جهان آرمانی

فلسفه تکنولوژی در ایران: از ریشه‌های تاریخی تا گزینشگری هوشمندانه

-

جنبش‌های ضد تکنولوژی در دل جامعه ایران، پدیده‌ای نیست که بتوان آن را به سادگی در قالب یک گروه سازمان‌یافته یا جنبش صریح اجتماعی طبقه‌بندی کرد. بلکه بیشتر می‌توان آن را به مثابه مجموعه‌ای از گرایش‌ها، دغدغه‌ها، انتخاب‌های فردی و جمعی، و گاهی سیاست‌گذاری‌های دولتی نگریست که ریشه در لایه‌های عمیق فرهنگی، تاریخی، فلسفی و مذهبی جامعه ایرانی دارد. این گرایش‌ها همواره در کشاکش میان سنت و مدرنیته، اصالت و پیشرفت، و خودبسندگی و جهان‌شمولی، به شکلی پیچیده و گاه متناقض ظاهر شده‌اند. ایران، کشوری با تمدنی کهن و هویتی پویاتر از آن است که در برابر موج‌های تکنولوژیک جهان صرفاً منفعل باشد؛ بلکه همواره درگیر بازتعریف جایگاه خود در نسبت با آن بوده است. این مقاومت یا گزینشگری در برابر تکنولوژی، نه لزوماً به معنای رد کامل ابزار و دستاوردهای فنی، بلکه غالباً به معنای بازخواست و بررسی پیامدهای عمیق‌تر و بعضاً نامرئی آن بر روح و روان فردی، ساختار اجتماعی، و ارزش‌های فرهنگی است. برای مطالعه و تحلیل‌های عمیق‌تر در این حوزه‌ها، می‌توانید به منابع تخصصی مراجعه کنید.

تطور تاریخی: از چالش مدرنیته تا تناقض پس از انقلاب

ریشه‌های این رویکرد را می‌توان در مواجهه تاریخی ایران با مظاهر تمدن غرب جستجو کرد. از دوران صفویه که اولین نشانه‌های فناوری‌های جدید اروپایی به ایران راه یافت تا عصر قاجار که موج مدرنیزاسیون شتاب گرفت، و به‌ویژه در دوران پهلوی که نوسازی و صنعتی شدن به موتور محرکه توسعه تبدیل شد، همواره نوعی چالش و تنش میان پذیرش بی‌قید و شرط و یا مقاومت در برابر این پدیده‌ها وجود داشته است. روشنفکران و روحانیون، هر یک از منظر خود، به این تحولات واکنش نشان داده‌اند. گروهی تکنولوژی را راه نجات و پیشرفت می‌دیدند و گروهی دیگر آن را سرآغاز از خودبیگانگی و استحاله فرهنگی قلمداد می‌کردند. انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷، خود تا حد زیادی، واکنشی به سرعت سرسام‌آور مدرنیزاسیون و غرب‌زدگی تلقی می‌شد که یکی از مولفه‌های اصلی آن، گسترش تکنولوژی‌های غربی بود. پس از انقلاب، با وجود تأکید بر خودکفایی و تولید علم بومی، که در ذات خود نیازمند تکنولوژی است، همواره نوعی بدبینی و احتیاط نسبت به جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی تکنولوژی‌های وارداتی، به خصوص رسانه‌های جدید و ارتباطات دیجیتال، وجود داشته است. این تناقض در ذات خود جامعه‌ای را نشان می‌دهد که هم در پی بهره‌برداری از دستاوردهای تکنولوژیک برای پیشرفت مادی و استقلال سیاسی است، و هم نگران از دست دادن هویت و ارزش‌های معنوی خویش.

فلسفه سبک زندگی: تقابل ارزش‌ها و دغدغه حیات طیبه

یکی از عمده‌ترین تجلیات این نگاه فلسفی به تکنولوژی در ایران، معطوف به تأثیر آن بر “سبک زندگی” است. در جامعه‌ای که مذهب و سنت‌های اجتماعی نقش پررنگی در تعریف هنجارها و ارزش‌ها دارند، هرگونه ابزار و فناوری جدیدی که پتانسیل تغییر بنیادین در روابط انسانی، ساختار خانواده، و اخلاقیات عمومی را داشته باشد، با دیده تردید نگریسته می‌شود. شبکه‌های اجتماعی، اینترنت، ماهواره، و حتی بازی‌های ویدئویی، همگی به دلیل آنچه “تأثیر مخرب بر فرهنگ بومی” و “ترویج ارزش‌های غربی” خوانده می‌شود، مورد نقد و در مواردی محدودیت قرار گرفته‌اند. این نقد، گاهی از سوی نهادهای رسمی و دولتی مطرح می‌شود که دغدغه کنترل اجتماعی و حفظ نظم عمومی را دارند، و گاهی نیز از بطن جامعه، توسط والدین، مربیان، و فعالان فرهنگی برمی‌خیزد که نگران انحراف فرزندان و تخریب بنیان‌های اخلاقی هستند. این دغدغه، صرفاً یک واکنش ارتجاعی به نوآوری نیست، بلکه ریشه در یک نگرانی عمیق‌تر فلسفی درباره معنای “حیات طیبه” یا “زندگی خوب” دارد که در آن سلامت روانی، استحکام خانواده، و تعلق خاطر به ارزش‌های معنوی، از سرعت و کارایی تکنولوژیک اولویت بیشتری می‌یابند.

جستجوی اصالت: تکنولوژی و گسست از میراث معنوی

جنبه دیگری از این رویکرد فلسفی، به مسئله “اصالت” بازمی‌گردد. در فلسفه ایرانی، به‌ویژه با تأکید بر میراث عرفانی و حکمت اسلامی، مفهوم اصالت و هویت عمیقاً با اتصال به گذشته، سنت، و نوعی “حقیقت” متعالی پیوند خورده است. برای کسب معرفت بیشتر از این میراث غنی، مطالعه کتب مرجع توصیه می‌شود. تکنولوژی، به دلیل ماهیت ابزاری و گاهی سطحی‌کننده‌اش، ممکن است به عنوان عاملی برای گسست از این اصالت و روی آوردن به ظواهر و نمودهای کاذب تلقی شود. این امر به ویژه در حوزه هنر، صنایع دستی، و شیوه‌های سنتی زندگی مشهود است. برای مثال، فرش دستباف ایرانی، نه صرفاً یک کالا، بلکه نمادی از هویت، هنر، صبر، و تلاشی است که در تار و پود آن نهفته است. تکنولوژی تولید ماشینی، اگرچه سریع‌تر و ارزان‌تر است، اما از دیدگاه بسیاری، فاقد “روح” و اصالتی است که در دل کار دست نهفته است. همین نگاه را می‌توان در اهمیت آموزش حضوری در مقابل آموزش مجازی، ترجیح ملاقات‌های چهره به چهره بر ارتباطات دیجیتال، و حتی ترویج طب سنتی در برابر طب مدرن مشاهده کرد. این انتخاب‌ها، نه از روی جهل، بلکه از روی یک بینش فلسفی است که بر ارزش “حضور”، “تجربه مستقیم”، و “ارتباط ارگانیک” در برابر واسطه‌گری و انتزاع تکنولوژیک تأکید می‌کند.

منظرهای اقتصادی: دغدغه‌های استقلال و عدالت در مواجهه با تکنولوژی

در بستر اقتصادی نیز، این نگاه فلسفی خود را نشان می‌دهد. نگرانی از بیکاری ناشی از اتوماسیون، وابستگی به تکنولوژی‌های خارجی و در نتیجه از دست دادن استقلال اقتصادی، و نابرابری‌های اجتماعی ناشی از دسترسی نابرابر به تکنولوژی، همگی از دغدغه‌هایی هستند که در قالب این رویکردهای “ضد تکنولوژی” بروز می‌یابند. این دغدغه‌ها نه تنها از سوی طبقات آسیب‌پذیر، بلکه از سوی اندیشمندانی نیز مطرح می‌شود که به دنبال توسعه‌ای متوازن و عدالت‌محور هستند که در آن کرامت انسانی و توزیع عادلانه فرصت‌ها فدای رشد بی‌مهار تکنولوژیک نشود. در این راستا، مفهوم “تکنولوژی بومی” و “اقتصاد مقاومتی” که بر استفاده از ظرفیت‌های داخلی و کاهش وابستگی تأکید دارد، خود می‌تواند به نوعی گزینشگری در برابر تکنولوژی‌های وارداتی و پذیرش هوشمندانه آن‌ها منجر شود، جایی که تکنولوژی نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت اهداف کلان‌تر ملی و فرهنگی دیده می‌شود.

قدرت و نظارت: بازاندیشی فلسفی در نسبت تکنولوژی و حاکمیت

جنبه سیاسی و امنیتی نیز از منظر فلسفی قابل تأمل است. دولت‌ها در ایران، مانند بسیاری از کشورهای جهان، از تکنولوژی برای کنترل، نظارت، و مدیریت جامعه استفاده می‌کنند. این امر، خود می‌تواند به پدید آمدن نوعی بدبینی و مقاومت در برابر گسترش بی‌رویه تکنولوژی در میان شهروندان منجر شود. نگرانی از جمع‌آوری داده‌های شخصی، سانسور، و استفاده ابزاری از تکنولوژی برای تحدید آزادی‌ها، شهروندان را به سمت نوعی احتیاط و گاهی مقاومت “خاموش” در برابر تکنولوژی سوق می‌دهد. فیلترینگ اینترنت، تلاش برای ایجاد شبکه ملی اطلاعات، و سیاست‌های مرتبط با فضای مجازی، همگی در این چارچوب قابل تحلیل هستند. در این حالت، تکنولوژی از ابزاری خنثی، به وسیله‌ای برای اعمال قدرت و کنترل تبدیل می‌شود که مقاومت در برابر آن، نه فقط از روی دغدغه‌های شخصی، بلکه از منظر یک نقد فلسفی به ماهیت قدرت و تکنولوژی در عصر حاضر سرچشمه می‌گیرد. این نقد، گاهی از درون خود سیستم نیز مطرح می‌شود، جایی که اندیشمندان و سیاست‌گذاران به پیامدهای بلندمدت تکنولوژی‌های کنترلی بر سلامت جامعه و شکل‌گیری هویت‌های مقاوم می‌پردازند.

پارادوکس پذیرش: از رد مطلق تا گزینش‌گری هوشمندانه

با این همه، مهم است که تأکید شود این گرایش‌های “ضد تکنولوژی” در ایران، هرگز به معنای رد کامل و مطلق تکنولوژی نیست. جامعه ایرانی، مانند هر جامعه مدرن دیگری، عمیقاً با تکنولوژی در هم تنیده است. از زیرساخت‌های حمل و نقل و ارتباطات گرفته تا پزشکی و صنعت، تکنولوژی نقشی حیاتی ایفا می‌کند. حتی در حوزه‌هایی که مقاومت به چشم می‌خورد، مانند شبکه‌های اجتماعی، شاهد پذیرش و استفاده گسترده از آن‌ها هستیم. این پدیده را می‌توان نوعی “تکنولوژی‌گرایی گزینشی” (selective technophilia) دانست. جامعه ایرانی، با بینشی که از سنت و فرهنگ غنی خود به دست آورده، می‌کوشد تا تکنولوژی را “اهلی” کند و آن را در چارچوب ارزش‌ها و نیازهای خود جای دهد. این گزینشگری، به جای یک رد قاطعانه، نوعی مذاکره و چانه‌زنی با تکنولوژی است؛ تلاشی برای کشف حدود و ثغور آن و تعیین جایگاهی که می‌تواند بدون آسیب رساندن به روح جامعه، در آن قرار گیرد. این فرایند، مستلزم تأمل فلسفی مستمر درباره ماهیت تکنولوژی، جایگاه انسان در جهان تکنولوژیک، و معنای واقعی پیشرفت و خوشبختی است.

جمع‌بندی: گفتگوی دائمی میان سنت، تکنولوژی و انسانیت

در پایان، جنبش‌های ضد تکنولوژی در دل جامعه ایران را باید نه به عنوان یک پدیده یکپارچه و سازمان‌یافته، بلکه به مثابه مجموعه‌ای از صداهای متنوع و درهم تنیده‌ای در نظر گرفت که هر یک از منظری خاص، به چالش کشیدن سیطره بی‌چون و چرای تکنولوژی را بر زندگی انسان، ضروری می‌دانند. این صداها، از نگرانی‌های مذهبی و اخلاقی گرفته تا دغدغه‌های فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی را شامل می‌شوند و همگی در یک نقطه اشتراک دارند: طرح این پرسش اساسی که “برای چه پیشرفت می‌کنیم؟” و “آیا تکنولوژی ما را به سوی یک زندگی بهتر هدایت می‌کند، یا از اصالت و انسانیت ما دور می‌سازد؟” پاسخ به این پرسش‌ها، نه در رد یا پذیرش ساده‌انگارانه تکنولوژی، بلکه در یک گفتگوی فلسفی عمیق و دائمی نهفته است که می‌کوشد میان امکانات بی‌شمار تکنولوژی و محدودیت‌ها و ارزش‌های انسانی، تعادلی خردمندانه برقرار کند. این گفتگو، همچنان در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی جاری است و هر بار با هر نوآوری و پیشرفت تکنولوژیک جدید، با ابعاد و پرسش‌های تازه‌ای رخ می‌نماید و به جامعه امکان می‌دهد تا راه خود را در مسیر پرپیچ و خم مدرنیته و آینده‌ای که تکنولوژی هر روز آن را از نو می‌سازد، بیابد. این متن شما را دعوت می‌کند تا برای ادامه این تأملات فلسفی با ما همراه باشید.

پرسش و پاسخ‌های متداول (FAQ)

۱. جنبش‌های ضد تکنولوژی در ایران دقیقاً به چه معناست؟
این جنبش‌ها به معنای یک گروه سازمان‌یافته نیستند، بلکه مجموعه‌ای از گرایش‌ها، دغدغه‌ها، انتخاب‌های فردی و جمعی، و سیاست‌گذاری‌های دولتی هستند که ریشه در لایه‌های عمیق فرهنگی، تاریخی، فلسفی و مذهبی جامعه ایرانی دارند و به بررسی پیامدهای عمیق‌تر تکنولوژی می‌پردازند.

۲. ریشه‌های تاریخی این رویکرد در ایران چیست؟
ریشه‌های آن در مواجهه تاریخی ایران با مظاهر تمدن غرب از دوران صفویه تا قاجار و پهلوی نهفته است. انقلاب اسلامی نیز تا حد زیادی واکنشی به سرعت مدرنیزاسیون و غرب‌زدگی، که تکنولوژی‌های غربی جزئی از آن بودند، تلقی می‌شود.

۳. چگونه تکنولوژی بر “سبک زندگی” در ایران تأثیر می‌گذارد؟
در جامعه‌ای با نقش پررنگ مذهب و سنت، تکنولوژی‌های جدیدی که پتانسیل تغییر روابط انسانی، ساختار خانواده و اخلاقیات را دارند، با دیده تردید نگریسته می‌شوند و نگرانی‌هایی درباره “تأثیر مخرب بر فرهنگ بومی” و “ترویج ارزش‌های غربی” ایجاد می‌کنند.

۴. مفهوم “اصالت” چه نقشی در رویکرد ایرانیان به تکنولوژی دارد؟
در فلسفه ایرانی، اصالت و هویت با اتصال به گذشته، سنت و حقیقت متعالی پیوند خورده است. تکنولوژی ممکن است به عنوان عاملی برای گسست از این اصالت و روی آوردن به ظواهر سطحی تلقی شود، مانند ترجیح فرش دستباف بر تولید ماشینی.

۵. آیا رویکرد ایران به تکنولوژی به معنای رد کامل آن است؟
خیر، این رویکرد به معنای رد کامل و مطلق تکنولوژی نیست، بلکه نوعی “تکنولوژی‌گرایی گزینشی” (selective technophilia) است. جامعه ایرانی می‌کوشد تکنولوژی را در چارچوب ارزش‌ها و نیازهای خود “اهلی” کند و به یک تعادل خردمندانه دست یابد.