وقتی زیبایی، از چشم قدرت پنهان ماند | واژههاییکه از دل زیبای نهان، حقیقت را آشکار کردند
زیبایی،
اگر فقط در چشم ناظر معنا داشته باشد،
خودش میتواند
به ابزاری برای سلطه بدل شود؛
اما اگر از دل پنهانترین زخمها بجوشد،
خودش حقیقتیست
که واژهها
هنوز جرأت دارند
آن را آشکار کنند.
در جهانیکه ظاهر،
بیشتر از معنا ارزش دارد،
و دیدهشدن،
جای بودن را گرفته،
زیبای نهان،
نه فقط استعارهایست از مقاومت،
بلکه فلسفهایست
برای بازتعریف زیبایی.
آیا زیبایی،
فقط آن چیزیستکه دیده میشود؟
یا میتواند
در دل تاریکی،
در دل سکوت،
در دل واژههاییکه
از دیدهشدن محروماند،
معنا پیدا کند؟
📘 جایی هست که این پرسش،
نه فقط مطرح شده،
بلکه واژهبهواژه زیسته شده —
در اثریکه زیبایی را
نه بهعنوان تزئین،
بلکه بهعنوان حقیقتی پنهان بررسی میکند:
زیبای نهان
زیبایی،
وقتی از دل پنهان بجوشد،
دیگر نه فقط جلوه،
بلکه کنشیست
برای آشکار کردن جهانیکه
در آن،
واژهها
هنوز جرأت دارند
از حقیقت حرف بزنند ✍🏽🌌