در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
عنوان : ایوب
کتاب : کیمیا
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 32:16
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
در کتاب مقدس عهد عتیق یا همان تورات در بخشی از آن داستانی نقل شده به نام ایوب که اکثریت ما نیز درباره آن چیزهایی از گوشه و کنار شنیدهایم و همواره با نام ایوب، صبر و بردباری در ذهنمان تداعی شده است اما شاید برخی از ما از اصالت این داستان نقل شده از زبان خدا در تورات اطلاع کافی نداشته باشیم پس من در این مقاله قسط دارم تا شرح مختصری از این داستان بدهم و پس از آن به گفتگوی میان ایوب و خدا بپردازم که شاید سخنان خفه شده در گلوی بسیاری از انسانها باشد که جرأت بازگو کردن آن را ندارند و هماره میسوزند و میسازند تا موجبات خشم قادر متعال را فراهم نیاورند و در رنج و درد، مردگی را بسر میبرند تا شاید در سرایی دیگر به زندگی دست یابند
این سخنان رد و بدل شده میان خدا و ایوب در دلش حقایق ژرفی نهفته است و جالب این که از دهان پیامبر خدا در برابرش گفته میشود و میتوان این بار فریادها را از زبان یکی از اولیای الهی شنید
و اما شرح کوتاهی از داستان برای آشنایی بیشتر شما با این مبحث و درک بهتر این موضوع
ایوب بنده درستکار خدا بود و از دید خدا فرد مؤمن و خوبی به حساب میآمد او دارای ثروت زیادی بود و فرزندان بیشماری داشت و به تمام ملزومات دینی پایبند بود سر وقت و موعد سر حیوانات را میبرید و قربانی راهه خدا میکرد تنها سر حیواناتی که خدا امر کرده بود را میبرید و از گوشت آنان تناول میکرد و بر دیگر قوانین خدا نیز پایبند بود خدا بر او میبالید و از داشتن چنین فرزندی مغرور و راضی بود
به گفته تورات روزی شیطان به نزد خدا آمد و خدا از ایوب برای شیطان گفت و به او بالید، شیطان پاسخ داد اگر ثروت و فرزندان او را از بین بری از تو روگردان میشود و بر تو کفر میگوید پس اینچنین شد اما ایوب در نهایت صبر و بردباری پس از مرگ فرزندانش و نابودی ثروتش که همانا گاوها، گوسفندان، شترها و قوچهای اسیرشده به دست ایوب به اذن و ارادهی خدا بود بر خدا کفر نگفت و او را عبادت و پرستش کرد.
پس دوباره شیطان و خدا باهم سخن گفتند و این بار شیطان به خدا گفت که اگر سلامتی او دچار خدشه شود و در بیماری زندگی را به سر برد بر تو کفر خواهد گفت و تو را از یاد خواهد برد پس اینچنین شد ایوب بهسختی بیمار شد و بدنش پر از دملهای چرکی گشت بهقدری عاجز و ناتوان بود که همه او را به باد سخره میگرفتند و دیگر هیچ عزت و احترامی نداشت همه او را ملامت میکردند و میگفتند که او به سبب گناهانش مورد جزای پروردگار واقعشده پس از این رو بر او دشنام میدادند و لعنت بر خاندانش میفرستادند
ایوب در محفلی میان دوستانش به مباحثهای پیرامون خود و خدا پرداخت و سخنان بسیاری میان آنان ردوبدل شد، پس از این مجادلات خدا نیز به سخن آمد و پس از بحث و امر، خدا بار دیگر بر ایوب ترحم کرد و به او ثروت و فرزند بخشید، او را شفا داد و عمر طولانی بر او عطا کرد.
این شرح خلاصهای از این داستان بود اما فرای این خلاصه داستان و نکاتی که در دل آن نهفته است نکته ژرف دیگر این داستان سخنان رد و بدل گشته میان ایوب و خداست که آن را در سطرهای زیرین کلمه به کلمه از تورات نقل میکنم
مباحثه ایوب دوستانش و خدا بسیار طولانی است و بیشتر آن میان ایوب و دوستانش انجام میگردد و در پایان مباحثه آنان، خدا نیز به سخن میآید من در این مقاله از سخنان ایوب و دوستانش چشم پوشی میکنم و تنها به شرح سخنان اصلی این پیامبر که طرف مقابل خود را در مباحثه خدا میبیند و سخنان خدا در پاسخ به ایوب میپردازم که گواه بسیاری از حقایق خدا و راه خداوندی است.
ایوب چنین میگوید:
لعنت به روزی که به دنیا آمدم و شبی که در رحم مادرم قرار گرفتم یاد آن روز برای همیشه فراموش شود و خدا نیز آن را به یاد نیاورد ای کاش آن روز در ظلمت ابدی فرو رود تاریکی آن را فرا گیرد و ابر تیره بر آن سایه افکند از صفحه روزگار محو گردد و دیگر هرگز در شمار روزهای سال قرار نگیرد شبی خاموش و عاری از شادی به حساب آید آنانی که در نفرین کردن ماهرند آن را نفرین کنند آن شب ستارهای نداشته باشد و آرزوی روشنایی کند ولی هرگز روشنایی نباشد و هیچگاه سپیده صبح را نبیند، این شب را لعنت کنید که قادر به بستن رحم مادرم نشد و باعث شد من متولد شوم و دچار این بلاها شوم، چرا هنگام تولد نمردم چرا مادرم مرا روی زانوهایش گذاشت و مرا شیر داد
اگر هنگام تولد میمردم اکنون آرام و آسوده در کنار پادشاهان رهبران و بزرگان جهان که کاخهای قدیمی برای خود ساختند و قصرهای خود را با طلا پر کردند خوابیده بودم
ایکاش مرده به دنیا میآمدم و هرگز نفس نمیکشیدم و روشنایی را نمیدیدم زیرا در عالم مرگ شروران مزاحمتی به وجود نمیآورند و خستگان میآرامند در آنجا حتی زندانیان راحتاند و فریاد زندانبانان آنان را آزار نمیدهد در آنجا فقیر و غنی یکساناند و غلام از دست اربابش آزاد است
چرا باید نور زندگی به کسانی که در بدبختی و تلخکامی بسر میبرند بتابد و چرا کسانی که آرزو مردن دارند مرگشان فرا نمیرسد مثل مردمی که در پی گنج هستند به دنبال مرگ میگردند زنده بمانند، چه سعادت بزرگی است وقتی سرانجام مرگ را در آغوش میکشند چرا نور زندگی بر کسی میتابد که چارهای ندارد و خدا درهای امید را به رویش بسته است، خوراک من غصه است و آه و ناله مانند آب از وجودم جاری است چیزی که همیشه از آن میترسیدم بر سر من آمده است آرامش و راحتی ندارم و رنجهای من پایانی ندارد
اگر میتوانستید غصه من را وزن کنید آنگاه میدیدید که از شنهای ساحل نیز سنگینتر است
برای همین است که حرفهای من تند و بیپرواست،
خدا قادر متعال مرا با تیرهایش به زمین زده است، تیرهای زهرآلودش در قلب من فرو رفته است یورشهای ناگهانی خدا مرا به وحشت انداخته است، الاغ وقتی عرعر میکند که علف نداشته باشد و گاو هنگامی صدا میکند که خوراک نداشته باشد
آیا انسان غذایی را که بیمزه باشد یا سفیده تخممرغی که پخته نباشد را دوست دارد، هنگامیکه به چنین غذایی نگاه میکنم اشتهایم کور میشود و حالم به هم میخورد
ای کاش خدا آرزو مرا بر آورده سازد و مرا بکشد اگر میدانستم که او این کار را میکند با وجود تمام این دردها باز هم خوشحال بودم من هرگز با دستورات خدا مخالفت نکردهام زیرا میدانم او مقدس است من چه طور میتوانم این وضع را تحملکنم به چه امیدی به زندگی خود ادامه دهم آیا من از سنگ ساخته شدهام آیا بدنم از آهن است کاری از دستم بر نمیآید و کسی به دادم نمیرسد
زندگی انسان در زمین مثل زندگی یک برده طولانی و طاقتفرسا است مانند زندگی غلامی است که آرزو میکند زیر سایهای بیارامد و مثل زندگی کارگری است که منتظر است مزدش را بگیرد
ماهها عمر من بیثمر میگذرد شبهای من خستهکننده و طولانی است، شب که سر به بالین میگذارم میگویم ای کاش زودتر صبح شود و تا سپیدهدم از این پهلو به آن پهلو میغلتم.
بدنم پر از کرم و زخم است پوست بدنم ترک خورده و پر از چرک است روزهای زندگی من به سرعت میگذرد و با نومیدی سپری میشود و به یادآورید که عمر من دمی بیش نیست و چشمانم دیگر روزهای خوش را نخواهد دید، چشمان شما که الآن مرا میبینید دیگر مرا نخواهد دید به دنبال من خواهید گشت ولی من دیگر نخواهم بود کسانی که میمیرند مانند ابری که پراکنده و ناپدید میشود برای همیشه از دنیا میروند تا ابد از خانه و خانواده خود دور میشوند و دیگر هرگز کسی آنها را نخواهد دید پس بگذارید غم و غصهام را بیان کنم بگذارید از تلخی جانم سخن بگویم
ای خدا مگر من جانور وحشی هستم که مرا در بند گذاشتی حتی وقتی در بسترم دراز میکشم تا بخوابم و بدبختیام را فراموش کنم تو با کابوس شب مرا میترسانی برایم بهتر میبود گلویم را میفشردند و خفهام میکردند تا اینکه به چنین زندگی نکبت باری ادامه دهم از زندگی خود بیزارم در این چند روزی که از عمرم باقیمانده مرا به حال خود رها کن، انسان چه ارزشی دارد که وقت خود را صرف او نمایی، هر روز صبح از او بازجویی کنی و هر لحظه او را بیازمایی چرا حتی یک لحظه تنهایم نمیگذاری تا آب دهانم را فروبرم
ای خدایی که ناظر بر اعمال آدمیان هستی آیا گناه من به تو لطمهای زده است برای چه مرا هدف تیرهای خود قرار دادهای آیا من برا تو مانعی هستم چرا گناهم را نمیبخشی و از تقصیر من در نمیگذری من بهزودی زیر خاک خواهم رفت و تو به دنبال من خواهی گشت ولی من دیگر نخواهم بود
انسان چطور میتواند از دیدگاه خدا خوب باشد اگر بخواهد با او بحث کند نمیتواند حتی به یکی از هزاران سؤالی که میکند پاسخ دهد زیرا خداوند دانا و توانا است و کسی را یارای مقاومت با او نیست ناگهان کوهها را به حرکت درمیآورد و با خشم آنها را واژگون میسازد و پایههای زمین را میلرزاند اگر او فرمان دهد آفتاب طلوع نمیکند و ستارگان نمیدرخشند او بر دریاها حرکت میکند او به تنهایی آسمانها را گسترانیده و دب اکبر جبار ثریا و ستارگان جنوبی را آفریده است
او اعمال حیرتآوری میکند و کارهای عجیب او حد و مرزی ندارد از کنار من میگذرد و او را نمیبینم عبور مینماید و او را احساس نمیکنم هر چه را که بخواهد میبرد و هیچکس نمیتواند به او اعتراض کند و بگوید چه میکنی
خدا خشم خود را فرونمینشاند و دشمنان قدرتمند خویش را زیر پا له میکند پس من کیستم که با او مجادله کنم حتی اگر بیگناه هم بودم کلامی به زبان نمیآوردم و تنها از او تقاضای رحمت میکردم
حتی اگر او را بخواهم و او حاضر شود میدانم که به حرفهایم گوش نخواهد داد گردبادی میفرستد و مرا در هم میکوبد و بیجهت زخمهایم را زیاد میکند نمیگذارد نفس بکشم زندگی را بر من تلخ کرده است چه کسی میتواند بر خدای قادر غالب شود چه کسی میتواند خدای عادل را به دادگاه احضار کند اگر بیگناه هم باشم حرفهایم مرا محکوم خواهد کرد
هرچند بیگناه هستم ولی این برای من اهمیتی ندارد زیرا از زندگی خود بیزارم خدا گناهکار و بیگناه را از بین میبرد وقتی بلایی دامنگیر بیگناهی شده او را میکشد خدا میخندد
خدا دنیا را به دست گناهکاران سپرده است او چشمان قضاوت را کور کرده تا عدالت را بجا نیاورند اگر این کار خدا نیست پسکار کیست
میخواهم غم و غصهام را فراموش کرده شاد باشم ولی نمیتوانم زیرا میترسم مرا گرفتار رنج دیگری بکنی چون میدانم که تو ای خدا مرا بیگناه نخواهی شمرد پس اگر گناهکارم تلاشم چه فایدهای دارد حتی اگر خود را با پاکترین آبها بشویم تو مرا در گل و لجن فرو میبری تا آنجا که حتی لباسهایم نیز از من کراهت داشته باشند
تو مثل من انسان نیستی که بتوانم به تو جواب بدهم و با تو به محکمه بروم ای کاش میان ما شفیعی میبود تا ما را باهم آشتی میداد آنگاه تو از تنبیه کردن من دست میکشیدی و من از تو وحشتی نداشتم آنگاه میتوانستم بدون ترس با تو سخن بگویم ولی افسوس که چنین نیست
از زندگی سیرشدهام پس بگذارید زبان به شکایت گشوده و از تلخی جانم سخن بگویم
ای خدا مرا محکوم نکن فقط به من بگو چه کردهام که با من چنین میکنی آیا به نظر تو این درست است که به من ظلم روا داری و انسانی را که خود آفریدهای ذلیل سازی و شادی و خوشبختی را نصیب بدکاران بگردانی
آیا تو مثل ما انسانها قضاوت میکنی آیا میترسی عمرت به سر آید و نتوانی مرا مجازات کنی و یا فکر میکنی کسی میتواند مرا از چنگ تو برهاند پس چرا مرا برای گناهی که مرتکب نشدهام اینچنین تعقیب میکنی
دستهای تو بود که مرا سرشت و اکنون همان دستهاست که مرا نابود میکند به یادآور که مرا از خاک به وجود آوردی آیا به این زودی مرا به خاک بر میگردانی به پدرم قدرت بخشیدی تا مرا تولید نماید و گذاشتی در رحم مادرم رشد کنم پوست و گوشت به من دادی و استخوانها و رگ و پیام را بافتی تو بودی که به من حیات بخشیدی و محبت تو بود که مرا زنده نگاه داشت
باوجود این از ابتدا از ابتدای خلقتم همیشه فکر تو این بوده که اگر من مرتکب گناهی شدم از بخشیدنم امتناع ورزی و مرا نابود کنی
چه آدم بیچارهای هستم اگر کار خوب بکنم به حساب نمیآید ولی تا کوچکترین گناهی از من سر بزند فوری تنبیه میشوم
اگر بخواهم از زمین برخیزم مثل شیر بر من میپری و باز قدرت خود را علیه من به نمایش میگذاری پیوسته علیه من شاهد میآوری هر لحظه بر خشم خود نسبت به من میافزایی و ضربات پی در پی بر من فرود میآوری
چرا گذاشتی به دنیا بیایم ای کاش قبل از اینکه چشمی مرا میدید جان میدادم آن وقت از این زندگی نکبتبار رهایی مییافتم و از رحم مادر به گور میرفتم آیا نمیبینی که دیگر چیزی از عمرم باقی نمانده است پس دیگر تنهایم بگذار، بگذار دمی استراحت کنم بهزودی میروم و دیگر بازنمیگردم به سرزمینی میروم که سرد و تاریک است به سرزمین ظلمت و پریشانی به جایی که خود نور هم تاریکی است
و اینگونه خدا پاسخ داد:
این کیست که با حرفهای پوچ و بیمعنی حکمت مرا رد میکند حال مثل یک مرد بایست و به پرسش من پاسخ بده
وقتی زمین را بنیاد نهادم تو کجا بودی اگر میدانی به من بگو آیا میدانی اندازههای زمین چگونه تعیین شد و چه کسی آن را با شاقوا اندازه گرفت آیا میدانی وقتی میان غریو و شادی ستارگان صبح و فرشتگان اسمان زمین بنیاد نهاده میشد پایههای آن بر چه چیز قرار گرفت و سنگ زاویه آن را چه کسی کار گذاشت وقتی دریا از شکم زمین بیرون آمد چه کسی برای آن حد گذاشت این من بودم که دریا را بر ابرها پوشاندم و با تاریکی برایش قنداقه درست کردم حدود آن را تعیین نمودم و با سواحل آن را محصور کردم به دریا گفتم از اینجا جلوتر نیا و موجهای سرکش تو از این حد تجاوز نکنند
آیا در تمام عمرت هرگز به خورشید فرمان دادهای که طلوع کند آیا هرگز به روشنایی روز گفتهای که کرانههای زمین را در بر گیرد تا شرارت شب رخت بربندد آیا هرگز سپیده صبح را به رنگ قرمز درآوردهای تا روشنایی روز نمایان شده بدکاران را از ظلم و شرارت باز دارد
آیا چشمههایی را که دریاها از آن جاری میگردند کشف کردهای و یا به اعماق دریاها قدم گذاشتهای، آیا دروازههای دنیای تاریک مردگان را دیدهای آیا میدانی پهنای زمین چه قدر است اگر میدانی به من بگو
آیا میدانی روشنایی و تاریکی از کجا میآیند آیا میتوانی حدودشان را پیدا کنی و به سرچشمه آنها برسی البته تو همه این چیزها را میدانی مگر نه این است که تو هنگام خلقت دنیا وجود داشتهای
آیا تو مخزنهای برف را دیدهای آیا میدانی تگرگ در کجا ساخته و انبار میشود من آنها را برای زمان جنگ و بلا ذخیره کردهام آیا میدانی روشنایی از کجا میتابد و باد شرقی از کجا میوزد
چه کسی درهها را برای سیلابها حفر نمود و مسیر برق اسمان را تعیین کرد چه کسی باران را بر بیابانهای خشک و متروک میباراند تا زمین ویران و بایر سیراب گشته گیاهان تازه برویاند
آیا باران یا شبنم پدری دارد کیست که یخ را به وجود میآورد و شبنم را تولید میکند آب را به یخ مبدل میسازد و سطح دریاها را مانند سنگ منجمد مینماید
آیا میتوانی مجموعه ستارگان پروین را به هم ببندی یا رشته منظومه جبار را باز کنی آیا میتوانی گردش منظم فصول را اداره کنی و دب اکبر را با ستارگانش در اسمان هدایت نمایی آیا از قوانین اسمان سر در میآوری و میدانی آنها چه تأثیری بر زمین دارند آیا میتوانی بر سر ابرها فریاد بزنی تا ببارند آیا میتوانی به برق اسمان دستور دهی در مسیرش روانه شود و آیا او فرمان تو را اطاعت خواهد کرد
کیست که فهم و شعور به انسان میدهد کیست که با حکمتش ابرها را میشمارد و مشکهای آب اسمان را بر زمین خالی میکند و خاک را به صورت کلوخی گلی در میآورد
آیا میتوانی برای ماده شیر و بچههایش که در لانه خود لمیده و یا در جنگل به کمین نشستهاند خوراک تهیه کنی تا شکمشان را سیر کنند وقتی کلاغها به این سو و آنسو پرواز میکنند تا شکم گرسنه خود و جوجههایشان را که نزد خدا فریاد بر میآورند سیر کنند چه کسی برایشان خوراک تهیه میکند
آیا میدانی بز کوهی چگونه میزاید آیا وضع حمل آهو را به چشم خود دیدهای آیا میدانی چند ماه طول میکشد تا بچههای خود را زاییده از بارداری فارغ شوند بچههای آنها در صحرا رشد میکنند سپس والدین خود را ترک نموده دیگر نزدشان بر نمیگردند
گورخرها را چه کسی وحشی بار میآورد من بیابانها و شورهزارها را مسکن آنها ساختهام از سر و صدای شهر بیزارند و کسی نمیتواند آنها را رام کند دامنه کوهها چراگاه آنهاست و در آنجا هر سبزهای پیدا کنند میخورند
آیا گاو وحشی راضی میشود به تو خدمت کند آیا او کنار آخور تو میایستد آیا میتوانی گاو وحشی را با طناب ببندی تا زمینت را شخم بزند آیا صرفاً به خاطر قوت زیادش میتوانی به او اعتماد کنی و کار خودت را به او بسپاری آیا میتوانی او را بفرستی تا محصولت را بیاورد و در خرمنگاه جمع کند
شترمرغ با غرور بالهایش را تکان میدهد ولی نمیتواند مانند لکلک پرواز کند شترمرغ تخمهای خود را روی زمین میگذارد تا خاک آنها را گرم کند او فراموش میکند که ممکن است کسی بر آنها پا بگذارد و آنها را له کند و یا حیوانات وحشی آنها را از بین ببرند او نسبت به جوجههایش چنان بیتوجه است که گویی مال خودش نیست و اگر بمیرند اعتنایی نمیکند زیرا من او را از فهم و شعور محروم کردم ولی هر وقت بالهایش را باز میکند تا بدود هیچ اسب و سواری به پایش نمیرسد
آیا قوت اسب را تو به او دادهای یا تو گردنش را با یال پوشاندهای آیا تو به توانایی بخشیدهای تا چون ملخ خیز بردارد و با شیههاش ترس ایجاد کند ببین چگونه سم خود را بر زمین میکوبد و از قدرت خویش لذت میبرد هنگامیکه به جنگ میرود نمیهراسد تیغ شمشیر و رگبار تیر و برق نیزه او را به عقب برنمیگرداند وحشیانه سم بر زمین میکوبد و بهمجرد نواخته شدن شیپور حمله به میدان کارزار یورش میبرد با شنیدن صدای شیپور شیهه بر میآورد و بوی جنگ را از فاصله دور استشمام میکند از غوغای جنگ و فرمان سرداران به وجد میآید
آیا تو به شاهین یاد دادهای که چگونه بپرد و بالهایش را بهسوی جنوب پهن کند آیا به فرمان توست که عقاب بر فراز قلهها به پرواز در میآید تا در آنجا آشیانه خود را بسازد ببین چگونه روی صخرهها آشیانه میسازد و بر قلههای بلند زندگی میکند و از آن فاصله دور شکار خود را زیر نظر میگیرد ببین چگونه دور اجساد کشته شده را میگیرند و جوجههایشان خون آنها را میخورند
آیا هنوز هم میخواهی با من که خدای قادر مطلق هستم مباحثه کنی تو که از من انتقاد میکنی آیا میتوانی جوابم را بدهی
ایوب به خداوند چنین پاسخ داد من کوچکتر از آنم که بتوانم به تو جواب دهم دست بر دهانم مهر میگذارم و دیگر سخن نمیگویم
آنگاه خداوند از میان گردباد بار دیگر به ایوب چنین گفت
اکنون مثل مرد بایست و به سؤال من جواب بده آیا مرا به بیعدالتی متهم میسازی و مرا محکوم میکنی تا ثابت کنی که حق با توست آیا تو مثل من توانا هستی آیا صدای تو میتواند مانند رعد من طنین اندازد اگر چنین است پس خود را به غر و شکوه ملبس ساز و با جلال و عظمت به پا خیز به متکبران نگاه کن و با خشم خود آنها را به زیر انداز با یک نگاه متکبران را ذلیل کن و بدکاران را در جایی که ایستادهاند پایمال نما آنها را باهم در خاک دفن کن و ایشان را در دنیای مردگان به بند بکش اگر بتوانی این کارها را بکنی آنگاه من قبول میکنم که با قوت خود میتوانی نجات یابی
نگاهی به بهیموت بینداز من او را آفریدهام همانطور که تو را آفریدهام او مثل گاو علف میخورد کمر پر قدرت و عضلات شکمش را ملاحظه کن دمش مانند درخت سرو راست است رگ و پی رانش محکم به هم بافته شده است استخوانهایش مانند تکههای مفرغ و دندههایش چون میلههای آهن محکم میباشد عجیبترین مخلوق من است و تنها من میتوانم او را از پای در آورم کوهها بهترین علوفه خود را به او میدهند و حیوانات وحشی در کنار او بازی میکنند
زیر درختان کنار نیزارها دراز میکشد و سایه آنها را میپوشانند و درختان بید کنار رودخانه او را احاطه میکنند طغیان رودخانهها او را مضطرب نمیسازد و حتی اگر امواج جوشان رود اردن بر سرش بریزد ترس به خود راه نمیدهد هیچکس نمیتواند قلاب به بینی او بزند و او را به دام بیندازد
آیا میتوانی تمساح را با قلاب صید کنی یا به دور زبانش کمند بیندازی آیا میتوانی از بینی او طناب رد کنی یا چانهاش را با نیزه سوراخ نمایی آیا از تو خواهش خواهد کرد که دست از سرش برداری آیا میپذیرد که تا آخر عمر او را برده خودسازی آیا میتوانی با او مثل یک پرنده بازی کنی یا به او افسار زده او را به کنیزانت هدیه دهی آیا ماهیگیران میتوانند آن را تکه تکه کرده به تاجران بفروشند آیا تیر به پوست او فرو میرود یا نیزه ماهیگیری سر او را سوراخ میکند اگر به او دست بزنی چنان آشوبی به پا میکند که دیگر هرگز هوس نکنی که به او نزدیک شوی
هر که بخواهد او را بگیرد از دیدنش به لرزه میافتد و تلاشش نافرجام میماند هیچکس جرأت ندارد او را تحریک کند یا در مقابلش بایستد در تمام دنیا کسی نیست که با او درگیر شود و جان سالم بدر برد
از عظمت و قدرت اعضای بدن او دیگر چه گویم کیست که بتواند پوست او را بشکافد یا کیست که جرأت کند به دندانهای ترسناک او نزدیک شود و یا دهان او را باز کند پشت او از فلسهایی که محکم به هم چسبیدهاند پوشیده شده است به طوری که هیچ چیز قادر نیست آنها را از هم جدا کند و حتی هوا نیز نمیتواند به داخل آنها نفوذ نماید وقتی عطسه میکند بخاران در پرتو نور خورشید میدرخشد چشمانش مانند طلوع خورشید درخشان است از دهانش آتش زبانه میکشد دودی که از سوراخهای بینیاش خارج میشود مانند بخاری است که از دیگ جوشان برمیخیزد نفس او هیزم را به آتش میکشد شعلههای سوزان از دهانش میجهد قدرت حیرتآوری در گردن او نهفته است و هر که او را ببیند به وحشت میافتد لایههای گوشت بدنش سفت و محکم به هم چسبیده است دلش مثل سنگ زیرین آسیاب سخت است وقتی برمیخیزد زورمندان هراسان میشوند و از ترس بیهوش میگردند شمشیر نیزه تیر یا زوبین بر او کارگر نیست آهن برایش مثل کاه است و مفرغ مانند چوب پوسیده تیرهای کمان نمیتوانند او را فراری دهند سنگهای فلاخن برای او مانند کاه است او به تیرهایی که به طرفش پرتاب میشود میخندد پوست شکمش مانند تکههای سفال تیز است و مانند چنگال خرمنکوب روی زمین شیار به وجود میآورد با حرکات خود اعماق دریا را مانند یک ظرف جوشان به غلیان میآورد و دریا را مثل دیگ عطاران به هم میزند خط درخشانی به دنبال خود بر جای میگذارد بطوریکه دریا از کف سفید پوشیده میشود در روی زمین هیچ موجودی مانند او بیباک نیست او سلطان حیوانات وحشی است و هیچ جانوری به پای او نمیرسد.
و این است مباحثه میان آدمی و خدا
به طول هزاران سال در میان حنجرههایی که خواست بگوید هر بار به تلنگری خموش ماند و هیچ نگفت
که این خداست
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
شما با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در پیشبردن اهداف ما برای رسیدن به جهانی در آزادی و برابری مشارکت کنید
وبسایت جهان آرمانی بستری است برای انتشار آثار نیما شهسواری به صورت رایگان
بیشک برای دستیابی به این آثار دریافت مطالعه و … نیازی به ثبت نام در این سایت نیست
اما شما با ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید در این بستر نگاشتههای خود را منتشر کنید
این را در نظر داشته باشید که تالار گفتمان دیالوگ از کمی پیشتر طراحی و از خدمات ما محسوب میشود که بیشک برای درج مطالب شما بستر کاملتری را فراهم آورده است،
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.