Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

مطالعه آنلاین | کتاب شعر ایران آزاد | اثر نیما شهسواری | نسخه کامل و رایگان

کتاب شعر ایران آزاد | اثر نیما شهسواری | بررسی و مطالعه آنلاین با دسترسی آسان. متن کامل، خلاصه و جزئیات این اثر را در این صفحه بخوانید و به رایگان دانلود کنید

کتاب ایران آزاد - اثر نیما شهسواری

ایران آزاد؛ روایت شعری از ظلم، مقاومت و امید

کتاب ایران آزاد - نیما شهسواری
کتاب ایران آزاد اثر نیما شهسواری، یک داستان بلند در قالب شعر است که تاریخ پر فراز و نشیب ایران را از دوران اسارت و سرکوب تا امید به آزادی روایت می‌کند. این اثر، با زبانی شاعرانه و نگاه تاریخی، ایستادگی مردم ایران در برابر استبداد دینی و حکومتی را به تصویر می‌کشد و تصویری از مبارزه، اتحاد و انقلاب ارائه می‌دهد.

ایران آزاد فراتر از یک کتاب شعر، سفری در تاریخ ایران است. نیما شهسواری در این اثر، ظلم مداوم و اسارت هزار و چهارصد ساله‌ی مردم ایران را نمایش داده و با تصویرسازی‌هایی قدرتمند، پلی میان گذشته و آینده‌ی این سرزمین می‌سازد.

این اثر، با بیانی حماسی، سرکوب مذهبی و حکومتی را نقد کرده و نشان می‌دهد که تنها راه رسیدن به آزادی، اتحاد مردم و مقاومت در برابر قدرت‌های استبدادی است. شاعر، امید به آینده‌ای آزاد را زنده نگه داشته و در میان روایت تاریک تاریخ، روشنایی رهایی را ترسیم می‌کند.

مطالعه آنلاین آثار نیما شهسواری | تجربه‌ای عمیق، آزاد و شخصی‌سازی‌شده

 

در جهان واژگان، کاغذ تنها واسطه‌ای گذراست، اما اندیشه بستری بی‌مرز می‌طلبد—بستری که فراتر از حصارها، آزادانه در جریان باشد. این صفحه، تبلور فلسفه‌ای است که در آن واژه‌ها از بند رها شده‌اند تا بی‌واسطه در ذهن خواننده جاری شوند.

نگارش، خلق جهان‌هاست. اما هیچ جهان حقیقی را نمی‌توان به اسارت درآورد. آثار نیما شهسواری از ابتدا بر هیچ صفحه‌ی کاغذی که از جان درخت شکل گرفته باشد، منتشر نشده‌اند. این انتخاب، برخاسته از احترام به اصل جان‌پنداری و باور به کرامت بی‌چون و چرای تمام اشکال زندگی است—از انسان، تا حیوان و گیاه. نوشتن، یک بیان صرف نیست؛ کنشی است که حامل معناست. و معنا، هیچ‌گاه در مرزهای محدودکننده‌ی صنعت و عرف گرفتار نمی‌شود.

این صفحه، نه صرفاً یک قالب دیجیتال، که تبلور فلسفه‌ی آزادی و برابری است. رویکردی که دانش را از بند تعلقات رها می‌سازد، هر خواننده را بی‌قید و شرط به متن راه می‌دهد، و تجربه‌ی خواندن را برای او شخصی‌سازی می‌کند.

 

هدف این صفحه

 

جهان آرمانی، بازتاب اندیشه‌ای است که خواندن را از یک عمل مکانیکی فراتر می‌برد. در این بستر، واژه‌ها نه‌تنها دیده می‌شوند، بلکه لمس می‌شوند، تغییر می‌کنند، و در تجربه‌ی خواننده شکلی تازه به خود می‌گیرند. اینجا، مطالعه به معنای زیستن در کلمات است.

  • دسترسی مستقیم به متن کتاب‌ها بدون وابستگی به قالب‌های بسته‌بندی‌شده

  • امکان مطالعه‌ی آزاد و بی‌واسطه، بدون نیاز به عضویت یا هزینه

  • تنظیمات انعطاف‌پذیر برای تجربه‌ای منحصربه‌فرد

  • ابزارهای تعاملی برای درک و ارتباط عمیق‌تر

 

امکانات ویژه‌ی مطالعه آنلاین

 

مطالعه، تنها چشم دوختن بر سطور نیست، بلکه فرایندی است که باید با خواننده هماهنگ شود. از همین رو، این بستر امکاناتی فراهم کرده تا تجربه‌ی مطالعه، کاملاً با نیازهای فردی همخوان شود.

مطالعه‌ی آزاد و بدون محدودیت تمامی آثار نیما شهسواری بدون هیچ مانعی در اختیار خوانندگان قرار دارند. هر کتاب، بی‌نیاز از دانلود یا نرم‌افزار جانبی، در همین صفحه قابل خواندن است.

تنظیمات مطالعه برای آسودگی بیشتر متن باید با خواننده سازگار شود، نه خواننده با متن. به همین دلیل:

  • حالت مطالعه‌ی تاریک و روشن برای تنظیم نور صفحه و کاهش فشار بر چشم

  • امکان تغییر اندازه‌ی فونت جهت خوانایی بهتر

  • انتخاب نوع فونت مطابق با سلیقه‌ی خواننده

جابه‌جایی سریع میان بخش‌های کتاب کتاب‌هایی که حامل تفکر هستند، نیازمند حرکتی روان و بدون محدودیت میان بخش‌های خود هستند:

  • دکمه‌های اختصاصی فصل قبل و فصل بعد امکان مطالعه‌ی پیوسته را فراهم می‌کنند

  • عنوان‌های مهم و کلیدی، به گونه‌ای طراحی شده‌اند که بتوان آزادانه در متن حرکت کرد

جستجوی هوشمند در متن کتاب گاهی یک واژه، کلید ورود به عمق یک مفهوم است. با جستجوی داخلی، خواننده می‌تواند مستقیماً به هر جمله، پاراگراف، یا بخش مورد نظر برسد.

تعامل با متن و ثبت تجربه‌ی خواندن خواندن، مسیری است که باید به شکل شخصی و منحصربه‌فرد پیموده شود. برای این منظور:

  • امکان یادداشت‌گذاری در متن و بازخوانی سریع نوشته‌های شخصی

  • نشان‌گذاری (Bookmark) برای ذخیره‌ی صفحات مهم و ادامه‌ی مطالعه در آینده

اشتراک‌گذاری متن کتاب در شبکه‌های اجتماعی اندیشه، وقتی زنده است که در جریان باشد. امکان انتشار مستقیم بخش‌های متن در شبکه‌های اجتماعی، این جریان را فراهم می‌آورد.

 

راهنمای استفاده از امکانات صفحه

 

تنظیمات مطالعه تمامی امکانات شخصی‌سازی، از طریق دکمه‌های شناور قابل دسترسی هستند:

  • تنظیم حالت تاریک یا روشن

  • تغییر اندازه‌ی متن برای راحتی خواندن

  • انتخاب فونت مورد نظر

حرکت میان فصل‌ها با دکمه‌های اختصاصی “فصل قبل” و “فصل بعد”، امکان مطالعه‌ی پیوسته فراهم شده است.

جستجو در متن کتاب با ابزار جستجوی داخلی، یافتن عبارات خاص به سادگی امکان‌پذیر است.

ثبت یادداشت و نشان‌گذاری امکان نوشتن یادداشت‌های شخصی در متن و بوکمارک صفحات مهم برای مراجعه‌های بعدی فراهم شده است.

مطالعه در حالت تمام صفحه برای تمرکز بیشتر، امکان مطالعه‌ی بدون مزاحمت در حالت تمام صفحه فراهم شده است.

دکمه‌ی شناور برای مشاهده‌ی متن در قالب دو صفحه‌ای کتاب این دکمه‌ی اختصاصی، امکان مطالعه‌ی کتاب به سبک دو صفحه‌ای و مشابه نسخه‌ی چاپی را فراهم می‌کند.

 

جهان آرمانی؛ تغییر بی‌انتها

 

جهان آرمانی، مکانی برای انتشار بی‌قید و شرط باور است. اینجا، آثار نیما شهسواری بدون هیچ محدودیتی در اختیار عموم قرار گرفته‌اند.

ایمان به آزادی، برابری، و حق زیستن برای همه‌ی جان‌ها انسان، حیوان، و گیاه در این فلسفه‌ی جان‌پنداری جاری است. این صفحه، نه یک بستر دیجیتال، بلکه راهی به سوی اندیشه‌ی جان است؛ بستری که در آن، باور نوید ساختن جهانی تازه را می‌دهد.

متن کامل کتاب | خوانشی دقیق و بی‌واسطه

بررسی و مطالعه بدون محدودیت

این بخش شامل متن اصلی کتاب، بدون تغییر، با ساختاری خوانا و روان ارائه شده است. مطالعه این اثر به شما فرصت می‌دهد تا در مضامین و اندیشه‌های مطرح‌شده تعمق کنید 

 

سخنی با شما

 

به نام آزادی یگانه منجی جانداران

بر خود وظیفه می­دانم تا در سرآغاز کتاب‌هایم چنین نگاشته­ای به چشم بخورد و همگان را از این درخواست باخبر سازم.

نیما شهسواری، دست به نگاشتن کتبی زد تا به‌واسطه آن برخی را به خود بخواند، قشری را به آزادگی دعوت کند، موجبات آگاهی برخی گردد و این‌چنین افکارش را نشر دهد.

بر خود، ننگ دانست تا به‌واسطه رزمش تجارتی برپا دارد و این رزم پاک را به ثروت مادی آلوده سازد.

هدف و آرمان، من از کسی پوشیده نیست و برای دانستن آن نیاز به تحقیق گسترده نباشد، زیرا که هماره سخن را ساده و روشن‌بیان داشتم و اگر کسی از آن مطلع نیست حال دگربار بازگو شود.

بپا خواستم تا برابر ظلم‌های بیکران خداوند، الله، یهوه، عیسی، انسان و یا هر نام دیگری که غایت و هدف را هماره باقدرت تلاقی داده است، فریاد برآورم و آزادی همه جانداران را فراهم‌سازم. رهایی جاودانی که دارای یک قانون است و آن احترام و آزار نرساندن به دیگر جانداران، گیاهان، حیوانات و انسان‌ها است.

 

بر خود ننگ می­دانم که در راستای رسیدن به این هدف والا که همانا آزادی است قانون رهایی را نقض و باعث آزار دگر جانداران شوم.

با مدد از علم و فناوری امروزی، می­توان راه گذشتگان را در پیش نگرفت و دگر چون گذشته برای نشر کتب از کاغذ استفاده نکرد، زیرا که این کاغذ از تن والای درختان زیبا غارت شود و موجبات مرگ این جاندار و تخریب طبیعت را حادث گردد.

من خود هیچ‌گاه نگاشته­هایم را بر کاغذ، جان درخت نشر ندادم و تنها خواسته­ام از ناشران کتب نشر ندادن این نگاشته­ها بر کاغذ است. حال چه از روی سودجویی و چه برای ترویج و اطلاع‌رسانی.

امروز می­توان با بهره­گیری از فناوری در برابر مرگ و تخریب درختان این جانداران والا ایستادگی کرد، پس اگر شما خود را مبلغ افکار آزادگی می­دانید که بی­شک بی­مدد از این نگاشته نیز هیچ‌گاه به قتل طبیعت دست نخواهید زد. اگر هم تنها هدفتان سودجویی است و بر این پیشه پا فشارید بی­بهره از کشتار و قتل‌عام درختان می­توانید از فناوری بهره گیرید تا کردارتان از دید من و دیگر آزاد اندیشان به‌حق و قابل‌تکریم گردد.

به امید آزادی و رهایی همه جانداران

 

 

 

 

 

پیشگفتار

 

 

 

به ایران زاده گشتم و در این خاک  پرورانده شدم، بی‌شک بیشتر از هر کجای جهان با این مردمان احساس قرابت و نزدیکی کردم و از آنان نام گرفتم، همه در کنار هم دردها را چشیدیم و به دردی مشترک که فقدان آزادی بود به حال دنیای خویشتن گریستیم،

چه دنیایی بود این دنیای ایرانیان، بیش از صد سال به تعقیب آزادی دویدند و هر بار از آن دورتر و دوتر شدند، وا مصیبتا که آن را به نیکی نشناختند و اگر شناختند هزاری چماق‌دار به کمین ایستاده تا آن را به تحمیل خویشتن از اختیار بر جبر بر مردمان بخورانند و اینگونه هر بار ایران تب‌دارتر از پیش

 

 

 

 

به خزان رفت، به درازای سالیان بسیار از جان گذشتیم و هیچ از پیش نبردیم که مکاران بیشتر از ما دانستند و بهتر از ما نقشه‌ی راه داشتند تا به جهالت ما هر چه آرزو کردند را به غصب آرزوی دیگران از آن خویش کنند و آنگاه مردمان بی آرزو را که در طلب مرگ زنده‌اند سلاخی کنند.

ز چه روی دست به نگاشتن چنین کتابی زدم و اینگونه به عظمت و بزرگی ایران خواندم؟

مگر آن نبود که طبیعت وطن ما است و ما را هیچ‌گاه توافقی به وطن‌پرستی نخواهد بود؟

آری بدینسان همه‌ی عمر باور داشته و دارم که وطن، همه‌ی طبیعت پاک جهان است و هم‌وطنان هم باوران جهان ما، لیک این مردمان هزاری درد بردند و به رنج در آویختند، هزاری تلاش کردند و سرآخر تمام دویدن‌ها دور از نقطه‌ی شروع واماندند، باید که به همراهی آنان فریاد می‌زدیم، باید که از دردهای مشترک می‌گفتیم و آنان را نوید به جهانی می‌دادیم که لایق زیستن در آن‌اند،

باید آنان را فرا می‌خواندیم که آزادی از آن شما خواهد بود اگر به تلاش و همت راه پیشه کنید و اینگونه بود که خواندم آنچه باید بر آنان نجوا می‌کردم و بذر امید به دل‌هایشان می‌پروراندم،

 

من به ایران زاده شدم و در این خاک جان گرفتم، پس نخست به این خاک پاک دینی به گردن بود که فریادمان ادای دینی به خون بیشمار آزادگان شد، پس از آن بی شک رزم ما در برابر ناملایمات، نابرابری و ظلم‌های در پیش است، آنگونه که نخست به جنگ با قدرت ادیان در برابر رفتیم و فریاد در برابر اسلام سر دادیم، به رنج در برابر که ایران زادگاهمان را به فنا برد نیز فریاد زدیم و در برابرش ایستادیم که فریاد ما بر ناملایمات ایران و اسلام فریاد بر هر زشتی که به قدرت آلوده و در شهوت خلاصه است خواهد بود،

آنان که هدف از فریاد ما را می‌دانند که بی مدد از هر نگاشته به کنارمان خواهند بود و آنان که در پی نابودی ما بر آمده‌اند بی شک به هر دستاویز چنگ خواهند برد تا ما را از میدان به در برند، لیک آنان که ندانسته به پیش آمده‌اند بدانند که جنگ ما برای خاک و وطن نیست، به تعریف ارزش‌های ما وطن بی‌نام است، وطن همه‌ی جهان است و هم‌وطن هم باوران است،

آنان بدانند که آنچه به نظم در آمد و ایران آزاد را تصویر کرد، از زبان کسی است که بی‌پروا دل در گروی آزادی داشت، اگر به هر گوشه از دنیا زاده بود به جنگ در برابر می‌شتافت و مظالم را از میان بر می‌داشت، قدرت را به چالش می‌کشید و به تقسیط و تشریک آن همت می‌گماشت و حال آنچه در ایران آزاد فریاد زد، دینی بود به گردن از فریاد هزاری آزادگان، رزمی بود به آنچه از مظالم در برابر است و تشبیه از آن به هزاری کوی برزن در جهان تصویر شده و  میلیون‌ها از دردش به تنگ آمده‌اند که گاه به ایران و گاه به دریای بیکران جهان زنده‌اند

 

حال بخوانید و بدانید که به مرام ما وطن، ناموس، خاک اجدادی و هزاری عناوین پوسیده بی معنا است، ما را تنها به آزادگی راه بود و جان را مقدس شمردیم که پیوند اینان به نزدیکی هم جهانی به وسعت آرمان همگان خواهد ساخت،

تا ساختنش فریاد کن، نهراس که چه می‌گویند، چه می‌کنند، چه سرانجام خواهی داشت، فرجام جهان را به فریادهایت تصویرکن که حقیقت در فریادهای ما نهفته است.

 

 

متن شعر

 

 

 

که جز این نبود مهر و دلدادگی
یگانه ستایش به پاکی دلم
به جاندار و بر‌جان ز جاندارگان
رهایی گیتی و حیوان نسان
دگرگونی انسان به فکر و به ذکر
به نام رهایی و آزادگی
شجاع دل رها دل به تنها به ما
به آزادگان و قلمدار پاک
یه آزاده مغرور، یه بی‌باک پاک
ز پاکی و فخر و هم آن اقتدار
نمادی به آیین آزاد عزم
به نام درختان و رود و یه برگ
یه آتش به جان خداوند خان
یه فریاد دائم یه تابندگی
یه فریاد نارس به مرگ نفس
به دور از خداوند و قدرت معاد
چه با دین و بی‌دین رها باده بود
هنرمند بینا به دلدادگی
خردپیشگان را همین است و تاخت
به اندیشه و فکر و برهان و رد
به تاریخ و دانش به استاد خان
یه رهرو به سوی تو آزادگی
سرایی به هم باوران پیش راز
در این کارزار سرودن سرود
بگویم به تو شرح سالار و جان
بگو راه آزاد و راه کمال
یه سروِ سر افراشته در جهان
که باشد در این جام دنیای کاست
ولیکن تو این را بدان او شکفت
پر از مهر و پاکی و دلدادگی
بر‌انگیزد اندیشه و مهربُد
ولی راه او زنده پاینده بود
ولیکن تو حکمت بیاموز جم
یه ماهی آزاد و در ره شوی
یه مؤمن به آزادگی و فرا
میان خدایان، شکنجه و آه
سرایی است بگو مهد تاریخ جان
نگینی و انگشتری در زمان
بیاراسته آدمی را ز هیچ
دمادم نفس رای از کین ربود
یه خاک مدافع ز عقل و خرد
چو آزادگی و خرد طعمه شک
اگر دور باشد ز آزاد تن
بهشتی برای یه قشر و یه تن
یه دریای قوم و یه ویران سراست
سرای اسارت بگو مرگ هست
یه کورش تو گو مرگ بر بردگی
و او نفی بر تو اسارت به خان
و پهناگر آزادگی بود و داد
نه ایران که گو بر سراسر جهان
و ناگه بر آن اجنبان باختیم
و ایران ما طعمه آتش به خان
و ایران سرامان به ویرانه گشت
ز طغیان و شورش خداوند کین
و آتش زمین و زمان چیره شد
و انسانیت غرق در چوب و دار
و قدرت به دست خداوند و خان
و ملک کیان و به ما ساز گشت
چه بسیار گفتار فرزانگان
یه شهنامه آموزگار تو ایرانیان
بفهمی تو معنای شعر و سخن
نه افسانه‌ای از گذشته جهان
به کام تو آزادگی از تو خلق
بگویم مغان و خداوند و دین
اوستا سرود، گات‌ها نوی گرد
ولیکن هم الله و آتش فغان
بسازد برایت هزار دخمه باز
نه راه پرستیدنِ ساقی است
خداوند و الله آن درد و زار
و کشتار و قربان حیوانِ جان
و راه خدا آن همان بودِ بود
چه مزدا در آن و مسیحان نشست
بگو دین و از قلب این سرزمین
و ایران سرا طعمه بر خار گشت
یکی موبدان شاه ایرانیان
سرا را به خون‌های خود چاره کرد
همه شاه بازیچه دستار شد
شهنشاه را رقص و آوازه‌خوان
بگو این سرا درد و پر خواهش است
ولی امر زردشتیان موبدان
به دست خدا او نشیند به من
یه کشور پر از خائن و کارزار
عرب بود و تازی و خون و خدا
و قرآن و الله زمین هار شد
به آخر رسید قتل جاندارگان
نهادینه کرد قتل و کشتار و آه
به رجم و به حد و هزار درد و آه
بشد شاه و شهراه و شهر جنون
به قتل و به غارت بگو یار غار
اسیران جهاد قتل و عام و اذان
و صد عارفی ساخته از جنون
عمر زاده از خون و صدق و ولی
و خون‌خوارها را بگو بن جنون
و غارت غنیمت به کام فغان
عرب را بگو او چه ما بود تب
بسازد زیادی به سوی کمی
هم ایرانیان بربر آن باده بود
یه تقسیط و قسمت بود هر دمی
و انسان بگو قطره از جان بود
به قانون آن مؤمن و حق شوی
نه الله و کشور نه انسان مست
به غارت بَرد خاک ایران سرا
تجاوز زنان، کودکان و جنون
همان آسیابان و نانی ز کاه
رسوم و خرد معرفت دین ما
از این درد و رنج و بگو کینِ زشت
که ایران ما خون به کام خُدان
یه ویرانه گشته گذشته زمان
و ایران به پنجاه‌و‌هفت ساز گشت
بیامد ولی حیف گویم زِ کم
به تاریخ و تدبیر و عرفان آن
سراییدن شعر آنان سرور
نه از گفتن ایران و ایران‌پرست
از این وهم و کشتار و انسانِ خواب
و شاید در آینده گفتیم راه
ز کشتار و مرگ و دروغ و فغان
به شاهنشه و بر تو مردم مراد
بکشتند همه آدمان سرزمین
تو دیوان ببند بهر خواندن کتاب
به دانش تو بیدار از بردگی
گذشتیم و گوییم از آن التهاب
نشستا به تخت شهان سرزمین
دو من ریش را دارد او بر نشان
همه مرد و زن جان دگر باشِگان
بگو بازی و دستِ الله و آه
شد اسباب جماعت تو گو هرزه‌ای
شروع و تو پایان هزاران عزا
یه ایران بسازد پر از درد حق
یه شه بود و خلقی ز دیوانگی
همه طعمه‌ی مرگ و خون و خدا
همه مردمان غرق اعماق خواب
بر این ماجرا خیره آن شه شوی
ز تقیه سبب بود و ملای خان
ریایی که بر مردمان کاست بود
شده شاه شاهان خداوند آه
ز انسان و احزاب دم می‌زند
بگفتا نخواهم به تاج و نگین
مرا مسکنی باشد آن قم جاه
بگفتا ز دولت شهنشاه خاک
و قاتل دم از دولتان می‌زند
یه درد نهادینه پر رنج و آه
یه اخفش بگو او محمد سرشت
به جای فغان خوانده بود از چرا
ز دیوانه مجنون یه ملای خان
نبود این سرشت از من و ما و خاک
نبود از خرد دور باشد خدا
بشین و بخوان از سخن‌های او
و قرآن شده راهبر، بر تو شاه
و زین کینه گستر به زشتان رهی
به خواندن چنین قهر بود است راه
ولیکن نداند ز قرآن زبان
خود اشرف بخوانند و خواننده‌اند
شهنشاه خرد ای حماسه جلوس
کجا این سرانجام بد داشتیم
یه خانه سرا خون و کشتار و آه
یه رگبار کین کشتن مردمین
چه سرباز و سردار این مردمان
بکشتند همه مردمان بی‌گناه
به جرم اشاعه خرد مردمان
که خون خواست، ملا خداوند ننگ
به جرم دفاع از تو از خاکمان
ببر گردنش را به لطف تو دین
بکشتا بکشتن به ایران و تب
از آن شاه و کشتار و آن کارزار
پر از درد بر مرگ تعظیم کرد
یه ملا و خون دیدن و شد رضا
رسید فرصت ذبح هم‌پایگان
همانان سراینده رزم شه‌اند
بگو مرگ بر شاه، بگو بر جنون
مدد از شکنجه یه فرصت شدند
بگو معترف جرم و صد‌ها گناه
یه خانه یه کاشانه پر درد زار
و آن مردمان ظلم یزدان ستود
همه سر‌‌به‌سر زیر تیغ و تبر
بشد شه خداوند و این بندگی
هدف را نمایان تو باید بگی
یه اسلام همه بر درک کین و آه
یه قرآن همه طعمه آتش و غار
ولی امر داریم به از زندگی
حکومت کند برشما بر سرشت
و خون‌ریز و مهدی فرج آسمان
همه دم‌به‌دم آن خوارج ولی
دمادم کشم من ز عدل علی
همه زیر شلاق و باریده‌اند
نشد مرد تحریک ز اسباب زن
چگونه برفتند در این کین و آه
بگفتا مفصل زن و رنج و آه
همان‌دم که رأی زنان داد گشت
و یا خواب ماند و در این بست بود
و قدرت خداوند هم بنده است
همه سر به‌سر زیر اشک و اذان
و جمهور آن اقتباس دین شده
هم ایران ما آش ننگین شده
که قول خود اشغال به دین شده
یه مجنون خون‌خوار و گیرنده جان
به کشتار و دربار و یاران و خواه
نظامی سروده خداوند کام
پس از مرگ و دار و هزاران فغان
پس از اعتراف و شکر بار غم
پس از مرگ زن زندگی مادران
پس از مرگ عدل و عدالت و داد
یه سرباز بی‌جرم و هم بی‌گناه
اسارت به ذهن و به دین و به حلق
یه قاتل به ساز خداوند ننگ
که فریاد بود و فغان بردگی
فرار هزاری ز ملای خان
هم ایران بمرد و هم ایرانیان
پس از آن شکنجه به ذهن و به ذکر
خداوندگار جنون خون و رشک
نشان داد بر مردم ایرانیان
سقوط همه جام‌جم اجنبان
بر این اجنبان روز را تار کرد
بگو شیخ نادان نه دژخیم شب
یه جنگی به مارا تو سازنده‌ای
رهش سوی کشتار باشد و بست
به جوینده راه و رهایی و کاشت
اجانب برون کرده از سرزمین
که با راستین راه و آن اقتدار
نه ایرانیان را به فقر چاره کرد
که آن حرف حق می‌رود بر زمین
و آباده‌ای بایر آن جاه شد
نه تنها همو قاتل جان تنا
ایالات کشتار و خون‌خوارگان
همان نطفه‌دار از خداوند خار
طلب خون و کشتار جاندارگان
بسوزانده جان و دلارا به ننگ
و قدرت نهای خداوند ظلم
هم ایران بلا جنگ و خون کارزار
یه جلاد خونین چو یزدان جمال
یه مدهوش کشتار خداوند و تب
یه بیچاره و آن مترسک بترس
یه کینه به دل ضد این سرزمین
مدد دارد از قدرت آن اجنبان
یه خانه مبدل به ویرانه کرد
به آتش کشید مامِ ایرانمان
به پا خواست ایران‌پرستان ببین
چه با مهر و غیرت بر این سرزمین
چه با شهپر عشق و این سرزمین
یه آواز ملی به ما ناز گشت
دما‌دم نفس بهر آزاد شق
برون کرده آن اجنبان افتخار
وطن پر ز خون و جسد سنگ قبر
مثال تو سلمان و ننگ‌آوران
بشوریده بر خاک ایرانیان
به قدرت فروشد جهان نیست‌اند
نرفتی به ره اجنبان نظم داد
از اسلام و دزد وطن در تبم
به سودای قدرت همین جان‌فشان
تو برده و آن مرگ‌ها حسرت است
مسیحی و زردشت یهودی نسان
بر آن خوانده قرآن حدیث و فغان
بداند ز پنهان خدا دین و کیش
بساید به پایش و این بردگی است
ریا‌کار و دزد خرد از تو ما
در این خاک و خون و عذاب و فغان
در این خون ریخته ز راه هوس
وطن ما شده خالی از اجنبان
و آرامش ایران مارا پدید
همان شهر آزادگی و رها
به لطف دلاور نسان آن سرا
بر این خشم و آتش به باران فرود
بسازیم و ایران ز ویرانگی
دلاور نشان‌ها و ایرانیان
هماره یه آزاده باشد رها
و ملای کین و نشسته عدن
به دنبال حور قلعه‌ها غلم‌ها
بر این خاک و خون آه فرمانده است
ز فرمان الله خونین‌طلب
کزین وهم ایران‌زمین خون گرفت
بگو جهد ما کربلا یا معاد
ز جنگ و بگو قدس و قدسی بلا
و رهرو به سویش عراق و زمین
حسین و علی‌اکبر و یا علی
به سر دارد او نقش قتل عوام
سخن راند و مردم به تسخیر او
ز جنگ محمد بگو کافری
که ایران سرا را به خون خیره کرد
به کشتار و مرگ گِرد گردون گرفت
بگفتا و شش سال دیگر ستیز
یه کشور پر درد خون و عزا
دما‌دم نفس غرق در ترس و خوف
هزاران نفر را فراری ز جنگ
یه مادر یه زائو و مرگ جنین
تن دخترک را دریدان وحش
به جای پسر بین پلاک و یه سر
که بی‌دست و پا بازگشتن ز چنگ
که از جنگ او داشت یک یادگار
که در صبح و شب لرزه دارد و بس
به یک‌باره مجنون شد و داد کاشت
پر از تیر و ترشکش نفس‌های تنگ
یه تن مرد دیوانه شد از قَصص
پر از دست و پای بریده ز جان
یه کودک گذشته ز جان جهل ذهن
یه سرباز تنها و خون و فشنگ
خودش را حسین و زمین نینوا
یکی اسب و اوهام این شیعیان
یه رگبار و تیر و یه مرگ و فشنگ
یه ملت که مدهوش، خوابی قشنگ
یه میدان مین و یه دست و یه داد
یه فریاد و آتش جوانان دلیر
بگفتا بیایید و با دل به جان
ز جنگ و اسارت و کین و خدا
خرد پیشه‌گر او ز راهی رود
رود زیر ترکش و مین بی‌گناه
ز بین عمارت و زن‌هایشان
میان آتش و آن عذاب الیم
به جنگ و پرستار هم‌نوعشان
شده طعمه گوران و آن کربلا
بگو میزبان قحطی از خانه بود
به یک‌باره طعمه ز گور و فغان
و ایران سرا کینه ماتم که شد
یه ویرانسرا طعمه فقر و به حبس
مدد از تو نان مردمان در قفس
پر از آز و مال و به هر دادکر
دو تحمیل و شش لطف ملای کین
یه میلیون نفر طعمه غسالِ کرد
نفس حبس در خانه ویرانه کرد
چه بسیار انسان که دیوانه کرد
ببین جنگ از ایرانمان پرکشید
فقط مرگ سودای ایران‌زمین
نه نامی از ایران خوش و بونه شد
بود سینما قی شده در عذاب
بگو غرق در قهقرای زمان
ببین لاشه اجساد و کارزار مین
به ثروت به قدرت شده مست هوش
بود این اسیران پر ناله آه
بود اشک فرزند و والد بهشت
بگو لعنتا بر تو کینِ خدا
هزاری دگر گو به دریای‌غم
و جنگی تمام و به ویران زمین
نگاهی به ذاتش نینداختی
بگو خون بخواهد بگو خون و بست
ز کشتار آزادی انسان خواب
از آن ارتش انسان و آدم ز آه
اسارت نفس مرگ در این سرا
ز وحشی‌گری‌ها بریدن ز حلق
همه دم‌به‌دم آن اسیر خداست
ز کشتار و سرکوب آن مخلِفین
شهنشاه، ملا همه برده است
یه زندان همه مردمان منگ و مست
قلم‌ها خجل نقل کشتار پست
دو صد‌ها هزاران قفس مردمان
یه کودک سرش زیر تیغ تبر
هزاران نفس طعمه بر جوخه ‌دار
یه آزاده ایران یه مادر به من
سرش را نساید به پای تو خار
بگو اشک دارد بگو جان‌فشان
یه فتوای ملای‌کین بردگی
به معنای غیرت به معنای داد
تجاوز به تن‌ها و باور به کفر
نشد با تجاوز به تو زار تن
بگو خاوران و غروری ز ما
تو دژخیم الله مسلمان زمان
همو خون بخواهد همو رذل پست
پس از سلطه الله آسمان کبود
و سمبل ز کشتار و زندان جنون
تجاوز به تن قبل اعدام جان
ز ملای خان اخفش خون پرست
به پا کرد صد خاوران جانِکاه
همو قاتل ایرانیان زور بود
که نائب ز خود را سخن داشتی
به دست همه ترکِ عثمانیان
یه دیوانه زشتی و بدکاره بود
چه کروبیِ مست و کشتار و داد
قلم‌ها خجل باشد از این سرود
یه قاضی شرع و یه بیدادزن
یه چوبه یه دار و یه آزاده بود
به دست یه دژخیم خداوند آه
تو قاتل به هم‌رزم خود راه داد
یه پاک از میان مین بدون چرا
بخوان نام الله ننگین بمان
نمازت بخواندی به زندان ما
نفس طعمه دار است و کشتار بس
همه مرد مرتد به زندان به دشت
تو اسلام بیاور برو در قفس
و شلاق باشد کمی درد و سوز
تو شلاق خوردی مسلمان من
زنان زیر جلد و تنان زخم‌گاه
به خون غرق هر تن زن از کفر کیش
تنان پر ز شرک و پر از درد آه
و یا زیر شلاق و بر حصر شد
خداوند و ملا و شادی هار
به دار آمده تن به دریا مذاب
ببین سیل آزادگان دار رفت
نباشد یه چوبه یه دار و تبر
خدایی تجاوزگر آری زنان
خوش از این تجاوز همو ظلمت است
تجاوز به تن قبل مرگ و به دار
فروش نوامیس و آن حوریان
بسیجی تجاوز، تجاوزگران
شد او صیغه بر حرص یزدانیان
تو گویی ز تاریخ و این مردمان
که خاموش بودی و درمانده‌ای
بدان شور و طغیان خودا کاشتند
همه طالب آزادگی تا به گور
و ایران خونین پر از رنج و آه
همه دم‌به‌دم زیر تیغ است جان
به کشتار نسل و تجاوز بلا
تو الله و خون مدفن ایران بهشت
تجاوز به تن باکران خواهران
یه مرگ و عذاب و مسلمان و خان
تو نتوان به فهمیدن این مرگ مهر
بر این مردمان و بر این سرزمین
بگویم سخن را به تو پر ز مهر
به اسطورگی جان رهایی چشاند
همه طعمه‌گان قتل ملای کین
عدن باشد آری سرا خاوران
شکنجه قفس مرگ آزادگان
پس از مرگ آزادی و آن کفن
یکی نام زشتی بر این سرزمین
دو صد‌ها هزار مرگ در سرزمین
هم ایرانِ ویران اسارت بزاد
به خون غرق ایرانمان این سرا
زمان پرکشیدن به الله دید
به پایان رسد هرزگی‌های دین
بگو نام زشتی بر ایران نشست
یه دین کشت مهر و خرد را فراز
ببین روح را او به یزدان سپرد
میان حور و غلمان جماع بدن
بگو نام ضحاک و زشت است این
تفکر ز نامش بر ایران ما
نباشد به قد تو ملا و شأن
بگو بدتر اسکندر و صد مغول
یکی دزد و قاتل رهایی و دین
همه هق‌هق کاسه‌لیسان آه
به خون غرق و در نطفه بیمار زاد
بگو خانه از دزد و آن دوره‌گرد
چو حمام خون طعمه یزدان آه
همه بزدلان زشت شد پادشاه
یه بیمار و این کاسه‌لیسان ننگ
یه ملای خون‌خوار ز کشتن خزان
یه قاتل خداوند مجیزش بگو
که شاهنشهش مردکی مست شد
سران می‌برد او به تیغ و به آه
یه الله بیمار در این سرزمین
ببین دون و شه شاه دون مایه‌شاه
بگو نقل کشتار آزادگان
بخور خون و خون مردمان را مکید
یه ملای ننگ و خداوند خان
دگر او خداوند ایرانیان
بچاپید و دزدید ز مردم اسیر
پس از جنگ آمد که آبادگی است
به ملای ننگ و بگو کهترا
به ثروت رسیدند و مردم چو مو
همه با اصالت همه مست ماه
تو شاهی و شاهان در آن اشک رشک
شهنشاه ملای ننگین نشان
یه بیمار کشتار و در ذلت است
دو صد برتر از شاه و شاهی خدا
همینان خدایند و مردم به کاه
همه مردمان زیر فقر و به گِل
به خون مردمان خشت آن کاشتند
که با خون مردم به جانش فرود
بگو آن طلا نفت و اینان دونگ
ببین فقر بر مردمان پر ز آه
یه ثروت برای عرب تازیان
یه ملا و ثروت بگو بردگی
ولیکن خدایان پر از ثروت‌اند
خدا می‌خورد خون ما را به راه
خدایان پر از ثروت و پرهوس
به غارت کشیدی و مشتی دونگ
همه سربریده از ایران مست
وزارت بنا کرده خون بیشتر
پر از آن بسیجی و مسخان آه
به سودای الله به کشتار و غصب
بگو ضجه فریاد من از تو او
پر از تیغ و قصاب و گو آن خدا
یه بازجو تجاوز پر از انحراف
سرا هرزگی از خدا بندگان
سیه چال و تفتیش آن جاهلان
یه زن تن دریده خداوند پست
شکنجه سرا و خداوند شاد
بگو خانه کشتار و یزدانِ خو
ببر دست‌ها و به آتش مذاب
بشین منتظر ای تو فرمان ننگ
به تبعید و مرگ تو کوچندگان
همه سر‌به‌سر زیر تیغ نبی
همان ماه تابان از ایران و داد
و یارش که خونین‌تن است بی‌گناه
بگو صد به صد مرگ این مردین
بگو نفرت آری ز ایرانیان
یه صادق دو فتاح دو صد خاک رس
برادر فروغ خواهر ایران راد
شده بارگه تیغ یزدان خان
تو یغما ببردی و ایران دونگ
تو کشتی و قاتل تویی آن خدا
که نوبت به ایران درون کارزار
همه سر به سر زیر تیغ نبی
همان ریشه صدها هزاران گناه
همه عاشق ایران و این سرزمین
به نام فروهر و آن بابیان
به نام شریف‌تن که خونین شده
یه پوینده و مرگ آن سنیان
به نام سیا احمد آن جامه‌اش
یه سیرجانی و بغض ما و یه درد
چه با دین و بی‌دین چه فرهنگیان
به فرمان ملای ننگ و به کین
برابر به چشمان اشک و سرور
بیامد یکی مکر آن فاسقان
بگو تحفه بر خاک و قاتل رسد
زن و مسلم و هجوه و شرم و مرگ
و ملای خون و قصاصی رسد
ز تنهای پر خون و مرگ آدمان
هویت، نجاست بگو انحراف
پر از زخم و تیغ قساوت ز خان
چگونه نحیفان تنان می‌درند
تنان پر ز تیغ از خداوند فحش
که شعر کور ‌و‌کر حرف در خفتن است
سیاسی و دینی و فرهنگیان
به فرمان علی آن فقیه گدا
شده طعمه مرگ ولایت‌فقیه
بگو غرق خون قاتل اخفشند
به صد فحش و دشنام همو را شکار
و ملای ننگ تاج خونین خرید
ز کشتار ملای ننگ و فغان
یه فریاد سر‌کش ز برده اسیر
دما‌دم نفس را به تو می‌خورد
به قدِ یه عمری پر از انحراف
یه دجله فرات و یه کارون جنون
برای رهایی مردم یه خلق
یه فریاد سرکش که ایران بگفت
تنش پر ز خون یار رو جان بداد
یه کوی و یه دانش‌سرا بر جنون
همه تن‌به‌تن زیر یوغ و کفن
بگو سمبل آزادگی در فغان
یه نغمه به آزادگی ناز کرد
بکن گریه آری به مشتی دونگ
که دانش‌سراها شده پادگان
رسیدی شکنجه به دلدادگی
ولیکن به‌خواب رفته مردم زمین
دو صد پیر و برنا بر آن دار شد
هزاران نفر پخش در این جهان
همه تن‌به‌تن ترس و خوف و فغان
هم آزادگی طعمه بر خواب شد
همه جانیان تخت آن پادشاه
یه ایران و ملا و مرگ و به حبس
که آزادگی ره بر آن گور بست
همه یک‌صدا عزم و جزم و فغان
به یزدان مبدل یه بیداد بود
و دژخیم و قاتل و ملای پست
حصار رهایی خداوند هار
یه ملای مکر و تمدن به کین
یه ایران ویران دو صد جوخه دار
یه شادی برای خداوند خان
همه طعمه حصر خدای جنون
بگو دست‌بوس حقارت فغان
بهایش اسارت خدا در خدا
سکوت رهایی زمین تیره شد
همه مسخ ملای مکر و به غم
یه عده زمین‌گیر اوین حصر باک
یه وهم و یه خواب و یه ایران بکر
به پنبه سرت می‌برد او به کفر
به مکر و به حیله جهانی مشنگ
یه ملای مکر و به سودای آه
تن آزاد و زندانِ فکر و تگرگ
یه تحفه یه نذری هبه از یه هار
تو مدهوش آزادگی‌های پست
یه فریاد خاموش و غلمان به ذکر
و ایران آزاده هم درگذشت
ز مکر و ز ترس و بگو این بگو
که ایران آزاد بر آن گور گشت
پر از درد و کین و هزار ادعا
یه ایران یه ویران بسازد سرا
به زعم همه مکر و گو بندگی
که برنا خجسته ز مکر و ز دوز
یه چاک و لباس لعل و افسانگی
تو ملای ننگی خوشی در کمال
از این وهم آزادگی و فغان
اسارت به از این قفس مکر بود
به ملای حیله‌گر و در‌به‌در
بگو به جهان و بگو به سرشت
بگو تحفه ملای مکر آن شده
به مکر و به ظلم و به کینه گذشت
یه دست‌بوس ملا یه تیر حسد
یه ملا که عمامه را دور داد
بگو آن شعیب هاله از نور کاه
ببین شاه را، مغز و نورش ز کاه
نلرزی به گور دیدن این زمین
پناهنده شد راه بی‌کس گرفت
ز دیوانه اینان قلم مست و پیر
به وافور و در خاک و خون خسته‌ای
یکی هاله‌دار و سخن را زیان
خرید تره‌بار محل کیان
یه گشت و یه ارشاد و نهی منکران
لطیفه شده شرع و ایران و عرف
یه طنز سخیف و یه اشک فغان
یه پوزخند به ریش هم ایرانیان
شده شاه ایران و مرگ غرور
نه امروز و دیروز و پیش و پسان
یه اسلام هار و دو صد درد و آه
یه ایران یه مهدی پر از کین شود
بشد زاده‌اش این خداوند مست
یکی زاده از احمد و مست هار
یکی موجب کین و کهتر جهود
ز آتش کشیدن نسان مست کور
بزن خون بریز و زمین سرخ کن
ز لطف خود و تحفه آری مشنگ
و ملا و لاف و ریاست جهان
ز حراج تن دم زنی نوبه نو
عدن مال ملا خدم هم حشم
یه سیل اعتراض و خس و خاشاک
دو صد‌ها هزار مردمان غرق خواب
یه ملای ننگ تحفگان در سجود
تنان داغ شلاق و روح اشک آه
یه سفره پر از پول مفت و به تخت
پر از رنج و نفرین و چرخی که گشت
یه وهم و اسارت شد آذینشان
یه دلقک یه تحفه امام زمان
همه مردمان غرق آتش فغان
زمانی به بیداری انسان رسید
شده راه بیداری سبز رنگ
به خود بارور کرده مردم قشنگ
شده راه و فریاد و آراء کجاست
به تبلیغ و فریاد و چرخی که گشت
که رهرو به سوی سلاح نقاب
بگوید به عهد وفا رأی قبض
بگو تحفه‌ی مکر و ملای مفت
که او منتخب مکر و نوکر به خان
همه یک‌صدا بوده فریاد قرص
که بلعیده رأیم همین را بخوان
کجا پرکشیدست، آرائمان
پر از مرد و زن گو زمین سبز‌ زار
کجا پرکشیدست، آرائمان
بلایی به جان تو ننگین آه
یکایک علمدار سبزان میر
بخوان رأی من کو و آرائمان
بخوان یک‌صدا رأی من کو بمان
به سبزانِ رنگانِ پابند دین
فقط رأی من کو تو ملای خشم
کجا اعتراض گو و رأیم کجاست
به دشنام و باطوم و خون مردمان
یه فرمان کشتار و جوخه فراز
به فرمان ننگین و خشمی شگرف
یه فریاد و ترس و یه مرگ و یه خوف
نترسید و هستیم آزاد باب
زمین خاوران یاد آنان گرفت
همه مست کشتار و از باده می
و هر کس به آرمان خود چنگ‌چنگ
به زیر دو‌پای هم ایرانیان
به آزادگی گو سلامی سلام
به فریاد طغیان به عزم و به هنگ
و ایرانمان گشته یک کارزار
یکی تیر و کشتار تجاوز سپاه
سرانجام کهریزک و چال تنگ
به زندان تجاوز جریر و دره
به باطوم و شیشه تجاوز به تن
تنان پر ز خون و گذشتن زمین
به جرم رهایی و افیون و بار
همه حبس زندان و ملا اسیر
تنان پر ز تیر و تبر مرگ خواب
هزاری به فریاد و میلیون نظیر
یه پاسخ به رأیم کجا آن قفس
یه ملای ننگ و یه بیمار آه
یه ملای ننگ و شهنشاه من
لبان دوخته، دست بسته سکوت
بگو مردمان و تنان غرق کین
یه ایران خاموش و غرقاب خاک
جوانان به خوف و به ترس و عبث
جوان در کفن تن به آویز دار
یه دندان نشان و هزاران کفن
تن عاشقان سیل شلاق تر
تجاوز به ناموس مردان، دونگ؟
یه قشری نسان انتحاری نفس
یه طوفان و مرگ و تجاوز به خواب
و سودای آزادگی ته کشید
درک مرگ آزادیت حبس قبض
و آنان بگو آن علم بردگی
به پرواز آزادگی مرگ زور
به وهمی که پایان میدان و گوی
بچربید بر مردم دست‌تنگ
ز بهر تجاوز و کشتار و حبس
به پایان رسید رزم ایران سرا
یه بازیچه دست خداوند خان
یه ملای ننگین و مرگ و فغان
یه ایران سرا غرق ماتم عزا
یه فریاد و مردن و مرگ نفس
یه خانه سرا ننگ و مردن ز آه
بگو اختلاس سرقت و دزد تن
وزارت نجاست و بیداد داد
هزار خطبه و مردمان دست‌تنگ
یه ایران ویران و اسلام ناب
دو صد مردمان غرق حسرت به تو
به تحریم ایران بی‌پا و سر
و آزادگان حصر دین در کفن
یه ترویج و تبلیغ و تفتیش و بند
یه ارتش بسیج پاسداران مرگ
یه بزمی سروری و پرواز کین
بگو بدتر از گفتن من بگشت
دگر شور باید بر ایران سرا
بیامد بشورید بر درد و آه
از آرمان و آمال و ایران وطن
ز تن‌های رنجور حیوان نساء
از آن شور و طغیان و بر بردگی
یکی آرمان باشد آزاد ما
یه دنیای آزاد رها بردگی است
از این زخم بیداد، خداوند شر
مسبب به هر درد و کین رنج و آه
بر آن پاسخ و عزم و کاری که کرد
مگر احترام بر قضایش نفس
یه رؤیای زیبا و صادق بتاب
که جنگ‌آوری بود و باشد و هست
به کردار و فکر و تو آبستنی
از آن جنگ‌سالار و کردار او
به صدق و صداقت به طغیان روح
همو زاده بر خاک ایران سرا
به اسلام او زاده گشتا زمین
علمدار و یاهو علی وان ولی
علی‌اکبر و کربلا قاسمین
پر از صد سؤال است از این آدمان
به دور از خدا کافر و ترس بید
به روح و به پرواز و عاشق زمان
از این رنج جان‌ها که جان می‌دهد
از این درد و کینه از این درد و آه
چگونه شود قاسم آری رجیم
چرا این جهان پر شد از کور و کر
ولیکن خدا شب به شب می‌دمد
یه کودک که بیدار شد از تو خواب
و دنیای را با دل خویش دید
یه دنیای دیگر بگو در جهان
سؤال و سؤال و سؤال و سؤال
بخواند بداند جهان را کمال
بخواند سرشت جهان آدمی
پر از صدهزاری به رنج و غم است
خدا نی و ناشد به دنیای ما
همو تشنه دانستن و رازگو
چرا این جهان پر ز بیداد بس
ولیکن جوابی نباشد محال
گذر کرده او پانزده را به سال
نباشد ز الله و انسان کمال
یه دریایی از معرفت باز حال
یه دوزخ یه آتش یه شیطان محال
یه پرواز و معراج و وهم و خیال
یه الله و حور و غلامان و تاخ
دو سه دختر باکره غرق غم
یه رجم و یه شلاق و حد و شتاب
یه الله، زبان و دو آلت پسر
یه الله بر تخت و راضی خدا
خدا خنده آتش بر این حنجره
پر از شعله آتش بسوزان خدا
بگو آن فرشته بگو مرگ بر
یه آب دهان مظهر درد و آه
یه آبشار خون از لب رزم‌گو
یکی ضجه از ناله الله کر
یه الله تن پر ز عورت مقام
پر از رقص و آواز و اشباح تن
دو بال بریده یه خوناب خان
یه حوری هفتاد من خان کام
دو صد مرد و زن سر ز تن‌ها جدا
برون چشم‌ها پر ز درد و ز اشک
بگو دست و سرها و تیغ و تبر
و مرگ بکارت بدین قاعده
یه دست و یه پا زیر تیغ تبر
یه شلاق و خون و دهان غرق رفت
یه بیمار جنسی هزار اشک و آه
خدا می‌جود درد و مرگ و جنون
یه افطاری خون و حیوان کشا
دو صد یاغی و آب شد سررسید
و آن استخوان پر ز درد است رنج
تجاوز به تن آتش و غرق غم
خدا در لواط و غلامان فغان
بگو دست‌وپا را همه تن جدا
و بلعیدگان سر دهد آن اذان
یکی چشم خونین دگر سرجدا
و هیزم به آتش بگو کافران
تجاوز به تن جان خدا در کمین
سرش در میان آتش الله دون
و زن را برید عورت و ختنه گل
همه سر‌به‌سر ذبح و خون‌ها شکفت
یه هیبت ز آب منی خون ردا
تجاوز بگو مرگ و آتش خدا
تجاوز وطی از خدایان پست
مسلمان یهودی و سنگ و تبر
یه عورت بریده و خون قمر
شکست استخوان جسم‌ها در کفن
بگو ضجه فریاد بگو اشک آه
یه عرفان و بیداری من تو کوه
نشد حجت و راه دانش به پا
بگو خواند و دانش و سمع و ببین
سپس غرق تورات و انجیل و دین
از این رنج و ظلم خدا او رساند
از این ظلم یزدان دو صد بار مرد
ز تاریخ و قانون حدیث و خدا
به دانستن و خواندن الله و حال
شده گوش سپرده دلش را به ما
و بازیچه انسان و آن پوچ کیست
و یزدان حضور دارد و آن خدا
دو صد بدتر از آن خداوند پست
خدا چیست جز قدرت و کین و آه
فقط تشنه دانستن انسان خدا
سرودا به خالق به آزاد راه
نمادی ز طغیان و عصیان و ما
یه لب دوخته سینه پُر او رها
که پس خود بداند سپس خلق بر
قلم دست و پایان و هر درد آه
بخواندن نوشتن ز جنگش بگشت
رهایی به خانه نخستین به راه
و او جنگ‌سالار این راه شد
بگو جان به آزادی و جنگ رزم
به قلب جهنم جهان بود رزم
برفت در میان شکستن قفس
نه آزاد ایران نه تنها همان
به خواندن نوشتن بگو فاش ننگ
نوشت و بخواند و نوشت و بگفت
ندانم یکی ده و کامل اثر
که طغیان سخنور به آزاد دید
بگو وحی آزادی از صبر شد
ز نقد و ز تهدید و دشنام فحش
خدایان بریده سرش را به عزم
یه تن یار و دیگر به نفرت رسید
و آن سیل در خواب و تکرار مشق
یه طوفان خشم و یه جهلی دمید
خودش جست در رزم او کالبد
یکی گفته شیطان راند است پست
و افسانه آغاز رهایی دمید
خداوند جلاد و خشمش شکفت
بگو از شکنجه ز خونین عصر
یه دژخیم و الله و تن‌های خرد
و پایی بریدند و ننگین خدا
یه دوزخ زمین و یه جلاد وحش
یه سودا ز اقرار و وهم جنون
یه رزمی ز طغیان و آزاد داد
خدا تکیه قدرت خدا ننگ پست
و گردن‌کش انسان خداوند کور
تو ای فخر بی‌مایه آتش به تن
چه خواهی از تو مردمان ای تو شر
یه یاغی و عیار و طغیان‌گری
یه بازیچه از جبر و در حصر تن
یه قرآن بیرزد به هفتاد من
بترس از من ای اهرمن اهرمن
تو دافع ز خلق منی ای دونگ
همه لطف من نعمتم بود پست
به قادر تکبر بر او شق کنی
و با اذن من باز‌دم کم شود
تجاوز به تن مرد او آریا
منم خالقا و تو کهتر ز تن
که یزدان رحیم عفو او می‌رسد
در آتش سخن‌های او هم رسید
به الله بیمار و ننگین تن
و نفرت نیاز قدرت الله خان
به آزادی گل به حیوان نسان
به ضد نیاز و به قدرت تنم
بگو اختیار آتشی تخت تو
و طغیان شجاعت به زنداری است
بسازد جهان آرمان است نو
و شب مهر و جنگل کجا شه کجا
بگو رزم بر هرچه برداری است
تو جبار و قاسم تو خونین پرست
بگو محو باد آن نیازان و بست
به زور تجاوز به چاقو به تن
نه بازیچه دستان تو آن غمم
رهایی و بیدار دنیا وطن
و فریاد و حد می‌زند سهمگین
و شلاق و پشت و نفس خسته است
به فرمان الله که او کور بود
شکنجه خدا بود و کشتن خدا
دگرباره یزدان و اندرز و پند
بشو بنده صالح نکن ادعا
تو در رنج و دردی و تو باختی
سخن را نگو و تو از من بلرز
بزن سجده چون آدمان بر خدا
از آن لعب و لعل و از آن جور و فسق
تو را من دهم جا سرا اقتدار
یه پاسخ به او داد دندان‌شکن
سجودم چو انسان و آوای اوی
نه از ترس و درد و شکنجه ز غار
بگو مرد فخر و بگو جان‌فشان
طمع را بکش نفی قدرت بخوان
و محو تجاوز به حیوان و آز
بگو محو آن بردگی‌های راه
بخشکان تو قدرت و آزاد زن
خدا در دل خشم و آتش به رو
ز نطق تو طغیان و دیوانه شد
سر از تن جدا دار و میدان شهر
هرآن کس بشورد خداوند نر
سرانجام او حد و حق، شرع و عرف
و دژخیم شورید و او شرم باد
وصیت سخن هرچه داری تو تند
به هر وارث آزاده فریاد ماند
دلیران شجاعان این زندگی
خدایان و مرگم به تو داد بود
به راه رهایی و رزمم به کار
و راه و رهایی من ما و تو
یه جان را چه ارزش رهایی بخوان
یه الله نام و هزاران ستیز
نیاز شهوت و ظلم و آری خداست
هر آنچه بگویم سخن باد کم
اگر طالبی پُر سخن‌های من
رهایی بگو راهبر عزم ما
و سر را بریدند آذین وطن
و نشر رهایی و در ارگ باد
بگو رزم او این جهان را تکاند
بگو قبضه قدرت به یزدان بگشت
به تدریس و با گفتن از مردمین
نه ایران که جام جهان او که گفت
یه ایران‌زمین لرزه آری رها
ز ترکان و گیلک ز لرهای ما
از آن حزب‌ها و گروه و نهاد
همه یک‌صدا هم‌چو آن تار مو
و ایران و آزاد و آرمان جهان
رسیدن به آزاد ایران هدف
همه یک‌صدا نغم آزاد گنج
و طغیان و همت بگو پا گرفت
رهایی از آنم خودت دین و کفر
همه دست در دست ایرانمان
ز هر قوم و هر جای از ایرانمان
هر ایده سرایی به ایرانمان
بهایی و بی‌دین مجاهد هزار
همه صاحب ملک و آن خانمان
همین راه بیداری ما جهان
بگو صف اول به کام جهان
همه دست در دست این سرزمین
بگو آن مجاز واقع دنیا ببین
قلم قاصر از گفتن این کلام
و حیرت بکن عزم خود هوش دار
همه دست در دست هم کارزار
بیامد میان مردم ایران‌زمین
هزاران نفر مسخ الله مست
به هجوه کشید مردم ایرانمان
و تیری به میدان و فریاد و داد
کسی پس نرفت صف مردم وطن
نه فریاد و با مکر حیله شکفت
بدو گفته از آن امام زمان
نترسی ز الله و یزدان خروش
چرا پشت کردی ولایت به ما
بکن توبه عفو می‌رسد از حکیم
از این حزب بدکاره شیطان نشان
به پیوند با ما تویی شاهمان
و ترسی که مهمان بر این مردمان
بگو ترس دور از دل شیعیان
به یزدان و یارش چنین رأی گفت
نه آن دین‌فروش همچو ملایتان
و راهم بگو کربلا و بخوان
نه آزادی و قید و بست و فغان
من آزاده باشم و جانم فشان
و فرمان آتش به شیعه فغان
سپر گشته بر جان آن شیعیان
به جان مردمان مرگ در کوله‌ راه
بگو درب آزادگی را گشود
و فریاد و آزادگی را بخواه
چه بسیار پرپر شد آن گل‌سرا
و جان در گرو مسلک آزاد راه
خرد ورز، شاه سخن عزم طوس
دو صد باره مردن به از زندگی است
ولیکن رهایی از آن شماست
ز یزدان و یوغ و اسارت خدا
از این مست قدرت چو تیمور لنگ
به خواندن شجاعت به دلدادگی
و تشنه به فهم تو آزادگی
خدم‌ هم حشم‌ هم تو مزدور و انگ
یه مزدور جانی وزارت ز کین
ز آزادگان روز و از خاوران
وزارت نجاست بگو مکر گاه
و یا طعمه بر دولت کودتا
پدر مادران کودکان همسران
گذشتند ز ملای ننگ و خدا
همه دردها را رها باد راه
و جام جهان حیرت و آن خدا
ز قلب چنین شور از ایران رها
بگو بخشش آزاد از ایران سرا
که ایران ما عشق و دلدادگی
بگو صاحب دین و دنیا وسیع
به هر دین و ایمان سیاست‌وری
ز عرفان و قانون و باور نشان
به قانون رهایی و پابند کیش
و ترویج آزادگی را به پا
بگو محترم او قضا را به حال
همه درک کردند و آزاد جان
رهاییِ حیوان نسان و گیاه
طبیعت بگو محترم بر نسان
طعام از دل آن گیاه کار بود
تجاوز و قربان و کشتار خان
همه عاشقان رهایی و باز
و آبادی آزاد و آزادکار
تلاش و به کوشش در آن کارزار
یه فریاد بود و رهایی بخوان
جهان آرمان و رهایی نشست
یه قانون رهایی و عزل خدا
به سودا رهایی و فریاد تن
به حیوان قسم جز همین نیست خان
بگو عزل بادا خدایان خدا
به عزم و تلاش خودت باش ماه
دلاور تویی معنی راه ما
که بیدار باشی و بیدار عزم
همه جان جانان رهاباد ما
رها باد این جام‌جم آن خدا
  به نام رهایی و آزادگی
به نام غروری که هست در برم
به نام همه جان مظلومگان
به نام مرادم رهایی جان
به نام محبت به رزمی زِ مهر
به نام مه و ماه و آن تارکی
به نام شجاعت به نام رها
به نام همه سوز و سرما و پاک
به نام تو فخر و غروری و پاک
به نام یه قلعه دژ استوار
به نام نمادی نشانی زِ رزم
به نام نفس‌ده یه جنگل یه سرو
به نام تو شهپر تو حیوان جان
به نام زن همسنگی و زندگی
به نام دگرجنس و فحش و قفس
به نام یه مردی و آزاد و راد
به نام هرآن کس که آزاده بود
به نام هنر راه آزادگی
به نام یه عرفان به معنا شناخت
به نام همه فلسفه بر خرد
به نام سرانجام، گذشت زمان
به نام علوم، علم دلدادگی
به نام وطن خاک خود خویش ساز
به نام هرآن کس به ذهنم نبود
پس از بهره از نام و نام‌آوران
یه افسانه گویم به رویا خیال
سخن را برانم زه طغیان زمان
از او نقل گویم یه افسانه راست
و شاید همان شرح گویم نشد
که او سرو دشتی و آزادگی
و سازد جهان را زِ اندیشه خود
که شاید سرانجام او این نبود
و گویی در این بین و نقلی به کم
توانی تو چون اوی آن ره شوی
یه دادگستر آری و رحمت رها
یه تنهای تنها به ضد خدا
و در دل به خاک و به گیتی جهان
سرایی که از ما از ایرانیان
بگو خاک ما از خلأ محو و هیچ
بشر را به فرهنگ آذین نمود
به خاکی که شد خالق آری بشر
وزین خاک اصالت رود بر درک
و خلق و نژاد و همه جان وطن
شود طعمه از ره خدا و عدن
و این خاک نامش که ایران‌ سراست
که امروز آن این غم غرق است
و دیروز آن مهد آزادگی
شهنشاه پرقدرتی در زمان
چنین بدعتی را به دنیای داد
یه تن آبرویی زِ ایرانیان
ز کورش گذشتیم و هی تاختیم
و اسکندران خون و خان و خوان
خیانت به ضد شهان چیره گشت
دلاور همه مرد و زن سرزمین
سبب بر رهاییِ ایران نشد
زمانی گذر گو تو ایران حصار
و مالک بر این سرزمین اجنبان
ارشکی زِ ایران و بیدار گشت
ز تاریخ ایران و اشکانیان
پس از اوی، ساسان و ساسانیان
بخوان تا که حکمت بیاموز تن
و این ذکر مارا نه خلق زمان
که دیوان شعری تو گو راه حق
دوباره به تاریخ این سرزمین
و زردشت، به ایران ما رویکرد
و راهش ملایم‌تر اسلامِ خان
و یکتا و قدرت از آن خداست
و دنیای ما ره به آزادی است
و زردشت، ایران و صدها حصار
و داستان اشرف همان ره همان
هزاری به زشتی و زشتی سرور
و این خانه، از پایه ویرانه است
سخن از زمان بود و ایران‌زمین
که قدرت به خود دید و آن هار گشت
ز بین شهان، شاه و ساسانیان
و ایران ما را یه ویرانه کرد
و فتنه در ایران ما ساز شد
به ضرب همه مؤمنان موبدان
و ایران ما غرق در چالش است
همه مردمان تنگِ از زردُشان
شهنشاه بازیچه و سست تن
و ایران ما فقر آن اقتدار
که دور از زمین و هم ایران ما
محمد، پیام خدا ساز شد
ولی امر یزدان خداوند خان
بگو دین اسلام نهای خدا
به اسلام و جهل و جنون و جهاد
محمد نیایی زِ الله خون
به حکمت غنیمت، به تاراج زار
به درسی و دادِ خداوند خان
به درسش به کشتارِ در راه خون
محمد به قرآن علی و ولی
یه خون زاده و خون پرستی زِ خون
و ایران نامقتدر موبدان
دگربار آن را نخوان او عرب
و افکار و تعلیم هر آدمی
اگر این محمد به ما زاده بود
به حیوان قسم، درد این آدمی
که ایران عرب، هردو انسان بود
که گر تو به آزادگی ره شوی
دگر جانِ جاندارگان را خوش است
مسلمان و الله و یزدان و آه
و ایران ما شد چو حمام خون
ز خون‌های اجداد ما این سرا
به آتش بیفتاده آیین ما
یه دیوان هفتاد من گو نوشت
ولیکن به دیوان همین را بدان
هم ایران بیفتاد بر مسلِمان
زمان از پی هم همی راه گشت
در این بین به صدها و آزاده تن
که در و صف آن‌ها مرامی ز آن
نیاز است هزاران نوشتن سرود
و دیوان ما از دل دیگر است
چه آسان سرودن از این انقلاب
نگفتم سبب‌های آن را چرا
ز شاه و شهنشاه و قلدر یه خان
بگفتم از آن‌ها دو آزاده راه
و این مردمان مست قرآن و دین
وگر این ندانی و این انقلاب
که راه رهایی و آزادگی
و تاریخ و قبل از همان انقلاب
که دیوانه‌ای مست، ملای کین
کز آزادگان گو و آن عاشقان
همو کشت هرآن کس تو آزادگان
بگو توده جاهد و ملی‌گرا
و یک‌تن چو آن مردِ آزاده‌ای
و هرکس از این وادی و این سرا
همه دست در دست دژخیم شق
و علت زِ پستی، فرومایگی
و آزادگان هرکه در این سرا
و بیعت نخستین در این انقلاب
ولیکن تو خیره بر این ره شوی
تو دانی که این بیعت مردمان
دروغی که بر مردمان راست بود
سخنگویی از هم دروغ و ریا
سخن از رهایی و حق می‌زند
و قبل از جلوسیدن این سرزمین
که من آیتم آن مبلغ خدا
و بعد از جلوسیدن این خاک پاک
و دیگر به هاری زبان می‌زند
حکومت که نه گو عفونت خدا
یه ملای نادان و ننگین و زشت
اگر والدان من و ما شما
از آن کهترین، کهتر آدمان
به جانت قسم ای تو حیوان پاک
ولیکن پرافسوس، اجداد ما
به جای همان قیل و قال آرزو
کتب‌های اسلام و تفسیر آه
به الله و احمد علی و نقی
نفهمم من این مردمان پس چرا
خودش خواند او مسلم آری جهان
ندانم که این آدمان بر چه‌اند
چه زیبا بگفتی تو فرزانه طوس
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
چه ایران چه ویرانه شد این سرا
یه ملای کین بود و ایران‌زمین
همه سربه‌سر از دل این آدمان
همه دم‌به‌دم زیر تیغ خدا
یه بانو وزیری زِ درباریان
تنش شد پر از تیر و ترکش فشنگ
یه سرباز ارتش زِ ایرانمان
بزن دست و پایش تو ملای کین
بخوان نفس این کار، زشت است و بد
هر آن‌کس که دانی از آن روزگار
بگو جان به ملای تقدیم کرد
یه دانش‌سرایی به نام رفاه
پس از مرگ و کشتار درباریان
همان‌ها که ملای، هم‌سنگرند
همانان که با تیر و شلاق و خون
همان‌های، طعمه ز قدرت شدند
و خود را به خاری برابر خدا
چه بسیار از آنان که طعمه به دار
و ملای کین انقلابی ربود
و دیگر زِ راهش نبودا نفر
پس از محوِ آزاده آزادگی
و دیگر سخن راست شاید بگی
و ایران چه باشد برابر خدا
و فرمان ما، امر پروردگار
که قانون ما گو از آن بردگی
خداوند جبار و قاسم و زشت
که ما نائب آری امام زمان
که من دولتم آن حکومت علی
منافق همه دم‌به‌دم زیر تیغ
زنان صیغه بر جان و زاییده‌اند
همان امر، امرم تو پوشش به تن
ندانم که زن‌های آزاده ما
و ملای کین‌ و خداوند آه
و بر خاک ایران‌زمین هار گشت
ندانم که ایران ما مست بود
ولیکن یه ایران که ویرانه است
و ایران و بیداد و درد و فغان
و ایران دگر نام ننگین شده
به قول یه شاعر که گفتا به من
رهایی بر اسلام ننگین شده
شهنشاه ایران و ملای خان
پس از پهن بیداد و داد خدا
پس از طرح زشتی حکومت نظام
پس از کشتن آری و آزادگان
پس از دردهایی به جسم و به تن
پس از روسری، توسری بر زنان
پس از کشتن هر چه قوم و نژاد
پس از کشتن ارتش همه تن به شاه
پس از تیربارِ همان کرد و خلق
پس از حاکم شرع و دیوانه منگ
پس از صد هزاران پسِ دیگری
زه تبعید ایران و ایرانیان
پس آباد شد گورِ این مردمان
پس از دردها بی‌نهایت به فکر
خداوند بر ایران ما چیره گشت
به حد توان او و دندان نشان
و دندان نشان بر تو آن کافران
ولیکن به حد خرد کار کرد
که گر تو سخن داری از راه حق
که آدم از آنان رباینده‌ای
و ملای کین قاتل خون پرست
و ایران مارا چه آزاده داشت
مصدق بیامد زِ ایران‌زمین
نه مصداق تو با مدد از حصار
نه پرچم بسوزاند، گلو پاره کرد
نه جنگی تراشید، در سرزمین
همان بود ملای کین شاه شد
ولیکن تو این را بدان از منا
که این بار سخن بود از آن اجنبان
و پاسخ به یک‌تن به میلیون هزار
سرایی که قانون آن در جهان
و با بهره از هر کلامی قشنگ
و خون خواهد و اقتداری به ظلم
همین بود یکی از دلایل هزار
یه صدام دیوانه، وهم کمال
یه سردار خونین بگو خون طلب
یه تن مستبد، همچو یزدان مست
یه خون‌خوار ایران و ایران‌زمین
که این کهتر از هرچه گو کهتران
بشورید و ایران که خونابه کرد
بشورید و کشتار جاندارگان
در این برهه تاریخ ایران‌زمین
چه با تکیه بر مسلک، آیین و دین
چه مسخ تو قاتل، تو ملای کین
همه دست در دست و همساز گشت
همه دافع از خاک و ناموس و حق
به دستان خالی و با اقتدار
در این راه تحمیلی از جنگ و جهل
در این راه قشری زِ ایرانیان
یکی دست داده بر آن اجنبان
ندانم که اینان دگر کیست‌اند
تو آزاده باشی به راهی و راد
چه گویم منم خوش زِ وهم شبم
وطن چیست در بین نابخردان
که یزدان شما خود همان قدرت است
تو هر جا زِ من خواندی از مسلِمان
نظر فکر من بر تو نیست ای جوان
بر آن است که داند زِ تاریخ خویش
همان کس که داند خداوند کیست
همان برده قدرت بگو پور آه
در این جنگ و بیداد ایرانمان
در این فقر و قحطی و درد و مرض
مددها دلاور زِ ایرانیان
از این تیر و ترکش جدایی رسید
بگو شهر ما شهر خرم‌سرا
رها گشت و آزاد بود و رها
دگر جنگ پایان و فرجام بود
همه دست در دست و آبادگی
مددجوی باشیم زِ آزادگان
نباشد دگر جنگ در این سرا
ولیکن هر آنچه بگفتا کفن
همو را مجاهد زِ راه خدا
و در خانه از جنگ بیننده است
به سر دارد او کینه‌ها از غضب
یه وهمی همه جان او را گرفت
بگفتا جهاد و جهاد و جهاد
زِ خون گفت و کشتن از آن درد و آه
بگو قدس و اوهام ملای کین
بگفتا از آیین جهد علی
بگفتم که خون‌خوار ما در زمان
بگفتا زِ هر جهل و جهدی که بود
بگفتا زِ خیبر علی و ولی
بگفتا و جنگ و جهاد چیره کرد
بگفتا و ایران ما خون گرفت
بگفتا و ایران مهاجم مریض
که ایرانمان شد یه ویران‌سرا
همه شهر آن دم‌به‌دم زیر بمب
یه کودک دو کودک هزاران به مرگ
یه مردی که پایش به جا مانده مین
یه آتش در این خانه روشن ز فحش
یه مادر وداع می‌کند با پسر
چه تن‌هایی از مردمان رفت جنگ
یه مردی بدیدم در این روزگار
یه مردی یه آزاده‌ی خوش‌نفس
که یک دست را او همی جا گذاشت
هزاران چو او یادگاری زِ جنگ
هزاران اسیر و اسارت قفس
یه خمپاره و لشکری در میان
یه شربت شهادت بگو شست ذهن
یه ملا و ترویج فقدان و مرگ
یه گفتاری از شهد و یا کربلا
یه ملای کین و امام زمان
یه خردسال کوچک د ل عشق تفنگ
دمادم احادیث ز عرفان جنگ
یه آدم که ذهنش پرا از جهاد
هزاران نفر سربه‌سر زیر تیغ
یه لشکر ز اطفال و از کودکان
که کودک چه فهمد از این درد و آه
که او حال باید به مکتب برد
ولیکن همین کودک بی‌پناه
و ملای کین کاسه‌لیسانشان
ولیکن زنان از دل این سرزمین
چه قشری از آنان مدد‌جوی جان
چه زن‌هایی از دل به ایران سرا
دگرباره ایران یه ویرانه بود
دو صدها هزاری از این مردمان
زمین از بر گورها کم بشد
سرایی شده پر ز خوف و ز ترس
یه قشری از این مردمان پرهوس
شده با اصالت سرور تبر
پس از هشت سال جنگ ایران‌زمین
هم ایرانمان را یه ویرانه کرد
جوانان زمین‌گیر و جانباز کرد
دو صد خانه را خون و خونابه کرد
و ملای کین جام زهر سرکشید
از این وهم و خون‌خوار، ملای کین
نه خاکی به ایران و افزوده شد
که تنها ثمر جنگ و خون و جهاد
ثمر از چنین جنگ ایرانیان
به هر جا نگاهی بری این زمین
و شاید تنی بزدل و خودفروش
ثمرهای دیگر ز جنگ و خدا
ثمرهای دیگر از این جنگِ زشت
ببین سیل معلول و راه خدا
فرای چنین نقل و گفتا به کم
به لطف همه زهر و ملای کین
ولیکن خدایان تو نشناختی
و ملای کین قاتل و خون پرست
به تو گفتم آغاز این انقلاب
ز قتل وزیران و سرباز شاه
به تو گفتم از اعتراف و عزا
به تو گفتم از مرگ جاهد به خلق
به تو گفتم ایران یه زندان‌ سراست
به تو گفتم از رنج‌های اوین
به تو گفتم ایرانمان مرده است
به تو گفتم ایران به زندان و بست
چه گفتم نگفتم نفس مرگ هست
به نام اوین و غم ایرانیان
به اشک تو کودک به جان پدر
به نام هزاران و آزاده راد
به نام یه شلاق و یک تن یه زن
به نام پدر کرد پر‌افتخار
به نام دو صدها همه خاندان
به نام اوین مرگ آزادگی
به نام سپهبد یه آزاده راد
به نام یه صحن و یه ترس و یه خوف
به نام تو مادر تویی پاک‌تن
به نام همه مرد و زن‌ها رها
که ملای کین، کین به صورت نشان
و سودای خون در سرش باقی است
و یک روز ایران بدون خون نبود
اوین بود و آبشگر آری ز خون
یکی خانه از بهر ایرانیان
یه فتوا و کشتار هزاران نفس
که با بهره جاودان فروغ و ریا
هر آن‌کس در آن دوره مأمور بود
ببین تا کجا مرگ‌ها کاشتی
یه کشتار محض همچو آن ارمنان
هر آن‌کس در این بین او کاره بود
چه نامش بود نیریِ پست زاد
تو دانی از آن قتل‌عام آن چه بود
یه هیئت سه تن قاتل آزاده تن
سؤالی در این بین او چاره بود
همه دم‌به‌دم زیر تیغ خدا
تو بر حزب خود راستینی و راد
تو هستی یه جنگاور از راه ما
تو حاضر به لعن خود هستی بخوان
تو روزه گرفتی به راه خدا
و پاسخ اگر نفی باشد نفس
ولیکن زمان را بدین‌سان نگشت
که حکمت خداوند گوید و بس
بخوان دین ما را ندارد که زور
به نوبت اذان‌های ما دم‌به‌دم
به اذن و اذان و به حکم خدا
نمازی به پا سجده در خون خویش
همه زیر شلاق و لطف خدا
یکایک نفس طعمه بر مرگ شد
چه بسیار آزادگان انتحار
هزاران نفر در شکنجه عذاب
و ملت همه دم‌به‌دم خواب رفت
نباشد چنین مرگ جانان نفر
عدن جایگاه همه باکران
و الله سربازی از شهوت است
چه باشد نتیجه از این کار‌زار
تو دانی زِ ملا، زِ ایرانیان
تو دانی از آن ذبح پاکی جان
چه تنهای پاکی از این آدمان
دگر باره بالی به فخر آدمان
به حیوان قسم ناسزا می‌دهی
اگر مردمان غیرتی داشتند
همه سربه‌سر بود طغیان و شور
یکی آمد و فصل یزدان خدا
به تیر و به مرداد و شهریوران
به تاریخ ننگین به لطف خدا
یه ملت به خاموشی و ننگ، زشت
به کشتار و مرگ هم آزادگان
به شلاق و تن خون، اذان تا اذان
هر آن‌قدر گویم سخن راه شعر
چه کرده خداوند و ملای کین
و آخر در این ننگ تاریخ و شعر
هر آن‌کس به بیدادشان جان فشاند
درودا به آزادگان سرزمین
هر آن‌کس نفس دارد آزادگان
پس از قتل و کشتار ایرانیان
پس از قتل‌عام و تجاوز به زن
پس از ننگ نامیدن ایران‌زمین
پس از جنگ و ویرانی این زمین
پس از قتل‌عام رهایی و داد
به پایان سرانجام کار خدا
بگو نوبت مرگ ملا رسید
نفس‌های ننگین ملای کین
نفس را به کین او فرو داد و رفت
و ایران و دنیا بداند که باز
و مولای کین جان بداد و بمرد
برفت و نشست او میان عدن
چه نامی از او مانده ایران‌زمین
یه نامی بگو قی شده از خدا
یه نامی بدان پر شد از کین و لعن
یه نامی که معنای دشنام و بُل
یه نامی که شرم است، نامش زمین
پس از مرگ ملا اسارت خدا
دگر باره ایران به زشتیست شاد
یه آبستنی پر شد از جنگ و جهل
یه ویران‌سرا نامش ایران ما
بشین و بیندیش چه شد این سرا
یه بزدل فراری زِ میدان جنگ
یه پستی حقارت زِ دل آدمان
یه انسان و انسان خجل نام او
بکن فکر ایران چقدر پست شد
یه ملای ننگ مست قدرت خدا
یکی آن برابر زِ ملای کین
شد ایران و بازیچه دست خدا
بگو پاسخ قتل‌عام خاوران
خداوند تازه بر ایران دمید
دگرباره شاهنشه ایرانیان
به پاس تلاشی از این کهتران
ببین کهتران اکبر آن شاه پیر
اگر دور آمد که سازندگی است
ولیکن نه آبادگی این سرا
دو تن شاه، هزاران نفر همچو او
و ملای ننگ قاتل آری خدا
پس از روضه‌خوانی و قطران اشک
دگر طی زمانی زِ ایرانیان
همو هار بر ثروت و قدرت است
و قشری فئودال زِ لطف خدا
همه شاه و مردم ببین آن گدا
تو ملایی و ثروت آری خجل
حرم‌ها خدایان به خود ساختند
یه نانی به دست خدایان ببود
هم ایران شده کاخ ملای ننگ
یه کشور به یغما و ثروت خدا
یه خانه سرایی بر آن دیگران
یه سازندگی رشوه و هرزگی
که ایرانیان غرق در حسرت‌اند
نباشد بگو آب شربی به ما
و ایرانیان غرق در فقر محض
همین بس نبود بر تو ملای ننگ
تو خونخواهی و مرگ و کشتار و بست
که ملای کین سالیان پیش‌تر
وزارت سرایی بگو از خدا
یه مشتی خدا و خدایان پست
هزاران بگو دخمه‌ی تو به تو
یه خانه پر از یار و سلاخ و آه
پر از تازیانه پر از اعتراف
زمینش پر از خون ایرانیان
به یادت بیاورده عیسی زمان
یه مرد و دو بیضه بریده به دست
یه خانه سرای هزار جیغ و داد
وزارت نگو تو نجاست بگو
عفونت به خونابه چرک و عذاب
که دژخیم الله و ملای ننگ
به فرمان او مرگ ایرانیان
به فرمان رهبر ولایت‌فقیه
بگو بختیار مرد آزاده راد
تنش خون پر از تیغ و خشم خدا
نه او یکه بیرون زِ ایران‌زمین
یکی بمب و کشتار، یهودی نشان
به کشتار کرد و بخوان میکونوس
یکی شعر و خواننده فریاد و داد
چه تن‌هایی از جان این مردمان
همین کم نبود بر تو ملای ننگ
هم ایرانیان رو به تبعیدگاه
چه خوش‌باوری بین تو پایان کار
به فرمان رهبر ولایت‌فقیه
نجاست وزارت به نام شما
شده قاتل مردم این زمین
به نام یه قشقا و مختاریان
به نام یه پروانه پرپر شده
به نام یه سامی مسیحائیان
به نام حمید پور نه‌ساله‌اش
به نام یه عارف یه شاعر یه مرد
به نام دوصد آدم ایرانیان
به نام قتل فرهنگ ایران‌زمین
به یاد همه تن که نامش غرور
در این بین کشتار از ایرانیان
و دستور کنکاش قاتل دهد
سرانجام این ایده ملای مکر
سه قربانی و خون لاشه جسد
ندانم چه دانی زِ کشتارمان
شکنجه سعیدی و آن اعتراف
چه دانی که تن‌های ایرانیان
تو دانی که زن‌ها چگونه کشند
تو دانی زِ نه‌ساله طفلی و خشم
به جانت قلم عاجز از گفتن است
و این بود کشتاری از نخبگان
همه دم‌به‌دم زیر تیغ خدا
دو سه خرده‌پا کاسه‌لیس شنیع
بگو عامران تخت دار و شهند
به جایش زنی را کشد در حصار
دوصد نخبه ایرانمان پر کشید
یه بغضی نهان گشته ایرانیان
یه بغضی زه دل‌های برنا و پیر
یه بغضی که بیست سالِ به تو می‌رود
یه بغضی به قد یکی انقلاب
یه بغضی و اشکش به دریای خون
یه بغضی و زاییده از حصر حلق
یه بغضی که ترکید و ایران شکفت
بگفتا و فریادها سر بداد
بگفت و یه ایران شد حمام خون
بگفت و دوصدها نفر حصر تن
بگفت و رشیدی از ایرانیان
بگفت و شکنجه به خود ساز کرد
بگفت و یه کاذب یه ملای ننگ
بگفت و هم ایران حکومت نظام
بگفت و طلب کرد آزادگی
بگفت و شکست چرت ایران‌زمین
بگفت و اسارت به خود ساز شد
بگفت و دگرباره تبعید جان
بگفتند و نشنیده ایرانیان
بگفتا و دانش‌سرا پاک شد
بگفتا و زندان به دانش‌سرا
بگفتا و ایران همه طعمه ترس
بگفت و هزار هجوه بر دل نشست
بگفت و نگفتند، ایرانیان
بگفت و نه ایران که آزاد بود
و ملای ننگ تشنه بر قدرت است
و ایرانمان بار دیگر حصار
سرانجام طغیان ایران‌زمین
یه شاهنشه پست و ظلم و فرار
یه ماتم برای هم ایرانیان
گذشت سال هفتادو‌هشت سال خون
و ملای مکر و بگو شاه خان
و جولان مرگ و به ترویج آه
چه مکری به ایرانمان چیره شد
صدایی نبود و همه دم‌به‌دم
یه قشری که مدفون شده بهر خاک
سکوتی که ایرانمان را گرفت
یه ملای مکر و یه لبخند و خوف
یه ایران مسکوت و ملای ننگ
یکی سرگشاد و یکی بی‌کلاه
سکوتی و رزمایش مکر و مرگ
یه آزادی مضحک و خنده‌دار
بخور این شرابا تو ایران مست
یه ایران بیمار طبیبی زِ مکر
بگو سالیان از پی هم گذشت
صدا‌ها خفه گشته آری گلو
چه کیفی به ملای ننگ کوک گشت
و شاه زمین است بی مدعا
و ملای مکر دست در دست شاه
در ایرانمان ذبح آزادگی
ندانی که ایرانمان چیست روز
و خوش باشد از وهم آزادگی
ندانم که ایرانمان چیست حال
نفهمم ز خوشحالیِ آن جوان
که معنای آزادگی این نبود
ولیکن همین مکر و حیله نفر
سبب گشت، چهره ز ایران زشت
ببین این وطن را که زندان شده
گذشت و زمان از پی هم گذشت
گذشت و یه تحفه بیامد وسط
یه لمپن یه دیوانه‌ی بی‌سواد
یکی دکتر و آن مهندس خدا
دگر‌باره کورش نیا و بخواب
تو بیننده باش حال ایران‌زمین
که کورش همه شاهی‌اش پس گرفت
نرنجی ز من کورش آری کبیر
یه وهم و دو صد‌ها هزار هسته‌ای
همه آبرو پَر ز ایرانیان
یه فقر و بگو نائب آری زمان
یه مکر و فریب و رئیس زمان
دو صد طنز مکر و فریب زور و ظلم
یه کشور حقارت به خاورمیان
یه ایران گل پرپر آری زمان
که ملای ننگ و پسر هاله نور
یه لرزه به گور و هم اجدادمان
از آن روز ننگین و حمله خدا
سرانجام این بندگی این شود
که پستیِ الله و یزدان پست
سخن را براند ز پستی خیال
و نفی همه قتل‌عام یهود
سخن را نران تحفه هاله ز نور
به جایش ز کشتار خود نطق کن
چه ایران سرایی ز ملای ننگ
یه کشور بگو مردمش ننگ نان
یه کشور حقارت شد از دست تو
یه ایران مرده سرای عدن
یه ناله به ضجه بگو اشکناک
بگو کشوری قی شد اسلام ناب
یه آتش به خرمن خرد‌ها فرود
یه فریاد وهم و یه هاله به راه
یه دزدی و سرقت یه پولی ز نفت
چهار سال دیگر از ایران گذشت
گذشت و حقارت شد آیینشان
گذشت و بگو طنز ایرانمان
گذشت و اسارت شد آرمانشان
گذشت و زمانی به آزمون دمید
گذشت و نخستین وزیران ننگ
گذشت و دوئل‌های چیز و ملنگ
گذشت و همان بغض بیداد و داد
گذشت و نفس‌ها پی هم گذشت
گذشت و بگو اضطراب التهاب
گذشت و سخن‌ها ز ملای سبز
چنین بود و آرا ز صندوق شکفت
نباشد بگو رهبر این مردمان
و ایرانیان ملتهب پر ز بغض
کجا هست آراء نظر‌هایمان
بخوان رأی من کو کجا رأیمان
که تهران و ایران شده کارزار
بخوان رأی من کو کجاست رأیمان
و ایرانمان در گرفته بلا
همه مرد و زن‌ها و برنا و پیر
همه یکدل و یک‌صدا این بخوان
به دور از تو دشنام و فحشا بخوان
یه قشری از این مردم سرزمین
به دور از هیاهو بگو ضرب و شتم
و قانون بیداد و حقم کجاست
ولیکن چه پاسخ بر ایرانیان
و ملای ننگ و یه خطبه نماز
و ایران و ایران‌زمین خون گرفت
و ایرانیان یک‌صدا قلب گود
همه دست در دست هم با شتاب
خیابان ایران به خون جان گرفت
و ملای ننگ تحفه‌ی شهر‌ری
و ایران شده یکدل و سبز‌رنگ
که رأیم کجا سیل آن رهبران
همه یکدل و یک‌صدا خوان همان
به دور از خشونت بگو دور جنگ
همین‌ها نبود و نه پایان کار
یه جبهه بگو مردمان بی‌دفاع
و قدرت بگو قبضِ ملای ننگ
بگو دختران زمین باکره
پسر بالغ و طفل و زندان‌ و غم
هزاری زن و مرد ایران‌زمین
دو صد‌ها نفر طعمه بر چوب‌دار
هزاری زن و مرد و برنا و پیر
هزاران نفر شهر در التهاب
دو صد مردگی و هزاران اسیر
یه ایران خونین و خونین نفس
یه ایران و یک دولت کودتا
یه ملت شده خار و خاشاک تن
دو صد اشک‌و‌بغض‌و‌سکوت‌وسکوت
یه ایران و کهریزک و عمق دین
به هر ظلم و زور و به جهل و فساد
و ایران حصار و قفس‌ها نفس
هزاران پدر مادرِ داغدار
یه ملای ننگ و هزاران حشم
به سودای زر زور و قدرت نفر
یه سیما و ترویج ترس از یه ننگ
یه خاموشی از ترس و تیر و قفس
و آزادی و شمع و خاموش باد
و تاریخ از ایرانمان پرکشید
نه لطف نخستین وزیران سبز
همه چنگ بردند بر آزادگی
بگو نام جنبش بگو سبز بود
هرآن چه تو گویی بر آن نام گوی
که زور سلاطین و ملای ننگ
به زور و به شلاق و درد و قفس
به رنج و فرار و به تن کودتا
و ایرانمان بار دیگر خزان
یه جولان از آن مرد هاله نشان
یه فقر و یه قحطی و درد و بلا
یه فقدان سکوت و خموشی محض
چه کشور شدی بار دیگر سرا
یه فقری که ریشه دوانده وطن
یه خانه سرای تجسس فساد
دگربار حکومت عفونت و ننگ
دو صد رجم و اعدام و حد و قصاص
هزار بهره و برده‌ها نو به نو
یه وهم و کمال، گنده‌گویان نفر
یه قشری به تبعید و دوری وطن
یه سیما، صدا ذهن‌هایی به بند
یه دندان نشان از تو ملای ننگ
یه زندان عظیمی که ایران‌زمین
که روز‌ها و سالان پی هم گذشت
پس از گفتن صد مصیبت عزا
و طغیانگر آزاده جنگ خدا
بگفتا از آزادی جان و تن
بگفتا از آن ظلم‌های خدا
بگفتا ز قانون آزادگی
بگفتا که من جان‌فشانم رها
بگفتا از آن راه آزادگی است
بگفتا ز رنج‌های حیوان بشر
بگفتا ز قدرت و انسان خدا
بگفتا و طرح سؤالی بکرد
و آزادگی را نباشد به کس
یه دنیا و آرمان و ترسیم خواب
بدانم ز فکرت کجا بود مست
بدانم که طالب به دانستنی
بدانم که خواهی بدانی از او
برایت بگویم از افسانه او
و طغیان از انسان عامی چو ما
پدر مادر از قلب آن مسلمین
همه سربه‌سر عاشقان علی
پدر دل گرو یاد صحرا حسین
و او قد کشید بین آن مسلمان
و سالار جنگ و تو دنیای دید
یه کودک که از دیدن حیوان جان
ز هر ضجه‌ای ناله‌ای سر دهد
همه ذهن او پر سؤال از خدا
خداوند و الله و رحمان رحیم
چگونه خدا مهربانا بشر
چگونه یه تن ضجه سر می‌دهد
هزاران سؤال و هزاران جواب
همین‌گونه او در جهان قد کشید
که او نیست همتای این آدمان
همه جان او پر شده از سؤال
نباشد بگو پاسخی بر سؤال
و کودک گذشته ز ده‌سالگی
و او را ببین تشنه دانستن است
رسیده جوابی و این قصه را
ولیکن نبود پاسخ راد و او
که دنیا چه چیز است و یزدان چه کس
و طغیان پر از صد هزاران سؤال
چنین او گذر کودکی نیست حال
و او را نگو همچو انسان مثال
و کنکاش پاسخ بر آن صد سؤال
یه افسانه و وهم و صدق و خیال
یه بیداری خواب و رؤیا و حال
یه هاله یه نور و یه ابر سه شاخ
یه الله بیمار تجاوز به تن
یه شیطان چهارمیخ شده در عذاب
یه تخت و دو میله دو عورت به سر
یکی مرد و زن در جماع و خدا
یه خون از درون عورت باکره
یه ابر سه شاخ دست بی‌انتها
یه دژخیم مزدور سه چشمی به سر
یکی یاغی و دست بسته خدا
زبان را برون کرد و تیغی به رو
دو انگشت آتش دو چشم نفر
یه تختی پر از دست حور و غلام
یه ویران سرایی به نام عدن
یه سیل از سجود فرشته نشان
یه صحنی پر از مرد و زن‌ها غلام
یه دژخیم و مزدور ردای سیاه
یه حوضی به خون از درون خون چشم
یه قربان سرا پر ز خون تا کمر
یه حمام اشک از زنان باکره
دو سه جامه مشکی و شاخی به سر
هزاران نفر عور و عریان به کف
یه زن پاک‌تن در برابر خدا
یه دست بریده و آبشار خون
یه تن مؤمن و روز دار خدا
یه ابر سپید و به باران اسید
زمین سپید نوری از زرد رنگ
یکی میل جنسی دگرباش تن
یه زن درد‌کش حیض و آن زایمان
یه سیل محارب به یزدان خدا
یه سیلی زه خون رو به الله خان
یه الله و محراب دو سر زیر پا
یه دیگی پر از جان جاندارگان
هزاران نفر بسته بر تخت کین
یه شیطان بی‌بال و غرقابِ خون
یه ابر سه شاخ آن سپید تخت ظلم
یه لشکر ز حیوان ریز و درشت
یکی نور و تقبیل انسان خدا
یه الله دیدا به ساحق زنا
و حیوان خونین و مرگ نفس
یه میدان و تن زیر خاک تا کمر
یه سر زیر خاک و یه چرک و اثر
یه زنجیر آتش به دست یه تن
دو صد بدتر از شرح‌حال خدا
یه رؤیای صدقی و معراج روح
ز کابوس یزدان و بیدار ما
که طغیان شد عارف به الله و دین
نخستش بگو خوانده قران کین
نه یک‌بار و ده بار و صدبار خواند
بخواند و بدانست و عارف بشد
یه سر بود و صدها هزاران کتاب
همه تشنه بود او به فهم کمال
هر آن‌کس سخن داشت یزدان خدا
به خود گفت الله نباشد و نیست
ولیکن چه خوش بوده حال شما
خدا گر نباشد بشر هست مست
به قدرت شمایل بدارد خدا
و طغیان ما غرق خواندن کتاب
و خواند و نوشت و شنید او به ما
و سالار جنگ و به ضد خدا
و طغیان ما رمز باشد و راز
نگوید سخن را به یک تن نفر
بخواند بداند جهان را خدا
بگو سالیان درازی گذشت
و سالار ‌جنگا ببین این‌سرا
و شورش در ایرانمان ساز شد
بگو در ره آزادگان بود عزم
بگو جنگ آزادی و عزم تن
نفس راه آزادگی بود و بس
ولیکن نبود عزم ایرانمان
دگرباره ره را بگو راه جنگ
نشست قلب تنهایی و خواند و گفت
گذشت سالیان از پس همدگر
گذشت و نهایت بدین جا رسید
کلامش به ایرانمان نشر شد
بگفتا شنید او سکون و خروش
و بیدار قشری کلامش به رزم
بگو مردمی نام او را شنید
و کس بی‌تفاوت کنارش گذشت
کلامش بگفت و یه موجی رسید
یکی خواند و شد آینه رو به خود
یکی لعن و نفرین به او داد و بس
همه گفتن از او و طغیان شنید
پس از گفتن و صد هزار گو و گفت
یه دستبند و پا‌بند و زندان و حصر
یه زندان تاریک و نمدار و گود
یه دست بریده محارب خدا
یه تن پر ز تیغ و تبر فحش و خشم
یه سیلاب خون و تنی پر ز خون
یه طغیان و آزاده جاندار راد
و سالار جنگ دست بسته به حصر
خدا گفت و طغیان شنید حرف او
که شیطان تو ای رانده از آن عدن
تو پر نفرتی از خدا از بشر
تو که پر ز عصیان و شورشگری
تو که خلق من باشی از نطفه من
کلامت چه باشد برابر به من
منم خالق آری تو شیطان کم
چه گویی ز حیوان تو ای خل‌مشنگ
هر آنچه دلت در گرو بود و هست
چه گویی که طغیان بر آن حق کنی
نفس‌های تو امر من دم شود
تو از پاکی تن سخن داریا
تو خلقی یه بنده یه برده به من
بزن سجده آری طلب کن مدد
کلام خداوند طغیان شنید
و آزاده پاسخ به یزدان عدن
من عاشق به جاندار و جاندارگان
از انسان طلب احترامی به جان
و شورشگر آری و طغیان منم
و شاید که من خلق باشم ز تو
کلامم همه نشر آزادی است
و حیوان نفس جان من راه تو
تو پر فخر و الله تو پر ادعا
غرورم همه خرج بیداری است
نفس مفت چنگت خداوند پست
و فریاد من محو قدرت تو پست
و پاکی تن را نخوان در کفن
منم عزم و فریاد رهایی منم
ستایش همه محو و آزاد تن
و یزدان از این پاسخ او خشمگین
دو دستان به زیر و به هم بسته است
برید دست طغیان و مزدور بود
و دیگر نگو از مصیبت به ما
پس از روز و شب‌های پر درد و رنج
که طغیان بیا زیر یوغ خدا
کجا را تو با حرف خود ساختی
منم خالقا و تو تنها بترس
سخن‌گوی باش از کرم‌های ما
ز لطفم بگو شعرهایی ز عشق
و سوگند من باشد آن افتخار
و طغیان شنید و بگفتا سخن
که یزدان غرورم همه هیچ و روی
نه از بهر جاه و نه آن اقتدار
که در راه آزاد جاندارگان
تو دنیای آزاد رها دار آن
پر از قدرتی محو دارا نیاز
شکن این بت اشرفا ای خدا
به پا دار درفش شجاعت به تن
و این‌گونه آمد میان رزم‌گو
همه جان یزدان برآشفته شد
و فتوا به حد و بگو قتل فرد
و بینندگان عبرت از شر بشر
هر آن‌کس بگوید سخن را به کفر
و فرمان یزدان بگو امر باد
ولیکن بگو قبل آن تیغ کند
که طغیان مغرور سخن‌دار خواند
که ای وارثان راه آزادگی
و آن‌کس که جانش تفاوت نبود
همه نطق آخر به من گوشدار
سری بودم از فکر و اندیشه نو
مهم نیست بود و نبودم بدان
بگویم سخن نقل الله نیست
و قدرت یکی از شمایل خداست
نخواهم سخن را درازش کنم
به پایان دهم این نفس را سخن
به آرمان و زیبا و در رزم ما
بگفتا پر از فخر آخر سخن
و طغیان بگو جان خود مرگ داد
بگو مرد راهش ببین زنده ماند
گذر سالیانی بر ایران گذشت
ولیکن سخن‌های طغیان زمین
هزاری و طغیان به ایران شکفت
سخن‌های نو صد هزار ایده‌ها
و قشری و سرباز آزاد ما
ز هر قوم ایران زبان و نژاد
چه با نفرت و عشق از یاد او
بگو یکدلان را بسازد زمان
به سودای آزادگی جان‌به‌کف
نه ترسی ز شلاق بود و نه رنج
بگو شور ایرانیان را گرفت
و دیندار و بی‌دین به پا خواست گفت
یه دست در میان دست ایرانیان
وطن بود صحنی پر از مردمان
هدف ساخت ایران از آن مردمان
که از شیعه سنی، یهود و نصار
همه هر چه باور در ایرانمان
و این اتحادی از ایرانیان
و قشری و نفرت ز طغیانمان
و تصویر ایران شکوهی عظیم
چنین دور فکر دل ایران‌زمین
و این اتحاد بین ایرانیان
مثالی بگویم تو آن گوش دار
به میدان نامی بگو شهریار
سیه‌پوش مزدور و یزدان کین
نه یک تن یه مزدور باطوم به دست
که با تیر و قداره آمد میان
به هرکس زدی ضربتی عدل و داد
ولیکن همه دست در دست هم
و مزدور و آن هجوه‌هایی که گفت
یه شیعه هویدا از ایرانیان
برادر مسلمان چرا دین‌فروش
تو از دین ما امتی از خدا
ولیکن خداوند رحمان رحیم
بیا دور باش از دل این آدمان
تویی مالک روز و فردایمان
و گفتار مزدور خداوند خان
ز بین چنین قوم، جماعت عیان
و ناگه لب از لب گشود و شگفت
من آن شیعه عاشق امام زمان
بگو دین من کو و آیینتان
نه عفو تو خواهم نه جاه و مقام
بگو لعن بر تو به شیطان خزان
و پایان سخن تلخ مزدور کام
به‌پیش آن دلیران و ایرانیان
و رگبار سرب آتش و خون به راه
و مصداق افسانه بسیار بود
همه تن‌به‌تن جان فدای رها
نشد ساده ایران رها از خدا
ولیکن چه والاتر از این رها
به قول تو فرزانه ای پیر طوس
اگر مایه‌‌ی زندگی بندگی است
ندانم زمانی که ایران رهاست
و گو با من ایران رها بود ماه
ز ننگین خدایان و ملای ننگ
و ایران رها مهد آزادگی
همه در جهان کوش و جان دادگی
به داد آن کشیدند ملای ننگ
همه قاتلان، قاتل ایران‌زمین
بگو صد هزاران از ایرانیان
بگو طعمه از قتل و غارت خدا
چه آنان که در کوی و دانش‌سرا
همه دردمندان و ظلم دیدگان
همه یک‌صدا رو به داد و سرا
و پایان ظلم باید و داد ما
و تدریس آزادگی از سرا
بیا و بیاموز رها را ز ما
که ملای ننگ و هوادار آه
همین بس نبود درس آزادگی
و هرکس که باور ولایت‌فقیه
همه آمدند و به هر باوری
ز قوم و نژاد و ز آیین زبان
همه سربه‌سر مالک ملک خویش
و ایران بگو شد یه دانش‌سرا
هر آن‌کس در ایران به فهم و کمال
و آزادگی درس ایرانیان
و ایران و حرمت به جان رها
بگو خانه‌ای از تو حیوان جان
و کشتار حیوان دگر عار بود
نبود بهره‌گیری ز حیوان جان
و ایران شده پر ز شادی و ساز
و سال‌ها گذر در پی روزگار
جهان در پی این‌چنین روزگار
و انسان همه سربه‌سر جان‌فشان
بگو سال‌ها در پی هم گذشت
همه صاحب کشور حیوان رها
سرودم همه نظم را رزم من
بخوان نام آزادگی را بخوان
یه فریاد باشا به رزم رها
و مرگ کسی نیست پایان راه
که آزاد باشی تو ای رزم‌خواه
و بستم سرودی ز تاریخ و رزم
همه جان و ایمان و آیین رها
جهان در گرو عزم و کوشش ز ما

 

 

 

بازتاب سایه‌ها: نقدهای شما پیرامون کتاب

در این جهان، هر واژه نوری است که در تاریکی می‌درخشد. تجربه خود را به کلمات بسپارید و بگذارید در این مسیر همراه باشیم
blank
0,0
امتیاز 0,0 از 5 ستاره (بر اساس 0 بررسی‌)
عالی0%
بسیار خوب0%
معمولی0%
ضعیف 0%
خیلی بد0%

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است. اولین نقد را بنویسید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

آخرین اثر به قلم نیما شهسواری, راهی برای دسترسی به تازه‌ترین کتاب منتشر شده از نیما شهسواری

پروسه انسان

فلسفه‌ی تولد زایش و تعلیم

در جهانی که زایش از یک حقیقت زیستی به ابزاری برای قدرت تبدیل شده، جسم انسان دیگر متعلق به خود نیست. پروسه انسان، تازه‌ترین اثر نیما شهسواری، با زبانی نمادین و فلسفی، به نقد زیست‌سیاسی نظام‌هایی می‌پردازد که بر بدن انسان‌ها حکومت کرده و آن را به چرخه‌ای از تولید و کنترل بدل ساخته‌اند.

بخشی از متن کتاب:

در میان انباری تاریک و نمور، جایی که صدا را در خود می‌بلعید و نگاه را به خود می‌خواند، در میان کورسویی از ندیدن‌ها، آنجا که از میان حفره‌های کوچک سقف، نور کم‌سویی از خورشید می‌تابید، زنانی به دور هم ایستاده بودند.

زنان پریشان و دیوانه به یکدیگر می‌نگریستند و با اضطراب بسیار، وردهایی را زیر لب می‌خواندند.

هر کتاب فریادی است برای برخاستن و ساختن فردایی به جهان آرمانی

blank
blank

برای آشنایی با تازه‌ترین اخبار و آثار نیما شهسواری، به صفحه تازه‌ها و اخبار سایت سر بزنید.

کتاب شعر ایران آزاد نسخه صوتی | روایت شنیداری اندیشه برای تغییر

کتاب صوتی ایران آزاد - اثر نیما شهسواری

پیش‌درآمدی بر اثر کتاب‌ها گاه بیش از واژه‌اند، آنجا که صدا جان می‌گیرد و معنا در گوش جان نفوذ می‌کند. نسخه صوتی کتاب شعر ایران آزاد  سفری است میان سطور، میان واژه‌هایی که می‌خواندند و اکنون شنیده می‌شوند.

 

چرا باید به کتاب شعر ایران آزاد گوش سپرد؟

 

  • نسخه‌ی کامل و رسمی اثر، روایت‌شده با صدای گوینده‌ای که فهم متن را با احساس همراه ساخته است.
  • تجربه‌ای نو در فهم و درک کتاب، برای آنان که مطالعه را نه‌تنها دیداری، بلکه شنیداری نیز می‌خواهند.
  • رایگان، آزاد و بدون مرز، در امتداد اندیشه‌ای که به تمامی جان‌داران احترام می‌گذارد.

 

 

معرفی نسخه‌ی صوتی کتاب

هر واژه در این کتاب جان دارد، هر جمله مفهومی فراتر از خطوط چاپی. صدای گوینده بافت اثر را حفظ کرده و کلمات را از مرز نوشتار به میدان احساسات آورده است. نسخه‌ی صوتی کتاب شعر ایران آزاد در فضایی آزاد منتشر شده است تا اندیشه‌های زنده برای همگان دست‌یافتنی باشد.

 

چگونه به نسخه‌ی صوتی کتاب شعر ایران آزاد دسترسی داشته باشیم؟

  • پخش آنلاین در جهان آرمانی، بدون نیاز به دانلود و بدون محدودیت.
  • دریافت نسخه‌ی کامل با لینک مستقیم، برای آنان که می‌خواهند محتوای شنیداری را همواره همراه داشته باشند.
  • شنیدن در اسپاتیفای، اپل پادکست و دیگر پلتفرم‌های معتبر، برای آنان که با موسیقی، فلسفه و اندیشه هم‌زمان سفر می‌کنند.

 

پلی‌لیست کامل کتاب صوتی

این مجموعه، تمامی بخش‌های کتاب را در قالب صوتی گردآورده است. هر فصل، روایتی مستقل، هر بخش، جهانی برای خود:

صدای واژه‌ها فراتر از متن است، آنجا که شنیدن به فهمی دیگر بدل می‌شود نسخه صوتی کتاب شعر ایران آزاد اکنون در دسترس است برای آنان که خواندن را به شنیدن پیوند می‌زنند.

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

blank

درباره نیما شهسواری

نیما شهسواری، شاعر و نویسنده ایرانی، متولد ۱۳۶۸ در مشهد است. آثار او طیف گسترده‌ای از قالب‌های ادبی، از جمله تحقیق، رمان، داستان، مقاله و شعر را در بر می‌گیرد. مضامین اصلی نوشته‌های او شامل باور به جان، برابری، آزادی و نقد ساختارهای قدرت است.

نیما شهسواری از سن ۱۵ سالگی نگارش را آغاز کرد. در ۳۲ سالگی، او تمامی آثار خود را به صورت رایگان برای دسترسی عمومی در فضای مجازی منتشر کرد. برای کشف آثار او، می‌توانید از همین وب‌سایت اقدام کنید و به رایگان از این مجموعه بهره‌مند شوید.

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

معرفی و خلاصه کتاب

کاوشی در داستان، پیام‌ها و مفاهیم کلیدی کتاب که شما را به تفکر و تأمل دعوت می‌کند 
blank

معرفی کتاب “ایران آزاد”

 

کتاب ایران آزاد اثر نیما شهسواری، یک داستان بلند در قالب شعر است که تاریخ ظلم و سرکوب ایران را از گذشته تا امروز روایت می‌کند. این اثر، با زبانی شاعرانه، مسیر پرچالش مردم ایران را در مبارزه با استبداد دینی و سیاسی به تصویر کشیده و امید به آزادی را زنده نگه می‌دارد.

شاعر، با نگاهی تاریخی و انتقادی، ایران را در هزار و چهارصد سال گذشته به گروگان‌ گرفته‌شده‌ی دین و قدرت نشان می‌دهد. اشعار این کتاب، از دوره‌های مختلف سرکوب و خفقان عبور کرده و در نهایت، تصویری از رهایی را ترسیم می‌کنند.

این اثر، فراتر از یک روایت تاریخی، ندایی برای مقاومت و اتحاد مردم ایران در برابر ظلم است و با تصویرسازی‌های حماسی، پلی به آینده‌ای آزاد و عادلانه می‌سازد. این کتاب همانند سایر آثار نیما شهسواری، برای دانلود رایگان و مطالعه آنلاین در سایت موجود است.

موضوعات کلیدی کتاب “ایران آزاد”

 

  • بررسی تاریخی ظلم در ایران: از آغاز اسارت مردم تا سلطه‌ی حکومت‌های دینی.
  • نقد استبداد مذهبی و حکومتی: نمایش تأثیر قدرت بر سرنوشت مردم ایران.
  • ایستادگی و مقاومت در برابر سرکوب: تحلیل نقش مردم در مبارزه با استبداد.
  • پل میان گذشته، حال و آینده: روایت تاریخ ایران از اسارت تا امید به آزادی.
  • تصویر انقلاب و عدالت: نمایش جنبش‌های مردمی و راه رسیدن به استقلال واقعی.

پیام و مفاهیم اخلاقی کتاب “ایران آزاد”

 

۱. تاریخ، گواه ظلم و مبارزه است

این کتاب نشان می‌دهد که سرنوشت ایران همواره میان قدرت و مقاومت در نوسان بوده است.

۲. استبداد، سرانجام محکوم به شکست است

اشعار این اثر تأکید دارند که هیچ سلطه‌ای پایدار نیست، و مردم توانایی تغییر تاریخ را دارند.

۳. ایستادگی، تنها راه رسیدن به آزادی است

کتاب، راه رهایی را در اتحاد مردم و مبارزه‌ی دائمی با قدرت‌های سرکوب‌گر می‌بیند.

۴. امید به آینده، نیروی محرک تغییر است

در کنار تصویر ظلم، این اثر امید را زنده نگه می‌دارد و آینده‌ای آزاد را ممکن می‌داند.

۵. مبارزه برای عدالت، وظیفه‌ای جمعی است

ایران آزاد بر نقش هر فرد در مسیر استقلال و عدالت تأکید دارد.

نکات برجسته کتاب “ایران آزاد”

 

  • زبان شاعرانه با تصویرسازی‌های تاریخی: ترکیب شعر کلاسیک فارسی با روایت مستند.
  • نگاه انتقادی به دین و قدرت: بررسی نقش مذهب و سیاست در سرنوشت مردم.
  • ساختار بلند و حماسی: اشعاری که تاریخ را با فراز و نشیب‌هایش بازگو می‌کنند.
  • تمرکز بر امید و رهایی: نمایش مقاومت مردم و پیش‌بینی فردایی آزاد.
  • دعوت به اتحاد و انقلاب: بررسی نقش مردم در تغییر مسیر تاریخ.

چرا باید کتاب “ایران آزاد” را بخوانید؟

 

  • این کتاب، داستانی شعری از تاریخ واقعی ایران است که ظلم و مبارزه را به تصویر می‌کشد.
  • اگر به روایت‌های تاریخی و سیاسی در قالب شعر علاقه‌مند هستید، ایران آزاد انتخابی ارزشمند خواهد بود.
  • مطالعه‌ی این اثر، دیدگاه تازه‌ای درباره‌ی نقش مردم ایران در مبارزه برای آزادی ارائه می‌دهد.
  • کتاب، فراتر از تاریخ‌نگاری، تصویری از امید به آینده‌ای آزاد را نمایش می‌دهد.
  • ایران آزاد تنها یک مجموعه شعر نیست، بلکه ندایی برای تغییر و عدالت است.

آخرین کتاب‌ها به قلم نیما شهسواری

هر کتاب سفری است بی‌بازگشت. اینجا آخرین آثار نیما شهسواری را می‌توانید بخوانید

جان‌پنداری در فلسفه‌ی آزادی و عدالت

جستجوی آزادی و برابری در میان کتاب‌هایی که فریادی برای تغییر است
blank

جهان آرمانی؛ کتابخانه‌ای برای آزادی، و جان‌های برابری‌طلب

 

در تاریکی جهان‌های ساختگی، در هیاهوی روایت‌هایی که آزادی را در مرزهای ذهنی زندانی کرده‌اند، جهان آرمانی برخاسته است نه به‌عنوان یک کتابخانه‌، بلکه به‌عنوان دعوتی برای گسستن از قیود، شکستن عادت‌های فکری، و سفر به اعماق حقیقت.

  • حقیقتی که در کلمات جاری است؛ واژه‌ها نه فقط ابزار انتقال مفهوم، بلکه انعکاسی از سرشت جان هستند و در اینجا، هر واژه پژواکی از رهایی است.

  • اندیشه‌ی جان‌پنداری در فلسفه‌ی آزادی؛ نیما شهسواری در آثار خود آزادی را نه یک امتیاز، بلکه حق ذاتی همه‌ی جان‌ها می‌داند مفهومی که فراتر از مرزهای عرفی و انسان‌محورانه است.

  • سفر درون کلمات، نه فقط مطالعه؛ کتاب‌های جهان آرمانی نه صرفاً مجموعه‌ای از نوشته‌ها، بلکه مسیرهایی برای مکاشفه‌اند چالش‌هایی برای درک عدالت، مبارزه، و معنای هستی.

  • پرسش‌هایی که از عمق اندیشه برمی‌خیزند؛ خواننده در این کتاب‌ها با پرسش‌هایی مواجه می‌شود که نمی‌توان آن‌ها را به سادگی پاسخ داد بلکه باید در آن‌ها زیست، آن‌ها را احساس کرد، و حقیقت را در میانشان جست.

 

در جهان آرمانی، خواندن چیزی فراتر از مطالعه است این کتابخانه، جایی است که اندیشه‌ها زنده‌اند، حقیقت از کلمات برمی‌خیزد، و آزادی دیگر یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه جوهره‌ی زیستن است.

جهان آرمانی؛ کتابخانه‌ای در جستجوی آزادی و برابری

دانش، فراتر از زمان؛ مکاشفه‌ای در جان‌پنداری و عدالت

blank

جهان آرمانی صرفاً مجموعه‌ای از کتاب‌ها نیست، بلکه فضایی برای اندیشه‌ی فلسفی، حقیقت‌جویی، و بازاندیشی در مفاهیم آزادی و عدالت است. این کتابخانه نه تنها مکانی برای مطالعه، بلکه سفری در عمق پرسش‌های بنیادین هستی است.

جان‌پنداری، دیدگاهی است که تمام موجودات را دارای حقوق و ارزش برابر می‌داند. در این فلسفه، آزادی و عدالت محدود به انسان نیست، بلکه همه‌ی جان‌ها در جریان آگاهی و حقیقت سهیم هستند. این نگرش، ساختارهای رایج قدرت و ظلم را به چالش کشیده و مفاهیم رهایی را بازتعریف می‌کند.

بله، هدف این کتابخانه دسترسی آزاد به دانش و اندیشه است. تمام کتاب‌ها بدون محدودیت در دسترس خوانندگان قرار دارند، زیرا جستجوی حقیقت نباید در گرو موانع مادی باشد.

می‌توان از طریق شبکه‌های اجتماعی یا ایمیل اختصاصی سایت جهان آرمانی با نویسنده در ارتباط بود. تبادل افکار و پرسشگری، یکی از اهداف این کتابخانه است.

همواره آثار نیما شهسواری به صورت الکترونیک منتشر خواهد شد، چرا که باور به جان آزادی و برابری معنایی همتای آزار نرساندن در خود دارد و در این نگاه ما جان درختان را محترم و بر این ظلم دنیا پیش نخواهیم برد و فریاد را آلوده به ظلم نخواهیم کرد

کتاب و جستجوی معنا | تأملی بر نقش ادبیات در تفکر انسانی

جهان ادبیات، سفری به ژرفای تفکر و حقیقت کتاب‌ها، نقشه‌هایی برای کاوش در قلمروهای ناشناخته‌ی ذهن‌اند؛ راهی برای عبور از مرزهای زمان و ورود به دنیایی که اندیشه‌های انسان در آن جاودانه می‌شوند.
blank

اهمیت مطالعه‌ی کتاب | سفری به ژرفای دانش و آگاهی

 

مقدمه: کتاب، آینه‌ی تفکر و تجسم انسان

کتاب، بیش از آنکه مجموعه‌ای از صفحات نوشته‌شده باشد، تصویری است از اندیشه‌ی انسان؛ بازتابی از ژرفای روح و ذهن او. هر صفحه، نقشی از تجربه، باور، آرزو و حقیقتی است که در گذر زمان به شکل واژه درآمده و در اختیار خواننده قرار گرفته است. کتاب نه‌تنها به مثابه ابزاری برای یادگیری، بلکه به‌عنوان پنجره‌ای به سوی جهان‌های ناشناخته عمل می‌کند؛ جهان‌هایی که ممکن است در عمق تاریخ نهفته باشند، در ذهن نویسندگان شکل گرفته باشند، یا آرمان‌هایی باشند که آینده‌ی بشریت را ترسیم می‌کنند.

 

بخش اول: کتاب و مفهوم دانایی

دانایی، شالوده‌ای است که تمدن‌ها بر آن بنا می‌شوند. کتاب‌ها، نگهبانان این دانایی‌اند، آنها که از دل تاریخ عبور کرده، نسل‌های مختلف را به هم پیوند داده، و مفاهیمی را که روزگاری تنها در ذهن یک فرد وجود داشتند، به حقیقتی قابل‌درک برای همه تبدیل کرده‌اند. خواندن کتاب، فرایندی فراتر از دریافت اطلاعات است؛ مطالعه، مواجهه‌ای است میان ذهن انسان و جهانی گسترده که در صفحات کاغذی محصور شده است.

هر کتابی که می‌خوانیم، پرسشی در ذهنمان ایجاد می‌کند، پرسشی که ما را به تفکر وامی‌دارد و حقیقت را به چالش می‌کشد. چنین مواجهه‌ای، نه‌تنها شناخت ما را از جهان پیرامون گسترش می‌دهد، بلکه سبب می‌شود در مسیر تحلیل و پرسشگری حرکت کنیم. مطالعه‌ی هر اثر ادبی، علمی، فلسفی یا تاریخی، فرصتی برای ورود به دنیایی تازه است؛ دنیایی که در آن، مرزهای اندیشه گسترش می‌یابند و درک ما از واقعیت عمیق‌تر می‌شود.

 

بخش دوم: مطالعه‌ی آنلاین و تحول در شیوه‌های یادگیری

در عصری که فناوری ارتباطات بیش از هر زمان دیگری به تکامل رسیده، روش‌های مطالعه نیز دستخوش تغییرات بزرگی شده‌اند. مطالعه‌ی آنلاین، مفهوم سنتی خواندن کتاب را به سطح تازه‌ای رسانده است؛ سطحی که در آن، دانش به شکلی فراگیر در اختیار همگان قرار می‌گیرد.

برخلاف دوران گذشته، که دسترسی به کتاب‌های ارزشمند با محدودیت‌هایی همراه بود، امروزه هر فرد می‌تواند بدون وابستگی به زمان و مکان، مجموعه‌ای عظیم از آثار ادبی، علمی، تاریخی و فلسفی را در اختیار داشته باشد. مطالعه‌ی دیجیتال نه‌تنها به گسترش دامنه‌ی دانش کمک کرده، بلکه شیوه‌ی تفکر و تحلیل را نیز تغییر داده است.

از جمله مهم‌ترین مزایای مطالعه‌ی آنلاین عبارت‌اند از:

  • دسترسی نامحدود به منابع علمی و ادبی در سراسر جهان

  • امکان جستجوی سریع و دقیق در متن کتاب‌ها

  • افزایش تعامل بین خوانندگان از طریق بحث و بررسی آنلاین

  • حفظ محیط زیست از طریق کاهش مصرف کاغذ

با وجود تمامی این مزایا، یکی از چالش‌های مطالعه‌ی آنلاین، سطح تمرکز خواننده است. برخلاف کتاب‌های چاپی که فرد را در محیطی جدا از هیاهوی دیجیتال قرار می‌دهند، مطالعه‌ی آنلاین مستلزم داشتن قدرت تمرکز و مهارت مدیریت زمان است.

 

بخش سوم: چگونه کتابی مناسب انتخاب کنیم؟

انتخاب کتابی مناسب، فرایندی است که به شناخت علایق، اهداف و نیازهای فردی وابسته است. هر خواننده، بر اساس تجربه‌ی زندگی، سطح دانش، و گرایش‌های فکری خود، نوع خاصی از آثار را ترجیح می‌دهد.

برای انتخاب یک کتاب مفید، بهتر است به سه عامل کلیدی توجه کنیم:

  1. هدف مطالعه: آیا به دنبال یادگیری علمی هستیم یا می‌خواهیم از ادبیات لذت ببریم؟

  2. موضوع کتاب: کدام حوزه‌ی فکری بیشترین جذابیت را برای ما دارد؟

  3. نظرات و نقدها: بررسی دیدگاه‌های دیگران درباره‌ی یک کتاب، می‌تواند انتخاب ما را هدفمندتر کند.

مطالعه‌ی نقدهای تخصصی درباره‌ی کتاب‌ها، همچنین مقایسه‌ی آثار مرتبط، به خواننده کمک می‌کند تا مناسب‌ترین گزینه را انتخاب کند و از زمان مطالعه‌ی خود بهترین بهره را ببرد.

 

بخش چهارم: تأثیر کتاب در رشد فردی و اجتماعی

کتاب، تنها وسیله‌ای برای یادگیری نیست، بلکه ابزار قدرتمندی است که بر رشد فردی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد. خواندن کتاب، بر رفتار و نگرش انسان تأثیر می‌گذارد و سبب تقویت مهارت‌هایی می‌شود که در تمامی ابعاد زندگی کاربرد دارند.

برخی از مهم‌ترین تأثیرات کتاب بر فرد و جامعه عبارت‌اند از:

  • تقویت مهارت تفکر انتقادی و تحلیل مفاهیم

  • گسترش دامنه‌ی واژگان و بهبود توانایی نوشتن و سخن گفتن

  • افزایش سطح آگاهی عمومی و توسعه‌ی فکری جوامع

  • تقویت ارتباطات میان‌فردی از طریق تعامل بر پایه‌ی دانش

جامعه‌ای که با کتاب در ارتباط است، جامعه‌ای پویا، آگاه و اندیشمند خواهد بود. کتاب‌ها، تاریخ را روایت می‌کنند، آینده را ترسیم می‌کنند، و مهم‌تر از همه، به انسان یادآوری می‌کنند که جستجوی دانش و حقیقت، هیچ‌گاه پایانی ندارد.

 

بخش پنجم: چرا باید هر روز کتاب بخوانیم؟

مطالعه، یک فرایند مستمر است. اگر تنها گاهی‌اوقات به خواندن کتاب بپردازیم، تأثیر آن سطحی خواهد بود، اما اگر آن را به عادت روزانه تبدیل کنیم، تاثیرات آن به عمق ذهن و رفتار ما نفوذ خواهد کرد.

خواندن روزانه‌ی کتاب، باعث رشد ذهنی و توسعه‌ی فردی می‌شود. مطالعه نه‌تنها به ما امکان درک بهتر واقعیت را می‌دهد، بلکه به ما فرصت می‌دهد تا مسیر فکری خود را به‌درستی تنظیم کنیم و افق دیدمان را گسترش دهیم.

 

جمع‌بندی: مطالعه، چراغی در مسیر آگاهی

مطالعه‌ی کتاب، نه فقط یک فعالیت، بلکه سفری است به ژرفای اندیشه‌ی بشری. کتاب‌ها، راهی برای عبور از مرزهای زمان و مکان‌اند، آن‌ها امکان مواجهه‌ی ما با افکار و دیدگاه‌های متفاوت را فراهم می‌کنند و بستری برای رشد و تکامل فکری ما هستند.

زندگی‌ای که با مطالعه‌ی کتاب همراه باشد، زندگی‌ای است که در مسیر دانش، آگاهی و اندیشه حرکت می‌کند. هر صفحه، فرصتی برای کشف و هر کتاب، پلی برای عبور به سوی دنیایی نوین است.

جان‌پنداری فلسفه‌ای برای بسط آزادی و برابری

کاوش در عمق هستی و آزادی جان‌ها در برابر قدرت

blank

فلسفه جان‌پنداری در آثار نیما شهسواری | پیوند اندیشه با جوهر هستی

جان، نه فقط زیستن، بلکه حضور در گستره‌ای از معنا و ارتباط با هستی است. فلسفه جان‌پنداری، که در آثار نیما شهسواری متجلی شده، بر جایگاه جان در جهان و رهایی آن از قیدهای سلطه تأکید دارد. این فلسفه، نه صرفاً در نقد قدرت، بلکه در شناخت بنیادین حقوق تمامی جان‌ها شکل گرفته است.

 

جان‌پنداری در قالب‌های ادبی

  • شعر | آوای جان در بستر واژه‌ها شعرها در این جهان صرفاً ترکیب واژه نیستند، بلکه صدای جان‌های گمشده‌اند. در شعرهای نیما شهسواری، جان‌پنداری نه فقط اندیشه، بلکه روایت زخم‌های پنهان در ساختارهای سلطه است. این اشعار با به‌کارگیری نمادگرایی و تصویرسازی عمیق، وجوه پنهان استبداد، برابری و رهایی را آشکار می‌کنند.
  • داستان کوتاه | پیچیدگی جان در لحظات کوتاه داستان‌های کوتاه نیما شهسواری، تقابل جان با قدرت را به تصویر می‌کشند. هر روایت، پرده‌ای از حقیقت جان است که در برخورد با ساختارهای سلطه به چالش کشیده می‌شود. این آثار، نه فقط داستان، بلکه مکاشفه‌ای در ماهیت زیستن، وابستگی‌های تحمیل‌شده و امکان آزادی هستند.
  • داستان بلند | لایه‌های ژرف فلسفی در مسیر جان هر جان، سفری است. در داستان‌های بلند، این سفر گسترده‌تر شده و جنبه‌های پیچیده‌تری از آزادی و سلطه را در بستر شخصیت‌های متضاد بررسی می‌کند. این آثار، فراخوانی است به تفکر درباره آنچه به نام قدرت روا داشته شده و آنچه جان‌ها در مسیر شناخت و رهایی باید از آن عبور کنند.
 

مقالات | فلسفه جان‌پنداری در ساختارهای اجتماعی و قدرت

  • بازشناسی سلطه بر جان‌ها مقالات نیما شهسواری نه‌تنها بازتاب دیدگاه فلسفی، بلکه تشریحی بر ساختارهای اجتماعی، دینی و تاریخی‌اند که قدرت را در برابر رهایی جان‌ها قرار می‌دهند. این نوشته‌ها بررسی می‌کنند که چگونه جان، در سایه ساختارهای دینی و اجتماعی از حقوق ذاتی خود محروم شده و چه مسیری برای آزادی آن امکان‌پذیر است.
 

آثار تحقیقی | بررسی اسناد سلطه بر جان‌ها

  • گواه ظلم | تحلیل فلسفی متون دینی در این اثر، پرسش اصلی مطرح می‌شود: چگونه روایت‌های مقدس، حق را بر جان‌ها تحمیل کرده‌اند؟ نیما شهسواری با تحلیل آیات دینی، به نقد ظلم نهفته در متون تورات، انجیل و قرآن پرداخته و تلاشی برای بازشناسی جان، ورای ساختارهای تحمیلی دین ارائه کرده است.
  • الله جبار الضار | بازخوانی مظالم دینی بررسی حاکمیت سلطه در آموزه‌های اسلام، یکی از محورهای اصلی این اثر است. نیما شهسواری، با ارجاع به منابع معتبر در قانون، فقه و تاریخ، به تحلیل نظامی که جان‌ها را در محدودیت و فرمانبرداری قرار می‌دهد، پرداخته است. این تحقیق، تلاش دارد مفاهیمی را که آزادی جان‌ها را به نام دین سلب کرده‌اند، بازگشایی کند.

 

پادکست “به نام جان” | روایت فلسفه جان‌پنداری در صدا

 

  • سفری در اندیشه، با صدای جان‌ها پادکست به نام جان امتداد فلسفه جان‌پنداری در بستر شنیداری است. در این پادکست، مفاهیم بنیادین جان‌پنداری، نقد قدرت، آزادی جان‌ها و بازشناسی مفهوم سلطه در بخش‌های مختلف بررسی می‌شود.

 

  • برنامه‌های ویژه | کاوش در لایه‌های فلسفی و اجتماعی قسمت‌های پادکست بستری برای گسترش آرا، افکار و نقدهای عمیق فلسفی هستند. هر اپیزود دریچه‌ای نو به پرسش‌های بنیادین هستی و آزادی است. در این برنامه‌ها به موضوعات مختلفی از جمله نقد فلسفی و اجتماعی درباره مفهوم جان و سلطه، تحلیل آثار نیما شهسواری از نگاه جان‌پنداری، و گفت‌وگوهای چالش‌برانگیز درباره آزادی، قدرت و عدالت پرداخته می‌شود.

 

  • پادکست، پل ارتباطی جان‌ها به نام جان صدایی است از جنس فلسفه، ادبیات و حقیقت. این پادکست نه فقط روایت، بلکه فرصتی برای اندیشیدن و جستجوی مسیر نو در فلسفه جان‌پنداری است.

 

جان‌پنداری | محور اندیشه و مسیر آزادی

  • جان، بنیاد هستی است در فلسفه جان‌پنداری، جان صرفاً جسم زنده نیست، بلکه حق، حضور و رهایی را در خود جای داده است. نیما شهسواری این فلسفه را نه‌تنها در نقد سلطه، بلکه در شناخت ساختارهای بازدارنده‌ی آزادی جان‌ها مطرح کرده است.
  • رهایی جان از سلطه | گریز از چارچوب‌های قدرت تمامی آثار او، دعوتی است به تفکر درباره‌ی آزادی واقعی، که تنها در بازشناسی حقوق جان‌ها و تلاش برای رهایی آنها از ساختارهای سلطه معنا می‌یابد.

دانش بدون مرز | انتشار الکترونیک آثار و باور به جان

دسترسی آزاد به آگاهی بدون وابستگی به ماده و محدودیت‌های سنتی

blank

رهایی از ظلم | آگاهی و تغییر 

در جهان آرمانی، دانش و آگاهی نمی‌توانند وابسته به ظلم باشند. اطلاعات و اندیشه‌ها نباید در چارچوب‌های بسته محصور شوند، بلکه باید از طریق رهایی به مدد از فناوری، در دسترس همگان قرار گیرند. با حذف وابستگی به نسخه‌های چاپی، هم از گسترش ظلم و زشتی بر طبیعت جلوگیری می‌شود و هم امکان انتقال دانش بدون مرز فراهم می‌گردد.

نسخه‌های الکترونیک به جای کتاب‌های چاپی نه‌تنها راهی برای حفظ طبیعت و جان، بلکه رویکردی برای دسترسی آسان‌تر و سریع‌تر به محتواست. در این شیوه، تمامی آثار بدون محدودیت مکانی و زمانی در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد.

 

دانش رایگان | حق همگانی برای دریافت آگاهی

دسترسی آزاد به دانش، اصل بنیادی انتشار دیجیتال در جهان آرمانی است. هیچ فردی نباید به دلیل محدودیت‌های مادی از دریافت آگاهی محروم شود. به همین دلیل، تمامی کتاب‌ها به‌صورت رایگان ارائه شده‌اند، تا هر تن، بدون هزینه و بدون موانع اقتصادی، بتواند از دانش و تفکر و این فلسفه تغییر بهره‌مند شود.

انتشار دیجیتال نه‌تنها موانع مالی را از میان برمی‌دارد، بلکه باعث گسترش سریع‌تر دانش در میان تمامی جوامع می‌شود. امکان دریافت و مطالعه کتاب‌ها بدون وابستگی به سیستم‌های سنتی چاپ و انتشار، راهی برای تقویت آگاهی عمومی و ایجاد دسترسی برابر به منابع فکری است.

 

آثار صوتی | گسترش دانش از طریق شنیدار

فراتر از نسخه‌های متنی، برخی از آثار به صورت صوتی نیز منتشر شده‌اند تا همگان بتوانند از طریق صدا، ارتباط عمیق‌تری با مفاهیم برقرار کنند. نسخه‌های صوتی، امکان مطالعه بدون نیاز به صفحه نمایش را فراهم می‌کنند، و تجربه‌ای متفاوت در دریافت محتوا ایجاد می‌کنند.

در همین صفحه، پلی‌لیستی برای گوش دادن به کتاب‌های صوتی فراهم شده است. اگر نسخه صوتی کتابی در دسترس نباشد، فرصت همکاری و اشتراک‌گذاری در تولید این آثار وجود دارد تا مسیر گسترش دانش بیش از پیش هموار شود.

 

مشارکت در گسترش آگاهی | ساخت آینده‌ای بدون محدودیت

دانش نباید محدود به قالب‌های سنتی باقی بماند. انتشار نسخه‌های دیجیتال و صوتی تنها گام اول است، گسترش دانش وابسته به همکاری تمامی جان‌هایی است که به آزادی و آگاهی باور دارند. با اشتراک‌گذاری آثار و حمایت از انتشار گسترده‌تر نسخه‌های صوتی، هر فرد می‌تواند نقشی در ساخت آینده‌ جهان آرمانی داشته باشد که در آن هیچ جان نه برای دریافت حقیقت و نه به آزار در بند بماند 

دانش بدون مرز، تنها در بستر تعامل، انتشار آزاد و حمایت از اندیشه‌های نو امکان‌پذیر است. با مشارکت در این مسیر، می‌توان جهانی را تصور کرد که در آن، آگاهی بدون هیچ مانعی در اختیار همه قرار گیرد.

تفکر روز: الهام و پرسش

هر روز در جهان آرمانی،با ما همراه تا بیندیشید و بدانید و به راه این دانسته و ندانسته به پیش روید

تفکر روز الهام و پرسش

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

blank

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.