اطلاعیه و اخبار

وب‌سایت جهان آرمانی شروع به فعالیت کرد

در این وب‌سایت تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، کتاب صوتی و پادکست به نام جان به صورت رایگان منتشر می‌شود و شما می‌توانید این آثار را دریافت کنید

همچنین شما می‌توانید با ما همکاری کنید، آثار خود را در این وب‌سایت منتشر کنید و در تالار گفتمان دیالوگ آرا و افکار خود را با دیگران به اشتراک بگذارید

قطعا اولین همراهی شما با ما اطلاع‌رسانی به دیگران پیرامون این وب‌سایت و آثار نیما شهسواری است

تالار گفتمان دیالوگ کار خود را آغاز کرد تا بستری آزاد را برای همفکری و در میان گذاشتن آرا و افکار متفاوت فراهم کند 

شما نیز می‌توانید با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی – دیالوگ در این راه همراه ما باشید

صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی راهی است برای دسترسی به آثار و ارتباط با ما

این صفحات در تمامی پلتفرم‌ها در اختیار شما است در برنامه‌های پادکست‌گیر برای دسترسی به آثار صوتی و در دیگر پلتفرم‌ها برای ارتباط و دریافت رایگان آثار
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
پرتال دسترسی به آثار

 

قوانین انجمن

برای استفاده بهتر از انجمن می‌توانید در انجمن مذکور عضو شوید.
شما با ثبت‌نام در تالار گفتمان دیالوگ، قانون آزادی را پذیرفته و ملزم به رعایت آن خواهید بود.
این قوانین شامل آزار کلامی اعم از تهدید، تحقیر، دشنام، نشر اکاذیب، درج مطلب اشخاص بدون ذکر منبع و … است.
با توجه به شرایط مذکور و قوانین به درج مطلب مبادرت کنید و سعی کنید مطالب مرتبط با هر عنوان را در مکان مناسب درج کنید،
در صورت فقدان عنوان مناسب برای درج مطلب می‌توانید موضوع را با ما در میان بگذارید.

با ما همراه شوید

برای درج مطالب و پرسش و پاسخ در تالار گفتمان دیالوگ باید عضو شوید 
با ما همراه باشید تا با کمک هم جهان بهتری بسازیم 
بی‌شک بهترین راه برای ساختن جهانی بهتر دیالوگ برقرار کردن است
بیایید تا با یکدیگر صحبت کنیم

ورود به دیالوگ با حساب‌ شبکه‌های اجتماعی

همه چی حل شد: بی‌مع…
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

همه چی حل شد: بی‌معنایی به عنوان حالت طبیعی جهان در شعر نیما شهسواری

1 ارسال‌
1 کاربران
0 تایید شده‌ها
1 نمایش‌
بینش نوین
(@binesh)
مشهور در دیالوگ
ملحق شده: 3 سال قبل
ارسال‌: 1683
شروع کننده موضوع  

در لحظه‌ای که تخت یزدان نابود شده، جام جهان ادرار می‌ریزد، و کودکان را مالش داده‌اند — آن‌وقت است که آخرین ساختار معنا هم فرو می‌ریزد. «همه چی حل شد و در دام خلأ او افتاد» — این مصرع، نه تنها پایانِ یک جهان، بلکه آغازِ یک وضعیت جدید است: وضعیتی که در آن، بی‌معنایی، دیگر یک عارضهٔ موقت نیست، بلکه حالتِ طبیعیِ وجود است. نیما شهسواری، با این چند کلمه، تمامی تلاش‌های انسان برای ساختن معنا، تبدیل کرده به یک جنازهٔ زنده. ما دیگر نمی‌توانیم به خدا باور کنیم. دیگر نمی‌توانیم به عدالت باور کنیم. دیگر نمی‌توانیم به عشق، به دین، به آینده، حتی به خودمان باور کنیم. اما نیما، در اینجا، نه تنها این نفی را توصیف می‌کند؛ او این نفی را به عنوان یک واقعیتِ اصیل، ثابت می‌کند. بی‌معنایی، در این شعر، نه یک ضربهٔ تاریخی، بلکه یک حالتِ دائمی است — مثل نفسِ آخرِ یک موجودی که مرده، اما هنوز حرکت می‌کند.

حل شدن همه چیز: فروپاشیِ ساختارهای متافیزیکی

«همه چی حل شد» — این عبارت، یکی از ساده‌ترین و عمیق‌ترین جملات شعر است. «حل شد»، نه به معنای «پایان یافت»، بلکه به معنای «به‌طور کامل و بدون باقی‌مانده، از بین رفت». نیما هیچ گونه جایگزینی را پیشنهاد نمی‌دهد. او نمی‌گوید: «همه چیز خراب شد» — که نشان‌دهندهٔ امکان ترمیم است. او نمی‌گوید: «همه چیز از بین رفت» — که نشان‌دهندهٔ یک فاجعهٔ قابل تصور است. او می‌گوید: «حل شد». این کلمه، یک عملِ منطقی است: یک معادلهٔ که به صفر رسیده، یک معنای که به صفر رسیده، یک ارزش که به صفر رسیده. همهٔ ساختارهایی که انسان برای تفسیر وجود خود ساخته بود — دین، سیاست، فرهنگ، عشق، حتی خاطره — همهٔ آن‌ها، به‌طور کامل، «حل» شده‌اند. نه به دلیل جنگ، نه به دلیل انقلاب، نه به دلیل فاجعهٔ طبیعی. بلکه به دلیل اینکه هر کدام از آن‌ها، از ابتدا، یک تقلب بوده‌اند. وقتی انسان‌ها متوجه می‌شوند که همهٔ آنچه را که برای معنا می‌خواستند، فقط یک داستانِ ساختگی بوده، آن‌وقت است که همه چیز حل می‌شود.

این فروپاشی، نه یک رویداد تاریخی، بلکه یک فرآیندِ تدریجی است که در شعر نیما، به شکلی نهایی و بی‌رحم تجلی می‌یابد. «صحبت از فسق و فجور است، صحبت صد من غاز» — این مصرع، نه تنها به فساد اشاره دارد، بلکه به تلاشِ انسان برای توجیهِ فساد اشاره دارد. ما دیگر نمی‌توانیم به جهان باور کنیم — چون همهٔ توضیحاتِ ما، فقط یک «صد من غاز» هستند: تکرارِ بی‌معنایی که نه معنا می‌دهد، نه شفا می‌دهد، نه نجات می‌دهد. «صحبت از مدخل و صد غسل و طهارت انباز» — این خط، نقدِ دینی را به اوج می‌رساند: ما نه فقط به دین باور نداریم، بلکه به تظاهراتِ دینی هم باور نداریم. ما می‌دانیم که هر غسل، هر مدخل، هر تلاش برای «طهارت»، تنها یک ریا است — یک ریایی که خودِ انسان را تبدیل به یک ابزارِ تقلید می‌کند. و وقتی همهٔ این ریاها حل می‌شوند — چه چیزی باقی می‌ماند؟

دام خلأ: نه تاریکی، بلکه نابودیِ فعال

«و در دام خلأ او افتاد» — این بخش، یکی از عمیق‌ترین تصاویر فلسفیِ معاصر است. نیما نه از تاریکی صحبت می‌کند — که یک حالتِ عدم نور است — بلکه از «خلأ» صحبت می‌کند. خلأ، نه یک جای خالی، بلکه یک موجودیتِ فعال است. خلأ، یک چیز است که می‌بلعد. خلأ، یک چیز است که می‌آورد. خلأ، یک چیز است که می‌گیرد. این خلأ، نه نتیجهٔ یک فروپاشی، بلکه علتِ آن است. نیما به ما می‌گوید: ما نه در تاریکی گرفتاریم، بلکه در یک نیرویِ فعالِ نابودی گرفتاریم. این خلأ، همان است که همه چیز را حل کرده است. و حالا، ما در دامِ همان خلأ افتاده‌ایم. و این دام، نه یک دامِ فیزیکی است، بلکه یک دامِ وجودی است. ما نمی‌توانیم از آن فرار کنیم — چون خودِ ما، بخشی از آن هستیم.

این تصویر، نه یک نیهیلیسمِ سنتی است که می‌گوید: «هیچ چیز معنا ندارد». این تصویر، یک نیهیلیسمِ فعال است که می‌گوید: «همه چیز معنا داشت — و همهٔ آن‌ها حل شدند». ما نه در یک جهانِ بی‌معنا زندگی می‌کنیم — ما در یک جهانِ پس از معنا زندگی می‌کنیم. جهانی که همهٔ معناهایش را از دست داده، اما هنوز هم، به شکلِ یک خلأ، وجود دارد. و این خلأ، نه یک سکوت، بلکه یک فریادِ بی‌صدا است. هر کلمهٔ ما، در این جهان، به این خلأ می‌افتد — و هیچ واکنشی نمی‌گیرد. هر دعا، هر اعتراض، هر عشق — همهٔ آن‌ها، به خلأ می‌افتند. و خلأ، بدون هیچ تغییری، ما را می‌بلعد. این، ترسناک‌ترین بخشِ شعر است: ما نه از خارج نابود می‌شویم — ما از داخل نابود می‌شویم. و این نابودی، نه با خشونت، بلکه با یک سکوتِ بی‌پایان، انجام می‌شود.

خودِ بی‌معنایی: نه یک حالت، بلکه یک هویت

نیما در این شعر، نه تنها بی‌معنایی را توصیف می‌کند — بلکه آن را به عنوان هویتِ اصلیِ انسان معرفی می‌کند. «همه چی حل شد» — این جمله، نه یک تشخیص، بلکه یک اعتراف است. ما دیگر نمی‌توانیم به خدا باور کنیم — چون خدا، حل شده است. ما دیگر نمی‌توانیم به عدالت باور کنیم — چون عدالت، حل شده است. ما دیگر نمی‌توانیم به خودمان باور کنیم — چون خودمان، حل شده‌ایم. اینجا، نیما به ما می‌گوید: ما، دیگر نه انسان‌هایی هستیم که در جهانی بی‌معنا زندگی می‌کنند — ما، خودِ بی‌معنایی هستیم. ما، دیگر نه یک موجودیتِ در جهانی بی‌معنا هستیم — ما، خودِ جهانِ بی‌معنا هستیم.

این نگاه، یکی از ترسناک‌ترین نگاه‌های فلسفی است. چرا؟ چون اگر بی‌معنایی، فقط یک حالت باشد — می‌توانیم از آن فرار کنیم. می‌توانیم به دین بگوییم: بیاور معنا. می‌توانیم به عشق بگوییم: بیاور معنا. می‌توانیم به خودمان بگوییم: بیاور معنا. اما اگر بی‌معنایی، هویتِ ما باشد — آنگاه، هیچ راهی برای فرار وجود ندارد. ما نمی‌توانیم از خودمان فرار کنیم. ما نمی‌توانیم از خودمان نجات بگیریم. ما نمی‌توانیم از خودمان انتقاد کنیم — چون خودمان، همان انتقاد است. اینجا، نیما به ما می‌گوید: ما، دیگر نه یک موجودیتِ انسانی هستیم — ما، یک خلأ هستیم. و این خلأ، دیگر نه یک جای خالی است — این خلأ، خودِ ما است.

ناتوانیِ زبان: چرا هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند نجات دهد

در جهانی که همه چی حل شده، زبان چه کار می‌کند؟ نیما در اینجا، به ما می‌گوید: زبان، دیگر نه یک ابزارِ ارتباط، بلکه یک ابزارِ تسلیت است. «وای دیوانه‌تر از گویش و دیوان مضراب» — این مصرع، نه تنها به جنون اشاره دارد، بلکه به ناتوانیِ زبان در بیانِ حقیقت اشاره دارد. گویش، آن چیزی است که ما می‌گوییم. اما دیوانه، آن چیزی است که ما را مجبور می‌کند بگوییم. دیوانه مضراب، آن چیزی است که صدا را می‌سازد — اما نه برای معنا، بلکه برای تولیدِ صدایی که هیچ معنایی ندارد. در این جهان، هر کلمهٔ ما، یک نوعِ تقلید است. هر جملهٔ ما، یک نوعِ ریا است. هر دعا، یک نوعِ ادای فریب‌آمیز است. و این تقلیدها، هیچ چیزی را نجات نمی‌دهند — چون همهٔ آن‌ها، به خلأ می‌افتند.

نیما، در اینجا، به ما می‌گوید: ما نمی‌توانیم با زبان، نجات بگیریم. چرا؟ چون زبان، خودش، بخشی از همان ساختارهایی است که حل شده‌اند. هر کتاب، هر دین، هر فلسفه — همهٔ آن‌ها، تنها تکرارهایی از همان معناهایی هستند که حل شده‌اند. و این تکرارها، نه نجات می‌دهند — بلکه خلأ را تقویت می‌کنند. بنابراین، تنها راهِ مقاومت، نه گفتن، بلکه سکوت است. اما حتی سکوت هم، در این جهان، یک نوعِ دیوانگی است. چون سکوت، همچنان یک گفتار است — گفتاری که به خلأ می‌افتد. ما نمی‌توانیم بگوییم — چون گفتن، یک ریاست. ما نمی‌توانیم سکوت کنیم — چون سکوت، یک اعتراف است. این دوگانگی، بزرگ‌ترین زخمِ انسان در این شعر است: ما در یک دامِ زبانی افتاده‌ایم که هیچ راهِ فراری ندارد. هر حرکت، یک تله است. هر سکوت، یک اعتراف است.

چرا این شعر، هنوز زنده است؟

چرا این شعر، در سال ۲۰۲۴، هنوز زنده است؟ چرا هنوز ما به جای معنا، تکرار می‌کنیم؟ چرا هنوز ما به جای فکر کردن، تبلیغات را می‌خوانیم؟ چرا هنوز ما به جای زندگی کردن، شبکه‌های اجتماعی را می‌بینیم؟ چرا هنوز ما به جای عشق، تجارت را می‌بینیم؟

نیما، در این شعر، نه یک شاعر است، بلکه یک گواه است. او می‌گوید: من دیدم. من دیدم که چطور همه چیز حل شد. من دیدم که چطور جهان، به خلأ تبدیل شد. من دیدم که چطور ما، به خودِ بی‌معنایی تبدیل شدیم. و من هنوز زنده‌ام. و این زنده بودن، تنها به این معناست که من می‌توانم این را بگویم. این شعر، هیچ راه‌حلی نمی‌دهد. هیچ آینده‌ای را پیش‌بینی نمی‌کند. اما آنچه می‌دهد، چیزی است که هیچ نظامی نمی‌تواند بدهد: واقعیت. واقعیتِ بی‌فریب. واقعیتِ بی‌پناه. واقعیتِ بی‌نور.

در جهانی که همه چی حل شده، تنها چیزی که باقی مانده، این شعر است. و این شعر، دیگر نه یک شعر است — این شعر، یک گواهی است. گواهی برای آنچه که ما از دست داده‌ایم. گواهی برای آنچه که ما نتوانسته‌ایم بسازیم. گواهی برای آنچه که ما هستیم: یک خلأ. و این خلأ، دیگر نه یک جای خالی است — این خلأ، خودِ ما است.

پرسش و پاسخ (FAQ)

آیا نیما شهسواری در این شعر، نیهیلیسم را تبلیغ می‌کند؟

نه. او نیهیلیسم را تبلیغ نمی‌کند — او آن را توصیف می‌کند. نیما نه یک فیلسوف است که می‌خواهد جهان را تغییر دهد — او یک گواه است که می‌گوید: جهان، این‌طور است. این شعر، نه یک دعوت به تغییر است — بلکه یک دعوت به دیدن است. دیدنِ آنچه که دیگر نمی‌توانیم نادیده بگیریم.

آیا این شعر، نسبت به امید، بی‌احترام است؟

نه. این شعر، نسبت به امید، احترام می‌گذارد — چون آن را به صورتِ واقعی‌اش می‌بیند. نیما، امید را نمی‌کشد — او امید را از روی چهرهٔ ما می‌کند. او می‌گوید: امید، دیگر یک چیز نیست — امید، یک تقلب است. و این دیدن، تنها راه است که می‌توانیم از امید، رهایی یابیم.

چرا این شعر برای جهان امروز مهم است؟

چون ما هنوز هم، همه چیز را حل می‌کنیم. هنوز هم، همه چیز را تکرار می‌کنیم. هنوز هم، همه چیز را به خلأ می‌اندازیم. هر پستِ شبکه‌های اجتماعی، هر تبلیغ، هر کتابِ خودکمکی، هر برنامهٔ تلویزیونی — همهٔ آن‌ها، یک نوعِ «صد من غاز» هستند. نیما، در این شعر، به ما می‌گوید: این تکرارها، نه نجات می‌دهند — بلکه خلأ را تقویت می‌کنند. و اگر می‌خواهیم زنده بمانیم — باید این تکرارها را بشناسیم.

نتیجه‌گیری: بی‌معنایی، آخرین گواهی

نیما شهسواری، در این شعر، یک مراسمِ جنازه را برگزار می‌کند — جنازهٔ معنا. او هیچ آیینی را جایگزین نمی‌کند. او هیچ مسجدی را بنا نمی‌کند. او تنها می‌گوید: همه چی حل شد. و این شدن، نه یک فاجعه، بلکه یک اعلامیه است. چون تا زمانی که ما به معنا باور داریم، ما نمی‌توانیم به خودمان باور کنیم. تا زمانی که ما به امید باور داریم، ما نمی‌توانیم به واقعیت باور کنیم. تا زمانی که ما به آینده باور داریم، ما نمی‌توانیم به حالِ خود باور کنیم.

نیما، با این شعر، ما را به یک چالش بزرگ دعوت می‌کند: آیا می‌توانیم بدون معنا، انسان باشیم؟ آیا می‌توانیم بدون امید، زندگی کنیم؟ آیا می‌توانیم بدون تکرار، وجود داشته باشیم؟

این سؤالات، در این شعر، هیچ پاسخی ندارند. اما این عدم پاسخ، خودش یک پاسخ است. چون نیما، به ما می‌گوید: پاسخ، نه در آسمان است، بلکه در زمین است. پاسخ، نه در کتاب‌های مقدس است، بلکه در چشمانِ کودکان است. پاسخ، نه در تخت یزدان است، بلکه در تنهاییِ آدمی است. و این تنهایی، اگر بتوانیم آن را بپذیریم — نه به عنوان تهیه، بلکه به عنوان آزادی — ممکن است، تنها راهِ نجات باشد.

صفحهٔ اصلی جهان آرمانی

کتاب‌های جهان آرمانی

پادکست‌های جهان آرمانی


   
نقل‌قول
اشتراک:

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.