سلام دوستان من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان هست.
با شما هستم.
این قسمت چهارم از ویژه برنامه سرانجام ایران هست و ما قراره تو این قسمت در باب اصلاحات صحبت کنیم.
ممنون که همراه من هستید.
خب دوستان تو این ویژه برنامه مشخص بالاخره به جایی رسیدیم که باید در باب اصلاحات هم صحبت بکنیم.
اصلاحاتی که شاید خیلی از ما علاقه ای نداشته باشیم حتی بهش فکر بکنیم یا دربارش صحبت بکنیم اما موضوعی است غیرقابل کتمان.
نه تنها در شرایط فعلی و جمهوری اسلامی که در تمام ساختارهای سیاسی جهان حتی پیش از جمهوری اسلامی در خود ایران ما موضوعی قابل عرض و قابل فکر کردن.
و اصولا هر جا حکومتی در راس قدرت هست، موضوع اصلاحات هم در کنارش همواره وجود خواهد داشت.
و حالا ما بیاییم و در این قسمت مشخص از ویژه برنامه ای به نام جان در باب اصلاحات صحبت بکنیم.
در باب امکان اصلاحات.
هدف از اصلاحات و در مجموع موضوعاتی که مرتبط با مفهوم و معنای اصلاحات در جمهوری اسلامی و آینده ایران هست.
هدف این است که ما در این ویژه برنامه مشخص، عناوین و مسائلی که در نهایت امکان دارد سرانجامی برای ایران بسازد را مطرح کنیم تا در نهایت با سبک سنگین کردن این عناوین ما به جایی برسیم که خودمان فعلیتی داشته باشیم برای ساختن فردای ایران و این سرانجام را خود با دست های خودمان به نوعی رقم بزنیم.
اما وقتی می رسیم به مفهوم اصلاحات باید در این ابتدا نزدیک شویم به این معنا از اصلاحات، حالا چه در شکل عامش به مفهوم اصلاحات در جای جای جهان در ساختار های سیاسی و چه به شکل اخص آن در جمهوری اسلامی و شرایطی که حالا این اصلاح طلبانی که ما می شناسیم در ایران و جمهوری اسلامی رقم زده اند.
اصولا اصلاحات معنا و مفهوم ساده ای دارد که همه ما میتوانیم باهاش روبه رو باشیم و به حکومت قادری هست که قدرت رو به دست گرفته، همه ساختارها رو در اختیار داره.
مثلا همتای جمهوری اسلامی که تا این حد مستبد هست تا این حد توتالیتر هست.
تا این حد ساختار ها همه در اختیار خودش هست و حالا یک نظام موازی در کنار اون یک ساختار یک حزبی، یک گروهی، یک تشکلی قرار میگیره تا در برابر این قدرت حاکم صف آرایی بکنه به نوعی حالا با توانی که در اختیار داره تغییراتی رو به وجود بیاره.
سعی بکنه که اصلاحاتی را پدید بیاره.
شرایط اسفناکی که وجود داره رو تغییر بده.
وقتی هم به جمهوری اسلامی نگاه میکنیم موضوع به همین شکل هست.
شما شاهد یک قبیله در دل جمهوری اسلامی هستید که حالا اینها میل به اصلاحات دارن.
نگاه ها برگرفته از اون نگاه سنتی ست که خمینی رو نوک هرم قرار داده و باور و اعتقاد بر این داره که بعد از خمینی حالا این ساختار تغییر کرده، مشکلاتی درش به وجود اومده و میل به برگشتن به دوران طلایی مثلا خمینی داره یا هر تعریف دیگه.
در نهایت موضوع بر این هست که یه سری مشکلات و معضلاتی وجود داره که ما اومدیم تا این ها رو بهتر بکنیم مرتفع بکنیم.
این مشکلات قابل حل شدن هست.
پس وقتی ما نزدیک به مفهوم اصلاحات میشیم در همه جای جهان هم موضوع به همین شکل هست.
یک ساختار قدرتمندی همه چیز رو در اختیار خود گرفته.
حالا در کنارش یک حرکت موازی ای داره شکل میگیره که کم کم خودش رو هم به ساختارهای سیاسی نزدیک میکنه تا در نهایت در این جریان سیاسی یک جایی داشته باشه، یک قدرتی داشته باشه، یک اهرم فشاری داشته باشه تا در نهایت بتونه یک سری تغییرات بوجود بیاره.
اما موضوع مهم سر همین نقطه ابتدایی و کلیدی هست.
این تغییرات در چه راستایی است؟
وقتی ما صحبت از اصلاحات میکنیم تغییرات برای ما مشخص است.
یعنی شما وقتی نزدیک به مفهوم اصلاحات میشید میتونید این رو به سادگی بگید که هر نوع تغییری در فروع هیچ تغییری در اصول قرار نیست اتفاق بیفتد.
شما وقتی به اصلاحات در جمهوری اسلامی نگاه بکنید، میتوانید به سادگی به این معنی برسید که قرار بر این نیست که مثلا ساختار سیاسی جمهوری اسلامی تغییر بکند.
قرار بر این نیست که ولایت فقیه کنار گذاشته بشود.
قرار بر این نیست که قوانین اسلامی کنار گذاشته بشود.
قرار بر این نیست که مثلا مجلس ایران مبدل به یک مجلس عرفی ملی بشود.
قرار است که همان مجلس اسلامی باشد، بر پایه قوانین شریعت و اسلام اداره بشود و در نهایت همان ساختارهای احمقانه سر جای خودشان باشند.
اما در فروع یک سری تغییرات بوجود بیاورند.
مثلا آن حد از سانسوری که وجود دارد آن حد از کنار گذاشتنی که توسط مثلا شورای نگهبان وجود دارد و رد صلاحیت های فله ای که اتفاق می افتد کم بشود.
حالا یک جماعتی هم حق داشته باشند بیایند تو این ساختار مریض وارد بشوند و یک کارهایی هم انجام بدهند.
مثلا قرار بر این نیست که ما در باب قوانین ظالمانه اسلامی صحبت بکنیم که حقوق جنسیت ها را زیر پا گذاشت.
حقوق زنان رو پایمال کرده.
قرار بر این نیست که ما بگیم آقا ما ساختاری به این شکل مسموم و وحشیانه نمیخوایم که این قوانین تا این حد مضر باشه در راستای حقوق ابتدایی زنان زیر پا گذاشته بشه.
در داستان طلاق، در داستان حضانت، در داستان شهادت، در داستان وراثت و الی آخر.
قرار نیست ما به این بنیان ها به نوعی بتازیم و در نهایت این ها رو تغییر بدیم.
قرار است که این ساختار ها رو قبول کنیم و با دیده منت قبول کنیم که قرار است اسلام و نگاه اسلامی میدان دار باشه.
حالا یه سری تغییرات کوچیکی به وجود بیاریم.
مثلا بگیم که اگر قرار بر این هست که حضانت کودک تا دو سالگی در اختیار مادر باشه این نوع سه سالگی بکن.
دو سالگی مثلا نباید باشه یا برسونیم به هفت سالگی برسونیم به هشت سالگی.
در نهایت یه تغییرات جزئی در این ساختار به وجود بیاریم.
اما نه اینکه ما قرار باشه این اصول رو تغییر بدیم و این نگاه آلوده رو کنار بگذاریم و به این نتیجه برسیم که اصلا اسلام قرار نیست وارد این میدان سیاسی مدرن امروزی بشود.
قرار نیست که قوانین 1400 سال پیش میداندار باشد و زمام امور را در دست بگیرد.
قرار است که تغییرات کوچک و جزئی اتفاق بیفتد.
پس موضوع مهم در تعریف از این اصلاحات رسیدن به همین نقطه کلیدی است.
وقتی ما در باب اصلاحات صحبت می کنیم، می دانیم که تمام نظام های ساختارمند و قدرتمند در جهان حالا یک حرکت موازی را در کنار خود دارند که تحت عنوان اصلاحات ما میشناسیم.
اگر نگاه بکنیم به دوران پیش از جمهوری اسلامی، در دوران پهلوی هم به همین شکل وجود داشته، جماعتی که میل به اصلاحات داشتند.
اما آیا آنها میخواستند ساختار سیاسی را تغییر بدهند؟
آیا میخواستند نظام پادشاهی را تغییر بدهند؟
آیا میخواستند پادشاه را کنار بزنند؟ نه.
در جمهوری اسلامی هم به همین شکل است.
قرار بر این نیست که ولایت فقیه کنار گذاشته شود.
حتی در دی که به نوعی رادیکال ترین شکل ممکن از این اصلاحات قرار بر این است که خامنه ای را در نوک هرم تغییر بدهند نه جایگاه و پایگاهی که خامنه ای در اختیار دارد.
قرار بر این نیست که جماعتی باشند که بگویند ما رهبری نمیخواهیم، ما ولایت فقیه نمیخواهیم.
قرار بر این است که بگوییم آقا کسی است که امروز این رهبری را در اختیار گرفته اما صلاحیت لازم ندارد.
اصلا سن و سالش رفته بالا، الان دیگه به زوال عقلی رسیده.
به عنوان مثال حالا ما این رو تغییر بدیم.
پس ما میتونیم به راحتی این رو بفهمیم که در این تعریف از اصلاحات در هر جای جهان، در هر نقطه ای ما در نهایت به نقطه ای میرسیم که قرار بر تغییرات جزئی هست.
به کلیات به اصول.
قرار نیست که نگاهی بشه.
اصلا اصول وجودیت اصلاحات بر همین پایه هست.
هدف اصلی از اصلاحات تغییر دادن و رفرم کردن شرایط حاضر هست.
در راستای تغییرات جزئی بدون دست زدن به ساختارهای اصلی، بدون دست زدن به اصول ابتدایی اصول ابتدایی که جمهوری اسلامی رو پدید آورده.
یعنی ما یک جمهوری اسلامی داریم که یک معنی خاصی داره.
یعنی شما اگر این معانی رو، این عناوین رو از جمهوری اسلامی بگیرید دیگه جمهوری اسلامی از معنا تهی میشه دیگه.
شما دیگه با جمهوری اسلامی روبرو نیستید.
با یک موجود تازه با یک ساختار تازه روبرو خواهید بود.
اگر ولایت فقیه از جمهوری اسلامی گرفته بشه جمهوری اسلامی بی معنی میشه.
اگر قوانین اسلامی از جمهوری اسلامی گرفته بشه، جمهوری اسلامی بی معنی میشه.
شما دیگه نمیتونید جمهوری اسلامی تعریف بکنید که ولی فقیه نداره.
جمهوری اسلامی تعریف بکنید که قوانین و قواعد اسلامی همه چیز رو در بر نمی گیره.
یعنی اگر ما به قانون اساسی جمهوری اسلامی رجوع بکنیم مواجه میشیم در کنار هر عنوان قابل تاملی، یک برچسب و یک اضافه و یک متممی اضافه کردن تحت عنوان اسلامی آزادی بیان در اینجا آزاد هست مگر بر خلاف قوانین اسلامی باشه.
یعنی هر چیزی که شما قابل تامل باشه رو بلافاصله گره میزنه با موضوعات اسلام.
اینجا قوانینی وضع میشه که باید مطابقت با قوانین اسلامی داشته باشه.
ما یک شورایی رو تشکیل دادیم.
مردم اومدن نمایندگان خودشون رو فرستادن به مجلس.
حالا اینا قرار هست که قوانین تازه ای وضع کنن متناسب با شرایط حال جهان امروز و مشکلاتی که ما داریم.
اما یک هیئتی هست که نگاه میکنه ببینه آیا این ها با قوانین اسلامی در تضاد و تناقض نباشه.
یعنی در حقیقت همه چیز زیر سوال رفته.
هیچ چیزی معنای خودش رو نداره و جمهوری اسلامی اینگونه معنی شده و حالا وقتی نزدیک به مفهوم اصلاحات میشیم اصولا هدف بر این نیست که این ساختار های اصلی تغییر بکنه.
قرار هست این ساختار های اصلی پابرجا باشه و حالا یک تغییرات کوچکی در جزئیات بوجود بیاد.
حالا با توجه به تمام این موضوعات نزدیک بشیم به این مفهوم که آیا امکان این اصلاحات در جمهوری اسلامی هست؟
قاعدتا امکان اصلاحات جزئی در جمهوری اسلامی هم وجود خواهد داشت.
گاها هم شاهدش بودیم.
یعنی شما مثلا شاهد این هستید که فلان سبک از موسیقی یک دورانی به شدت داره باهاش مخالفت میشه؟
بعد کم کم انقدر این حرکت جمعی در حال اتفاق افتادن هست که به نوعی از قدرت جمهوری اسلامی خارج میشه.
آیا اصلاحات تاثیر گذار بوده؟
به هیچ وجه.
همه گیر بودن بوده که باعث شده.
یعنی شما مثلا وقتی به ساختار ابتدایی جمهوری اسلامی نگاه میکنی در اون بدو ورود خودش ساختار اجتماعی و مردم همسو با جمهوری اسلامی بوده؟
یک جماعتی بودند که باورمند به جمهوری اسلامی بودند و تعدادشون اتفاقا اکثریت بود.
یعنی هر کسی هم که این رو کتمان میکنه واقعا داره با واقعیت مبارزه میکنه.
یعنی رفته به جنگ واقعیت و چشم ها رو بسته در برابر واقعیت و اون حقیقت خیالی و تخیلی خودش رو داره گسترش میده تا شاید با اون دلخوش باشه.
اما ما وقتی واقع گرایانه به شرایط ایران نگاه میکنیم میتونیم بفهمیم که در اون ابتدا جمهوری اسلامی که پایگاه اجتماعی داشته مردمی بودن که با اون همراه بودن و اینکه به اون عددی که خودشون اعلام کردن نمی دونم نود و هشت درصد نزدیک هست قاعدتا نیست.
قاعدتا اون اعداد نیست اما عدد بالاییش اکثریته و اتفاقا اکثریت غالب هم هست.
با توجه به اون شرایط خب شرایط اجتماعی هم متفاوت بود قاعدتا.
اون سال های ابتدایی خب هر کسی نمی تونست لباسی که می خواست رو حتی در همون حد ابتدایی هم بپوشه.
میزان آزادی مثلا حجاب برای زنان و حتی برای مردان لباس پوشیدن مردان هم متفاوت بود.
یعنی ما در دورانی رو به رو بودیم که نمی دونم اگر با آستین کوتاه بیرون میرفتی دستاتو رنگ میکردن این شرایط رو.
آیا اصلاح طلبان تغییر دادن؟
به هیچ وجه شرایط اجتماعی تغییر میکنه؟
مردم تغییر میکنن.
حالا تعداد انسان هایی که نگاهشون متفاوت هست، نوع زندگی و سبک زندگی و زیست اون ها متفاوت با شرایط حاکم هست زیاد و زیادتر میشه.
حالا مردم یک نوع راه های تازه ای رو پیدا میکنن برای زندگی کردن هر روز دورتر و دورتر از حکومت میشم و این کمیت هست که زیاد میشه.
حالا حکومت نمیتونه تمام اینها رو با اون نگاه اقتدارگرایانه خودش و اون نگاه پلیسی خودش در بر بگیره و همه رو ساکت بکنه.
در اون روز های گذشته با یک جماعت کوچکی روبرو بود که مثلا یک مقداری حجابشون رو به قول خود جمهوری اسلامی شل حجاب بودن و حجاب رو کامل رعایت نمیکردن.
حالا روبرو میشن با یک طیف گسترده با تعداد بی شمار.
اصلا هیچ نیرویی وجود نداره برای این که بتونه این ها رو ساکت بکنه.
پس این ها مرتبط با اصلاحات نخواهد بود.
اصلاحات سعی میکنه بره و در پوزیشنی قرار بگیره که در کنار این جماعت هست و به نوعی استفاده و سو استفاده از این جماعت ببره.
اما ساختارهای اجتماعی و اون پیشرفت هایی که در خود داشته باعث شده که سکان قدرت رو از دست اون ها بگیره.
پس اصولا وقتی ما در باب این امکان اصلاحات صحبت میکنیم میتونیم این رو درک کنیم که در ساختارهای اجتماعی و اتفاقات اجتماعی ما شاهد این اصلاحات هستیم.
اما این اصلاحات به واسطه مردم و به دست مردم اتفاق افتاده.
یعنی تغییراتی که ما از ابتدای جمهوری اسلامی تا الان دیدیم به واسطه خود مردم بوده.
مردمی که سعی کردند تغییر در خودشان به وجود بیاورند.
یعنی به عنوان مثال اگر در ابتدا جمهوری اسلامی بوده که با تمامیت موسیقی در تضاد و جنگ بوده، حالا وقتی کم کم موسیقی های مدرن و تازه ای به ایران اضافه میشود و حالا یک جماعت بی شماری حاضر هستند وارد این سهم بشوند و این موسیقی ها را زیرزمینی و بدون مجوز بسازند و جماعت بی شماری هم این موسیقی ها را گوش کنند، عملا این قدرت از دست جمهوری اسلامی بیرون رفته و اصولا جمهوری اسلامی نمی تواند تقابل بکند با این چون تعداد زیاد شده در ابتدا قرار بر این بوده که نوارهای ویدئویی را جمع بکنند و کسانی که نوار ویدئویی داشتند را بگیرند و ببرند شلاق بزنند، زندان بکنند.
حالا امروز آیا همچین امکانی وجود دارد؟
با این حجم افسارگسیخته ای که از اطلاعات وجود دارد از فضای مجازی وجود دارد و الی آخر که همه ما میدونیم قصه های تکراریست پس گاها شما مواجه میشید با اصلاحاتی که خودخواسته از طرف جمهوری اسلامی نیست.
یک جماعت موازی نبودن که در جمهوری اسلامی این تغییرات رو بوجود بیارن.
اینها شرایط و جو حاکمی بوده که به این سمت و سو رفته و موضوعاتی بوده که از دست جمهوری اسلامی و هزاران حکومت بزرگتر و قدرتمند تر از جمهوری اسلامی هم خارج بوده.
اما این اصلاحات در ساختار های بزرگ سیاسی چی؟
خب قاعدتا ما شاهد این هستیم که در تمام این سالیان دراز این قوم و قبیله ای که خودشون رو منتسب به اصلاحات میدونن همچین قدرتی رو در خود نداشتن، همچین پتانسیلی رو در خود نداشتن.
چرا که قدرت سیاسی همواره در اختیار حکومت حاکم بوده و اون بخشی از حکومت که در برابر اصلاحات هست همواره قدرت را قبضه کرده بودن و به اینها قدرتی نداده اند.
میدانی نداده اند که بتونن همچین رفتارهایی رو از خودشون نشون بدن.
اون سردمداران که ما تحت عنوان سردمداران اصلاحات هم میدونیم و میشناسیم هم در نهایت اومدند و معترف بودند که نقش و جایگاهی نداشتند.
در نهایت خود هم معترف به تدارکاتچی بودن هم بودند.
در نهایت تمام اینها ما رو به این سمت و سو میرسونه که این امکان اصلاحات هم در شرایط حاکم در ایران وجود نداره.
یعنی شما واقع بینانه اگر به شرایط نگاه بکنید میدونید که اون نظام و اون جبهه مقابل اصلاحات امروز قدرت رو در اختیار داره و او حاضر به هیچگونه اصلاحاتی نیست.
اصلاحات در شرایطی اتفاق می افته که اونها اهرم فشاری داشته باشن.
اون جبهه اصلاحات حالا یک اهرم فشاری در اختیار داشته باشه.
ما در برهه های خطیری که در ایران هم اتفاق افتاده و حالا این جماعت اصلاحات به نوعی اهرم فشاری رو از سمت مردم هم داشتن شاهد این بودیم که کاری نتونستن به پیش ببرن.
پس اینها همه و همه داره ما رو به اون سمت و سو میبره که امکان این اصلاحات در ساختار بسته جمهوری اسلامی نیست.
جمهوری اسلامی که دائم در حال بلعیدن خودش هم هست، یعنی کوچکترین نافرمانی و عصیانگری طغیانگری بلافاصله موجب حذف میشود.
اصولا این ساختار بیمارگونه ی وابسته و برده وار به فرمان و فرمانبرداری که برگرفته از نگاه ایدئولوژیک اسلامی هست، این تسلیم بودن هست.
این نگاه و فرهنگ و معنای خداباوری هست.
اصولا اجازه ی هیچ گونه نگاه متفاوتی را نخواهد داد.
ساختار سیاسی که جمهوری اسلامی پدید آورده کوچکترین صدای مخالفی را از میان خواهد برد.
هر نوع صدایی، حتی صداهایی که گاها با خودش هم همسو بوده، همه نوع صدا را در خود هضم میکند.
حتی در زمان هایی که این اهرم فشار وجود داشته باشد تا این ها بتوانند قدرت چانه زنی داشته باشند تا بتوانند وارد شرایطی بشوند تا تغییرات جزئی هم بوجود بیاورند.
ما دیدیم که اینها دندان نشان میدهند و آن قدرت حاکم همه چیز را برای خود میکند و امکانی برای اصلاحات به پیش نمیاره.
اما موضوع مهم این آرزوی. اصلاحات است.
آیا این آرزویی برای اصلاحات در دل مردم وجود دارد؟
آیا اصلا میتواند وجود داشته باشد؟
یعنی شما وقتی به شرایط حاکم بر ایران نگاه میکنید، آیا میتوانید آرزویی در این راستا داشته باشید که اصلاحاتی اتفاق بیفتد و از دل این اصلاحات قرار است چه موضوعی تغییر بکند؟
این شرایط خفقان زایی که جمهوری اسلامی پدید آورده در مباحث سیاسی آیا قابل تغییر است؟
آیا میشود اینها را اصلا تغییر داد؟
با اصلاحات میشود اینها را تغییر داد؟
یعنی شما نگاه بکنید به ساختار قانونی که در ایران وجود دارد.
کافی است یکبار قوانین جزایی ایران را مورد مطالعه قرار.
کافی است یک بار قوانین اساسی ایران را مورد مطالعه قرار دهید.
اینها موضوعاتی است که با اصلاحات قابل حل باشد.
این نگاه محکم و دگمی که نسبت به مسائل اسلامی وجود دارد آیا قابل تغییر است؟
و حالا با توجه به میلی که در این داستان نسبت به نگاه های اسلامی وجود دارد، آیا شدنی است که ما تغییری در دلش به وجود بیاوریم؟
مگر این که به ریشه که ریشه اسلامی است بخواهیم هجوم ببریم؟
و آیا در دل اصلاحات همچین پتانسیلی وجود دارد؟
همچین خواسته ای وجود دارد اصلا؟
اصولا نگاه اصلاحات در راستای همچین موضوعاتی است یا همچین خاستگاهی دارد که بخواهد تغییرات بنیادینی به وجود بیاورد؟
بر می گردیم دوباره و گره خوردن مباحث اصلاحات با فروپاشی را باید با هم دوره کنیم.
در قسمت گذشته من در باب این فروپاشی صحبت کردم و حالا وقتی نگاه به فروپاشی و اصلاحات می کنیم به نوعی به هم گره خورده اند.
نهایت این اصلاحات ما را به سمت و سوی فروپاشی خواهد برد و حالا ما مواجه با یک جماعتی هستیم که سربازان خود جمهوری اسلامی بودند و هویت خود را از جمهوری اسلامی گرفته اند.
همه چیزشان از جمهوری اسلامی آمده.
آیا اینها حاضر به تغییر بنیان اصلی جمهوری اسلامی هستند؟
به هیچ عنوان.
چرا که هویت خود، وجودیت خود و ذات خودشون هم از بین خواهد رفت.
تمام این جماعتی که در سنگر اصلاحات وجود دارند بدون جمهوری اسلامی هیچ هویتی ندارند.
دیگر چیزی برای عرضه ندارند.
تمام وجودیت خودشان را و اعتبار خودشان را اگر داشته باشند آبرو اگر داشته باشند، جایگاه سیاسی اگر داشته باشند را هم از جمهوری اسلامی گرفت.
پس قاعدتا حاضر به این موضوع نیستند که بنیانهای اصلی این جمهوری اسلامی را از بین ببرند چرا که میدانند اگر جمهوری اسلامی نباشد خودشان هم نخواهند بود.
پس قرار بر تغییرات جزئی هست.
حالا آیا میلی در این داستان وجود دارد؟
آیا آرزویی برای این اصلاحات وجود دارد؟
یعنی شما نگاه بکنید به شرایط حاکم در ایران.
نگاه بکنید به تمام مشکلات ریز و درشتی که وجود دارد و.
اینها موضوعاتی است که با یک تغییرات جزئی قابل حل باشد.
شما به شرایط اقتصادی نگاه بکنید.
این شرایط اقتصادی با دو تا اتفاق کوچک در خودش میتواند شرایط را تغییر بدهد.
میتواند برابری را بین مردم برگرداند.
میتواند راحت زیستن را برای مردم، رفاه رو برای مردم فراهم کنه.
با تغییرات جزئی یا نیازمند یک کنفیکون کردن و یک دگرگونی کلی است.
در باب مسائل سیاسی، نگاه های سیاسی، آزادی بیان، مباحثی از این دست.
شما وقتی قانون اساسی را باز میکنید و نگاه میکنید گفتم به هر موضوعی که نزدیک میشود.
یک عنوان اسلامی در کنارش از آزادی بیان وجود دارد تا جایی که مخالف باورهای اسلامی نباشد.
ما قوانین را وضع میکنیم، خودمان میایم و نماینده انتخاب میکنیم اما در نهایت هر قانونی که وضع میکنیم باید سنخیت داشته باشد با نگاه اسلام.
حالا اگر دل این نگاه های اسلامی مثلا باورمند به چند همسری است.
باورمند به کودک همسری هست باورمند به زیر پا گذاشتن حقوق مثلا زنان هست، همجنس گرایان هست.
اگر قرار بر این دارد که مثلا همجنسگرا رو شلاق بزند و اعدام بکنه و بخوره و تیکه تیکه بکنه.
حالا شما در این ساختار مسمومی که همه چیز اینگونه به پیش رفته میخوای چه تغییری در.
کجا ایجاد کنید؟
آیا نوبت و زمان بر این نیست که ما کل این ساختار رو تغییر بدیم.
آیا اصلا میتونیم آرزو و میلی در این داستان داشته باشیم که با اصلاحات تغییراتی بوجود بیاد و این تغییرات قرار است در کدام نقطه ی غیر قابل درکی که امروز وجود داره رخنه بکنه و چیزی رو عوض کنه؟
قرار است با اون نگاه دگم اسلامی که وجود داره چه تغییری حاصل بکنه در زندگی زنان؟
کاملا موضوعی است قابل درک و این آرزویی که محال و دست نیافتنی است، آرزویی عبث و بیهوده است.
از سوی دیگه ما گفتیم اصلاحات به نوعی گره خورده با وجودیت جمهوری اسلامی هست.
اصولا بازی ای است برای آرام کردن جماعت.
اصولا همواره ما وقتی نزدیک به مسئله اصلاحات میشیم، اصلاحات چندین قدم صدها قدم از مردم عقب تر بوده.
یعنی خواسته هایی که مردم داشتن صدها قدم از اونها جلوتر بوده، مردمی بودند که تغییراتی به وجود آوردند و اصلاحات اومدن با سوءاستفاده خود رو بردن در سنگر مردم قرار داد.
مثلا اگر در داستان موسیقی رو معیار قرار بدیم مردمی بوده اند که این ساختار را تغییر داده اند.
در نوع لباس پوشیدن، در آزادی های اجتماعی و فردی که هیچ وجود ندارد.
در امروز ایران هم مردمی بوده اند که این شرایط را تغییر داده اند.
به واسطه رفتارهایی که خودشان داشته اند، به واسطه نافرمانی های مدنی ای که داشته اند، اصولا باعث شده اند که سمت و سوی حکومت نه به واسطه قبول کردن خواسته های آنها که به واسطه ضعف و ناتوانی به این سمت و سو برود که قبول کند.
حالا وقتی قبول کرده و این ساختار شکل گرفته، جماعتی به عنوان اصلاح طلب هم بوده که آمده و در این سنگر خودش را جا داده و خودش را باعث و بانی هم گاها قلمداد کرده، در صورتی که موضوع به این شکل نبوده.
یعنی شما با یک نگاه اجمالی می توانید به این مساله به این نقطه مشخص برسید که تمامی عناوین گره خورده در مباحث اصلاحات دروغین هست و امضا هست، فریب و ریا هست چرا که اصولا اینها دنبال تغییر خاصی نبودند و اصولا دنباله روی کردن برای اینکه خود را همسو و همداستان با مردم تصویر کنند.
مردمی که یک حرکتی را به پیش برده اند به واسطه رفتارهای جمعی خودشان و یک جماعتی هم بوده که آمده و با ریا و فریب خودش را همداستان با آنها قرار داده.
یعنی مصداق همان مسئله روغن ریخته را نذر امامزاده کردن دیگر.
یعنی شما مواجه میشوید با جماعتی که نه در راستای یک حرکت تازه برای حتی همان اصلاحات جزئی در ساختار کلی جمهوری اسلامی که آمده و یک اتفاقی که افتاده و حالا دیگر قدرتی برای نظام حاکم نیست تا در برابر آن بخواهد صفآرایی کند و آن را به نفع خودش و به سود خودش و به نفع نگاه خودش تعبیر و تفسیر میکند و جماعتی را با خودش همداستان میکند.
ما در نهایت با نگاه کردن به شرایط ایران میتوانیم به این مساله برسیم که اصولا عوامل بیشماری در راستای بازدارندگی وجود دارد.
در راستای اصلاحات.
اصلاحات هیچ وقت نمی تونه باعث و بانی تغییرات در ایران باشه چرا که مشکلات عمده در ایران مشکلات بنیادینی است که هیچ اصلاحات و هیچ اصلاحاتی قادر به این نیست که بتونه این تغییرات رو شکل بده.
یعنی شما میدونید که جمهوری اسلامی و این ساختار مستبد وحشیانه خود را به واسطه مثلا داشتن عنوانی با عنوان ولایت فقیه است که در قانون اساسی هم به آن اشاره شده.
هیچ کسی قدرت چانه زنی در راستای اصلاحات را در این داستان نخواهد داشت چرا که باید معترف و باورمند به نظام سیاسی حاکم باشد و نظام سیاسی حاکمی که قاعدتا مساله ولایت فقیه مساله ای جدا نشدنی از خودش است.
گفتم اشاره کردم اینکه ما اگر جمهوری اسلامی داشته باشیم که ولایت فقیه نداشته باشه دیگه جمهوری اسلامی نداریم.
حالا یه ساختار تازه ای داریم.
مثلا باید در باره یک ساختار تازه سیاسی صحبت بکنیم.
ما اگر جمهوری اسلامی داشته باشیم که قواعد و قوانین و تمام موضوعیت و وجودیت خودش رو از اسلام نگرفته باشه دیگه ما جمهوری اسلامی نداریم.
جمهوری اسلامی که در قانون اساسی دین واحد و رسمی مردم رو اسلام شیعه اثناعشری معرفی نکرده باشه دیگه جمهوری اسلامی نیست.
یک حکومت تازه ایست و اصلاحات قادر به این نیست که این اصول رو تغییر بده و جمهوری اسلامی رو عوض کنه مگر اینکه بخواهیم به اون نقطه ای برسیم که در نهایت تمام این اصلاحات در کنار هم ما رو به فروپاشی برسونه که در باب اون هم در قسمت مشخصش صحبت کردیم و گفتیم که در نهایت یک شدنی نیست و اگر هم شدنی باشه قاعدتا آرزوی ما نخواهد بود و در داستان اصلاحات هم موضوع به همین مسئله ختم میشه.
اینکه شدنی نیست و اگر باشه هم نباید آرزو و میلی در مردم وجود داشته باشه که قاعدتا ما با یک نگاه ساده به موضوعات ایران هم میتونیم به این برسیم که ایرانی ها به نوعی از اصلاحات گذر کردن و ما دیگه نمیبینیم و شاهد این نیستیم که اون توان سابق رو اصلاحات در ایران داشته باشه.
هرچند که واقع بینانه نگاه کرده میتونیم باز هم براشون یک پایگاه اجتماعی قائل باشیم.
یعنی نمیشه خود رو گول زد و دور از واقعیت شد و در حقیقت خیالین خود غرق بود و تصویرگری بر این داد که اصلاحات در ایران هیچ جایگاه و پایگاهی نداره و به نوعی اصلاحات امروز مبدل به یک حزب سیاسی به یک نگرش درونی در جمهوری اسلامی شده که قاعدتا کسی که مخالفت با جمهوری اسلامی داشته باشه دل به اصلاحات خوش نکرده.
اینو میشه واقعا گفت؟
یعنی در این دیگه شکی نیست؟
اگر کسانی هستند که یک نگاه متفاوتی در خود جمهوری اسلامی داشته باشند هست که با اصلاحات نزدیکی و قرابت دارن.
هر کسی که این پوزیشن رو به خود میگیره که من مخالف جمهوری اسلامی هستم اما در پی اصلاحات هستم حقیقتا در یک دوران وهم آلودی داره سیر میکنه و یا به واسطه اون توهمی است که بهش معترف شده و یا به واسطه ریا و فریبکاری است که بهش باورمند هست و اصولا ما مواجه شدیم با مسئله گذر از اصلاحات، گذر از اصلاحات در راستای مخالفت با جمهوری اسلامی قاعدتا اصلاحات وجود دارد.
شاید حتی یک طایفه ای هم باشند در ایران که باورمند باشند حتی شاید روزی آنها باشند که غالب مردم را در اختیار بگیرند و یک قدرتی هم داشته باشند.
اما موضوع مهم و اساسی در این داستان اینگونه است که ما جماعتی که مخالفت با جمهوری اسلامی داشته باشند نمی توانند نمایندگانی در این نوع نگاه داشته باشند.
اصولا نمی توانند همسوی با هم باشند و اصولا کسانی که مخالفت با جمهوری اسلامی دارند و در راستای تغییر در جمهوری اسلامی سیر می کنند، قاعدتا از مبحث اصلاحات گذر کرده اند و اصلاحات حالا تبدیل به یک نگاه درون حزبی در دل جمهوری اسلامی شده، دیگر شکل و شمایل خودش را کاملا از دست داده و شکل و شمایلی که شاید در یک برهه کوتاهی به خود گرفته بود و آن هم به نوعی قبضه کردن نگاه های درونی ایرانی بود.
یعنی سوءاستفاده از حرکات درونی بود برای اینکه برای خودش یک اهرم فشاری بخرد تا بتواند در برابر آن حکومت وقت و قالب حرفی برای گفتن داشته باشه.
قاعدتا در باب اصلاحات بسیار میشه صحبت کرد اما موضوع مهم و اساسی در نهایت در باب تمام این سرانجام هایی که ما در ایران صحبت میکنیم ما رو قراره به اون نقطه ای برسونه که ما چی میخوایم.
قاعدتا کسی نباید در ایران وجود داشته باشه که آرزو و میلی نسبت به اصلاحات داشته باشه.
شاید در دورانی از تاریخ ایران ما میلی برای اصلاحات داشتیم.
شاید زمانی بوده که اصلاحات میتونسته کارگشا باشه اما امروز و در شرایط جمهوری اسلامی از همون بدو وجودیت خودش جایی برای اصلاحات نداشته چرا که موضوعات بنیادینی رو مطرح کرده که مخالفت با تمام آزادی ها، تمام برابری و تمام آرمان های ما داشته.
جمهوری اسلامی هیچگاه قابل اصلاح نبوده چرا که ساختارهای اصلی ای داره که نمیتونن تغییر کنند و در اصلاحات کاری برنمیاد برای تغییر دادنشون.
قاعدتا باید آرزو و میل و ایمانی در دل مردم شکل بگیرد برای ساختن فردایی بهتر.
و هدف از گفتن ها هم در نهایت همین هست.
در انتهای برنامه هم دوست دارم با شما مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده شود و تغییر شکل بگیرد می توانید آثار من را با دیگران به اشتراک بگذارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه ای به نام جان نمی شود.
من پیش از این که بخواهم برنامه ای به نام جان را ضبط و منتشر کنم، آرا و افکار و عقاید و باورهای خودم را تحت عناوین و کتاب هایی به رشته تحریر درآوردم.
تمامی این عناوین به صورت رایگان در وبسایت جهان آرمانی در اختیار شما دوستان هست.
می توانید با مراجعه به وب سایت جهان آرمانی این آثار را به صورت رایگان دریافت کنید و اگر دوست داشتید این صدا شنیده بشه اون رو با دیگران هم به اشتراک بذارید.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.