‌رسانند. در مقابل، انسان‌هایی که در پی تخریب و کشتار دیگر موجودات هستند، به‌طور ناخودآگاه به زیست خود نیز آسیب می‌رسانند.

 

گیاهخواری به‌عنوان اصل اخلاقی

در این راستا، گیاهخواری به‌عنوان یکی از اصول اصلی این باور شناخته می‌شود. انسان‌ها نمی‌توانند همزمان با باور به برابری و آزادی جان‌ها، به کشتار حیوانات ادامه دهند. هرگونه آزار رساندن به حیوانات و از بین بردن جان‌های دیگر برای تأمین نیازهای خود، بر خلاف اصول اخلاقی این باور است. این باور می‌گوید که باید از مصرف گوشت حیوانات و کشتار آن‌ها دست کشید و در عوض به گیاهان که هیچ‌گاه جان نمی‌گیرند، روی آورد.

 

بحث در مورد گیاهخواری تنها یک جنبه از این باور نیست، بلکه خود جزء لاینفک آن است. به‌عبارت دیگر، اعتقاد به آزادی و برابری جان‌ها به‌طور مستقیم به زندگی گیاه‌خواری متصل است. هنگامی که به دیگر جان‌ها احترام می‌گذاریم و به دنبال زندگی در هماهنگی با طبیعت هستیم، پذیرش گیاهخواری به‌عنوان یک اصل اخلاقی و زیستی اجتناب‌ناپذیر است. این زندگی، زندگی‌ای است که به هیچ موجود زنده‌ای آسیب نمی‌زند و برابری و احترام را در تمامی جوانب زندگی ترویج می‌دهد.

 

در نهایت، این باور به جان‌ها، به برابری و به آزادی نه‌تنها به حفظ و پاسداشت طبیعت منتهی می‌شود، بلکه می‌تواند به تغییرات مثبت در زندگی انسان‌ها و روابط آن‌ها با سایر موجودات دامن بزند. گیاهخواری نه‌تنها یک انتخاب غذایی است، بلکه بخشی از یک فلسفه زندگی است که بر اساس احترام به جان‌های دیگر و مسئولیت در قبال طبیعت و محیط زیست استوار است. بنابراین، تغییر در نگرش‌ها و پذیرش این باور می‌تواند تأثیرات عمیقی بر زندگی انسان‌ها و جهان زیستی ما داشته باشد.

 

ارزش جان و برابری آن در جهان هستی

در دنیای امروز، بسیاری از انسان‌ها به‌طور ناخودآگاه یا عمدی جان دیگر موجودات را نادیده می‌گیرند و آن را بی‌ارزش می‌شمارند. این روند نه تنها موجب تخریب طبیعت و آسیب به محیط زیست می‌شود، بلکه به خود انسان‌ها نیز آسیب می‌زند. اما آیا واقعاً می‌توان ادعای آزادی و برابری داشت و در عین حال جان موجودات دیگر را فدای منافع خود کرد؟ آیا می‌توان در کنار دفاع از حقوق انسان‌ها، به کشتار و استثمار حیوانات ادامه داد و همچنان بر آزادی و برابری پافشاری کرد؟

 

در این چارچوب، باور به برابری جان‌ها به معنای ارزش قائل شدن برای تمام موجودات زنده است. وقتی جان‌ها را برابر و باارزش بدانیم، دیگر نمی‌توانیم به‌طور یکجانبه از آن‌ها بهره‌برداری کنیم. هر جانداری، چه انسان و چه حیوان، حق زندگی و احترام به جان خود را دارد. نمی‌توان به بهانه تأمین نیازهای انسانی، جان موجودات دیگر را نادیده گرفت یا آن‌ها را از بین برد. این مسئله فراتر از یک انتخاب اخلاقی است؛ بلکه به یک اصل بنیادی برای تحقق آزادی و برابری در جهان تبدیل می‌شود.

 

نظام حاکم و بی‌ارزشی جان

در دنیای کنونی، نظام حاکم غالباً جان‌ها را بی‌ارزش می‌داند. در چنین نظامی، جان انسان‌ها و حیوانات به‌طور مداوم در معرض تهدید قرار دارد و تبدیل به کالایی برای مبادله و سودجویی می‌شود. در بسیاری از نقاط جهان، حتی در جایگاهی مانند ایران که در وضعیت بحرانی است، جان‌های انسان‌ها و حیوانات در بازارهای مختلف خرید و فروش می‌شود. انسان‌ها در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی نیز به‌جای توجه به ارزش جان، بیشتر به دنبال پول و منافع مادی هستند.

 

این روند تنها به انسان‌ها محدود نمی‌شود، بلکه در سطح جهانی، جان طبیعت و حیوانات نیز در چنین سیستم اقتصادی و اجتماعی بی‌ارزش شده است. درختان، جنگل‌ها، و حتی حیوانات در حال مرگ به‌طور روزمره در این سیستم مورد معامله قرار می‌گیرند و هیچ‌کس برای حفظ و احترام به جان آن‌ها اقدامی نمی‌کند. این موضوع نشان می‌دهد که در جهانی که جان‌ها بی‌ارزش شده‌اند، حقیقت آزادی و برابری به فراموشی سپرده شده است.

 

جان، مهم‌ترین و ارزشمندترین دارایی

با این حال، باید بدانیم که جان مهم‌ترین دارایی همه موجودات است. وجودیت ما به‌عنوان انسان‌ها و سایر موجودات زنده وابسته به جان است. ما بدون جان هیچ‌چیز نیستیم. در این راستا، باید به‌عنوان یک اصل زیستی، جان را محترم بشماریم و آن را در تمام موجودات زنده به‌طور یکسان ارزشمند بدانیم. رنج و درد، چه برای انسان‌ها و چه برای حیوانات، در اصل یکسان است و باید از این منظر به برابری در حقوق جان‌ها نگاه کنیم.

 

تغییر نظام حاکم و پذیرش باور به برابری جان‌ها

برای تغییر این وضعیت و بازگرداندن ارزش به جان، باید به یک سیستم فکری و اخلاقی جدید دست یابیم که در آن جان‌ها در اولویت قرار دارند و به‌طور یکسان محترم شمرده می‌شوند. این سیستم باید در سطح جهانی گسترش یابد و به‌عنوان یک اصل بنیادی در تمام جوامع پذیرفته شود. بدون تغییر در این باور و بدون پذیرش این اصل که جان‌ها برابر و ارزشمند هستند، نمی‌توان به آزادی و برابری واقعی دست یافت.

 

در نهایت، برای تحقق دنیایی عادلانه‌تر و برابرتر، باید باور به ارزش و برابری جان‌ها را در کانون توجه قرار دهیم. جان، به‌عنوان ارزشمندترین دارایی موجودات زنده، باید محترم شمرده شود و هیچ‌گاه نباید مورد بهره‌برداری یا از بین بردن قرار گیرد. تغییر در نگرش‌ها و پذیرش این باور می‌تواند به برقراری عدالت واقعی و تحقق آزادی و برابری برای تمام موجودات زنده منجر شود.

 

جان و ارزش آن در جهان هستی

در این جهان، وقتی انسان یا حیوانی جان خود را از دست می‌دهد، رنج و درد ناشی از آن برای همه موجودات یکسان است. فرقی نمی‌کند که این رنج به دلیل کشتار، فقر، یا نادیده گرفتن نیازهای حیاتی باشد؛ در هر حال، این رنج تجربه‌ای مشترک است که برای تمام موجودات به یک اندازه دردناک است. اگر انسانی سر بریده می‌شود و جان خود را از دست می‌دهد، این نشان‌دهنده‌ی پایان یک جهان است؛ به همین ترتیب، زمانی که حیوانی از درد جان می‌دهد، این پایان و رنج برای آن موجود نیز به همان اندازه واقعی است.

 

اگر انسان‌ها به جایی رسیده‌اند که جان را بی‌ارزش می‌دانند، این از نقطه‌ی آغازین تفکری نشأت می‌گیرد که طبیعت و جان موجودات دیگر را بی‌ارزش می‌شمارد. این تفکر به تدریج در سطح جهانی گسترش یافته و منجر به ایجاد فرهنگی می‌شود که در آن ارزش‌ها در پول، قدرت، و سیاست قرار می‌گیرد، نه در جان، که اصلی‌ترین و مهم‌ترین دارایی همه موجودات است.

 

ارتباط گیاه‌خواری و باور به آزادی و برابری

اگرچه در این بحث به‌طور خاص به موضوع گیاه‌خواری پرداخته نشده است، اما باید گفت که باور به آزادی و برابری از مفاهیمی است که ارتباط مستقیم با گیاه‌خواری دارد. گیاه‌خواری به‌عنوان یک انتخاب اخلاقی، احترام به جان دیگر موجودات و به‌ویژه حیوانات را در نظر می‌گیرد. این باور به ما یادآوری می‌کند که جان همه موجودات، اعم از انسان و حیوان، باید محترم شمرده شود و هیچ‌گاه نباید فدای منافع انسانی یا تجارتی شود.

این مقاله بر ضرورت تغییر در نگرش بشری نسبت به جان موجودات و طبیعت تأکید دارد. آنچه در این نوشته مطرح شده، ایده‌آلی است که در آن برابری و آزادی برای همه موجودات به عنوان اصولی بنیادین در نظر گرفته می‌شود. این باور به ما یادآوری می‌کند که جان موجودات، اعم از انسان‌ها و حیوانات، باید محترم شمرده شود و هیچ‌گاه نباید فدای منافع شخصی یا صنعتی شود. گیاه‌خواری، به عنوان بخشی از این باور، نه تنها احترام به جان دیگران، بلکه احترام به طبیعت و ایجاد تعادل در جهان را مطرح می‌کند. مقاله همچنین به این نکته اشاره می‌کند که برای ایجاد تغییر در نگرش‌ها و تأثیرگذاری بر دیگران، لازم است که این صدا شنیده شود و اشتراک‌گذاری این اندیشه‌ها و آثار می‌تواند به جهانی بهتر و عادلانه‌تر کمک کند.