وقتی صلح از دل سلاح بیرون آمد | واژههاییکه جنگ را به عدالت تبدیل کردند
سلاح، همیشه فقط ابزار جنگ نیست —
گاهی خودش تبدیل میشود به نشانهایکه
عدالت را از دل خشونت بیرون میکشد.
در کارخانهایکه گلوله تولید میکرد،
کارگرانی بودند
که نه برای کشتن،
بلکه برای زندهماندن کار میکردند.
و در دل همان دیوارهای آهنی،
واژههایی شکل گرفتند
که صلح را نه بهعنوان آرمان،
بلکه بهعنوان مقاومت تعریف کردند.
آیا میشود از دل جنگ،
عدالت ساخت؟
آیا میشود از دل سلاح،
صلاح بیرون کشید؟
و آیا صلح،
فقط در نبود خشونت معنا دارد؟
یا در بازتعریف قدرت؟
📘 جایی هست که این پرسشها،
نه فقط مطرح شده،
بلکه واژهبهواژه تحلیل شده —
در داستانیکه کارخانه را به میدان فلسفه تبدیل کرد،
و کارگر را به نماد عدالت:
سلاح صلاح صلح
صلح،
وقتی از دل سلاح بجوشد،
دیگر نه فقط پایان جنگ،
بلکه آغاز عدالت است —
و واژه،
گاهی تنها ابزاریست
که میتواند
جنگ را به معنا تبدیل کند ✍🏽🕊