📘 مقدمه: از روایت تا پرسشِ بودن
«پروسه انسان» نوشتهٔ نیما شهسواری، کتابیست پرآشوب، نمادین، و سرشار از تصویرسازیهایی که با دقتی شاعرانه مرزهای روایت کلاسیک را درهم میکوبند.
این اثر، تمایل ندارد در چارچوبهای رایجِ شخصیتپردازی و خط زمان محدود شود؛ بلکه میخواهد فضای ادبی را برای پرسشهایی عمیقتر از «بودن انسان» آماده کند.
در این متن، مفاهیمی چون خشونت، قربانی، تمدن، اخلاق، مرگ و دین نه جدا از هم، بلکه در پیوندی متافیزیکی بهمثابه بخشهایی از یک کل وجودی پدیدار میشوند.
🩸 خشونت: آیینی در زایش
خشونت در «پروسه انسان» دیگر یک رفتار نیست؛ بلکه نوعی مناسک تولدیافته است.
نویسنده، خشونت را بهعنوان جزئی از مسیر زیستن نشان میدهد—نه فقط اتفاقی ناخواسته، بلکه بُعدی از تکامل انسانی.
زن، مرد، کودک، موشخرما، تراکتور و کپسول همه در چرخهای خشونتبار زندگی میکنند؛
خشونتی که گاهی طبیعیست، گاهی فرهنگی، گاهی اخلاقی، و گاه الهی.
این خشونت، شرط زایش است؛ شرط حضور در دنیایی که برای معنا باید درد کشید.
🧍 قربانی بودن: از فرد به هویت
شهسواری قربانی را نه بهعنوان نتیجهٔ یک حادثه، بلکه بهعنوان ساختار هویت معرفی میکند.
فرد قربانی میشود چون جهان اطرافش از قبل او را به این نقش واگذار کرده—خانواده، مذهب، جامعه و حتی خودش.
کودک، زن، مرد، ملیجک، همگی نمادهایی از قربانیگریاند؛
قربانیانی که مقاومت نمیکنند، زیرا از ابتدا سرنوشتشان نوشته شده است.
و این نگاه، نقدیست به ساختارهای بیصدا و درونساز جامعه.
🏛️ تمدن و مرگ معنایی
تمدن در این کتاب بهجای آنکه نجاتدهنده باشد، تبدیل به ساختاری سوزاننده میشود.
تمدن، خود را از طریق قربانیکردن سوژهها بازتولید میکند—با ابزارهایی چون کپسول، تراکتور، موز، خانواده، فناوری.
نویسنده تمدن را مثل جریانی معرفی میکند که فقط کسانی را میپذیرد که به درد آن بخورند—بقیه را به خاکستر تبدیل میکند.
زایش در این ساختار، بهجای خلق انسان، خلق ماشین انساننماست.
و مرد، زن، کودک، حتی حیوان، ابزار تولید آن هستند.
🧭 اخلاق: ابزار سلطه، نه راه رهایی
شهسواری اخلاق را نه بهعنوان ارزش انسانی، بلکه بهعنوان ساختاری سیاسیـاجتماعی معرفی میکند.
«خوب بودن» در این کتاب یعنی «همراه شدن با نظم قدرت»، حتی اگر آن نظم خشونتزا باشد.
کودکانی که برای اثبات پاکی خود، دستمال ابری به دست دارند؛ والدینی که با نام محبت تنبیه میکنند؛
و جامعهای که بهجای پرورش آزادی، اخلاق را به سلاح تداوم سلطه تبدیل کرده—همه بازنمای این ساختارند.
☠️ مرگ؛ شکلی از زیستن مفهومی
مرگ در «پروسه انسان»، پایان نیست؛ سکوییست برای خلق معنا.
مرگ فرهنگی، مرگ بدن، مرگ فکر، مرگ عشق—هرکدام مسیرند، نه بنبست.
نویسنده با بیان این چرخه، ما را به پرسشی اساسی میبرد:
آیا زندگی بعد از مرگ، واقعاً نو است؟ یا فقط بازتولید همان خشونت قدیمی؟
پاسخ نمیدهد، ولی راه را باز میگذارد برای کشف فردی.
🛐 دین؛ نظارت یا معنا؟
دین در این کتاب، نه الهی، بلکه متافیزیکیست؛ ابزاری برای کنترل، ولی همزمان منبع معنا.
نویسنده خدا، یهوه، رحم جهانی، اسطورههای ایرانی را به کار میگیرد؛
نه برای تبلیغ، بلکه برای نقد و بازنویسی جایگاه دین در انسانبودن.
دین تبدیل شده به ناظر نامرئی؛ کسی که نه کمک میکند، نه آسیب میزند—فقط میبیند، فقط میسنجد.
اما در عمیقترین لایهها، همین دین، میتواند جرقهٔ نجات باشد—اگر از قدرت جدا شود و با درد یکی شود.
📘 جمعبندی: تجربهٔ فلسفی از بدن، مرگ، و رهایی
«پروسه انسان» کتابی نیست که چیزی را بگوید؛ کتابیست که میپرسد:
انسان چیست؟ خشونت چگونه است؟ رهایی ممکن است؟
و این پرسشها، نه فقط از بیرون، بلکه از درون انسان ساخته میشوند.
نویسنده با زبانی شاعرانهـنمادین، مخاطب را به قلب مفاهیمی میبرد که نه سادهاند، نه پایاندار؛
و «پروسه»، خود شکلی از بودن میشود—نه روایت، بلکه زیستن در پرسش.
مقاومت، در این کتاب، شورش نیست؛ بلکه رد کردن فراموشیست.
و همین رد کردن، آغاز رهاییست.
📎 منابع و لینکهای مرتبط