مقدمه: درمان در برابر نگاه آلوده
در این بخش، قصد داریم دربارهی باور خودمان به درمان در برابر نگاه آلودهی آلتپرستانه صحبت کنیم. در بخشهای پیشین، به بررسی ریشههای این نگاه، تناقضات آن، فرهنگسازیهایش، جنایاتی که به وجود آورده و سرانجامی که برای مردم ایجاد کرده است، پرداختیم. اکنون، با توجه به دردها و آسیبهایی که مطرح شد، به سراغ درمان و نگاه خودمان نسبت به جان و ایمان میرویم. ایمانی که قرار است در برابر این نگاه آلوده بایستد و انقلابی فکری برای تغییر آن ایجاد کند.
مروری بر نگاه آلتپرستانه
نگاه آلتپرستانه، ریشه در تعالیم اسلامی دارد و از قرآن، احادیث و زندگی پیامبر نشئت گرفته است. این نگاه، جنایات بسیاری را به وجود آورده که بهمرور زمان به قانون، قاعده و فرهنگ تبدیلشدهاند. این فرهنگ، انسانها را بهسمت خشونت، خیانت، قتلهای ناموسی، تجاوز و نابرابری جنسیتی سوق داده است. زنان را بیارزش و مردان را تحقیر کرده، عشق را لگدمال نموده و خیانت را قانونی جلوه داده است. نتیجهی این نگاه، ایجاد جامعهای از بردگان فرهنگی است که تحت سلطهی شهوت و خشونت زندگی میکنند.
اقشار مختلف در جامعه
این نگاه آلوده، اقشار مختلفی را در جامعه به وجود آوردهاست:
جماعت درمانده و برده:
افرادی که تحتتأثیر این فرهنگ، تسلیمشدهاند و در شرایطی اسفبار زندگی میکنند.
جماعت افسرده و بریده:
افرادی که از فشارهای روانی و اجتماعی به تنگ آمدهاند و به انزوا یا خودکشی روی آوردهاند.
جماعت شورشی:
افرادی که در برابر این نگاه ایستادهاند و سعی میکنند ارزشهای تحمیلی را وارونه کنند.
جماعت متنفر از جنسیت مردانه:
افرادی که بهدنبال از بین بردن جایگاه مردان و دستیابی به برتری زنان هستند.
در نهایت، به نقطهای میرسیم که قرار است درمان این دردها باشد: بیداری.
باور به جان و ایمان
باور ما به جان، والاترین ارزشی است که میتوانیم برای زندگی قائل شویم. جان، گوهر وجودی ماست و نبود آن بهمعنای نابودی و نیستی است. هر چیزی که در زندگی اتفاق میافتد—از شجاعت و ایستادگی تا آزادیخواهی و برابریطلبی—همه در گرو وجود این جان است. بنابراین، باید جان را محترم و مقدس بشماریم. این جان، مبنای ایمان ماست و والاترین ارزش وجودی ما را میسازد.
آزادی: آرزو و اختیار
با نگاه به ارزش والای جان، به مفهوم آزادی نزدیک میشویم. آزادی، بهمعنای آرزوها و اختیارات فردی است. هر فردی باید بتواند زندگی خود را بر اساس انتخابهایش تعریف کند. آزادی، نسخهی از پیش تعیینشدهای نیست، بلکه مفهومی است که هر فرد آن را برای خود تعریف میکند. وقتی جبر وارد میشود، آزادی از بین میرود. بنابراین، آزادی مترادف با اختیار و انتخاب است و قوانین باید تضمینکنندهی وجود این آزادی باشند.
درمان و انقلاب فکری
درمان این دردها، در گرو بیداری و ایمان به جان و آزادی است. این ایمان، انقلابی فکری ایجاد میکند که میتواند نگاه آلودهی آلتپرستانه را از بین ببرد و ارزشهای جدیدی را جایگزین کند. ارزشهایی که بر پایهی احترام به جان، برابری و آزادی استوار هستند. این تغییر، نهتنها به نفع زنان، بلکه به نفع تمام جامعه خواهد بود و آیندهای روشن را برای نسلهای آینده تضمین میکند.
قانون تضمینکننده آزادی: آزار نرساندن به دیگران
آزادی، مفهومی است که تنها در صورتی پایدار و ماندگار خواهد بود که با قانونی مشخص تضمین شود. این قانون، آزار نرساندن به دیگران است. دیگرانی که در اینجا بهعنوان برابران ما تعریف میشوند. برابری، مفهومی است که از باور ما به جان نشئت میگیرد. همانطور که جان هر فرد، والاترین و مقدسترین ارزش زیستن اوست، جان دیگران نیز به همان اندازه ارزشمند و محترم است. این برابری، تنها محدود به انسانها نیست، بلکه شامل همهی جانداران—حیوانات، گیاهان و هر موجود زندهای—میشود.
آزادی واقعی زمانی معنا مییابد که به آزادی دیگران احترام بگذاریم و از هرگونه ظلم و آزار به آنها خودداری کنیم. اگر آزادی ما به بهای اسارت یا آزار دیگران تمام شود، آن آزادی نهتنها پایدار نخواهد بود، بلکه ضد خودش عمل میکند. بنابراین، خط مشخصی که آزادی را تعریف میکند، احترام به جان و آزادی دیگران است.
باور به جان و آزادی
باور ما به جان، والاترین ارزشی است که میتوانیم برای زندگی قائل شویم. جان، گوهر وجودی ماست و نبود آن بهمعنای نابودی و نیستی است. هر چیزی که در زندگی اتفاق میافتد—از شجاعت و ایستادگی تا آزادیخواهی و برابریطلبی—همه در گرو وجود این جان است. بنابراین، باید جان را محترم و مقدس بشماریم. این جان، مبنای ایمان ماست و والاترین ارزش وجودی ما را میسازد.
با این باور، آزادی بهعنوان آرزو و اختیار فردی تعریف میشود. هر فردی باید بتواند زندگی خود را بر اساس انتخابهایش تعریف کند. آزادی، نسخهی از پیش تعیینشدهای نیست، بلکه مفهومی است که هر فرد آن را برای خود تعریف میکند. وقتی جبر وارد میشود، آزادی از بین میرود. بنابراین، آزادی مترادف با اختیار و انتخاب است و قوانین باید تضمینکنندهی وجود این آزادی باشند.
تن و بدن: ارزشی برابر با جان
همانطور که جان ما مقدس و باارزش است، تن و بدن ما نیز به همان اندازه محترم و ارزشمند است. بدن، ابزاری است که به ما امکان زندگی، عشق ورزیدن، کمک به دیگران و ساختن جهانی بهتر را میدهد. این بدن، شرمگاه نیست، بلکه نماد زیبایی، عاطفه و مهر است.
در برابر نگاههای آلودهای که بدن را تحقیر میکنند یا آن را بهعنوان ابزاری برای سلطه و شهوت میبینند، باید ایستادگی کرد. بدن ما، ابزاری برای مقاومت، طغیان و مبارزه است. زنانی که به بدن خود افتخار میکنند، بهواقع به جان خود احترام گذاشتهاند. سینههایی که بهعنوان شرمگاه تصویر میشوند، در واقع نماد زندگی و مهر مادری هستند. این بدن، باارزشترین چیزی است که داریم و باید به آن افتخار کنیم.
آزادی، برابری و احترام به جان
باور ما به جان و آزادی، مبنای یک زندگی انسانی و اخلاقی است. این باور، تنها زمانی تحقق مییابد که به جان و آزادی دیگران احترام بگذاریم و از هرگونه ظلم و آزار به آنها خودداری کنیم. آزادی واقعی، آزادیای است که در آن هیچکس قربانی نشود.
این نگاه، در برابر نگاههای آلودهای که بدن را تحقیر میکنند یا آزادی را به بهای اسارت دیگران میخواهند، میایستد. ما به بدن خود افتخار میکنیم، زیرا ابزاری برای عشق ورزیدن، کمک به دیگران و ساختن جهانی بهتر است. این بدن، شرمگاه نیست، بلکه نماد زندگی و زیبایی است.
تقدس جان و تن: پایهای برای تغییر جهان
با تکیهبر جان و تن خودمان است که میتوانیم جهان پیشرویمان را تغییر دهیم و جهانی نو بسازیم. این ایمان به جان، تصویری است که به ما نشانمیدهد جان را باید مقدس و بزرگ شمرد. جان، تنها هستی قابل احترامی است که باید از آن محافظت کرد تا آزادی وجود داشتهباشد. ما به این جان و تن خودمان و دیگر جانداران احترام میگذاریم و تقدس را در وجود آنها میبینیم.
وقتی به این درجه از خودباوری، عزت نفس و افتخار به خویشتن برسیم، دیگران را نیز همتای خودمان—بزرگ و باارزش—خواهیم دانست. هرچه بیشتر از دنیای حقیرانه و تحقیرآمیز فاصله بگیریم، برای دیگران نیز ارزش بیشتری قائل خواهیم شد. این باور که جان و تن ما قدرت تغییر و دگرگونی دارد، به ما میآموزد که دیگران نیز به همان اندازه والا و باارزش هستند.
آزادی و احترام به دیگران
وقتی جان خود را مقدس میدانیم و درد را میشناسیم، حاضر نخواهیم بود این درد را تکثیر کنیم یا جان دیگران را از بین ببریم. وقتی آزادی خود را درک میکنیم، به آزادی دیگران نیز احترام میگذاریم و حتی حاضریم برای آزادی آنها از جان خود بگذریم. این تقدس جان، مبنای باور ماست. تن خود را والا و باارزش میدانیم و با تکیهبر این خودباوری، دیگران را نیز برابر و بزرگ میپنداریم.
تغییر از طریق آموزش و تعلیم
تغییر جهان، از طریق آموزش و تعلیم ممکن میشود. با گفتوگو، شعر، کتاب، فریاد و به اشتراکگذاری ایدهها، میتوانیم انسانها را تغییر دهیم و انقلابی درونی در آنها ایجاد کنیم. این انقلاب، با تغییر نگرش نسبت به جان و تن آغاز میشود. تحقیر خویشتن، که از باور به خدایان و قدرتهای برتر نشئت میگیرد، باید درهم شکسته شود. این تحقیر، تنها با ایمان به خویشتن و احترام به جان دیگران از بین میرود.
ما از طریق آموزش و تعلیم، انسانها را با نگاهی تازه آشنا میکنیم: نگاهی که جان را والا و آزادی و برابری را مقدس میشمارد. آزادیای که با احترام به دیگران و آزار نرساندن به آنها شکل میگیرد. این آزادی، آرزوی فردی و جمعی ماست و قرار نیست کسی آن را به ما هدیه دهد. ما خودمان این آزادی را ترسیم میکنیم و آن را میسازیم.
عشق: فراتر از شهوت
در این نگاه، عشق مفهومی مقدس و فراتر از شهوت است. ما با تن و جان خود، عشق میورزیم و عشق میگیریم. این عشق، تنها محدود به روابط جنسی نیست، بلکه شامل دوستی، مهر به حیوانات و طبیعت، و عشق به خانواده نیز میشود. ما دوستان، حیوانات و طبیعت را در آغوش میگیریم و عشق را در وجود آنها میبینیم.
عشق، در این نگاه، آلوده به نگاههای شهوتآلود و خیانتکارانه نیست. این عشق، حقیقی و راستین است و به ما کمک میکند تا به مفهوم زندگی نزدیکتر شویم. با تن و جان خود، عشق تازهای میآفرینیم که ثمرهی با هم بودن و احترام متقابل است.
هویت و احترام به خود
برای عشق ورزیدن به دیگران، ابتدا باید به خودمان عشق بورزیم. جنسیت و هویت خود را محترم بشماریم و به آن افتخار کنیم. این احترام به خود، پایهی احترام به دیگران است. وقتی به زنانگی یا مردانگی خود احترام میگذاریم، میتوانیم به دیگران نیز بهعنوان برابر نگاه کنیم.
ساختن جهانی نو
این نگاه به جان و تن، مبنای تغییر جهان است. با احترام به خود و دیگران، با عشق ورزیدن بهشیوهای راستین و با آموزش و تعلیم، میتوانیم جهانی بسازیم که در آن آزادی، برابری و احترام حاکم باشد. این انقلاب درونی، نهتنها ذهنها را تغییر میدهد، بلکه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز دگرگون میکند
تحقیر خویشتن و پیامدهای آن
مادامی که خویشتن خود را تحقیر میکنیم و در برابر خدایان سر تعظیم فرود میآوریم، به بردگی و بندگی تن میدهیم. این تحقیر، ما را به جستوجوی افرادی سوق میدهد که در برابر ما تعظیم کنند و تحقیر شوند تا شاید ذرهای آرامش یابیم. این رفتار، ریشه در طبیعت و ذات انسان دارد. اما زمانی که به مرحلهای برسیم که به خویشتن، جان، تن و جنسیت خود احترام بگذاریم، آنگاه میتوانیم به دیگران نیز احترام بگذاریم.
این احترام به خود، مبنای فکری ما نسبت به جان، آزادی و برابری را شکل میدهد. وقتی جان خود را باارزش میدانیم، جان دیگران را نیز محترم میشماریم. این درک، ما را به جهانی میرساند که در آن زنان و مردان در کنار هم، برای رسیدن به آرزوها و ساختن رؤیاها تلاش میکنند. این جهان، بر پایهی احترام به خویشتن و دیگران بنا شدهاست.
برابری: ستون اصلی باور ما
برابری، استوانهی اصلی باور ماست. این برابری، در جان معنا مییابد و هیچ تقسیمبندی یا خطکشی را نمیپذیرد. در نگاه ما، همهی جانها برابر هستند: انسانها، حیوانات و گیاهان. همهی آنها درد میکشند، رنج میبرند و خواهان زندگی خوب و آرام هستند. این برابری، در دل آزادی نهفتهاست و آزادی بدون برابری معنایی ندارد.
وقتی از آزادی صحبت میکنیم، باید به آزادی دیگران نیز احترام بگذاریم. آزادیای که به بهای اسارت دیگران بهدست آید، آزادی واقعی نیست. برای مثال، ثروتمندان در آمریکا ممکن است آزاد باشند، اما این آزادی به قیمت فقر و اسارت کارگران تمام میشود. در ایران نیز، آزادی ملاها و دینداران به بهای اسارت مردم ایران است. بنابراین، آزادی و برابری دو مفهوم جداییناپذیر هستند.
آزادی و احترام به جانها
آزادی واقعی، زمانی معنا مییابد که به جانها احترام بگذاریم و از آزار رساندن به آنها خودداری کنیم. این قانون، تضمینکنندهی وجود آزادی است. در نگاه ما، جانها مقدس و باارزش هستند. این احترام، شامل همهی جانها—از انسانها تا حیوانات و گیاهان—میشود. تنها در این صورت است که آزادی برای همهی موجودات وجود خواهد داشت.
ساختن جهانی برابر و آزاد
باور ما به جان، آزادی و برابری، مبنای ساختن جهانی نو است. جهانی که در آن هیچ تقسیمبندی وجود ندارد و همهی جانها محترم شمرده میشوند. این جهان، بر پایهی احترام به خویشتن و دیگران بنا شدهاست. با این نگاه، میتوانیم از نگاههای آلودهی شهوتپرستانه و آلتپرستانه فاصله بگیریم و جهانی بسازیم که در آن زنان و مردان، نه بهعنوان دو جنس متضاد، بلکه بهعنوان همراهان برابر زندگی کنند.
این تغییر، از طریق آموزش و تعلیم ممکن میشود. با گفتوگو، شعر، کتاب و فریاد، میتوانیم انسانها را با این نگاه تازه آشنا کنیم و انقلابی درونی در آنها ایجاد کنیم. این انقلاب، نهتنها ذهنها را تغییر میدهد، بلکه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز دگرگون میکند.
نفی نگاههای آلوده و خیانتبار
نگاه آلتپرستانه، با خیانتهای وحشیانه، شهوترانی بیحد و حصر و فاحشگی اسلامی، جامعه را به ورطهی نابودی کشاندهاست. این نگاه، کودکهمسری را بهعنوان قاعدهای پذیرفتهشده ترویج میکند و تجاوز به کودکان را بهعنوان رفتاری عادی جلوه میدهد. در برابر این نگاههای آلوده، باور ما به جان و آزادی ایستادهاست. این باور، در کتابهای مختلفی مانند مرامنامه، قلمروی آرمانی و جهان آرمانی بهتفصیل بیان شدهاست. در این کتابها، از نگاه فردی تا اجتماعی و سیاسی، تلاش کردهام تا این مفهوم را بهطور جامع بررسی کنم.
حمایت از کودکان و مصونیت آنها
ما معتقدیم که کودکان زیر هجده سال—و حتی بیستویک سال—باید در امان باشند و از هرگونه آسیب مصون بهمانند. بلوغ، فرایندی است که ممکن است دیرتر اتفاق بیفتد، و هرچه سن بلوغ را بالاتر ببریم، به نفع جامعه و زندگی بهتر است. این باور، راه را بر هرگونه سوءاستفاده و تجاوز به کودکان میبندد. آزادی، تا جایی معنا دارد که به دیگران آزار نرساند. بنابراین، حتی اگر اسلام و مسلمانان بخواهند آزادی خود را تعریف کنند، این آزادی نباید شامل آزار دیگران—از جمله کودکان، حیوانات یا هر موجود زندهای—باشد.
آزادی و چارچوب آن
آزادی، آرزوی هر فرد است، اما این آرزو نباید به بهای آزار دیگران تمام شود. ما معتقدیم که هر فرد یا جامعهای میتواند قوانین و سبک زندگی خود را داشتهباشد، اما این قوانین نباید شامل خشونت، تجاوز، قتلهای ناموسی یا هرگونه ظلم به دیگران باشد. حتی اگر برخی، اعمالی مانند سنگسار یا اعدام را بخشی از آزادی خود بدانند، این اعمال در چارچوب باور ما به آزادی و برابری جای نمیگیرد. آزادی واقعی، تنها در صورتی وجود دارد که به جان دیگران احترام بگذاریم و از آزار آنها خودداری کنیم.
ایمان جمعی و انقلاب فکری
برای ایجاد تغییر، نیازمند یک ایمان جمعی تازه هستیم. این ایمان، تمام ارزشهای وحشیانه و خشونتبار گذشته را به ضد ارزش تبدیل میکند. خیانت، کودکهمسری، قتلهای ناموسی و نابرابری، همهی اینها باید بهعنوان ضد ارزش شناخته شوند. در مقابل، ارزشهای جدیدی مانند احترام به جان، آزادی و برابری جایگزین خواهند شد. این انقلاب فکری، ابتدا درون افراد شکل میگیرد و سپس به جامعه و سیاست گسترش مییابد.
نقش کتابها در ترویج باور به جان
در کتابهایی مانند سرگردانی، مرامنامه، قلمروی آرمانی و جهان آرمانی، تلاش کردهام تا باور خود به جان و آزادی را در قالب داستانها و تحلیلهای مختلف بیان کنم. این کتابها، نهتنها دردها و مشکلات جامعه را نشان میدهند، بلکه راهحلها و درمانها را نیز ارائه میکنند. برای درک کامل این باور، مطالعهی این کتابها ضروری است.
نتیجهگیری: ساختن جهانی بهتر
باور ما به جان، آزادی و برابری، مبنای ساختن جهانی بهتر است. جهانی که در آن کودکان در امان هستند، خشونت و تجاوز جایی ندارد و همهی جانها محترم شمرده میشوند. این تغییر، از طریق آموزش، تعلیم و گسترش ایمان جمعی ممکن میشود. این انقلاب، نهتنها ذهنها را تغییر میدهد، بلکه ساختارهای اجتماعی و سیاسی را نیز دگرگون میکند.
این مقاله به بررسی نگاه آلتپرستانه و تأثیرات مخرب آن بر جوامع، بهویژه در کشورهای اسلامی، میپردازد. این نگاه، با ترویج خشونت، خیانت، کودکهمسری و نابرابری جنسیتی، جامعه را به ورطهی نابودی کشاندهاست. در برابر این نگاههای آلوده، باور ما به جان، آزادی و برابری ایستادهاست.
ما معتقدیم که جان هر فرد، مقدس و باارزش است و باید از آن محافظت کرد. این باور، مبنای آزادی و برابری است. آزادی، تنها زمانی معنا دارد که به آزادی دیگران احترام بگذاریم و از آزار آنها خودداری کنیم. کودکان، زنان، مردان، حیوانات و گیاهان، همهی جانها در این نگاه برابر و محترم هستند.
برای ایجاد تغییر، نیازمند یک انقلاب فکری هستیم. این انقلاب، با تغییر نگرش افراد آغاز میشود و بهتدریج به جامعه و سیاست گسترش مییابد. ارزشهای جدیدی مانند احترام به جان، آزادی و برابری، جایگزین ارزشهای وحشیانه و خشونتبار گذشته خواهند شد.
در کتابهایی مانند مرامنامه، قلمروی آرمانی و جهان آرمانی، تلاش کردهام تا این باور را در قالب داستانها و تحلیلهای مختلف بیان کنم. این کتابها، نهتنها دردها و مشکلات جامعه را نشان میدهند، بلکه راهحلها و درمانها را نیز ارائه میکنند.
در نهایت، این مقاله تأکید میکند که تنها با تغییر بنیادین در تعالیم و ارزشهای فرهنگی میتوان از چرخهی معیوب نگاههای آلوده رهایی یافت و آیندهای روشن را برای نسلهای آینده تضمین کرد.