سلام دوستان من نیما شهسواری و این برنامه ای به نام جان است با شما هستم.
این قسمت اول از ویژه برنامه نقد لیبرالیسم و کمونیسم هست و ما قراره تو این قسمت یه مقدمه ای نسبت به این موضوع داشته باشیم.
ممنون که همراه من هستید.
خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص ما قرار هست که در باب لیبرالیسم و کمونیسم صحبت بکنیم.
دو نوع نگاهی که جهان مدرن امروز ما رو تحت تاثیر خودش قرار داده.
خب قاعدتا نوع نگاه اقتصادی است اما در تمام ارکان زندگی شخصی و اجتماعی ما نقش پررنگی داره.
امروز ساختارهای حکومتی و سیاسی هم برگرفته از این نگاه هستند.
اگر یک مقدار هم عقب تر جهان رو نگاه میکردی دیگه در اون دوران جنگ سرد یک دوقطبی بزرگی در جهان وجود داشت که فقط و فقط دو طرفش همین لیبرالیسم و کمونیسم با نام های دیگری که ما میشناسیم وجود داشت و همان جهان غرب و شرق و بلوک غرب به عنوان نماینده کمونیسم و جهان غربی هم به عنوان نماینده لیبرالیسم شناخته میشد.
حالا هر چند که در این سالیان بعدی مقداری اشکال متفاوت مثلا همتای سوسیال دموکراسی که ما میشناسیم بوجود آمده و یک مقدار از این دوگانگی کم کرده، اما در مجموع تقریبا میشه بهش اشاره کرد.
این دوگانه لیبرالیسم و کمونیسم مهم ترین نوع نگاه در جهان مدرن هست و ما قراره در این ویژه برنامه نقدی نسبت به این دو نگاه داشته باشیم و بیشتر دربارشون صحبت بکنیم.
در باب تاریخچه فلسفه، نوع نگاه، مضراتی که داشتند و اصولا این دو نوع نگاه را با هم قیاس بکنیم و در نهایت امر هم به اون تصویر مشخصی که خودمان دوست داریم برسیم و اون راهکار رو نگاه خودمون رو هم ارائه بدیم.
در این قسمت ابتدایی هم سعی میشه که یک توضیحات کلی پیرامون این برنامه و اصولا مفاهیم لیبرالیسم و کمونیسم رو مطرح کنیم و در قسمت های آتی هم به موضوعات بیشتری اشاره کنیم.
خب اصولا وقتی ما در باب این دو معنا صحبت میکنیم به واسطه اینکه این دو معنا به شدت گره خورده با مباحث اقتصادی است، بیشتر از هر چیزی همان موضوعات اقتصادی است که ما رو درگیر خودش میکنه.
اما نمیشه این حقیقت را کتمان کرد که این دو نوع نگاه مشخص جهان پیرامونی ما و زندگی شخصی ما رو تحت تاثیر خودش قرار داده.
فارغ از اون نگاه اقتصادی مشخصی که در لیبرالیسم و کمونیسم وجود داره، آزادی های فردی و فردگرایی و اصولا اختصاص بیشتر لیبرالیسم به آزادی و کمونیسم به برابری.
اما قاعدتا نوع حکومت و نوع نگاهی که به حکومت دارند رو هم در خودش جای داده و ما سعی میکنیم کم و بیش در باب این موضوعات صحبت بکنیم.
این ویژه برنامه اصولا در باب این مساله و این نوع نگاه هست که ما وقتی مواجه میشویم با لیبرالیسم و کمونیسم یک موضوع برامون مشخص میشه.
یعنی در یک توضیح کوتاه و موجز اگر بخوایم در باب این دو نگاه صحبت بکنیم و اون رو نقد بکنیم اینگونه هستش که در لیبرالیسم روبرو میشیم با از میان بردن عدالت، قربانی کردن، برابری و برابری رو زیر پای آزادی قربانی میکنن و در کمونیسم هم موضوع دقیقا برعکس همین هست.
یعنی در اینجا آزادی هست که قربانی در برابر برابری میکنند.
برابری که دیگه کم کم نزدیک به یکسانی میشه.
یعنی در همین توضیح موجز میشه اون نقد کلی نسبت به لیبرالیسم و کمونیسم رو مطرح کرد.
یعنی دو نوع نگاه مشخصی که یکی نگاه اصلی خودش رو روی آزادی گذاشته و دیگری روی برابری گذاشته به قیمت و هزینه دیگری.
یعنی حاضرند که آزادی رو به قیمت نابود کردن برابری یا برابری رو به قیمت و هزینه نابود کردن آزادی بدست بیارن و اصولا این دو نوع نگاه بر همین پایه شکل گرفته و حالا هر چه قدر بیشتر نزدیک بشیم سعی میکنیم این عنوان مشخص و این معنای مشخص را بیشتر موشکافی کنیم و به موضوعات مختلف در این طیف بپردازیم.
وقتی در باب لیبرالیسم صحبت میکنیم یعنی همان نگاهی که امروز ما تحت عنوان بازار آزاد میشناسیم، لیبرالیسم یک ریشه تفکر تاریخی را در خود دارد.
یعنی شما از عصر روشنگری و حتی رنسانس می توانید ردپای لیبرالیسم ببینید.
متفکرین زیادی داشته، صحبت های بسزایی انجام شده تا در نهایت ما با این شکل امروزی که به عنوان جامعه سرمایهداری میشناسیم و همین نئولیبرالیسم هم که امروز در جهان خیلی نهادینه شده باهاش روبه رو میشیم.
اما تمام اینها ریشه در اون افکار ابتدایی داره.
افکار ابتدایی که در راستای پیشرفت و زندگی بهتر انسان ها بوده.
یعنی ما وقتی به تاریخ گذشته جهان نگاه میکنیم، در آن دوران ابتدایی خوب میدانیم که نوع حکومت ها همواره نوع نگاه نسبت به جهان همواره بر پایه همان تعاریف مشخص خداباورانه ای است که ما تحت عنوان فرهنگ خدا میشناسیم.
یعنی همواره استبداد و خودکامگی بوده که همه جهان را به پیش برد.
در طول تاریخ تمام کشورها فارغ از اون زنگ تفریح های کوچکی که در تاریخ ما در جای جای جهان باهاش روبرو شدیم، فارغ از اون یکدستی و هماهنگی وجود داشته در سراسر جهان پیرامون این نگاه استبدادی و اون فرهنگ خدایی که میشناسیم همه جا امپراتوری هایی بوده، پادشاهی هایی بوده که اصولا نوع نگاه و اینکه جهان را چگونه به پیش ببرند در راستای همین استبداد جمعی بوده.
اما لیبرالیسم و این نگاه یک گام رو به پیشرفت ورای زندگی انسانی بوده.
مفاهیمی که پیرامون آزادی مطرح میشود.
در عصر روشنگری در نهایت زندگی جمعی ما رو به پیشرفت میاره اما خب قاعدتا درش تناقضات زیادی هست.
نقدهای زیادی هست بهش.
اما اون ریشه ابتدایی برگرفته از همون میل به پیشرفت هست.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با این حق و مشروعیت الهی که متصور میشه و یک قدرت ماورایی رو فارغ از قدرت انسانها و زندگی عادی اونها متصور میشده، خب ما رو بیشتر و بیشتر در کام اون خودکامگی و استبداد غرق میکرد.
اما وقتی شما مواجه میشید با این نگاه های لیبرالیسم، برای درهم شکستن این قدرت و یگانگی، خب مواجه میشید با پیشرفتی که حالا انسان ها میتونستن برای بهتر زیستن خودشون انجام بدن.
پس ریشه ی ابتدایی لیبرالیسم برمیگرده از دوران روشنگری و این تفکرات برای درهم شکستن این قدرت واحده و این مشروطهای که این مشروعه ای که این مشروعیتی که به واسطه یک قدرت آسمانی و اون نگاه مستبد خدایی و اون فرهنگ شکل گرفته.
خب کم کم انسان ها سعی بر این داشتند که مقداری از این خودکامگی هارو کم کنند.
یکی از اون نقاط مشخص هم همین ارزش دادن به فردیت انسان هاست.
چیزی که شاید امروز در نگاه لیبرالیسم اون نقطه نقد اصلی ما باشه و بیشترین پیکان ما برای نقدها نسبت به همون باشه.
اما در دورانی که شکوفایی لیبرالیسم داشته اتفاق می افته.
اتفاقا انسان ها نیازمند اون آزادی های فردی بودند.
نیازمند این بودند که اون ارزش بهشون داده بشه و از اون نگاه آلوده گذشته ذره ای دور بشن.
یعنی اون نگاهی که همه رو همتای رعیت تصور میکرد و این رعیت رو در برابر میذاشت تا یک جماعتی بیان و ازشون سو استفاده بکنند.
حالا این بزنگاهی که تحت عنوان روشنگری اتفاق می افته حالا سعی میکنه یه مقداری از اون زیر یوغ و اسارت خارج کنه زندگی جمعی انسان ها.
پس ما میتونیم رد پای لیبرالیسم رو از اون نقطه ببینیم.
از این دور شدن از مشروعیت آسمانی.
از این دور شدن.
از این بردگی و بندگی و رعیت بودن.
اما نه در یک طیف گسترده ای همتای برابری و همپوشانی داشتن با برابری.
نه به نقطه ابتدایی.
فقط اون جماعتی که قدرتی داشتند سریع برای سودا داشتن و میتونستن ابراز وجودی بکنند.
قرار بوده که درگیر این مفاهیم بشن اما در مجموع گامی ست رو به این پیشرفت و ما اصولا مواجه میشیم با لیبرالیسم.
در راستای این ارزش گذاری بر فردیت زندگی انسان ها و حالا در دلش مدام در حال پیش رفتن هست تا در نهایت ما رو به بازار آزاد و این آزادی های فردی که تحت عنوان لیبرالیسم و سرمایه داری در جهان امروزه می شناسیم میرسونه.
از سوی دیگر ما مواجه میشیم با کمونیسم و کمونیسم هم فارغ از اون نگاه تاریخیه که ما تحت عنوان کمون ها و زندگی اشتراکی میشناسیم.
هر چقدر نزدیک بشیم به جهان مدرن و بخوایم وارد یک حیطه بشیم که اینها چهارچوبی برای صحبت کردن داشته باشن.
خب برمیگردیم به اون دورانی که تحت عنوان فئودالیسم میشناختیم و بعد فئودالیسم.
حالا قدرت گیری سرمایه داری، انقلاب صنعتی و در نهایت یک گستره ی تازه ای برای نقد این نگاه ها.
یعنی اصولا وقتی شما نزدیک میشید به باور های کمونیسم، حالا باید با اندیشه های مارکس روبه رو بشید، با اندیشه های انگلس روبرو بشید که در نهایت نوک پیکان انتقاداتش هم پیرامون همین جهان سرمایه داری است.
و حالا ما میخوایم یک پله انگاری رو تغییر بدیم مسیر رو و باز هم رو به پیشرفت حرکت بکنیم.
خب ما مواجه میشیم با نگرش هایی که در راستای برابری ست.
در کنار اون ما با ماتریالیسم هم روبهرو میشویم.
یعنی حالا یک نقد و یک نگاه منتقدانه نسبت به مبنا و تعریف فلسفی پیرامون جهان هستی است که ما تحت عنوان خدا و آسمان و مسائل معنوی میشناختیم.
حالا یک نگاه مادی گرایانه ای است که در باب شکل گیری جهان با اشکالی متفاوت از تعریف های کلاسیکی که مدام گفته میشود هم ارائه میدهد.
فارغ از این نگاه، شما مواجه میشید با این نگاه و میل به برابری.
حالا دیگه قضیه متفاوت میشه.
یعنی اون لیبرالیسم تحت عنوان فردگرایی که قرار بود میداندار بشه و از اون برهه تاریک تاریخی انسانها را جدا بکند و دور بکنه، ثمرهاش این فردگرایی لجام گسیخته شود.
این فردگرایی که قرار شد همه چیز را برای افرادی که حالا قدرت کافی رو دارند قرار بده، حالا یک آلترناتیو در برابر این نگاه میتونست مارکسیسم و نظرات مارکسیستی باشد.
حالا قرار بود که با این نگاه برابری خواهانه در برابر آزادی های تسخیر شده بایستند.
اصولا وقتی ما در باب لیبرالیسم و کمونیسم صحبت میکنیم باید اول در باب چرایی این ایده ها و شکل گرفتنشان صحبت بکنیم.
خب قاعدتا زندگی بشری همواره دچار مشکلات و عارضه های بزرگی است که همواره داریم باهاش زندگی میکنیم.
یعنی از دوران ابتدایی هم حتی پیشاتاریخ هم نگاه بکنید.
انسان همواره با مشکلاتی دست به گریبان بوده، برای برطرف کردن این مشکلات سعی کرده راهکارهایی رو ارائه بده و هر کدوم از این نگاه ها هم راهکارهایی است به این مشکلات.
یعنی زندگی انسانی که بر پایه پیشرفت و تکامل و حرکت.
اگر بخوایم تصویر بکنیم در برابر مشکلات ریز و درشتی که در طول تاریخ باهاش روبرو میشه، همواره در پی جستن راهکارهایی است.
حالا شما این راهکارها رو در اون دوران پیشا لیبرالیسمی میتونید در همون اندیشه های روشنگران دوران روشنگری ببینید که در نهایت پله به پله برای گذر از مشکلات و معضلاتی که یکی از آن نگاه های عمده و بزرگش همان میل و تصویرگری از امپراتوری و قدرت بی حد و حصر و این موضوعات بوده که در نهایت ما را رسانده به نقطه ای که بخواهیم به آزادی های فردی بیشتر اهمیت بدهیم و حالا جهان را به سمتی ببریم برای این که این آزادی های فردی جاه و مقامی داشته باشد و کرامت انسانی جایگاهی داشته باشد.
اصولا آن نگاه اومانیستی که ما تحت عنوان انسانگرایی تصویر می کنیم هم یکی از همان دریچه ها و راه هاییست که در نهایت ما را به سمت سرمایه داری می کشونه به سمت لیبرالیسم می کشونه.
اصولا این نگاه به هم گره خورده هست.
یعنی ما وقتی داریم در باب این پیشرفت صحبت می کنیم در اومدن از زیر یوغ اسارتی که ما تحت عنوان آن فرهنگ خدایی و آن استبداد و خودکامگی می بینیم، هر کدام از این ها پله ای داشتن و یکی از این پله ها هم قاعدتا لیبرالیسم بوده.
هر کدوم از این نگاه ها چه لیبرالیسم، چه کمونیسم و هر نگاه دیگری در طول تاریخ یه سری نکات مثبتی داشت.
یعنی اون نقطه ابتدایی شروعش قاعدتا برای از میان بردن مشکلاتی بوده که باهاش دست به گریبان بوده.
فارغ از اون نقطه ابتدایی این ها گاها با هم همسو می شدند در خیلی از مسائل این موضوعات با هم همسو باشند.
مثلا اگر در باب اون خودکامگی و فرهنگ خدایی صحبت می کنیم، حالا درسته هیچ کدوم از این ها شمشیر را از رو نبستند و یک منتقد سفت و سختی در برابر ادیان و یا فرهنگ خدا نبودند اما در دل به واسطه تعاریف تازه ای که به وجود آوردند، یک نوع ضدیت رو با اون نگاه ها تصویر کردند.
یعنی شما وقتی با لیبرالیسم روبرو میشید حالا این نگاه انسان گرایانه سعی می کنه مشروعیت آسمانی رو کم رنگ بکنه، سعی میکنه جهان رو مادی تر تصور تصویر کنه.
یا وقتی نزدیک به مفاهیم کمونیستی میشید هم به همین شکل.
وقتی شما مواجه میشید با نگاه ماتریالیستی.
حالا قرار هست که اون نگاه معنوی آسمانی رو کمرنگ و کمرنگ تر بکنه و اصولا دلیل و چرایی بوجود اومدن این ایده ها هم قاعدتا گذر از مشکلات ریز و درشتی بوده که انسان ها باهاش دست به گریبان بودند.
در طول تاریخ انسان ها تلاش کردند که این مشکلات رو از میان ببرند و هر کدوم از این برهه های تاریخی هم برای از میان بردن یک دستاویز تازه ای وجود داشته که این دو معنایی که ما در این ویژه برنامه میخوایم دربارش صحبت کنیم هم از همین دستاویز ها بوده.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با اون دوران تاریک فکری که ما تحت عنوان قرون وسطی در اروپا میشناسیم، حالا برای گذر از اون با شروع رنسانس و در ادامه اون عصر روشنگری، حالا دریچه ها برای گذر کردن ما رو به سمت و سویی میکشونه که بیشتر میل به انسان داشته باشیم به کرامت انسانی داشته باشیم، به آزادی های فردی داشته باشیم و تمام این مفاهیم در کنار هم لیبرالیسم را برای ما به وجود بیاورد و بعد از این قدرت گیری سرمایه داری و در کنار آن همداستان با آن به وجود آمدن انقلاب صنعتی و حالا درگیر کردن قشر کارگر و زندگی ماشینی و برده واری که برای آن ها ساخته می شود، انسان ها را به تکاپو می اندازد تا در نهایت با میل به گذشته آن نگاه کمونیستی را زنده بکنند، پررنگ بکنند، به آن چارچوب بدهند و حالا دوباره یک آلترناتیوی به وجود بیاید.
برای گذر از این مشکلات آن را هم ما تحت عنوان کمونیسم داشته باشیم.
خب ما توضیحات را به سه به شدت چکیده داریم میدیم.
چرا که خب این برنامه و اصولا برنامه هایی به نام جان برنامه هایی نیز در راستای کنکاش در تاریخ و یا بیان تاریخ قرار هست این معانی مطرح بشه برای اون چیزی که ما مد نظر داریم.
یعنی در این ویژه برنامه های مشخص ما میخواهیم بیشتر در باب آزادی و برابری صحبت کنیم چرا که این دو نوع نگاه مشخص در طول تاریخ که قدرت بزرگی را هم داشتند و شاید بشه بدون اغراق گفت که دو قطب اصلی نگاه امروز هم در جهان هستند.
ما میخوایم در باب آزادی و برابری نهفته در این نگاه صحبت کنیم که چگونه هر دوی این نگاه ها یکی رو به قربانی خود بودن، یکی رو تلف دربرابر دیگری کردن و به هزینه یکی سعی کردن دیگری رو در جهان بوجود بیارن.
پس در باب این شکل گیری و این نوع نگاه صحبت کردیم و در باب چرایی به وجود آمدنش هم صحبت کردیم.
اما یکی از اون نقطه های مهم و اساسی و کلیدی در این ویژه برنامه که ما سعی میکنیم دربارش بیشتر صحبت بکنیم، آزادی های فردی در برابر زندگی جمعی هست.
یعنی دقیقا نقطه تقابل و تناقضی که در این دو نگاه وجود داره.
شما وقتی نزدیک به مفاهیم لیبرالیستی میشید حالا مواجه میشید با این مانور دادن در آزادی آزادی های فردی.
اصولا در دنیای تصویر شده در لیبرالیسم و سرمایه گذاری انگار که برای زندگی فردی انسان ها تعریف شده.
گفتم خب در اون دورانی که این ها داشتند این صحبت ها رو میکردند، قاعدتا موضوع، موضوع مهمی بوده.
یعنی در برابر نگاه های آلوده ای که اصولا انسان ها رو و تمام موجودات زنده رو به عنوان یک برده و بنده تصویر میکنه در برابر یک قدرت الهی.
این میل به آزادی های فردی و شخصیت قائل شدن برای انسان ها موضوع مهم و با اهمیتی هست اما مانور بیش از حد اون در طول تاریخ باعث این لطماتی شده که ما باهاش مواجه هستیم.
یعنی در جهان امروزی و این بزرگداشت آزادی های فردی در برابر زندگی جمعی یعنی از میان بردن زندگی جمعی در برابر آزادی فردی، تباه کردن زندگی دیگران.
برای اینکه آزادی فردی یک نفر حفظ بشه یعنی با یک مثال ساده اگر بخواهیم به جهان پیرامونمان نگاه کنیم، اگر ما در جهان در نظر بگیریم همین کشورهای سرمایه داری مثل آمریکا و کانادا و دیگر کشورها که همه ما میشناسیم.
حالا شما مواجه میشوید مثلا با یک ثروتمندی که ثروت هنگفتی دارد اصلا انتهایی ندارد این ثروت حالا حتی مالیات درست و حسابی هم نمیده و داره به بهترین شکل هم زندگی میکنه.
زندگی که شاید در قبالش زندگی صدها نفر، هزاران نفر رو خدشه دار بکنه.
یعنی در ازای زندگی اون هزاران نفر این آدم هست که داره راحت زندگی میکنه.
شما قربانی شدن زندگی اجتماعی رو به چشم میبینید.
حالا اگر قرار بر این باشه که ما مالیاتی وضع بکنیم تا او هم یک زندگی ساده مثل بقیه داشته باشه، اینجاست که فریاد وا مصیبتا از میان رفتن آزادی به میان می آید و اون گردن دریدن ها و گریبان پاره کردن های لیبرالیسمی به میدان میاد.
در باب آزادی و بزرگداشت آزادی.
حالا این آزادی انگاری که به میدان اومده برای از میان بردن برابری ها.
این آزادی های فردی آمده تا زندگی اجتماعی را لکه دار کند و آن نقطه تقابل اصلی هم همان تقابل میان آزادی و برابری است.
حالا از سوی دیگر شما مواجه میشوید با اون نگاه کمونیستی و دولت های کمونیستی که در طول تاریخ حالا چه شوروی سابق، چه دولت چین، چه کوبا و چه کشور های دیگه ای که ما تحت عنوان حکومتهای چپی میشناسیم وجود داشتند.
حالا در برابر اونها تعریفی که در راستای برابری میدن کاملا برای قلع و قمع کردن آزادی است.
یعنی شما مواجه میشید حالا با قانون گذاری ها و حکم های حکومتی با اقتصاد دستوری و حالا یک دولت قدرتمند مستبدی که میاد و تمام آزادی های فردی رو لگدمال میکنه و در راستای اینکه برابری حکمفرما باشه، اینکه تا چه اندازه فساد وجود داره و تا چه اندازه برابری ها حتی لگدمال میشه، تا چه اندازه کسانی که ادعای برابری دارند در نهایت برابری رو به غصب می برند و برای خود می کنند.
موضوعات حاشیه ای اما متن اصلی این گونه است که انگاری این حکومت ها آمده اند تا تمام آزادی را از میان ببرند.
برای رسیدن به برابری، همان تعریفی که حتی در راستای خود مفهوم آزادی و امنیت هم وجود دارد.
یعنی شما حتما این موضوع را شنیدید که اتفاقا در حکومت های سرمایه داری و کمونیستی هم خیلی جریان داره.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با یک حکومت کمونیستی، این ها خیلی ادعای امنیت می کنند و اصولا با از میان بردن آزادی ها سعی در به وجود آوردن امنیت دارند.
در برابر هم کشور های سرمایه داری میگن امنیت نمی تونه وجود داشته باشه چرا که به آزادی های فردی ارزش می ذاریم.
یعنی مثلا نمونه های ساده و قابل درکش رو اگر بخواید در نظر بگیرید شما وقتی وارد یک کشوری که آزادی رو معیار اول خودش قرار داده می شید حالا کم تر اون گشت و گذارها هست.
پلیس در خیابان هست که شما رو بگیرن جلوی راهت رو بگیرن ببینن چی داری، چی نداری و الی آخر.
اما در کشور هایی که این شرایط وجود نداره و آزادی ها داره لکه دار میشه برای امنیت شرایط پلیسی بیشتر هست.
حالا میتونید مواجه بشید با کسانی که بیان شمارو بازخواست بکنن برای اینکه امنیت به وجود بیاد.
پس در نهایت داره یک تصویر مشخص برای شما ارائه میشه که انگار این دو قدرت اومدن.
این دو نگاه اومدن تا به ازای یکی دیگری رو هزینه بکنن و کلیت این ویژه برنامه هم در باب همین هست.
چرا که اصولا وقتی ما مواجه میشیم با نگاه سرمایه داری و نگاه کمونیستی، در نهایت یک تصویر دوگانه وجود داره آزادی یا برابری؟
این حد وسط وجود نداره.
اصولا قرار هست که آزادی های فردی به قیمت از میان رفتن زندگی های اجتماعی تمام بشه.
قرار هست به قیمت از میان رفتن برابری و آزادی وجود داشته باشه و بالعکس و شرایط اینگونه هست.
شما در این نوع نگاه ها اون قدرت دولت رو مثلا میبینید.
خب ما از یک سو مواجه میشیم با یک دولت قدرتمند مستبدی که تمام قدرت رو در تمرکز برای خود گرفته تحت عنوان حکومت های کمونیستی.
حالا سعی میکنه همه چیز رو دستوری پیش ببره و حتی قیمت دستوری بده.
تمام اقتصاد و اقتصاد دستوری باشه و حالا این قدرت بزرگی که در اختیار گرفته خب قاعدتا به واسطه اش فساد هم بوجود میاد و به واسطه اش قاعدتا زورگویی و سرکوب هم بوجود میاد.
قاعدتا آزادی ها لگد مال میشه و حالا میتونه با این کار به عنوان مثال مثلا یک ارزش گذاری بکنه، قیمت ها رو مشخص کنه.
اجازه نده کسی ثروت بیش از حدی را انباشت بکنه اما به واسطه آلودگی که در اون بستر ساخته شده تحت عنوان حکومت و سیستم تعریف شده.
حالا میتونه این فساد رو بدتر بکنه.
نمونه بارزش مثلا حکومت جمهوری اسلامی است.
حکومت جمهوری اسلامی و اصولا کشورهای اسلامی که ما میشناسیم حالا یا صرفا اسلامی هستند یا رگه ها و اعتقادات اسلامی دارند.
این شرایط رو شما میتونید راحت درشون ببینید.
چرا که یک دوگانگی رو در خود دارن.
از یک سو نگاه اسلامی نگاه سرمایه داری است.
یعنی شما در نگاه اسلامی مواجه میشید با از نظر اقتصادی دارم صحبت میکنم.
یعنی شما مواجه میشید از نظر اقتصادی در اسلامی که مالکیت رو قبول داره و میشناسه و اصولا جایی رو باز گذاشته برای مالکیت های فردی.
پس این نگاه اسلامی نمیتونه نگاه کمونیستی باشه.
اما این نگاه های چپ گرایانه در دل اسلامی ها هم ریشه دوانده و حالا این اقتصاد توحیدی و شما حتما اینها رو هم دربارش شنیدید دیگه.
جامعه بی طبقه و اون نگاه های چپی است که انگاری نشات گرفته و وارد نگاه اسلامی شده.
حالا شما مواجه میشید با این دوگانگی موجود در حکومت های اسلامی مثل جمهوری اسلامی.
از یک سو مشخص نیست اینها حکومت سرمایه داری هستن یا یک حکومت چپ کمونیستی هستند.
از یک سو شما مواجه میشید با اقتصاد دستوری، قیمت گذاری ها و از میان بردن بازار آزاد و حالا از سوی دیگه ای هم مواجه میشید که گاها این سرمایه داری گردن کلفت هم داره به پیش میره و در نهایت شما مواجه میشید که انگار سیستم، سیستم خصوصی نیست، مردم نیستند که میداندار هستند.
اتفاقا یک بخشی از دولت هستند که به واسطه قدرت اومدن و ثروت رو هم برای خود کرده اند.
یعنی یک سرمایه داری در دل کمونیسم یک تصویر پر اغتشاش و بی معنای برگرفته از.
اتفاقا از نقاط نقض هر دو یعنی نقاط مثبت هر دو رو نگرفتن.
اومدن بدترین المان های هر کدوم از این نوع نگاه ها رو گرفتن و در نهایت یه همچین تصویر مخدوشی هم به ما ارائه دادن.
اما در نهایت فارغ از این مفاهیم و این ادغام کردن ها، نگاه ها شما در دل لیبرالیسم و کمونیسم همون موضوع مهم را می بینید تقابل آزادی و برابری.
یکی داعیه دار آزادیست، یکی داعیه دار برابری است.
اما هر دو دارند اذعان می کنند که برای رسیدن به این آزادی به عنوان مثال یا برابری حاضرند دیگر معنا را قربانی بکنند.
یعنی شما در دل نوشته ها و باور های متفکرین لیبرالیسم هم می توانید این را ببینید که وقتی بین انتخاب در راستای آزادی و عدالت یا برابری می رسند، حاضرند به سادگی آزادی را معیار و محور خود قرار بدهند.
در صورتی که ما میدانیم آزادی بدون داشتن برابری اصولا معنایی ندارد.
یعنی مفهوم آزادی به دور از برابری یعنی قدرت قدرتمندان.
چیزی که مثلا امروز در خیلی از جاهای دنیا هم وجود دارد.
شما آزادی بدون برابری میخواهید.
تصور کنید آزادی یعنی آزار نرساندن به دیگران، انتخاب قوانینی که خودمان به آن باور داریم.
حالا شما در نظر بگیرید که اگر این آزار نرساندن به دیگران با مبنای برابری وجود نداشته باشد، در آزادی ما دچار چه میشویم؟
شاهد چه تصویری میشویم؟
خب قاعدتا جماعتی که قدرت بیشتری دارند، آزادی بیشتری هم خواهند داشت.
حالا همه آزادی برای آن جماعتی است که قدرت بیشتری داشته باشد و حالا وقتی رو به رو میشید با این تعریف لیبرالیسم در راستای از میان بردن برابری، انگار دارید میبینید که دیگه قرار هست آزادی وجود نداشته باشه، آزادی از آن قدرتمندان باشد.
حالا این قدرتمندان تصویر میشن به ثروتمندان و سرمایه داران.
چرا که این حکومت، حکومت سرمایه داری از اون سر طیف هم داستان به همین شکل هست.
وقتی شما مواجه میشید با کمونیست هایی که حالا قرار هست آزادی رو قلع و قمع بکنند و فقط و فقط برابری به وجود بیارن.
خب اصولا وقتی این آزادی ها وجود نداشته باشه، اصولا وقتی قدرت یک جا تلنبار بشه فساد رو به همراه داره.
این چیزیست که هم عقل سلیم میتونه به سادگی بفهمه و هم تمام نمونه های تاریخی به ما نشون میدن که چگونه به واسطه انباشت و قدرت و این سلطه گری و خودکامگی و استبداد، فساد به بار آمده و در نهایت همه آزادی از میان رفته و حتی خود برابری هم لکه دار شده و دیگر هیچ معنایی از خودش باقی نگذاشته است.
قاعدتا ما باید نگاهی داشته باشیم به فردایی بهتر، با روحیه پرسشگر و نگاه انتقادی.
برای اینکه هر دوی این نگاه ها را واکاوی بکنیم و در نهایت بدانیم که اینها پله هاییست برای پیشرفت زندگی انسانی.
اصولا انسان جایی به نقطه بدی و نیستی و کژی و پلشتی می رسد که احساس کند به کمال رسیده.
ما همواره باید در جستجوی رسیدن به کمال باشیم.
برای رسیدن به کمال تلاش بکنیم.
من بارها در ویژه برنامه های مختلف در باب این مسئله مهم در اسلام صحبت کردم.
ما وقتی در باب اسلام صحبت می کنیم، یکی از نقاط کلیدی که اسلام را تا این حد متحجر کرده تا این حد در برابر آزادی و برابری و تمام معانی درست جهان قرارش داده.
همین نگاه خاتم الانبیاء بودن محمد است.
یعنی محمدی که حالا آمده و این دفتر را کلا بسته.
گفته دیگه من یک قرانی دادم برید تا اخر دنیا همینو بخونید و ازش همه چیز رو استنباط کنید.
این دقیقا اون باتلاق و مردابی است که به وجود میاد و باعث میشه که مردمان تمام طول عمرشون رو در این مرداب دست و پا بزنند و در نهایت هم درونش غرق بشن چرا که در برابر پیشرفت و پویایی ایستادگی کرده چرا که مانع از این پیشرفت و حرکت به سوی جلو شده.
در صورتی که ما میدونیم برای رسیدن به جهان بهتر ما نیاز به پویایی ها داریم.
ما نیاز به پرسشگری داریم، نیاز به نگاه انتقادی داریم تا در نهایت فردای بهتری رو بسازیم و حالا خود این نگاه ها چه کمونیست و چه لیبرالیسم هم همتای نگاه محمد و نگاه اسلامی همچین باور هایی رو در خودش داره.
یعنی وقتی شما مواجه میشید با کسانی که به نوعی همه دل و دنیا و ایمانشان را در یکی از این دو سر طیف قرار داده اند و ایمان و دنیا و جهان آینده را در لیبرالیسم و کمونیسم تعریف کرده اند.
حالا در برابر همه ی انتقادها و همه پرسش ها می ایستند.
در صورتی که اگر ما میل به فردای بهتر داریم باید بدانیم که این ها یک پله برای رسیدن به فردای بهتر بودند.
با شناخت این مشکلات و معضلات را شناسایی کنیم و به کنار بگذاریم و جایگزین کنیم و با در هم آمیختگی این دو نگاه در هم، در نهایت به یک ساختار تازه ای برای زندگی بهتر جمعی بشویم که درونش هم از آزادی و هم از برابری همه انسان ها و والاتر از آن و بالاتر از اون همه جانداران لذت ببرند و بتوانند زندگی کنند.
در این ویژه برنامه مشخص نقد لیبرالیسم و کمونیسم، من سعی می کنم در باب این دو نگاه صحبت کنم.
دو نگاه قدرتمندی که در جهان وجود داره و جهان رو به نوعی دو قطبی کرده و اصولا این دوقطبی که امروز نه تنها زندگی اقتصادی و زندگی فردی انسان ها که در تمام اشکال زندگی ما هم نقش ها رو سعی میکنیم در باب این دو نگاه صحبت کنیم و در نهایت در انتها این ویژه برنامه به نگاه خودمون برسیم و سعی کنیم در باب نگاه خودمون هم بیشتر صحبت کنیم.
در انتهای برنامه دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده بشه این راه تغییر شکل بگیره.
میتونید آثار من رو با دیگران به اشتراک بگذارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه ای به نام جان نمیشه.
من پیش از این که بخوام برنامه ای به نام جان رو ضبط و منتشر کنم، آرا، افکار، عقاید و باورهام رو تحت عناوین کتاب هایی به رشته تحریر درآورده اند.
تمامی این عناوین به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وبسایت این آثار رو به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این صدای تغییر شکل بگیره اون رو با دیگران هم به اشتراک بگذارید.
ممنون که همراهم بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه بنام جان بود.
در پناه آزادی.