وقتی اعتراض، به ساختار بدل شد | واژههاییکه از دل قیام، قدرت را بازتعریف کردند
قیام،
اگر فقط فوران خشم باشد،
خودش میتواند
به ابزاری برای سرکوب بدل شود؛
اما اگر از دل اندیشه بجوشد،
خودش ساختار تازهایست
برای بازتعریف قدرت.
در جهانیکه قانون،
بیشتر از عدالت معنا دارد،
و نظم،
بیشتر از آزادی،
قیام،
نه فقط اعتراض،
بلکه کنشیست
برای ساختن جهانیکه
در آن،
واژهها
از سکوت عبور کردهاند.
آیا قدرت،
همیشه باید از بالا تعریف شود؟
یا میتوان
از دل خیابان،
از دل واژه،
از دل جان،
ساختاری ساخت
که در آن،
هیچ صدایی
بیپاسخ نماند؟
📘 جایی هست که این پرسش،
نه فقط مطرح شده،
بلکه واژهبهواژه زیسته شده —
در اثریکه قیام را
نه بهعنوان شورش،
بلکه بهعنوان بازنویسی قدرت بررسی کرده:
قیام
قدرت،
وقتی از دل اعتراض بجوشد،
دیگر نه فقط سلطه،
بلکه ساختاریست
برای مراقبت،
برای برابری،
و برای آزادی —
و واژه،
گاهی تنها سلاحیست
که هنوز جرأت میکند
قیام کند ✍🏽🔥