چه دارد این سرا ایران چه ماند است
چه از آن دورترها را چه خواند است؟
بخوانده مرگ بر تن، مرگ بر اوی
بخوانده مرگ خواند او به هر کوی
چنین خلقی تمنا کرد تسلیم
خودش را دست بسته داد بر دین
زمینش را به تغییر آن ولی پیر
به امروزش همان پیران زمینگیر
یکی در ماه بود و موی قرآن
خدا را او زمین افکند و شد خان
به غصب داد و فریاد همه جان
به رگباری سپارد تن از ایران
به دور و درستها بر روی دیوار
به صحن و پشت بام و کشت هربار
رفاه مردمان در کشتن او دید
همه دید و همه تنهای برچید
شدا مفتی به جان کشتن در این خاک
شده مجانی آری، خون و تن پاک
به شصت و شصت و هفت و خاوران گور
تجاوز دختران و مرگ هر نور
به زیر این زمین گوری است پر خون
همه در کام آن تسلیم مجنون
به زندانی که هر تن بود ایران
همه غرق اسارت سرقت جان
به یغما برده جانها را اسیران
همه زندان در این خاک است حیران
جواب اعتراض تنها یکی بود
یکی مرگ است، آری مرگ کس بود
به هفتاد و به هشتاد و بدین روز
هر آنکس خوانده پاسخ مرگ او بود
به آبان در دل دی در دل روز
هر آنکس خوانده پاسخ مرگ او بود
بدین تبداری و دیوانگیها
به زندان بزرگ بربریها
ستم پایان ندارد جان من دور
مگر فریاد و طغیان منع این زور
به دیروزش زنان را برد در گور
و حالا مادران را طعمه این جور
بگو پایان ندارد این طریقت
چنین دیوانگی، بن، ریشه، هیبت
به پایان جان من فریاد خواهد
به فریادی بلند از خویش راند
یکی ایران بدور و حال خود ساز
هر آنچه آرزو کردی و آن راز
که فریاد بلند ما زمان ساخت
همه قدرت از آن ما است آزاد