حافظ شیرازی
مقدمه
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی (۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر فارسیزبان ایرانی، با لقبهای مختلفی چون “لِسانالغیب”، “ترجمانالاسرار”، “لِسانالعرفا” و “ناظِمالاولیاء” شناخته میشود. او به معنای واقعی کلمه “حافظ”، نگهدار و نگهبان اشعار و اسرار دینی و عرفانی بوده است
حافظ اغلب شعرهای غزلی خلق کرده و به عنوان یکی از برجستهترین شاعران فارسیزبان پس از خود، شناخته میشود. اسلوب او بسیار شاعرانه و غنی بوده و شعرهایش با غزلیات زیبا و پرمعنا شناخته میشوند. او به سبک خواجوی کرمانی نوشتههای خود را آراسته و مانند خواجو، بازتاب عمیقی از معانی عاشقانه، دینی و عرفانی در اشعار خود دارد
حافظ به عنوان یکی از نمادهای ادبیات فارسی، تأثیرگذاری بسیار زیادی در ادبیات جهان داشته است. آثار او در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی به زبانهای اروپایی ترجمه شده و شهرت او به اروپا راه یافته است
هر سال در تاریخ ۲۰ مهر، مراسم بزرگداشت حافظ در آرامگاه او در شیراز برگزار میشود که با حضور پژوهشگران و ادبیاتدوستان از سراسر جهان همراه است. این روز به عنوان روز بزرگداشت حافظ در تقویم رسمی ایران قرار دارد
حافظ، در دوران نوجوانی و آغاز جوانی به عنوان شاگرد نانوا آغاز به کسب علم کرد و از نسخههای خطّی نیز کپی اشعار مینمود. اطلاعات ما دربارهٔ تحصیلات و تدریس حافظ اغلب از خود او در شعرها و مقدّمههای محمد گلندام به دست آمده است. حافظ در اشعار خود به حضور در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی و حفظ قرآن اشاره نموده و از مسیرهای مختلف تعلیم و تربیت کودکانه تا آغاز مراحل جوانی خود، تجربیات خود را با دقت به تصویر کشیده است
آوازهٔ حافظ موجب شد تا حکومتهای مختلف از سرزمینهای دور و نزدیک او را به خدمت بخوانند. او با بسیاری از سلاطین و بزرگان دورهاش در تعامل بوده و با اهل علم، ادب و شعر همراهی میکرده است. او به خوبی با احوال صوفیان و درویشان زمان خود آشنا بوده و اطلاعات گستردهای دربارهٔ جوانب مختلف زندگی اجتماعی دارد؛ با این حال، خود هرگز در هیچ گروه خاصی عضویت نکرده و استقلال فکری خود را حفظ کرده است.
مکتب حافظ بیشتر به رندی با تأثیرات فلسفی نگران است؛ این نگرش به رندی را به عنوان یک نظام روشنفکرانه و فلسفی در نظر میگیرد که باعث تأثیرگذاری قوی در جهانبینی و اندیشه حافظ شده است. حافظ، رند را به عنوان یک متفکّر روشنفکر توصیف کرده و از مکتب حافظ نتیجه میشود که رندی در نگاه حافظ، نظامی اساسی و روشنفکرانه را نمایان میکند
شعر حافظ دارای سه فضا، عاشقانه، عارفانه و مدحی است. ویژگی برجستهی سبک حافظ به عنوان “پریشانی” شناخته میشود؛ یعنی استقلال هر بیت از بیت دیگر و ایجاد ارتباطات زیبا و جذاب در نثر. حافظ با تغییرات پیدرپی در صور خیال و بنمایهها، این احساس را ایجاد میکند که موضوع شعر به طور پیوسته در حال تغییر است، حتی اگر این تغییرات در واقعیت نباشند. به همین دلیل، برای تحلیل درست غزل حافظ، باید مرز بین موضوع بیانشده و روشهای گوناگون بیان آن موضوع را در نظر گرفت
درست است که حافظ به شدت تحت تأثیر قرآن قرار گرفته و این تأثیر در اثرپذیری از اصول قرآنی در شعرهای او آشکار است. انقلاب حافظ در غزل، به معنای ساختن ابیاتی مستقل از معنایی که از مضمون قرآن گرفته شده باشد، تحت تأثیر سبک قرآنی قرار گرفت. شیوهٔ او در بیان مفاهیم، استفاده از تاکیدها، و انتقال معانی در ابیاتش نشاندهنده تأثیر مستقیم قرآن در ذهنیت وی است.
همچنین، حافظ فرهنگ باستانی و اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند داده و در شعرهایش این ارتباطات معنایی غنی را به وجود آورده است. او از عناصر جهانبینی رندانهاش بهرهمند شده و این عناصر را از شاعران معروفی چون فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی به ارث برده است.
تأثیر حافظ بر ۲۵ شاعر اثرپذیر، به لحاظ لفظی و محتوایی، نشاندهنده قدرت تأثیرگذاری او در زمینه ادبی و فرهنگی است. سبک بنیانگذاردهٔ حافظ، هم در موضوعات و هم در محتوا، افزون بر شاعران دورهاش، تأثیر آن را در ادبیات دورههای بعدی نیز مشاهده میکنیم.
آوازهٔ شعر حافظ در زمان زندگیاش به سرزمینهای دیگر منتقل شده و در شبهقارهٔ هند نیز تأثیر گذار بوده است. شاعران این سرزمین سعی کردند ویژگیهای شعر حافظ را به کار ببرند و از مضامین عاشقانه و عارفانهاش بهرهمند شوند. همچنین، حافظ پس از خیام بیشترین تأثیر را در حوزهٔ زبان عربی داشته و اثرات او در این زمینه بهویژه بعد از وفات او، قابل مشاهده است.
تاریخ زیست حافظ
در سال ۶۱۶ ه. ق، هجوم مغول به ایران به رهبری چنگیز آغاز شد و با تصرف فاراب آغاز گردید. حملات مغول به ایران به شدت همراه با شدت عمل بود و وحشت و رعب در سراسر مناطق تحت حمله، از جمله خراسان و فرارود را فراگرفت. این حملات باعث شروع موج فرار مردم این مناطق به سوی مناطق امنتر مانند کرمان، فارس و عراق گردید
اتابکان فارس یا سَلْغُریان، حکومت فارس را در دست داشته و در مصالحه با خوارزمشاهیان و سپس با هولاکو هماهنگ شده بودند. این مصالحه باعث امانماندن سرزمین فارس در برابر حملات مغول شد. در دوره سلغریان، شیراز به عنوان پایتخت ایالتی جدید انتخاب شد و توسعههای زیادی در آنجا رخ داد. پس از دورهای از دشمنی و قحطی در اواخر سدهٔ ششم ه. ق، اتابک سعد بن زنگی، پنجمین حاکم سلغریان فارس، با حکومت عادلانه، مالیات مناسب و حمایت از هنر و کشاورزی، موفقیتهایی بهدستآورد. به این ترتیب، شیراز به مرکز ادبی و علمی در روزگار مغول تبدیل شد
در دورههای هفتم و هشتم ه. ق، پس از حمله مغول و نبردهای ایلخانان، زمینههای مختلف زندگی اجتماعی و فرهنگی در ایران با دگرگونیهای چشمگیر روبرو شد. عدم ثبات حکومتها، فشارهای زیادی را بر مردم اعمال میکرد و جابهجاییهای پی در پی حکومتی را باعث تحولات فرهنگی و اجتماعی متنوعی میکرد. در این شرایط آشوب و عدم ثبات، حکومتهای مختلف به قدرت میرسیدند و سیاستهای متفاوتی در زمینههای اجتماعی و فرهنگی پیش میبردند
این تغییرات و جابهجاییها بر الگوهای رفتاری و اندیشه طبقات اجتماعی، رسوم و سنتها و ارزشهای اخلاقی جامعه اثر میگذاشت و بر زندگی مردم تأثیر میگذاشت
پس از مرگ ابوسعید بهادرخان، آخرین پادشاه ایلخانی در سال ۷۳۶ ه. ق، سرزمینهای تحت حکومت ایلخانان تجزیه و تحلیل شدند. این تجزیه و تحلیل منجر به پیدایش حکومتهای محلی و منطقهای شد و گروهی از سرداران قدرتمند که پیش از این با ابوسعید هماهنگ بودند، دعوی استقلال کردند. از میان این داعیان حکومت در این دوره، آل اینجو پس از مرگ ابوسعید موقعیت خود را تثبیت کردند. شیخ ابواسحاق، یکی از اعضای این خاندان، حاکمی بود که از ادب و شعر بهویژه حمایت میکرد و نویسندگان و شاعران بر درگاه او گرد آمدند
در مقابل، مظفریان و بهویژه مبارزالدین به ادب و علم توجه کمتری داشتند. آل جلایر نیز به شعر و ادب توجه داشتند و شاعران را تشویق میکردند. سلطان اُوِیْس، که از شاگردان سلمان ساوجی بود، نیز در این دوره نقش مهمی ایفا کرد و با شاعرانی چون عبید، محمد عصار، شرفالدین رامی و حافظ ارتباط داشت
پس از پایان حکومت آل اینجو و مرگ شیخ ابواسحاق، شاعران و نویسندگانی چون عبید زاکانی و حافظ درگیر اندوه و احساسات غمانگیز شدند. عبید زاکانی در مرثیهای برای شیخ ابواسحاق احساسات اندوه و افتقار خود را به تصویر کشید و حافظ نیز در آثارش به زمانهای پرنشاط و پرانرژی شیخ ابواسحاق اشاره میکرد
با سقوط آل اینجو و قدرتگیری مبارزالدین محمد از آل مظفر، دوران شاد و نشاط شهر شیراز و شاعرانش پایان یافت. مبارزالدین محمد باعث تغییرات بزرگی در شهر شیراز شد و افراد محتسب در امور اجتماعی و فرهنگی تسلط یافتند. این وضعیت متداول نشد و سرانجام شاه شجاع، فرزند مبارزالدین، با پدرش درگیر شد و او را دستگیر کرد و به زندان انداخت. طولانیترین دوران حکومت شاه شجاع با آزادی، تساهل و تسامح گذشت، اما همچنان نگرانیها از ناپایداری و تضارب درونی جامعه وجود داشت. این نگرانی به دلیل درگیریهای شاه شجاع با برادرانش بود که سبب شد به مدت سه سال او از حکومت شیراز محروم شود
پایان حکومت مظفریان با یورش تیمورلنگ به ایران و تحت سیطرهٔ او قرار گرفتند. این حمله باعث تحولات زیادی در مناطق مختلف ایران شد و به پایان دورهٔ خودنگاهی حکومتهای محلی نیز انجامید
ادبیات در دوران حافظ
در دوران نخستین حکومتهای محلی پس از حمله مغول به ایران، عصری از دستاوردهای بزرگ در زمینههای فرهنگی و ادبی شاهد بودیم. بهاءالدین خرمشاهی با اشاره به بیثباتیها و ویرانیهای مداوم در جامعه، همچنین با تأکید بر اهمیت دورانهایی چون عصر حکومت محلی در ایران، از دستاوردهای بزرگ در زمینههای فرهنگی و ادبی سخن میگوید. او اشاره میکند که این دوران، عصر حمایت از شاعران و نویسندگان بوده است. ادوارد براون نیز به نظر دارد که در سده هشتم ه. ق، یکی از پربارترین دورانهای ادبی ایران بوده که تحت حمایت حکومتهای کوچک قرار گرفته و تلاش برای پشتیبانی از شاعران و نویسندگان انجام شده است.
سلمان ساوجی نیز به عنوان یکی از شاعران برجسته این دوران معرفی میشود. او به مهارت در کاربرد ایهام در قصیدههای مصنوع مشهور بوده و در شیراز و تبریز فعالیت داشته است. شاعران دیگری مانند کمالالدین خواجوی کرمانی و عمادالدین فقیه کرمانی نیز در این دوران به شهرت دست یافتهاند.
استفاده از ایهام و عرفان در آثار این شاعران، همگی علامتهای امتیازدهی به تأثیرات حافظ و ادبیات غنایی برجسته این دوران است. از اینرو، دوران محلیها و حمایت از شاعران تأثیرات چشمگیری بر ادبیات ایران داشته و شکوه شعر حافظ یکی از نمونههای آن است
در دوران هفتم و هشتم ه.ق، حکومتهای بزرگی چون خوارزمشاهیان و غوریان سقوط کردند، اما حکومتهای کوچک محلی همچنان به حمایت از علم، فرهنگ، و هنر ادامه میدادند. با این حال، به دلیل غیرفارسیزبان بودن حکومت مرکزی، رویکرد درباری شعر فارسی به تاحدی رنگباخت. با کاهش تأثیر درباری، شعر ذوقی و عارفانه بیشتر جا افتاد. ذوقی به اشعار غزل عاشقانه و عارفانه داده شد که تا اندازهای رویکرد مستقلی پیدا کرد
در اوایل سدهٔ هفتم، دو نوع غزل، یعنی عاشقانه و عارفانه به چشم میخورد. غزل عارفانه هنوز زیر تأثیر غزل عاشقانه بود، اما نشانهایی از استقلال آن دیده میشود. غزل عارفانه در آثار شاعرانی چون اثیرالدین اومانی، بدر جاجرمی، مجد همگر، رکن صاین، ابن یمین، سلمان ساوجی و سایران ظاهر میشود
در آغاز سدهٔ هفتم، شاعرانی مانند سعدی و مولوی در غزل به اوج خود رسیدند. غزل عاشقانه در این دوران به رواج بیشتری رسید، اما در کنار آن، غزل عارفانه نیز رشد کرد. شعر عارفانه از شیوه عطار الحسنی الشیرازی بهدرستی الهام گرفت و در شعر شاعرانی چون فخرالدین عراقی و مولوی به اوج خود رسید. سیف فرغانی نیز در این دوران غزلهایی عارفانه سرود
در دوران هفتم ه.ق، غزل عاشقانه و عارفانه جدا میشدند، اما شاعران برجسته مانند سعدی و مولوی با ترکیب این دو اندیشه و بهرهگیری از تعبیرات عاشقانه، اندیشههای خود را به بهترین نحو بیان میکردند. این پیوند در شعر خسرو دهلوی، اوحدی، خواجو، عماد، کمال خجندی، سیف فرغانی، و حافظ به اوج خود رسید
زندگی حافظ
در پژوهش در زمینهٔ شعر فارسی، دو جنبه اصلی به عنوان محورهای اصلی مورد توجه قرار گرفتهاند: ایجاد زندگینامه قابل توجه و ویرایش متون معتبر. در مورد حافظ، به دلیل مشکلاتی که وجود دارد، این دو جنبه نیازمند توجه و تحقیقات دقیق تری هستند
یکی از مسائل مهم در پژوهشهای حافظ، نیاز به داشتن دانش بهروز دربارهٔ زمان و زندگی حافظ است. هر چند که نوشتههای حافظ به تنهایی ارزش دارند، اما برای درک عمیقتر و مطالعه دقیقتر، نیاز به اطلاعات بهروز و جامع در مورد زندگی و زمان او حس میشود
مشکلات دیگری نیز وجود دارد، مانند استحکام زندگینامه حافظ. به دلیل اختلافات موجود در نسخ خطی و تنوع زیاد در متون مختلف، ایجاد یک زندگینامه قابل اعتماد به چالش کشیده میشود. همچنین، اطمینان از دقت تجزیه و تحلیلها نیازمند بررسی دقیق و کمالجویی است
نکته مهم دیگر، مسئله انتخاب متن مناسب است. باید تصمیمگیری صحیح در مورد اینکه آیا تمامی اشعار حافظ یا فقط بخشی از آنها در یک متن گنجانده شود، اهمیت دارد. همچنین، چگونگی گنجاندن مطالب ثانویه و فهمیدن نظر شاعر در مورد این موضوع نیز به تحلیل دقیق نیاز دارد
در نهایت، نقدهای بهروز و جامع به نسخههای مختلف خطی و مقایسه آنها میتواند به درک بهتری از متون حافظ کمک کند. هرچند امکان ایجاد یک نسخه کامل و دقیق تا حد زیادی امکانپذیر نیست، اما با تحلیل دقیق نسخههای خطی اولیه و تفاوتهای آنها، میتوان تا حد زیادی به نتایج قابل اطمینان دست یافت
زندگی و حیات حافظ، یکی از معماهای بزرگ در تاریخ ادبیات فارسی است. حالا بیش از هشت قرن از زمان حافظ گذشته و هنوز هویت و زندگی این شاعر بزرگ به چالش کشیده میشود. اطلاعات دربارهٔ حافظ به دلیل افتراها، افسانهها، و ابهامات زیاد، کمی وابسته به منابع تاریخی قطعی و قابل اطمینان است. تفسیر و شناخت دقیق این زمینه به مشکلاتی برخورده است که هنوز هم بسیاری از آنها حل نشدهاند
در میان افسانهها و اظهارنظرهای مختلف دربارهٔ زندگی حافظ، تاریخ تولد و مرگ وی مورد اختلاف است. این مسائل در تاریخ نگارش نسخههای مختلف دیوان حافظ نیز به تغییرات و ابهامات انجامیدهاند. همچنین، نقدهایی در مورد صحت دیوان حافظ و احتمال وجود اضافات و تغییرات در متن ارائه شده است
بخشی از دشواری در شناخت زندگی حافظ به دلیل سیاق زمانی و فاصلهٔ زمانی زیاد میان زندگی و زمان ما است. متون تاریخی و منابع مختلف که به زندگی حافظ اشاره دارند، اغلب با یکدیگر در تضاد هستند و تأثیرات تاریخی و افسانهسازیها سبب کاهش قطعیت اطلاعات شدهاند
همچنین، حافظ یک شخصیت مذهبی و ادبی بسیار بزرگ در جهان اسلام است و شعرهای او بهعنوان آثاری فراتر از زمان خود شناخته میشوند. این ویژگی باعث میشود که در کنار اطلاعات تاریخی، جنبههای متفاوتی از شخصیت حافظ و تأثیر او بر فرهنگ ادبی و مذهبی ایران و جهان اسلام نیز مورد مطالعه قرار گیرد
از جمله راهحلهای ممکن برای حل این مشکلات میتوان به ادامه تحقیقات و مطالعات تاریخی و ادبی، بررسی و مقایسه نسخ خطی مختلف دیوان حافظ، و بررسی منابع تاریخی و ادبی اشاره کرد. همچنین، همکاری بین تاریخنگاران، ادبشناسان، و افراد متخصص در علوم مختلف میتواند به شناخت بهتری از زندگی و آثار حافظ منجر شود
در مورد سال تولد حافظ، اختلافات زیادی وجود دارد و اطلاعات موجود بسیار محدود و مبهم هستند. بهطور کلی، تخمین زدن سال تولد حافظ با توجه به نشانهها و متنهای شعری که او خود نوشته است، امری کاملاً پیچیده است. زمان حیات حافظ در سدهٔ هشتم هجری به دلیل ابهامات و مشکلات زیادی برای محققان ادبیات موضوعی از اهمیت خاص برخورده است
از طرفی، تاریخ تولد حافظ را میتوان با توجه به شعرهای وی به دقت بیشتری بررسی کرد و از سوی دیگر، متنها و نوشتههای معاصران حافظ میتوانند برای پر کردن خلاءهای موجود در تاریخ زندگی او مورد استفاده قرار گیرند. این تحقیقات نشان میدهد که مسئلهٔ سال تولد حافظ همچنان یکی از چالشهای بزرگ در زمینهٔ تاریخ ادبیات فارسی است
اگرچه محققان به دنبال حل این مسئله هستند، اما تا کنون پاسخ قطعی وجود ندارد و ممکن است همیشه این ابهامات باقی بماند. برخی از تخمینها حول سال تولد حافظ به دههٔ دوم سدهٔ هشتم هجری میلادی اشاره دارد، اما نمیتوان این موضوع را با اطمینان ادعا کرد
نام حافظ به «محمد» است، اما در طول زندگی او، از عناوین و لقبهای مختلفی استفاده شدهاست. این عناوین نشاندهندهٔ ابعاد مختلف شخصیت حافظ و نگرش او نسبت به خود و دیگران است.
– **شَمسُالدّین:** این لقب به معنای “شمس الدین” به او داده شده است و به وضوح نشان از ارتباط او با مسائل دینی دارد. این ارتباط به خاطر آشنایی و انس صمیمانهٔ حافظ با مضامین قرآنی و ادبیات دینی است که در شعرهای او به وضوح به نمایش درآمده است.
– **حافظ:** این تخلص به معنای “حافظ” یا “نگهبان” است. این عنوان نشاندهندهٔ ارتباط حافظ با قرآن و نگاه وی به نقش حفظ و حفاظت از ارزشهای دینی و اخلاقی است.
– **آوازخوان:** این عنوان به معنای “آوازخوان” است و به احتمال زیاد به دلیل مهارت حافظ در آوازخوانی و سرودن شعرهای خود اطلاق شده است.
– **لِسانُالْغِیب:** این عنوان به معنای “زبان غیب” یا “ترجمان اسرار” است. این لقب نشاندهندهٔ ارتباط عمیق حافظ با مفاهیم و اسرار دینی و عرفانی است.
– **خواجه:** این لقب به معنای “استاد” یا “آقا” است. این ممکن است به دلیل مدتی که حافظ به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشته باشد.
– **لسانُالغیاثالدین:** این لقب به معنای “زبان نجات دین” است. احتمالاً این لقب به دلیل نقش حافظ در نجات و حفاظت از ارزشهای دینی اطلاق شده است.
– **تَرجُمانُ الاَسرار:** این لقب به معنای “ترجمان اسرار” است و نشاندهندهٔ نگرش عمیق حافظ به اسرار و مفاهیم دینی است.
– **مَخزَنُ الْمَعارِفُ السُّبحانیّه:** این لقب به معنای “انبار مفاهیم سبحانی” است و به ارتباط حافظ با معارف و ارزشهای دینی اشاره دارد.
– **عُمدَةُالْعارفین:** این لقب به معنای “ستون عارفان” است و به نقش وی به عنوان یک عارف برجسته اشاره دارد.
– **سلطانُ الشُّعراء:** این لقب به معنای “سلطان شاعران” است و به نشاندهندهٔ جایگاه بلند حافظ در عرصهٔ شعر و ادبیات است.
این عناوین و لقبها نشان از چندگانگی شخصیت حافظ دارند و نقش مهمی در درک عمق وی در زمینههای دینی، ادبی و عرفانی دارند
تبار و نیاکان حافظ موضوعی است که تاریخچهها و منابع مختلف نظرات گوناگونی را درباره آن ارائه دادهاند. انصاری کازرونی ادعا کرده که حافظ از عراق عجم بوده و اصالت خاندان او را به همدان نسبت داده است. از سوی دیگر، فخرالزمانی قزوینی ادعا کرده که نیاکان حافظ اهل کوپای اصفهان بوده و اتفاقات زندگی او را در شیراز شرح داده است. این اختلافات در داستان زندگی و نیاکان حافظ، به عنوان یکی از مسائل مبهم در زندگینامهاش، باعث شده است که بسیاری از اطلاعات به عنوان افسانهها مورد تلقی شوند
فخرالزمانی داستانی از والدین حافظ و خردسالی او را مطرح کرده است که مورد تأیید هیچ منبع موجود دیگری نیست. این داستان شامل جزئیاتی از زندگی خانوادگی حافظ و دلبستگی او به شاعری است
نکته مهمی که باید در نظر گرفته شود، این است که بسیاری از اطلاعات مربوط به زندگی حافظ و نیاکانش به عنوان افسانهها یا داستانهای شعری معروف هستند. این امور ممکن است به دلیل تأثیر فرهنگ و ادبیات مردم در طول زمان باشند و تاریخچه واقعی را با افسانهها ترکیب کنند
تا به امروز، تصویر واقعی حافظ و تبار وی همچنان در برخی جوانب نامعلوم باقی مانده است و این اختلافات در نظریات مختلف پژوهشگران مسأله پیچیدهتر میشود
دیوان حافظ
دیوان حافظ، مجموعهای از تمام اشعار باقیمانده از حافظ است و به زبان فارسی نوشته شدهاست. بخش عمدهای از این دیوان، غزلیات حافظ را شامل میشود. علاوه بر غزلها، شعرهایی در قالبهای مختلف مانند قطعه، قصیده، مثنوی و رباعی نیز در دیوان حافظ قرار دارد.
در مورد اصالت رباعیات حافظ، برخی شکوفایی وجود دارد و از اینرو برخی از ویراستاران، از جمله هرمان بروکهاوس، تصمیم گرفتهاند که این اشعار را از دیوان حافظ حذف کنند.
تاکنون، هیچ نشانهای از نابودی بخش عمدهای از اشعار حافظ در دست نیسته و دیوان حافظ حاوی بیشتر اشعار باقیمانده از او است. حافظ در زمان حیات خود شهرت بسیار داشت و به همین دلیل امکان دارد او شاعر پرکاری نبوده باشد. تعداد غزلها در دیوان حافظ کمتر از ۵۰۰ غزل است.
نسخهٔ بازنگریشده تاریخی از دیوان حافظ متعلق به محمد گلندام است. اما به نظر میرسد که حافظ ممکن است در زندگی خود دیوان خود را ویرایش کرده باشد. برخی از نسخههای خطی موجود، مثل نسخهٔ سودی و برخی نسخههای دیگر، به دست نویسندگان ویراستاری در سدهٔ پانزدهم میلادی تهیه شدهاند.
به طور کلی، تاریخچه دیوان حافظ پر از مبهمیها و اختلافات است و مطالعه و مقایسه نسخههای مختلف، باعث بهتر شناختن زندگی و اشعار حافظ میشود
همعصران حافظ
دوره حکومت کوتاه و بیستسالهٔ آل اینجو، به ویژه شهرت و امور سیاسی این خاندان، تأثیر چشمگیری در شعر حافظ دارد. از جمله اشخاص مهم این دوره که در اشعار حافظ ذکر شدهاند، میتوان به غیاثالدین کیخسرو و جلالالدین مسعودشاه اشاره کرد. این شاهان از خاندان آل اینجو به عنوان نمایندگان قدرت در روزگار حافظ، در اشعار وی به وفور ذکر شدهاند.
در مورد شاه ابواسحاق، حافظ در یک قصیده با آغازی زیبا و شاعرانه، مسائل روزگار و وضعیت شهر را مطرح کرده و امیدوار به بازآمدن روزگار نیکوآیندی شدهاست.
در دورهٔ مظفریان و حکومت امیر مبارزالدین مظفری، حافظ انتقاداتی به سمت زُهدِ ریاکارانه و ظاهرپرستی میآورد. او از گرم شدن بازار زُهد و تزویر در مسائل دینی و اخلاقی شکایت میکند. در همین دوره، حافظ درباره شخصیتهایی چون خواجه برهانالدین ابونصر فتحالله، وزیر امیر مبارزالدین، نیز سروده دارد و به آرزوی پایداری در زمینهٔ مسائل سیاسی اشاره میکند.
در زمان حکومت شاه شجاع، شاعر شیراز مژدهاش را از طریق یک سرود زیبا و شاد اعلام میکند. شاه شجاع، شخصیت تسامح و اهل تساهلی بوده و این خصوصیتها موجب بیان احساسات مثبت حافظ نسبت به او شدهاند.
در دورهٔ شاه محمود، که نهایتاً به فرمانروائی شاه محمود ایلخانی منتهی شد، حافظ نیز از تجربیات خود در این دوره به وفور سخن میراند. او از دیو و اهرمن و زاغ و زغن خبر داده و به تغییرات در شهر شیراز اشاره دارد.
در پایان دورهٔ حکومت شاه محمود، که تحت سلطنت اویس ایلخانی قرار گرفت، حافظ از غم و محنت روزگار و مرگ شاه شجاع خبر میدهد و بر امید به روزگار بهتری، سرودههای خود را ادامه میدهد. همچنین در مرثیهای برای شاه منصور، آخرین فرزند شاه شجاع، از او دلسوزی کرده و دلبستگی خاصی به او دارد.
به طور کلی، دوران حکومت آل اینجو و شاهان مختلف دورهٔ ایلخانی به عنوان یک سرچشمه مهم برای اشعار حافظ در مواضع مختلف و دربارهٔ شخصیتهای مختلف دارای تأثیر بسزایی بر شعر او بوده و شاهان و شخصیتهای زمانه در اشعار او به عنوان موضوعات مهمی مطرح شدهاند.
در طول زندگی حافظ، اشارهها به حاکمان و شخصیتهای مختلف داخل و خارج از قلمرو فارس در اشعار او به چشم میخورد. از مهمترین حاکمان خارج از فارس که در اشعار حافظ مورد ذکر و مدح قرار گرفتهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- **سلطان اویس و سلطان احمد ایلخانی حاکمان عراق:** در اشعار حافظ، سلطان اویس و سلطان احمد ایلخانی که حاکمان عراق بودند، به عنوان شخصیتهای محبوب و مورد مدح قرار گرفتهاند.
- **پیر احمد پسر پشنگ، از اتابکان لرستان:** حافظ به پیر احمد پسر پشنگ، که از اتابکان لرستان بود، اشاره کرده و از او ستایش نموده است.
- **حاکمان هرموز یا هرمز (قطبالدین تهمتن و پسرش تورانشاه):** در اشعار حافظ، حاکمان هرموز یا هرمز، بهعنوان شخصیتهای مهم مورد ذکر و تحسین قرار گرفتهاند؛ بهویژه قطبالدین تهمتن و پسرش تورانشاه.
- **دو وزیر نامدار شاه شجاع و شاه زینالعابدین:** حافظ در اشعار خود به دو وزیر مهم شاه شجاع، یعنی جلالالدین تورانشاه و خواجه قوامالدین صاحب عیار، اشاره کرده و از آنها ستایش نموده است.
- **معاصران و همدرسان حافظ:** حافظ در اشعارش به معاصران و همدرسان خود اشاره میکند. این افراد شامل شیخ امینالدین محمد کازرونی بلیانی، قاضی عضدالدین ایجی، قاضی مجدالدین اسماعیل، قاضی بهاءالدین عثمان کوهکیلویی، و خواجه کمالالدین ابوالوفا میشوند.
- **تیمور گورکانی:** ملاقات حافظ با تیمور گورکانی، حاکم معروف دوران تیموریان، نیز در اشعار حافظ مورد ذکر قرار گرفتهاست. این ملاقات احتمالاً در دوران زندگی حافظ در شیراز رخ داده و تأثیر قابل توجهی بر شعر او گذاشته است.
در کل، اشعار حافظ نه تنها از وضع اجتماعی و سیاسی داخلی فارس بلکه از اتفاقات و شخصیتهای برجسته در مناطق مختلف هم میپردازند. این اشارات نشان از ارتباط وی با زمان خود و تأثیرات آن بر شعر او دارد.
درگذشت و آرامگاه حافظ
تاریخ درگذشت حافظ به دلیل عدم دقت در تاریخنگاری و منابع مختلف، موضوع اختلافاتی بین محققان و نویسندگان بوده است. این اختلافات در تاریخهای مختلفی که برای درگذشت حافظ ذکر شدهاند، نشان میدهد که تاریخ واقعی ممکن است مبهم باقی مانده باشد.
- **سال ۷۹۱ ه.ق:** برخی نویسندگان و نسخهها ادعا کردهاند که حافظ در سال ۷۹۱ ه.ق درگذشته است.
- **سال ۷۹۲ ه.ق:** تاریخ ۷۹۲ ه.ق نیز در متن یک نسخه از دیوان حافظ ذکر شدهاست و برخی محققان این تاریخ را به عنوان تاریخ درگذشت حافظ قبول کردهاند.
در مورد مشکلات و اختلافات مربوط به تاریخ درگذشت حافظ، باید به عدم دقت در تاریخنگاری دورهٔ آن و تاثیر انتقال دستنوشتهها و نسخههای مختلف اشعار حافظ اشاره کرد. این اختلافات ممکن است به علت تحولات تاریخنگاری و کپی کردن دستنوشتهها باشد.
در هر صورت، آرامگاه حافظ در شیراز به عنوان یکی از جاذبههای فرهنگی و گردشگری مهم شهر شناخته میشود.
جهانبینی حافظ
نگرش منوچهر مرتضوی در مورد حافظ نشاندهنده پیچیدگی و چندگانه بودن شخصیت این شاعر است. او بر این باور است که تعیین عنوان یا لقبی جامع برای حافظ دشوار است، زیرا حافظ از ابعاد مختلف زندگی و هنر برخوردار بوده و نمیتوان او را تنها به یک قالب یا لقب خاص تعلق داد. این موضوع نشان از غنی بودن و چندگانگی اشعار حافظ دارد.
حافظ در زندگی خود با مختلف اقشار جامعه و فرهنگها در ارتباط بوده است. او از احوال صوفیان آگاه بوده و در اشعارش اصطلاحات صوفیانه را به کار برده، اما به هیچ عنوان خود را به صورت صریح به عنوان یک صوفی معرفی نکرده است. از طرف دیگر، او با پادشاهان و اربابان زمان خود نیز ارتباطات داشته و از زبان هنری خود برای ابراز نظرات و انتقادهای خود نسبت به قدرت و نظام استفاده کرده است.
در زندگی و شعر حافظ، یک تضاد بین انتقادهای تند او نسبت به مردمفریبی و ریاکاری و در عین حال، ذوق شاعرانه، اصطلاحات فلسفی، و تعبیرات حکیمانه وجود دارد. این تضاد نشاندهنده چندپهلویی شخصیت اوست و ممکن است به دلیل پیچیدگی زندگی اجتماعی و فرهنگی آن زمان باشد.
با این همه، از شاعران معروف به این اندازه که با تمام ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی زمان خود در ارتباط بودهاند، انتظار میرود که شخصیتشان پیچیده و چندگانه باشد. این تعارضات و تضادها ممکن است جزء ثروت و زیبایی اشعار حافظ باشند.
بهطور کلی، مشخص کردن مذهب حافظ به دلیل کمبود اطلاعات مستند، یک موضوع دشوار است. اطلاعات موجود نشان میدهد که او در دورهٔ زندگیاش با افراد مختلف و از طبقات مختلف جامعه ارتباط برقرار کرده است و اشارههایی به تعلق به مذهب خاصی در اشعارش وجود ندارد.
گفته شده است که در زمان حافظ، مردم فارس بیشتر سنی مذهب بودند، اما اصطلاحاً مذهب حافظ موضوع اختلاف نظر است. هر چند برخی از پژوهشگران معتقدند که او سنی و شافعی مذهب بوده، اما در نهایت این مسئله هنوز مورد تأیید قطعی قرار نگرفته است.
تحلیلها نشان میدهد که حافظ در اشعار خود به عناصر مختلف مذهبی، فلسفی و ادبی اشاره میکرده است. از نظریههای مختلف دربارهٔ حافظ در این زمینه، نمیتوان به یک نتیجه قطعی دست پیدا کرد. او به نظر میرسد از آزادی فکر و انعطاف در برخورد با ایدئولوژیها و مذاهب برخوردار بوده و از این آزادی برای بیان افکار و احساسات خود در قالب شعر بهره برده است.
اگرچه اطلاعات کافی برای تعیین مذهب حافظ موجود نیست، اما شاعران در دوران حافظ معمولاً تمایل به انتخاب اصطلاحات و اشعاری داشتند که مورد تأثیر قرارگرفته و با تراکم معانی دینی شناخته میشدند. حافظ همچنین در برخی از اشعار خود از اصطلاحات دینی، صوفیانه و حکمتی استفاده کرده است که نشاندهندهٔ فهم و آگاهی او از جوانب مختلف انسانی و معنوی بوده است.
تفسیر اشعار حافظ واحد و دقیق بسیار دشوار است، زیرا او از اصطلاحات متنوع و غنی برای بیان افکار و احساسات خود استفاده میکند. همچنین، اشعار او معمولاً بر پایهٔ ادبیات سنتی و ارمغانهای زبانی غنی ساخته شدهاند، که تفسیر و تبیین آنها نیاز به آگاهی از فرهنگ و زبان فارسی باستان دارد.
در تفسیر اشعار حافظ، تفسیرگران با توجه به زمینههای مختلفی نظیر عرفان، ادبیات، فلسفه، تاریخ، و اقتصاد و سیاست، تلاش میکنند معانی ژرف و گوناگون آثار او را باز کنند. تفسیرها ممکن است به توجه به زمینه تخصصی تحلیل کننده، متفاوت باشند و بستگی به اینکه از چه جنبهای به اشعار نگریسته شود، معانی متفاوتی بهدست آید.
از دیدگاه مختلف مورد نظر برای تفسیر اشعار حافظ میتواند شامل عناصر مختلفی نظیر ارتباط با وقایع تاریخی، فرهنگ و جامعه معاصر، سیره زندگی حافظ، و تأثیرات ادبی و فرهنگی مختلف باشد. همچنین، درک از عناصر ادبی و فرهنگی شاعر و زمانی که زندگی میکرده، بسیار به درک صحیح اشعار و تفسیر آنها کمک میکند.
بهعقیده احسان یارشاطر، حافظ در برابر چالشهای زندگی خود، به دنبال یافتن راهحلی است که ریاکاری و بیدینی افرادی که خود را نماد اخلاق و رهبران معنوی معرفی میکنند، را آشکار کند. حافظ معتقد است که این افراد در نقش رهبران اخلاقی و معنوی فعالیت میکنند، در حالی که بهصورت پنهانی گناهانی انجام میدهند که دیگران را به عدم ارتکاب آن تشویق میکنند. او هشدار میدهد که تا زمانی که خصومت و نفرت حافظ نسبت به ریاکاری این افراد مورد توجه قرار نگیرد، شعرهای او با شکست روبرو خواهد شد.
افرادی که حافظ از تقبیح آنها خودداری میکند، شامل زاهدان، واعظان، شیوخ، مفتیان، قضات، فقها، حافظان، محتسبان و امامان جماعت هستند. او انتقاداتی سخت به صوفیان و عارفان اسلامی وارد میکند، آنها را متقلب و فریبکار توصیف میکند و حتی در یک بیت، صوفیان را دَجّالکیش و مُلحِدشکل معرفی میکند. در چندین غزل، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به گروههای بددین و خدانشناس انتقادات میکند و برخی از ابیات حافظ به حمله به افراد دروغین در مقامات حکومتی مذهبی میپردازد.
آنچه که جالب است، این است که حافظ با کنایهها و انتقادهای خود، بهندرت از لحن تلخ استفاده میکند. هجوی او، با طنز و ریشخند، اغلب ابعاد طنزآمیز و طعنهآمیز دارد. حتی با وضع خود در جملهبندی و بیان مفهوم انتقادی خود، حافظ میتواند تأثیر بیشتری به اشعار خود ببخشد.
در ادامه، حافظ با قرار دادن خود در زمینه گناهان و ریاورزی، بهویژه با در نظر گرفتن تخلص “حافظ” و معنای مذهبی آن، توانسته است از یک زاویه خودشکنانه درباره گناهان و ریاکاری افرادی که خود را پرهیزگار و مذهبی معرفی میکنند، صحبت کند. این نگاه خودشکنانه، جنبههای طنزآمیز بیشتری به شعرهای حافظ افزوده است.
یکی از دلایل اصلی محبوبیت حافظ، دقیقاً در طنز برانش او در برابر مدعیان تقوا در حکومت و نهادهای مذهبی است که مردم از آنها نفرت دارند اما نمیتوانند به راحتی آنها را محکوم کنند. این نگاه مستقل و تند به افراد متجاوز، حافظ را به یک شاعر شجاع و نقاد اجتماعی تبدیل کرده است.
دربارهٔ ارتباط حافظ با ملامتیه و قلندریه، آراء متفاوتی وجود دارد. مرتضوی معتقد است که شعرهای حافظ تنها قلندریه است و عنصر ملامتیه در آنها یافت نمیشود. او این نظر را با تأکید بر آوازهٔ قلندریه و ویژگیهای خاص آنان توجیه میکند. اما برای درک اینکه چگونه محتوای ملامتی در شعر حافظ جریان دارد، نیاز به استنباط و تفسیر داریم. علت اصلی این تمایز، معطوف به آوازهٔ قلندریه و ویژگیهای منحصر به فرد آنان است.
گرچه حافظ شاعری است که مشرب قلندری دارد، اما او این واژه را برای خود ناراحتکننده میپندارد و آن را به نوعی با ترکیب “رند” جایگزین کرده است. او در کنار تأکید بر عادات و رسوم قلندرها، از این افراد خواسته است که با جامعه همدلی کنند و در مقابل دینداران دروغین و ریاکار، مقاومت نشان دهند. در حقیقت، مشرب حافظ یک ترکیب منحصر به فرد از ملامتیه، قلندریه و حلاجیه است که با زیرکی و نکتهسنجی وی، به شعرهای رندانه و پویا تبدیل شده است.
تغییر معنای واژه “رند” در زمان حافظ جالب است. اگرچه در زمان حافظ، این واژه معنای منفی داشت، اما با تأثیر شعر حافظ و انتشار دیوان او، مفهوم “رند” به کلی تغییر یافته و به عنوان یک انسان کامل و برتر معرفی شده است. رند حافظ، انسانی است که از افراط و تفریط دوری میجوید و هدف اصلی او، سبکباری از دنیا گذراندن است. او دارای تعلقات دینی است و در عین حال از ترسی از آخرت مبرا نیست. رند حافظ در جایگاههای مختلف در طول زمان قرار میگیرد؛ گاهی در شهود و گاهی در شک.
به نظر میرسد که تظاهر و ریاکاری افراد قدرتمند و حاکم در زمان حافظ، او را به انتقاد و تشویق به شکلگیری یک شخصیت رندی ترغیب کردهاست. شعر حافظ با زبان طنز و تمثیل، انتقادات اجتماعی و سیاسی را بازتاب میدهد. این نمایش تظاهر و ریاکاری به یک نگرانی مهم در ادبیات آن دوره تبدیل شده بود.
با توجه به گزارش دادبه، مفهوم رند و رندی در بینش عارفانه به دو صورت ظاهر میشود. از نظر حافظ، رند به معنای فردی است که در حالت انسان کامل قرار دارد، با ویژگیهایی چون عاشقی، دُردنوشی، پاکبازی، دریادلی، وارستگی، سرفرازی، وصول به حق و مظهریت ذات مطلق. این انتساب به مفهوم عرفانی از رند، از دید حافظ فراتر رفته و به نظر میرسد که او این اصطلاح را به عنوان یک نظام فکری-فلسفی به خود اختصاص داده است که میتوان آن را “مکتب رندی” نامید.
در نگاه به زندگی رندان، حافظ تصویر رندی را با عاشقی خردمندانه متصل میکند. رندان به لحاظ فلسفی دارای فلسفهٔ خود به نام “فلسفهٔ رندی” هستند که به مسائل خداشناسی، جهانشناسی، و مهمتر از همه، به مسائل انسانی توجه دارد. این فلسفه از نظر حافظ به خاطر پشتوانهٔ معنوی و الهیاش، به موضوعاتی چون انسانگرایی، یکرنگی، یکجهتی، مردمگرایی، و کمآزاری میپردازد. در مقابل انسانگرایی غربی، این فلسفه دارای پشتوانهٔ معنوی و الهی است.
برخی از اصطلاحات مثل “رند عافیتسوز” و “میخواره” در شعر حافظ به تداعی اندیشههای عمیق و انتقادی او از موضوعات مذهبی و اجتماعی مرتبط هستند. به عنوان مثال، رند عافیتسوز نشاندهندهٔ این است که رندان از طریق نیازهای پست خود به صلح و آرامش میرسند و به این ترتیب از بندها و تعلقات برهانده میشوند.
در این بخش از توضیحات، لوئیس و دیگران بحرانی را در مفهوم رندی حافظ توصیف میکنند. آنها اشاره میکنند که در جمع رندان و انسانهای با این ویژگیها، اخباری از طریق رسانهها نیست؛ اما این موضوع باید پنهان بماند یا افراد باید سعی کنند روشهای خود را اصلاح کنند تا از بدنامی جلوگیری شود. اینجا تأکید میشود که برای افرادی که میخواهند از راه رندان به سلامتی عبور کنند، هیچ راهی وجود ندارد مگر آنکه به سمت رسوایی و بدبینی برود.
حافظ با قبول بدنامی و مست بودن رندان، مخاطبان خود را به چالش میکشد تا یک نمونه از این رفتارها را در شهر نشان دهند. او همچنین ادعا میکند که رند از طریق خلوص قلبش، درها را با دعاهای خود باز میکند. آرامگاه حافظ به عنوان یک مقصد زیارت برای رندان جهان توصیف میشود و در نهایت به این نتیجه میرسد که رندی حافظ نماد آزادیخواهی نمیباشد؛ بلکه در زندگی وجود خود را در تضاد با ارزشها و تصویرهای تحمیل شدهٔ قدرت نشان میدهد.
توصیف آشوری از رندان نشان میدهد که آنها به عنوان یک چهرهٔ افسانهای یا کهنالگو در ادبیات صوفیانه و شعر حافظ مورد استفاده قرار گرفتهاند. او آنها را بهعنوان یک ترکیب از انسان کامل عرفانی صوفی، گدای ناتوان در جاده، لاابالی سیاسی، و شورشی تصویف میکند. در این تصویر، رندِ حافظ به عنوان یک شخصیت با ابعاد مختلف توصیف میشود که از لحاظ روحی آزاد است و از لذتهای زندگی لذت میبرد. این تصویر نشان میدهد که رند هدف خود را در زندگی با انسانیت و تعادل با آنها میبیند.
موسیقی در ادبیات حافظ
ارسطو به باور او، معتقد بود که سرچشمهی آفرینش شعر، از طریق غریزه تقلید، محاکات، و استعداد ادراک وزن و آهنگ است. حافظ نیز در شعرهای خود، به گونهای موسیقی بیرونی، داستان زندگی و احساسات خود را به زیبایی و با فرم غنایی منحصر به فردی بیان کرده است. او به خوبی دستگاههای آواز ایرانی را در شعرهای خود به کار برده و با استفاده از آهنگ واژگان و تنوع در وزنها، اثرات بینظیری را خلق کرده است. حافظ که قرآنپژوهی و مسلط به قواعد تجوید و ترتیل بود، این دانش را به خوبی در هنگام هماهنگی میان آهنگ و متن شعر به کار برده و به آواشناسی، قواعد شبیهسازی و دماغی کردن حروف بیصدا توجه کرده است. به نظر میرسد که حافظ با آگاهی از الگوهای آوایی، به ویژه همخوانی و جناس مصوت، شعرهایی خلق کرده که در ادبیات کلاسیک فارسی به ندرت مشاهده میشوند.
در زمینه موسیقی بیرونی، حافظ با ذوق و احساس خود، فرم غنایی غزلهایش را به شکلی لطیف و نیرومند شکل داده است. او به دقت به دستگاههای آواز ایرانی پایبند بوده و به همراهی آهنگ واژگان و تنوع در وزنها، میزان تنوع و شاهکار در اشعار خود را نشان داده است. در این ساختار، حافظ با ابداع در مواقع گوناگون عاطفی و استفاده هوشمندانه از آهنگ واژگان و تقطیع افاعیل عروضی، محدودیتهای وزنی را برآورده ساخته و به تنوع شعرهای خود افزوده است.
در زمینه موسیقی درونی، حافظ از عواملی نظیر جناس و تکیه، تکرار و تکیه، تکیه به حروف پرطنین، و استفاده از واژگان زنگدار یا تأکید، بهره برده است. او با ایجاد وحدت یا تضاد در آواهای مصوت و صامت واژگان، موسیقی درونی را در شعرهای خود پدید آورده است. ازدواج و تتابع اضافاتی نیز از جمله عواملی هستند که او به هوشمندی در زمینه آواز ادبی به کار برده و موسیقی درونی شعرهایش را به شکلی زیبا و معنایی ایجاد کرده است. این استفاده از عوامل مختلف، به شعرهای حافظ زیبایی و غنایی بیشتری بخشیده و نشان از حساسیت و دقت وی نسبت به ابعاد موسیقایی شعر دارد.
به طور کلی، موسیقی در شعر حافظ یک تلفیق هنری فراگیر از آواشناسی، قواعد شبیهسازی، دماغی کردن حروف بیصدا، و ابداع در ساختارهای آوایی است که به شاعر امکان میدهد احساسات و افکار خود را با زیبایی و هماهنگی خاصی به تصویر بکشد.
وزن در شعر حافظ به دو دسته اصلی تقسیم میشود: وزنهای جویباری و وزنهای خیزآبی. وزنهای جویباری با ترکیب افعالشان، متنوع و ناهمسان هستند و شنیدن آنها یکنواختی و تکرار را القا نمیکند. مثالی از این نوع وزن در غزل حافظ: “دیدار شد میسر و بوس و کنار هم، از بخت شکر دارم و از روزگار هم”. براساس نمونهگیری از ۱۰۰ غزل حافظ، شفیعی کدکنی به این نتیجه رسیده که ۷۸٪ از غزلها در چهار وزن جویباری سروده شدهاند.
وزنهای خیزآبی دارای حرکت و تندی هستند و نظام ایقاعی افعال عروضیشان در بیشتر موارد به گونهای است که تکرار در ذهن شنونده را موجب میشود. این نوع وزن در بدیع سنتی به شعر مسجع یا مسمط معروف است. مثالی از وزن خیزآبی در شعر حافظ: “پشمینهپوش تندخو، از عشق نشنیدهاست بو، از مستیاش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند”.
در زمینه موسیقی درونی شعر حافظ، از عواملی مانند جناس، هماوایی، تکرار و تکیه، تکیه به حروف پرطنین، استفاده از واژگان زنگدار یا تأکید، ازدواج و تتابع اضافاتی بهره گرفته شده است. این عوامل باعث وحدت یا تضاد در آواهای مصوت و صامت واژگان میشوند. به عبارت دیگر، حافظ با استفاده از این عوامل، موسیقی درونی را در شعرهای خود به وجود آورده و احساسات و افکار خود را با زیبایی و هماهنگی خاصی به تصویر کشیده است.
واژگان موسیقایی در شعر حافظ اهمیت ویژهای دارند. او از کلماتی با معانی عمومی مانند آهنگ، آواز، بانگ، گلبانگ، نوا و صوت بهره میبرد که خواه صداها با آلات موسیقی تولید شده باشند یا با اصوات دیگر. این واژگان در شعر حافظ از جمله زمزمه، بم، زیر و بمی، حجم، فریاد، ناله، خروش و غیره عبارتند از. او از اصطلاحات موسیقایی فنی که عبدالقادر مراغهای ارائه داده است، استفاده نمیکند، اما گاهی از واژههایی همچون نغمه برای رساندن معنای فنی “صدای موسیقایی” یا “نت” استفاده میکند.
دربارهٔ دستگاههای موسیقی، حافظ به سازهایی مانند عراق، اصفهان، و حجاز و اصطلاحاتی همچون عمل، بازگشت، خسروانی، پهلوی و ضرب اصول اشاره کرده است. از سازهای زهیِ رود، بربط، چنگ، دوتایی، رَباب، تنبور، عود، ارغنون و نی در شعر حافظ بهکار رفتهاند. او از سازهای بادیِ شیپوری یا بوقی مانند بوق، کرنا، شیپور، سرنا و شور استفاده نکرده است. تنها سازهای کوبهای شناختهشده مانند تنبک، دهل، تبیره، نقاره و سنج در شعر حافظ بهکار نیامدهاند. تنها در یک مورد نشان داده شده که ساقی در هنگام خواندن شاعر، بر کاسهای واژگون ضرب میزند.
در زمینهٔ درامها و زنگها، حافظ از عناصری همچون جرس، درا، زنگ کلیسا، ناقوس و کوس بهره برده است. همچنین، برخی از این عناصر در معانای اصطلاحی و غیرموسیقایی نیز بهکار رفتهاند. تنها سازهای کوبهای بهرهبرده در بافت موسیقایی در شعر حافظ، چغانه و دف هستند که هردو همراه با سازی همراهیکننده — معمولاً چنگ یا نای — بهکار میروند تا ریتمی رقصانگیز خلق شود.
موسیقی کناری عناصری را دربرمیگیرد که در پایان بیت یا مصراع میآیند و قافیه و ردیف مهمترین آنها هستند. قافیه بهگونهای زمینه را برای القای موسیقی شعر در ذهن آماده میکند. زمانی که الفاظ مختلف از نظر معنا و گاهی از نظر شکل ظاهری همنوا در لحن و آهنگ تکرار شوند، یک نغمه جذاب در شنونده ایجاد میشود. مثالی از این تکنیک در غزل «دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش…» آمده است که واژگانی همچون تیزهوش، میفروش، سختکوش، نوش، خروش، سروش، هوش، گوش، خموش و پوش با هم همنوا هستند.
ردیف، که از جلوههای موسیقی شعر و اثرگذاریاش است، در صورت استفاده هنرمندانه، معانی و مضامین جدیدی را در ذهن شاعر بهوجود میآورد. این عنصر در شعر حافظ به میزان بالغی استفاده شده و غزلهای بدون ردیف و با لطافت و حس زیادی نادر هستند. درصد ردیفهای مختلف در شعر حافظ بیانگر اهمیت این عنصر در آثار او است. ردیفها در شعر حافظ از نظر معانی گوناگون مورد استفاده قرار گرفتهاند. برخی از این معانی شامل “است” (۱۵ بار)، “بوده” (۱۰ بار)، “دارد” (۹ بار)، “کرد” و “را” (۷ بار)، “دوست”، “نکرد”، “کنند” و “من است” (۳ بار) میشوند.
موسیقی معنوی در شعر حافظ نمایانگر جهانبینی خاص او است که از ارادهای معطوف به آزادی برآمده است. این موسیقی با ایجاد تقابلهای صوری گوناگون، کیفیت و نوع تقابلها، اندازهٔ تقابلها، تناسبها، تقارنها، تشابهات معنایی و دیگر تکنیکها جذابیت و زیبایی در شعر ایجاد میکند.
سبک و هنر حافظ
حافظ بهطور همزمان مبتکر و بهکمالرسانندهٔ سنتهای خوبی است که گذشتگان آفریدهاند. او در شعر خود از سنتها و ارثیهای ادبی و فرهنگی پیشین به خوبی بهرهمند شده و آنها را با زبان و سبک خود تجدید و بهروز کرده است. این میزان دامنهٔ موضوعات غزل حافظ، که از عشق به اخلاق، فلسفه، عرفان، وعظ تا سیاست گسترده میشود، نشان از غنا و غنایی در ایجاد آثار او دارد. او با حفظ زبان تغزلی، موضوعات و واژگان معنایی و گوناگون را بسیار زیبا و زبردست در آثار خود به کار برده است.
یکی از ویژگیهای مهم شعر حافظ، فشردگی در بهکاربستن عناصر مختلف از سنت سدههای پیشین است. او توانسته است با زبان زیبا و با هنر بالا، اصول بلاغت را بهکار ببرد و مفاهیم و مضامین خود را به شکلی خلاقانه و زیبا انتقال دهد. در کنار فشردگی، حافظ به تدوین موضوعاتی چون لذتگرایی، تأسف برای مرگ، انسان و عشق عارفانه و غیره پرداخته و با آنها محتوای غنی و متنوعی به شعر خود بخشیده است.
در مورد مدح در غزل، حافظ نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. او بهعنوان نخستین شاعری شناخته میشود که وسعت دامنهٔ موضوعات غزل را، از عشق تا اخلاق، فلسفه، عرفان، وعظ و حتی سیاست گسترانید. اثرپذیری حافظ از پیشینیان و همروزگارانش در تکامل غزل قابل مشاهده است. او با خلق شعرهایی با موضوعات مختلف و همچنین ابتکار در استفاده از سبکها و اصول بلاغی، به نوعی به توسعه و تحول این ژانر ادبی کمک کرده است.
یکی از ویژگیهای مهم سبک حافظ، استقلال ابیات و نبود وحدت هنری در اشعار او است. حافظ بهطور آگاهانه از وحدت واحد در اشعار خود خودداری کرده و به نوعی تنوع و چندگانگی در محتوا و ساختار اشعار خود دست یافته است. این ویژگی به نوعی نقضی از وحدت متداول در اشعار قبلی، بهویژه اشعار سعدی، بهحساب میآید. از این نظر، حافظ به نوعی راهبردی نوین در ادبیات فارسی بهکار گرفته و به تنوع بیشتر در بیان افکار و احساسات پویاست.
استدلالها در مورد وحدت واقعی در شعر حافظ متفاوت است. برخی نظر دارند که وحدت واقعی شعر حافظ به معنای کلاسیک غربی در زمینهٔ هنری وجود ندارد و بیشتر در ساختار ظریف تصویرسازی و کنایهزنی بهکار گرفته شده است. این دیدگاه توسط آرتور آربری ارائه شده است و او با اشاره به نقدهای شاه شجاع به شعر حافظ، به این نتیجه میرسد که حافظ توانسته است مفهوم تازهای از غزل ایجاد کند که بیشتر بر اساس یک ساختار مضمونی و قراردادی است.
استدلالهای آربری توسط برخی نقادان رد شدهاند. برخی، از جمله یان ریپکا، ویکنز، رِدِر، مایکل هیلمن و دیگران، به این نظر میپیوندند که حافظ تا حد زیادی استقلالی در انتخاب موضوعات دارد و از ساختارها و مضامین قریب به قدیمی خارج شده است.
در مورد استدلالهای دیگری نیز نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی به نقدهای فایت و نیز دیگران اشاره کرده و معتقدند که حافظ با ایجاد تکبیتهای مستقل و خوشمضمون، به ابتکار در شعر فارسی پیش رفته است.
سبک حافظ دارای سه فضای عاشقانه، عارفانه و مدحی است. شاعرانی چون خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، عماد فقیه، عبید زاکانی، ناصر بخارایی و دیگران تأثیر مهمی در شعر حافظ داشتهاند. این تأثیرات باعث متنوع شدن ویژگیهای سبک حافظ شدهاند. در کل، سبک حافظ بهعنوان یک تلفیق خاص از ویژگیهای مختلف شعری، ادبی و عرفانی مطرح میشود.
حافظ در شعر خود افکار مولوی، خیام و سعدی را به هم پیوند زده و از عناصر دیگری مانند طنز، نگرشهای سیاسی و اجتماعی به شعرهای خود افزوده است. او توانسته است غزل عاشقانه و عارفانه را با استفاده از صنعت ایهام به یکدیگر پیوند زده و به شکلی بلیغ و هنرمندانه مضامین خود را بیان کند.
استفاده از صور خیال نیز به عنوان یکی از ویژگیهای مهم زبان حافظ آورده شده است. زبان او شاعرانه و استعاری بوده و کلمات در اشعار حافظ ابعاد مختلفی دارند که با هم ارتباطات پیچیده و متنوعی برقرار میکنند. ایهام به عنوان مهمترین مشخصه زبان حافظ شناخته شده و صور خیال نیز به عنوان یکی از ویژگیهای اصلی شعر حافظ مطرح شده است.
حافظ با دگرگونیهای پیدرپی در صور خیال و بنمایهها، توانسته است توهمی ایجاد کند که موضوع شعر نیز در ظاهر تغییر میکند، درحالیکه در واقع ممکن است تغییری نکند. او از استعارهها و صور خیال به شکل پیوسته و مستمر استفاده کرده است تا مفهومی واحد را به شکلها و روشهای گوناگون بیان کند.
در مورد تفسیر شعر حافظ، نظرات متفاوتی وجود دارد. محققان مختلف به ابعاد مختلف از شعر او تأکید کردهاند. برخی از نظریات معاصر معتقدند که برای درک صحیح غزل حافظ، باید علاوه بر معنای کلمات، جنبههای دیگری همچون مسائل سیاسی و اجتماعی یا اندیشهٔ خیامی نیز در نظر گرفته شود.
به طور کلی، شعر حافظ به عنوان یک تلفیق منحصر به فرد از ویژگیهای مختلف شعری، ادبی و عرفانی شناخته میشود. او توانسته است از تأثیرات شاعران معروف قبلی استفاده کند و با الهام از آنها، یک سبک جدید و خاص خلق کند.
طنز یکی از ویژگیهای بارز سبک حافظ است که از نظر گوته در اروپا برای نخستین بار توجه به آن شد. این طنز در شعر حافظ اغلب با استفاده از ایهام و انتقادات به وجود میآید. مرتضوی به لحن “عنادی و استهزاآمیز” حافظ اشاره کرده و دادبه طنز را یکی از ویژگیهای سبک حافظ معرفی کرده است. او تأکید دارد که بسیاری از ایهامهای حافظ به منظور بیان طنز و انتقاد به کار رفتهاند.
همچنین خرمشاهی نیز طنز و طربناکی را به عنوان ویژگی شعر حافظ معرفی کرده است. شمیسا در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، طنز حافظ را با طنز هوراسی مقایسه کرده و آن را “طنز متعالی” نامیده است که سبب خندهٔ روشنفکران میشود و از نظر بلاغت غربی به عنوان “آیرونی” شناخته میشود.
ساختارهای متضادنمای شعر حافظ نیز به عنوان یکی از ویژگیهای سبک حافظ بیان شده است. این ساختارها در شعر او معانی مثبت یا منفی را بیان میکنند و اغلب طبیعی و غیرطبیعی را به یکدیگر مخالفتی نمایان میکنند. این موضوع به نوعی از تضاد و تناقض در شعر حافظ ناشی میشود.
در مورد اقتباس از شعرهای دیگران، حافظ از نظر یان ریپکا ابداعگر نبوده است، بلکه از شعرهای شاعران پیشین یا همعصر خود الهام گرفته است. اما مرتضوی این اقتباسات را به عنوان یکی از عناصر بنیادین سبک حافظ معرفی میکند. او اعتقاد دارد که حافظ با انتخاب بهترین ترکیب و معنا از شعرهای گذشتگان، شعر خود را بسیار زیبا و بیانگر ساخته است.
تاثیرپذیری حافظ
اثرگذاری قرآن بر شعر حافظ از دو نقطه نظر صورت و معنا مورد بررسی قرار گرفته است. در زمینه صورت یا ساختار شعر، این ویژگی از قرآن به عنوان مهمترین ویژگی شعر حافظ مطرح شده است. آرتور آربری، قرآنشناس و حافظشناس انگلیسی، این ویژگی را انقلابی در غزل حافظ توصیف کرده و اظهار داشته که حافظ برای بیان مضمونهای گوناگون در یک غزل از سور و آیات قرآن الگو برداری میکند. این سبک شعر بهمانند قرآن، حجمی-حلقوی با سیر دوری و دایرهای دارد.
این استقلال ظاهری ابیات و انسجام درونی آنها، بهمانند قرآن، آنها را بینظیر کرده و حافظ این ویژگی را با نسبت دادن به قرآن و به عنوان یک ناپیوستگی برونی و پیوستگی درونی توجیه کرده است. این ویژگی این سبک را از زبان سور و آیات قرآنی، که گسترهای وسیع از حکمت و معنا را دربرمیگیرد، گرفته است.
در زمینه معنا، معانی شعر حافظ از مفاهیم قرآنی سرچشمه گرفتهاند. حافظ از سه گونه از این معانی بهره گرفته است: ترجمه، اقتباس، و تلمیح. ترجمه به معنای صنعت ترجمه از عربی به فارسی یا بالعکس است و این صنعت در ترجمهٔ آیات قرآن به شعر نیز بهکار میرود. اقتباس نیز به معنای استفاده از متن آیه یا حدیث در شعر است. تلمیح به معنای اشاره به داستان، مَثَل یا شعری است که محتوای آن از داستانهای قرآنی الهام گرفته شده است.
در مورد اثرپذیری حافظ از دانشهای قرآنی، اطلاعات زیادی در دسترس نیست. با این حال، اشارات به آگاهی حافظ از علوم دینی و حفظ قرآن در بیتهای خود وجود دارد. او خود به حفظ قرآن در برخی از بیتها اشاره کرده است. از جانب دیگر، شخصیت حافظ در تشبیهات شعری خود به فضای علوم قرآنی اشاره کرده و به عنوان “لسانالغیب” یا زبان غیب شناخته شده است. این دو لقب به مرور زمان پایدار مانده و به حافظ بهعنوان حافظ قرآن و عالم شناخته شده است.
در قلمرو معنا، حافظ بهعنوان یک شاعر اندیشمند محسوب میشود که شعرهایش نمایانگر جهانبینی او است. او توانسته است فرهنگ باستانی و فرهنگ اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند دهد و این پیوند را در شعرهای خود به تجسم بنیان بندد. حافظ عناصر بنیادی جهانبینی خود را از شاعرانی چون فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی بهاقتباس آورده و از آنها به عنوان وامدهندگان نظام رندی ایجاد کرده است.
نخستین جریان اثرگذار بر اندیشه حافظ نسبت به فرهنگ ایرانی، جریان فردوسی است. حافظ نه تنها با خواندن شاهنامه و آشنایی با فرهنگ ایران باستان، بلکه از نظر فلسفی و موضوعات شاعرانه نیز از فردوسی و شاهنامه تأثیر پذیرفته است. این تأثیر بهگونهای است که حافظ از فردوسی نه تنها درک عمیقی از فرهنگ ایران دارد، بلکه در اندیشه فلسفی و مضامین شاعرانه نیز به او وابستگی نشان میدهد.
دومین جریان اثرگذار بر حافظ، جریان خیامی است. تأثیر این جریان از ریشههای آن در شاهنامه بهنمایش گذاشته شده و حافظ از اندیشههای خیام تأثیر گرفته، اما این تأثیر بهشکل فعال و خلاقانه است. حافظ از اندیشههای خیام بهعنوان وسیلهای برای اعتراض و ابراز نظر خود استفاده میکند. در این زمینه، حافظ با اندیشههای خیام همآهنگ شده و از آنها برای ایجاد پیامهای خود استفاده میکند.
سومین جریان اثرگذار بر حافظ، اندیشه اشراقی ایرانی است. این جریان به دوران اسلامی نخستین اهمیت داده و تلاش کرده است تا هویت ملی ایرانی را بازیابی کند. حافظ نیز در شعرهای خود به احیاء این اندیشهها پرداخته و از نظر موضوعاتی نیز از حکمت اشراق و اندیشه فلسفی ایران باستان بهره برده است.
در کل، حافظ بهوسیله این سه جریان، یعنی جریان فردوسی، خیام و اشراقی، فرهنگ ایرانی را در شعرهای خود بازنمود کرده و از آنها بهعنوان منابع غنی برای ایجاد اندیشه و شاعری خود بهره برده است. این تأثیرات بهشکل خودکامه و منحصر به فرد حافظ در شاعری ایرانی تجسم یافته است.
جریان سومی که بر اندیشهٔ حافظ اثر گذاشته، جریان عرفان یا عرفان عاشقانه است. این نوع عرفان یک گونه از فلسفه یا جهانبینی فلسفی بهمعنای عام است و در آثار شاعران و نویسندگانی چون سنایی، عراقی، عطار، مولوی، عینالقضات همدانی، احمد غزالی و کتبی چون لمعات عراقی و مرصاد العباد بیان و تبیین شده است. حافظ نیز بهواسطهٔ آشنایی با این آثار و نظریات، از اصول عرفان عاشقانه بهره برده و از آنها در شعرهای خود استفاده کرده است.
در تفسیر عرفانی بر اشعار حافظ، انطباق با آموزههای ابن عربی و سایر مفکران مذهب عرفانی تلاش شده است. این تفسیرها به تبیین اعماق و ابعاد عرفانی در شعرهای حافظ میپردازند. مرتضی مطهری یکی از مطالبات مهم تفسیرهای عرفانی حافظ بوده و تلاش کرده است تا انطباق آموزههای ابن عربی با اشعار حافظ را تبیین کند. این نگاه به اعتقاد مطهری بر این است که حافظ در اساساً یک شاعر بوده و نه فیلسوف، و اساساً به سوی بزرگان صوفیهٔ پیش از ابن عربی، مانند ابوسعید ابوالخیر، عطار، سنایی و احمد غزالی، متمایل بوده است.
نظریهٔ تفسیری مطهری توسط برخی پژوهشگران مورد تردید و انتقاد قرار گرفته است. برخی از این پژوهشگران مانند نصرالله پورجوادی، ویلبر فورث کلارک، عبدالحسین زرینکوب و دیگران، نظریات مختلفی را ارائه کردهاند. این نظرات متنوع بوده و اغلب به تحلیل شخصیت حافظ و تأثیرات مختلفی که او را شکل دادهاند، میپردازند.
در هر صورت، مطالعهٔ تفسیرات عرفانی حافظ نقش مهمی در درک عمیقتر و بخش عظیمی از معانی شعرهای او دارد. این تفسیرات نشان میدهند که حافظ نه تنها یک شاعر زبانی و بیانی است بلکه در شعرهایش به عمق عرفانی و فلسفی نیز پی میبرد.
حافظ، در مطالعهٔ آثار پیشینیان خود، بهویژه شاعران نامدار از رودکی تا دوران خواجو و عبید زاکانی، تاثیرات زیادی از آنها جذب کرده است. این تاثیرات هم در جنبههای لفظی و هم در جنبههای محتوایی آثار حافظ مشهود است. از نظر لفظی، او از شاعران سبک خراسانی مانند انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی، نظامی، و کمال اسماعیل سود جسته و همچنین از غزلسرایان دوران خود و قبل از آن مثل نزاری قهستانی، همام تبریزی، کمال خجندی و خواجوی کرمانی تاثیر گرفته است.
بر اساس نظر دادبه، حافظ در این مطالعات و تحقیقات، شیوههایی را کشف کرده است که نشان از بالاترین سطح آموزش زبان و سخنوری دارد. این مطالعات نشان میدهند که حافظ نه تنها در زمینهٔ زبان و بیان بلکه در عمق افکار عاشقانه و عارفانه نیز از معارف پیشین بهره برده و آنها را در شعرهای خود گنجانده است.
تأثیرات حافظ از دیگر شاعران نیز در قلمرو لفظ و محتوا به وضوح قابل مشاهده است. او از سعدی نیز تاثیر پذیرفته و در بسیاری از غزلهای خود از او الهام گرفته است. در این مورد، حکم اول اشاره به این موضوع دارد که حافظ گاهی از سعدی سبقت میبرد و توانایی او در بیان مفاهیم به نحوهای خاص و نغز را تأکید میکند.
حکم دوم تاکید دارد که در مقایسه با شاعران دیگر مثل ظهیر، حافظ در بعضی از جنبههای شعر به ویژه در زمینهٔ غزل، برتری دارد. این تفوق در استفاده از شیوههای نظامی و بازآفرینی آنها متناسب با غزل حافظ نشان داده میشود.
حکم سوم اشاره به این مسأله دارد که حافظ در مقایسه با سایر شاعران نیز مانند خواجو و سلمان، سخنرانی و ابتکار زبانی و شیوه بیان خاصی دارد که در اوج سخنوری و زبانبازی قرار دارد.
از نظر دادبه، بیشترین تأثیر حافظ از سعدی جذب شده و در بیش از صد غزل از او الهام گرفته است. این البته با این تفاوت است که بافت سخن حافظ، سنخیت کمتری با سعدی دارد و سرودههای حافظ دارای انسجام و بافت یکپارچهتری هستند. این تأثیرپذیری از سعدی، با انتقال و بازتاب مضامین درونی و فلسفی از آثار سعدی به آثار حافظ، موجب تولید یک شاعری با جهتگیری خاص و منحصربهفرد شده است.
حافظ به تجسس دیوانهای شاعران نامدار عرب پرداخته و بهنظر میرسد که آشنایی قابل توجهای از زبان و ادب عربی داشته باشد. او از اشعار شاعران معروف عرب مانند امرؤالقیس، عمرو بن کلثوم، کعب بن زهیر، حسّان بن ثابت، ابونواس، ابوتمام، بحتری، و متنبی الهام گرفته است. این الهامها در ۲۴ غزل و قطعهٔ مُلَمَّع حافظ به خوبی قابل مشاهده است و نشاندهندهٔ علاقه و توجه وی به شعر عربی است. همچنین آموختن و تدریس تفسیر کتاب کشاف زمخشری (کشفالظنون) نیز نشان از تحصیلات حافظ در زمینهٔ علوم نقلی و عقلی است.
آگاهی حافظ از دیدگاههای معتزله نیز نقطهای از توانمندیهای او در زمینهٔ علم کلام را نمایان میکند. این دیدگاهها به ویژه در تفسیر کتاب کشاف زمخشری و مواقف عضدالدین ایجی نقش بسزایی ایفا کردهاند. همچنین، اشاره به مطالعهٔ مطالع، شرح کتاب مواقف رازی در منطق، و مطالعهٔ آثار عرفانی مانند آثار روزبهان بقلی شیرازی (نویسندهٔ شرح شطحیات و عبهر العاشقین) و مرصاد العباد، نشاندهندهٔ علاقه حافظ به علوم نقلی و عقلی، حکمت، فلسفه، و عرفان است.
آموختن علوم نقلی و عقلی، مطالعه آثار شاعران و فیلسوفان بزرگ، تدریس کتبی چون کشاف و مواقف، و تألیف شرحهایی بر آثار مذکور، نشان از دستیابی حافظ به دانش گسترده در حوزهٔ مختلف علوم ادبی، علوم انسانی، و علوم دینی دارد. این توانمندیها، جوانب گوناگون و چندگانهٔ شخصیت حافظ را نمایان میکنند و به ویژه از دیدگاه ادبی، فلسفی، و علوم دینی، حافظ را بهعنوان یک شاعر و فرد دینی فراهم میآورند.
اثرگذاری حافظ
بیگمان، حافظ یکی از برجستهترین و محبوبترین شاعران فارسی است که در ادبیات جهانی نیز جایگاه ویژهای دارد. اشعار حافظ به عنوان نمادی از زیبایی و عمق ادبیات فارسی شناخته میشوند. تأثیر وی بر شعر فارسی و ادبیات جهان بهطور گستردهای احساس میشود. اشعار حافظ نه تنها در ادبیات فارسی، بلکه در ادبیات عربی و جهانی نیز مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته است.
استفاده از اشعار حافظ بهعنوان ضربالمثل و مثال در زبان فارسی و حتی در ادبیات جهانی نشان از عمق و تأثیر اشعار وی دارد. مفاهیمی چون عشق، مستی، خدمت به دین، و موضوعات اخلاقی در اشعار حافظ بهشدت برجستهاند و تاکنون هزاران کتاب و مقاله به بررسی و تفسیر اشعار او پرداختهاند.
حافظ به دلیل زبان شیرین و غنی، تنوع موضوعات مذهبی و عرفانی، و استفاده از سبک لطیف و زیبا، نه تنها در ایران بلکه در سطح جهان نیز تحسین و ادبیات را بهتأثیر میآورد. او بیشتر از هر شاعر دیگری در ادبیات فارسی به عنوان “حافظ” شناخته میشود و بهعنوان یک نماد ادبی و فرهنگی برجسته در تاریخ ادبیات ایرانی محسوب میشود.
آثار حافظ نه تنها در محدودهٔ زمانی خود، بلکه در طول قرون به عنوان ملکوتی از زیبایی و حکمت در ادبیات باقیماندهاند و همچنان بهعنوان یکی از شاعران بزرگ تاریخ ادبیات فارسی در ذهن مردم و ادبشناسان واقعپذیری دارند.
تحلیلها و نقدهای مختلفی نسبت به تأثیرات حافظ بر شعر فارسی و ادبیات دورانهای بعدی وجود دارد. میتوان گفت که حافظ در طول قرون به عنوان یک الگوی برجسته در شعر فارسی شناخته شده و تأثیرات وی بر دیگر شاعران و ادبیات ایران قابل مشاهده است. اما تحلیلها نشان میدهد که شاعران بعدی از حافظ نه تنها تقلید میکنند بلکه به نوعی به اصول وی اضافه نیز میکنند.
تفسیر محمد معین نشان میدهد که حافظ عظمت معنا و اعتلای لفظ و ترکیبات شعری دارد، اما به دلیل این عظمت، تقلید از او برای بسیاری از شاعران چالشبرانگیز است. تحلیلها نشان میدهند که این تقلید کمتر به علت کمتربیتی حافظ نبوده، بلکه به دلیل پیچیدگی و عمق شعر اوست. در نتیجه، بسیاری از شاعران پس از حافظ، به سمت تاکید بر سادگی و شفافیت در شعر حرکت کردهاند.
سیروس شمیسا تأکید دارد که حافظ بعد از خود دایره غزل عراقی را بسته و تنها درختی پرشاخ و برگ بود که هیچ گیاهی در سایهاش نمیتوانست رُست. این تحلیل نشان میدهد که بعد از حافظ، شعر فارسی به سمت تقلید و ابتذال گرفته و ادبیات برای نجاتِ خویشتن، سبکی نو درمیاندازد. این تصور نشان میدهد که تقلید از حافظ ممکن است به جای توسعه ویژگیهای جدید، به تکرار و تقلید سطحی منجر شود.
به طور کلی، میتوان گفت که حافظ به عنوان یکی از شاعران بزرگ فارسی شناخته میشود و تأثیر وی در ادبیات فارسی به خوبی قابل تشخیص است. اشعار و اصول ادبی حافظ نه تنها در ادبیات ایران، بلکه در ادبیات جهانی نیز تأثیرگذار بوده و ادامهدهندگان بسیاری دارد.
اثرگذاری حافظ در ادبیات فارسی و جهانی، و تأثیرات بر شعرای دورانهای بعدی و نویسندگان معاصر، یکی از جوانب مهم ارث فرهنگی او است. از زمان زندگی حافظ تا امروز، او به عنوان یکی از نمایانترین و محبوبترین شاعران فارسی شناخته شده است. ادبیات پارسی و ادبیات جهانی با اشعار حافظ اشنا شده، از زیباییهای لغتی و ادبی او بهرهمند شده و تأثیرگذاری او را در قالبهای مختلف نشان دادهاند.
استفاده از مضامین عاشقانه و عارفانه، توجه به زیبایی لفظ و ترکیبات شعری، و تأکید بر مفهوم عمیق و فلسفی، ویژگیهایی هستند که از حافظ به عنوان یک الگوی شاعری بهکار گرفته شدهاند. شعر حافظ، با کلامی ساده اما شاعرانه و پویا، انسانیت را به دنباله احساسات و افکار عاشقانه و معنوی هدایت میکند.
شاعران مختلف در تاریخ ادبیات فارسی و جهان، از حافظ الهام گرفته و تأثیرات وی را در اشعار خود نمایان کردهاند. شاعرانی که در مطالب بالا ذکر شدند، همگی از حافظ تأثیر گرفتهاند و این تأثیرگذاری به وضوح در اصطلاحات، موضوعات، وزنها، و سبکهای شعری آنها قابل مشاهده است.
از دیگر اثرات حافظ میتوان به تأثیرات در عرصهٔ موسیقی اشاره کرد. اشعار حافظ به عنوان متنهای خوانده شده یا آواز خوانده شده در ادبیات و موسیقی فارسی استفاده شدهاند. آهنگسازان و خوانندگان معاصر نیز از اشعار حافظ به عنوان موضوعات آثار خود بهره بردهاند.
در کل، اثرات حافظ بر ادبیات و هنرهای مختلف به عنوان یک منبع غنی و الهامبخش تشخیص داده میشوند و او به عنوان یکی از بزرگترین شاعران و نمادهای ادبیات فارسی در میانهٔ قرون و تاکنون، شهرت و ارزش بسیاری برجای گذاشته است.
نقدها و نظرها بر حافظ
انتقادات به اشعار حافظ، به ویژه از سوی دینداران و برخی نویسندگان معاصر، از دوران حیات حافظ آغاز شده و در طول تاریخ ادبیات فارسی ادامه داشتهاند. این انتقادات از مختلفین جنبهها میآمدهاند، از مسائل دینی تا موضوعات اخلاقی و فلسفی. برخی از مهمترین انتقادات به اشعار حافظ به شرح زیر است:
- **عدم پایبندی به آموزههای اسلامی:** انتقادات از سوی دینداران به اشعار حافظ عمدتاً به عدم پایبندی او به آموزههای اسلامی و ظاهراً مطرح کردن برخی ایدهها و مضامینی که ممکن است با اصول دینی تداخل داشته باشد، میپردازد. این انتقادات به ویژه در دوران حیات حافظ افزایش یافت.
- **استفاده از مفاهیم شعبده بازی:** برخی انتقادات به این موضوع میپردازند که حافظ در برخی اشعار از مفاهیم شعبده بازی و سحر و جادو استفاده کرده و این امر با اصول دینی در تناقض است.
- **اشاره به مسائل عقیدتی و تشویش اهل ایمان:** برخی از انتقادات به این موضوع میپردازند که برخی از اشعار حافظ ممکن است موجب تشویش اهل ایمان شود و درک صحیحی از اصول دینی نداشته باشد.
- **مختلفینگی در مفهوم و اهداف:** برخی نویسندگان انتقاداتی به مختلفینگی در مفهوم و اهداف اشعار حافظ دارند و این موضوع را به عدم وضوح و ثبوت در افکار او نسبت میدهند.
- **ترکیب شاعری و تحقیر به مسائل دینی:** احمد کسروی به خصوص حافظ را به عنوان یک قافیهساز تحقیرآمیز به مسائل دینی میداند و معتقد است که او برخی از اشعار خود را به شکلی غیرجدی و با حساسیت کم نسبت به ارزشهای دینی ارائه داده است.
اگرچه این انتقادات وجود دارند، اما باید توجه داشت که اشعار حافظ اغلب دارای تأویلهای متعدد و مفهومهای چندگانه هستند و انتقادات به آن باید با در نظر گرفتن شرایط تاریخی، فرهنگی، و ادبی او ارزیابی شوند. همچنین، بسیاری از این انتقادات نشان از اختلافات فرهنگی و عقاید مختلف در جوامع مختلف دارند.
در برخی از مفسران و ترجمانان، دیدگاهی به وجود آمده که اشعار حافظ را به عنوان اشارات رمزگونه به معانی عرفانی تفسیر کردهاند. این دیدگاه به تفکری انطباق یافته است که حافظ نه تنها در سطح ظاهری اشعارش مفاهیم مختلفی را آورده است بلکه در زیرسطح نیز معانی عمیقتری وجود دارد که به عنوان “معانی باطنی” یا “معانی عرفانی” تفسیر شدهاند.
به عبارت دیگر، این دیدگاه بر این فرض استوار است که حافظ در اشعار خود از زبان رمز و نماد استفاده کرده است و هر کلمه و هر بیت میتواند دارای معانی ژرفتر و عرفانیتری باشد. در این راستا، اشعار حافظ میتوانند در دو سطح مفهومی خوانده شوند: یک سطح ظاهری که شامل معانی آشکار است و یک سطح باطنی یا عرفانی که شامل مفاهیم ژرفتر و خفی است.
این دیدگاه به طور گستردهتر در میان مترجمان غربی، به ویژه هنری ویلبرفورس کلارک، جریان یافته است. او در ترجمههای خود اغلب به تفسیرهای باطنی و عرفانی اشعار حافظ پرداخته و از دیدگاهی عرفانی به خوانش اشعار میپردازد. این نوع تفسیر اشعار حافظ، بهویژه در دورههای پساحدادی، مورد توجه قرار گرفته است.
به هر حال، در موضوعات مربوط به تفسیر اشعار حافظ، مواضع مختلفی وجود دارد و نظرات متفاوتی ارائه شدهاند. بسیاری از ادیبان و پژوهشگران معتقدند که هر خوانش ممکن است با توجه به زمینهها و شرایط فرهنگی و تاریخی مختلف، تفسیرهای متفاوتی داشته باشد و همگانیسازی در تفسیر اشعار حافظ امری دشوار است.
جایگاه جهانی حافظ
کنگرهٔ جهانی سعدی و حافظ به مناسبت هفتصدمین سال درگذشت سعدی و ششصدمین سال درگذشت حافظ، تظاهرات فرهنگی و علمی بسیاری در زمینه حافظپژوهی و ادبیات فارسی در ایران و جهان به وجود آورد. این کنگره که در سال 1971 هجری شمسی (1350 ه.ش) در شیراز برگزار شد، با حضور 120 ایرانشناس برجسته از ایران و دیگر کشورها همراه بود. این کنگره به مدت 5 روز ادامه یافت و با سخنرانیها و مقالات در مورد حافظ، اهمیت بزرگ او در ادبیات فارسی و عرفان اسلامی مورد بررسی قرار گرفت.
از آن زمان، هر سال در روز 20 مهر، همایشها و مراسم بزرگداشتی به نام “روز حافظ” در شیراز و دیگر شهرهای ایران و جهان برگزار میشود. این مراسم شامل سخنرانیها، نمایشگاهها، اجراهای هنری و حضور علاقمندان به ادبیات فارسی است. همچنین در سالهای مختلف، کنگرهها و کنفرانسهایی در خصوص زندگی و آثار حافظ برگزار شدهاند که محققان و ادبیاتپژوهان شرکت کردهاند.
موسسهٔ آسیایی دانشگاه پهلوی نیز به همت دکتر اسدالله علمالهدی در ایران مرکزی برای تحقیقات حافظپژوهی و ترویج ادبیات فارسی به خصوص شعر حافظ بوده و به تدوین کتب و نشر مقالات در این زمینه پرداخته است.
مرکز حافظشناسی که در شهر شیراز در محل آرامگاه حافظ فعالیت دارد، برنامههای متعددی برای ترویج حافظپژوهی و ادبیات فارسی دارد. این مرکز به برگزاری کلاسهای آزاد حافظخوانی، برگزاری همایشها و نشستهای علمی، ارتقاء اطلاعات و مطالعهٔ عمیق در زمینهٔ حافظپژوهی مشغول است.
بزرگداشت سالانهٔ روز حافظ یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی در ایران و جهان فارسیزبان به شمار میآید که با همکاری دولتها، دانشگاهها، مراکز فرهنگی و علاقمندان به ادبیات فارسی هر ساله برگزار میشود.
جمعبندی
در این مقاله، به بررسی زندگی و آثار خالق اشعار بزرگ ادبیات فارسی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی پرداختیم. حافظ، شاعری است که در دوران بیگانه، با تأثیرگذاری در عرصهٔ ادبیات، زبان، و فرهنگ فارسی، جایگاهی برجسته پیدا کرده است. از دیوان حافظ، که به غزلیات اشعار او معروف است، بیدریغ به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبی فارسی یاد میشود.
در زمینهٔ ادبیات، حافظ به خاطر غنای ابیاتش، سبک منحصر به فرد و استفاده از اصطلاحات غنی فارسی، تأثیرگذاری بسیار داشته و به عنوان “حافظ” معروف است. اشعار او، عارفانه و عاطفی، شامل تأملات دربارهٔ عشق، زندگی، معنویت، و زیباییهای زندگی است. از آنجا که حافظ به طور مکرر به مفاهیم دینی، اخلاقی، و حتی سیاسی اشاره میکند، ادبیات حافظ از جنبههای مختلف تفسیر شده و مورد بحث قرار گرفته است.
علایق حافظ به شراب، مستی، و لذتهای دنیوی، باعث شده تا تعبیرهای مختلفی از اشعار او وجود داشته باشد. در حالی که برخی به عنوان یک شاعر دینی و عارف مینگرند و معتقدند که اشعار او مفاهیم عمیق دینی و عرفانی دارد، دیدگاههای دیگر اشعار حافظ را به عنوان اظهار نظرهای عاطفی و لذتمحور میدانند.
همچنین، جشنوارهها، کنگرهها، و مراسم بزرگداشت حافظ، از جمله نشانههای تأثیر و اهمیت فرهنگی و ادبی حافظ در جوامع فارسیزبان هستند. ترویج حافظپژوهی، ادبیات فارسی، و معنویت به وسیلهٔ مراکزی چون مرکز حافظشناسی و همایشها و کنگرههای مختلف، نشان از حیات و ادامه تأثیر حافظ در عرصه فرهنگ و ادبیات دارد.
بنابراین، حافظ نه تنها به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان نمادی از غنا، زیبایی، و عرفان در ادبیات فارسی ماندگاری یافته و موضوع مورد توجه بسیاری از ادبیاتپژوهان، عاشقان ادبیات، و محققان فرهنگی است