
در دسترس نبودن لینک
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
کتاب : تهمینه
عنوان : بخش دوم
نویسنده : نیما شهسواری
زمان : 16:10
موسیقی :
نامشخص
با صدای : نیما شهسواری
مــردی بود و خاکی که بر اجنبان خوش و بر مالکان ناخوش، مردمانی که به سختی کار میکردند و بردهای بیش به حساب نمیآمدند، چه سخت است در خانهی خود برده باشی،
این سخنی بود که هماره پدرم آن را بر لب داشت و کودکی خود را به یاد میآورد، پدر زادهی سرای نفت و خون بود، آنجا که بردگی عادت بود و استعمار، قدرت حاکم و فرمانروا
و شاید همین بود که از او هماره یک میهنپرست ساخته که دلش مالامال از تنفر بر بیگانگان باشد، مردی که هر چه نامی از ایران بر آن برایش زیبا و آنچه غیر ایران نازیبا،
در زندگی افسوسهای بیپایانی داشت که یکی از آنها مدد نرساندن به اسوهی خود محمد مصدق بود، هماره پر از اندوه که چرا در آن دوران خردسال بوده و نتوانسته دوشادوش ایرانپرستان بجنگد.
و زنی که در سرای غیرت زاده گشت، غیرتی که پیوند در افراط و تفریط دارد و گاه مسبب زیباییها و گاه زشتیها است،
زنی که دلباختهی خواندن و دانستن است و در راه آن میجنگد و به پیکار با عرف و سنت میرود، از تبریز راهیِ تهران میشود تا بداند و بر دیگران نیز بیاموزد،
خواندن تاریخ مدد است و درک کردن آن خیال
خیال و زندگیِ این دو تن برایم گویای تاریخ سرزمینی که از آنم و در آنم، چه بسیار داستانها شنیدم، از آن روزگار و پدر و مادری که آن را از زبان خود نقل کردند، تاریخی که نه سخن از قدرت و سردمداران که سخن از انسان و انسانیت داشت، تاریخی که ابر قدرت آن زنی است که به جنگ عرف و خانواده رفته و به آرمان خود چنگ زده است، مردی که نه قدرتی دارد و نه مقامی ولکن او و امثال او تاریخ نگاشتند و دیگران بهره جستند،
پدر در دودمانی زاده گشت که نه دودمان بود و نه خاندان که رعیت بود، پدرش مردی بود که زیر یوغ استعمار بنده بود و در دل آزاد میجنگید، نه آن جنگی که خون باشد که برای رعای خود میجنگید، رعایا خاندان همسر یا کنیز، فرزند یا بنده، برای نان میجنگید و برای زندگی و انتهایش کار بود یا جنگ
نجوای مصدق برای پدر و پدرش فریاد بود و رهایی و همین عشق بیپایان پدر گشت و آرمان رهایی از هر چه نامش بیگانه باشد،
چه تصویری بر ذهن پدر و پدران و مادر و مادران تداعی میشد، آنگاه که اجنبی دست مدد به سویش دراز میکرد، مدد هم رنگ ظلم داشت و ظلم هم رنگی از مدد،
بانوی ما هم به جنگ استعمار رفته بود نه بر اجنبان که بر خویشان و حال که از چنگال آنان رهایی یافته بود، سرمست از پیروزی رزم را به پایان رسانده و گامها را پیروزمندانه به سوی سعادت برمیداشت.
پدر و آن عشق بیپایان در گروی رسیدن به پایتخت بود و حال هر دوی آنان در یک راه گام برمیداشتند و محصل در یک دانشسرا بودند، دو ضلع مخالفی که از دید دیگران هیچگاه تلاقی با یکدیگر نداشتند و در حیرت دلباختهی هم بودند، مادر جانانه بر تاج و تخت عشق میورزید و آنان را دلیلی بر پیروزی خویش میپنداشت، آنان را مالک رهایی بر عرف و شرع و سنتهای هزار ساله میدانست که تاریخ و فرهنگ را دگرگون ساختند و زن را مردیت دادند
و پدری که دلش پر زِ نفرت از سلطنت و آنان را دست نشاندهی اجنبی میپنداشت و همانان را عامل ننگ و استبداد میدید، این دو نگرش سیاسی مجزا که هیچگاه در کنار هم نبودند و نخواهند آمد،
فارغ از آرمان و آرزو و اعتقاد شیفتهی یکدیگر بودند و طعنهای بر لیلی و مجنون، خسرو و شیرین زده و یکدیگر را میپرستیدند،
پدر و مادرم در یک چیز مشترک و بر آن ایمان داشتند که عشق و آرمان هر دو در میانش دفن شد و چیزی جز عادت برایشان نماند، نه در آن سالیانی که هر کدام در دو جبهه در رزم بودند و برای عشق و اعتقاد شمشیر میزدند، آن روزگار عادت نبود و آنان دلشاد و سرمست بر ابر آرزو سوار میتاختند و پس از چندین سال دیگر چیزی نماند تا بجنگند و عادت بود، عادت مرگ بود و مرگ تشخیص از عشق و آرمانشان
سالیانی همدیگر را دیدند و تشنه بر یکدیگر زیستند و آنگاه که با هم درآمدند چیزی جز عادت میانشان نماند، چه بسیار برایم گفتند، از مجادلت که هیچ توان قانع کردن یکدیگر نبود و ایمان بر آرمان از گفت و شنود، باز گرفتشان.
پدر گفت و مادر نشنید و مادر گفت و پدر نشنید و کس گفت و دنیای نشنید، مادر هماره ادراک داشت که من پیروزم و پدر به آرمان پیروزی جنگید، زمان در حال گذر بود و آنان بیش از پیش دل در گروی مهر یکدیگر و سر دور و دورتر از آرمانی مشترک لحظهای با هم ندیدند ولیکن هماره هم دیدند، پدر از ایران رفت و مادر به خاک خویش پایبند ماند و عطش عشق و دوری خرمنها سوزاند، آنان را بیش از پیش وابستهی یکدیگر کرد، معادلهای که منطق در آن بیمعنا و دل فرمانروای آن است.
حال پدر بود و صفی از همقطاران که در خاک بیگانه طلب رهاییِ خاک خویش دارند، جمعی از برنایان ایران، همان دانشپژوهانی که مخبر ناگواریهای ایراناند، همانان که شیفتهی رهایی و حنجرهی ایرانیان در بندند،
چه تاریخ و تکراری که بر مام میهن گذشت و این خاک در سوگ بدتر از بد به عزا نشست و عزلت پیشه کرد،
تقابلی از دو اندیشه که دلبستهی یکدیگرند و جدا از هم هر کدام در اندیشهی خود سازندهی ایرانی مقتدر، یکی آن زن که در خاک، همان سرای کهن مشغول خواندن و خواننده کردن است و آن مرد که دورتر از سرای در اندیشهی دگرگونی و بازسازیِ ایران است،
روزگاران میگذرد و این دو عاشق هر کدام در پی راضی کردن یکدیگرند، فارغ از اندیشهها و آرمانها، به سودای آن جنگ مشترک وصال با یکدیگر میرزمند، اما انتها و ابتدای این سخنان باز هم بازگشت بر همان آرمانها است که راه را بر آنان تنگ و باریک میگرداند،
مرد گاه عاجزانه و گاه متکبرانه، خواستار آمدن زن است و زن هماره سخنش بازگشت مرد به خاک وطن است، این جنگی که در انتها پیروزش شادمان خواهد بود و مغلوبش به شیرینیِ وصال سرخوش خواهد شد،
به ناگه این رزم نابرابر شد و مرد مجبور به تمکین شکست مادر بود
آن تکرار داستان همیشگی که بوی تهدید و گاه بوی عشق میداد، وصال با مردی دیگر که خانواده بر آن پا فشارند، حال پدر این شکست برایش شمهای از پیروزی بود، بازگشت و به وصال یار رسید،
چه بسیار برایم از آن روزگاران گفتند و من به تکرار مثالش را دیدم و شنیدم، زمان بسیاری از این روزگار نگذشت که تشییع رهایی نیز فرا رسید و آن دو دلداده در زمانی نه چندان طولانی دفن عشق و آرمان را به چشم دیدند،
از پدر گفتم و پشیمانیهایش، نخستش همان خردسالی و مصدق بود و بزرگترینش آن روزگاران تلخ ایران زمین،
آن روزگارانی که ایران و آزادی دفن شد و ایرانیانی که به جای زاری خندیدند و به جای سوگ شادمان گشتند، آن روزگارانی که ایران به دست اجنبان افتاد و معرکهی استقلال ایران زمین، ایرانیان را سوزاند،
پدر بود و پشیمانی که گهگاه او را زِ خود منزجر میکرد بر خود شک میکرد و آرزوی حضور در کنار مصدق به پشیمانی بدل میشد که من کیستم؟
همان کس که ایمانِ نفرت زِ شاه، چشمانم را بر آزادی بست و در سوگ آزادی هلهله کردم، من بودم و تکرار تاریخ که این بار نه اجنبان که خود آن را رقم زدیم، بر منجیِ آزادی آن روزگاران ایران تاختیم و گردن زیر پای ایرانیِ بدتر از صد اجنبی نهادیم
پدر بود و شبهه که اگر مصدق بود باز من زیر عبای چه کس مخفی میشدم، پدر بود و یاد سخنهای آن مرد وارسته، آن شاگرد مکتب عشق و ایمان، همان مرغ طوفان، آنکه دستنشانده دیدنش و دستبوسان ندیدند که به چه کس چه چیز فروختهاند،
گاه به خود لعنت میفرستاد، گاه خود را تیمار میکرد که آری، نفرت زِ شاه چشمانم را بست و از من بزرگترها مرا به این چاه انداختند که ما چنین زاده گشتیم و در وهم طغیان فرمان بردیم،
در آن روزگاران اشغال ایران، مرگ آزادی، مردمان شاد زیستند و از کشتار و خون سرمست هلهله کشیدند و چه سرانجامی بدارد این دیوانگی
مادر حال در فکر ترک ایران بود و رستن از این کارزار و جنگی باز میان همان عاشق و معشوق که پیروز و بازندهاش دگر در سوگ نشست، عدالت روزگار را ببین و به خود بیا که مضحکتر از این عدالت، همان عَدالت و عَدل دیو رویان و دیو پرستان است که به سوگ مینشاندت به سوادی عدالت با هم آنان نجوای عَدالت سر دهی و سرآخر ندانی که این بازی واژگان به دل و دنیایت ساخت ناامیدی را
این بار پیروزِ سرمست پدر بود و مادر تمکینکنندهی خواستار پدر که این پیروزی ما است و پیروزی و دیگر واژگان معنا زِ خود رخت بست و زندگی بشد مرگ و مرگ شد زندگی، پدر و پدرانمان مست از این باده تا به کی سینهزن بر علم اجنبان و تو گو بیداری و من خواب هم به چشمان دیده در خواب ماندهام،
روزنامه بود و کشتارگاه، شادی بود و دیوانگی، مادر ترسان و پدر خوشحال، روزگاران گذر کرد و چیزی نماند بر آن جز همان قتل و کشتار و خونابه، مادر آنقدر از آن روزگاران نفرت دارد که هیچگاه سخن از آن به میان نیاورد و پدر هرگاه بگوید خود را خجل بیند، چه ویرانه سرایی بود و ویرانهتر شد،
آن کشتارها و فرارها و غارتها بر این مردمان کم آمد و اجنبی فارغ از آن ایرانیِ بدتر از اجنبی بر ایران یورش برد، حال پدر فارغ از هر آرمان و باور به میدانگاه رزم وارد شد، جنگ که حال نه با آن معنای سابق، کشتار بود و مردن، دفاع بود و حمله، خون بود و خون ریختن و پدر عاشق بر ایران و پر نفرت از اجنبان سراسیمه خود را در آن دید، حال دیگر فارغ از هر چیز و هرکس برای ایران میجنگید و دفاع از آنچه برای او ایران تعریف میشد که همانا خاک و مردم در گروی یکدیگر بود،
او بود و میدان رزم، یاد آن روزگاران قدیم و آن خاک که از آنِ، آن بود و پدر در آن میجنگید و پدران بسیار که جنگیدند، چه روزگارانی بود آن را هم به لجن بردند،
پدر و مادر حال بار دیگر خود را در کنار یکدیگر میدیدند، پدر در میدان و به تیر و ترکش، مادر دوشادوش او، مددجوی جانهای بیجان ایرانیان، یادگار آن روزگاران برای پدر بسیار است، چه داستانها برایم سرود که گاه بوی افسانه داشت و گاه طعنهای بر واقعیت میزد، جز این داستانها تنش نیز یادگارانی از آن روزگاران به خود داشت و مادر که کم سخن میگفت از آن دیربازان هماره به دل لابه سر میداد،
زمانی از جنگ گذشته بود، دیگر بر پدر و مادر چیزی باقی نبود، نه آن طراوت و جوانی و نه آن آرمان و آرزوها، نه هیچ که حادثهای آنان را باز تولد داد، همان رهایی و آزادی و این بار خاک آزاد گشتهای از ایرانیان که سببش همان بومیان بودند و آن جان گذشتگان و نه مصادرهی رهایی به کام اجانب پرستان،
این رهایی گر چه آنان را باز تولد داد، ولیکن بار دیگر میراند، آنجا که خونپرست خون میخواهد و جنگ طلب جنگ،
پدر و مادر حال بار دیگر همصدا بازگشتند و جنگ را به جنگطلبان باز پس دادند و حال پدر و چه بسیار چون پدران پیش حال و آینده از آن بادهی جانکاه هشیار شدند، چه مانده بر آن مرد و زن که عمری جنگیدند و هیچ جز اسارت عایدشان نشد،
مادر نوای رفتن سر داد و پدر سرود ماندن و این بار بیجنگ و مبارزه که جانی برای آنان نبود یکصدا ماندند و اسارت وطن را به رهایی دور از وطن خریدند،
پدر و یاد آن مرد پیر، همانکس که گهگاه خود را خیانتکار به آرمانش میدید، او را بر آن داشت تا فارغ از جنگ و آرمان به گوشهای بخزد و زندگی را چو بیشتر انسانها به سر کند،
او بود و دشت بیانتهای مازند، سرای زیبایی و ترنم، خانهای و زمینی و عشقی و هم زندگی
دگر دور شده بود، هیچ از آن طراوت و آرمان به جا نمانده بود و مادر تنها سودایش آموختن بر دیگران بود، پدر سکوت و آرامش را میطلبید و کار هم همان دیدن نفس و بهر آن کشیدن بود، رهایی دفن شد و عشق سر برافراشت،
عشق نیز شاید که عادت شد، ثمرهی این عشق و دوست داشتنها، من بودم، وارث و یا نمیدانم اما من نیز، چو بسیار انسانهای دیگر، چشم بر جهان گشودم و زندگی بدینسان در آن زیباییِ بینهای مازند برایم آغاز گشت.
پیش از ارسال نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.
برای درج نظرات خود در وبسایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.
نظرات شما پیش از نشر در وبسایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.
اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم میکند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.
برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آنها معذوریم.
از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکههای اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.
برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.
توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینکهای زیر اقدام نمایید.
آثار صوتی نیما شهسواری شامل
تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است
همچنین شما نیز میتوانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد
آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است
تمامی این آثار در قالبهای مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،
برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد
در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز میشود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … میپردازم.
اینجا جایی است که صدای ما تلاش میکند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهامبخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.
آیا به دنبال تجربهای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاههای متنوع هستید؟
آیا علاقهمند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟
پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.
به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد
بیشک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است
اما فرای این اشتراکگذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما میتوانید در کنار ما باشید
راههای بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما میتوانید در زمینه ترجمهی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وبسایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید
فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما میتوانید با عضویت در وبسایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما میتوانید از طریق ارسال پست در وبسایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید
تمامی آثار نیما شهسواری در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما است،
نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره میتوانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وبسایت جهان آرمانی بدست آورید،
فرای وبسایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرمهای پادکستگیر در اختیار شما است از جمله این برنامهها
فرای برنامههای پادکستگیر شما میتوانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید
برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامهی پادکستگیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید
راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است،
در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوشخراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود
اگر خواستید در تغییر زشتیهای این دنیا همراه ما باشید با اطلاعزسانی به دیگران بزرگترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود
ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم
با تشکر
نیما شهسواری
با درج ایمیل آدرس خود میتوانید از تازهترین آثار منتشر شده در وبسایت جهان آرمانی با خبر شوید آدرس ایمیل شما نزد ما محفوظ خواهد بود
با ثبت نام در وبسایت جهان آرمانی میتوانید نگاشتههای خود را در این بستر منتشر کنید، فرای انتشار پست میتوانید با ما همکاری داشته و همچنین آثار خود در زمینههای مختلف هنری را نشر و گسترش دهید
© تمام حقوق نزد مولف محفوظ است
Copyright 2021 by Idealisti World. All Rights Reserved
این صفحه دارای لینکهای بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.
در پیش روی شما چند گزینه به چشم میخورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان میدهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخشها دسترسی داشته باشید،
شما میتوانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینکهای مختلف دریافت کنید.
بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.
فرای این بخشها شما میتوانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرمها بشنوید و یا تماشا کنید.
بخش نظرات و گزارش خرابی لینکها از دیگر عناوین این بخش است که میتوانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال میتوانید در بهبود هر چه بهتر وبسایت در کنار ما باشید.
شما میتوانید آدرس لینکهای معیوب وبسایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسانتر عمومی وبسایت تلاش کنیم.
در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسشهای بیشتر میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید.
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید
تا ما با شناخت مشکل در برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل خود را درج کنید
تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.
آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!
این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد
فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:
https://idealistic-world.com/poetry
در متن پیام میتوانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وبسایت به ما ارائه دهید.
با کمک شما میتوانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیحتر سایت گام برداریم.
با تشکر ازهمراهی شما
وبسایت رسمی جهان آرمانی
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود مستقیم فایلها از سرورهای وبسایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما میتوانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.
این آیکون در صفحهی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد.
شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما میتوانید به این متن دسترسی داشته باشید
در صورت مشاهدهی هر اشکال در وبسایت از قبیل ( خرابی لینکهای دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه میتوانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.
در این بخش میتوانید توضیح کوتاهی دربارهی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همهی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشتههای شما
کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است
تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد
گزینههای در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان میگذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشارهی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد
در این بخش میتوانید آدرس شبکههای اجتماعی، وبسایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرسها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد
در این بخش میتوانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین میتوانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در ویسایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید
نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود
نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد
در نظر داشته باشید که این نام در نگاشتههای شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است
آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راههای ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید
رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده میتوانید این رمز را تغییر دهید
پیش از ثبتنام در وبسایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید
با استفاده از منو روبرو میتوانید به بخشهای مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید
در حال حاضر این لینک در دسترس نیست
بزودی این فایلها بارگذاری و لینکها در دسترس قرار خواهد گرفت
در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید
نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جانپنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی میکنند
جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است
پر کردن بخشهایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.
در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است
بخش ارتباط، راههایی است که میتوانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است میتوانید در بخش توضیحات شبکهی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.
شما میتوانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمتهایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،
در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحلهی ابتدایی فرم پر کردهاید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.
پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعهی قوانین و شرایط وبسایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینکهای زیر اقدام کنید.
گزارش شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
پیام شما با موفقیت ارسال شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.
فرم شما با موفقیت ثبت شد
ایمیلی از سوی وبسایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد
در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.