Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

داستان کوتاه صوتی شرم

راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن داستان کوتاه صوتی شرم اثری از نیما شهسواری

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم داستان کوتاه صوتی شرم در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات داستان کوتاه صوتی شرم

عنوان : شرم

کتاب : سبوعیت

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 20:28

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن داستان کوتاه شرم

مادر، اگر پدر دست به اندامم بزند من یا او مرتکب زشتی شده‌ایم؟

این سؤالی بود که من در دوازده سالگی از مادرم پرسیدم

او با شنیدن این جمله از من خشمگین شد، بر سرم فریاد کشید، مرا به باد ناسزا گرفت و این‌گونه خواند:

او پدر تو است، هیچ کار او بی حکمت نیست

لال شدم، سکوت کردم و همه چیز را به اندرون خوردم، او با قاطعیت پاسخ مرا داده بود، دیگر جای هیچ مقاومتی در میانه نبود، باید می‌پذیرفتم که او یا من هیچ کار اشتباهی نکرده‌ایم و بازگو کردن این حرف از من به نزد مادر تنها خشم او را برانگیخته است

سردرگم و کلافه بودم، چرا دستان او برایم تا این حد ناخوشایند و بیمارگونه می‌نمود، چرا کابوس شب‌هایم تنها نزدیکی پدرم به نزد من بود، چرا همیشه خود را از او پنهان می‌کردم؟

نمی‌دانم چرا، اما دستان او برای این کرده به میان نیامده بود، دستان او باید که به مهر مرا در آغوش می‌کشید، باید مرا به خود میفشرد بی آنکه ذرهای راه به کابوس‌هایم بگشاید، اما او که هیچ‌گاه مرا تنگ به خود نفشرد

او که هیچ‌گاه مرا بوسه‌ای نکرد

او که مرا با محبت به سوی خود فرا نخواند

این چه دستی بود که تا کنون به مهر به رویم باز نشد و به یکبار مرا در خود اسیر کرد؟

دستانش به دورم حلقه شد، گریبانم را گرفت، مرا آلوده به جنون کرد

آی پدران، وای مادران کجایید من آمده‌ام تا بازیچه‌ی دستان شما باشم، دستانتان را به روی من بگشایید

گاه و بیگاه این ورد زبانم بود، به سوی مردان و زنان می‌رفتم، از آنان درباره‌ی داشتن فرزند می‌پرسیدم و آنگاه که می‌گفتند فرزندی دارند برایشان این‌گونه می‌خواندم

مرا با دستان خود به حصر برید، مرا به خود بچسبانید اگر مهری در دلتان نمانده است

من کثیف بودم، من ناتوان بودم، من بیمار بودم، من را برای بهره جستن آفریده بودند،

سالیان سال در طلب آن دستان ایستادم، ایستادم تا شاید باری هم که شده است مرا به مهر به نزد خود فرا بخواند، آرام دستانم را نوازش کند، برایم لالایی سر دهد و آرام به گوشم بگوید، تو دختر من هستی عاشقانه دوستت دارم، اما آن دست‌ها هیچ‌گاه این‌گونه به نزدم نیامد، آن دست‌های زمخت مرا هیچ‌گاه تنگ به آغوش نفشرد، دستانم را لمس نکرد و هیچ‌گاه آرامم نکرد

در عوضش برای بار نخست دستی به سویم رسید، دستی بی‌مهر،

نخست بار که به سویم رسید خود را به نزدش فرا خواندم، آخر من همیشه در خواب و به رؤیا آن دست‌ها را در حال نوازش خود می‌دیدم و سرآخرش به دوازده سالگی نزدیکم شد، از پشت موهایم چرخید و سلانه سلانه به پیش رفت

آنگاه که بر موهایم بود خود را آرام تکان دادم، سرم را به دستش چسباندم، دوست داشتم نوازشم کند، اما او بی‌معطلی راه کج کرد و از موهایم دور شد، بغض گلویم را فشرد من در خواب دیده بودم

من آن دست‌ها را در خواب دیده بودم، او مرا آرام نوازش می‌کرد، او مرا به خود تنگ می‌فشرد، دست بر موهایم می‌برد و ساعت‌ها آن را نوازش می‌کرد چه خبطی از من سر زده بود که دست بر موهایم نماند، حتی باری هم مرا نوازش نکرد؟

این موهای کثیف و آلوده‌ی من باعث این دوری‌ها بوده است، باید آن‌ها را به آب گرم استحمام کنم، باید آن را به بوی عطر روغن معطر کنم، باید آن‌ها را زیبا و پاکیزه نگاه دارم تا او بیشتر زمانی را در میان موهای آشفته‌ی من بگذراند، اما او این‌گونه نکرد

دستانش از موهایم به سرعت گذشت و از گردنم سر در آورد

موهای بدنم سیخ شد، نفسم به شماره افتاد و آن دست در گریبانم پیش رفت، پیش رفت و از گردنم گذشت به پایین‌تر رسید، رسید آنجایی که تازه پستان‌هایم کمی بزرگ شده بود، به شکل گردو در آمده بود و مدام نوکش درد می‌کرد،

از برآمدگی‌اش بیزار بودم، از اینکه دیگران مرا به آن خواهند دید بیزار بودم، مادر مدام می‌گفت

بزرگ شده‌ای، آن شرمگاه را بپوشان

شرمنده شدم، شرم همه‌ی وجودم را فرا گرفت، به شرم مانده در جانم نظر افکندم و دیدم در حال عبور و بزرگ شدن است، او رشد می‌خواهد، می‌خواهد مرا در این شرم به پیش برد و دست‌ها هم به پیش رفت

به پستانم رسید

نفسم ایستاد، پدرم نزدیکم بود،

او دستی به سینه‌ام فشرد، نوک پستانم را گرفت و من او را از خود دور کردم

نفس نفس می‌زدم، از جای برخواستم و از او دور شدم، به اتاقم رفتم با خود خواندم

او مرا به این شرم فرا می‌خواند، او دیده است که شرمگاهم مدام در حال رشد آمده و او به من خواهد خواند

تو در این شرم از دیگران فزونی خواهی داشت

سینه‌ی همسالانم به اندازه‌ی من رشد نکرده بود

چرا آنان پستان کوچک‌تری داشتند و شرم من در حال بزرگ و بزرگ‌تر شدن بود؟

آری می‌دانم من از آن نابکاران و پلیدان جهان هستی خواهم بود، من در شرم پرورانده خواهم شد و در این سستی اوج خواهم گرفت

درب اتاق را از پشت بستم، به پشت درب نشستم و چند بار دست بر پستانم بردم

از بزرگ شدنش بیزارم

ای کاش درون خود می‌ماندی و مرا به این شرم وانمی‌داشتی

درب کوفته شد، محکم به درب می‌زد،

او پدرم بود، او به پشت درب آمده و من دیدم که دستانش از زیر درب به پیش آمده است، مدام برایم در آسمان با دستانش خط و نشان می‌کشد اشارتش به شرمگاه من است او می‌گوید:

تو بسان هرزگان در آمده‌ای، این بزرگ شدن پستان نوید هرزگی تو را خواهد داد

دلم آن دستان در رؤیا را می‌خواهد، ای کاش نوازشی بر دستانم می‌کرد، ای کاش دست به لای موهایم می‌برد و آرام برایم می‌خواند

دختر زیبای من،

اما درب به محکمی باز شد و او به درون اتاق آمد، نه دست به موهایم برد و نه دیگر دست به پستانم کشید، تنها گفت:

دیوانه شده‌ای؟

چرا این‌گونه می‌کنی

آری من دیوانه شده‌ام، پدران و مادران بیایید مرا دریابید مرا به دستان خود بسپارید و کودکان را رها کنید

دیوانه، تو دیوانه و مسموم شده‌ای

من دیوانه و مسموم شده‌ام، آری پدر من دیوانه شده‌ام،

او به تعقیب دیوانه‌اش در آمده بود، او من دیوانه را به خود فرا می‌خواند، از آن پس هر روز به نزدیکم در می‌آمد و آرام برایم می‌خواند

دختر دیوانه‌ی من می‌خواهی با هم بازی بکنیم

می‌خواهی من ببینم اندازه‌ی پستان تو چه قدر است؟

نمی‌خواهم، نمی‌خواهم کسی بداند آن‌ها چه قدر هستند، نمی‌خواهم کسی به شرم من واقف شود، اما او پدر من است،

اگر پدر دست به اندامم بزند من یا او مرتکب زشتی شده‌ایم؟

هرگز، او پدر تو است، او صاحب و ولی و بزرگ تو است،

مادرم این را گفت، پدرم برایم خواند، همسایگان گفتند، همه‌ی مردم میخواندند نمی‌دانم اصلاً مجالی نبود تا به کسی خوانده شود، کسی را تحمل شنیدن چنین اباطیلی نبود، اگر به کسی می‌گفتم چه می‌شد، مادرم خشمگین بر سرم فریاد زد، ناسزا به من گفت،

هرزه خطابم کرد؟

نمی‌دانم اما اگر دیگری چنین بشنود چه خواهد گفت، بی‌شک مرا هرزه خواهد خواند، شاید کتک مفصلی هم به من بزند،

من دیوانه به عمویم هم گفتم

به او گفتم و او به من گفت:

چگونه به تو دست زده است

چیزی نگفتم، ادامه داد به کجای بدنت دست زده است، سرم را به زیر افکندم و او گفت، شرمگاهت

شرم در تعقیبم بود همه چیز من شرماگین بود، من شرم زده بودم و این بار پدرم آرام دستش را به رانم کشید

قرمز و به رنگ خون در آمدم، پاهایم را به عقب کشیدم و او مرا محکم به خود چسباند،

دستش را به درون ران پاهایم برد، شرمگین سر به زیر انداختم و او آرام با دستانش مرا لمس کرد همه‌ی وجودم را لمس کرد،

قلبم با فشار در حال بیرون جهیدن بود، دوبار احساس قی به من دست داد و مطمئن بودم اگر قی کنم قلبم را به برون خواهم ریخت،

اما پدر چهره‌اش تغییر کرده بود، چشمانش نیمه بسته بود، داغ شده بود و حرارتش تنم را می‌سوزاند، می‌سوختم، مرا رها کن

بگذار بروم، گریه می‌کردم، التماس کردم، مرا رها کن، بگذار بروم، به من دست نزن، من دستت را نمی‌خواهم،

مادرم آرام به گوشم می‌خواند

او پدر تو است، هیچ کار او بی حکمت نیست

به رؤیاهایم لعنت گفتم از هر چه دست بود بیزار شدم، از مهر کینه به دل بردم و همه را لعنت فرستادم

شما پدر هستید؟

مرا به دست بفشارید و از کودکتان درگذرید، او رنجور خواهد شد او درد خواهد کشید، او بیمار خواهد بود، دیوانه خواهد شد

مرا راندند، آنان مرا دیوانه خطاب کردند و باز پدرم دست را به روی پستانم فشرد،

نفسم را حبس کردم، سینه‌ها را به تو بردم، لعنت به تو کوچک شو کوچک‌تر باش،

من از این شرم و اندام بیزارم، من از بودن بیزارم، من از تو بیزارم،

از خودت، از خودت بیزارم، آری تو، تو با آن اندام بزرگ شده و شرمگاه برون آمده، تو نجاستی، تو همه را تحریک خواهی کرد

بر سر کلاس درس بودم، آنان هم بر من همین را میخواندند، معلمم گفت

مرد از وسوسه‌ی زن به زمین رانده شد

مغازه‌دار محله‌مان گفت

زن‌ها ملعون‌اند

متفکران از زشتی زن گفتند و همه مرا به این بیزاری فرا خواندند،

مادرم آرام گفت

او پدر تو است، هیچ کار او بی حکمت نیست

دستش را به روی پستانم فشرده است، آی پستانم، آی وجودم، وای تنم، بیایید بیایید مرا در خون خود بدرید، بیایید بیایید هر چه وجود من است را صاحب شوید، بیایید همه چیز از آن شما است

مادر از عمو چیزی نگفت، اما عمو مدام می‌پرسید

چشمانش را خمار می‌کرد، قرمز شده بود، عرق کرده و به من نزدیک می‌شد، گفت

پستانت را گرفت

پستانم را گرفت

فشار داد، محکم به خود مرا چسباند، حس کراهت همه‌ی وجودم را گرفته بود، با دست او را از خود پس زدم، ضربه زدم و او مستانه‌تر فریاد زد

آری تقلا کن، من تقلای تو را بیشتر دوست دارم

پدر، مادر، عمو، مردان، زنان، من برای بازی تقلا نمی‌کردم، من برای تحریک تقلا نکردم، من کسی را وسوسه نکردم

فلاسفه، آی متفکران، اندیشمندان و بزرگان، من نمی‌خواستم بدنم را بدرند

به دادم برسید، مرا دریابید، یکی فریاد مرا بشنود، من نمی‌خواستم کسی تنم را لمس کند، اما او لباسم را پاره کرد

مدام می‌گفت

تقلا کن من تقلا کردنت را بیشتر دوست دارم

پدرم نبود، نمی‌دانم او مرد بود، نر بود، او آلت مردانه‌ای داشت،

وای از این نجاست بیزارم، از این کراهت بیزارم، از مرد بیزارم، از مردانگی متنفرم، اما از زن بیشتر بیزارم

زنی برایم می‌خواند،

اگر ما وسوسه نکنیم، مردان را به این دیوانگی حاجتی نیست

آنان مرد و به تعقیب شکار ما صید شدگان خود را برای آنان ناز کرده‌ایم

نکردم، به هر چه باور دارید، نکردم، من خود را برای آنان هیچ نکردم اما پدرم آلتش را برون آورد،

خنجرش به شرمگاهم رسید، شرم ندارم، من هرزه‌ام، آری من هرزه‌ام، مرا به هرزگی بخوانید

از آلت مردان بالا میروم، با آن بازی می‌کنم، آن را به دست می‌گیرم و هر چه می‌خواهند برایشان می‌کنم، آنان مست می‌شوند، خود را در این حقارت به من می‌فروشند، واگذار می‌کنند و تن مرا می‌درند

خون نخستین از آلتم را پدرم ریخت،

او می‌گفت این تن بلورین از آن من است، خودم آن را برون داده و باید از او کام گیرم

عمویم هم فریاد می‌زد به من نیز او را بسپار که من از خون شمایانم، مرا به دست او سپرد، آنگاه که از دست خوردن گفتن، آنگاه که او رخصت پدر را شنید، پدر می‌گفت

بیایید این تن را بدرید و از این جان شیرین‌کام بگیرید، عمو هم درید

عمو نبود، مرد دیگری بود، همسر بود، مستی لایعقل بود، دیوانه‌ای در کمین بود، همه بودند، همه‌ی نرینگان همه با آلتی در دست به سویم آمدند، همه آمدند تا از آنچه آن مرد آفریده است بدرند و لذت ببرند

مادرم برای همه‌شان خواند

پدرش اذن داده هر چه می‌خواهید به حکمت او بکنید

همه هر چه خواستند کردند و حال نیز کسی آنچه دوست دارد می‌کند

دست به پستانم محکم فشار می‌دهد، مثل همان بار نخستی که پدرم فشار داد

کسی آلتم را خونین می‌کند مثل همان باری که پدرم آن را خونین کرد

او مرا به زیر دست و پایش می‌کوبید، هر چه می‌خواهد را کرده است، ببین همه کار می‌کنند اما تفاوت من از دیرباز در این است که در آن روزگار اشک ریختم و فریاد زدم و حال هر روز بیشتر از پیش از همگان بیزارم

از تو لذت بیزارم،

از پدران

از نرینگان، از مادران و از همگان بیزارم

به سویشان میروم و باز بلند می‌خوانم، پدر بیا و مرا به خانه‌ات ببر، حالا مردان زن دار آنان که کودکی در خانه دارند بیشتر از همه مرا به خلوت می‌برند و هر چه می‌خواهند با تنم کرده‌اند، همه هر چه می‌خواهند را کرده‌اند آنان با من کرده‌اند تا به کودکان چشم ندوزند، دست بر آنان نبرند،

کار مرد تمام شده است، او لذتش را برد، او به همین لذت همه کار کرده است و من دیدم طفلش را که به سویم دوید

او دوید و مرا در آغوش گرفت

دخترش دستانم را به صورتش کشید و خواست تا او را نوازش کنم آنگاه آرام به گوشم خواند

اگر پدرم دست به اندامم بزند من یا او مرتکب زشتی شده‌ایم؟

مرد می‌خندید، عمویم قهقهه می‌زد، مادرم مدام می‌گفت

او پدر تو است، هیچ کار او بی حکمت نیست

مادرم این را می‌گفت و به دور هیبت مرد می‌چرخید برایش رقص‌های شهوانی می‌کرد او را می‌آراست و او را بال و پر می‌داد

پدرم هم ایستاده بود، به کودک نگاه کرد، دستانش را در آسمان به نشانه‌ی تکان دادن پستان‌ها به هم فشرد و به من چشمکی زد

آنگاه گفت

بیا پدرت می‌خواهد با تو همخوابِ شود

من عمری خاموش بودم، لال شدم، خود را خوردم و پیش رفتم، اما حالا آن کودک دست در دست من است، نمی‌دانم، شاید با او از دیار این نرینگان و مادگان دیوانه دور شویم، شاید او را در دوردستی با خود به پیش بردم، اما می‌دانم همه جا اینان لولیده‌اند، همه جا اینان زیسته و همه جا را آلوده کرده‌اند

شاید به پیش قضات رفتم، شاید رفتم و در کنار کودکی فریاد زدیم

اگر پدری دست به اندام کودکش نه به مهر که به لذت زد او را از میانتان برانید،

او آزار است، او معنای آزار است، او زاده شده تا دیگران را آزار کند و هر که به فخر این آزار زنده است او را جای در میان ما نخواهد بود، بیمار است، مجنون و دیوانه است، هر چه که هست و نیست او را با ما و در میان ما جای نخواهد بود

وای که چه قدر کار در پیش است، چه کارها که می‌توان کرد، چگونه خود را در بطالت به خرج دهم، چگونه رنج را ببینم و خاموش بمانم، کارهای بسیار در پیش است،

حالا من و آن کودک هر دو بسیار کارها خواهیم کرد تا همه چیز را تغییر دهیم، از فکر تا کلام و رفتار همه‌ی مادگان و نرینگان

ما تغییریم، عمری به طول خواهد رفت که دوباره زاده شوند جانانی که همه‌ی دنیایشان نفی آزار است.

7 1

پخش داستان کوتاه صوتی شرم

پخش تصویری داستان کوتاه شرم

پخش داستان کوتاه صوتی شرم از اسپاتیفای

پخش داستان کوتاه صوتی شرم از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

blank

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.