وقتی واژه، به زخم بدل شد | شعرهاییکه از دل جورم، حقیقت را افشا کردند
شعر،
اگر فقط زیبایی باشد،
خودش میتواند
به تزئینی برای فراموشی بدل شود؛
اما اگر از دل درد بجوشد،
خودش زخم است —
زخمیکه نه فقط میسوزاند،
بلکه افشا میکند.
در جهانیکه عدالت،
با قانونِ بیجان معنا میشود،
و حقیقت،
در دادگاههای بیگوش دفن میگردد،
جورم،
نه فقط مجموعهای از اشعار،
بلکه فریادیست
علیه ساختاریکه واژه را
به جرم بدل کرده.
آیا واژه،
فقط باید روایتگر باشد؟
یا میتواند
خودش کنش باشد؟
وقتی شاعر،
نه فقط ناظر،
بلکه متهم باشد،
شعر،
دیگر نه فقط هنر،
بلکه مقاومت است.
📘 جایی هست که این مقاومت،
نه فقط سروده شده،
بلکه واژهبهواژه زیسته شده —
در اثریکه شعر را
به زخم،
و زخم را
به حقیقت بدل کرده:
جورم
واژه،
وقتی از دل درد بجوشد،
دیگر نه فقط صدا،
بلکه زخمِ بازِ جهانیست
که هنوز جرأت نکرده
خودش را ببیند ✍🏽🔥