نقش ایمان در انقلابها و آینده ایران
بررسی چالشهای ایران و راهکارهای دگرگونی
در این بخش از مقاله، به مسئلهای بنیادین پرداخته میشود که در بطن تمام انقلابهای تاریخ نقش کلیدی ایفا کرده است: ایمان. پیش از ورود به این مفهوم، مروری بر مباحث پیشین ضروری است. تاکنون، مشکلات ریز و درشت جامعه ایران، شرایط نابسامانی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده و راهکارهای مقابله با آن بررسی شده است. در این میان، دو مسیر پیش روی جامعه قرار دارد: اصلاحات یا انقلاب. اما با در نظر گرفتن ساختار جمهوری اسلامی و بنیانهای ایدئولوژیکی آن، اصلاحات امکانپذیر نیست؛ چراکه اصلاح، تنها میتواند به تغییر در فروع بینجامد و نه اصول.
جمهوری اسلامی، اسلام، باورهای دینی و ساختار حکومتی آن، اصولی مستحکم و ریشهدارند که اجازه تغییر بنیادی را نمیدهند. درنتیجه، تنها راه، دگرگونی کلی و تغییر اصولی این ساختار است. این تغییر، همان انقلاب است—حرکتی که نه صرفاً به اصلاحات جزئی بلکه به نابودی و جایگزینی بنیانهای نابرابر موجود میانجامد.
انقلاب و نیروی محرکه آن: ایمان
با پذیرش این ضرورت، پرسشی اساسی مطرح میشود: چه عاملی یک انقلاب را به پیش میبرد؟ پاسخ، در مفهومی بنیادین نهفته است: ایمان. تمام انقلابهای تاریخ، از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب روسیه گرفته تا انقلاب مشروطه ایران، همگی بر بستری از ایمان شکل گرفتهاند.
فرانسویان، در مسیر انقلاب خود، به آرمانهایی همچون آزادی، برابری و برادری باور داشتند و همین ایمان جمعی، آنها را به سوی دگرگونی سوق داد. آنها چنان به این اصول پایبند بودند که حتی پس از پیروزی انقلاب، به گسترش این عقاید در سایر نقاط جهان پرداختند. انقلاب روسیه نیز از همین الگو پیروی کرد، با این تفاوت که در بستر ایدئولوژی مارکسیستی و کمونیستی شکل گرفت. در هر دو مورد، نیروی پیشبرنده، ایمانی عمیق به آرمانها و اهداف انقلاب بود.
انقلاب گرسنگان: شورش بدون ایمان
در مقابل، گونهای دیگر از انقلابها را میتوان شناسایی کرد که فاقد این عنصر کلیدی هستند—انقلابهایی که به واسطه فقر شدید و مشکلات اقتصادی به وقوع میپیوندند. در چنین انقلابهایی، مردم از شدت فشارهای اقتصادی به طغیان کشیده میشوند، اما پشت این حرکت، هیچ ایمان واحد و آرمان مشخصی وجود ندارد. هدف، نه ایجاد تغییرات ساختاری و اساسی، بلکه صرفاً براندازی وضعیت موجود است.
این نوع انقلابها، برخلاف انقلابهای ایدئولوژیک، لزوماً به بهبود شرایط منجر نمیشوند. تغییرات ممکن است صرفاً محدود به مسائل اقتصادی باقی بماند، در حالی که ساختار سیاسی یا قانونی دستنخورده باقی میماند یا حتی بدتر میشود. از اینرو، بدون وجود ایمان به یک مسیر مشخص، انقلاب گرسنگان نه به تحول بنیادین، بلکه تنها به آشوب و ناپایداری میانجامد.
ایمان، محور دگرگونیهای اساسی
در بررسی تجربههای تاریخی، مشاهده میشود که انقلابهایی که بر مبنای ایمان و آرمانهای مشخصی شکل گرفتهاند، توانستهاند تغییرات ریشهدار و ساختاری ایجاد کنند. در مقابل، شورشهای ناشی از فشارهای اقتصادی، بدون داشتن پشتوانهای از باورهای عمیق، اغلب به تغییرات سطحی یا حتی وضعیتهایی بدتر منجر شدهاند.
حال، پرسش اساسی این است: برای آینده ایران، چه نوع تغییری لازم است؟ آیا جامعه ایرانی نیازمند یک شورش زودگذر است یا انقلابی که بر پایه ایمان به اصولی جدید بنا شده باشد؟ پاسخ به این پرسش، مسیر آینده را تعیین خواهد کرد.
ایمان، نیروی محرکهی انقلاب واقعی در ایران
در مسیر تحول یک جامعه، انقلابها اشکال گوناگونی به خود میگیرند. برخی از آنها، همچون “انقلاب گرسنگان” یا “انقلاب کینه و خشم”، واکنشی آنی و بدون برنامهریزی بلندمدت به وضعیت موجود هستند. اینگونه انقلابها، اگرچه ممکن است به فروپاشی یک نظام منجر شوند، اما به دلیل عدم وجود ایمان و آرمانهای مشخص، غالباً جای خود را به بیثباتی، هرجومرج یا حتی حکومتهای مستبد جدید میدهند. در این میان، آنچه جامعهای را به تغییر بنیادین و پایدار میرساند، نه صرفاً شورش علیه فقر یا انتقام از حاکمان ظالم، بلکه شکلگیری یک ایمان عمیق و مشترک در میان مردم است—ایمانی که چشماندازی روشن برای آینده ترسیم میکند و مردم را نه صرفاً به تخریب، بلکه به ساختن فرا میخواند.
انقلاب گرسنگان: واکنشی بیهدف به بحران اقتصادی
یکی از راههایی که برخی قدرتهای جهانی، آگاهانه یا ناآگاهانه، ممکن است برای تغییر نظامهای مخالف خود به کار گیرند، سوق دادن کشورها به سوی “انقلاب گرسنگان” است. تحریمهای اقتصادی، بیکاری گسترده و تورم افسارگسیخته، ممکن است جامعه را به نقطهای از استیصال برساند که تنها گزینهی باقیمانده، شورش علیه وضع موجود باشد. اما چنین حرکتی، فاقد انسجام فکری و هدفمندی است. مردمی که برای نان شب قیام میکنند، ممکن است صرفاً حاکمان را سرنگون کنند، اما بدون چشمانداز و ایمان به آیندهای متفاوت، یا به دام حکومتی مشابه خواهند افتاد یا گرفتار آشوبی بدون نتیجه خواهند شد.
انقلاب کینه و خشم: واکنشی محدود به ظلمهای حکومتی
در مقابل، نوع دیگری از انقلاب وجود دارد که بر پایهی انتقام و خشم ناشی از ظلمهای حکومت شکل میگیرد. جمهوری اسلامی، از آغاز پیدایش خود، با کشتار، سرکوب، زندان و تبعیضهای گسترده، موجی از نفرت و کینه را در میان بسیاری از مردم ایجاد کرده است. قتلهای زنجیرهای، سرکوب معترضان، زندانی کردن روزنامهنگاران و منتقدان، و بسیاری از جنایات دیگر، انگیزهی انتقامجویی را در بخشی از جامعه تقویت کرده است.
اما یک نکتهی اساسی در این نوع انقلابها وجود دارد: حکومتها معمولاً علیه تمام مردم نمیجنگند، بلکه ظلم خود را به شکلی هدایتشده اعمال میکنند. به همین دلیل، تنها بخشی از جامعه که مستقیماً از حکومت آسیب دیده است، به این نوع انقلاب میپیوندد. در نتیجه، “انقلاب کینه و خشم” هرگز به یک جنبش ملی و سراسری تبدیل نمیشود و حتی اگر به سرنگونی حکومت منجر شود، به دلیل عدم وجود یک آرمان مشترک و گسترده، نمیتواند تغییری ریشهای در نظام سیاسی و اجتماعی ایجاد کند.
نیاز ایران به انقلاب مبتنی بر ایمان و تغییر ارزشها
ایران امروز، فراتر از بحران اقتصادی و ظلم حکومتی، با چالشهایی عمیقتر روبهرو است. جامعهای که در آن ارزشها بر پایهی فرمانبرداری شکل گرفتهاند، نیازمند یک تحول بنیادین در نگرش و باورهای خود است. ساختاری که در آن مردم از کودکی به اطاعت از قدرتهای حاکم عادت داده میشوند—خواه این قدرت یک پادشاه باشد، خواه یک رئیسجمهور، خواه یک رهبر مذهبی—نمیتواند بستری برای آزادی و پیشرفت باشد.
انقلابی که ایران به آن نیاز دارد، باید فراتر از تغییر حکومت باشد؛ این انقلاب باید بنیانهای فکری و ارزشی جامعه را دگرگون کند. جامعهای که برای قرنها فرمانبرداری را یک ارزش دانسته، باید به مرحلهای برسد که ایستادگی، اعتراض و مقاومت را به عنوان ارزشهای اصلی خود بپذیرد. این تحول تنها از طریق یک ایمان جدید ممکن است—ایمانی که مردم را از وابستگی به قدرتهای استبدادی آزاد کند و آنها را به سمت خودآگاهی، استقلال فکری و مسئولیتپذیری اجتماعی سوق دهد.
چگونه ایمان به یک تحول واقعی شکل میگیرد؟
ایمان، صرفاً یک باور شخصی نیست؛ بلکه نیرویی اجتماعی است که میتواند جمعیتها را به حرکت درآورد. انقلابهایی که توانستهاند تغییرات پایدار ایجاد کنند، همگی مبتنی بر یک ایمان مشترک بودهاند. ایمان به آزادی، برابری، عدالت و کرامت انسانی، میتواند بستری برای یک انقلاب واقعی در ایران باشد.
اما این ایمان چگونه گسترش مییابد؟ تغییر از پایین به بالا شکل میگیرد. هر فردی که به این باور برسد، میتواند نقشی در ساختن جامعهای نوین ایفا کند. این تغییرات ابتدا در اندیشه و رفتار افراد نمایان میشود، سپس به گروههای اجتماعی سرایت میکند و در نهایت، یک حرکت جمعی و ملی را شکل میدهد. زمانی که اکثریت جامعه به این نتیجه برسد که تغییر تنها از طریق یک تحول عمیق در ارزشهای اجتماعی امکانپذیر است، آنگاه انقلابی واقعی رخ خواهد داد—انقلابی که نه ناشی از گرسنگی و استیصال، بلکه حاصل یک ایمان محکم به آیندهای بهتر است.
مسیر ایران به سوی تحول واقعی
سرنوشت ایران، نه در دستان شورشهای زودگذر و واکنشهای احساسی، بلکه در گرو شکلگیری یک ایمان جدید است. جامعهای که برای قرنها در بند فرمانبرداری بوده، نیازمند یک انقلاب در ارزشهای بنیادین خود است. این تحول، باید از پایینترین لایههای جامعه آغاز شود و به تدریج، مردم را به سوی درک مسئولیت فردی و اجتماعی خود سوق دهد.
ایمان به آزادی، برابری و عدالت، زمانی به نیرویی واقعی تبدیل میشود که در دل و ذهن اکثریت جامعه جای بگیرد. تنها در این صورت است که میتوان از چرخهی استبداد و سرکوب خارج شد و آیندهای متفاوت را برای ایران رقم زد.
نقش ایمان در فرآیند تغییرات اجتماعی و انقلاب
در بررسی مفهوم انقلاب و تغییرات اجتماعی، دو نوع انقلاب برجسته میشوند: انقلاب ناشی از فقر و گرسنگی و انقلاب ناشی از خشم و انتقام. بااینحال، هیچیک از این انقلابها قادر به ایجاد تغییری پایدار و بنیادین نیستند، چرا که یکی ناشی از نیازهای مادی و دیگری حاصل احساسات زودگذر و واکنشی است. در این میان، آنچه میتواند یک تحول عمیق و ساختاری را رقم بزند، انقلاب مبتنی بر ایمان است؛ ایمانی که نهتنها نظام ارزشی جامعه را دگرگون میسازد، بلکه انسانهایی جدید با آرمانهای نوین پرورش میدهد.
انقلاب گرسنگان و انقلاب خشم
نخستین نوع انقلاب، انقلاب گرسنگان است. زمانی که فقر به مرحلهای بحرانی برسد، مردمی که حتی برای تأمین نیازهای اولیه خود ناتوان هستند، ناگزیر به اعتراض و آشوب روی میآورند. این نوع انقلاب اگرچه در ظاهر تهدیدی برای ساختار قدرت به نظر میرسد، اما به دلیل فقدان ایدئولوژی و برنامهریزی مشخص، غالباً یا سرکوب میشود یا به هرجومرج میانجامد.
نوع دوم، انقلاب خشم و کینه است که از ظلمهای مداوم حکومت بر اقشار مختلف جامعه ناشی میشود. این نوع انقلاب توسط گروههایی هدایت میشود که مستقیماً از بیعدالتیهای سیستم آسیب دیدهاند. بااینحال، این نوع حرکت نیز معمولاً گسترهای محدود دارد و تنها بخشی از جامعه را در بر میگیرد. ضمن اینکه، انگیزههای آن بر مبنای انتقام استوار است و کمتر به ایجاد نظامی جدید و پایدار توجه دارد.
ایمان؛ نیروی محرکه یک انقلاب پایدار
آنچه میتواند مسیر یک انقلاب واقعی را ترسیم کند، نه گرسنگی و نه انتقام، بلکه وجود یک ایمان مشترک است. ایمان در اینجا بهعنوان تجمیع آرزوها و خواستههای مشترک مردم تعریف میشود؛ آرزوهایی که بر مبنای ارزشهای نوین شکل میگیرند و بهتدریج ساختارهای اجتماعی را متحول میکنند. زمانی که ایمان بهعنوان یک چارچوب اخلاقی و فرهنگی در جامعه گسترش یابد، میتواند تغییراتی عمیق و پایدار ایجاد کند.
این ایمان برخلاف تصورات رایج، نه صرفاً یک مقوله دینی است و نه به ایدئولوژیهای سنتی محدود میشود. بلکه نوعی باور عمیق و هدفمند است که افراد را به سوی آیندهای مطلوب هدایت میکند. بهطور مثال، آرزوی ازبینبردن فقر، برابری حقوق زنان و مردان، رعایت حقوق حیوانات، و حذف مجازاتهای خشونتآمیز از جمله مصادیق ایمانی است که میتواند پایهگذار تحولی اجتماعی باشد.
تغییر نظام ارزشی بر پایه ایمان
با شکلگیری یک ایمان مشترک، ارزشهای جامعه نیز دستخوش تغییر میشوند. اگر در گذشته فرمانبرداری از قدرت ارزش محسوب میشد، حالا مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم جایگزین آن خواهد شد. اگر در گذشته نابرابری میان زن و مرد یک هنجار تلقی میشد، در نظام ارزشی جدید، برابری به یک اصل غیرقابلچشمپوشی تبدیل میشود. این دگرگونی ارزشها نه بهصورت ناگهانی و خشونتآمیز، بلکه بهصورت تدریجی و نهادینهشده رخ میدهد.
مواجهه ایمان با چالشهای سنت و مدرنیته
ایمان در مسیر شکلگیری خود با دو چالش اساسی روبهرو است. نخست، نگاه سنتگرایانه و مذهبی که ایمان را صرفاً در چارچوبهای دینی تعریف میکند و هرگونه ایمان غیردینی را بیاعتبار میداند. دوم، نگاه مدرنیته که ایمان را مترادف با تحجر و واپسگرایی تلقی میکند و آن را مانعی برای پیشرفت میداند. درحالیکه ایمان موردنظر برای تغییرات اجتماعی، نه در چارچوب باورهای دینی محصور است و نه در تضاد با پیشرفت و عقلانیت قرار دارد، بلکه ابزاری است برای ایجاد تحول عمیق در نظام فکری و ارزشی جامعه.
تحقق یک انقلاب پایدار نیازمند نیرویی است که فراتر از نیازهای مادی و احساسات واکنشی باشد. این نیرو، ایمان است؛ ایمانی که از تجمیع آرزوهای مشترک مردم نشأت میگیرد و با شکلگیری نظام ارزشی جدید، مسیر تغییرات بنیادین را هموار میکند. درک صحیح از این مفهوم و تلاش برای نهادینهکردن آن، کلید دستیابی به یک جامعه نوین و مترقی خواهد بود.
ایمان، امید و تحول اجتماعی
یکی از مهمترین نتایج ایمان، ایجاد امید در دل انسانهاست. داشتن ایمان، تصویری از آینده را در ذهن ترسیم میکند و همین تصویر، انگیزهای برای تلاش و حرکت بهسوی اهداف مشخص فراهم میآورد. انسان، زمانی که به فردای خود باور دارد، با امید و اشتیاق برای تحقق آرمانهایش میکوشد.
حتی در سادهترین رفتارهای روزمره، ما نیازمند هدفگذاری هستیم. برای مثال، وقتی تشنهایم، هدف ما رفع تشنگی است و برای دستیابی به این هدف اقدام میکنیم. به همین ترتیب، در مسیر انقلاب نیز، هدفی روشن و مشخص لازم است. این هدف همان ایمان درونی است که آیندهای بهتر را برای جامعه ترسیم میکند و مسیر حرکت را هموار میسازد.
نقش ایمان در بسیج اجتماعی
ایمان، نیرویی قدرتمند برای برانگیختن جوامع و هدایت آنها بهسوی تغییر است. در طول تاریخ، ایمانهای مختلف توانستهاند گروههای وسیعی از مردم را به حرکت وادارند، خواه در قالب ایدئولوژیهایی مانند مارکسیسم و خواه در چارچوب باورهای دینی مانند اسلام. بدون درنظرگرفتن نتایج این ایمانها، آنچه مسلم است، قدرت بسیجکنندگی ایمان در ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی است.
هیچ عاملی همچون ایمان نمیتواند انسانها را به فعالیت و تلاش سوق دهد و آنها را مملو از امید سازد. در دل ایمان، آرزوهای مردم برای آیندهای بهتر نهفته است. مردم، با انگیزه دستیابی به این آرزوها، به میدان میآیند و در راه آن فداکاری میکنند.
انواع انقلاب و نقش ایمان در آنها
در مسیر تغییرات اجتماعی، میتوان دو نوع انقلاب را از یکدیگر تفکیک کرد: انقلاب ناشی از گرسنگی و انقلاب ناشی از خشم و نفرت.
انقلاب گرسنگان زمانی رخ میدهد که فقر و تنگدستی به اوج برسد و مردم برای تأمین نیازهای اولیه خود، علیه وضعیت موجود قیام کنند. این نوع انقلاب، به دلیل نداشتن ایدئولوژی و چشماندازی مشخص، معمولاً به بینظمی و آشوب منجر میشود.
انقلاب خشم و انتقام نیز در واکنش به ظلم و سرکوب شکل میگیرد و معمولاً بر پایه نفرت و کینه نسبت به حکومت موجود استوار است. اما چنین انقلابی، بهجای خلق ارزشهای جدید، بیشتر به دنبال تخریب نظم پیشین است.
در مقابل، یک انقلاب ریشهای و پایدار باید بر پایه ایمانی شکل بگیرد که ارزشهای جدید را خلق کند و جامعهای نوین و تحولیافته را بسازد. ایمان، برخلاف گرسنگی یا خشم، قادر است نیروی محرکهای پایدار برای حرکت اجتماعی باشد و آرمانهای روشنی را برای آینده ترسیم کند.
لزوم بازتعریف ایمان در مسیر انقلاب
اگر هدف ما ایجاد انقلابی عمیق و ساختاری است، باید برای تبیین و گسترش ایمان تازهای تلاش کنیم. هر فردی که خود را در جایگاه یک شخصیت انقلابی تصور میکند، باید معنای جدیدی از ایمان را به جامعه عرضه کند و آرمانهای خود را با مردم در میان بگذارد.
در این میدان گسترده از باورها و ایدههای متفاوت، افراد باید امکان انتخاب ایمان و آرمان مطلوب خود را داشته باشند. در چنین شرایطی، انسانهایی که به آیندهای روشنتر ایمان دارند، با امید و انگیزه برای تحقق آن تلاش خواهند کرد.
سرنوشت انقلاب بدون ایمان
درصورتیکه انقلابی بر مبنای ایمان و آرمان مشخصی نباشد، مسیر آن نامعلوم خواهد بود و میتواند به هر جهتی کشیده شود. در چنین وضعیتی، انقلاب ممکن است به دست گروههای مختلف بیفتد که اهداف متضادی دارند و این خود به آشفتگی و سرگردانی در آینده سیاسی و اجتماعی کشور منجر میشود.
همچنین، اگر انقلابی صرفاً بر پایه مسائل اقتصادی و نارضایتیهای معیشتی بنا شود، ممکن است بدون داشتن برنامهای مشخص برای آینده، تنها ساختارهای فعلی را تخریب کند، بدون آنکه جایگزینی کارآمد برای آنها ارائه دهد. نمونهای از این وضعیت، انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که در نهایت به پیروزی حزب جمهوری اسلامی انجامید، بدون آنکه نگاه جمعی و منسجمی نسبت به ایجاد ساختارهای نوین وجود داشته باشد.
ایمان، عنصر اساسی در هر انقلابی است که بهدنبال تحول پایدار است. گرسنگی و خشم میتوانند جرقههایی برای اعتراضات اجتماعی باشند، اما آنچه یک انقلاب را به پیروزی و استمرار میرساند، وجود ایمانی مشترک است که ارزشها و آرمانهای جدیدی را برای جامعه ترسیم کند. انقلاب بدون ایمان، مسیری نامعلوم خواهد داشت و ممکن است به هر سرنوشتی دچار شود. بنابراین، برای شکلگیری یک تغییر عمیق و بنیادین، باید بهدنبال ساختن ایمانی باشیم که نیروی محرک یک جامعه تحولیافته باشد.
ضرورت ایمان جمعی در تحقق یک انقلاب پایدار
عدم انسجام آرمانها و پیامدهای آن در انقلابها
بررسی انقلابهای تاریخی نشان میدهد که نبود یک ایمان جمعی منسجم، موجب سردرگمی در مسیر انقلاب و در نهایت، واگذاری قدرت به گروهی خاص میشود. در بسیاری از انقلابها، گروههای مختلف هر یک با آرمانهای جداگانهای وارد میدان شدند، اما تنها وجه اشتراک آنها، هدفی سلبی یعنی سرنگونی حکومت پیشین بود. این فقدان انسجام، موجب شد که در نهایت، گروهی با بیشترین نفوذ یا سازمانیافتگی، کنترل اوضاع را به دست گیرد، بدون آنکه نمایندهی تمام مردم باشد.
تجربهی انقلاب ۵۷ و غیبت یک ایمان جمعی
در انقلاب سال ۵۷ ایران، جریانهای مختلفی از چپگرایان و کمونیستها تا نیروهای مذهبی، هر یک اهداف خاص خود را دنبال میکردند. کمونیستها در پی حکومت سوسیالیستی بودند و نیروهای مذهبی بهدنبال نظام اسلامی. اما هیچیک نتوانستند یک ایمان مشترک و جمعی ایجاد کنند. این تشتت در باورها، سبب شد که پیروزی انقلاب نه حاصل یک حرکت هماهنگ، بلکه نتیجهی برتری یافتن یک گروه بر دیگران باشد. در نهایت، گروهی که قدرت بیشتری در اختیار داشت، مسیر انقلاب را به نفع خود تغییر داد و دیگر جریانها به حاشیه رانده شدند.
نقش ایمان در ایجاد یک انقلاب پایدار
برای دستیابی به یک انقلاب واقعی و پایدار، ایمان عنصری حیاتی است. همانطور که برای سادهترین کارهای روزمره نیاز به هدف داریم، تغییر بنیادین در ساختار جامعه نیز بدون یک ایمان مشخص ممکن نیست. این ایمان نباید تنها به سرنگونی حکومت محدود شود، بلکه باید تصویری روشن از آینده ارائه دهد و آرزوهای مشترک تمام مردم را در بر بگیرد.
ایمان جمعی؛ نیروی محرکهی حرکت انقلابی
اگر انقلاب قرار است جمعی باشد، ایمان آن نیز باید جمعی باشد. زمانی که چنین ایمانی شکل بگیرد، هر فرد میتواند انعکاسی از آرزوهای خود را در آن ببیند و به سمت آن حرکت کند. این ایمان، امید و هدفی مشترک به مردم میبخشد و آنها را به تلاشی هماهنگ برای ساختن آیندهای نوین وادار میکند.
آنچه امروز بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه صرفاً خشم و نارضایتی، و نه یک حرکت کورکورانه، بلکه ساختن ایمانی است که مردم را در مسیری مشخص هدایت کند. بدون این ایمان، هر انقلابی در نهایت به مصادرهی قدرت توسط گروهی خاص منجر خواهد شد. در بخشهای بعدی، تلاش خواهیم کرد تا مفهوم این ایمان و نقش آن در ایجاد یک تغییر بنیادین را بیشتر بررسی کنیم.
جمعبندی:
تحولات اجتماعی و انقلابها، بدون داشتن یک نیروی محرکهی فکری و ارزشی پایدار، محکوم به شکست یا مصادره توسط گروهی خاص هستند. بررسی انواع انقلابها نشان میدهد که شورشهای ناشی از گرسنگی و انتقام، هرچند ممکن است تغییراتی سطحی ایجاد کنند، اما بهدلیل نداشتن یک آرمان مشخص، به هرجومرج یا استبداد جدید ختم میشوند. در مقابل، انقلابی که بر پایهی ایمان بنا شود، میتواند مسیر یک تحول بنیادین را هموار کند.
ایمان در اینجا بهعنوان یک نیروی جمعی تعریف میشود که فراتر از باورهای دینی یا ایدئولوژیک صرف، آرزوهای مشترک مردم را در بر میگیرد. این ایمان نهتنها مردم را به حرکت وامیدارد، بلکه امید و انگیزهای برای مبارزهی هدفمند در جهت یک آیندهی مشخص فراهم میکند. بدون چنین ایمانی، انقلابها تنها به تغییر ظاهری قدرت منجر میشوند و سرنوشت آنها، تکرار اشتباهات تاریخی خواهد بود.
پس اگر هدف، ایجاد یک تغییر عمیق و پایدار است، ابتدا باید ایمانی مشترک و آیندهای روشن را ترسیم کرد. این ایمان، نیرویی است که مردم را متحد میکند، آنها را از تردید و سرگردانی رها میسازد و انقلابی را رقم میزند که نهتنها حکومت را تغییر میدهد، بلکه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و ارزشی را نیز دگرگون میسازد.