Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

دانلود رایگان داستان کوتاه جان‌یار اثر نیما شهسواری

داستان کوتاه جان‌یار در دو نسخه متنی و صوتی - همینجا بخوانید یا نسخه صوتی را گوش کنید

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم داستان کوتاه صوتی جان‌یار در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات داستان کوتاه جان‌یار

از مجموعه داستان‌‌های کوتاه کتاب دَوَران
37:31
مدت‌زمان:
  • نویسنده: نیما شهسواری
  • فرمت‌های ارائه شده: 🎧کتاب صوتی، متن داستان کوتاه
  • پلتفرم‌های انتشار: وب‌سایت جهان آرمانی، یوتیوب، اسپاتیفای و...
  • نحوه دسترسی: پخش آنلاین – دانلود رایگان
  • موسیقی متن: نامشخص
  • راوی: نیما شهسواری

متن داستان کوتاه جان‌یار

دسترس به متن کامل و مطالعه آنلاین داستان کوتاه جان‌یار

انسان به تنگ آمده‌ای از دنیا و همنوعانش در خیابان‌های شهر قدم می‌زد و دنیا را زیر نظر گرفته بود، روزگارانی بود که از دنیا و هر چه در آن بود بیزار شده بود، او دیگر هیچ تمایلی به زندگی در این دنیا نداشت و هر چه در آن بود را سراسر زشتی و پستی می‌دید، از آدمیان به تنگ آمده بود که چگونه به طول تمام این سالیان بودن‌هایشان یکدیگر را مورد خطابه قرار دادند و با بی‌مهری بر هم تاختند تا خون یکدیگر بنوشند و بر گرده‌های یکدیگر سوار شوند، او دیده بود که در طول تمام این سالیان انسان‌ها چگونه به واسطه‌ی قدرتی بزرگ در دوردست‌ها همه را به اطاعت خود در آورده‌اند،

آری درست است، آنان همه را به اطاعت قدرتی در ماورا در آوردند و بر گرده‌های آنان که سجده به قدرتی بزرگ می‌زدند سوار شدند و از آنچه آنان پرستیدند جاه و مقامی برای خود ساختند،

او دیده بود که قدرت در آسمان‌ها بدل به بازیچه‌ای به دستان همنوعانش شده تا همه را به بند در آورند، اما فریادهای بلند بیشمارانی را شنید که در برابر آن قدرت یکتا ایستادند و او را از صفحه‌ی روزگار به در کردند، او آنان را دید و این‌گونه شناخت که دوران سر سپردگی بر قدرتی در ماورا به سر آمده است، اما باز هم از دنیای آدمیان بیزار بود، باز هم از این زشتی مدام در دنیای آنان به تنگ آمده و دلش سرزمینی در دوردست‌ها را آرزو می‌کرد،

بی‌هدف در خیابان پرسه می‌زد و با هجوم این افکار ضد و نقیص در حال نزاع بود که ناگاه در برابرش یکی از ساختمان‌های سر به اسمان کشیده به کلام آمد و این‌گونه گفت:

از چه تا اینسان به تنگ آمده‌ای؟

چه چیز تو را از این انسان بودن دور کرده است؟

آیا شکوه و عظمت در خیابان‌ها را به چشم ندیده‌ای؟

آیا این بزرگی در جهان را به چشم نظاره نکرده‌ای؟

اینان همه از برکت وجود همنوعان تو است، تو یکی از آنانی و باید به این انسان بودن خود فخر کنی و بر آن ببالی

او تمام این گفته‌ها را از ساختمان غول‌پیکر ساخته به دست آدمیان شنید، لیک بی‌تفاوت از آنچه شنیده بود به راهش ادامه داد، حتی ثانیه‌ای هم نایستاد تا به او پاسخی بگوید، در ابتدا که ساختمان شروع به گفتن کرد با خود خواند شاید این صدای وجدان درون من است، بعد اصلاح کرد که شاید این صدای قدرت در ماورا باشد که امروز با من به سخن نشسته است،

آخر او را بسیار آدمیان از خود رانده‌اند، شاید این‌گونه خواسته تا به من نزدیک شود و مرا به پیش خود بخواند تا دوباره کلام تازه‌ای را به آدمیان از سوی او برسانم تا در برابر او به خاک بنشینند و تسلیم باشند

اما نه این صدای آن قدرت ماورا نیست، این‌ها توهمات ذهن یک انسان بیمار است، انسانی که امروز بیشتر از پیش به دامان این زندگی سرتاسر فریب وامانده است و هر روز در بیشمار بیماری‌های روانی غوطه می‌خورد، هر بار بر آن اسمی می‌نهد و از شناختن آن به خود می‌بالد، شاید به آنان که این بیماری‌ها را کشف کردند، جایزه‌ای هم عطا شد، مهم درمان دردها نیست، همان بازگویی دردها هم ارزشی است که به نزد آنان نهفته است

او صدای ساختمان غول‌پیکر را شنید و از کنار آن گذشت بی آنکه بداند به واقع چه کسی با او صحبت کرده است، همان‌گونه که در افکارش غرق بود کارخانه‌ای عظیم به سخن آمد و با او گفت:

ای بشر دوپا، ای والاترین جان‌های بر جهان، تو اشرف همه‌ی جانان جهانی از این بودن به خود ببال و خویشتن را دریاب

تو باید که به بودن خود غره شوی، تو بودی که آسمان و زمین را به تسلیم خود فراخواندی، بر آسمان‌ها پرواز کردی بی آنکه بالی به اختیار داشته باشی، دریاها را در نوردیدی بی آنکه بتوانی در آن نفس بکشی، زمین را تسخیر کردی و از هر ناچیز وجودی آفریدی و امروز روز شادمانی تو است، هراسان و ناامید نباش که باید از این بودن به خود ببالی

کارخانه با صدای بلند فریاد می‌زد و او صدای آن را می‌شنید، از فریادهای بی‌امان او بر جای ماند تا سرمنشأ صدای را دریابد، آنگاه که نتوانست منشأ صدای را دریابد هراسان فریاد زد:

تو کیستی که با من به سخن آمده‌ای؟

از وجود حقیر من چه می‌خواهی

کارخانه با صدایی بلندتر از پیش فریادکنان خواند:

من یکی از خلق‌های تو بر جهان هستم، امروز یکی از مخلوقات دون تو در برابرت به سجود در آمده تا به تو بفهماند که تو والاترین جان‌های جهان هستی، می‌توانی به همگان سلطنت کنی و امرت بر همه واجب‌الاجرا است، باید از این بزرگی بر خود بنازی و خویشتن را فرمانروای جهانیان بدانی

او که از شنیدن صدای کارخانه بر جای خود خشک مانده بود، به تصویر کارخانه عظیم در برابر چشم دوخت و ندای او را که از دهان باز مانده‌اش به بیرون می‌تراوید گوش داد و آنگاه که بر فکرهای پراکنده‌اش فائق آمد گفت:

می‌خواهی بگویی که من والاترین ارزش‌ها بر جهانم، آیا برای این گفته‌ات دلیلی هم داری؟

کارخانه نخواست تا سخنانش را دوباره تکرار کند، پس خاموش ماند و در این خاموشی او را به دوردستی فرستاد تا باز هم برای او بسیاری به سخن در آیند، این بار نوبت به هواپیمایی غول‌پیکر رسیده بود تا با او سخن بگوید، هواپیمای غول‌پیکر با صدایی بلند رو به او کرد و این‌گونه بر او خواند:

سرور تمام عالمیان، ای یگانه جان با ارزش بر جهان، تو خالق این جهان بزرگ هستی، تو لایق نام خداوندی هستی و باید که تو را ستود، چه کس را در این جهان چنین یارایی بود تا جهان را به تسخیر خود در آورد، زمین و آسمان را از آن خود کند و به گوش تا گوش جهان فرمان براند، ای یگانه ارزش جهان من در برابر تو بر خاک خواهم افتاد و تو را سجود خواهم کرد

او که از شنیدن این نداهای ریز و درشت و این سجده بر پای خویش شادمان شده بود، بادی به غبغب انداخت و این‌گونه خواند:

آیا کسی والاتر از ما نیز به جهان بوده است؟

هواپیما و کارخانه و آپارتمان غول‌پیکر و بسیاری دیگر از هم جسمان آنان فریاد زدند:

خیر، تو والاترین جان‌ها بر جهانی

او که از این شنیده‌ها شادمان بود به راهش ادامه داد تا باز بسیاری به ستایشش در آیند، به طول مسیری که طی می‌کرد، بیشمارانی در برابرش به تعظیم درآمدند و او را ستایش کردند، سازه‌های غول‌آسا و عجیب جهان، اختراعات و کشفیات بزرگ آدمیان همه و همه در برابر پای او به سجده افتادند و او را به عنوان بزرگ‌ترین خالق جهان پرستیدند و همگان به او خواندند که اگر در دیربازی شمایان بر آن بودید تا خالقی در ماورا را ستایش کنید و بر آن عشق بورزید، در برابر او به خاک افتید و او را سجود کنید، بدین مرتبت بود که شمایان می‌دانستید که خالق بر جهان هستید و با این فهماندن بر دیگران روزی خویشتن بر آن تخت والاگوهر خواهید نشست

او با ستایشگرانی که در برابرش به خاک می‌افتادند به راهش ادامه می‌داد و هر بار بر این بزرگی خود می‌بالید، دیگر از آن ناراحتی در پیشترها خبری نبود، فکرش را این بزرگی پر کرده بود و به هر سوی که نگاه می‌برد بیشماران مخلوقاتی بودند که او را بستایند، اما کار از این هم فراتر رفت، باز هم اختراعات او و هم‌پیالگیانش به پیش آمدند و او را ستودند تا در برابر ابر ابزاری که هم نوعانش ساخته بود ایستاد و او در برابرش به خاک افتاد، ابر ابزاری که می‌توانست هر کاری را به پیش برد، او با فرمانی قدرت داشت تا نابود کند تا بسازد و ویران کند، می‌توانست خلق کند و خالقان را از میان بردارد، می‌توانست بیافریند و آفریدگان را در هم بشکند، او ابر ابزاری بود که همه چیز دنیا و فرمان جهان را به دست گرفته بود، او تجسمی از آنچه تا کنون بر او خوانده بودند بود و با این دیدن در برابر اربابش به خاک نشست خواند:

ای سرور جانان جهان، ای بزرگ مرتبت والانشین، امر تو اجابت خواهد شد، هر چه می‌خواهی را بران تا در چشم بر هم زدنی از آن تو کنم، تو باید که با این بزرگی فرمانروایی کنی و حال من اطاعت‌گر تو در برابرت به خاک نشسته‌ام

انسان سرور بر جهان شده با هزاری خدم و حشم در برابر هر بار رشد کرد و تعلیم دید، هر بار کسی او را ستایید و بر این تخت بر او جاه داد و این‌گونه آدمیانی بارور شدند و از پشت هم سرورانی به جهان راندند، اما این سروری راه دراز و بی‌پایانی بود که باید ادامه می‌یافت و هر بار بیشمارانی را به خود می‌بلعید

جعبه‌ای بزرگ، سطحی نازک و کوچک، عینکی شفاف، ذهنی آراسته همه و همه در برابر آنان نشستند و برایشان خواندند، نخست به آنان گفتند که چه کس را یارای آن بود تا چنین ابزاری پدید آورد، ابزاری که تو با دیگران به هر گوشه‌ی جهان سخن بگویی، به آنان سخن برانی و آنان را به تسلیم فرا بخوانی، چه کس را یارای این بود تا ذهن‌ها را به دست گیرد، بر آنان آنی بخواند که خویشتن بر آن فکر کرده است، چه کس را یارای آن بود تا ببیند و بر دیگران دیدن ارزانی دهد، اگر خواست چیزی را نبینند از برابرشان محو کند و اگر خواست دگرگون ببینند برایشان تصاویر تازه‌ای بسازد، آنان همه را به او گفتند و دوباره او را ستاییدند، نه او را نمی‌ستاییدند که بیشمارانی از همنوعان او را به ستایش نشستند، هر بار بر آنان کرنش کردند و هر بار در این دیوانگی آنان را مست‌تر رها کردند تا به قله‌هایی که برایشان ساخته شده دست یابند، بر آن فرمانروایی کنند و از بالاتری به که‌تران جهان بنگرند

بر آنان خواندند و آنان را آماده‌ی آن کردند که جهان در پیش رو از آنان می‌خواست، سطح‌های نورانی جعبه‌های جادو و همه‌ی ابزارهای ساخته برای مهار همنوعان همه به صدا در آمدند و آنان را پروراندند، به آنان تعلیم دادند تا در دورتری آنی را تحویل گیرند که پرورانده بودند، نظمی را که از پیش‌تری ساخته بودند، آنان بر آمده بودند تا نظام تازه را به بیشمار سربازانی مزین کنند که از خیلی پیشترها درس‌ها را فرا گرفتند

ای بزرگان جهان، باید که به جهان بزرگی کنید، باید که جهان را به تسخیر خویش درآورید، نیاکان شما در بزرگی پیش رفتند و بر دیگران فرمانروایی کردند، شما والاترین جان‌های بر جهانید، شما بزرگید و شمایان خالقان جهانید، در دیربازی به خالقی در دوردست‌ها که نه دیده شد و نه شناسانده شد سر تعظیم فرود آوردید تا از او بیاموزید تا با او همراه شوید و به آخرش از او بزرگ‌تر شوید، آری او به شما آموخت درس پروردگاری را و حال که آموخته‌اید، حال که به دست آورده‌اید، حال که یگانه خالقان جهانید، باید که از این تخت بر رویتان بهره برید، باید که به این رقابت پا گذارید، باید که برترین شوید، باید که گوی سبقت از دیگران بربایید

صدای یکتایی زمین و اسمان را فرا گرفت، همه بلند فریاد می‌زدند، یکتایی، یکتایی، وحدانیت، توحید، یگانگی

صدا زمین و اسمان را درمی‌نوردید و سطح‌های نورانی جعبه‌های جادو، اعلانات خیابانی، مردمک‌های رقصان، ذهن‌های دربند، آنچه از پیش‌ترها بر آنان خوانده شده بود را دوباره فراخواندند، دوباره و صدباره تکرار کردند، به هر کوی و برزن از آن گفتند، آنگاه که خواب بودند در گوش‌هایشان زمزمه کردند، آنگاه که به خیابان بودند در برابر دیدگانشان به رقص در آمدند، آنگاه که در تفریح بودند به لذتی در رویایشان بدل شدند و از هر غنیمتی بهره جستند تا به آنان بخوانند که راز به زیستن در برتری و برتری‌طلبی است، باید که یکتا بود، باید که بی‌همتا شد، این خرقه‌ی خالق بودن تنها زیبنده‌ی آنانی است که یکتا و بی‌نظیر باشند،

به آنان خواندند و با آنان تکرار کردند تا آنان بدانند که والاترین ارزش‌های جهان انسان است، آن هم انسانی در فردیت خویش غرق مانده است،

یک انسان می‌تواند به جایگاه خدایی برسد، می‌تواند همه چیز را تسخیر کند، می‌تواند یکتا و مانا باشد، می‌تواند همه چیز را از آن خود کند و باید که خالق جهان یکتا باشد، بدوید و در این کارزار جان‌ها را بدرید، بدرید و بی‌همتا شوید، بدرید و یکتا شوید، تاج‌ها را به دست گیرید و جهان را از آن خود کنید

جهان پر شد و همه جا را پر کرد از این رقابت خوانده شده، باید که هر چه در برابر بود را از میان می‌برد تا به این جایگاه رفیع دست می‌یافت، باید که همگان را در هم می‌شکست تا یگانه‌ی جهان می‌شد، باید همگان در جنگی مداوم به رقابت می‌پرداختند تا یگانه‌ی جهان شوند و این‌گونه بود که جهان را رقابتی بی‌پایان فرا گرفت و همه را به کام خود فرا خواند

جهان پر شد از رقابت، رقابت بر سر بهترین بودن، بر سر برترین خوانده شدن، بر سر خالق بودن، ابزار ساز بودن همه دست به دست هم دادند تا این ارزش خودساخته را بر همگان بفروشند و خریداران بیشمارش در هر کوی و برزن در برابر دکه‌های فروش این رقابت به سر و صورت هم کوفتند و یکایک را زخمی و بیمار کردند،

جهان جهان فردیت بود، همه چیز از آن فرد انسان‌ها بود و هر انسان در این انسان‌پرستی تازه ساخته به دست همنوعانش می‌توانست به این مرتبت والا دست یابد، مرتبی که به طول هزاران سال در دوردستی بود، هزاران سال با طمع بیشمارانی به آن چشم دوختند، به آن جایگاه قدسی که هیچ‌گاه نتوانستند بر آن نزدیک شوند، این قدیسه‌ی در دوردست‌ها تنها از آن پرستیدن بود، بسیاری هر بار می‌آمدند و این جایگاه قدسی را تطهیر می‌کردند در برابرش به خاک می‌نشستند و بزرگی‌اش را ستایش می‌کردند اما روزی توانستند تا جایگاه آن قدرت نادیده را با قدرتی بر زمین تغییر دهند، در میان همان تنگ بلورین بود، در همان دوردست‌ها که یک‌باره سیمای تازه‌ای جایگاهش را گرفت، از آن خود کرد، غصب کرد و بر سر جایگاهی واهی به جان هم افتادند به نزاع یکدیگر را کشتند و سرآخرش این جایگاه قدسی به زمین آمده بود، بی‌هیچ خدشه بر آن تخت زرین و می‌توانست هر کسی آن جایگاه را از آن خود کند، باید در ابتدا می‌خواند که انسان والاترین ارزش‌ها است، باید می‌خواند که انسان خالق جهان پیرامون خود است، باید باور داشت به کرامت و عزت انسانی به اشرف بودن و والایی‌ات این جاندار، به یکتا و بی‌همتا بودن او و بعد از قبول کردنش باید که به فردیت او احترام می‌گذاشت و وارد بازی رقابت می‌شد، باید قبول می‌کرد که بیشمارانی به درد آلوده خواهند شد تا دنیا یک سرور به خود ببیند، هر چند که بر این جایگاه عطا کردن بخشنده شدند و راضی بر آن بودند تا هر دیار هر کشور، هر شهر هر روستا هر مدرسه هر اداره هر کارخانه و هر جاه و بیجاه دیگری خالقی به خود داشته باشد،

خالقان مخلوق می‌خواهند، حاکمان محکوم می‌خواهند، اربابان برده می‌خواهند و عامران غلامان حلقه به گوش، پس دنیای حاکم و محکومان ساخته شد و این انسان در بند آمد تا خویشتن را در این رقابت به والاترین بدل کند

میدان‌ها به پا بود همگان در این رقابت به جان هم افتادند و او باز هم راه می‌رفت، چندی بود که از آنان خسته شده بود، چندی بود که از این دریدن‌ها به تنگ آمده بود اما داستان مخلوقان و خالقان را دوباره تصویر کرد و بر او چهره نمایاند،

دوباره به او خواند تا آنچه بر او مستولی شده است را از وجودش دور کند، او جز محکومان بود اما دنیا به او خطابه‌ای خواند که باز هم می‌توانی حاکم شوی، هر که در برابرت است را به محکوم خود بدل ساز،

او کیست؟

آیا کارگری در پیش روی تو آمده تا کار کند؟

حال از این افیون در برابر استعمال کن و از آن لذت ببر، قدرت در پیش روی را بی‌عفت کن، او را بدر و به جانش در آی با او همخوابگی کن، او از آن تو است، بر او بتاز و بتازان امروز جهان جهان فردیت است، همه چیز از آن تک تک افراد این جمع‌ها است، برای شمایی است که به خویشتن ایمان آورده‌اید، به بزرگی خود هم‌‌قسم شده‌اید و این دار دنیا با هر چه ناملایمات است فرصت یک‌بار هم‌خوابگی با قدرت را به شما خواهد داد،

برای داشتنش مشق کنید، چگونه او را بخوابانید، چگونه او را به آغوش بکشید، چه کنید که رام بر شما باشد که سر بر شما ساید، اگر به درستی از او هم‌خوابگی گیرید به نهایش بارور خواهد شد، شاید یک کارگر را به هزاری بدل کرد و آن قدر برایتان زایید که آخرش به کشوری حکم راندید، باید زبان او را در بستر بدانید او را به خدمت خود در آورید، با او عشق‌بازی کنید و رام خود در جهان رهایش کنید تا باز بیشمارانی را برای شما به بند در آورد

حال که بیشمار مخلوقان بر او خوانده بودند، حال که مدام سطح نورانی در دستش به او تکرار می‌کرد که خویشتن را دریاب که به بزرگی خود فکر کن که در این رقابت از دیگران پیشی بگیر، حال که قدرت با چشمک‌ها و رقص‌های شهوانی‌اش او را به خود فرا می‌خواند، یکی در درد در کنار خیابان به خود می‌سوخت، در درد جان می‌داد

خواست بی‌پروا به یاری از او بشتابد، خواست جانیار او شود که سطح نورانی دوباره درس‌ها را تکرار کرد، ذهن در بند برایش خواند، تو باید که به خود بیندیشی، این صحنه‌ی روزگار از آن تو است، باید همه را در بند خود برای رسیدن به آنچه امیال است در آوری، آنگاه بود که سطح نورانی را در برابر نگاه‌های دردآلود او گرفت و شروع به تصویر گرفتن کرد

او تنها نبود در گوشه‌ی دیگری از جهان دختری را زنده زنده سوزاندند، جرمش چه بود؟

او هم در برابر قدرت یکتایی ایستاده بود، چه تفاوت که آن قدرت یکتا در اسمان باشد و یا در تنگ بلورین زمین، از خوبان باشد یا اهریمن بدسیرت و بدصورت او در برابر قدرت ایستاد و سوزانده شد،

بیشمارانی به سودای آنچه رسیدن قدرت بر آنان بود آتش بر جان او شدند و بیشمارانی دیگری برای آنچه قدرت در کمین بود به تصویر با سطح نورانی ساختند و تصاویر از دردها به آسمان و زمین نقش بست تا بر قدرت آنان بیفزاید تا بیشترانی آنان را بشناسند، از آنان باشند، به دنبال آنان بروند و این‌گونه در این رقابت دیوانه‌وار از دیگران پیشی گیرند،

وای کسی در درد جان می‌کند و به رنج وامانده است، بیایید و او را دریابید، بیایید و به داد او برسید، بیایید و داد او را از دنیا بستانید

این ندای آرامی بود که محکوم به دیوانگی خوانده شد، این ندایی در کورسویی بی‌توان بود که محکوم به نشنیده شدن بود، اما فریادهای بلند و رسا هر بار محکم‌تر از پیش به گوش رسیدند، به مردمک‌های چشمان کور بیشماران نقش بستند، به ذهن‌های در بند نشستند تا او را در نیابند و از او سکویی برای پریدن خویش بسازند، سکویی برای آنکه در این فردگرایی و یکتاپرستی به آنچه در آرزوی آن بوده‌اند، دست یابند، باید که این‌گونه باشید، باید که خویشتن را دریابید آخر به شمایان از همین درس‌ها آموخته‌اند، چه چیز فرای آن آموخته‌اید که امروز بتوان از شمایان طلب آن کرد، امروز هیچ ندارید جز آنکه به خویشتن در خویش بنگرید و او را پاس بدارید که این‌گونه جهان شما را پرورانده است

اگر در کارخانه‌ای سرکارگر شدید اگر کسی از رنج برای چندی به دور از کار ماند، باید که او را بدرید، باید که او را طعمه کنید که به همین دام‌ها می‌توانید در این یگانگی غوطه بخورید، می‌توانید به آنچه برایتان ساخته‌اند، دست یابید، اگر دانستید که با ساختن آن ابزار بیشمارانی را به درد وانهاده، از کار بیکار کرده، به آتش سوزانده و در درد وامانده‌اند، بسازید که این یکتایی و فردپرستی یگانه ارزش جهانتان شده است، به حال شمایان چه سود که همه چیز را برای خویشتن می‌خواهید، همه‌ی دنیا از آن شما است، باید بیایید و در این فرمانروایی از دیگران پیشی گیرید

شاید روزی نیاز بر آن بود تا چهره تطهیر کنید، شاید برای فرمانروا شدن باید که بر دیگران مهر می‌ورزیدید، باید که به دیگران مدد می‌رساندید و این‌گونه بود که شمایان فرا خوانده شدید تا در این بازی تازه به نقش تازه‌ی خود جان ببخشید

آمده‌اند آنان که والانشینان جهان ما هستند، آنان که با ارزشان دنیا ما هستند، آمده‌اند تا به کرم خویش بیشمارانی را ارزانی دهند از آنچه زندگی است و تنها آنان لایق به آن بوده‌اند، بیایید ای درماندگان، بیایید و از این تحفه‌ها لذت برید، آنان شمایان را برای مرتبتی سیر خواهند کرد تا بر اریکه‌های در برابر چنبره زنند، می‌آیند و از لقمه‌های دزدی به شمایان عطا خواهند کرد تا بیشتر بر تخت‌های طلایین منزل کنند،

از خودتان خورده‌اند و به خودتان اضافاتش را پس خواهند داد، پس بر پای آنان که به درازای سالیان خونتان را مکیده‌اند، بوسه زنید و بر خاک از آنچه به شما تحفه داده‌اند لذت برید تا آنان به آسودگی آنجا که تصویری از زیبایی در ریا به خویشتن نقش داده‌اند بر گرده‌های لاجانتان سوار شوند و دوباره به پیش روند، این مرتبت تنها از آن آنانی است که این درس‌ها را بهتر آموخته‌اند که در این کلاس‌ها با جان و دل بیشتر گوش سپردند و این‌گونه در این ارزش تازه ساخته فارغ از هر چه تحصیل است یکتا شده‌اند

آنان از این پس راه‌های تازه را خویشتن خواهند ساخت، حتی اگر نیاز به دفاع از حقوق شمایان بود چهره‌ی تطهیر کرده خود را به نخست هر چه نگاشته بود خواهند زد، هزاری تصویر خواهند ساخت و خویشتن را به یگانگی در برابر دیدگانتان خواهند فروخت تا در مرتبی که آرزویش را کرده‌اند دست یابند،

باز هم همه چیز فدای آنچه که فردیت آنان بود خواهد شد

همه چیز از آن این فردیت آنان است، از بودن تا خوب ماندن، از مدد رساندن تا بی‌پروا خوانده شدن، از در جنگ ماندن تا تغییر از هر چه نیکی و بدی است، اگر جهان خواست تا بدرند، آنان خواهند درید تا در این رقابت از دیگر درندگان پیشی گیرند و اگر جهان طالب ارزشی به خوب بودن بود آنان آمده تا بزرگ در این تصویر تازه ساخته شوند

چگونه باید که در برابر اینان ایستاد، چگونه باید به آنان فهماند که این فردیت بی ارزش و پوشالی است، در جهانی که از هر سوی به هر کوی و برزن درسی از این دیوانگی خوانده شده است، چگونه می‌توان با این گلوهای دریده شده از ناله‌های مداوم ایستاد و فریاد زد، این حنجره‌ها را از کمی پیشتر بریده‌اند، اگر نبریده داغ‌دار کرده‌اند، اگر داغ دار نباشد به زخم خونین مانده است و اگر به آن هیچ نتاختند آن‌قدر صدا از هر گوشه به رویشان نشاندند تا این نجواها در میان همه‌ی فریادهای بی‌امان آنان ناپدید و ناهویدا شود، اما مگر می‌توان در برابر آنان مسکوت ماند، مگر می‌توان آن ارزش‌های زشت پیشین را از میان نبرد و دوباره در این ارزش دیوانه‌وار تازه ساکت ماند که بر تخت نشسته‌ی پیشتر را از میان برده‌ایم و این بار تخت را به طلا مزین کرده‌ایم، این بار بلوری از پولاد در برابرش نقش بسته‌ایم و این بار آمده تا هزاری بر آن بنشینند و هر بار در گوشه‌ای خون از شمایان بمکند

باید چه کرد با این قوم دیوانه‌ی مست که برای دریدن به پیش آمده است، باید ارزش‌ها را دوباره و از نو فرا خواند، باید فریاد زد از جمعی به بزرگی همه‌ی جانان جهان، باید دوباره همه چیز را صرف کرد، باید به آنان فهماند که این ساختن‌های بی‌فایده بی‌ارزشی است، باید مدد را به تصویر بزرگ‌تری در برابر دیگران نقش داد، باید به عاطفه و مهر به آنچه عشق خطاب شده است دوباره همه چیز را تصویر کرد، اما آنان که همه چیز را به سود خود غارت خواهند کرد

بگذار تا غارت کنند، بگذار تا ارزشی از برابری تصویر کنیم و این هم‌خوابگان به قدرت، این مسخ‌شدگان به عشرت در آن غوطه بخورند و آنگاه که خویشتن را به همرنگی با جماعت برای بزرگی بدل کردند تازه خواهند فهمید که برابری ارزش جهان شده است، فردیت در میان نیست که همه جمعیت و همگان است، آنگاه از آنچه بارور شده‌اند چیزی به جای نخواهد ماند

آنگاه قدرت هرزه که به هم‌خوابگی با همگان در آمده است از زایش هزاران باره در زشتی در خواهد ماند و این بار رحمش را از دست خواهد داد، دیگر بارور نخواهد شد، دیگر توان هم‌خوابگی را از دست خواهد داد و آنگاه که دیوانگان به هم‌خوابگی او در آمدند هر چه کردند دیگر فرزندی از دیوانگی را پدید نخواهند آورد و در همان دیوانگی و به همان اتاق همه‌ی شب‌ها و روزها را در این حماقت دنباله‌دار تکرار خواهند کرد،

این بار این سیر گردون آنان را در دیوانگی‌شان وا خواهد نهاد و ما دوباره جهانی خواهیم ساخت که همه‌اش همگان باشند

همگانی بزرگ و عظیم به وسعت هر چه جان در جهان است، این بار سخن از کوچک‌کردن در میان نیست، این بار قدرتی نیست و اگر هست به خدمت همگان در آمده است، همگانی که به جان یکتا و برابرند، انسانی که این بار برابر بر دیگران ارزشی دارد به احترام بر جان دیگران،

والاتر نخواهد بود، پست‌تر شمرده نخواهد شد، اما زیبایی به نزد کسی است که بر جان دیگران احترام کند که مدد بر جان دیگران باشد، جانیاران بسیار به جهان پدید خواهند آمد که این ارزش والا را پاس بدارند و زشتی به نزد کسی است که جان دیگران را محترم نشمارد، این جهان فردیت نیست، هر چه فردیت است را از میان خواهد برد، به تو فرمانی نخواهد داد تا دیوانه شوی و همگان را به تسخیر خود در آوری، نیامده تا بر دیگران فرمانروایی کنی

حال که او دوباره به خیابان‌های شهر راه می‌رود، آنگاه که برایش زمین و اسمان خواندند، آنگاه که آپارتمان‌های غول‌آسا و کارخانه‌ها و سطح نورانی و ابر ابزار خواند او هیچ نشنید، به خود طعنه زد که من از صدای باد خواهم شنید، من از نجوای باران خواهم پرسید، من از مادرم که ریشه در خاک دارد مشورت خواهم کرد، من از جان جهان و حیوان خواهم آموخت و این‌گونه با آنان خلوت کرد، با آنان نشست و برخاست کرد و از همه از ندای قلبشان از صدای فراخشان از نجوای در ذهنشان خواهد شنید

که جان یگانه ارزش دنیا است، به آن احترام کنید و برای پاسداشتش از جان که والاترین گوهر به جهان است نیز بگذرید که ما به همین یار بودن و مدد رساندن آزاده نام گرفتیم و پرواز کردیم بی‌بال و بی‌هیچ ابزار که به رؤیا و در آرمان‌های بلندمان هر بار پرواز می‌کنیم

7 1

نسخه صوتی داستان کوتاه صوتی جان‌یار

شنیدن داستان کوتاه و دانلود رایگان جان‌یار

نسخه ویدیویی داستان کوتاه جان‌یار

دیدن و شنیدن داستان کوتاه و دانلود رایگان جان‌یار

شنیدن به داستان کوتاه صوتی جان‌یار از اسپاتیفای

🎧 پادکست داستان کوتاه شنیدن در اسپاتیفای و پلتفرم‌های دیگر جان‌یار

پخش آنلاین داستان کوتاه صوتی جان‌یار از یوتیوب

تماشای ویدیوی داستان کوتاه روایت صوتی و تصویری جان‌یار

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات
برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

بیشتر از آثار صوتی نیما شهسواری بدانید

آثار صوتی نیما شهسواری شامل

 

تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است

همچنین شما نیز می‌توانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد

آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است

تمامی این آثار در قالب‌های مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،

برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد

در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز می‌شود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … می‌پردازم.

اینجا جایی است که صدای ما تلاش می‌کند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهام‌بخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.

آیا به دنبال تجربه‌ای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاه‌های متنوع هستید؟

آیا علاقه‌مند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟

پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.

به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد

بی‌شک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است

اما فرای این اشتراک‌گذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما می‌توانید در کنار ما باشید

راه‌های بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما می‌توانید در زمینه ترجمه‌ی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وب‌سایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید

فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما می‌توانید با عضویت در وب‌سایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما می‌توانید از طریق ارسال پست در وب‌سایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید

تمامی آثار نیما شهسواری در وب‌سایت جهان آرمانی در اختیار شما است، 

نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره می‌توانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وب‌سایت جهان آرمانی بدست آورید،

فرای وب‌سایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرم‌های پادکست‌گیر در اختیار شما است از جمله این برنامه‌ها

 

فرای برنامه‌های پادکست‌گیر شما می‌توانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید

 

برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامه‌ی پادکست‌گیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید

راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است، 

در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوش‌خراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود

اگر خواستید در تغییر زشتی‌های این دنیا همراه ما باشید با اطلاع‌زسانی به دیگران بزرگ‌ترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود

ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم

با تشکر

نیما شهسواری

sing 1

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

blank

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.