جهان آرمانی

هنر بینا و نقش آن در تغییرات اجتماعی: از تقدس زدایی تا مسئولیت اجتماعی هنرمندان

-

انواع هنرهای معاصر: کالا هنر، هنر ناب و هنر بینا

هنر امروز در جهان به‌گونه‌ای گسترده و متنوع است که نمی‌توان تنها به معرفی شاخه‌های مختلف هنری اکتفا کرد. منظور از هنر در این بحث، شیوه‌ها و سبک‌های مختلفی است که در دنیای معاصر در هر حوزه هنری به‌کار می‌رود.

 

کالا هنر: هنر تجاری و بازاری

یکی از انواع هنرهایی که امروز در جهان مشاهده می‌شود، «کالا هنر» است. این نوع هنر که با رویکردی کلاسیک به بازار و عرضه تجاری نزدیک می‌شود، هنر را به‌عنوان یک محصول برای فروش و سودآوری می‌بیند. در این مدل، هنری که تولید می‌شود در پی یافتن بازاری برای فروش است و هدف آن جلب مشتریان و سودآوری است. این هنر در همه‌جا قابل مشاهده است؛ از موسیقی و سینما گرفته تا کتاب و دیگر شاخه‌های هنری. آثار هنری تولیدشده در این قالب غالباً بر اساس سلیقه و خواسته‌های روز جامعه ساخته می‌شوند و به‌نوعی هدفشان جذب بیشتر مخاطب و ایجاد ارتباط گسترده‌تری با مردم است.

 

هنر ناب: هنر برای هنر

در کنار این نوع هنر، هنری دیگر به‌نام «هنر ناب» وجود دارد. هنرمندان این دسته هنر را برای ارتقای خود هنر خلق می‌کنند و هدف اصلی آن‌ها افزودن خلاقیت، نوآوری و پیشرفت در ساختارهای هنری است. در این نوع هنر، محتوای اثر در اولویت قرار دارد و بیشتر درگیر فرم و ساختار هنری هستند تا صرفاً ایجاد هنر بر اساس خواسته‌های بازار. این هنر کمتر به فروش و سودآوری توجه دارد و بیشتر به ارتقای کیفی هنر اهمیت می‌دهد.

 

هنر بینا: محتوای بی‌توجه به بازار

در نهایت، هنری به‌نام «هنر بینا» وجود دارد که در آن هنرمند به جای توجه به سلیقه و نیازهای مخاطب، به‌طور مستقیم به محتوای اثر اهمیت می‌دهد. این نوع هنر معمولاً با مخاطبان محدودتری ارتباط برقرار می‌کند و کمتر به بازاریابی و فروش توجه دارد. هنرمند در این دسته سعی دارد سلیقه مخاطب را بسازد و دیدگاه‌های جدیدی را در هنر ارائه دهد. هنر بینا در مقایسه با دو دسته دیگر کمتر دیده می‌شود، اما از نظر مفهومی و محتوایی، برای بسیاری از هنرمندان و نخبگان فرهنگی ارزشمندتر است.

 

فرم، ابزار است.

هنر، ابزار است.

این‌ها تمامی وسیله‌هایی هستند که به‌عنوان ابزار برای ابراز محتوایی استفاده می‌شوند که قرار است در میان گذاشته شود.

 

هنر به‌عنوان ابزار ارتباطی

هدف از هنر، صرفاً جلب رضایت یا توجه مخاطب نیست. هنر، در عمق خود به‌عنوان ابزاری برای ابراز یک پیام یا محتوا عمل می‌کند، نه صرفاً وسیله‌ای برای برآورده کردن خواسته‌های عمومی. همانطور که در هنر تاتو یا موسیقی مشاهده می‌شود، ممکن است هنرمند احساس کند که باید پیام خود را در قالبی خاص، مانند موسیقی غمگین یا تاتویی با مفهومی خاص بیان کند، حتی اگر مردم به آن علاقه‌مند نباشند. این انتخاب‌ها به‌طور عمده تحت تأثیر غایت هنری قرار دارند، نه تقاضای عمومی.

 

تمایزات هنر ناب و هنر بینا

تمایزات میان انواع هنر در اصول اولیه و پایه‌های آن‌ها نهفته است. به‌طور مشخص، در مرحله‌ی ابتدایی خلق اثر هنری، هنرمند باید المان‌هایی را به‌عنوان اصول کار خود در نظر بگیرد. این اصول باید از دغدغه‌ها و نگرانی‌های هنرمند نشأت گیرد، نه از علاقه‌مندی‌های سطحی یا تقاضای بازار.

 

چرا هنر ناب به محتوا ارجحیت می‌دهد؟

هنرمند در فرآیند خلق، نه به‌عنوان یک کارآفرین یا تولیدکننده، بلکه به‌عنوان یک هنرمند واقعی به‌دنبال بیان محتوای اصیل است. این هنر ناب ممکن است با مخاطب عمومی ارتباط برقرار نکند، زیرا ممکن است از آنچه که مردم عادی به آن عادت کرده‌اند، فاصله بگیرد.

 

فرم و محتوا در هنر ناب

هنر ناب غالباً درگیر فرم‌های خاص هنری است که ممکن است در ابتدا محدودکننده به نظر برسند. برای مثال، شاعری که محتوای خاصی را می‌خواهد بیان کند، ممکن است به دلیل محدودیت‌های قافیه و ساختار شعری از بیان کامل آن محتوا ناتوان باشد. اما این نوع هنر همچنان به‌طور عمیق‌تری به محتوا و پیام خود اهمیت می‌دهد.

 

فرم به‌عنوان محدودیت در هنر ناب

در هنر ناب، فرم نه به‌عنوان اصل و ارجحیت، بلکه به‌عنوان یک ابزار برای بیان بهتر و دقیق‌تر محتوا در نظر گرفته می‌شود. هنرمند نباید اجازه دهد که محدودیت‌های فرم مانع بیان محتوای اصلی او شود.

 

پخش و انتشار هنر ناب

هنر ناب به‌دلیل متفاوت بودن از هنر رایج یا هنر تجاری، ممکن است در مسیر پخش و انتشار دچار مشکلاتی شود. در حالی که هنر تجاری ممکن است از حمایت‌های مؤسسات بزرگ یا کمپانی‌های هنری برخوردار باشد، هنر ناب در بسیاری از موارد با موانعی در مسیر انتشار و شناخته‌شدن مواجه می‌شود. انتشار آثار هنری ناب ممکن است از طریق محافل هنری کوچک یا شبکه‌های محدود هنری صورت گیرد که اغلب توسط خود هنرمندان و علاقه‌مندان به هنرهای خاص انجام می‌شود.

 

هنر بینا: تعریف و ویژگی‌ها

هنر بینا، که به‌دنبال بیان آزادانه و صادقانه محتوای هنری است، ممکن است نیازی به توجه به بازار یا جلب رضایت عموم نداشته باشد. هنرمندان این حوزه در پی خلق آثار هنری برای کسب درآمد نیستند، بلکه برای بازگرداندن وقت و انرژی خود و برای حمایت از فرآیند خلق و تولید، آثارشان را می‌فروشند.

 

هنر ناب، درگیر فرم است و محتوای اصیل را در اولویت قرار می‌دهد. این هنر به‌دنبال ابراز حقیقت‌ها و دغدغه‌های هنرمند است و ممکن است از تقاضای عمومی یا رایج فاصله بگیرد. در حالی که هنر تجاری بر اساس تقاضای بازار تولید می‌شود، هنر ناب به‌دنبال ایجاد ارتباط عمیق‌تر با مخاطب از طریق محتوا و بیان شخصی است.

 

هنر به‌عنوان ابزار و وسیله تغییر

هنر، از دیدگاه فلسفی و علمی، چیزی فراتر از یک نمایش بصری یا فنی است. این هنر، همانطور که در مثال‌های مختلف قابل مشاهده است، می‌تواند ابزاری برای انتقال محتوا و بیان دغدغه‌های عمیق هنرمند باشد. هنرمند بینا به‌جای تمرکز صرف بر فرم، به دنبال انتقال محتوای واقعی و اثرگذاری بر مخاطب است. این محتوا می‌تواند دغدغه‌های اجتماعی، فرهنگی یا انسانی باشد که هنرمند از آن‌ها متاثر است و قصد دارد با دیگران در میان بگذارد.

 

شناخت فرم و استفاده از آن به‌عنوان ابزاری برای بیان محتوا

اگرچه هنر ناب کمتر درگیر فرم است، هنرمند بینا باید به‌خوبی ابزارهای موجود در دسترس خود را بشناسد. این ابزارها، که ممکن است شامل فرم‌ها و قالب‌های خاص هنری باشد، باید به‌درستی مورد استفاده قرار گیرند تا بیان محتوا و تاثیرگذاری بر مخاطب به بهترین شکل صورت گیرد. هنرمند بینا باید قادر باشد که از فرم‌ها بهره‌برداری کند بدون آنکه خود را در بند آن‌ها بیاندازد.

 

هنرمند بینا: مسئولیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر دیگران

وظیفه هنرمند بینا نه تنها بیان زیبایی‌شناسی است، بلکه باید در پی تغییر اجتماعی و فرهنگی باشد. هنرمند بینا قرار است که “چشم انسان‌ها” باشد؛ یعنی قادر است تا مشکلات را به‌طور عمیق‌تر و حساس‌تر از دیگران ببیند و با استفاده از ابزارهای هنری خود آن‌ها را بیان کند. این هنر، که از دغدغه‌های اجتماعی و انسانی سرچشمه می‌گیرد، می‌تواند تأثیر عمیقی بر مخاطب بگذارد و او را به اندیشیدن و تغییر دیدگاه خود وادارد.

 

هنر ناب در برابر هنر بینا: تمایزات کلیدی

در هنر ناب، هنرمند به‌دنبال بیان حقیقت و دغدغه‌های خود است، بدون اینکه به بازار یا خواسته‌های مخاطب توجه کند. اما هنر بینا، با درک این دغدغه‌ها، تلاش می‌کند تا از طریق هنری که تولید می‌کند، ارتباط بیشتری با مخاطب برقرار کند و تأثیرگذار باشد. این هنر به‌جای آنکه تنها به‌دنبال زیبایی‌شناسی باشد، در پی تغییر است.

 

هنر به‌عنوان وسیله‌ای برای تغییر و آگاهی‌بخشی

در نهایت، هنر وسیله‌ای است که به‌عنوان ابزاری برای تغییر و تأثیرگذاری بر جامعه و فرهنگ در نظر گرفته می‌شود. هنر نباید به‌عنوان یک ارزش مطلق یا هدف نهایی تلقی شود. بلکه باید آن را به‌عنوان ابزاری در جهت تغییر و تحول اجتماعی دانست. این نگاه ابزاری به هنر به هنرمند این امکان را می‌دهد که از آن برای بیان دغدغه‌های خود استفاده کند، بدون آنکه در قالب‌های از پیش تعیین‌شده گرفتار شود.

 

هنر به‌عنوان ابزاری برای تاثیر و تغییر

شعر، سینما، موسیقی و سایر فرم‌های هنری هرکدام به‌عنوان ابزاری با قدرت بسیار زیاد می‌توانند بر ذهن و روح انسان‌ها تأثیرگذار باشند. هنرمند بینا با درک این قدرت و با استفاده از آن در راستای تغییر، می‌تواند تأثیر شگرفی بر جامعه و مخاطبان خود بگذارد. این هنرمند هرگز خود را در قالب‌های محدودکننده نمی‌بیند، بلکه از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای بیان محتوا و تحقق اهداف بزرگتر استفاده می‌کند.

 

وظیفه هنرمند بینا: بیدارگری و مسئولیت اجتماعی

هنرمند بینا باید در برابر مشکلات اجتماعی و فرهنگی بی‌تفاوت نباشد. او باید صدای کسانی باشد که نمی‌توانند حرف خود را بزنند و با استفاده از هنر خود، این صدا را به گوش دیگران برساند. این هنرمند نه تنها به‌دنبال خلق آثار هنری برای لذت و زیبایی‌شناسی است، بلکه در پی آگاهی‌بخشی و تأثیرگذاری بر جامعه است.

 

تحلیل وضعیت هنرمند و هنر در جامعه معاصر

هنر به عنوان وسیله‌ای برای بازتاب دغدغه‌های اجتماعی و فردی، وظیفه‌ای سنگین بر دوش هنرمند می‌گذارد. هنرمندی که در قالب “هنرمند بینا” تصویر می‌شود، به نوعی چشم جامعه است؛ به عنوان کسی که می‌بیند، می‌شنود و می‌گوید. این هنرمند قرار است نگرانی‌ها، باورهای جدید، راهکارها و درمان‌های اجتماعی را در معرض دید دیگران قرار دهد. با این حال، این تصویر از هنرمند در جامعه امروز، به ویژه در ایران، با چالش‌هایی مواجه است که به طور فزاینده‌ای مفهوم و جایگاه هنر را در این فضا به سوال می‌کشد.

 

هنر کالا و هنر ناب

اگر به دقت به وضعیت هنر در ایران بنگریم، متوجه خواهیم شد که انتظارات از هنرمندان در مقایسه با واقعیت‌های موجود تفاوت بسیاری دارد. تصور عمومی این است که تمامی هنرمندان باید به هنر بینا معتقد باشند و خود نیز در این راستا فعالیت کنند، در حالی که بسیاری از هنرمندان در همان مرحله اول هنر قرار دارند و در واقع، هنر آنها به صورت کالا عرضه می‌شود. این دسته از افراد که آثارشان نه به عنوان بیان‌گر دغدغه‌های اجتماعی بلکه به عنوان محصولات تجاری به بازار عرضه می‌شود، به هیچ وجه هنرمند بینا محسوب نمی‌شوند.

 

هنر اصلی که در جهان به ویژه در ایران عرضه می‌شود، هنر کالا است. این هنر غالب، که نقش اصلی را در بازار ایفا می‌کند، به نوعی از فلسفه‌های اجتماعی و فرهنگی عمیق فاصله دارد و تنها به عنوان یک کالا به فروش می‌رسد. در واقع، در این شرایط، هنرمند تبدیل به فردی می‌شود که محصولاتش برای فروش عرضه می‌شود، نه برای بیداری و آگاهی بخشی.

 

نبود بستر مناسب برای اظهار نظرهای اجتماعی

در این شرایط، آنچه بیش از پیش مشاهده می‌شود، توقع مردم از هنرمندان برای بیان مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. اما در بسیاری از جوامع، از جمله ایران، فقدان نهادهای تخصصی همچون احزاب سیاسی یا رسانه‌های آزاد باعث می‌شود که مردم برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی به هنرمندان روی بیاورند، در حالی که این وظیفه به هیچ وجه به عهده آنها نیست.

 

این‌گونه است که مردم از هنرمندانی که در عرصه “کالای هنر” فعالیت می‌کنند، توقع دارند که در باب موضوعات اجتماعی و سیاسی صحبت کنند، در حالی که آنها تنها در پی فروش آثار خود و ادامه حیات حرفه‌ای هستند. این گونه نگرش‌ها اشتباه است، چرا که هنرمندان کالا هنر به دنبال فروش آثار خود هستند و هیچگاه نباید از آنها توقع داشت که مسائل اجتماعی را مطرح کنند.

 

تفاوت در انتظارات اجتماعی از هنرمندان

مردم در بسیاری از موارد، به دلیل فقدان نهادهای تخصصی و آزاد، تمام انتظارات خود را از هنرمندان می‌خواهند. اما این توقع، به ویژه در جوامعی که تحت فشار سیاسی و اجتماعی قرار دارند، گاهی از جای اشتباهی برمی‌آید. از هنرمندانی که در دنیای کالای هنر فعالیت می‌کنند، نباید توقع داشت که در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی صاحب نظر و راهکار باشند، چرا که آنها هیچ‌گاه به این مرحله از هنر که هنر ناب و آگاهانه باشد، دست نمی‌یابند.

 

در نهایت، حتی اگر در شرایط ایده‌آل فرضی، هنرمندان در ایران به “هنر بینا” ایمان داشتند و به آن اعتقاد داشتند، باز هم در چنین جامعه‌ای که فاقد نهادهای تخصصی است، هنرمند تنها یکی از بازیگران کوچک عرصه فرهنگی خواهد بود. در چنین شرایطی، تخصص‌های اجتماعی و سیاسی از طریق رسانه‌های آزاد و احزاب قدرتمند باید بیان شوند، نه از سوی هنرمندانی که تنها در حوزه فروش کالا هنر مشغول به کار هستند.

 

تحلیل موقعیت هنر و هنرمند در جامعه معاصر

دنیای امروز، به ویژه در کشورهایی همچون ایران، با چالش‌های اجتماعی و فرهنگی خاص خود روبه‌روست. در چنین دنیایی، هنرمندان به عنوان افرادی با تریبون و صدای عمومی، مسئولیت‌هایی فراتر از خلق آثار هنری پیدا کرده‌اند. اما در واقعیت، اغلب هنرمندان در زمینه “کالای هنر” فعالیت می‌کنند و آثارشان بیشتر به‌عنوان محصولاتی تجاری به بازار عرضه می‌شود. این هنرمندان که کاسبان هنر به حساب می‌آیند، از تخصص یا توانایی‌های لازم برای تغییرات اجتماعی و فرهنگی برخوردار نیستند. در این شرایط، توقع از آنها برای بیان دغدغه‌های اجتماعی یا سیاسی تنها بر پایه یک برداشت اشتباه از نقش هنرمند در جامعه است.

 

تقدس زدایی از هنر و هنرمند

در بسیاری از جوامع، از جمله ایران، هنر و هنرمند به عنوان موجودات مقدس و برگزیده در نظر گرفته می‌شوند. این نگاه به هنر و هنرمند به عنوان یک پدیده قدسی، همواره جایگاه ویژه‌ای به آنها بخشیده است. اما این نگاه به هنر، آن را از جنبه کاربردی و اجتماعی‌اش جدا کرده و باعث شده تا هنرمندانی که در واقع در پی فروش آثار خود هستند، به جایگاه‌هایی فراتر از آنچه که باید، ارتقا یابند. در حقیقت، هنر نباید به عنوان یک پدیده مقدس یا تقدیس‌شده دیده شود، بلکه باید به عنوان ابزاری برای انتقال پیام‌ها و دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی مطرح گردد.

 

هنر به عنوان ابزار تغییر اجتماعی

هنر باید در جایگاه خود به‌عنوان ابزاری برای انتقال پیام‌های اجتماعی، فرهنگی و فلسفی باقی بماند. این هنر نباید تبدیل به ابزاری برای کسب درآمد یا تبلیغ کالا شود. هنرمندان باید با اعتقاد به هنر بینا، محتوای آثار خود را نه بر اساس فرم و سلیقه شخصی، بلکه بر اساس دغدغه‌ها و مشکلات اجتماعی و فرهنگی خلق کنند. این‌گونه هنر می‌تواند تأثیرگذار باشد و در نهایت به تغییرات اجتماعی و فرهنگی منجر شود.

 

نقش رسانه‌ها و فضاهای آزاد در انتقال پیام‌ها

در جامعه‌ای که فاقد احزاب سیاسی، رسانه‌های آزاد و نهادهای تخصصی است، هنرمندان به‌عنوان تنها افرادی که دارای تریبون و صدای عمومی هستند، شناخته می‌شوند. این باعث می‌شود که مردم از هنرمندان انتظار داشته باشند که در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی سخن بگویند، حتی اگر تخصصی در این زمینه‌ها نداشته باشند. این وضعیت ناشی از فقدان بسترهای مناسب برای اظهار نظر و بحث‌های تخصصی است.

 

نتیجه‌گیری

در نهایت، هنر باید به‌عنوان ابزاری برای تغییر و تأثیرگذاری در جامعه دیده شود. هنرمندان باید از جایگاه‌های تقدس‌شده بیرون بیایند و به واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی نگاه کنند. هنرمندانی که در عرصه “کالای هنر” فعالیت می‌کنند، نمی‌توانند مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی را به دوش کشند، چرا که آنها بیشتر به فروش آثار خود می‌پردازند تا انتقال پیام‌های عمیق و تغییرات اجتماعی. هنر باید همواره به‌عنوان ابزاری برای بیان دغدغه‌ها و مشکلات جامعه باقی بماند و از تقدس‌های بی‌مورد دور باشد.

این مقاله بر لزوم درک صحیح از هنر و هنرمند در جامعه معاصر تأکید دارد و نقدی بر برداشت‌های اشتباه از جایگاه هنرمند در ارتباط با مسائل اجتماعی و فرهنگی ارائه می‌دهد. هنرمندان باید از تقدس‌های بی‌مورد دور شوند و هنر را به‌عنوان ابزاری برای انتقال پیام‌های اجتماعی و فرهنگی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه در نظر بگیرند. در جامعه‌ای که فاقد ساختارهای مؤثر برای اظهار نظر و بحث‌های تخصصی است، هنرمندان نمی‌توانند به‌عنوان تنها نهادهای مسئول در بیان مسائل اجتماعی و سیاسی عمل کنند. در نهایت، هنر باید از جایگاه کالایی خود خارج شده و به یک وسیله مؤثر در راستای تغییرات اجتماعی تبدیل شود