اطلاعیه و اخبار

وب‌سایت جهان آرمانی شروع به فعالیت کرد

در این وب‌سایت تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، کتاب صوتی و پادکست به نام جان به صورت رایگان منتشر می‌شود و شما می‌توانید این آثار را دریافت کنید

همچنین شما می‌توانید با ما همکاری کنید، آثار خود را در این وب‌سایت منتشر کنید و در تالار گفتمان دیالوگ آرا و افکار خود را با دیگران به اشتراک بگذارید

قطعا اولین همراهی شما با ما اطلاع‌رسانی به دیگران پیرامون این وب‌سایت و آثار نیما شهسواری است

تالار گفتمان دیالوگ کار خود را آغاز کرد تا بستری آزاد را برای همفکری و در میان گذاشتن آرا و افکار متفاوت فراهم کند 

شما نیز می‌توانید با ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی – دیالوگ در این راه همراه ما باشید

صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی راهی است برای دسترسی به آثار و ارتباط با ما

این صفحات در تمامی پلتفرم‌ها در اختیار شما است در برنامه‌های پادکست‌گیر برای دسترسی به آثار صوتی و در دیگر پلتفرم‌ها برای ارتباط و دریافت رایگان آثار
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
پرتال دسترسی به آثار

 

قوانین انجمن

برای استفاده بهتر از انجمن می‌توانید در انجمن مذکور عضو شوید.
شما با ثبت‌نام در تالار گفتمان دیالوگ، قانون آزادی را پذیرفته و ملزم به رعایت آن خواهید بود.
این قوانین شامل آزار کلامی اعم از تهدید، تحقیر، دشنام، نشر اکاذیب، درج مطلب اشخاص بدون ذکر منبع و … است.
با توجه به شرایط مذکور و قوانین به درج مطلب مبادرت کنید و سعی کنید مطالب مرتبط با هر عنوان را در مکان مناسب درج کنید،
در صورت فقدان عنوان مناسب برای درج مطلب می‌توانید موضوع را با ما در میان بگذارید.

با ما همراه شوید

برای درج مطالب و پرسش و پاسخ در تالار گفتمان دیالوگ باید عضو شوید 
با ما همراه باشید تا با کمک هم جهان بهتری بسازیم 
بی‌شک بهترین راه برای ساختن جهانی بهتر دیالوگ برقرار کردن است
بیایید تا با یکدیگر صحبت کنیم

ورود به دیالوگ با حساب‌ شبکه‌های اجتماعی

جام جهان در برابر خ…
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

جام جهان در برابر خلأ: چگونه نیما شهسواری فروپاشی ارزش‌های مقدس را در شعری از خون و تباهی ترسیم کرد؟

1 ارسال‌
1 کاربران
0 Reactions
4 نمایش‌
بینش نوین
(@binesh)
مشهور در دیالوگ
ملحق شده: 3 سال قبل
ارسال‌: 1683
شروع کننده موضوع  

در لحظه‌ای که جهان به جای نور، ادرار می‌ریزد؛ و به جای عدل، تخت یزدان نابود می‌شود — آن‌وقت است که شاعر، نه به عنوان شنوا، بلکه به عنوان گواهِ آخرین نفسِ انسانی، جمله‌ای می‌نویسد که هیچ تفسیری نمی‌پذیرد. «مرتجع‌تر زِ شما جام جهان دارد باز؟» این سؤال، نه یک شعر، بلکه یک ضربهٔ سیاه به صورتِ تمامیت‌های ما است. نیما شهسواری، با چشمانی که به جای دیدن، فقط می‌بلعد، نه تنها جهان را نقد می‌کند، بلکه از درون آن، فروپاشی را به زبانی ترسناک و ظریف، توصیف می‌نماید. این شعر، مانند یک جنازهٔ زنده، در برابر ما ایستاده است — نه برای گریه، بلکه برای یادآوری: ما دیگر نمی‌توانیم به خدا، به دین، به عدالت، حتی به معنای «معنی» باور کنیم. اینجا، جام جهان، نماد قدیمی عرفان و بصیرت، به ظرفی از نجاست، شرم و تباهی تبدیل شده است.

از نور به ادرار: تبدیل نماد در جهان آرمانی

در عرفان سنتی، «جام جهان» نمادِ کمال، تجلیِ حقیقت و گنجینهٔ معنوی بود. در شعر حافظ، این جام، پر از معرفت، شرابِ هوشیاری و نزدیکی به خدا بود. اما در شعر نیما شهسواری، این جام — اگر هنوز جام است — پر از ادرار است. نه شرابی که روح را آزاد می‌کند، بلکه مایعی از ناپاکی، شرم و تباهی که از داخلِ تمامیت‌های انسانی ریخته شده است. این تغییر، تنها تبدیل یک نماد نیست؛ این تبدیلِ کاملِ منظومهٔ ارزشی است. وقتی نیما می‌گوید: «حُرم و مکروه و نجس جام جهان شرمت باد»، او فقط دربارهٔ نوشیدنی صحبت نمی‌کند. او دربارهٔ آنچه که انسان‌ها به عنوان مقدس تصور می‌کردند، صحبت می‌کند: دین، قانون، عدالت، حتی عشق. همهٔ این‌ها، در چشم این شاعر، به یک ظرف تبدیل شده‌اند که درونش از خودِ انسان، نه از خدا، ترشح می‌کند.

این تبدیل، نه نتیجهٔ یک انقلاب، بلکه نتیجهٔ یک فروپاشی آرام و مرگبار است. نیما شهسواری در این شعر، هیچ سرنوشت‌سازی نمی‌خواهد. او هیچ نبردی را توصیف نمی‌کند که در آن جنبش‌ها به پیروزی برسند. او تنها یک جسد را در حال تجزیه می‌بیند — جسدِ جهان، جسدِ انسان، جسدِ معنا. هر کلمهٔ او، مثل یک قطعهٔ از یک تابلوی شکسته، در زمین افتاده است و هیچ کس نمی‌خواهد آن را بگیرد. در این جهان، حتی شرم هم دیگر معنا ندارد. «شرم از ما به جهان مانده» — این مصرع، درکی عمیق از انسان‌نابودی می‌دهد: ما دیگر حتی نمی‌توانیم شرمنده باشیم، چون هیچ چیزی برای شرمنده شدن باقی نمانده است. ما فقط یک خلأ هستیم که به جای وجود، ادرار می‌ریزد.

تخت یزدان نابود: الهیات در آستانهٔ کشتار

در شعرهای سنتی، خدا، یا «یزدان»، همواره نقطهٔ اوجِ تأمل و مرجعِ عدالت بود. اما نیما شهسواری، با یک ضربهٔ کشنده، این مفهوم را کاملاً وارونه می‌کند. «تخت یزدان شده نابود در این وهم شاد» — این مصرع، نه یک انتقاد، بلکه یک جنازه‌خوانی است. تخت یزدان، نمادِ قدرتِ مطلق، نه از دستِ شورشیان، بلکه از دستِ خودِ انسان‌ها نابود شده است. و این نابودی، نه با شمشیر، بلکه با «وهم شاد» رخ داده است: با آن وهمی که انسان‌ها به خودشان می‌گویند «ما درست می‌کنیم، ما عدالت را اعمال می‌کنیم، ما مقدس هستیم». این وهم، همان است که به جای خدا، تخت را ساخته، و همان است که به جای نور، کشتار را آورده است.

«نور یزدان به جهان آیت کشتار از ذات» — این خط، شاید سخت‌ترین خط شعر باشد. چرا؟ چون نیما نه تنها خدا را نفی می‌کند، بلکه می‌گوید: خدا، اگر هست، تنها چیزی است که کشتار را از ذات خود می‌آورد. این نگاه، نه نیهیلیسم معمولی است، بلکه نیهیلیسمِ دینی است: دین، به جای راهنمایی، منبعِ تباهی شده است. هر کتاب مقدس، هر حکم، هر طهارت — همهٔ آن‌ها، در چشم این شاعر، نه نور، بلکه آیهٔ کشتارند. اینجا، مفهوم «آیت» تغییر می‌کند: آیت، دیگر نشانهٔ معجزه نیست، بلکه نشانهٔ نقضِ همهٔ معجزه‌هاست. انسان، در این جهان، نه از خدا محکوم شده، بلکه از خودِ خدا محکوم شده است. این تضاد، ترسناک‌ترین جنبهٔ شعر است: خدا، نه غایب، بلکه فعال‌ترین عاملِ تخریب است.

مالش طفل صغیر: تجاوز به معصومیت، تجاوز به انسانیت

اگر تخت یزدان نابودی نمادِ فروپاشیِ ارزش‌های الهی است، آنگاه «مالش طفل صغیر» نمادِ فروپاشیِ ارزش‌های انسانی است. این مصرع، یکی از کوتاه‌ترین و ترسناک‌ترین خطوط شعر نیما است. هیچ توضیحی نمی‌خواهد. هیچ استعارهٔ پیچیده‌ای ندارد. فقط دو کلمه: مالش — طفل — صغیر. اما در این سه کلمه، تمامِ جهانِ انسانی، فرو می‌ریزد. چه کسی می‌تواند یک کودک را مالش دهد؟ چه کسی می‌تواند به معصومیت، تجاوز کند؟ چه کسی می‌تواند به آنچه که باید محافظت شود، تجاوز کند؟

نیما در اینجا، به ما می‌گوید: هیچ چیز دیگری باقی نمانده است. حتی معصومیت — آخرین پناهگاهِ انسان — تبدیل به ابزاری برای تباهی شده است. این تجاوز، نه توسط دشمن، بلکه توسط خودِ انسان انجام شده است. هر نظام سیاسی، هر دین، هر فرهنگ که از کودکان محافظت نکرده، در این شعر، مجرم است. هر فردی که چشم بسته، از تجاوز گذر کرده، در این شعر، همراهِ قاتل است. «کشف اسرار از ذات» — این عبارت، ترسناک است، چون نیما می‌گوید: اسرارِ ذاتِ انسان، فقط این است که او قادر به تجاوزِ معصومیت است. این نه یک انتقاد اجتماعی است، بلکه یک تشخیص متافیزیکی است: ذاتِ انسان، در این جهان، از ابتدا به تباهی محکوم شده است. ما نه از بیرون، بلکه از درون، تخریب‌کننده‌ایم.

همه چی حل شد: بی‌معنایی به عنوان حالت طبیعی

در این جهان، نه تنها خدا نابود شده، نه تنها معصومیت تجاوز شده، بلکه معنا هم نابود شده است. «همه چی حل شد و در دام خلأ او افتاد» — این مصرع، مرکزِ تمامی شعر است. نیما نه تنها می‌گوید جهان بی‌معناست، بلکه می‌گوید: بی‌معنایی، از قبلِ همه چیز، موجود بوده است. ما فقط الان متوجه شده‌ایم. «حل شد» به معنای این است که همهٔ ساختارها — دین، سیاست، فرهنگ، عشق — همهٔ آن‌ها، در یک لحظهٔ بی‌پایان، از بین رفته‌اند. نه به دلیل جنگ، نه به دلیل انقلاب، بلکه به دلیل اینکه هیچ یک از آن‌ها، هرگز واقعی نبوده‌اند. این بی‌معنایی، نه نتیجهٔ فروپاشی، بلکه اصلِ هستی است.

«دام خلأ» — این تصویر، ترسناک‌ترین تصویر شعر است. خلأ، نه یک جای خالی، بلکه یک موجودیت فعال است. خلأ، یک شکلِ زندهٔ تباهی است که انسان را می‌بلعد. ما نه در تاریکی، بلکه در خلأ گرفتاریم. و این خلأ، نه چیزی که بتوانیم از آن فرار کنیم، بلکه چیزی است که ما هستیم. نیما در اینجا، به ما می‌گوید: ما نه یک موجودیت در جهانی بی‌معنا هستیم، بلکه خودِ بی‌معنایی هستیم. این بی‌معنایی، نه یک وضعیت موقت، بلکه یک وضعیت دائمی است. هر تلاش برای معنا، هر تلاش برای ایمان، هر تلاش برای عشق — همهٔ آن‌ها، تنها به خلأ می‌افتند. و خلأ، بدون هیچ واکنشی، ما را می‌بلعد.

دیوانه‌تر از گویش: زبان در برابر ناتوانی

زبان، در جهانی که همه چی حل شده، چه کار می‌کند؟ نیما می‌گوید: زبان، دیوانه‌تر از گویش است. «وای دیوانه‌تر از گویش و دیوان مضراب» — این مصرع، یکی از عمیق‌ترین تحلیل‌های زبان‌شناسیِ فلسفی در شعر معاصر است. گویش، آن چیزی است که انسان می‌گوید. اما دیوانه، آن چیزی است که انسان را مجبور می‌کند بگوید. دیوانه مضراب — مضراب، ابزارِ ساختنِ صدا — پس دیوانه مضراب، آن چیزی است که صدا را می‌سازد، اما نه برای معنا، بلکه برای تهیهٔ صدایی که هیچ معنایی ندارد. زبان، در این جهان، دیگر ابزارِ ارتباط نیست. زبان، ابزارِ تسلیتِ خود است. ما می‌گوییم، نه برای اینکه چیزی را بگوییم، بلکه برای اینکه احساس کنیم هنوز وجود داریم.

نیما در اینجا، به ما می‌گوید: زبان، به جای نجات، به یک نوعِ اضطرابِ فریب‌آمیز تبدیل شده است. هر کلمهٔ ما، یک تقلب است. هر جملهٔ ما، یک ریا است. هر دعا، یک ادای فریب‌آمیز. بنابراین، تنها راهِ واقعیِ مقاومت، سکوت است. اما حتی سکوت هم، در این جهان، تبدیل به یک نوعِ دیوانگی شده است. چون سکوت، همچنان از زبان نشأت می‌گیرد. ما نمی‌توانیم سکوت کنیم، چون سکوت، همچنان یک گفتار است. ما نمی‌توانیم بگوییم، چون گفتن، همچنان یک ریاست. این دوگانگی، بزرگ‌ترین زخمِ انسان در این شعر است: ما در یک دامِ زبانی افتاده‌ایم که هیچ راهِ فراری ندارد. هر حرکت، یک تله است. هر سکوت، یک اعتراف است.

حکم هر کار زِ سفیهان تو بگو تب پر تاب: قدرت و تباهی در یک نظر

«حکم هر کار زِ سفیهان تو بگو تب پر تاب» — این مصرع، شاید سخت‌ترین مصرع شعر باشد، چون نیما در آن، هم قدرت را نقد می‌کند، هم تباهی را می‌پذیرد. سفیهان، آن‌هایی هستند که قدرت را در دست دارند. اما نیما می‌گوید: اگر قدرت را در دست دارید، حکم کنید. اما حکم کنید به گونه‌ای که تب پر تاب باشد — یعنی به گونه‌ای که تب، نه از بیماری، بلکه از خودِ حکم نشأت بگیرد. اینجا، نیما به ما می‌گوید: قدرت، دیگر نه از عدالت، بلکه از تباهی نشأت می‌گیرد. هر حکم، یک تب است. هر قانون، یک بیماری است. هر سیاست، یک انتقالِ تب است.

این نگاه، ترسناک است، چون نیما هیچ امیدی به تغییر نمی‌دهد. او نمی‌گوید: باید قدرت را تغییر داد. او می‌گوید: قدرت، همیشه تب است. هرگز نمی‌تواند دیگر باشد. اینجا، نیما به ما می‌گوید: شما نمی‌توانید ضدِ قدرت باشید، چون خودِ شما، بخشی از تب هستید. هر اعتراض، یک تب است. هر شورش، یک تب است. هر عشق، یک تب است. ما نه در برابر قدرت می‌جنگیم، بلکه در برابر خودِ تب می‌جنگیم. و این جنگ، هیچ پیروزی ندارد. فقط تب، ادامه دارد. و ما، تنها سرشار از تب هستیم.

شیخ معنی‌گر و واژه خوانا: فلسفهٔ تقلب

نیما شهسواری، در این شعر، تنها شاعر نیست. او فیلسوفی است که به ما می‌گوید: همهٔ فلسفه‌ها، تقلب هستند. «مرتجع‌تر به دلش معنی و او را معناست» — این مصرع، یکی از عمیق‌ترین جملات فلسفیِ معاصر است. «مرتجع‌تر» — یعنی بیشتر از همهٔ مرتجع‌ها. اما مرتجع‌تر از چه؟ از خودِ معنا. نیما می‌گوید: معنا، دیگر چیزی نیست که بتوان به آن باور کرد. معنا، فقط یک کلمه است که انسان‌ها به آن می‌گویند تا احساس کنند که هنوز چیزی وجود دارد. «او را معناست» — این جمله، ترجمهٔ دقیقی از فلسفهٔ نیهیلیسم نیتسه است: معنا، فقط یک خیال است که ما به خودمان می‌گوییم.

و اینجا، شیخ معنی‌گر، همان کسی است که این خیال را تولید می‌کند. او نه یک فیلسوف، بلکه یک تاجرِ معنا است. او کلمات را می‌فروشد — معنا، عدالت، عشق، خدا — و ما، خریدارانِ بی‌قرارش هستیم. «شیخ معنی‌گر این واژه و واژه خوانا است» — این مصرع، تحلیلی دقیق از رسانه، دین و فرهنگ است. واژه خوانا، کسی است که واژه را می‌خواند، اما نه برای فهمیدن، بلکه برای تکرار. ما دیگر نمی‌خوانیم، بلکه تکرار می‌کنیم. ما دیگر نمی‌فهمیم، بلکه تکرار می‌کنیم. ما دیگر نمی‌باوریم، بلکه تکرار می‌کنیم. این، همان چیزی است که نیما را به ما می‌گوید: شما دیگر فکر نمی‌کنید. شما فقط تکرار می‌کنید. و این تکرار، همان است که جهان را نابود می‌کند.

نقش ادبیات در جهانی بی‌معنا

در جهانی که همه چی حل شده، ادبیات چه کار می‌کند؟ نیما شهسواری، با این شعر، پاسخ می‌دهد: ادبیات، تنها کاری که می‌تواند انجام دهد، این است که جنازه را توصیف کند. او هیچ راه‌حلی نمی‌دهد. هیچ آینده‌ای را پیش‌بینی نمی‌کند. او فقط می‌گوید: این همه چیز، این همه تباهی، این همه خلأ — این همه است. و این توصیف، خودش یک شورش است. چون در جهانی که همه چیز را تکرار می‌کنند، توصیفِ واقعیت، یک عملِ مقاومت است. نیما، با این شعر، نه یک شاعر است، بلکه یک گواه است. گواهی که می‌گوید: من دیدم. من دیدم که چطور جهان تبدیل به ادرار شد. من دیدم که چطور خدا تبدیل به کشتار شد. من دیدم که چطور کودک تبدیل به ابزار تجاوز شد. و من هنوز زنده‌ام. و این زنده بودن، تنها به این معناست که من می‌توانم این را بگویم.

ادبیات، در این جهان، نه ابزارِ تغییر است، بلکه ابزارِ یادآوری است. یادآوریِ اینکه ما چقدر دور از خودمان رفتیم. یادآوریِ اینکه ما چقدر تباه شده‌ایم. یادآوریِ اینکه هنوز یک چشمانی وجود دارد که می‌تواند ببیند. و این چشم، نه چشمِ نجات، بلکه چشمِ گواهی است. نیما، با این شعر، می‌گوید: اگر هنوز یک کلمه‌ای می‌توانید بخوانید، اگر هنوز یک نگاهی می‌توانید بیاندازید — آنگاه، شما هنوز زنده‌اید. و این زنده بودن، تنها در توصیفِ تباهی است. نه در تلاش برای نجات.

پرسش و پاسخ (FAQ)

آیا این شعر یک نقد از دین است؟

بله، اما نه به شکل سنتی. نیما شهسواری دین را نقد نمی‌کند که بگوید «دین بد است». او می‌گوید: دین، به جای راهنمایی، به یک ظرف تبدیل شده که درونش از تباهی انسان ریخته شده است. دین، در این شعر، نه یک باور، بلکه یک نمادِ فروپاشی است.

آیا این شعر بی‌امید است؟

نه. این شعر، بی‌امید نیست — بلکه بی‌فریب است. نیما هیچ امیدی به تغییر نمی‌دهد، اما این نه به این دلیل است که هیچ چیزی وجود ندارد، بلکه به این دلیل است که همهٔ چیزها، تقلب هستند. این شعر، امید را نمی‌کشد، بلکه امید را از روی چهرهٔ ما می‌کند تا ببینیم که چقدر دیوانه‌ایم.

چرا این شعر برای جهان امروز مهم است؟

چون ما همین جهان را زندگی می‌کنیم. همهٔ ساختارهایی که نیما نقد کرده — دین، سیاست، عدالت، معنا — همگی در امروز، به شکلی تبدیل به رسانه، الگوریتم و تبلیغات شده‌اند. ما همین ادرار را می‌نوشیم. همین تخت را می‌بینیم. همین خلأ را حس می‌کنیم. این شعر، یک آینه است — و ما، همین انسان‌هایی هستیم که در آن آینه نگاه می‌کنیم.

نتیجه‌گیری: شعر، آخرین گواهی

نیما شهسواری، در این شعر، یک شاعر نبوده است. او یک گواه بوده است — گواهی که در برابر تباهی، نه از جایی که امید دارد، بلکه از جایی که می‌داند هیچ امیدی نیست، ایستاده است. این شعر، هیچ راه‌حلی نمی‌دهد. هیچ آینده‌ای را پیش‌بینی نمی‌کند. اما آنچه می‌دهد، چیزی است که هیچ نظامی نمی‌تواند بدهد: واقعیت. واقعیتِ بی‌فریب. واقعیتِ بی‌پناه. واقعیتِ بی‌نور. و این واقعیت، تنها چیزی است که هنوز می‌تواند ما را نجات دهد — نه به شکلِ نجات، بلکه به شکلِ شناخت. شناختِ اینکه ما دیگر نمی‌توانیم به هیچ چیز باور کنیم — و این، تنها راه است که می‌توانیم از خودمان بگوییم: من هنوز زنده‌ام.

این شعر، یک جنازه نیست. این شعر، یک آینه است. و در این آینه، ما را می‌بینیم — همان‌طور که هستیم. بدون نقاب. بدون تجمل. بدون توهین. فقط به شکلِ واقعی‌مان. و اگر می‌توانید این آینه را نگاه کنید — آنگاه، شما هنوز زنده‌اید.

صفحهٔ اصلی جهان آرمانی

کتاب‌های جهان آرمانی

پادکست‌های جهان آرمانی



   
نقل‌قول
اشتراک:

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.