وقتی باور، به ابزار مقاومت تبدیل شد | واژههاییکه از دل مرامنامه، اخلاق را بازنویسی کردند
باور،
اگر فقط تکرار باشد،
خودش تبدیل میشود به سلطه —
سلطهایکه نه از جنس خشونت،
بلکه از جنس عرف است.
در جهانیکه اخلاق،
با سنت تعریف میشود،
و مسئولیت،
فقط در چارچوب اطاعت معنا دارد،
واژههایی هستند
که از دل همین مرامنامه،
اخلاق را بازنویسی کردهاند.
آیا مرام،
فقط مجموعهای از بایدها و نبایدهاست؟
یا میتواند
فلسفهای باشد
برای مراقبت از جانها؟
وقتی واژه،
از دل باور برخیزد،
دیگر نه فقط قانون،
بلکه کنشیست برای ساختن جهانیکه
در آن،
هیچ جانِ بیصدایی
فراموش نشود.
📘 جایی هست که این بازنویسی،
نه فقط توصیف شده،
بلکه واژهبهواژه زیسته شده —
در اثریکه مرامنامه را
نه بهعنوان دستور،
بلکه بهعنوان دعوتی به آزادی، برابری و مراقبت تعریف میکند:
مرامنامه
اخلاق،
وقتی از دل باور بجوشد،
دیگر نه فقط عرف،
بلکه کنشیست
برای ساختن جهانیکه
در آن،
واژهها
هنوز جرأت دارند
از مرام بپرسند ✍🏽🕯