اعتراضات خیابانی در ایران، پدیدهای متکرر و عمیقاً چندوجهی است که از دل تاریخ معاصر این سرزمین سر برآورده و به مثابه یک نیروی پویای اجتماعی، مفهوم و کارکرد سیاست را به شکلی بنیادی بازتعریف کرده است. این تجمعات، که در مقاطع مختلف و با انگیزههای گوناگون بروز یافتهاند، نه تنها انعکاسی از نارضایتیهای انباشته و مطالبات برآوردهنشدهاند، بلکه در ذات خود، عرصهای برای گسست از رویههای مرسوم، خلق زبانهای جدید مقاومت و بازتصویرسازی رابطه میان حاکمیت و شهروند را فراهم آوردهاند. از اعتراضات پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ و رویدادهای دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸، و سرانجام خیزش “زن، زندگی، آزادی” در سال ۱۴۰۱، هر موج اعتراضی، لایهای جدید به فهم ما از سیاست، قدرت، مشروعیت و عاملیت اجتماعی در ایران افزوده است. این مقاله به کاوش در این بازتعریف میپردازد، با تمرکز بر این که چگونه خیابان به جایگاهی محوری برای نمایش قدرت مردم، ابراز اراده جمعی و به چالش کشیدن ساختارهای موجود تبدیل شده است و پیامدهای فلسفی این تحول برای آینده سیاسی ایران چیست.
ریشههای تاریخی و تکامل اشکال اعتراض
درک اعتراضات خیابانی در ایران مستلزم نگاهی فراتر از صرف واکنش به یک بحران خاص است. این اعتراضات ریشه در یک تاریخ طولانی از مواجهه مردم با نهادهای قدرت، تجربههای متناقض از مدرنیزاسیون، توسعه نامتوازن، و عدم پاسخگویی سیاسی دارند. از جنبش مشروطه که اساساً یک مبارزه برای تحدید قدرت استبدادی و ایجاد نهادهای قانونی بود، تا انقلاب ۵۷ که وعده آزادی و استقلال را در بستر گفتمانی عدالتخواه و اسلامی ارائه میداد، همواره خیابان مکانی برای تبلور اراده مردمی بوده است. اما آنچه اعتراضات دهههای اخیر را از پیشینیان خود متمایز میکند، ماهیت تحولیافته مطالبات و شکل عمل سیاسی است. در حالی که انقلاب ۵۷ با ساختار و رهبری مشخص به پیروزی رسید، جنبشهای پس از آن، به ویژه از جنبش سبز به بعد، رفتهرفته ویژگیهایی از عدم تمرکز، خودجوشی، و فقدان رهبری سنتی را به نمایش گذاشتند. این تغییر، خود بخشی از بازتعریف سیاست است: سیاست دیگر تنها بازیگران رسمی و نهادهای دولتی را شامل نمیشود، بلکه به یک پدیده سیال و گسترده تبدیل شده که در فضای عمومی، از جمله خیابانها، شکل میگیرد و در آن، افراد با عاملیت خود، معنای شهروندی و مشارکت سیاسی را از نو میسازند.
خیابان: فضای عمومی رادیکال و سیاست بدن
خیابان به عنوان صحنه اصلی این بازتعریف، دیگر صرفاً یک فضای فیزیکی برای عبور و مرور نیست، بلکه به یک “فضای عمومی رادیکال” تبدیل شده است. در غیاب نهادهای مدنی مستقل و رسانههای آزاد که بتوانند کانالهای مشروعی برای ابراز نارضایتی و مشارکت سیاسی فراهم آورند، خیابان به تنها مأمن باقیمانده برای نمایش جمعی صداهای به حاشیه رانده شده بدل میشود. اینجاست که بدنهای معترض، با حضور خود، به نمادی از مقاومت تبدیل میشوند و سکوت تحمیلی را میشکنند. فریادها، شعارها، دستنوشتهها و حتی ژستهای اعتراضی، همگی اشکالی از “سیاست بدن” را ارائه میدهند که با حضور فیزیکی در معرض خطر، مشروعیت سیستم را به چالش میکشد. این حضور، نوعی “فعل وجودی” است که خود را در برابر اراده حاکمیت برای نامرئی ساختن و نادیده گرفتن شهروندان، به اثبات میرساند. مفهوم “آگورا” در فلسفه یونان باستان، به عنوان فضایی برای گفتوگو و کنش سیاسی، در اینجا به شکلی معاصر و گاه خشونتآمیز بازتولید میشود، جایی که کنش سیاسی از حوزه خصوصی به عمومی، و از حوزه رسمی به غیررسمی کشیده میشود.
بحران مشروعیت و بازتعریف اقتدار
یکی از مهمترین ابعاد فلسفی این بازتعریف، به مسئله “مشروعیت” مربوط میشود. حاکمیت در ایران مشروعیت خود را از منابع دینی، انقلابی و ملی-امنیتی کسب میکند. اما اعتراضات خیابانی، به ویژه آنهایی که ماهیت گسترده و مداوم دارند، این ادعاها را به چالش میکشند. وقتی بخشهای قابل توجهی از جامعه، به خصوص جوانان و زنان، در خیابانها علیه سیاستها و حتی ساختار کلی حاکمیت فریاد برمیآورند، این به معنای پس گرفتن “رضایت ضمنی” (consent) است که اساس مشروعیت هر حکومتی است. تکرار اعتراضات و عدم موفقیت حاکمیت در مهار کامل آنها، نشاندهنده یک بحران عمیق مشروعیت است که تنها با سرکوب فیزیکی قابل حل نیست. این سرکوب، در واقع، خود به عامل جدیدی برای کاهش مشروعیت و افزایش خشم عمومی تبدیل میشود و دور باطل اعتراض و سرکوب را تداوم میبخشد. در این میان، مفهوم “اقتدار” نیز دستخوش تغییر میشود؛ اقتدار نه تنها از بالا به پایین، بلکه در توانایی مردم برای سازماندهی، مقاومت و حتی ایجاد اخلال در نظم موجود نیز تعریف میشود.
زن، زندگی، آزادی: اوج عاملیت و گسترش مفهوم شهروندی
جنبش “زن، زندگی، آزادی” نقطه اوج و بارزترین نمود این بازتعریف است. این جنبش با شعاری جامع و جهانشمول، نه تنها مطالبات اقتصادی یا سیاسی محدود، بلکه اساس ایدئولوژی حاکمیت را که بر پایه تفکیک جنسیتی، کنترل بدن و پوشش زنان و سلب آزادیهای فردی بنا شده بود، نشانه گرفت. “زن، زندگی، آزادی” فراتر از یک شعار سیاسی، به یک بیانیه هستیشناختی تبدیل شد که حق انتخاب، کرامت انسانی و زیست آزادانه را در برابر کلیت ساختار قدرت قرار میداد. نقش زنان و جوانان در این جنبش بیسابقه بود. زنان نه فقط به عنوان قربانیان سرکوب، بلکه به عنوان پیشتازان و نمادهای مقاومت ظاهر شدند. این حضور، مفهوم “عاملیت سیاسی” را گسترش داد و نشان داد که گروههای اجتماعی که به طور سنتی از کانونهای قدرت رسمی دور نگه داشته شدهاند، میتوانند به قدرتمندترین نیروهای تغییر تبدیل شوند. این امر همچنین مفهوم “شهروندی” را از یک هویت منفعل و تحت کنترل به یک هویت فعال، مطالبهگر و دگرگونساز ارتقا بخشید.
حق مقاومت و نافرمانی مدنی رادیکال
در یک نگاه فلسفیتر، اعتراضات خیابانی در ایران را میتوان به عنوان تجلی “حق مقاومت” (right to resistance) در فلسفه سیاسی دید. این حق، که در نظریات متفکرانی چون جان لاک و حتی در برخی تفاسیر از تفکر اسلامی (مانند قیام علیه ظلم) ریشه دارد، به شهروندان این اختیار را میدهد که در برابر حکومتی که حقوق اساسی آنها را نقض میکند و از مشروعیت مردمی تهی میشود، ایستادگی کنند. در بستر ایران معاصر، این مقاومت اغلب شکل “نافرمانی مدنی رادیکال” به خود میگیرد، جایی که تخطی از قوانین مورد اعتراض و نادیده گرفتن هنجارهای تحمیلی، نه تنها به عنوان یک عمل سیاسی، بلکه به عنوان یک الزام اخلاقی و وجودی درک میشود. این اعمال، از برداشتن حجاب اجباری گرفته تا حضور در تجمعات غیرقانونی، همگی به نوعی بازتعریف رابطه فرد با دولت و تعیین حدود قدرت حکومتی و آزادیهای فردی هستند.
سیاست از پایین و نقش فناوری
از منظر جامعهشناسی سیاسی، این اعتراضات به ظهور “سیاست از پایین” (politics from below) در برابر “سیاست از بالا” (politics from above) منجر شده است. سیاست دیگر فقط شامل تصمیمگیریهای نخبگان حکومتی، قوانین مصوب مجلس یا خطبههای نماز جمعه نیست. بلکه در کنشهای روزمره، در انتخاب پوشش، در نحوه استفاده از رسانههای اجتماعی، و در مقاومتهای خرد و کلان فردی و جمعی در برابر هنجارهای تحمیلی نیز بازتعریف میشود. شبکههای اجتماعی نقش حیاتی در این بازتعریف ایفا کردهاند. آنها نه تنها به ابزاری برای سازماندهی و اطلاعرسانی تبدیل شدهاند، بلکه فضای مجازی را به یک “خیابان دیجیتال” تبدیل کردهاند که در آن هویتهای جدید سیاسی شکل میگیرد و گفتمانهای آلترناتیو به چالش کشیدن گفتمان رسمی میپردازند. این فضاهای دیجیتال، با ایجاد امکان عبور از سانسور و روایتگری مستقل، به شهروندان قدرت بازنمایی و معنابخشی به تجربه خود را میدهند.
چالشها و پیامدهای بازتعریف سیاست
اما این بازتعریف سیاست بدون چالش نیست. فقدان رهبری متمرکز و سازماندهی افقی، در عین این که مانع از سرکوب و نفوذ آسان میشود، میتواند به سردرگمی در تدوین استراتژیهای بلندمدت و دشواری در گذار از مرحله اعتراض به مرحله نهادسازی منجر شود. از سوی دیگر، واکنش قهرآمیز حاکمیت و بیمیلی به پذیرش مطالبات، میتواند به رادیکالیزه شدن بیشتر مطالبات و افزایش شکاف میان جامعه و حکومت بینجامد. مسئله “ناامیدی از اصلاح” نیز نقش مهمی در این بازتعریف داشته است. تجربه طولانی تلاش برای اصلاح از درون، که عمدتاً به بنبست انجامیده، بسیاری را به این نتیجه رسانده که تنها راه تغییر، فشار از بیرون و از طریق نافرمانی مدنی و اعتراضات خیابانی است. این ناامیدی، خود، به تغییر در تعریف “راههای ممکن” برای حل مسائل کشور منجر شده و مرزهای بین اصلاح و انقلاب را بیش از پیش محو کرده است.
نتیجهگیری: افقهای نوین سیاست در ایران
در نهایت، اعتراضات خیابانی در ایران نه تنها سیمای جامعه و سیاست ایران را تغییر دادهاند، بلکه به بازاندیشی در مفاهیم بنیادی قدرت، مشارکت، هویت و آزادی در این بستر تاریخی و فرهنگی خاص دامن زدهاند. خیابان به مثابه یک نهاد غیررسمی، اما بسیار قدرتمند، به مثابه یک عرصه پویا برای خلق معنا و بازتعریف اراده جمعی، در حال برساختن افقی جدید برای سیاست در ایران است. این فرایند، یک پدیده یکباره یا ایستا نیست، بلکه جریانی مداوم، سیال و پرتناقض است که در آن، هر موج اعتراضی، میراثی از تجربه، دانش و بینش را برای نسلهای بعدی به یادگار میگذارد. آینده سیاست ایران، بیش از هر زمان دیگری، در گرو این بازی پیچیده میان خیابان و حاکمیت، و در توانایی جامعه برای حفظ ظرفیت خودسازماندهی و مقاومت است. این روند نشان میدهد که سیاست در ایران، دیگر در حصار دیوارهای قدرت دولتی محصور نمانده، بلکه به یک جریان زندگیبخش و پویا در قلب جامعه تبدیل شده است، که هر لحظه میتواند با حضور خود در خیابانها، مرزهای ممکن و ناممکن را جابجا کند و معنایی تازه به مفهوم “بودن” و “زندگی کردن” در این سرزمین ببخشد. این تنها آغاز یک فصل جدید در داستان همیشگی قدرت و مقاومت در ایران است، فصلی که در آن، صدای مردم از خیابانها، پژواکی ماندگار در تاریخ خواهد یافت.
پرسش و پاسخ (FAQ)
ماهیت چندوجهی اعتراضات خیابانی در ایران چیست؟
این اعتراضات نه تنها بازتاب نارضایتیهای انباشته و مطالبات برآوردهنشدهاند، بلکه عرصهای برای گسست از رویههای مرسوم، خلق زبانهای جدید مقاومت و بازتصویرسازی رابطه میان حاکمیت و شهروند فراهم آوردهاند و به طور مداوم مفهوم سیاست، قدرت و مشروعیت را بازتعریف میکنند.
چگونه “خیابان” در ایران به یک “فضای عمومی رادیکال” تبدیل شده است؟
در غیاب نهادهای مدنی مستقل و رسانههای آزاد، خیابان به تنها مأمن برای نمایش جمعی صداهای به حاشیه رانده شده بدل میشود. در این فضا، حضور فیزیکی معترضان به نمادی از مقاومت تبدیل شده و با به چالش کشیدن مشروعیت سیستم، نوعی “سیاست بدن” و “فعل وجودی” را به نمایش میگذارد.
نقش جنبش “زن، زندگی، آزادی” در بازتعریف سیاست و عاملیت اجتماعی در ایران چه بود؟
این جنبش با نشانه گرفتن اساس ایدئولوژی حاکمیت که بر کنترل زنان بنا شده بود، مفهوم “عاملیت سیاسی” را گسترش داد و نشان داد که زنان و جوانان میتوانند به قدرتمندترین نیروهای تغییر تبدیل شوند. این امر مفهوم “شهروندی” را از یک هویت منفعل به یک هویت فعال، مطالبهگر و دگرگونساز ارتقا بخشید.
“حق مقاومت” در بستر اعتراضات خیابانی ایران چگونه تجلی مییابد؟
اعتراضات خیابانی در ایران را میتوان تجلی “حق مقاومت” در فلسفه سیاسی دید، که به شهروندان اختیار میدهد در برابر حکومتی که حقوق اساسی آنها را نقض میکند، ایستادگی کنند. این مقاومت اغلب شکل “نافرمانی مدنی رادیکال” به خود میگیرد که در آن تخطی از قوانین تحمیلی به عنوان یک الزام اخلاقی و وجودی درک میشود.
چالشهای اصلی بازتعریف سیاست از طریق اعتراضات خیابانی در ایران کدامند؟
فقدان رهبری متمرکز و سازماندهی افقی میتواند به سردرگمی در تدوین استراتژیهای بلندمدت و دشواری در گذار از اعتراض به نهادسازی منجر شود. همچنین، واکنش قهرآمیز حاکمیت و “ناامیدی از اصلاح” میتواند به رادیکالیزه شدن مطالبات و افزایش شکاف میان جامعه و حکومت بینجامد.

















