آزادی ما در گروی فن بیان است
آزاد جهان گفتن و آن راز عیان است
در کام چنین دوزخ و گفتن که حرام است
گر حرف زدی کافر و مرتد به میان است
اجر تو از این گفتن و زندان شدهات جاه
گر لب به سخن بازگشایی قِتل همراه
آزاده تو در دین و نشد دین به تو اکراه
پایان سخن تیغ به گردن قِتل همراه
لب خامش و فکر آغش بر جهل و جنون تا
جان را به سلامت ببری قوم اهورا
گر معترضی لب به سخن باز نکن تا
جان را به سلامت ببری قوم اهورا
آزاد تو در گفتن و لیکن ته آن مرگ
لب بر سخن از بید زِ باد مردن هر برگ
آزادی افکار و سخن هر چه دلت خواست
پایان جهان مرگ و جزایش قِتل همراه
آزادی ما گفتن و گفتن به عیان است
قتل و قِتل استاد بر آن فن بیان است