Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

کتاب صوتی تهمینه

بخش سوم

راهی برای دسترسی به کتاب صوتی تهمینه اثری از نیما شهسواری

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم کتاب صوتی تهمینه در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات کتاب صوتی تهمینه

کتاب : تهمینه

عنوان : بخش سوم

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 20:59

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن کتاب تهمینه

 

چـــه چیز از کودکی به یاد دارم، چو دیگر کودکان، کم و اندک و گاه قصه‌هایی که خود نمی‌دانم از سخنان دیگران است و یا به حافظه‌ی کم‌جان من،

پدر و مادر بسیار برایم گفتند، از آن روزی که به دنیای آمدم، از آن روز پاییز، از آن فصل خزان که زیبایی‌اش مدهوش گرِ آن فصل که آن را دوست دارم،

از آن روزی که مادر و پدرم نیز همتای من دگر بار زاده شدند، از دیدنم به وجد آمدند، اشک ریختند و جوانه زدند، پدر و مادر بهترین روز زندگانیِ خویش را همان می‌دانند و آنان بودند که پس از فراغت بر جان خویش بر فکر زندگی دادن بر دیگری شدند،

آن روز که آرمان بر سر داشتند و می‌رزمیدند بر آن پایدار و دیگری را به میدان نکشیدند و حال که دیگر آرمانی نبود مرا زندگی بخشیدند و خود را وقف پیراستن و آراستن من کردند،

چه ستودنی چنین والدانی که نه از بهر فراغ که با تعقل و مهر زندگی می‌دهند و خود را مسئول و پایبند بر آن می‌دانند، پدر و مادری که نه بی‌مانند ولیکن کم ‌مانندند، آنان که باز زاییده شدند باز عاشق و این بار نه عشقی که به عادت منجر شود این بار عشقی که از وجود خویشتنشان جوشید و بر دیگری خروشید که زندار به زندگی بخشیدن‌اند،

کودکیِ من توأمان بود با دوران جنگ، در پاییز 62 متولد شدم و می‌توان بر من نیز نسل جنگ نامید، کودک بودم و هیچ به یاد ندارم جز سخنان پدر و مادر که گاه آن را تجسم می‌کنم و خود نمی‌دانم که چیزی از آن به خاطر دارم و یا این خاطرات آن دو است که بر ذهن من نهادینه گشته،

سخن از جیره و فقر، مردمان آواره، به میهمانی آمدن‌های اجباری، خبر مرگ و خون جرح، بمب و مین آتش، پناهگاه و اسارت و چه بسیار دیگر خاطرات که چون تاریخ برایم همان ادراک از خیال است،

پدر مادر بود و عشق بی‌پایان آنان بر من که ناگفته هم توانِ ادراک آن را دارم و هماره آنان را چو آن دور روزگاران دیدم، شش سال از تولدم گذشته بود، حال دیگر جنگ پایان یافته و مسبب فلاکت‌های ایران زمین درگذشته بود،

این سخنی بود که پدر و مادر باز در آن مشترک بودند و این‌گونه بر این تاریخ نام نهادند، این روز در خاطرم به خوبی نقش بسته، گه گاهی آن را به خاطر می‌آورم، چرا که آن طفل شش‌ساله برای نخستین بار، گوش بر مشاجره‌ی پدر و مادر سپرد،

آیا از آن گذشته نیز با یکدیگر نزاع کرده بودند؟

نمی‌دانم شاید بلی، اما در خاطر من چیزی از آن روزگار نقش نبسته، این مجادله لیک همواره همراه من است،

در اتاقم نشسته بودم در حال بازی‌های کودکانه،

صدایی مرا به خود آورد، از جای برخاستم و درب را گشودم، این مادر بود و دورتر پدر که با صدای بلند با یکدیگر سخن می‌گفتند، نمی‌دانم این خاطره چه اندازه زائده‌ی ذهن و چه اندازه حقیقت است که شاید گاه خویش سخن‌هایی بر آن افزودم و از آن کاستم، اما بر این معترفم که حال جنگ میان این دو تن را به نظاره نشسته بودم، دوست داشتم خویش را به میان اندازم و قائله را به پایان خوش برسانم، اما ترس و صدای فریادهای گوش‌خراش آنان مرا پس می‌زد، من نیز در آن سالیان پیش و پس از آن، بارها مجادله کردم اما هیچ‌کدام در خاطرم این‌گونه نقش نبسته بود،

آن زن را همچون خود می‌دیدم که به نزاع با کودکی که از قضا پسر همسایه نیز هست می‌پردازد، آن روز که من و دیگر دختران به گرد هم نشسته بودیم و بازی می‌کردیم، باران زیبایی که روز پیش مازند را معطر کرده بود، جای خویش را به آفتاب سوزان داده و در آن زیبایی وصف ناشدنی، میان علفزاری سرمست به گرد هم نشسته‌ایم،

مازند و زمین‌های گل‌دارش که سوغات آن باران زیبا است میزبان پسرانی یاغی و سرکش است، توپی که لایه‌ای از گل بر آنجا خوش کرده اسباب شادی و مسرت آنان است و این دو جبهه که گاه زیر چشمی به یکدیگر می‌نگرند چون ماهیِ زیبا و دریای مواج که لازم و ملزوم یکدیگرند، هرگاه اسباب مسرتشان به روزمرگی بدل شد با طعنه‌ و جنگی خود را باز ساختند،

آن روز به ناگه جنگی میان ما در گرفت که آغازگرش پسران بودند، آن توپ کروی و گلی منزل کند در میان ما و من افروخته به سوی فرماندار یاغیان صف‌آرایی کنم، من گویم و آن گوید سربازانمان دمادم ریسه می‌روند، این جنگ و ده‌ها جنگ دیگر که گاه با سرکشیِ آنان و گاه با رندیِ ما آغاز می‌شد، هیچ‌گاه مغلوب و پیروزی نداشت، هرکس پس از جنگ میان یاران خویش رجز می‌خواند و در تدارک حمله‌ای دیگر برمی‌آمد،

گاه ما و آنان دو جبهه‌ی مشترک می‌شدیم به جنگ با اجنبان که همانا دختران و پسران چندی دورتر از ما بودند، می‌رفتیم و چه بسیار از یکدیگر مدد می‌جستیم، روزی که خود را تنها به میدان می‌دیدیم، پریشان احوال آنان می‌شدیم و شاید آنان نیز به همین منوال،

اما حال من بودم و جنگ میان مرد و زنی که هر دو را عاشقانه دوست داشتم و حاضر به رفتن در جبهه‌ی یکی از آنان نبودم، فریادهای آنان گوش‌خراش بود و مثالی چون جنگ‌های آن روزگاران ما بود ولیکن دگر هیچ شباهتی به صحبت‌های ما نداشت، سخن ما که انتهایش به آینه‌ای ختم می‌شد و آنان که برافروخته سخن می‌گفتند و گاه یکی ساکت و گاه دیگری مسکوت می‌ماند، ولیکن میان ما سکوتی نبود که گهگاه هر دو جبهه هم زمان می‌گفتند و می‌شنیدند،

چه در خاطرمان مانده است، از آن روز، فریادهای مادر

که این غم‌سرا جای زیستن نیست و تو آینده‌ی این طفل را تباه خواسته‌های خویش ساخته‌ای

و پدر فریاد که حاضر به زیر چتر دشمن رفتن نیستم و تو از من می‌خواهی که خود را به دامان آن اجنبان بیندازم،

مادر فریاد که بیدار شو از این خواب، کدام اجنب، سرای ما لانه‌ی اجنبان است

و پدر با درد و ناله که این خاک من است، آن را برای یغما تنها نمی‌گذارم، من از این سرایم و در این سرا خواهم مرد،

مادر که صدایش طنین‌انداز طعنه و کنایه بود، رو به آن مرد پیر کرد و گفت:

آن روز که ایران را از اجنبان تهی کردی برای نسل ما که آیندگان نیز بس است

پدر بود و سکوتی مرگبار و مادر که گویی فریاد سالیان و از دل هزاران هزار نفر را بر آن مرد فرتوت آوار می‌کرد گفت:

به دنبال چه بودی، استقلال، حال آن را دریاب، با استقلالت اجنبان را راندی و اجنب به تخت نشاندی، به دنبال رهایی بودی، و دخالت اقشار در سیاست، تو رها زیستن را هم از آنان ربودی،

پدر برآشفت و فریاد که:

این آتش دهان‌سوز آن اجنب پرستان است که ملتی را تا بدین‌سان دور از حقیقت نگاه داشت، صدا را زِ فریاد ربود، پاسخ سخن را به سرب داد و با چکمه در دهان معترض کوفت، آری همین بود که میدان بر این تازی پرستان داد و میدان ایران‌پرستان را ترک کرد

مادر به هوار آمد و فریاد زد:

آنگاه که سخن از نعلین بود، کدامین چکمه را گزیدی، تو ایران را سوزاندی و به اسارت کشیدی،

پدر بود و چشمانی گریان و نگاهی بر آن زن که حال نه عشق که جنگ میانشان حکم‌فرما است،

کجاست آن محبت که تیشه از دست این زن برباید، مادر با صدایی آهسته بر پدر نجوایی سر داد:

که جدل ما بی‌ثمر است، بیا و این بار سخن مرا پند گیر، سرنوشت دخترت را دوباره بساز، خشت تباهی بر این جان نباش

پدر صدا در گلو نهاد و فریاد زد:

ایران را ترک نخواهم کرد، در این خاک خواهم مرد،

مادر همتای او به صدا در آمد که سایه‌ی خویش را از من و دخترم برکن و بگذار آینده‌ی او را به آرامش بگذارم و تباه نباشد

حال این تهمینه‌ی کوچک سخن برایش چه سنگین بود، سخن از گذشتن، زِ ترک پدر که فکرش نیز برایم چون مرگ دردناک بود، دگر خود را جلوی آن در ندیدم به روی تختی ضجه زدم و باز صدای فریاد آنان لرزه بر تنم انداخت، همان فریادها و همان سخنان

زمان کوتاهی گذر کرد که پدر به ناله گفت:

تهمینه کجاست؟

پس از فریادهایی که برای من بود، حال به یاد من افتادند به سوی اتاقی که در آن خزیده بودم، آمدند و هر دو اشک‌های مرا دیدند، داستان‌هایی سرودند که این بازی‌ای بیش نبوده و ما نزاع نمی‌کردیم و من یک‌صدا فریاد می‌زدم:

من هر دوی شما را می‌خواهم،

پدر مرا در آغوش گرفت و گریه سر داد و مادر به حیرت بر ما می‌نگریست، آن اشک‌ها پس از چندی مادر را نیز به خود خواند، او هم به آغوش ما ضجه سر داد این نخستین بار و آخرین بار سخن از جدایی بود، آنان دانستند که با جدایی خویش نه بر عشق میان خود که حتی به عشق بر من نیز خیانت می‌کنند،

چه بسیار به مادر فکر کردم و او را ستودم که عاشقانه مرا دوست داشت و پدری که خود را جزئی از من می‌دید، هر چند که مادر نه از برای خویش که برای من ترک دیار در سر داشت، ولیکن عمر به تلف برد و در این خاک یغما زده اسارت کشید که دنیایمان اسارت است و حال برای برخی رهایی این سرا و گاه آن سرا است.

نخستین روز رفتن به مدرسه برایم خاطره‌ای بی‌تکرار است، آن روز بارانی که عطرش دیروز و امروز مرا مدهوش زیبایی می‌کند مادری کنارم بود و صد قصه از زیبایی‌های مدرسه، به میان حیاطی آمدیم که مملو از مادران و دختران و کودکان بود،

باران بر سرمان فرود می‌آمد، سخنانی به گوشمان می‌رسید، همگان را به داخل ساختمان پذیرا گشتند و به درون اتاقی بزرگ به چشم آن روزگاران کودکیِ من، مادر را به صفتی در آغوش گرفتم و خیالی برای جدایی در سر نداشتم و حال آنکه مادر نجوا می‌داد که حال زمان جدایی است،

چه کودکانی که گریه سر می‌دهند و با ناله سخن می‌گویند، نه چون آن روز و خاطره‌ی من، هوای گریه در سر ندارم در جستجوی کسی چون خود به دختران بیشمار می‌نگرم در انتهای آن اتاق بزرگ، دختری نشسته و بر من نگاه می‌دارد، نه اشکی به چشم دارد و نه ناله سر داده، مسکوت به نظاره نشیده و چون من حیران است، پس از بوسه‌ای به مادر به سوی او رهسپار می‌شوم و در کنارش منزل می‌کنم،

نگاهی به یکدگر می‌کنیم و حال نام آن را به نشانه‌ی شروع دوستی جویا می‌شوم، نامش ژاله است و پر از کمال، به نشان اثبات این دوستی دست بر اسبابش می‌برد و مدادی قرمز رنگ به من هدیه می‌دهد و من نیز در پاسخ بر این بخشندگی اسبابی به او هدیه می‌دهم که خود به خاطر ندارم و امید بر آنکه ژاله آن را به خاطر آورد.

این شروع آن پنج سالی بود که در کنار ژاله و دیگران سال گذراندم و خواندن دانستم، آن آموزگار در خاطرم هماره خواهد ماند، نگاهی مهربان داشت و فربه بود که از آن روزگار و به واسطه‌ی او چنین بانوانی را مهربان می‌پندارم،

چه آرام سخن می‌گفت، شکیبا بود، دگر معلمان آن روزگار به خاطرم نیست جز آن زنی که هماره خط‌کشی همراه داشت، کسی را با آن مواخذه نمی‌کرد ولی به واسطه‌ی وجود آن ابهتی بر خود و ترسی بر دیگران مستولی می‌شد،

نام هر دو در خاطرم هست و یادگارشان، سازنده‌ی آینده‌ی من است، خاطرات بسیار از آن روزگاران در سر دارم، بیشترشان به آن زمانی باز می‌گردد که ما و دیگر کودکان در حال استراحت بودیم و تا لحظاتی بعد به همان اتاق رهسپار می‌شدیم به جز ژاله که نخستین دوست من بود دو سه تن دیگر نیز با من عهد دوستی بستند که به درستی در خاطرم نقش نبستند، اما ژاله و آن روزگار هماره در خاطرم هست.

دختری مهربان که مادری شبیه به خویش داشت، شباهت آن دو هر کس را مجذوب می‌کرد و به سادگی بر آن می‌شد که این دو مادر و دختر هستند، به همراه مادر به خانه‌شان می‌رفتیم و گاه آنان به خانه‌ی ما، گاهی من به تنهایی می‌رفتم و او به تنهایی می‌آمد، پدرش در آن جنگ خانمان سوز کشته شده بود و یادگارش عکسی بر دیوار بود که ژاله عاشقانه آن را دوست داشت،

آن روز تلخ ژاله هیچ‌گاه از خاطرم محو نمی‌شود که جمعی از دختران به دورش جمع شدند و درباره‌ی پدرانشان سخن‌ها گفتند، نگاه ژاله که در خود خزیده بود، مرا بر آن داشت که از این یار مهربان دفاع کنم، باز میدان جنگی بود من در این کارزار و دختران و دشمنان گفتند و بافتند تا من به سخن آمدم، هر کس سخنی می‌گفت و نوبت را به بعدی می‌سپرد حال دیگر نوبت من بود و تصویر کردن مردی را که پدرم بود،

سخن از آن مردی کردم که برای پدران شما زنده بود و برای پدران شما مرده بود، آن‌چنان سخن گفتم و همه به وجد آمدند و گوش بر من سپردند که هر کس آرزوی داشتن چنین پدری بر سر پروراند و به ناگه سخن از آن گفتم که این پدر ژاله است و نه پدر من

آن چهره‌ی خزیده و درهم ژاله شکفت و مهر میانمان افزون شد، ژاله کم سخن می‌گفت و من پر توان در سخن گفتن بودم، گاه ژاله سخن می‌گفت و همگان را به حیرت وا می‌داشت، چه بسیار که او پشتبان من بود و چه بسیار که من

طول عمر این دوستی به درازا نکشید، آنگاه که فارغ از دبستان شدیم و خود را برای رسیدن به دوره‌ی جدیدی از آموختن آماده کردیم از مازند کوچ کردند و راهیِ سرای دیگری شدند،

دوران نا امیدی بود و سرخوردگی، آن یار رفته بود و من تنها در انتظار رفتن به مدرسه‌ای تازه بودم، دگر مادری در کنارم نبود و بارانی نمی‌آمد، ولیکن مرا به یاد همان روزگار پیش می‌انداخت، آن روز و باران و مادر و ژاله

این بار صدای ناله و شیون کلاس را پر نکرده بود ولیکن عده‌ای مغموم و تنها در گوشه‌ای خزیده بودند، من نیز خود را در میان آن اتاق دیدم، نه با تدبیر که این بار به قرعه کسی را انتخاب کردم و کنار او منزل گزیدم، دختری که ساکت به گوشه‌ای لمیده بود و بسیار آرام به نظر می‌رسید، نامش را جویا شدم و این شروع دوستیِ من با لیلا بود،

دختری که چشمان گیرایی داشت و آدمی را بر آن می‌داشت تا چند باری بر آن خیره شود، روزگاران از پی هم می‌گذشت و ما با یکدیگر بیش از پیش همراه می‌شدیم، معلمی که هیچ‌گاه از این دوران به خاطر من پاک نخواهد شد،

آن‌کسی بود که بعدها سخن پیرامونش بسیار گفته می‌شد و سخت‌ترین کار، برگزیدن سخن راست و دروغ از این میان بود،

او که معلم درس اجتماع و انسان بود، سخن‌های بسیار می‌زد و حال که بر آن فکر می‌کنم چیز بسیار از آن به خاطر نمی‌آورم، اما این را به خوبی خاطرم دارم که ناگهان مفقود شد و چون آبی به درون زمین رفت، عده‌ای می‌گفتند که خود بر این رفتن رضا بود و رفت و گاه می‌گفتند که به مصائبش دچار شد و ناخواسته کنج عزلت در پیش گرفت،

گاه سخن از این بالاتر می‌رفت و زمزمه‌ای از زندان به گوش می‌رسید و من به پدر پناه برده از او جویای این حال و احوال می‌شدم و او نیز سخنان بسیار برایم می‌گفت و گاه مادر به میان می‌آمد و خاطره‌ی تلخ آن شش سالگی دوباره برایم تجسم می‌شد،

امروز که بر آن آموزگار می‌اندیشم، چه بسیار سخنان را از زبان او به میان می‌آورم، چه داستان‌ها که خود در بابش می‌سرایم، آن کس که سخن از برای فهماندن روزگار تلخ ایرانیان کرد و طعمه‌ی دستان دشمن ایران زمین شد، جز او آموزگاری به ذهنم نیست، تنها یادگارشان دانستن است، اما لیلا که جای ژاله را برایم پر می‌کرد، او نیز به ناگه مفقود شد و بار دیگر مرا تنها و پر درد رها کرد، سخن در باب او فراتر از آن معلم بود و مرا بیش از سرنوشت آموزگار غمگین می‌کرد که نه معلمم که یار مهربانم نیست که من تنهایم

پس از آن حادثه هماره واژه‌ای مرا به فکر فرو برد، آن واژه غریب بهایی بود،

به سوی پدر روان شدم و جستن از او حقیقت، راه به سرانجام نداشت و مادر پاسخی بر ما نرساند، ولیکن پس از آن اتفاق بر آن شدم تا بیش از پیش بدانم و سرنوشت لیلا این دوست را جویا شوم،

حال تنها در میان آن سخنان و آن روزگاران به این نتیجه می‌رسم که خانواده‌ی لیلا به دین بهاییت باور داشتند و پس از دستگیری پدر و محاکمه و سپری کردن آن زندان بی‌گناهی ایران را بدرود و خاک بر اجنب‌پرستان خالی کردند، به خاطر دارم که پیش از ناپدید شدن لیلا، گاه او را در میان دختران می‌یافتم که بر او کنایه می‌زدند، من نیز توان سخن گفتن ندارم که نمی‌دانم سر کلاف کجاست، در پی چه می‌گردند و حال آنکه لیلا خود نیز نمی‌داند و دیگران بهتر از او نه می‌دانند که می‌گویند،

گذر از لیلا و چه بسیار چون لیلاها چه سخت است، آن روز که دیگر طفل و کودک نه که بارور بودم و شنیدم، نوزاد هجده ماهه‌ای به زندان است و مادر بها دین، گریستم و یاد آن مهربان یار کردم، آن که همچون من ندانست و نداند، جنگ بر سر چیست و سوخت،

7 1

پخش کتاب صوتی تهمینه

پخش تصویری کتاب صوتی تهمینه
پخش کتاب صوتی تهمینه در اسپاتیفای

پخش کتاب صوتی تهمینه در یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

برای دسترسی به همه‌ی کتابها صفحه کتاب را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات
برخی از کتاب‌های صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه کتب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

بیشتر از آثار صوتی نیما شهسواری بدانید

آثار صوتی نیما شهسواری شامل

 

تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است

همچنین شما نیز می‌توانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد

آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است

تمامی این آثار در قالب‌های مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،

برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد

در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز می‌شود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … می‌پردازم.

اینجا جایی است که صدای ما تلاش می‌کند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهام‌بخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.

آیا به دنبال تجربه‌ای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاه‌های متنوع هستید؟

آیا علاقه‌مند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟

پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.

به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد

بی‌شک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است

اما فرای این اشتراک‌گذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما می‌توانید در کنار ما باشید

راه‌های بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما می‌توانید در زمینه ترجمه‌ی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وب‌سایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید

فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما می‌توانید با عضویت در وب‌سایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما می‌توانید از طریق ارسال پست در وب‌سایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید

تمامی آثار نیما شهسواری در وب‌سایت جهان آرمانی در اختیار شما است، 

نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره می‌توانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وب‌سایت جهان آرمانی بدست آورید،

فرای وب‌سایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرم‌های پادکست‌گیر در اختیار شما است از جمله این برنامه‌ها

 

فرای برنامه‌های پادکست‌گیر شما می‌توانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید

 

برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامه‌ی پادکست‌گیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید

راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است، 

در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوش‌خراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود

اگر خواستید در تغییر زشتی‌های این دنیا همراه ما باشید با اطلاع‌زسانی به دیگران بزرگ‌ترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود

ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم

با تشکر

نیما شهسواری

sing 1

برخی از اشعار صوتی
برای دسترسی به همه‌ی عناوین، صفحه اشعار صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

عضویت در خبر نامه وب‌سایت جهان آرمانی

پرتال دسترسی به آثار

blank

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

چرا ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی؟

شما با ثبت نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید

وب‌سایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان

بی‌شک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست

اما شما با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی می‌توانید در این بستر نگاشته‌های خود را منتشر کنید

این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب می‌شود که بی‌شک برای درج مطالب شما بستر کامل‌تری را فراهم آورده است،

 

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.