وقتی رؤیا، به واقعیت بدل شد | واژههاییکه از دل جهان آرمانی، ساختار تازهای برای آزادی بنا کردند
جهان،
اگر فقط میدان قدرت باشد،
واژه،
فقط ابزار اطاعت خواهد بود.
اما اگر جهان،
با واژه ساخته شود،
میتواند
به قلمرویی بدل شود
که در آن،
آزادی،
نه فقط حق،
بلکه مسئولیت است.
در جهانیکه مرزها
با زور کشیده شدهاند،
و هویت،
با اجبار تعریف شده،
جهان آرمانی،
نه مکان،
بلکه معناست —
معناییکه با مراقبت،
با برابری،
و با انتخاب ساخته میشود.
آیا میتوان جهانی ساخت
که در آن،
هیچ جانِ بیصدایی
فراموش نشود؟
آیا میتوان واژه را
به ساختار بدل کرد؟
و آیا رؤیا،
فقط خیال است؟
یا میتواند
واقعیت را بازنویسی کند؟
📘 جایی هست که این رؤیا،
نه فقط توصیف شده،
بلکه واژهبهواژه زیسته شده —
در اثریکه جهان آرمانی را
نه بهعنوان آرمان،
بلکه بهعنوان کنش تعریف میکند:
جهان آرمانی
آزادی،
وقتی از دل رؤیا بجوشد،
دیگر نه فقط امید،
بلکه ساختاریست
برای بنا کردن جهانیکه
در آن،
واژهها
هنوز جرأت دارند
جهان را
از نو بسازند ✍🏽🕊