وقتی یگانگی به ابزار سلطه تبدیل شد | واژههاییکه از دل شرک، مشارکت را بازتعریف کردند
یگانگی،
اگر فقط یک حقیقت باشد،
خودش تبدیل میشود به سلطه —
سلطهایکه نه برای همزیستی،
بلکه برای حذف طراحی شده.
در جهانیکه «یکی بودن»
به معنای اطاعت از یک صداست،
شرک،
نه فقط انحراف،
بلکه اعتراض است —
اعتراضیکه میگوید:
شاید حقیقت،
فقط در جمع باشد.
آیا مشارکت،
فقط در چارچوب یگانگی معنا دارد؟
یا میتوان
از دل تفاوتها،
ساختاری ساخت
که در آن،
قدرت تقسیم شود
و آزادی،
از دل گفتوگو بجوشد؟
شرک،
در این روایت،
نه فقط مفهوم مذهبی،
بلکه فلسفهایست
برای بازتعریف قدرت —
برای شکستن تمرکز،
و ساختن جهانیکه
در آن،
هیچ صدایی
مجبور نباشد
خاموش بماند.
📘 جایی هست که این فلسفه،
نه فقط توصیف شده،
بلکه واژهبهواژه تحلیل شده —
در اثریکه شرک را
نه گناه،
بلکه امکان مشارکت میداند:
شرک
مشارکت،
وقتی از دل تفاوت بجوشد،
دیگر نه فقط همصدایی،
بلکه همزیستیست —
و واژه،
گاهی تنها ابزاریست
که میتواند
یگانگی را
به عدالت تبدیل کند ✍🏽🔥