در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
عنوان : پادکست به نام جان
ویژه برنامه : شناخت اسلام
قسمت شانزدهم : علم در اسلام
برنامهساز : نیما شهسواری
زمان : 47:46
با صدای : نیما شهسواری
شناخت اسلام
در این ویژه برنامه به مفاهیم اسلامی در تمامی ابعاد نزدیک خواهیم شد و در هر قسمت سعی شده تا یکی از مبانی اسلامی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم
باشد تا بیشتر پیرامون باوری که آن را به ارث برده بدانیم و اگر قرار بر باور است با آگاهی بدان معترف باشیم
در این ویژه برنامه سعی شده تا عناوین بیشمار باور اسلامی به چالش کشیده شود و حقایق مگو این دین بیان شود
قسمت شانزدهم از نگاه اسلام به علم میگوید
دینی در برابر پیشرفت و پویایی
در برابر خرد و اندیشیدن
در برابر شک و پرسش
اسلام هممه چیز را میداند و همهچیزدانان نادان جهان جانان جهان را به سکون و سکوت کشاندهاند
برنامهی به نام جان قصد دارد تا درباب مباحث مهم باورها و دغدغههای دنیایمان به زبان ساده و بداهه سخن بگوید
این بخش از متن پادکست توسط هوش مصنوعی استخراج شده است. ممکن است شامل اشتباهاتی باشد یا به طور کامل با محتوای اصلی مطابقت نداشته باشد. هدف از این کار، بهبود دسترسی مخاطبین به محتوای پادکست و فراهم کردن امکان مطالعه و مرور سریعتر مطالب است
ما تصمیم گرفتهایم متن پادکستهای خود را منتشر کنیم تا دسترسی به محتوای آنها برای همه مخاطبان آسانتر شود. این اقدام به ویژه برای افرادی که ترجیح میدهند مطالب را به صورت متنی مطالعه کنند یا نیاز به مرور سریعتر دارند، مفید خواهد بود
این متن توسط هوش مصنوعی Speechmatics استخراج شده است. Speechmatics یکی از پیشرفتهترین فناوریهای تبدیل گفتار به متن است که با استفاده از الگوریتمهای پیچیده و یادگیری عمیق، صدا را به متن تبدیل میکند. این ابزار قادر است با دقت بالا و در زمان واقعی، گفتار را به متن تبدیل کند و از بیش از ۵۰ زبان مختلف پشتیبانی میکند
خب دوستان قرار هست توی این قسمت در باب علم صحبت بکنیم و این تقابل علم و اسلام در برابر هم.
اینکه علم و نگاه اسلام نسبت به علم چگونه بوده؟
خب در وهله اول باید این رو در نظر داشته باشیم که یک تعریف مشخصی نسبت به علم داشته باشیم و بعد با این تعریف مشخصی که ما نسبت به علم داریم نگاه کنیم ببینیم حالا اسلام میتونه نسبت به اون چه موضعی داشته باشه چرا که قاعدتا.
موضع مشخصی که نمی تونسته داشته باشه.
چون علم اون زمان موضوع قابل عرض و فهمی نبوده بالاخص که در اون خطه از جهان یعنی در عربستان اون دوران هم قاعدتا موضوع قابل عرض و فهمی هم نبوده.
هرچند که اگر بخوایم پیش تر از این منابعی رو در نظر بگیریم در باب علم اون روزگاران خب مواجه میشیم.
با اینکه باز هم مثل موضوعات دیگری که در باب اون مفاهیم صحبت کردیم و گفتیم در قرآن و اصولا اسلام نگاه مشخصی نسبت به این موضوعات نداشته و براش موضوعات مهمی نبوده مثل کار، مثل موضوعات اقتصادی، مثل عشق و موضوعاتی از این دست که خب قرآن صحبت خاصی دربارش نکرده در باب علم هم به همین شکل بوده.
یعنی ما داریم در باب دورانی صحبت می کنیم که.
دو هزار سال پیش تر از آن هم ما مفاهیم علمی را داشتیم.
یعنی اگر فلسفه را به عنوان مثال یک نمادی از علم قرار بدهیم، در دورانی به مراتب پیش تر از آن هم در بابش صحبت شده.
یا مثلا اگر.
پزشکی را به عنوان علم قرار بدهیم که خب قاعدتا هم جزو علم هست.
خب ما در سرتاسر جهان، در مصر باستان، در همین ایران خودمان و یا در کشور های دیگر با این موضوعات در خود یونان با این موضوع روبهرو بودیم.
اما باز هم قرآن صحبتی پیرامون این موضوعات علمی نداشت.
یا علوم دیگر مثل ستاره شناسی و یا موضوعاتی از این دست.
خب قاعدتا کتاب قرآن، کتاب علمی که نبوده و در باب علم هم صحبت خاصی برای گفتن نداشت و ما میتوانیم باز هم به این نتیجه مشخص برسیم که دغدغه ای به عنوان علم اصولا اسلام نداشته که بخواهد درباره اش صحبت کند.
دانش لازم را نداشته و اصولا موضوع مهم و دغدغه مهم اسلام اصولا دنیا و زیستن در این جهان نبوده و قاعدتا موضوعاتی که در باب زیستن در این دنیا و پویایی در این جهان هست برای اسلام بی معنی و بی محتواست و موضوعات مهم برای آنها قاعدتا در باب جهان دیگری است.
جهانی در فرا که قرار است دنیا و زندگی این جهانی خود را فدای رسیدن به آن جهان پیشترها و در آینده بکند.
با توجه به این تفاسیر میتوانیم به این نتیجه برسیم که خب قاعدتا علم برای اسلام موضوع قابل بحث و ارزشی نبوده و خب گفتم علومی که در آن دوران وجود داشته هم در قرآن به ویژه و یا در اصولا راه هایی که می تواند ما را به شناخت اسلام برساند، هیچ گاه درباره اش به درستی صحبت نشده یعنی در دل احادیث.
مثلا شما با یک همچین معانی ای رو به رو نمیشید.
شاید به عنوان مثال یک حدیثی که بارها و بارها هر وقت بخواهید در باب مسائل علمی صحبت بکنیم از زبان این علمای دین و آیات خدا و این دوستان می شنوید که.
یک حدیثی است در باب این که شما باید به دنبال علم باشید ولو اینکه این علم در چین هم باشه.
یه همچین حدیثی رو مدام تکرار می کنن برای اینکه نشون بدن اسلام به نوعی هم پوشانی داره با مسائل علمی که خب این معنا گر موضوع خاصی نیست.
حالا اینکه بخواد پیامبر دینی اذعان بکنه که شما به دنبال و یا جست و جوی علم باشید حتی اگر در چین باشه و این رو قلمداد بکنیم.
در باب اینکه اسلام تا چه اندازه با علم همسویی داشته.
راه حل درستی نیست.
یعنی برگرفته از همون ایمان و یا ترس و یا منفعت طلبی مون هست که می خوایم در نهایت به واسطه این تعصباتی که داریم یک موضوعی رو تحلیل کنیم.
پیش از اینکه ما به دنبال جستن راه درست و حقیقت باشیم، یک حقیقتی رو برای خودمون تعیین کردیم و حالا دنبال بهانه هایی هستیم برای اثباتش.
اما نگاه درست و دقیق اگر به این موضوع داشته باشیم و بدون تعصب بخوایم به این موضوع نگاه کنیم این هستش که موضوعات علمی و اصولا علم در اسلام بی معنا بوده.
دغدغه ای نبوده.
اما فرای این اگر این رو کنار بذاریم و بخوایم با توجه به تعریفی که پیرامون علم داریم یک مبنایی قرار بدیم، این تعریف مشخص رو نسبت به علم و بعد بیاییم این رو با ساختارهای فکری اسلامی مقایسه کنیم و ببینیم چقدر این دو موضوع با هم سنخیت دارن و چقدر همدیگه رو به نوعی با هم همپوشانی دارن و در کنار هم معنا میشن.
خب ما با علمی روبه رو هستیم که شاید بزرگترین و مهم ترین بخش این علم که باعث به وجود اومدن و پیشرفتش شده این هستش که مدام در پی بازتولید خودش هست، مدام در پی تغییر در خودش هست.
یعنی اصولا ما علم رو به همین می شناسیم دیگه.
در علم ایمانی وجود نداره.
قرار هست به همه چیز شک بکنیم.
قرار هست که همه چیز رو تغییر بدیم.
قرار هست که نگاه ها مدام در حال تغییر کردن باشه.
مدام باید همه چیز رو مورد آزمون و خطا قرار بدیم.
مدام باید آزمایش های مختلفی انجام بدیم و اصولا پایه های علمی بر پایه همین پویایی و پیشرفت هست.
شاید بزرگترین نشانه ی علم هم همین پیشرفت و پویایی باشه.
یعنی شما علم رو قاعدتا با شک کردن میشناسید.
علم رو قاعدتا با فکر کردن میشناسید.
علم رو قاعدتا با این موضوع میشناسید که ما قائل به یک ایمان خالص نیستیم.
ما مدام در پی تغییر راه ها هستیم.
تغییر راه های شناخت هستیم و اصولا علم اینگونه تعریف میشه.
حالا اگر ما این مبنا و این معنای مشخص برای علم رو بخواییم بیاییم و با ساختارهای اسلامی مقایسه اش کنیم میبینیم که کاملا با هم در تضاد هستند.
در برابر این نگاه علمی که در پی پویایی و تغییر هست، یک نگاه ایستایی داریم.
نگاه اسلامی، نگاهی که مختص به خدا هست.
نگاهی که باورهای الهی رو می سازه.
این ها بر پایه یک ایمانی تشکیل میشن.
ایمانی که قرار هست شما به یک موضوع واحد باور داشته باشید و هر دلیلی رو برای اثبات اون بتراشید.
در صورتی که علم به این شکل نیست.
یعنی شما یک پدیده ای رو امروز به اون برای شناختش دست می برید تا این رو بشناسید.
شما ذهن ایستا ندارید.
از پیش تعیین نکردید که به عنوان مثال ابر چیست که تعریف مشخصی نسبت بهش ندارید که حالا برید و بگردید دلایلی پیدا کنید که اون تعریف رو اثبات کنید.
شما با این پدیده رو به رو میشید.
به صورت مستقل به این پدیده نگاه می کنید.
حالا هر اتفاقی که می افته رو یه بخشی میدید برای معنا کردن این شیئی که در برابرتان هست.
حالا مدام دلایل مختلف رو میارید حتی اگر معنای پیشین شما رو هم رد کرد کنار نمی بینید دوباره در پی پیدا کردن راه دیگه ای هستید و اصولا این تضاد و تناقض در معانی و در راه های رسیدن به این معانی در اسلام و علم وجود داره.
اسلام در برابرش یک باور خشک و دگمی است که شما باید اعتقاد بهش داشته باشید و به نوعی ایمان بهش داشته باشید.
حالا همه چیز به نوعی در اختیار اون هست، برای اون هست.
همه چیز برای این هست که شما به اون معنی برسید.
یعنی نگاه اسلامی نگاه خشکی است که در باب تمام موضوعات یک جواب مشخص داره و حالا با توجه به اون جواب مشخصی که داره شما قرار هست دلایل رو بتراشید تا این موضوع مشخصی که برای شما اثبات شده است رو برای دیگران اثبات کنید.
فرای اون علم قاعدتا همواره با نادانی همراه است.
یعنی افرادی که خودشون رو جویای علم می دونن بزرگترین دلیلشون این هستش که ما نادان هستیم.
ما چیزی رو نمی دونیم و در پی این ندانسته ها به پیش میرن تا علم پیشرفت کنه.
اما در برابرش یک نگاهی داریم نگاه اسلامی که قاعده اصلیش بر این هست که ما همه چیز رو می دانیم.
یعنی اصولا دین اسلام و یا هر دین و باور دیگری که به نوعی به این وحدانیت و به این خداوندی و به این دین یکتاپرستی مرتبط میشه، موضع اصلیش نسبت به تمام موضوعات دانستن.
در باب هر پدیده ای اگر صحبت بشه یک خدایی هست که تمام این ها رو میدونه و حالا برای بنده های بندگان نظرکرده خودش هم این معانی را از پیشترها داده تا بدانند.
یعنی شما مواجه میشی با موضوعات مهم علمی که امروز مثلا طی مرور سالها به واسطه هزاران خواندن، دانستن، آزمایش کردن، به یک نتایجی رسیدن و بلافاصله مسلمونها دنبال این هستن که با فلان آیه به این نتیجه برسند که بله این را سالها قبل خداوند گفته به نوعی با یک ورد خوانی، با یک جادوگری، با یک سهل انگاری به دنبال پیدا کردن معانی ای هستند که سالها و ساعت ها و روزها و با تلاش های بسیار آزمون و خطاهای بسیار.
حالا دانشمندان عالمان به این معانی رسیده اند و اینها به دنبال این هستند که با یکجور گره زدن یک معنی جزئی با یک معنی های کلی به این نتیجه برسند که بله ما سالها پیش گفتیم و اصولا این تضاد ذاتی بین علم و دین همواره وجود داشته.
اینکه دینی رو ما میشناسیم که در پی دانستن نیست، خود را دانای کل می داند.
در باب همه چیز نظر دارد.
در باب اینکه زمین چگونه است نظر داره.
از سالیان گذشته در باب اینکه انسان چگونه خلق شده نظر داره، دانایی کامل داره و در برابرش علمی هستش که حالا به دنبال جستن این پاسخ ها هست و اصولا این علم به واسطه همین پرسشگری به وجود اومده.
حالا در برابرش یک دینی رو داریم که اصلا در برابر پرسشگری ایستادگی میکنه.
به عنوان مثال نگاه به ایمان و شک.
این تضاد و تقابلی که در وجود این دو مفهوم و معنا وجود دارند همون بیانگر علم و دین هستن.
یعنی دینی که بر پایه ایمان پیش گرفته همه چیز رو پیش برده و شکی که بنیان اصلی علم بوده.
یعنی ما با علمی روبه رو هستیم که قرار هست به همه موضوعات شک کنه.
قرار هست که با شک همه چیز رو به پیش ببره.
قرار هست که بر پایه ندانسته های خودش به دانستن برسه.
اینکه اون جمله معروفی که حتما همه شنیدید که بزرگترین چیزی که من می دونم اینه که نمی دونم این مبنای اصلی علم هست اما در برابر اون ما یک نگاه دینی داریم و یک نگاه دگم دینی و یک نگاه خشک دینی داریم که ما همه چیز رو میدونیم.
خداوندی هست که همه چیز رو میدونه.
دانای کامل هست، سمیع و بصیر و دانا و تمامی ویژگی ها رو داره.
حالا پیروان اون هم در پی دانایی و دانش اون خداوند هستند و این تضاد کاملی بین دین و علم هست که غیر قابل کتمان هست و نمیشه این رو کتمان کرد و شما همواره این تضاد ها رو در بین این باورها می بینید.
علمی که قرار داره در جست و جوی پیدا کردن معانی باشه و در برابرش دینی که از پیشتر ها تمام این دانایی ها رو داره و فقط و فقط در پی تکرار کردن این معانی از پیش گفته شده است.
این ایستا بودن و در خود ماندن دین که در برابرش علمی وجود دارد که همواره به دنبال پویایی است.
شما این دو معنی را در کنار هم نمی توانید قرار دهید.
از یک سو یک باور ایستا دارید به نام دین.
خب همه معانی رو از پیشتر ها گفته.
اگر در باب انسان صحبت می کنیم، در باب خلق انسان، در باب زمین، در باب جهان، در باب جهان آفرینش، خب تمام این معانی را به شما داده، تمام این پرسش ها را پاسخ داده.
خدایی بوده که در باب تمام این معانی صحبت کرده.
یعنی شما مثلا بروید و تورات را بخوانید.
وقتی به مسئله آفرینش و پیدایش می رسیم، خب می بینید که توضیحاتی می دهد ما در فلان روز این زمین را آفریدیم، پنج روز گذشت این کار را کردیم، شش روز گذشت، این کار رو کردیم و این توضیحات رو به شما میده.
یا قرآن هم به همین شکل در باب این موضوعات به نوعی فصل الخطاب هست دیگه.
یعنی داره میگه که من این کارها رو کردم اینگونه بوده و نهایت علم هم همین است و ما یک علم ایستا و در جایی رو داریم اما در برابرش یک علمی هست که اعتقاد داره من چیزی نمی دونم.
نمی دونم که این جهان چگونه به وجود اومده.
حالا در پی جستن راه و طریقتی هستم برای اینکه بدونیم آیا اینگونه به وجود اومدیم.
و بعد تازه نظریاتی به وجود میاد که این نظریات دائما در حال رد شدن هست و ما با یک نظریه ایستایی رو به رو نیستیم که همین امروز هم علم دائما در حال پویایی هست.
هیچ گاه به اون ایستا بودن خودش نمی رسه.
بزرگترین نظریاتی که سالیان دراز هم مردم بهش باورمند بودن در علم هیچ گاه مقدس نمی شه و بلافاصله می تونه با یک نظریه دیگه رد بشه و کاملا به کنار گذاشته بشه.
و این تفاوت ذاتی بین علم و دین هست که با هم جمع شدنی نیستند و در معنای اصلی خودشون با هم در تناقض هستند.
علم اصلا به وجود اومده برای پویایی.
شما در نظر بگیرید که دنیا رو بدون علم تصور کنید.
یعنی اگر قرار بود که تمام اتفاقات بشری بر پایه همین دین و مذهب پیش بره، امروز ما هم در همون غارها قرار بود که زندگی کنیم.
قرار بود با همون روش ایستای گذشتگانمون جهان رو به پیش ببریم.
اما این شک گرایی و این نگاه متفاوت انسان ها که باعث این پویایی شد، باعث این پیشرفت های بزرگ بشری هم شد.
امروز با علمی روبه رو هستیم که در تمام زمینه ها با اتکا به این ندانستن با اتکا به این شک گرایی راه رو به جایی میبره تا بتونید از خیلی از مشکلات هم پیشی بگیرید و بتونید خیلی از مشکلات رو مرتفع بکنید.
هر چند که چهارچوب های اشتباهی در همین علم هم وجود داره و بسیاری از این چارچوب ها هم برگرفته از همین اعتقادات ریشه داره.
باور به خداوند و یکتاپرستی است اما فارغ از اون بازهم دریچه مستحکم و قدرتمندی بوده برای ما انسان ها که بتونیم پیشرفت بکنیم.
اما در برابر یک نگاه دگم و خشکی است که قرار به تغییر نداره و شما با مواجهه با این نگاه خشک می بینید که اگر قرار بود دنیا بر پایه این اعتقادات پیش برود کماکان هم ما در همان غارهای خودمان باید زندگی میکردیم و هیچ چیزی رو به پیش نمی بردیم چرا که هر گونه تغییر و تحولی مترادف با بدعت است.
نگاه دین و نگاه اسلام همواره در پی یک تصویر از پیش تعیین شده است.
همواره جواب هاییست که در سالیان گذشته به شما داده شده و شما دیگر نیازی ندارید که بیشتر از آن را بدانید.
حتی مواجه میشوید با آیاتی که شما را برحذر می دارد از فکر کردن، از شک کردن.
اینها را مترادف با بی ایمانی و رسیدن به کفر و شرک میداند.
یعنی به شما داره میگه که من یک سری تعالیمی که قرار بوده رو به شما دادم و دانشی که شما نیاز داشتید رو به شما دادم.
شما دیگه نباید بیشتر از این بدونید.
این حد و نهایتی است که شما باید درباره اش بدونید و من اینها رو در اختیار شما گذاشتم و این تضاد کاملی داره با اون معانی علمی که باعث پویایی و پیشرفت شده.
علمی که دقیقا در برابر این نگاه هاست و اگر جهان را بخواهیم با این دو طیف نگاه نگاه بکنیم قاعدتا ما در یک ایستایی همیشگی باید تصویر بکنیم.
دنیایی که در دین غرق شده باشد و هیچ پیشرفتی را حاصل ندانیم برای این دنیا و در برابر آن علمی که با تمام چاله اندازی هایی که در طول تاریخ توسط دین در برابر خود دیده، باز هم توانسته که انسان را به مراتب پیشرفت بدهد و جایگاه بهتری را برای انسان برای زیست راحت تر انسان بسازد.
پس این علم و دین حالا به ویژه دین منظورمون اسلام هست یک تضاد ذاتی رو در برابر هم دارد و این تضاد باعث دور شدن این دو طیف نگاه با هم شده.
این مسئله، مسئله ساده ایست و درک کردنش ساده است.
یعنی ما در ابتدا گفتیم که قرآن با توجه به همون نظریاتی که در اون دوران وجود داشت، علومی که در آن دوران وجود داشت، صحبتی در باب این علم و یا بزرگداشت این علم و یا موضوعات علمی در قرآن نکرد.
این به مفهوم آن ابتدایی و آن نکته ابتدایی است که ما را میتواند به این وادی برساند که علم برای دین اصولا برای اسلام موضوع قابل عرض و دغدغه ای نبوده مثل کار، مثل عشق و مثل موضوعاتی از این دست.
فرای آن ما یک معنی ذاتی را برای علم مشخص کردیم و دیدیم که در تناقض کامل هست با آن معنای ذاتی اسلام.
اسلام به شما در باب دانستن صحبت میکند و میگوید که من همه چیز را میدانم اما علم به دنبال ندانسته های خودش است و باور به این ندانستن دارد و بعد به واسطه این ندانستن در پی دانستن است.
این تضاد ذاتی است که بین این دو وجود دارد.
فرای آن دین در باب ایستا بودن صحبت میکند.
نیازی به تغییر نمی بیند اما علم قرار بر این داره که پویا باشه و در حرکت و در جریان باشه.
اینها تفاوت های ذاتی است که بین علم و دین به ویژه اسلام وجود داره.
در بقیه ادیان هم به همین شکل هست.
ولی حالا ما توی این برنامه مشخص داریم در باب اسلام صحبت میکنیم اما تفاوتی نمیکنه.
یعنی شما اگر به یهودیت یا مسیحیت نگاه بکنید هم قضیه به همین شکل هست حتی شاید به مراتب بدتر.
یعنی قاعدتا همه شنیدین در باره اتفاقاتی که کوپرنیک یا.
گالیله شکل دادن و نظریاتی که داشتند و چگونه دین در برابر این ها ایستادگی کرد.
برای از بین بردن این نظریات و این پویایی و برای ماندن و در خود ماندن.
یعنی تمامی ادیان به همین شکل هستند چرا که معنای ذاتی این دو در برابر هم هست، با هم همسو و جمع شدنی نیستن.
یکی در پی پویایی و پیشرفت است، یکی در پی ایستا بودن است، یکی در پی ندانسته ها است.
دیگری در پی دانایی و عقل کل بودن است.
یکی در پی شک هست تا به یک پاسخی برسد.
دیگری همه چیز را با ایمان خلاصه میکند.
و این ها در تقابل با هم هستند.
من اما فارق از این بحث که میشه درباره اش بیشتر هم صحبت کرد، باید در باب اسلام یک موضوع را هم عرض کنیم.
اینکه وقتی علم و اسلام را میخواهیم با هم جمع کنیم یک دوران شکوفایی دارد.
اسلام دوران شکوفایی علمی که خب به مراتب از دوران از به نوعی جوامع غربی پیشی گرفته در این شکوفایی علمی.
دلیلش هم مشخص است.
ببینید ما یک تاریخ مشخصی داریم در باب علم.
وقتی میخواهیم در باب علم صحبت بکنیم و این شکوفایی، این دوران شکوفایی علمی بر میگرده به یونان باستان.
همه هم در باره اش قاعدتا میدونید اگر هم نمیدونید میتونید مطالعه بکنید در باب تاریخ یونان باستان اما حداقل این نام های بزرگ رو شنیدید. افلاطون. ارسطو. بقراط. سقراط.
اسامی بزرگی که حالا در زمینه های مختلف در اون دوران تاریخی در اون برهه تاریخی یونان ظهور کردند و به نوعی علم رو پیش بردند.
حالا چه علم پزشکی بوده، چه علم ریاضیات بوده، چه علم، چه علمی به اسم فلسفه بود.
یعنی حالا اگر شما بخواید فلسفه رو جزو علم بدونید یا ندونید حالا خیلی موضوع نیست اما در نهایت فلسفه قوه محرکه ی علم بوده دیگه.
یعنی تولید این سوال ها و تولید این اندیشیدن که فلسفه باشه.
خب مهم ترین قوه محرکه علم هست.
حالا شاید برخی فلسفه رو امروز جز علم ندونن اما قاعدتا تمام اون ها متفق القول هستند که فلسفه قوه محرکه ای برای پیش بردن علم بوده و ما وقتی داریم در باب علم و شکوفایی علم صحبت می کنیم ناخوداگاه بر می گردیم به دوران یونان باستان.
اینکه در کشور های دیگر در ایران باستان خودمان در مصر تا چه اندازه این علم وجود داشته؟
خب قاعدتا می دانیم که از یونان کمتر وجود داشته و فرای این موضوع مهم هم این هست که خب ما تاریخ مدون مشخصی از این فرهنگ ها و تمدن های مختلف در اختیار نداریم.
حالا به واسطه ی جنگ هایی که اتفاق افتاده و به واسطه ویرانگری هایی که اتفاق افتاده.
اما از یونان داریم و حالا ما نمی خواهیم توی این قسمت از برنامه در باب تاریخ صحبت کنیم.
موضوع مهم این هست که همه اتفاق نظر دارند که خب علمی که در اون دوران در پی شکوفایی اش وجود داشت و در یونان باستان وجود داشت علم پیشرونده و بزرگی بود.
خیلی هم جالبه اگر بخواهیم در باب این موضوع صحبت بکنیم هم ما رو به این معنا نزدیک می کنه که انسان ها چقدر به واسطه تعلیم و تربیت می تونن تغییر بکنن.
یعنی شما یک ساختار مشخص و درستی رو می سازید و حالا قرار هست که در این ساختار درست و مشخص که بها دادن و ارزش ها تغییر می کند و ارزش های مهم آن کشور تبدیل به علم می شود و کسب علم می شود چگونه اندیشمندان بزرگی را تحویل می دهد و چگونه این بستر فراهم می شود تا انسان ها بهتر و بیشتر فکر بکنند و بهتر و بیشتر در این مباحث علمی پیش بروند؟
در صورتی که بعد از آن دچار یک سقوط بزرگ می شویم.
یعنی بعد از دوران شکوفایی و عظمتی که در یونان وجود داشته.
در باب مباحث علمی، در باب مباحث فلسفی، در باب علم طب و یا علوم دیگر مواجه می شویم با یک سکون و سکوت هزاران ساله که یک به یک این ادیان می آیند و جهان را از بین می برند و نابود می کنند.
یعنی مواجه می شویم با شرایطی که یهودیت به وجود می آورد.
مسیحیت به وجود می آورد.
اسلام به وجود می آورد و ما دچار یک دوران خاموشی بزرگ میشیم و دیگه المان اصلی انسان ها یا دغدغه اصلی انسان ها دیگه قاعدتا علم نیست.
جوامع دنبال راه های دیگری میرن و در باتلاق های دیگه ای به نوعی گیر میکنن.
حالا دچار جنگ های بیشمار میشن و دچار تفرقه های بزرگ میشن.
دچار قحطی میشن.
دچار فقر فرهنگی میشن.
و این پیشرفت از بین میره.
و ما مواجه میشیم با کشور هایی که دیگه با اون پیشرفت همراه و همسو نیستن.
پس ما یک دوران شکوفایی تاریخی داریم که به عنوان یونان باستان میشناسیم.
از دل اون اساطیر بزرگی در زمینه های مختلف علمی سر بر آورد.
اما چرا میگیم که یک دوره ای از تاریخ اسلامی دوران شکوفایی این دوران اسلامی هست که قاعدتا از مغرب زمین خیلی بیشتر پیشرفت کردن و در زمینه های علمی حرف های بیشتری برای گفتن داشتند.
اون این دوران طلایی اسلامی که اگر دقت کنید در صحبت ها بشنوید همواره به همین دوران رجوع می کنند و در باب این دوران در باب بزرگی این دوران صحبت می کنند.
اما خب دلیلی که برای آدم سئوال میشه که چگونه ممکنه که اینها به یه همچین پیشرفت هایی برسند، دلیل عمده و مهمش این هستش که کشور های اسلامی پیش تر از کشور های غربی به این دوران طلایی یونانی ها رجوع کردند.
چه کشورهای اسلامی و چه کشورهای غربی دوران شکوفایی دوم خودشون رو.
یعنی اگر ما بگیم که دوران ابتدایی دوران یونانی ها بود که انسان ها در پی معانی بودند، در پی مفاهیم بودند، در پی پیشرفت بودند، در پی پویایی بودند، در پی غرق شدن در جهان علمی بودند و داشتند کارهای بزرگ و عمده ای رو انجام می دادند برای اینکه زیست بشری، زیست جهان.
زیست در جهان راحت تر بشه و رفاه بیشتر و بیشتر بشه.
یعنی با دورانی در یونان روبه رو هستیم که حالا مردم تعقل میکنن.
در باب موضوعات مهم فیلسوف ها در باب تمامی موضوعات مباحث اخلاقی، مباحث فرهنگی، اجتماعی، سیاسی بحث میکنن، جدل میکنن، صحبت میکنن و سعی میکنن که نوع زیست انسان رو بهتر و بهتر بکنن.
یعنی شما در همین دوران هست که روبرو میشید با کتاب جمهوری افلاطون؟
به عنوان مثال اینکه حالا قرار هست که انواع مختلفی از حکومت رو شرح بده و دربارش صحبت بکنه و این پیشرفت ها شکل بگیره.
ما اگر دوران ابتدایی رو قرار بدیم قاعدتا دوران یونان و شکوفایی یونان بعد از اون ما مواجه میشیم با یک دوران سکوت و سکونی که کل جهان در این قهقرا مدفون شده.
یعنی شما مواجه میشید با کل جهان هستی که دچار یک سکوت بزرگی میشه.
گفتم دربارش صحبت کردم.
حالا به واسطه ظهور ادیان و درگیری های اجتماعی، سوانح طبیعی، بیماری ها، جنگ ها، قحطی ها، درگیر شدن زندگی انسانی با مضامین دیگر مفاهیم دیگر انسان ها دور می مانند و حالا هر دوی این عقل چه غربی ها و چه شرقی ها، چه کشورهای اسلامی و چه غربی هایی که بعد از آن شکوفایی به رنسانس می رسند و به نوعی جهان خودشان را تغییر می دهند، هر دو برای شروع رجوع می کنند به همان دوران شکوفایی یونانی ها و این اتفاق برای مسلمان ها پیش تر از آن ها می افتد.
آن ها در یک قهقرای بزرگی گیر کرده بودند و مسیحیت در آن برهه داشت جولان می داد و انسان ها را از بین می برد.
زندان های بزرگ سیاهچال های بزرگ عقیدتی به وجود آورده بود.
زنان را می کشت، ساحرگان را دار می زد، آتش می زد، جنگ های صلیبی به راه انداخته بود.
تفرقه بین خودشان حکمفرما بود.
جنگ های داخلی، جنگ با کشور های دیگر، جنگ های عقیدتی و اصولا در یک قهقرای بزرگ اروپا قرار داشت و پیش تر از آن در جهان اسلام.
حالا کم کم با این کتاب ها، با این معانی که آن یونانی ها در آن دوران طلایی خودشان به وجود آورده بودند، روبه رو شدند و ما مواجه می شویم با اسامی که حالا سعی می کنند این کتاب ها را به زبان عربی هم ترجمه بکنند و ما می رسیم به این دوران شکوفایی.
دوران شکوفایی که اسلامی ها کم کم باهاش ارتباط برقرار می کنند و موفق میشن یک دورانی رو در مباحث علمی هم به وجود بیارن.
شما روبرو میشید با شخصیت های بزرگی که در همین ایران خودمون هم شکل گرفتند مثل رازی، مثل ابن سینا و مثل اسامی از این دست که اینها سعی می کنند مباحث علمی رو هم پیش ببرند.
خب دلایلی داشته.
یک دلیل دوران شکوفایی است که ما به نوعی پیوند خوردن این افکار با افکار یونانی ها هست.
یکی از دلایلی که این افکار قبول شد توسط مسلمون ها اون نوع فلسفه فکری ای بود که به وحدانیت اعتقاد داشت و به نوعی این توحید رو ستایش می کرد.
این نگاه فلسفه یونانی در اون دوران به خصوص ارسطو و در عین حال افلاطون باعث شد که یک نوع نزدیکی رو این نگاه های اسلامی با این اعتقادات برقرار بکنه و باعث شد که به نوعی این ها مرتد و کافر و حربی شناخته نشن و به نوعی اعتقاد پیدا بکنند.
مسلمانان که این ها هم اعتقاداتشون شبیه به اعتقادات ما هست و اصولا بستری که در اون برهه از تاریخ در کشور های اسلامی شکل گرفته بود یک بستر آرام تری بود برای اینکه بتونن در باب مسائل مختلف فکر بکنند و کم کم این دوران شکوفایی اتفاق افتاد و ما مواجه شدیم با یک دورانی که حالا مسلمان ها توانستند یک پیشرفت هایی را در زمینه های علمی کسب بکنند.
نکته مهم و قابل عرض این هست که اینها یکی از دلایلی که باعث شد اینها بتوانند این کار را انجام بدهند این نزدیکی فلسفه فکری یونانی های باستان با فلسفه فکری مسلمانان بود.
در مباحثی در مباحثه به نوعی عقیدتی که حالا بر می گشت به این یگانگی و این توحید و این نگاه مشخص یونانی ها به فلسفه باعث شد که اینها به نوعی این نگاه رو قبول بکنند و کم کم اجازه بدهند که حالا این نگاه ها گسترش پیدا کند.
دلیل دوم آن ثبات و قراری بود که در آن برهه از تاریخ در این کشورها اسلامی وجود داشت و به انسان ها به نوعی اجازه می داد که بتوانند فکر بکنند و کارهایی را هم انجام بدهند.
یعنی مطابق همون اتفاقی که در یونان اتفاق افتاده بود.
یونانی ها به یک ثباتی رسیده بودند و حالا ممکن بود براشون که یک کارهایی رو هم انجام بدن.
کشور هایی که در شرایط سخت و سهمگین زندگی میکنن که قادر به این رفتار نیستن.
حتی اگر این رو کوچکتر بکنیم و در یک اشل کوچیک تر هم بهش نگاه بکنیم.
انسانی که در شرایط سخت زندگی میکنه قادر به فکر کردن نیست.
قادر به خلق نیست.
حالا چه اثر هنری بخواد باشه و چه موضوعات علمی باشه.
این انسان وقتی درگیر موضوعات عادی زندگی و زندگی روزمره ی خودش باشه مثل شرایطی که مردم ایران امروز باهاش دست به گریبان هستند، مباحث اقتصادی که داره به شدت بهشون فشار میاره.
حالا از این آدم ها شما نمیتونید توقع پیشرفت های علمی رو داشته باشید.
در اون برهه از تاریخ به نوعی حالا جوامع اسلامی تا حدی از یک ثبات و قراری برخوردار بودند و کم کم این محفل فکری آغاز شده برای اینکه بتونند اینها صحبت بکنند و فکر بکنند.
اما این رو باید در نظر داشت که بدنه فکری اسلامی هیچ وقت همسو با این مباحثات و به نوعی راه های علمی نبوده و همسو با آن نبوده یا مروج اش نبوده یا کمک کننده اش نبوده، همواره اینها در برابرش بودند یعنی همان اتفاقی که در جوامع اروپایی افتاده.
یعنی شما نمی توانید.
الان کسانی نمی توانند اذعان کنند که بله مسیحیت باعث شد که.
رنسانس اتفاق بیفته.
یعنی کسی نمی تونه همچین ادعایی بکنه.
شرایطی که ما فراهم آوردیم و همسویی ما با علم بود که باعث شد به عنوان مثال رنسانس اتفاق بیفته در اروپا.
بستری که حالا ذره ای آرام شده بود و یا این تفاوت ارزش ها.
اینکه ارزش ها و دغدغه های انسانی تغییر بکنه باعث ساختار زیست اونها هم میشه.
یعنی شما الان در نظر بگیرید که مردم ایران دغدغه بزرگ و عمده زیستن شون مسائل اقتصادی هست.
الان تمامی تلاش انسان ها در پی همین موضوع هست.
اما اگر کم کم این ارزش ها تغییر کنه و موضوعات دیگری تبدیل به ارزش های زندگی بشه، خب قاعدتا شما مواجه میشید با مردمی که حالا درش تلاش میکنن در زمان رنسانس و یا در اون تاریخ از شکوفایی اسلامی هم در زمینه های دینی به همین شکل بوده و هیچ ارتباطی نداشته.
اگر شما مواجه بشید با رفتارهایی که حالا این بدنه ی اسلامی در برابر اینها انجام میداده، اونجاست که بیانگر نگاه اونها به این مباحث علمی هست که همواره در پی.
گلاویز شدن با اونها بودند و هیچ همراهی و سنخیتی با اونها نداشتند.
به دنبال ذره ای محبت بودند تا اونها رو بلافاصله حربی و کافر و مرتد اعلام کنند.
چه در قبال شخصیت های بزرگ علمی حتی در قبال شخصیت های هنری.
یعنی در قسمتی که در باب هنر هم صحبت کردم حالا به این موضوع اشاره نکردم.
خیلی از این هنرمندانی که امروز خیلی ها در پی مصادره اش هستند برای اینکه بگن این ها صد در صد در اختیار اسلام و برای اسلام بودند و به نوعی اون ها رو تبدیل به یک بلندگوی اسلامی بکنند.
در دورانی که زیست می کردند این مسلمون ها بدنه ی اسلامی در برابرشون بودند.
در پی این بودند که این ها رو مرتد و کافر اعلام بکنند و حتی خونشان رو بریزند.
در مباحث علمی هم در اون دوران شکوفایی به واسطه اتفاقاتی که افتاده این شکوفایی علمی اتفاق افتاده نه به واسطه تفکرات و تفکراتی که ما دربارش صحبت کردیم و گفتیم که این تقابل یک تقابل ذاتی است که بین علم و دین همواره اتفاق می افته.
اما حالا اگر این تاریخ رو پیش تر بریم و جلوتر بریم، یعنی گفتیم در باب این شکوفایی که در یک دوره ای از تاریخ برای مسلمون ها وجود داشته اما وقتی تاریخ پیش تر میره و ما می رسیم به دورانی که حالا رنسانس اتفاق می افته مواجه میشویم با این در خود ماندن مسلمانان.
چرا که گفتیم علم یک روحی دارد، یک خاستگاهی دارد، یک نگاه مشخصی دارد نسبت به موضوعات.
که آن هم پویایی و پیشرفت هست، پرسشگری هست، شکگرایی هست، در برابر ایمان قرار میگیرد تا جایی که علم را بتوانند قبول کنند که به عنوان مثال صحبت هایی که افلاطون و ارسطو کردند در باب این وحدانیت و توحید تا آنجا میتواند این را قبول کند چرا که همداستان با باورهای خودش هست.
اما به محض اینکه اینها بخواهد جنبه دیگری بگیرد، قاعدتا در برابرش ایستادگی میکند و به نوعی با چوب کفر و الحاد و بدعت آن را میرونه و به همین دلیل هست که شما مواجه میشوید با این ایستا بودن این دوران شکوفایی اسلامی و قرار نیست که اینها پیشرفت بکنند.
یعنی شما وقتی به دوران رنسانس مراجعه میکنید، کنید.
خب مواجه میشید با سیلی از این مردم که در اروپا میرن به سمت این.
علمی که در اون دوران شکوفایی یونانیان وجود داشته و حالا قرار هست که در آن کم کم بالغ و بالغ بارورتر بشن.
هر روز این رو به نوعی پیشرفت بدن و در نهایت به مرحله ای می رسن که حالا رد می شن.
از نظریاتی که افلاطون و ارسطو مطرح کردن.
و کم کم این نگاه رو گسترش می دن.
اما این اتفاق هیچ وقت نمی تونسته در جوامع اسلامی بیفته.
قاعدتا در جوامع مسیحی هم نمی تونسته بیفته.
اما این نگاهی که در اروپا شکل می گیره کم کم اونها رو به جایگاهی می رسونه که حالا قرار هست در وهله اول به نوعی اصلاحاتی در اون نگاه مسیحی اتفاق بیفته که می افته و بعد از اون هم قرار هست که از روی این نگاه ها کلا رد بشن و این نگاه ها رو کنار بذارن.
همونجور که سعی کردن و تا حدی هم تونستن که این نگاه های دگم رو کنار بذارن اما در جوامع اسلامی این اتفاق نمی افته.
حالا به واسطه وحشی وحشیگری بیشتر اسلامیها که میتونه دلیل باشه.
هر جند که مسیحی ها هم کم نداشتند در این جنون از مسلمونا.
اما ورای اون شاید به واسطه زمانی است که شما این زمان ها رو هم باید با هم مقایسه کنید.
یعنی من همواره به این موضوع همیشه فکر می کنم که شیشصد سال از نظر تاریخی فاصله هست بین مسیحیت و اسلام.
یعنی هزار و چهارصد سال از اسلام داره می گذره و دو هزار سال از مسیحیت.
همین ششصد سال فاصله بیانگر این تفاوت و تمایزی است که بین جوامع غربی و جوامع اسلامی اتفاق افتاده.
آنها حداقل ششصد سال در این خفقان بیشتر حضور داشتند و شاید رنسانسی که برای اونها اتفاق افتاده برای ماها دیرتر اتفاق بیفته.
چرا که قاعدتا انسان ها باید این دوره افول رو طی بکنن.
هرچند که عوامل خارجی بسیار حتی از دل همون جوامع غربی هم اتفاق می افته و باعث کندتر شدن این پروسه پیشرفت و شکوفایی هم میشه.
اما در مجموع از موضوع اصلی دور نشیم.
موضوع اصلی هم این بود که بعد از گذر از دوران شکوفای اسلامی، اسلام دوباره در برابر علم و در برابر پیشرفت های علمی دچار یک درخودماندگی میشه و دوباره به همون مرحله ایستا بودن خودش برمیگرده چراکه قرار نیست از این نظریات علمی رد بشه چرا که علم بر همین پایه ها استوار هست.
بر پایه این هست که شما فکر بکنید، نظر بدید، صحبت بکنید و بعد بلافاصله به واسطه تجربیات تازه، به واسطه آزمایش های تازه، به واسطه ادله تازه نظر گذشته ی خودتون رو نقض بکنید و به یک نظر تازه برسید.
قرار هست که شما همواره در این پویایی باشید.
تفاوت علم و دین هم در همین موضوع هست.
اما شما مواجه میشید با همون نگاه دگمی که حالا به صحنه علم هم اومده و ما میبینیم که در جوامع اسلامی علم دیگه پیشرفت نمی کنه.
یعنی علم غربی کم کم رو به جهان مدرن میاره یک علم نوینی میشه.
از تمامی این نظریات میگذره.
شما در مباحث فلسفی ای که در جهان غرب دربارش صحبت میشه چند سال گذشته از نظریات افلاطون و ارسطو گذشت.
اما الان چند سال هستش که هنوز که هنوزه مباحث فلسفی ای که در جهان اسلام مطرح میشه هنوز هم برگرفته و متاثر از باورهای افلاطون و ارسطو است.
هنوز هم در همون ایستا بودن خود غرق اند و تکون حاضر نیستن که بخوره.
اما این نظرات در جوامع غربی و به واسطه اون رنسانس بارها و بارها شکل گرفته و شکسته و دوباره تغییر کرده.
چرا که این ماهیت ذاتی علم هست و این شک گرایی و این تغییر رو در وجود علم شما میتونید ببینید.
و این تقابل با دین رو میتونید درش ببینید.
هیچ تفاوتی هم بین مسیحیت و اسلام هم نیست.
اما اسلام قدرتمند تر هست و باعث این در خود ماندن هم بیشتر میشه.
و ما مواجه میشیم با جهانی که حال در دنیای مدرن پیشرفت کرده، علم هم پیشرفت و قدرتمندتر شده و جلو رفته و در برابرش یک علم ایستا و درخودمانده ای داریم که در جوامع اسلامی وجود دارد و در این عقب ماندگی و پسرفت خودش هم غرق است.
و جهان امروزی نمایانگر و بیانگر این تفاوت ها و تمایز هاست.
یعنی شما وقتی به جهان امروزی نگاه میکنید به علم امروزی که در جهان وجود دارد میتوانید این نقطه تمایز را ببینید.
علمی که امروز در اروپا و جوامع غربی وجود دارد به واسطه تلاش ها و از جان گذشتگی هایی است که این مردم از خودشان بروز دادند و تلاش کردند برای این پویایی.
برای این تغییرات از جان خودشان گذشتند تا توانستند این تغییرات را به وجود بیاورند.
اما این اتفاقات در جوامع اسلامی نیفتاده، هنوز به آن رنسانس نرسیده، هنوز جوامع اسلامی هیچ رنسانسی را در خودش ندیده، هیچ تغییری را در خودش ندیده، هنوز.
حتی شاید ما بوی کوچکی از اون تغییرات ابتدای رنسانس رو می بینیم.
حالا من در یک برنامه ی مجزا در باب رنسانس حتما صحبت می کنم چرا که خیلی موضوع مهمی است.
شناخت رنسانس یعنی دوستان حتی پیش از این که بخوان این برنامه رو گوش بدن و ما بخوایم این برنامه رو بسازیم به کتاب های تاریخی بسیاری که وجود داره.
همون کتاب ویل دورانت هم در یک جلدش به صورت مجزا در باب این اتفاقات رنسانس صحبت کرده.
خیلی هم مفصل و کامل و جامع.
کتاب های بیشمار دیگه ای هم هست که در باب رنسانس و این اتفاقات صحبت کرده.
مطالعه خیلی بهتون کمک می کنه.
شناخت تاریخ برای ساختن آینده به شدت راهگشا است و شما وقتی روبرو میشید حالا دارید یک رگه های کمرنگ و کم سویی رو در جهان اسلام می بینید برای اصلاح دین اسلام.
یعنی همون قدم ابتدایی که در رنسانس اتفاق افتاد.
یعنی شما در رنسانس در ابتدا مواجه بودید با آن علمای دینی که حالا سعی می کردند صحبت های تازه ای بکنند؟
کم کم به انسان گرایی رو بیارن و این رو آوردن اون ها باعث شد که یک اصلاحاتی در بدنه نگاه های مسیحی اتفاق بیفته و این اصلاح ها آغازگر این رنسانس بود.
و حالا ما شاید یک شمه های خیلی کوچکی از این رو در جهان اسلام داریم می بینیم و این مراتب باید به همین شکل پیش بره.
شاید بشه سرعت بهش داد.
شاید بشه کارهایی کرد که این اتفاق زودتر بیفته.
اما قاعدتا اون کسانی که در پی سرعت دادن بهش هستن اگر از طریق فرهنگی وارد این قضیه بشن موفق خواهند بود.
اما اگر قرار باشه که از طریق زور این کار رو به پیش ببرند یا این تغییرات رو از بالا اعمال بکنند در برابر مردم یعنی منظور اینکه حکومت قرار باشه کارهایی مثل کارهایی که رضاشاه انجام داد و یا آتاتورک در ترکیه انجام داد قاعدتا با شکست روبرو میشه چرا که این اتفاقات باید از پایین به بالا بیوفته.
حالا این یه موضوع خیلی مجزایی هست که در این برنامه هم جاش نیست و خیلی هم مفصل هست و من هم سعی میکنم در باب رنسانس یک برنامه مجزایی بسازم که حتما دربارهاش صحبت بکنم.
اما حالا در طول برنامه های بعدی و یا آتی اگر موضوع به این جا رسید هم سعی میکنیم که درباره اش صحبت بکنیم و از مبحث اصلی هم دور نشویم.
مبحث علم و اسلام.
این تضادها را ما از ابتدا هم درباره اش صحبت کردیم و حالا جهان امروزی که داریم بهش نگاه میکنیم هم این تضادها را به ما میفهمونه.
یعنی شما امروز مواجه میشید با یک جهانی که پیشرفت کرده در این جهان مدرن.
جوامع غربی در علوم هر روز دارن پیشرفت میکنن، این علوم رو به بالاترین شکل ممکن میرسونن و بعد جوامع اسلامی هست که حالا فقط و فقط مصرف کننده این علم هاست.
فقط و فقط دنبالهروی این علم هاست و قاعدتا نمیتونه که راهگشایی باشه و نمیتونه به نوعی سردمداری باشه.
چرا که این نگاه های دگم اسلامی راه رو به روی اون ها بسته.
اگر علمی تثبیت بشه و ثابت بشه و به نوعی ارزش و فایده ای برای آن ها در زندگی و زیست شون داشته باشه، خب قاعدتا بلافاصله نزدیک میشن تا از اون بهره ببرند و استفاده کنند.
اما اگر قرار باشه که حالا نزدیک بشیم به این علم، برای رسیدن به این پیشرفت ها تمامی راه ها رو بهش سد میکنن.
همون رفتاری که در قبال هر کسی که در پی علم و دانش باشه انجام میدن.
همون نگاهی که امروز اگر قرار باشه در جوامع اسلامی در باب هر کدوم از موضوعات علمی به خصوص علوم انسانی صحبت بشه باز هم در اون مرداب از پیش تعیین شده غرق اند و حاضر نیستن که نگاه هاشون رو تغییر بدن.
شما به علوم انسانی که در جوامع اسلامی تدریس میشه نگاه کنید و ببینید چند پله از اون علوم حقیقی و راستین فاصله داره.
در هر کدوم از زمینه های علوم انسانی، در جامعه شناسی، در روانشناسی، در حقوق، در تمامی مسائل نگاه کنید ببینید در چه چاهی از حماقت و سفاهت گیر کرده اند.
در فلسفه نگاه کنید ببینید فلسفه ای که دارد توسط مسلمانان تدریس میشود در چندهزار سال گذشته هنوز که هنوز است گیر کرده و حاضر نیست که این پیشرفت را در خودش ببیند و با نظریات متفاوت روبه رو بشه.
حتی اگر قرار هست که این نظریات را نقض بکند و رد بکند، بر پایه یک اصول علمی و مشخصی این کار را انجام بدهد نه بر پایه ایمان و بستن چشم هایش به روی حقیقت.
اما خب قاعدتا این ایمان در برابر این شک گرایی قرار می گیرد و این علم یک تفاوت ذاتی در برابر دین دارد و در برابر اسلام به ویژه داریم.
امروز در نهایت ما به جایی رسیدیم که می بینیم علم جهان هر روز در حال پویایی و پیشرفت است و اسلام هر روز درخودمانده تر و در پستویی از این حماقت ها بیشتر و بیشتر غرق می شود و در نهایت راه به جایی نمی تواند نمیتواند ببرد و این تفاوت ذاتی هیچ راهی نداره مگر انتخاب یکی از این دو راه.
یعنی شما نمیتونید علم و دین رو با هم و در کنار هم داشته باشید.
این دو در تضاد کامل با هم هستند.
اگر قرار بر این باشه که شما در علم پیشرفت کنید باید دین رو کنار بذارید.
هیچ راه آشتی ای هم بین این دو وجود نداره چرا که دین همواره دست و پای شما رو خواهد بست چرا که شما باید به یک ایمان مشخصی باورمند باشید تا اینکه تا وارد این وادی بشید و علم داره به شما فریاد میزنه که شما نیاز به شک کردن دارید.
شما نیاز دارید که هر ایمانی رو از خودتون دور کنید.
شما قرار هست که با موضوعات به صورت فرادا مواجه بشید.
یعنی در باب همون موضوع فقط فکر همون موضوع رو مورد کنکاش قرار بدید نه اینکه با یک داشته ها و دانسته های از پیش تعیین شده مواجه میشید با نگرش های اسلامی که خب قاعدتا نسبت به تمام موضوعات یک تصمیمی از پیش تعیین شده ای رو داره و حالا مدام سعی میکنه که برای اون تصمیم از پیش تعیین شده یک دلایلی رو بتراشد.
در باب علم و دین، تضاد علم با دین و به ویژه با اسلام ساعت ها میشه صحبت کرد.
مثال های بیشماری هم میشه زد.
اما به نظرم اون مبانی کلی که نیاز بود رو ما دربارش صحبت کردیم و به اون نتیجه ای که می خواستیم هم رسیدیم.
برنامه ی ویژه برنامه ای که تحت عنوان شناخت اسلام هست.
قسمت های بیشتری هم خواهد داشت و ما سعی می کنیم در این قسمت های مختلف در باب موضوعات مهمی که پیرامون اسلام وجود داره با هم صحبت کنیم. رک.
ساده و بداهه.
دوستان در این انتهای برنامه هم دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید در کنار من باشید و این صدا شنیده بشه و یاران بیشتری به این راه تغییر قدم بزارن و در کنار من باشن.
میتونید که صدای من و آثار من رو با دیگران به اشتراک بگذارید.
صدا و این آثار هم فقط و فقط خلاصه به این برنامه ای به نام جان نمیشه.
من از سال ها پیش تمامی باورها و اعتقادات خودم رو تحت عناوین کتاب هایی به رشته ی تحریر درآورده اند.
کتاب هایی تحت عناوینی مثل شعر، داستان، داستان های کوتاه، مقالات، آثار تحقیقی.
تمامی این آثار به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی و وبسایت شخصی من در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وبسایت آثار رو به صورت رایگان در اختیار داشته باشید.
اگر دوست داشتید که در کنار من باشید و من رو به نوعی همراهی کنید در این راه میتونید این آثار رو با دیگران به اشتراک بگذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.