سلام دوستان من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان هست. با شماست.
این قسمت سوم از ویژه برنامه سرانجام ایران هست و ما قراره توی این قسمت در باب فروپاشی صحبت کنیم.
ممنون که همراه من هستید.
خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص ما قرار بر این داریم که در باب سرانجام ایران و فردایی که برای ایران احتمال هست اتفاق بیفته صحبت بکنیم و در هر کدوم از این قسمت ها سعی میشه که در باب یکی از این سناریوهای محتمل صحبت بکنیم و در این قسمت مشخص هم در باب فروپاشی که اگر از درون جمهوری اسلامی دچارش بشه قرار هست که صحبت بکنیم.
خب قاعدتا در این ابتدای بحث بهتر هست که ما یه مقداری در باب این معنا و مفهوم فروپاشی صحبت بکنیم.
خب همه ما یک تصویری در ذهنمون ایجاد میشه با شنیدن فروپاشی یا کلمه فروپاشی و اون هم قاعدتا موضوعاتی پیرامون اتحاد جماهیر شوروی و اتفاقی که در این ساختار سیاسی افتاد یعنی وقتی آدم فروپاشی رو میشنوه ناخودآگاه به یاد اون خاطره ی نزدیک می افته.
اینکه یک حکومت قدرتمند و مسلطی که تا اون حد هم اقتدارگرا بوده و قدرت نظامی بالایی داشت و جزو قدرت های قاعدتا جهانی به حساب می اومده، بدون شلیک شدن حتی یک گلوله.
کل ساختار سیاسی خودش رو از دست داد و دچار فروپاشی درونی شد.
خب این یکی از اون مثال های بارز هست برای نزدیک شدن به معنای فروپاشی و اینکه ما بتونیم درک درستی نسبت به فروپاشی داشته باشیم.
حالا وقتی میخوایم بیاییم و این رو وارد سپهر سیاسی ایران بکنیم و سرانجام ایران رو به نوعی گره بزنیم با فروپاشی، با توجه به شناختی که نسبت به این موضوع داریم حالا بتونیم یک برآیند درستی هم نسبت به اتفاقات داشته باشیم.
قاعدتا وقتی در باب فروپاشی صحبت می کنیم نقطه ابتدا این هستش که حالا باید این سیستم حاکم به قدری ضعیف شده باشه مستاصل شده باشد.
فساد درش رخنه کرده باشه تا دچار اون فرسودگی و پوسیدگی درونی بشه و در نهایت ما شاهد فروپاشی باشیم که حالا این حکومت از جای برداشته میشه و یک حکومت تازه جایگزینش میشه.
یعنی ما باید یک سری المان ها رو در حکومت های حاکم ببینیم تا بتونیم این نتیجه گیری رو داشته باشیم که در نهایت این حکومت ها به فروپاشی میرسند.
فرای این المان ها حالا ما باید یک نگاهی هم داشته باشیم نسبت به موضوع فروپاشی که اصولا در فروپاشی چه اتفاقی رخ میده.
اصولا فروپاشی در نهایت چه نتیجه و چه سرانجامی رو برای اون مردم و اون کشور در بر خواهد داشت؟
خب ما وقتی به همون مثال عینی اتحاد جماهیر شوروی نگاه میکنیم میتونیم این رو درک بکنیم که اصولا ساختار اصلی تغییر وحشتناکی در خودش نمیبینه.
اصولا قرار نیست که شما شاهد یک انقلاب باشید و همه چیز به نوعی دگرگون بشه و صد و هشتاد درجه تغییر رو شما درش ببینید.
تمام ارزش ها و ها و هنجار ها تغییر کنند، ضد ارزش های گذشته تغییر کنند و ما شاهد یک جامعه تازه باشیم و یک ساختار سیاسی تازه باشیم.
گاها شما وقتی روبه رو میشید با این مباحثی که پیرامون فروپاشی اتفاق می افته حالا شاهد یک حکومتی هستید که به نوعی اصلاح شده حکومت گذشته هست.
به نوعی با تغییراتی در خود اما با پایبندی به آن اصول داره راه رو به پیش میره.
همون طور که اتحاد جماهیر شوروی هم بعد از از هم پاشیدن دوباره روسیه در خودش، دوباره خودش رو به نوعی بازتولید کرد که باز هم شبیه به همون گذشتگان خود بود.
رفتار ها همون گونه بود.
یعنی الان شما وقتی روبرو میشید با روسیه امروزی هم میتونید ردپای قدرتمند استبداد و این حکومت استبدادی رو درش ببینید.
ساختارهای اصلی سر جای خود هست.
اصول کماکان قدرتمند سر جای خودش هست و حالا سعی میشه که در فروع تغییراتی رو شما ببینید.
همون حکومت استبدادی سابق به نوعی در جریان هست.
همون نگاه ها تقریبا کم و بیش در جریان هست.
حالا سعی شده اصلاحاتی در آن فرو اتفاق بیفتد.
یعنی یکی از اصول مهم در دل فروپاشی همین نقطه است.
یعنی شما در فروپاشی مواجهه مستقیمی با انقلاب و دگرگونی ندارید.
موضوع همان اصلاحاتی است که حالا به یک شکل ساختارمند و کلی شکل گرفته و در نهایت یک نظام سیاسی تازه ای را به وجود آورده که وامدار نظام سیاسی گذشته است.
یعنی شما با یک نظام سیاسی تازه ای روبرو نیستید.
همان نظام سیاسی گذشته است که حالا سعی کرده به نوعی یک تغییراتی در شکل ظاهری خودش به وجود بیاورد و به نوعی بزک دوزک خودش را بکند و یک شکل تازه ای به خودش بده اما همان اصول گذشته را هم به پیش ببرد.
وقتی شما مواجه میشوید با مفهوم و معنای فروپاشی باید این دو موضوع را در نظر داشته باشید.
حالا اگر این را بیاوریم و به شرایط حال حاضر در ایران نسبتش بدهیم چی؟
یعنی شما در یک ایرانی زندگی میکنید که جمهوری اسلامی حاکم بر اون هست.
حالا اون اصل ابتدایی این که آیا این حکومت به اندازه کافی فاسد هست و به اندازه کافی مستاصل هست؟
خب ما اینها رو می بینیم.
این رگ و پی ها رو در جمهوری اسلامی می بینیم.
فساد افسارگسیخته ای که در جمهوری اسلامی حاکم هست رو همه داریم می بینیم.
می بینیم که چگونه این حکومت مستاصل شده در رقابت های جهانی مستاصل شده، در رقابت های داخلی مستاصل شده.
اون مشروعیت خودش رو از دست داده، اون حقانیت خودش رو در برابر مردم از دست داده، پایگاه و جایگاه اجتماعی خودش رو از دست داده و عناوینی از این دست به نوعی ما رو به این سمت و سو می کشونه که خب این حکومت بن مایه لازم رو برای فروپاشی در خود داره.
اما موضوع به همین سادگی تموم شدنی نیست که حالا من در آتی در این برنامه بیشتر درباره اش صحبت می کنم و عواملی رو نام می برم که چرا باعث ایستادگی در برابر این اتفاق میشه.
یعنی با اینکه شما از یک نگاه ساده وقتی به موضوع نگاه می کنید یعنی المان اصلی این فروپاشی که حالا استیصال حکومت حاکم هست، کم توان شدنش هست، فساد درونش هست و وقتی مد نظر قرار می دهید می بینید که جمهوری اسلامی تمامی این شرایط رو داره.
اما چرا این اتفاق به نوعی افتادنی نیست و ما میتونیم درک کنیم که این اتفاق بزودی نخواهد افتاد.
به واسطه دلایل دیگری ست که حالا در آتی درباره اش صحبت میکنیم.
اما در باب معنای دوم یعنی شما وقتی نزدیک میشدید به مفهوم فروپاشی، حالا می دونستید که اگر این فروپاشی اتفاق بیفتد، آن حکومت حاکم قرار نیست که اصول خود را تغییر دهد؟
قرار نیست شما شاهد یک دگرگونی بنیادین در این حکومت باشید، همانطور که در دیگر کشورهای دنیا هم اتفاق افتاد و اونها به ساختارهای اصلی خودشون پایبند هستند.
اصولا طایفه ای از دل این قبیله حاکم بوده که این اتفاقات رو رقم زده.
یعنی شما وقتی به اتحاد جماهیر شوروی نگاه میکنید میبینید که یکی از سردمداران در دل همون حزب قدرتمند در اون ساختار سیاسی گذشته هست که این تغییرات رو شروع میکنه و اصولا تمام کسانی که بعد از او هم این ساختار رو ادامه می دن پایبند به همون اصول گذشتگان هستن.
یعنی ما در اصل نمی تونیم تفاوت های بنیادی و بزرگی رو ببینیم.
قرار هست که فروع تغییر کنه.
حالا وقتی این رو نزدیک به شرایط حاکم در ایران بکنیم، موضوع این هست که آیا مردمی هستند که طالب این فروپاشی درونی باشن؟
آیا طالب این هستن که یک شکل تازه ای از جمهوری اسلامی که حالا به نوعی بزک دوزک کرده و چهره ی تازه ای به خودش گرفته و یک سری از جزئیات رو در خودش تغییر داده رو بپسندن و دنبال یک همچین تصویری باشن؟
حالا موضوع اصلی دقیقا همین مفهوم هست که ما بیشتر بهش نزدیک بشیم و بیشتر مفهوم فروپاشی رو کندوکاو بکنیم تا در نهایت ببینیم که آیا در این سرانجامی که برای ایران قرار هست رقم بخوره، آیا ما طالب رسیدن به فروپاشی در جمهوری اسلامی هستیم یا نه؟
چون اصولا این ویژه برنامه بر همین اساس پایه ریزی شده که ما در باب این مسائل صحبت بکنیم تا در نهایت فعالیت خودمان را قدرتمند کنیم تا در نهایت ما به آن نقطه ای برسیم که خودمان برای آن آینده تلاش کنیم و در کنار هم برای ساختن آن آینده تصویری بسازیم.
پس وقتی نزدیک به مفهوم فروپاشی می شویم می بینیم که بله نقطه ابتدایی و یکسری المان های لازم برای فروپاشی هست که در جمهوری اسلامی هم وجود دارد.
اما حالا باید بیشتر نزدیک به همین معنا باشیم.
یعنی المان ابتدایی که از دور خیلی ساده به ما نمایانگر این هست که جمهوری اسلامی میتونه به سادگی فروپاشی در خودش داشته باشد.
چرا که جمهوری اسلامی نظامی به شدت فاسد هست.
یعنی شما میبینی که در تمام ارکان های دولتی شاهد این فساد افسارگسیخته هستیم دیگه تبدیل به لطیفه و طنز شده.
موضوعاتی که این ها دارن در دل آن فساد به وجود میارن.
یعنی شما در جایی نیست که به جمهوری اسلامی نگاه بکنید و شاهد فساد نباشید.
جایی نیست که دیگه این ساختارها تا این اندازه پوسیده نشده باشند.
شما میتونید میتوانید استیصال را در حکومت ببینید.
شما میتوانید ببینید که اینها پایگاه و جایگاه اجتماعی خودشان را سالهای سال است که از دست داده اند.
دیگر از آن تصویر ابتدایی جمهوری اسلامی و آن انقلابی که کرد خبری در میان نیست.
دیگر آن نیروی اجتماعی که پشتوانه اینها بود دیگر ازش خبری در میان نیست.
ما داریم تمام این تصاویر را میبینیم.
اما چرا محتمل نیست این فروپاشی؟
خب یکی از نکات مهم و اساسی و کلیدی جمهوری اسلامی ایدئولوژی است که به آن باورمند هست.
شما مواجه هستید با یک جمهوری اسلامی که به یک ایدئولوژی پایبند هست تا مثلا همان اتفاقاتی که در اتحاد جماهیر شوروی افتاد.
کسی میتواند مثالی بزند که اتحاد جماهیر شوروی هم این ایدئولوژی رو داشت.
اما موضوع سر اون هویتی است که این ایدئولوژی در خود داشته.
آن قدمتی است که در خود داشت.
یعنی شما از یک سو مواجه هستید با تفکرات مارکسیستی که خب بازه زمانی کوتاه تری است که قدرت گرفته و اون هویت جمعی رو برای اینها نساخته.
در اندازه ای که اسلام ساخته و حالا یک سوی دیگه ما اسلامی رو داریم که چگونه ریشه دوانده.
اما همه چیز به اینجا ختم نمیشه.
موضوع سر این هست که این ایدئولوژی حاکم یک جماعت و یک طایفه ای رو ساخته که همه چیز دنیای خودشون رو در اون ایدئولوژی تعریف کردن.
شما ریشه های اعتقادی که در دل مسلمان ها مسلمانان معتقد منظورم هست.
یعنی وقتی ما در باب مسلمان صحبت میکنیم، در همه جا، در همه قسمت های برنامه هایی به نام جهان یا هر جای دیگه ای که من صحبت کردم منظور کسی است که با علم و یقین به اسلام اعتقاد داره.
منظور اون مسلمانی که وراثتی مسلمان شده و به واسطه این که در یک خانواده مسلمان چشم به دنیا باز کرده رو ما معیار مسلمان بودن قرار نمیدیم.
منظور کسی است که با علم و دانش و اطلاعات لازم حالا قبول کرده که مسلمان باشه.
حالا شما وقتی مواجه میشید با این جماعت مسلمان میبینید که اینها همه زندگی رو به نوعی با این ایدوئولوژی گره زدن.
یعنی به عنوان مثال شما به همین جمهوری اسلامی و این نگاه شیعی اثناعشری نگاه بکنید.
حالا شما مواجه هستید با جماعتی که باورمند مثلا به امام موعود است.
امام زمانی است که قرار است این بیاید و دنیا را تغییر بدهد و ظهور بکند و جهان پر از ظلمت را دگرگون بکند.
حالا این امام موعود وظیفه گذاشته به دوش مومنین خودش، مسلمان های خودش که اینها خودشان را مومنین و مسلمان می دانند و حالا سعی دارند که آن بستر را فراهم بکنند برای ظهور آن امام موعود.
خب این نقاط ایدئولوژیکی خیلی متفاوت است با تمام ایدئولوژی هایی که ما در جهان داشتیم، به ویژه ایدئولوژی هایی که در جهان مدرن اتفاق افتاده و ایدئولوژی های انسانی است یعنی جنبه های الهی ندارد.
قاعدتا اینها با هم متفاوت هستند.
میزان باورمندی مردم نسبت به این ایدئولوژی ها متفاوت است.
از جان گذشتگی هایی که مردم در راستای این باورهای الهی میکنند متفاوت است.
شما از سویی شاهد این نوع نگاه ها هستید که گره خورده با عالم های دور هست، عالم غیب هست، جهانی است در دوردست ها.
جهانی که تنها و تنها با ایمان قابل شناخت است.
اصلا شما وقتی نزدیک به مفهوم ایمان میشوید، حالا موضوعی است که به نوعی مابه ازای در نگاه های دیگر ندارد.
یک نگاهی است که یک نگاه الهی به نوعی آن را ساخته و پرداخته.
حالا شما شاهد این هستید که جماعت باورمند به این نگاه ها حاضر به رفتارهای غیرطبیعی بسیار هستند، حاضر به کشتن و کشته شدن هستند.
حالا وقتی نزدیک به جمهوری اسلامی میشویم میبینیم که چگونه جمهوری اسلامی با باور به این نگاه ایدئولوژیک خودش یک ساختاری را فراهم کرده که خدشه ناپذیر است.
یعنی با تمام فساد ها و استیصال ها، جماعتی هستند که از مهم ترین رکن زندگی خودشان یعنی جان خودشان گذشتند.
یعنی حاضرند جان خودشان را از دست بدهند یا جان دیگران رو بگیرن.
اما این حکومت پابرجا باشه.
یعنی وقتی شما مواجه میشید با صحبت هایی که مثلا خمینی کرده بود در باب حکومت که از اوجب واجبات است، این حرف گزاف و دوری نیست.
یعنی حالا ما مواجه شدیم با یک نگاه ایدئولوژیکی که حالا نوک هرم تمام این باورهای ایدئولوژیک خودش رو پیوند زده با حکومت و ساختار سیاسی.
حالا این نقطه ما رو به اون نقطه مشخصی میرسونه که وقتی نگاه میکنیم به جمهوری اسلامی شاهد این موضوع هستیم که این تنها فرصت تاریخی برای اسلام شیعی و اسلام شیعی با نگاه مشخص اثناعشری و نگاه مشخص تری تحت عنوان ولایت فقیه.
این تنها فرصت تاریخی است که اینها به دست آوردند.
یعنی وقتی شما نزدیک میشید به اون جمله خمینی که میگه حفظ نظام از اوجب واجبات است، موضوع دقیقا همین فرصت تاریخی است.
یعنی خمینی میتونه بفهمه که اگر این فرصت رو از دست بده خود اسلام رو هم از دست دادن.
یعنی میدونن که گره خورده از این ساختار حکومت ساخته شده با اصل و بنیان اسلامی که حداقل میشه بدون شک و بدون اغراق گفت که اگر این اتفاق بیفته و این حکومت از میان برداشته بشه شما دیگه نمیتونید شاهد یک حکومت با این ساختار مشخص باشید و اصولا این نوع نگاه ایدولوژیکی وارد عرصه های سیاسی بشه.
پس حالا موضوع این هستش که اینها به یک فرصت تاریخی رسیدن و حاضر نیستن به این سادگی این رو از دست بدهند و حاضرند با چنگ و دندون با همه وجود برای این خواسته بجنگند.
یعنی از یک سو اون نگاه ایدئولوژیکی که اینها رو سالیان سال بارور کرده، اینها رو سالیان سال آماده کرده، تفکرات اینها، نگاه اینها، مسئله مثلا غیبت امام زمان و وظیفه ای که به دوش اینها هست، اصلا نگاهی که نسبت به دنیا دارند، اینکه یک خدایی نشسته اونجا و اینها رو امر کرده که برن و جهان رو بهتر بکنند و مردم رو دست و پا بسته بفرستند به بهشت، سعی بکنند شرایطی فراهم بکنند که اینها زودتر تمام مردم فوج فوج به سمت آسمان بروند و بهشت را از آن خود بکنند و تعداد مسلمان ها بیشتر بشه، جهان رو مسلمان بکنند و کمربند شیر رو گسترش بدن.
در نهایت نمی دونم کاخ سفید رو حوزه علمیه بکنند و از این نوع نگاه ها.
ولی شما شاهد هستید که این نگاه ایدئولوژیکی داره.
این ها به به این ها فرمان میده و هر روز داره اینها رو آماده می کنه برای یک رفتار تازه.
در کنار اینها می دونند که این تنها فرصت تاریخی است که در اختیارشون هست.
می دونند که وجودیت این ها و وجودیت اسلام هم به نوعی به هم گره خورده می دونند که حداقل وجودیت سیاسی اسلام واقعا گره خورده با موضوعیت جمهوری اسلامی.
یعنی شما تصور بکنید که اگر جمهوری اسلامی در جهان ساقط بشه و این قدرت رو از دست بده با توجه به اون ساختار رفتاری و فکری انسانی در طول تاریخ ما می تونیم ببینیم که کم کم در همه جای جهان قدرت رو از دست خواهد داد و اصولا اسلام سیاسی به نوعی از ساختار جهانی رخت خواهد بست و دیگر ما شاهد چیزی به اسم اسلام سیاسی نخواهیم بود.
از این رو قاعدتا جمهوری اسلامی و عوامل جمهوری اسلامی و تمام کسانی که باورمند به این نوع نگاه و ایدئولوژی هستند، می دانند که حالا یک فرصت تاریخی دارند که اگر از دستش بدن به نوعی همه چیز را از دست خواهد داد.
اما فارغ از این، ما شاهد این نگاه ایدئولوژیکی هستیم که اینها را به نوعی تربیت کرده برای فرمان بردن برای اسارت.
همان موضوعی که من بارها و بارها در مفهوم و معنای خدا به آن اشاره کردم.
یعنی اگر در ویژه برنامه های دیگر من شما مراجعه کنید یا به کتاب های من، من بارها در باب این مساله و این فرهنگ خدا و این معنای خدا صحبت کردم که وقتی من در باب خدا صحبت می کنم، مفهوم خدای الله نیست، صرفا صرفا خدای یهودیان یا خدای مسیحیان نیست.
هر کدام از این نگاه هایی که به نوعی در پی ساختن یک یگانگی را در بر میگیرد، حالا میتواند گاها در نوک هرم یک نگاه مثلا مارکسیستی قرار بگیرد که یک خدای تازه ای تصویر بکند یا یک نگاه مدرن تر و حتی پسامدرن تر باشد.
در مجموع آن معنایی که ما به عنوان خدا میشناسیم در دل اسلام و نگاه اسلامی وحشتناک تر و قدرتمند تر هم وجود دارد.
حالا شما مواجه میشوید با یک معنایی برای اینکه مردمی را مبدل به بردگان و بندگان بکند و به فرمانبرداران بکند.
حالا شما وقتی نزدیک به این مفهوم میشی میبینی که چگونه جمهوری اسلامی، نگاه اسلامی، نگاه شیعی در پی ساختن بردگان بیشمار است.
حالا این فرهنگ فرمانبرداری را در خود ساخته، پرورانده و حالا جماعتی را پدید آورده که تا حد امکان تا حد وجودی و تا حدی که جان در بدن دارند، فرمانبردار هستند.
حالا در دل این ساختار شما نمیتوانید توقع فروپاشی داشته باشید.
یعنی جماعت فرمانبرداری که ساخته شدهاند برای اینکه برده باشند، برای اینکه اوامر بالادستی خودشان را رعایت کنند؟
آیا همچین جسارتی را در خود دارند که بخواهند فروپاشی را رقم بزنند؟
تغییراتی به وجود بیاورند؟
با توجه به تمام المان هایی که درباره اش صحبت کردیم یعنی از یک سو ما مواجه هستیم با آن نگاه ایدئولوژیک این ها را بارور کرده، به نوعی اینها را مبدل به همین انسان ها کرده که اتفاقا در دلش این نگاه تسلیم بودن، این نگاه فرمانبرداری موج می زند.
شما وقتی به مفهوم و معنای اسلام نگاه می کنید، نزدیک می شوید به این معنای مشخص در باب تسلیم بودن، در باب اسارت، در باب گوش به فرمان بودن.
پس قاعدتا جماعتی را که تربیت می کنند تا حد امکان فرمانبردار خواهند بود.
حالا جمهوری اسلامی هم به عنوان یکی از این نمایندگان این نوع نگاه، قاعدتا تمام کسانی را که در دل خودش بارور کرده، فرمانبردار هستند چه در مقامات پائین چه در مقامات بالا.
همه و همه به نوعی خود را خدمتگزار یک پیشوا و رهبر می دانند.
یعنی شما در کلیت این نگاه اسلامی هم وقتی نگاه می کنید موضوع به همین شکل است.
همه و همه تمام این مسلمین خدمتگزاران یک خداوند بزرگ در آسمان ها هستند که حالا این می تواند نمایندگانی داشته باشد.
گاها شما می توانید مواجه بشوید با یک پیامبری که در این نوک هرم قرار می گیرد، با یک امام معصومی که در این نوک هرم قرار می گیرد و در آتی و آینده هم خلیفه و پادشاه و نماینده و آخوند و حجت الاسلام و فقیه و الی آخر.
اصولا ساختاری برای این ها تعریف شده و در دل این ایدئولوژی آن ها را بارور کرده تا در نهایت مبدل به این شخصیت های فرمانبردار شوند.
حالا در دل این ساختار مشخص چگونه امکان وجود فروپاشی خواهد بود؟
حالا این ها نگاهی دارند نسبت به این موضوع مشخص که می دانند اگر قرار بر فروپاشی باشد، آنها همه چیز خودشان را از دست میدهند.
من در قسمت گذشته هم در باب سپاه وقتی صحبت میکردم گفتم که اصولا اینها میدانند که تمام هویت خودشان را از جمهوری اسلامی دارند.
حالا وقتی نزدیک به این مسئله مشخص جمهوری اسلامی و حالا ساختار سیاسی اش بشویم که بیشتر هم این موضوع قابل لمس است.
یعنی شما اگر بروید و قرار را بر این داشته باشید که خب قاعدتا وقتی ما در باب فروپاشی صحبت میکنیم، قرار است یک نیرویی در جریان این ساختار سیاسی عاملیت داشته باشد.
حالا تمام این ساختار سیاسی خود را مدیون جمهوری اسلامی، نگاه اسلامی، ایدئولوژی سیاسی اسلامی، نگاه ولایت فقیه میداند.
همه وجودیت و ذات خودش و هویت خودش را از همین ساختار میگیرد.
چگونه ممکن است که اینها حاضر به فروپاشی باشند؟
اصولا وقتی ما نزدیک به معنای فروپاشی میشویم و حالا میخواهیم این را با شرایط ایران و موضوعات ایران مورد قیاس قرار دهیم.
می دانیم که موضوع موضوع غیر قابل دست یافتنی است.
می دانیم که این دور از واقعیت است چرا که اصولا ساختار جمهوری اسلامی ساخته نشده برای همچین اتفاقاتی.
اما آیا با وجود تمام فسادی که وجود دارد امکان این فروپاشی هست؟
خب قاعدتا ما در جهانی زندگی می کنیم که هر امکانی وجود داره.
یعنی میشه به هر امکانی هم فکر کرد.
موضوع سر اون درصدی است که احتمال وقوع داره.
یعنی شما میتونید بگید که بله احتمال داره که در ایران فروپاشی هم اتفاق بیفته.
کسی منکر این نخواهد شد به واسطه دلایلی که من دربارش صحبت کردم.
ما وقتی در باب فروپاشی در جای جای جهان صحبت میکنیم میدونیم که عوامل مختلفی دست به دست هم میدن و باعث اتفاق این فروپاشی ها هم میشه.
یکی از اون عوامل فساد افسارگسیخته است که در جمهوری اسلامی هم قابل رویت است.
ما مواجه هستیم با یک حکومتی که به شدت فاسد است در همه جا و در تمام ارگان هایی که شما باهاش روبرو میشید. میشوی.
تمام اشکال سیاسی که باهاش روبرو میشی حالا میبینی که این فساد چگونه دامن گیر هست و همه جا رو هم در بر گرفت.
شما استیصال حکومت رو میبینید.
شما رویارویی حکومت با مردم رو میبینید.
نداشتن پایگاه اجتماعی، از بین رفتن اون مشروعیت سیاسی رو دارید میبینید.
همه اینها قابل رویت هست و این اتفاق هم احتمال داره که بیوفته.
اما موضوع سر این میزان احتمال هست.
اینکه ما ببینیم تا چه اندازه محتمل هست.
اتفاق افتادن فروپاشی.
شما در کنار این عواملی که ما دربارش صحبت کردیم مثل فساد، مثل نداشتن مقبولیت و جایگاه اجتماعی، رویارویی با مردم، استیصال حکومت در مسائل داخلی در مسایل خارجی، فروپاشی اقتصادی و مسائلی از این دست ناکارآمدی ها و همه و همه اینها در برابرش اون نقاط رو هم دارید.
یعنی در برابرشون تنها فرصت تاریخی رو هم دارید در برابرش نگاه ایدئولوژیک رو دارید، در برابرش فرمانبرداری افسار گسیخته این نظام و این حکومت و تمام دست پرورده هایش را هم دارید.
حالا وقتی این را بگذارید وارد به نوعی یک میزانی بکنید و حالا بخواهید این را ترازی برایش بگیرید، قاعدتا کفه ترازوی سنگین تر خواهد بود که جمهوری اسلامی حاضر و قادر به این فروپاشی نیست.
اما حتی ما این احتمال رو هم معیار خودمون قرار بدیم و بگیم که بله جمهوری اسلامی وجود داره که اصلا در شرف فروپاشی است.
اصلا حتی اگر مردمی باشند که چند سال هم به جمهوری اسلامی زمان بدهند، این جمهوری اسلامی به نوعی دندان پوسیده ای است که داره از تو خورده میشه و تا چند وقت دیگه هم خودش می افته و از بین میره که خب قاعدتا خیلی ها هم در باب این مسائل هم شنیده اند و کسانی هم هستند که اینگونه دارند رویا فروشی برای مردم میکنند.
حتی ما بر فرض اینکه تمام این نگاه خودمون رو دور بریزیم و تمام استدلال های خودمون رو هم کنار بذاریم و تصور کنیم که این اتفاق می افته، آیا حالا ما به عنوان کسانی که به این شرایط نگاه میکنیم آیا راضی به این اتفاق هستیم؟
آیا آرزوی ما، خاصه ما برای فردای ایران، فروپاشی جمهوری اسلامی است؟
حالا این نقطه ای است که ما باید بهش نزدیک بشویم و ببینیم که آیا این فروپاشی برای ما چه دستاوردهایی خواهد داشت.
تمام فروپاشی هایی که در جهان اتفاق افتاده آیا باعث شده ما دگرگونی های ساختاری را ببینیم؟
در نظام اقتصادی، در نظام سیاسی، در نظام فرهنگی، در نظام ارزشی آیا ما شاهد این دگرگونی ها خواهیم بود و یا اینکه نه قرار هست که جزییاتی تغییر بکند و تمام اصول سر جای خودش باشه؟
یعنی قوانین اسلامی قرار هست که سر جای خودش باشه؟
این نگاه به شریعت قرار هست که سر جای خودش باشه.
استبداد سیاسی قرار هست که سر جای خودش باشه.
قوانین ظالمانه بر علیه جنسیت ها، نگاه های مختلف چه سیاسی، چه باوری چه اعتقادی.
اینها قرار هست سر جای خودش باشه و داستان هایی از این دست، داستان های بی انتها از این دست.
آیا قراره این ها تا چه اندازه تغییر کنن؟
قرار است این ارزش ها تا چه اندازه تغییر کنه؟
قرار هست نگاه سیاسی چگونه باشه؟
آزادی های سیاسی؟
آزادی های اجتماعی؟
آزادی بیان قرار هست چگونه باشه؟
در این ساختاری که به واسطه فروپاشی از جمهوری اسلامی شکل بگیره، قاعدتا ما میدونیم که در همه جای دنیا با این اتفاق ما شاهد دگرگونی نبودیم.
ما شاهد انقلاب نبودیم.
اصولا یکی از دلایل عمده ای که ما تفاوت قائل میشیم بین انقلاب و فروپاشی همین اتفاقات و برآیند ها و نتیجه هاییست که در خود داره.
حالا شما شاهد این هستید که قرار هست تمام ساختار همین گونه ادامه پیدا بکنه.
قرار هست که تغییرات جزئی ببینیم.
حالا آیا ما راضی به یک همچین اتفاقی هستیم؟
فرای تمام دلایل و استدلال هایی که شدنی نیست.
یعنی شما اگر نگاه بکنید به مسئله فروپاشی و حالا این رو بخواید بیایید و در شرایط ایران و جمهوری اسلامی مورد قضاوت قرار دهید.
می دانید که این اتفاق شدنی نیست اما بر فرض محال که ما قبول کنیم این اتفاق بیفتد، آیا ما خواستار یک همچین تغییراتی هستیم؟
یعنی افق روشن ما برای آینده این است که یک فروپاشی در جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد و چیزی همتای اتحاد جماهیر شوروی اتفاق بیفتد و در نهایت یک ساختار سیاسی که امروز در روسیه حاکم است قدرتمند بشود و ما تغییرات رو قرار باشد با موچین پیدا بکنیم و تغییرات را قرار باشد با ذره بین بهش نگاه بکنیم و از بین تمام زشتی های حاکم یک تغییرات جزئی را پیدا بکنیم و دلخوش به آن ها باشیم.
یا قرار است ما این ساختار را کنفیکون بکنیم؟
قرار است که این ساختار حاکم وحشتناک و ظالمانه را دگرگون بکنیم و دوباره بازآفرینی بکنیم.
قرار است که تمام ارزش ها و هنجارها را تغییر بدهیم.
پس قاعدتا وقتی ما نزدیک به مفهوم فروپاشی در ایران میشویم.
فرای تمام عناوینی که دربارهاش صحبت کردیم، باید به این نقطه نظری داشته باشیم که قاعدتا خواسته ما، آرزوی ما برای فردای ایران چیزی فراتر از اتفاقاتی است که در راستای فروپاشی اتفاق میافتد.
ما نیازمند این هستیم که این انقلاب شکل بگیرد و حالا تصویر تازهای برای فردای ایران رقم بزنیم.
همان طوری که در قسمتهای گذشته هم صحبت کردم، من در این ویژه برنامه مشخص در نهایت میخواهم موضوع را به این سمت و سو ببرم که در باب فعلیت خودمان نگاه ما این عناوین را بشناسیم و بدانیم که در نقطه ابتدایی شدنی نیست و در نقطه نهایی هم حتی اگر اتفاق بیفتد، فردای بدی را برای ما رقم خواهد زد.
یعنی اگر ما در باب کودتا صحبت کردیم، گفتیم که ابتدائا این اتفاق شدنی نیست چرا که جمهوری اسلامی نیروی سرسپرده ای را پدید آورده که با تمام وجود وفادار هست.
نیروهایی که هویت خودشان را از جمهوری اسلامی میگیرند.
اگر ما در باب فروپاشی صحبت کردیم، میدانیم که جمهوری اسلامی فروپاشی از درون نخواهد داشت چرا که ساختاری که با تمام ایدئولوژی خودش به وجود آورده که تا این اندازه فرمانبردار باشد، می داند که تنها فرصت تاریخی را دارد و با توجه به این عناوین هیچوقت خواسته ای در راستای این فروپاشی نخواهد داشت.
می دانیم که حکومت های جهان در پی گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی ضعیف هستند و به نوعی آرزویی برای حمله به ایران ندارند چرا که در طول این سالیان دراز دیده اند که چه جوابی گرفت اگر به افغانستان و عراق حمله کردند در نهایت از این کاشت خود چه چیزی برداشت کردند؟
با توجه به این عناوین ما در نقطه ابتدایی می دانیم که این اتفاقات افتادنی نیست و اما اگر این ها هر کدام با هر درصدی در نهایت اتفاق بیفتد، آرزو و خواسته ما نیست و نباید باشد و حالا ما باید در باب آرزو و خواسته و امیال خودمان برای سرانجام ایران صحبت بکنیم و آن چیزی که در ذهن می پرورانیم را رو به عمل برسونیم.
و اصولا در نهایت مردم رو وا داریم برای آرزو کردن.
برای خواسته داشتن.
برای خواسته ای در راستای فردا داشتن و تلاش در نهایت برای رسیدن به اون خواسته ها.
در این انتهای برنامه دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده بشه و این راه تغییر شکل بگیره می تونید آثار من رو با دیگران به اشتراک بگذارید.
منظور از آثار هم خلاصه به برنامه ای به نام جان نمیشه.
من پیش از این که بخوام برنامه ای به نام جان رو ضبط و منتشر کنم، آرا، افکار، عقاید و باورهای خودم رو تحت عناوین و کتاب هایی به رشته ی تحریر درآورده اند.
تمامی این عناوین به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وب سایت این آثار رو به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این صدا شنیده بشه این راه تغییر شکل بگیره و اون رو با دیگران هم به اشتراک بذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان در پناه آزادی.