دانلود رایگان داستان کوتاه درمان اثر نیما شهسواری

داستان کوتاه درمان در دو نسخه متنی و صوتی - همینجا بخوانید یا نسخه صوتی را گوش کنید

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم داستان کوتاه صوتی درمان در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات داستان کوتاه درمان

از مجموعه داستان‌‌های کوتاه کتاب حیجان
20:49
مدت‌زمان:
  • نویسنده: نیما شهسواری
  • فرمت‌های ارائه شده: 🎧کتاب صوتی، متن داستان کوتاه
  • پلتفرم‌های انتشار: وب‌سایت جهان آرمانی، یوتیوب، اسپاتیفای و...
  • نحوه دسترسی: پخش آنلاین – دانلود رایگان
  • موسیقی متن: نامشخص
  • راوی: نیما شهسواری

متن داستان کوتاه درمان

دسترس به متن کامل و مطالعه آنلاین داستان کوتاه درمان

با دوچرخه در حال پیشرفتن بودم و نسیم خنکی به صورتم می‌وزید، بیشترین زمان لذت موقعی بود که به یک سراشیبی می‌رسیدم آن موقع بود که بدون رکاب زدن با سرعت بسیار به پیش می‌رفتم و نسیم خنک همه‌ی صورتم را در بر می‌گرفت،

اما حالا در حال رکاب زدن و فتح کردن قله‌ای بودم که مرا به سمت خانه می‌رساند درست بعد از رد شدن از این قله‌ی مرتفع به خانه می‌رسیدم، این احساس دوگانه هر روز به سراغم می‌آمد، یکی صبح‌ها وقتی این سراشیبی را به سمت مدرسه طی می‌کردم، هر چند در آن حالت خواب‌آلود و فکر به معلم‌ها و چندین ساعت تکراری همه‌ی شادی‌اش را یکجا می‌بلعید اما دست‌کم برای چند ثانیه‌ای هم که شده مرا از رکاب زدن وا می‌داشت و احساس دوم زمانی به سویم می‌آمد که ظهرها به سوی خانه در حرکت بودم، این احساس دیگر منزجر کننده‌تر بود، با این همه خستگی از کلاس‌های تکراری و گذران زمان بسیار به بطالت، حالا باید سربالایی را هم پیمود، اما شاید رو به رو شدن با مادر و در آغوش گرفتن او به همراه غذای خوشمزه‌اش می‌توانست این احساس کلافگی را از من دور کند،

 هر چه بود این قرارداد راه من هر روز به مدت یک سال و بیشتر از آن بود

نه این‌گونه نمی‌توان به مسیر ادامه داد باید چندی ایستاد و نفسی تازه کرد، این همه تردد انسان‌ها برای چیست؟

چه تعداد زیادی از آن‌ها وجود دارند، تازه همه‌ی انسان‌ها به همین محدوده و شهر و کشور خلاصه نمی‌شوند، کشورهای بسیاری، شهرهای بیشماری، انسان‌های بی‌نهایی، حقا تعدادشان زیاد است و جهان را در اختیار گرفته‌اند، در میان چنین افکاری چشم‌هایم او را دید که جستان و خیزان به این سو و آن سو می‌رفت، می‌جهید و در پی جستن پروانه‌ای بود، چشمان سبز رنگش کافی بود تا مرا به سوی خود گسیل کند، به پیشوازش بودم و پریدن‌هایش را زیر نظر می‌گرفتم، دوست داشتم بدن پشمالویش را لمس کنم او را در آغوش بگیرم و نوازشش کنم، گیرایی آنان که بی آلایش و به دور از هر ساختار انسانی به هیاهو می‌پردازند مرا شیفته‌شان می‌کرد و حال دوباره یکی دیگر از آنان در برابرم بود با تمام شیطنت‌ها با همه‌ی بازیگوشی‌ها و با تمام زیبایی‌ها،

اما چرا در کنارش مادری نبود، پدرش کجا بود، او که سن و سال کمی داشت،

چرا او را تنها گذاشته بودند، شاید برای بازی از خانه بیرون شده بود و مادر و پدرش از کمی دورتر حواسشان به او بود، هر چه بود حال تنها بود و می‌شد به او بیشتر نزدیک شد و او را لمس کرد، آرام در کنارش نشستم، آمدن من او را به سویم کشاند، حواسش معطوف به من شد، به من چشم دوخت و با احساسی دوگانه در پی آمدن به سویم و یا گریختن از من بود، دست به کیف بردم و از کیکی که برایم مانده بود ذره‌ای برایش ریختم، همین کافی بود تا شروع رفاقتمان را اعلام کنیم،

این دوستی با حیوانات برایم آسان‌تر از رفاقت با انسان‌ها بود، آن‌ها بی‌آلایش بدون زخم زبان بدون گفتن کنایه‌ای به نزدیکم می‌آمدند، نه چهره‌ام برایشان مسخره بود نه اسم فامیلم، نه پدرم که دیگر نبود و نه هیچ‌چیز دیگری که هم سنان مسخره‌اش می‌کردند، آنان که در پی مسخره کردن من بر نمی‌آمدند و همین شاید یکی از بزرگ‌ترین دلایل برای رفاقت بیشتر من با آنان بود،

حال یکی از آن‌ها بار دیگر نزدیکم بود، دست به پیشش بردم و آرام لمسش کردم، در حالی که به کیک دندان می‌زد سرش را آرام تکانی داد، گویی از مزه‌اش خوشش نیامده است، من هم خوشم نیامده بود، بیش از حد خشک بود حتی موقعی که آن را باز کردم طراوت لازم را نداشت،

به او چشم دوختم، چشمان سبزش آب جمع شده‌ای در خود داشت، پایین‌تر از بینی‌اش چرک‌هایی خشک شده بودند و تا دهانش امتداد داشت، سر نزدیک کردم تا او را از نزدیک ببینم، صدای خرخر گلویش را شنیدم، آری او سرما خورده بود، مثل من که سرما می‌خوردم و درد می‌کشیدم، او هم مثل من استخوان‌هایش درد می‌کرد، حال مساعدی نداشت، آب از دماغش جاری می‌شد و کسل بود، اما او که چندی پیش با حشرات بازی می‌کرد، من در احوال او فقط می‌خفتم و نای هیچ در بر نداشتم،

از خیلی جهات دنیایمان از هم تفاوت داشت، آن‌ها جان سخت‌تر از ما آدمیان بودند، آری آنان حتی در کودکی بر پای خود می‌ایستادند و از هیچ هراس نداشتند در برابر سختی‌ها خودشان از خود دفاع می‌کردند و آنان که به زخم زبان یکدیگر را نمی‌راندند،

باید او را به منزل می‌بردم باید او را درمان می‌کردم، اما مادر،

باز هم او همچون سدی در برابرم بود، باز هم خاطرات پیشترها در برابرم به رقص در می‌آمد که چگونه هر بار که خواستم حیوانی را به خانه ببرم چگونه در برابرم ایستاد، مانع بردنش شد، به سختی با من رفتار کرد و فریاد زد:

جای حیوانات در خانه نیست،

باز هم ارزش‌های بزرگ‌ترها، آنچه وضع کرده‌اند برایشان مقدس است و هیچ از آن کاسته نخواهد شد، هر چند که خود و دنیایشان را به عذاب بکشاند، گویی آنان چیزهایی وضع کرده تا یکدیگر و جهان را بیازارند، شاید به واقع برای آزار رساندن به جهان این‌گونه ارزش‌ها را پدید آورده‌اند،

نمی‌شد او را به خانه برد، باید فکر دیگری می‌کردم، اما او که ناخوش‌احوال است، شاید گفتن این حرف مادر را آرام کند و اینبار اجازه دهد تا او را به منزل ببرم، اصلاً با او شرط می‌کنم که بعد از رهایی او از چنگال درد و بیماری دوباره او را به خیابان خواهم برد، آری راه درست همین است، باید به خانه رفت و با مادر همه‌چیز را در میان گذاشت،

پاسخ مادر قاطع بود: هرگز

جای حیوانات در منزل نیست، آنان مریض و بیمار، حامل بیماری هستند،

آن‌ها کثیف‌اند و جای آنان در خانه نیست،

هر چه لابه، هر چه مویه، هر چه اصرار، هر چه تمنا و خواهش بر جان سخت او افاقه نخواهد کرد و آنگاه که بگوید هرگز، هیچ آسمان و ریسمان بافتنی او را مجاب نخواهد کرد،

واقعاً پدر و مادرش کجاست، شاید پدرش مثل پدر من شهید شده است، آری احتمال دارد، اما حیوانات که به جنگ نمی‌روند تا شهید بشوند، باز هم این از ارزش‌های پرطمطراق انسانی است و در میان آنان جایی ندارد، اما شاید پدرش کشته شده است و مادرش؟

شاید هر دو از بین رفته‌اند، شاید در زیر آوار وامانده‌اند و او تنها نجات یافته از درد و رنج‌ها بوده است، شاید آن دو را کسی از میان آدمیان ربوده است، اما به چه علت بخواهند آن‌ها را بربایند؟

نمی‌دانم، شاید آن‌ها همین بیماری را گرفته‌اند از همین سرماخوردگی مرده‌اند،

وای نکند او هم با آن پنجه‌های کوچک با آن زبان و دهان کوچکش از بین برود؟

رفتم و مقداری از میان قابلمه غذا باب طبع او را برداشتم و با دوچرخه به همان‌جا که او را دیده بودم گسیل شدم، باید او را در می‌یافتم باید او را از این درد نجات می‌دادم، اگر خانواده‌اش از این رنج جان داده باشند چه؟

اگر او هم در آستانه‌ی مرگ باشد چه؟

با دیدنش جانم ذره‌ای آرام شد، آرام در گوشه‌ای لم داده بود و چرت می‌زد، حتی وقتی به او نزدیک شدم هم از جای برنخاست، وقتی آرام به او نزدیک شدم صدای خرخرهای بلندتری از او را شنیدم که دردناک‌تر از قبل بود، در همان حالت خواب آب دماغش را مدام بالا می‌کشید، برایش ذره‌ای از غذا ریختم و با بوی آن از جای برخاست و با اشتها و ولع از آن خورد،

چه دندان‌های کوچکی دارد، چه قدر اندام بدنش کوچک و زیبا است، دلیل این همه زیبایی چیست، چه کسی چنین جان زیبایی را به وجود آورده است؟

آری خدا، از او بسیار برایم خوانده‌اند، بسیار برایم گفته‌اند، آن‌قدر که سطر سطر دفاتر و کتبم پر از نام او است، همه‌چیز از آن او است، اما چرا این‌گونه درد را مهمان جان‌ها کرده است، خدایا چگونه کودکی در این سن و سال را بی ‌پدر و مادر وا نهاده‌ای، چگونه به او درد داده‌ای تا در تب و رنج بسوزد؟

آیا او از خلایق تو نیست، یا شاید زمان برای آن‌ها نداری که خرد و حقیرند، چشمان درمانده‌اش به سوی آسمان‌ها است، در این حال نزار از که مدد می‌توان کرد، این رنج را به که باز می‌توان داد، درد تنهایی را با که قسمت باید کرد، درد و رنج بیماری را به که تقدیم کرد و از که طالب مرهم بود،

وای باز به دریایی از این افکار بی سامان غرق شدم و حال زمان چنین بیهودگی نیست حال زمان دریافتن است، باید او را با خویش ببرم، در نزدیکی خانه آن دامپزشک حتماً می‌تواند به او کمک کند، او شغلش این است او برای چنین کاری به جهان آمده است، چه قدر از داشتن چنین شغلی سرمست می‌شدم، فکر کردن به اینکه روزی دامپزشک شوم و بتوانم به حیوانات کمک کنم جهانم را به شادی وا می‌داشت

آری دوای در زمان او نزد همان حکیم است

دست نزدش بردم و او را به آغوش گرفتم، احساس غریبی می‌کرد، واقعاً با خود به چه می‌اندیشد، فکر می‌کند من کیستم، غول بیابانی،

شاید بچه غول بیابانی، گهگاه که تقلا می‌کند تا از آغوشم در آید حالش را می‌فهمم، حتماً آن موقع به این فکر می‌کند که این غول دوپا شاید چندی بعد مرا ببلعد، دیدن این جثه‌های بزرگ برایش وحشتناک است، دوست داشتم تا حرف‌هایم را می‌فهمید و می‌دانست که مدام به او می‌گویم می‌برم تا تو را آرام کنم تا مرهمی بر دردت شوم تا تو را دریابم و از این رنج برهانم،

با هر سختی و مشقتی که بود او را نزد مرد دامپزشک رساندم و با سرمستی به نزدیکش رفتم، به او گفتم که او حال ناخوشی دارد و باید به او کمک کند،

در دل با خود می‌گفتم چند صباحی دیگر من به تخت او خواهم نشست و می‌توانم انبوه بیشماری از حیوانات را دریابم و از درد و رنج برهانم، مرد در حالی که روزنامه مطالعه می‌کرد، روزنامه را پایین گرفت و از بین عینکش به من چشم دوخت، نگاهی از سر تا پا به من کرد و با صدایی خفه مانده در دهان گفت:

هزینه‌اش فلان‌قدر می‌شود،

آب سردی به پیکره‌ام ریخت، نمی‌دانم چرا تا این حد ابله شده بودم چگونه محاسبه نکردم که او حق‌الزحمه خواهد گرفت، چگونه به این نیندیشیده بودم، خواستم چیزی بگویم، مثلاً به او کمک کنید او به کمک شما نیاز دارد،

یا بگویم در حال حاضر پولی به همراه ندارم اما بعد از چندی به شما خواهم داد، اما زبان در دهانم خشک ماند و لب به چیزی نگشود، جان به خنکای برف زمستان شد، نمی‌توانستم چیزی بگویم و نه می‌توانستم از جایم تکان بخورم، دیوار بلند آرزویم بر فراز سینه‌ام بود، آرزوی دامپزشک شدن، به فردا من هم از این جماعت دردمند طلب سکه و دینار خواهم کرد؟

مرد با صدایی رساتر گفت: می‌توانی هزینه را بپردازی؟

بعد از چندی که جوابی از من نشنید بلندتر و با تأکید بیشتری گفت: بیرون برو

با چشم سبز در آغوش در حالی که نایی برای راه رفتن نداشتم بیرون رفتم، باید تلاش کنم، باید راهی بجویم تا آن پول را به دست آورم حتماً راهی در برابرم است، خواستم چشم سبز را به خانه ببرم، اما فرای ناله‌های مادر که این کار را غیر ممکن می‌کرد به یاد پدر و مادرش افتادم و گفتم شاید دوباره به آنجا بیایند شاید در همان نزدیکی باشند پس او را به همان میعادگاهمان بردم و بعد از آن به سوی خانه روان شدم

مادر با دیدنم آشفته گفت کجا بودی؟ ناهارت را چرا نخوردی

به سرعت خودم را به اتاق مادر رساندم و به او گفتم برایم غذا بکشد تا چندی دیگر خواهم خورد، اما دلیل این خواسته گرسنگی نبود فکری در سر داشتم که برای عملی کردنش باید مادر را برای چندی از اتاق دور نگاه می‌داشتم، به بالای گنجه رفتم و دست به کشوی دوم بردم، در میان کشو توده‌ای از همان کاغذهای با ارزش آدمیان وجود داشت، خیلی بیشتر از آن حدی که مرد دامپزشک طلب کرده بود، برای رهایی او از چنگال دردها تنها جرعه‌ای فاصله بود، جرعه برای دست بردن به پول‌های مادر،

جایش را از چندی پیش جسته بودم و جستن که نه باری در برابرم به آن‌ها دست زد و در این تنگنا من هم از جای آن‌ها مطلع شدم اما هیچ‌وقت حتی فکر به آن‌ها را هم در سر نمی‌پروراندم اما حال درست بعد از ملاقات دکتر مدام پول‌های مادر در میان کشو در برابرم به رقص در می‌آمدند،

دست را از میان کشو بیرون آوردم و ذره‌ای از جرعه‌ی حیات در آن نگذاشتم دلم راضی نشد، او که به آرایش زنان جرعه‌ای آب و ذره‌ای قوت برایمان فراهم آورده است، حقش نیست که این‌گونه از دوست بر دنیایش تلنبار شود، اما سر میز ناهار از او تقاضای مایه‌ی حیات کردم، ابتدا می‌خواستم به او دروغ بگویم و برای مدرسه طلب پول کنم، اگر می‌گفتم آن‌ها طلب کرده‌اند بی معطلی در اختیارم می‌گذاشت، اما دوست داشتم که بداند در چه راهی می‌خواهم آن را صرف کنم،

اما جواب او باز هم قاطع بود: هرگز

این هرگز کافی بود تا به اتاق و تنهایی‌ها پناه برم، به خلوت بنشینم و مدام به جهان آدمیان فکر کنم، در خیال به مادر بگویم آن پول ضامن حیات او خواهد شد، اگر مدرسه می‌خواست هیچ دردی نبود و حال که برای رهایی جانی صرف شود پاسخش هرگز خواهد بود،

به سراغ دامپزشک هم رفتم به او هم گفتم این معامله به خون جان‌ها است،

هر دو شنیدند و هزاری پاسخ گفتند حتی به خیال من هم خویشتن را حق به جانب پنداشتند، اما باید از آنان فراتر رفت باز به صندوق مهمل در آسمان نظر انداخت به او گفت این حکمت و جهان تو است از آن دیده‌ای، طعمش را چشیده‌ای، از ساخته‌هایت بهره برده‌ای، از جهانت حظ برده‌ای، اینجا جان جانداران به بهای کم معامله می‌شود اینجا درد می‌فروشند و بسیار طالب درد در انتظار خریدنش نشسته‌اند در میان همین افکار و بیشتر از آن به کابوس سلام گفتم، دیدم او را تکه تکه می‌کنند، بدنش پر درد پر رنج و به چرک منفجر می‌شود، به زخم‌های تنش می‌لولد و در کمی دوردست‌ها مادر و مادرها، دکتر و دکترها همه و همه نشسته و پول‌هایشان را می‌شمارند، اما این کابوس‌ها باید که پایان داشت باید که به آن پایان می‌دادم و این‌گونه کردم،

فردای همان روز صبح که از خانه بیرون رفتم به سوی یکی از دوستان گسیل شدم، از دیشب و در میان برخاستن به کابوس‌ها یادش بودم برایم از برادر بزرگ‌ترش گفته بود که از دوردست‌ها بار می‌آورد به هر بچه‌ای که در فروختن آن‌ها به مغازه‌داران کمکش کند پول خواهد داد به سوی او رفتم و پس از چندی در ازای ساعت مچی‌ام به همراه کارت مدرسه ذره‌ای از آن بار سهمم شد، امروز به مدرسه نمی‌رفتم، اصلاً روزهای بسیار نمی‌رفتم آن‌قدر نمی‌رفتم تا او سالم شود تا او را در بازی و جست و خیز ببینم بی آنکه درد بکشد بی آنکه به رنج منزل کند، با همان دوچرخه هر چه سراشیبی و سربالایی بود را پشت سر گذاشتم، به مغازه‌های بسیار سرک کشیدم به همه از جنس‌ها نشان دادم، گفتم از مزایای ندانسته‌اش، از خوبی‌هایی نهانش، از تیغ‌های برانش، از صابون‌های عطرانش و هزاری بافتم و سرآخرش مشتی از مایه‌ی حیات جستم، سربالایی‌ها هم برایم لذت بخش بود، همه‌ی جهان در اختیارم بود و جهان را زیر پای می‌نهادم تا چندی دگر می‌توانستم او را درمان کنم او را دریابم و به همه‌ی آرزوهایم دست یابم،

پول دوای درد شد، دامپزشک شادمان او را دید تنش را معاینه کرد به جانش سوزن زد و ذره‌ای دوا در اختیارم گذاشت تا به ساعت مقرر به او دهم،

همه‌چیز را دانستم و در حالی که چشم سبز را بوسه باران می‌کردم از آنجا دور شدم، به نزدیک همان میعادگاه دورمان، لانه‌ای برایش جستم که مادر و پدر اگر بازگشتند او را دریابند، هر روز به بالینش بودم درمان را به جانش خوراند، م برایش قصه گفتم به آغوشم به خواب رفت، برایم بازی کرد و دلم را شادمان ساخت به جان هم حلول کردیم و یک جان شدیم، جهانش را برایم ترسیم کرد و برایم گفت از هر آنچه که از جهانشان نمی‌دانستم، با هم خوردیم، با هم برخاستیم، با هم درمان شدیم و با هم ماندیم که جهان از آن همه‌ی ما بود

به فردایی که نزدیک و دورتر از آن بود، به دوره‌ای که در میان و بیشتر از آن بود، به آن طفل چشم دوختند و دیدند که بزرگ شد، آن‌قدر بزرگ شد که مقاله‌ای به وسعت انسان و حیوان نگاشت، با درد از فواید گیاه‌خواری گفت شاید دامپزشک شد بی مزد و مواجب برای آرامش جان‌ها از جان گذشت، پناهگاه ساخت تا جان جهان را به آن دریابد، او همه را دریافت همه را جان انگاشت باری برای درماندگی کودکی نالان شد از جان گذشت تا او زنده بماند، گاهی برای رنج مادر اشک ریخت و از جان گذشت تا زنده بماند، همه‌جان بودند نه انسان نه حیوان و نه هیچ دیگر که همه یک نام داشتند و همه‌جان بودند همه طالب و لایق به زندگی هر بار کاری کرد یک‌بار به رخت آزاده‌ای به میدان جنگید و در برابر زشتی‌ها ایستاد، یک‌بار به خیابان برای اهدافش گلوله و باطوم خورد، یک‌بار فریاد کشان طالب برابری بود، باری از فقر شکوه کرد باری به هیبت جان برکف برای مساوات تلاش کرد و یک هزار شد میلیون شد جهان شد و همه را جان کرد آن‌قدر ریشه دواند و عظیم شد که همه‌ی جهان یکتا و برابر شوند همه به آرمانی واحد برای آزادی و برابری بجنگند و جهان را سرای زندگی کنند،

به امید آن روز که در همین نزدیکی است به فاصله‌ی پلک زدنی به همت بر پای ماندنی و به شجاعت بیشمارانی که فریادشان آزادی و برابری است.

7 1

نسخه صوتی داستان کوتاه صوتی درمان

شنیدن داستان کوتاه و دانلود رایگان درمان

نسخه ویدیویی داستان کوتاه درمان

دیدن و شنیدن داستان کوتاه و دانلود رایگان درمان

شنیدن به داستان کوتاه صوتی درمان از اسپاتیفای

🎧 پادکست داستان کوتاه شنیدن در اسپاتیفای و پلتفرم‌های دیگر درمان

پخش آنلاین داستان کوتاه صوتی درمان از یوتیوب

تماشای ویدیوی داستان کوتاه روایت صوتی و تصویری درمان

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات تحلیلی | مسیری در فهم فلسفه حیات

هر روایت، تنها نیست. آنچه اینجا می‌خوانید، انعکاس‌هایی‌ست از همان سؤال، همان باور، همان فریاد در مسیرهای دیگر، با واژه‌هایی دیگر.
مقالات مرتبط مسیرهای هم‌ریشه در روایت و تحلیل

مفهوم، در انزوا نمی‌ماند.
هر واژه‌ای که در یک روایت برانگیخته می‌شود، پژواک‌هایی دارد در مسیرهای دیگر.
در ادامه، مجموعه‌ای از مقالات قرار گرفته‌اند که نه تکرار، که «تفسیر»‌اند—از همان زخم، همان آرزو، همان بیداری.

اگر این روایت با تو سخن گفت، شاید این مسیرها هم حرف‌هایی برای گفتن داشته باشند.

6 3dGcyKq7z5gS

عید قربان، عید خون: جشنی که زمین را با خون حیوانات رنگ‌آمیزی کرد

عید قربان، عید خون: جشنی که زمین را با خون حیوانات رنگ‌آمیزی کرد تصور کنید جهانی بدون خدا. جهانی که هیچ موجودی در آسمان‌ها نشسته نباشد تا بر اعمال شما نظارت کند، هیچ کتابی نازل نشده باشد تا زندگی شما را از گهواره تا گور برنامه‌ریزی کند، هیچ وعده‌ای از بهشت یا تهدیدی از جهنم وجود نداشته باشد. این جهان، جهانی است که در آن انسان تنها مسئول خودش است. اما انسان، این موجود ترسو و جویای معنا، این را تحمل نکرد. او نیاز داشت به یک پدر بزرگ، یک قاضی عادل، یک پادشاه مطلق. و خدا، این نیاز را پاسخ داد. اما این پاسخ، قیمتی سنگین داشت. خدا، نه نجات‌دهنده، که بزرگ‌ترین سیستم برده‌داری تاریخ بود. او نه تنها

19 EgiX5V3KNAUa

از کجا بجنگیم؟ از ریشه‌ها، نه از شاخه‌ها نقشهٔ راه انقلاب واقعی

از کجا بجنگیم؟ از ریشه‌ها، نه از شاخه‌ها — نقشهٔ راه انقلاب واقعی تصور کنید جهانی بدون خدا. جهانی که هیچ موجودی در آسمان‌ها نشسته نباشد تا بر اعمال شما نظارت کند، هیچ کتابی نازل نشده باشد تا زندگی شما را از گهواره تا گور برنامه‌ریزی کند، هیچ وعده‌ای از بهشت یا تهدیدی از جهنم وجود نداشته باشد. این جهان، جهانی است که در آن انسان تنها مسئول خودش است. اما انسان، این موجود ترسو و جویای معنا، این را تحمل نکرد. او نیاز داشت به یک پدر بزرگ، یک قاضی عادل، یک پادشاه مطلق. و خدا، این نیاز را پاسخ داد. اما این پاسخ، قیمتی سنگین داشت. خدا، نه نجات‌دهنده، که بزرگ‌ترین سیستم برده‌داری تاریخ بود. او نه تنها

2

از خودحق‌پنداری تا رهایی: تحلیل فلسفی و روانشناختی ریشه‌های مشکلات اجتماعی

در ژرفای تعاملات بشری و در بستری که زندگی جمعی بر آن استوار شده است، همواره شاهد تنش‌هایی بنیادی میان خود و دیگری، حقیقت و واقعیت، و آرمان و عمل بوده‌ایم. این کشمکش‌ها، ریشه در ساختارهای فکری و الگوهای رفتاری ما دارند که در طول قرون متمادی شکل گرفته‌اند و اغلب، به جای ارتقای زیست مشترک، به مصائب و چالش‌های پیچیده‌ای دامن زده‌اند. تحلیل فلسفی و روانشناختی این پدیده‌ها، ما را به درک عمیق‌تری از چگونگی شکل‌گیری این معضلات و راه‌های احتمالی برون‌رفت از آن‌ها رهنمون می‌شود. هسته اصلی بسیاری از مشکلات اجتماعی، در باورهای معرفت‌شناختی و تمایلات روانشناختی‌ای نهفته است که انسان را به سوی اتخاذ مواضعی متکبرانه و توأم با خودحق‌پنداری سوق می‌دهد. این طرز تلقی که فرد

17 IymGPd7c24Ru

آزادی دینی: چرا باور به خدا نباید به برده‌داری انسان از انسان بینجامد؟

آزادی دینی: چرا باور به خدا نباید به برده‌داری انسان از انسان بینجامد؟ تصور کنید در یک جامعهٔ ایده‌آل زندگی می‌کنید—جهانی که در آن، هر فردی می‌تواند به هر خدایی باور داشته باشد، یا حتی به هیچ خدایی باور نداشته باشد، بدون ترس از مجازات، تبعیض یا سرکوب. این، جهان آرمانی است—جهانی که در آن، آزادی دینی، یک حق ذاتی و جهان‌شمول است. اما در جوامع واقعی، این تصویر، اغلب یک فانتزی است. بسیاری از ما، باور به خدا را به عنوان منبع آزادی می‌شناسیم. اما تاریخ نشان داده است که باور به خدا، اغلب به ابزاری برای سرکوب، برده‌داری و خشونت تبدیل شده است. این مقاله، نه تنها به دنبال اثبات این واقعیت تلخ است، بلکه قصد دارد نشان

9 1

تحلیل فلسفی و روانشناختی تمایل به تسلط: از اغوا تا کنترل

تحلیل فلسفی و روانشناختی تمایل به تسلط، موضوعی است که در اعماق روان انسان ریشه دارد و در سطوح فردی و جمعی، خود را به اشکال مختلفی نشان می‌دهد. این تمایل، ما را به کاوش در ماهیت قدرت، کنترل و اغوا سوق می‌دهد و پرسش‌هایی بنیادین در مورد ماهیت انسان و جایگاه او در جامعه مطرح می‌کند. آیا انسان ذاتاً سلطه‌جو است؟ آیا این میل، نتیجه‌ای از نقصان ذاتی یا محصول عوامل اجتماعی و فرهنگی است؟ آیا رسیدن به جهانی عاری از هرگونه سلطه، ممکن است؟ روانشناسی اغوا: بازی پیچیده قدرت و کنترل از منظر روانشناسی، اغوا فرآیندی چندوجهی است که شامل عوامل متعددی مانند نیاز به تأیید، جستجوی قدرت، میل به برتری و ترس از تنهایی می‌شود. این فرایند

مقاله بیشتری یافت نشد...
مقالات

هر واژه، بخشی از یک نظام‌ه.
اگر مسیر ما در آزادی، برای تو سؤالی برانگیخته یا نوری روشن کرده،
می‌توانی به صفحه اصلی مقالات بروی و با تمام روایت‌هایی که در «جهان آرمانی» شکل گرفته‌اند روبه‌رو شوی
از ایمان تا اعتراض، از تردید تا رهایی.

برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

بیشتر از آثار صوتی نیما شهسواری بدانید

آثار صوتی نیما شهسواری شامل

 

تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است

همچنین شما نیز می‌توانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد

آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است

تمامی این آثار در قالب‌های مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،

برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد

در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز می‌شود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … می‌پردازم.

اینجا جایی است که صدای ما تلاش می‌کند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهام‌بخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.

آیا به دنبال تجربه‌ای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاه‌های متنوع هستید؟

آیا علاقه‌مند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟

پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.

به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد

بی‌شک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است

اما فرای این اشتراک‌گذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما می‌توانید در کنار ما باشید

راه‌های بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما می‌توانید در زمینه ترجمه‌ی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وب‌سایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید

فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما می‌توانید با عضویت در وب‌سایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما می‌توانید از طریق ارسال پست در وب‌سایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید

تمامی آثار نیما شهسواری در وب‌سایت جهان آرمانی در اختیار شما است، 

نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره می‌توانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وب‌سایت جهان آرمانی بدست آورید،

فرای وب‌سایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرم‌های پادکست‌گیر در اختیار شما است از جمله این برنامه‌ها

 

فرای برنامه‌های پادکست‌گیر شما می‌توانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید

 

برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامه‌ی پادکست‌گیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید

راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است، 

در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوش‌خراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود

اگر خواستید در تغییر زشتی‌های این دنیا همراه ما باشید با اطلاع‌زسانی به دیگران بزرگ‌ترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود

ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم

با تشکر

نیما شهسواری

sing 1

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

مقاله تحلیلی

کتاب صوتی حیجان: داستان ۱۳ “درمان” | فداکاری برای جان در نقد نظام سرمایه‌داری و سنت

درمان“، داستان سیزدهم کتاب صوتی حیجان، روایتگر بیداری یک نوجوان در مواجهه با گربه بیمار است؛ او برای درمان، قوانین، مادرسالاری و سیستم سرمایه را زیر پا می‌گذارد تا برابری تمام جان‌ها محقق شود.

مقدمه

در ادبیات انتقادی، رهایی از قیدهای اجتماعی و اقتصادی، اغلب با یک **بیداری** عاطفی و اخلاقی آغاز می‌شود. داستان «درمان»، به عنوان سیزدهمین و یکی از محوری‌ترین روایت‌های **کتاب صوتی حیجان** اثر نیما شهسواری، سفر درونی یک نوجوان را به تصویر می‌کشد که از «خستگی روزمرگی» و «پوچی جامعه» عبور کرده و در مسیر **فداکاری برای جان** یک بچه گربه بیمار قرار می‌گیرد. این تجربه، او را به نقطه‌ی تقابلی با سه مانع عمده می‌کشاند: سنت، سرمایه و قانون.

این تحلیل بر واکاوی این مسئله متمرکز است که چگونه این عمل **فداکاری برای جان**، تبدیل به یک **نقد ساختاری** جامع بر **نظام سرمایه‌داری و سنت** می‌شود. مواجهه‌ی نوجوان با سد مالی دامپزشک و سخت‌گیری مادر، او را به درک این حقیقت می‌رساند که **برابری تمام جان‌ها** و **وحدت هستی**، تنها با **زیر پا گذاشتن قوانین خشک** و مادی‌گرا قابل دستیابی است. این داستان، یک فراخوان قدرتمند برای **اقدام** و درک این نکته است که **رهایی مطلق**، یک تعهد جهانی برای تمام جان‌ها است.

تحلیل مفهومی

نقد نظام سرمایه‌داری و سنت: سدهای پیش رو

سفر نوجوان برای **درمان** گربه بیمار، او را با موانع سه‌گانه‌ای روبه‌رو می‌کند که هر کدام نمادی از **ساختارهای قدرت** حاکم هستند. **سد ارزش‌های سنتی**، با نماد مادر سخت‌گیر، مقاومت جامعه سنتی در برابر گسترش دایره اخلاق و **فداکاری برای حیوانات** را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، **نظام سرمایه‌داری** با طلب هزینه‌ی سنگین توسط دامپزشک، آشکارا بر این حقیقت تأکید می‌کند که **جان** در این سیستم، یک کالای قابل خرید و فروش است؛ **برابری تمام جان‌ها** تا زمانی که با منافع مالی تضاد دارد، انکار می‌شود. این **نقد نظام مالی**، پوچی جامعه‌ای را برملا می‌سازد که **جان** را به ثمن بخس می‌فروشد و **قوانین خشک** (مانند غیبت از مدرسه) را بر ارزش مطلق حیات ارجح می‌داند.

فداکاری برای جان: ارزش مطلق و عمل رهایی‌بخش

عمل **فداکاری برای جان** گربه، نقطه عطف اخلاقی داستان است. این فداکاری که تا مرز زیر پا گذاشتن قوانین (غیبت از مدرسه) و **فروش دارایی شخصی** (ساعت مچی) پیش می‌رود، نمایانگر ارزش‌گذاری مطلق بر حیات و نفی سیستماتیک منطق سرمایه است. **فروش دارایی** برای **درمان** یک موجود آسیب‌پذیر، یک کنش رهایی‌بخش است که نوجوان را از قیدهای مادی و **نظام سرمایه‌داری** جدا می‌سازد. این عمل، یک اعتراف ضمنی به **برابری تمام جان‌ها** است؛ اعترافی که با کنش عملی به اثبات می‌رسد و نشان می‌دهد که **جان**، فراتر از هر سندی، دارای ارزش است.

برابری تمام جان‌ها و وحدت هستی

تجربه‌ی **درمان**، نوجوان را به متفکری تبدیل می‌کند که **فردیت** خود را در بلاغت برای **آزادی** و **برابری تمام جان‌ها** می‌بیند. رسیدن به **وحدت هستی** نتیجه نهایی این سفر است؛ یعنی درک این حقیقت که سرنوشت انسان و حیوان به یکدیگر پیوسته است و رنج یک گربه بیمار، همان رنج انسانی است که در «سربالایی دوچرخه» و «پوچی جامعه» اسیر شده است. **برابری جان‌ها** در این منظر، نه یک شعار، بلکه یک درک وجودی است که او را به متفکری فعال در مسیر **رهایی مطلق** تبدیل می‌کند. **وحدت هستی**، مبنای فلسفی برای **نقد ساختارهای سنتی** و **نظام سرمایه‌داری** است.

بیداری فردیت در بلاغت برای آزادی

**بیداری** نوجوان و **تبدیل به متفکر**، اوج **رهایی** فردی در داستان است. **فردیت** او پس از **فداکاری برای جان**، در توانایی‌اش برای سخن گفتن از **برابری** و **آزادی تمام جان‌ها** متجلی می‌شود. این **بلاغت برای آزادی**، نشان می‌دهد که **رزم فکری** علیه **ساختارهای قدرت**، از یک کنش اخلاقی ساده (مانند کمک به یک گربه بیمار) آغاز شده و به یک موضع‌گیری فکری و فلسفی علیه تمام اشکال سلطه تبدیل شده است.

پرسش‌های متداول

چگونه قوانین خشک و نظام سرمایه‌داری مانع درمان می‌شوند؟

**قوانین خشک** (مانند قوانین مدرسه) و **نظام سرمایه‌داری** (با طلب هزینه دامپزشک)، هر دو به صورت سیستمی، مانع **درمان** و **فداکاری برای جان** می‌شوند. این موانع، نشان‌دهنده‌ی ارزش‌گذاری فرعی **جان** در سیستمی هستند که **سنت** و **مالکیت** را بر **برابری تمام جان‌ها** ترجیح می‌دهد.

فروش دارایی شخصی توسط نوجوان چه معنایی دارد؟

**فروش دارایی شخصی** (ساعت مچی) برای **درمان** گربه، یک کنش رادیکال علیه **نظام سرمایه‌داری** و **مالکیت** است. این عمل، نماد فداکاری مطلق بر اساس **ارزش مطلق جان** و نفی این ایده است که **جان** موجودات دیگر می‌تواند زیر بار **نظام مالی** له شود. این اقدام، یک قدم در مسیر **رهایی** است.

رسیدن به «وحدت هستی» چگونه با برابری جان‌ها مرتبط است؟

رسیدن به **وحدت هستی** به معنای درک این حقیقت است که رنج و **جان** انسان و حیوان از یک سرچشمه است. این درک، مبنای فلسفی **برابری تمام جان‌ها** را فراهم می‌آورد و انگیزه لازم برای **فداکاری برای جان** و **نقد ساختارهای سنتی و سرمایه‌داری** را تقویت می‌کند.

نکات کلیدی

نتیجه‌گیری

داستان «درمان» از کتاب صوتی حیجان، یک روایت تأثیرگذار درباره **فداکاری برای جان** و **نقد ساختارهای سنتی و سرمایه‌داری** است. این داستان نشان می‌دهد که **بیداری** و **رهایی مطلق** یک نوجوان، با یک کنش اخلاقی ساده (کمک به گربه بیمار) آغاز می‌شود و به یک موضع‌گیری تمام‌عیار علیه **نظام مالی** و **قوانین خشک** تبدیل می‌گردد. **برابری تمام جان‌ها** و **وحدت هستی**، اصول بنیادینی هستند که **فردیت** نوجوان را در **بلاغت برای آزادی** و نفی هر گونه سلطه و ستم، تعریف می‌کنند. این اثر، دعوت‌نامه‌ای است برای اقدام عملی در مسیر **آزادی و برابری** برای تمام جان‌ها.

کتاب صوتی حیجان: داستان ۱۳ «درمان» | فداکاری برای جان در نقد نظام سرمایه‌داری و سنت

اثر: نیما شهسواری
مجموعه: کتاب صوتی حیجان
عنوان بخش: درمان

توضیح کوتاه: «درمان»، داستان سیزدهم کتاب صوتی حیجان، روایتگر بیداری یک نوجوان در مواجهه با گربه بیمار است؛ او برای درمان، قوانین، مادرسالاری و سیستم سرمایه را زیر پا می‌گذارد تا برابری تمام جان‌ها محقق شود.

«درمان»، یکی از مهم‌ترین روایت‌های مجموعه کتاب صوتی حیجان اثر نیما شهسواری است. این داستان، سفر درونی یک نوجوان را به تصویر می‌کشد که در کشمکش میان خستگی روزمرگی (سربالایی دوچرخه) و نقد پوچی جامعه، با یک بچه گربه بیمار دوست می‌شود. این تجربه، او را در مقابل سه مانع بزرگ قرار می‌دهد:

این فداکاری برای جان گربه، اوج همذات‌پنداری و ارزش‌گذاری مطلق بر حیات است. در نهایت، این تجربه، نوجوان را به متفکری تبدیل می‌کند که فردیت خود را در بلاغت برای آزادی و برابری تمام جان‌ها (انسان و حیوان) می‌بیند و به وحدت هستی می‌رسد.

این روایت، دعوتی است برای فراتر رفتن از محدودیت‌های مادی و سنتی و اقدام برای جان موجودات دیگر. اگر به دنبال آثاری هستید که با جسارت تمام ساختارهای قدرت و سرمایه را نقد کرده و بر رهایی مطلق تأکید دارند، این قسمت از کتاب صوتی حیجان برای شماست.

نکته: هر هفته یک قسمت جدید از این مجموعه منتشر خواهد شد.

برای دریافت این داستان و دیگر آثار نیما شهسواری، به پلتفرم‌های زیر مراجعه کنید:

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

راهنمای تکمیل پروفایل

📖

زندگی‌نامه

معرفی کوتاه از خودتان که برای همه کاربران قابل مشاهده است

🌍

اطلاعات شخصی

کشور: فقط مدیران می‌بینند • تاریخ تولد: به صورت سن نمایش داده می‌شود

💭

باورهای فکری

انتخاب‌های شما درباره‌ی هستی، اخلاق و جامعه - همیشه قابل تغییر

📱

راه‌های ارتباط

لینک شبکه‌های اجتماعی و وبسایت شما در پروفایل عمومی نمایش داده می‌شوند

⚙️

مدیریت حساب

ویرایش نام، ایمیل، رمز عبور - امکان فعالیت ناشناس

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.