وقتی زمان به قفس تبدیل شد | واژههاییکه از دل دوران، آزادی را بازخواست کردند
زمان، اگر فقط تکرار باشد،
دیگر نه جریان دارد،
نه معنا —
فقط قفسیستکه واژهها را
در خود زندانی میکند.
در جهانیکه هر روز شبیه دیروز است،
و هر تصمیم،
فقط بازتکرار انتخابهای قبلیست،
انسان،
نه آزاد،
بلکه اسیر دوران است.
آیا زمان،
فقط حرکت عقربههاست؟
یا ساختاریستکه قدرت،
با آن نظم را تحمیل میکند؟
و اگر نظم،
فقط ابزار کنترل باشد،
آیا دوران،
خودش زندان نیست؟
واژههایی هستند
که از دل همین تکرار،
معنا را بیرون کشیدهاند —
نه برای فرار،
بلکه برای بازتعریف.
واژههاییکه پرسیدند:
اگر زمان،
فقط قفس باشد،
آزادی کجا معنا میشود؟
📘 جایی هست که این پرسش،
نه فقط مطرح شده،
بلکه واژهبهواژه تحلیل شده —
در اثریکه دوران را
نه بهعنوان زمان،
بلکه بهعنوان ساختار قدرت بررسی کرده:
دوران
آزادی،
وقتی از دل زمان بجوشد،
دیگر نه فقط لحظه،
بلکه کنشیست
برای شکستن قفس —
و واژه،
گاهی تنها پرندهایست
که هنوز جرأت میکند
از دوران عبور کند ✍🏽🕯