تحلیل فلسفی و جامعهشناختی جنبشهای اعتراضی در ایران: از عکسالعمل تا انقلاب
مقدمه: ریشهیابی جنبشهای اعتراضی
در این بخش، به بررسی فلسفی و جامعهشناختی جنبشهای اعتراضی در ایران پرداخته میشود. این جنبشها عموماً به عنوان عکسالعملهایی در برابر رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفتهاند. از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تاکنون، ایران شاهد اعتراضات متعددی بوده است که هر یک ریشه در اقدامات یا سیاستهای خاصی داشتهاند. این مقاله به تحلیل این رویدادها و تأثیرات آنها بر جامعه ایران میپردازد.
اعتراضات به عنوان عکسالعمل: از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۸
جنبشهای اعتراضی در ایران اغلب به عنوان واکنشهایی به سیاستها و اقدامات حکومت شکل گرفتهاند. برای مثال، در سال ۱۳۷۸، بستن فلهای روزنامهها و وقوع قتلهای زنجیرهای، موجی از اعتراضات را به دنبال داشت. این رویدادها نشاندهندهی آن است که هر اقدام سرکوبگرانه یا غیرقانونی میتواند به عنوان محرکی برای شکلگیری جنبشهای اعتراضی عمل کند.
در سال ۱۳۸۸ نیز، اعتراضات گستردهای در پی انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت. بسیاری از مردم معتقد بودند که تقلب گستردهای در انتخابات رخ داده است، و این باور به عنوان محرکی برای اعتراضات عمل کرد. این جنبشها نشاندهندهی آن است که اعتراضات در ایران اغلب به عنوان واکنشهایی به نقض حقوق شهروندی و دموکراتیک شکل میگیرند.
جنبشهای اعتراضی در سالهای اخیر: از گرانی بنزین تا اعتراضات ۱۴۰۱
در سال ۱۳۹۸، افزایش ناگهانی قیمت بنزین به عنوان محرکی برای اعتراضات گسترده عمل کرد. این رویداد نشاندهندهی آن است که مسائل اقتصادی نیز میتوانند به عنوان عوامل محرک جنبشهای اعتراضی عمل کنند. با این حال، اعتراضات اخیر در سال ۱۴۰۱، که با کشته شدن مهسا امینی آغاز شد، ماهیتی متفاوت داشت. این جنبش نه تنها به عنوان عکسالعملی در برابر یک رویداد خاص، بلکه به عنوان حرکتی برای احترام به حقوق زنان، آزادی و برابری شکل گرفت.
تحلیل فلسفی جنبشهای اعتراضی: از عکسالعمل تا حرکتهای مدنی
جنبشهای اعتراضی در ایران را میتوان از منظر فلسفی نیز تحلیل کرد. این جنبشها اغلب به عنوان واکنشهایی به نقض حقوق اساسی انسانها شکل میگیرند. برای مثال، اعتراضات سال ۱۴۰۱ نه تنها به عنوان عکسالعملی در برابر کشته شدن مهسا امینی، بلکه به عنوان حرکتی برای احترام به زندگی، آزادی و برابری شکل گرفت. این جنبشها نشاندهندهی آن هستند که اعتراضات میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند.
شعار “زن، زندگی، آزادی”: نماد جنبشهای اعتراضی اخیر
شعار “زن، زندگی، آزادی” به عنوان نماد جنبشهای اعتراضی اخیر در ایران، از اهمیت فلسفی و جامعهشناختی بالایی برخوردار است. این شعار نه تنها به عنوان اعتراضی به نقض حقوق زنان، بلکه به عنوان حرکتی برای احترام به زندگی و آزادی مطرح شده است. این شعار نشاندهنده‰ی آن است که جنبشهای اعتراضی در ایران میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند.
جنبشهای اعتراضی به عنوان حرکات مدنی و انسانی
جنبشهای اعتراضی در ایران اغلب به عنوان عکسالعملهایی به رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفتهاند. با این حال، این جنبشها میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند. شعار “زن، زندگی، آزادی” به عنوان نماد جنبشهای اعتراضی اخیر، نشاندهندهی آن است که این جنبشها میتوانند به عنوان حرکاتی برای احترام به زندگی، آزادی و برابری مطرح شوند.
تحولات اعتراضی و نقش قشر خاکستری
در این بخش، به بررسی تحولات اعتراضی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته میشود. این تحولات نشاندهندهی تغییرات عمیق در بدنهی اجتماعی ایران است، بهویژه در نقش قشر خاکستری که ابتدا بیتفاوت بوده و به تدریج به جنبشهای اعتراضی پیوسته است. این مقاله به تحلیل این فرآیند و تأثیر آن بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران میپردازد.
قشر خاکستری: از بیتفاوتی تا مشارکت در جنبشهای اعتراضی
قشر خاکستری به عنوان بخشی از جامعه که ابتدا نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی بیتفاوت است، نقش مهمی در تحولات اعتراضی ایران ایفا کرده است. این قشر به تدریج و در واکنش به اقدامات حکومت، از جمله سرکوب، فساد و سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، به جنبشهای اعتراضی پیوسته است. برای مثال، در سال ۱۳۹۸، افزایش ناگهانی قیمت بنزین باعث شد که بسیاری از افراد این قشر به خیابانها بیایند و اعتراض کنند.
تحلیل فلسفی جنبشهای اعتراضی: از عکسالعمل تا انقلاب
جنبشهای اعتراضی در ایران را میتوان از منظر فلسفی نیز تحلیل کرد. این جنبشها اغلب به عنوان واکنشهایی به نقض حقوق اساسی انسانها شکل میگیرند. برای مثال، اعتراضات سال ۱۳۸۸ نه تنها به عنوان عکسالعملی در برابر تقلب انتخاباتی، بلکه به عنوان حرکتی برای احترام به حقوق دموکراتیک و آزادیهای مدنی شکل گرفت. این جنبشها نشاندهندهی آن هستند که اعتراضات میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند.
نقش جمهوری اسلامی در شکلگیری جنبشهای اعتراضی
جمهوری اسلامی با اقدامات و سیاستهای خود، نقش مهمی در شکلگیری جنبشهای اعتراضی داشته است. برای مثال، سرکوب مطبوعات، قتلهای زنجیرهای و افزایش ناگهانی قیمت بنزین، همگی به عنوان محرکهایی برای اعتراضات عمل کردهاند. این اقدامات نه تنها باعث کاهش مشروعیت حکومت شدهاند، بلکه به تدریج بدنهی اجتماعی حکومت را نیز تضعیف کردهاند.
تحولات اخیر: از اعتراضات معیشتی تا جنبشهای مدنی
در سالهای اخیر، جنبشهای اعتراضی در ایران از اعتراضات معیشتی به سمت جنبشهای مدنی و انقلابی حرکت کردهاند. برای مثال، اعتراضات سال ۱۴۰۱ که با کشته شدن مهسا امینی آغاز شد، نه تنها به عنوان عکسالعملی در برابر یک رویداد خاص، بلکه به عنوان حرکتی برای احترام به حقوق زنان، آزادی و برابری شکل گرفت. این جنبشها نشاندهندهی آن هستند که اعتراضات میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند.
جنبشهای اعتراضی به عنوان حرکات مدنی و انسانی
جنبشهای اعتراضی در ایران اغلب به عنوان عکسالعملهایی به رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفتهاند. با این حال، این جنبشها میتوانند به عنوان حرکات مدنی و انسانی، فراتر از مسائل اقتصادی یا سیاسی، عمل کنند. شعار “زن، زندگی، آزادی” به عنوان نماد جنبشهای اعتراضی اخیر، نشاندهندهی آن است که این جنبشها میتوانند به عنوان حرکاتی برای احترام به زندگی، آزادی و برابری مطرح شوند.
استراتژی انقلابی: از واکنش به عمل
در مواجهه با گروههایی که به طور کامل مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند، نقطه عطف واقعی زمانی رخ میدهد که ما به جای واکنشپذیری، خودمان آغازگر اتفاقات باشیم. این تغییر استراتژی، کلید پیروزی در جنبشهای انقلابی است. به جای آنکه منتظر باشیم تا نظام مرتکب جنایتی شود و مردم واکنش نشان دهند، باید به سمت ایجاد تحولات پیشدستانه حرکت کنیم. اینجاست که مفهوم واقعی انقلاب شکل میگیرد: زمانی که مردم خودشان اتفاقات را رقم میزنند، نه اینکه صرفاً در پاسخ به اقدامات نظام عمل کنند.
از واکنشپذیری به عملگرایی: گامی به سوی پیروزی
روزی که به این مرحله برسیم که خودمان عمل را آغاز کنیم، نه اینکه منتظر عکسالعمل باشیم، بزرگترین گام را در مسیر پیروزی انقلاب برداشتهایم. این تغییر رویکرد، نشاندهنده بلوغ جنبش است. به جای آنکه در پی چهلم یک فرد یا رویداد خاص باشیم، باید به دنبال ایجاد تحولاتی باشیم که خودمان آنها را طراحی و اجرا کردهایم. این تحولات نباید وابسته به اقدامات نظام باشند، بلکه باید از ایمان و اتحاد مردم نشأت بگیرند. اینجاست که جنبش ما به یک جنبش انقلابی واقعی تبدیل میشود.
گسترش جنبش انقلابی: از فردگرایی به جمعگرایی
جنبشهای انقلابی موفق، همواره بخشی از حرکت خود را به اقدامات جمعی و سازمانیافته اختصاص میدهند. هرچه این دایره گستردهتر شود و افراد بیشتری به آن بپیوندند، قدرت جنبش افزایش مییابد. برای پیشبرد این حرکت، نیازمند سازماندهی، گفتوگو و ایجاد ایمان جمعی هستیم. تشکیل گروهها، تشکلها و احزاب، از جمله اقدامات ضروری برای رسیدن به این هدف است. این تشکلها باید دارای اهداف مشخص، مانیفست روشن و راهبردهای عملی باشند تا بتوانند مردم را حول محور مشترکی گرد هم آورند.
نقش فضای مجازی در بسیجگری انقلابی
در عصر حاضر، فضای مجازی ابزاری قدرتمند برای اطلاعرسانی، بحث و تبادل نظر و ایجاد اجماع است. با استفاده از این فضا، میتوان هزاران گروه و انجمن مجازی ایجاد کرد که در آنها مردم به گفتوگو بپردازند و نظرات خود را به اشتراک بگذارند. این فضا همچنین میتواند برای بسیجگری و سازماندهی اعتراضات، اعتصابات و تحصنها مورد استفاده قرار گیرد. به این ترتیب، جنبش انقلابی از حالت واکنشی خارج شده و به سمت عملگرایی حرکت میکند.
عمل ابتدایی: کلید پیروزی انقلاب
نقطه آغازین پیروزی انقلاب، عمل ابتدایی است. این عمل باید توسط خود مردم شکل بگیرد و نه در پاسخ به اقدامات نظام. حتی اگر نظام دست به اقداماتی بزند که باعث جلب توجه بیشتر مردم شود، این اقدامات نباید محور اصلی جنبش باشند. بلکه، مردم باید خودشان تحولات را ایجاد کنند و این تحولات باید از ایمان و اتحاد جمعی نشأت بگیرند. اینجاست که انقلاب به معنای واقعی کلمه شکل میگیرد و غیرقابل توقف میشود.
فراخوانهای مردمی: از اعتراض به نابودی نظام
تصور کنید فراخوانهایی که داده میشود، نه در پاسخ به اقدامات نظام، بلکه با هدف نابودی کامل آن باشد. تجمعهای میلیونی که نه برای اعتراض به یک اقدام خاص، بلکه برای از بین بردن اساس نظام شکل میگیرند، نشاندهنده بلوغ جنبش انقلابی هستند. اینجاست که نظام نمیتواند این اقدامات را به عنوان پذیرش خود تعبیر کند، بلکه با موجی عظیم از مردم مواجه میشود که خواهان تغییر ریشهای هستند.
ایمان جمعی و بازوهای قدرتمند
برای رسیدن به این مرحله، نیازمند ایمان جمعی و بازوهای قدرتمند هستیم. ایمان جمعی، فردایی روشن را برای مردم ترسیم میکند و آنها را به حرکت و تلاش وامیدارد. از سوی دیگر، تشکلها و احزاب به عنوان بازوهای قدرتمند، این اهداف را پیش میبرند و مردم را در کنار هم قرار میدهند. این ترکیب، جنبش انقلابی را از حالت واکنشی خارج کرده و به سمت عملگرایی سوق میدهد. اینجاست که انقلاب به پیروزی میرسد.
ضرورت حرکت جمعی در تحولات سیاسی
تحولات سیاسی، بهویژه در مسیر رسیدن به نظامهای دموکراتیک و لاییک، نیازمند همگرایی و سازماندهی نیروهای اجتماعی است. این فرآیند تنها از طریق تشکلها، احزاب و گروههایی امکانپذیر است که بتوانند آرمانهای مشترک را به عمل تبدیل کنند. در این بحث، به بررسی نقش احزاب و تشکلها در ایجاد تغییرات ساختاری و مقابله با نظامهای اقتدارگرا پرداخته میشود.
قدرت تشکلها: از آرمان تا عمل
تشکلها و احزاب بهعنوان نهادهای سازمانیافته، توانایی بسیج نیروها و هدایت آنها به سمت اهداف مشخص را دارند. زمانی که این نهادها شکل میگیرند، میتوانند فراخوانهایی مانند اعتصابات عمومی را سازماندهی کنند و با همفکری و هماهنگی، قدرت اجرایی لازم برای تحقق اهداف جمعی را ایجاد نمایند. این قدرت بسیجگری، بهویژه در مقابله با نظامهایی که از ابزارهای اقتصادی و امنیتی برای حفظ قدرت استفاده میکنند، حیاتی است.
احزاب بهعنوان قوه محرکه تغییر
احزاب نه تنها ابزاری برای سازماندهی نیروها هستند، بلکه بهعنوان قوه محرکه تغییر عمل میکنند. ایجاد احزاب و تشکلها فرآیندی ساده اما تأثیرگذار است که میتواند تصویر غالب از قدرت فردی را به سمت قدرت جمعی سوق دهد. این نهادها با ایجاد همبستگی و هماهنگی میان گروههای مختلف، امکان مقابله مؤثر با نظامهای اقتدارگرا را فراهم میکنند.
نقد گفتمان ضدحزبی: از آزادی فردی تا خیانت جمعی
گفتمان ضدحزبی که آزادی فردی را در عدم وابستگی به احزاب تعریف میکند، در واقع نوعی خیانت به قدرت جمعی است. انسانها در کنار هم و با همکاری یکدیگر معنا پیدا میکنند، و احزاب ابزاری برای تحقق این همکاری هستند. تلقین این ایده که احزاب غیرضروری یا حتی مضر هستند، تنها به تضعیف قدرت جمعی و تقویت نظامهای اقتدارگرا منجر میشود.
نقش رسانهها و شخصیتهای تأثیرگذار در تقویت تشکلها
تشکلها و احزاب میتوانند از ابزارهایی مانند رسانهها و شخصیتهای تأثیرگذار (سلبریتیها) برای تقویت گفتمان خود استفاده کنند. این ابزارها نه تنها به گسترش اهداف و باورهای جمعی کمک میکنند، بلکه میتوانند ایمان و اعتقاد به آرمانهای مشترک را تقویت نمایند. سازماندهی همفکران و استفاده از قدرت رسانهها، تشکلها را به نیرویی مؤثر در تحولات سیاسی تبدیل میکند.
شجاعت فردی در برابر سازماندهی جمعی
شجاعت فردی، هرچند قابل تحسین است، بدون سازماندهی جمعی به نتیجه مطلوب نمیرسد. بسیاری از اقدامات فردی که بر پایه تهییج احساسات انجام میشوند، فاقد برنامهریزی و هدف مشخص هستند و در نهایت به اقداماتی عبث و بیثمر تبدیل میشوند. برای رسیدن به پیروزی در تحولات سیاسی، نیازمند برنامهریزی، هدفگذاری و سازماندهی هستیم.
برنامهریزی و هدفگذاری: از انفعال تا عمل
هر اقدام جمعی، از کوچکترین کارهای روزمره تا تحولات بزرگ سیاسی، نیازمند برنامهریزی و هدفگذاری است. برای مقابله با نظامهایی که از ابزارهای گسترده امنیتی و اطلاعاتی استفاده میکنند، برنامهریزی دقیق و سازماندهی نیروها ضروری است. این برنامهریزیها است که میتواند عکسالعملها را به اقدامات مؤثر تبدیل کند و تحولات را از دست نظام حاکم خارج سازد.
جمهوری اسلامی و بحران مشروعیت
جمهوری اسلامی امروز در موقعیتی قرار دارد که هر اقدام آن، اعم از مماشات یا استفاده از قوه قهریه، به ضررش تمام میشود. این نظام فاقد برنامهریزی و آرمانهای مشخص است و همین بیبرنامگی به بحران مشروعیت آن دامن زده است. فقدان احزاب و تشکلهای سازمانیافته در میان مخالفان نیز به تضعیف قدرت جمعی و عدم توانایی در ایجاد تغییرات ساختاری منجر شده است.
ضرورت سازماندهی برای تحقق آرمانها
برای رسیدن به تحولات سیاسی پایدار، نیازمند سازماندهی نیروها، تعریف آرمانهای مشخص و ایجاد تشکلهای قدرتمند هستیم. تنها از این طریق میتوان قدرت جمعی را تقویت کرد و در برابر نظامهای اقتدارگرا ایستادگی نمود. سازماندهی و برنامهریزی، کلید تبدیل عکسالعملها به اقدامات مؤثر و دستیابی به پیروزی نهایی است.
آگاهی عمومی نسبت به ذات جمهوری اسلامی
بسیاری از افراد جامعه نسبت به ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی آگاهی دارند. اقدامات و رفتارهای این نظام بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. با این حال، نقطه عطفی که در این میان وجود دارد، عدم ورود قشر خاکستری جامعه به میدان تغییر است. این قشر، که معمولاً بیطرف یا محافظهکار تلقی میشود، نقش کلیدی در تحولات اجتماعی ایفا میکند. اما سوال اساسی این است: چرا این گروه وارد عرصه تغییر نمیشود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید دلایل این رفتار را تحلیل کرد.
شجاعت فردی در برابر عدم سازماندهی جمعی
در جامعه کنونی ایران، شجاعت فردی به وضوح قابل مشاهده است. افراد بسیاری با شهامت و جسارت، اقداماتی را انجام میدهند که قابل تحسین و احترام است. اما این شجاعتها اغلب فاقد سازماندهی و هماهنگی جمعی است. این افراد معمولاً در قالب گروهها یا تشکلهای هدفمند فعالیت نمیکنند و به همین دلیل، این شهامتها به نتیجه ملموسی منجر نمیشود. این شجاعتها، هرچند ارزشمند، به تنهایی نمیتوانند به پیروزی منجر شوند. اینجاست که نیاز به تحلیل عمیقتر و نزدیکتر شدن به این مسئله احساس میشود.
جمهوری اسلامی و محکومیت به نابودی
جمهوری اسلامی، به دلیل ماهیت خود، محکوم به نابودی است. هرگونه عکسالعمل این نظام، چه در قالب مماشات و اصلاحات و چه در قالب سرکوب و خشونت، به ضرر آن تمام میشود. اگر جمهوری اسلامی تصمیم به تغییر قوانین و اصلاحات ساختاری بگیرد، این اقدام به معنای پذیرش ضعف و ناتوانی نظام تلقی میشود و مردم را به ادامه مبارزه تشویق میکند. از سوی دیگر، اگر این نظام به سرکوب و خشونت ادامه دهد، تعداد بیشتری از افراد جامعه را به صفوف مخالفان میافزاید. در هر دو حالت، جمهوری اسلامی در مسیر نابودی قرار میگیرد.
نقش قشر خاکستری در تحولات اجتماعی
قشر خاکستری جامعه، که معمولاً از درگیری مستقیم دوری میکند، نقش تعیینکنندهای در تحولات اجتماعی دارد. هرگونه سرکوب یا خشونت از سوی نظام، این قشر را به سمت مخالفان سوق میدهد. افرادی که در اثر سرکوب، عزیزان خود را از دست میدهند، به بدنه انقلابیون میپیوندند. این فرآیند، به تدریج بدنه اجتماعی نظام را تضعیف میکند و به تقویت مخالفان منجر میشود. بنابراین، هر اقدام جمهوری اسلامی، چه در قالب اصلاحات و چه در قالب سرکوب، به ضرر آن تمام میشود.
ضرورت سازماندهی و هدفمندی در مبارزه
برای دستیابی به پیروزی، نیاز به سازماندهی و هدفمندی در مبارزه وجود دارد. شجاعتهای فردی، هرچند ارزشمند، به تنهایی کافی نیستند. جامعه نیازمند تشکلها، احزاب و گروههایی است که با هدفی روشن و مشخص، برای آیندهای بهتر مبارزه کنند. این سازماندهی، میتواند شجاعتهای پراکنده را به نیرویی محرکه تبدیل کند و مسیر پیروزی را هموار سازد.
آیندهای روشن در گرو انقلاب عملی
پیروزی نهایی در گرو انقلابی عملی است که در آن، مردم خود نقش اصلی را ایفا کنند. این انقلاب، نیازمند شکلگیری احزاب و گروههایی است که بتوانند اهداف جمعی را تعریف و پیگیری کنند. روزی که این سازماندهی و هدفمندی محقق شود، پیروزی در دسترس خواهد بود. شجاعتهای فردی، در کنار سازماندهی جمعی، میتوانند آیندهای روشن را برای ایران رقم بزنند. این آینده، در گرو تحقق آرمانها و اهداف جمعی است که با همت و تلاش همگانی به دست میآید.
شکلگیری بازوهای قدرتمند برای تحقق اهداف انقلابی
ضرورت تشکیل گروهها، تشکلها و احزاب هدفمند
برای دستیابی به پیروزی در مسیر تغییر، ایجاد بازوهای قدرتمند اجتماعی به شکل گروهها، تشکلها و احزاب هدفمند ضروری است. این سازمانها باید با تعیین مسیر درست و نگاهی روشن به آینده، اقدامات عملی را برنامهریزی و اجرا کنند. تنها از طریق چنین ساختارهایی میتوان اتفاقات را بهصورت هدفمند رقم زد و به سمت پیروزی گام برداشت.
نقش اقدامات عملی در تقویت جنبش
هر اقدام عملی که از سوی مردم و گروههای سازمانیافته انجام میشود، جمهوری اسلامی را وادار به عکسالعمل میکند. همانطور که پیشتر اشاره شد، هرگونه واکنش نظام، چه در قالب سرکوب و چه در قالب مماشات، به ضرر آن تمام میشود. این چرخه، به تدریج شعلههای اعتراض و مقاومت را شعلهورتر میکند و پایههای نظام را بیش از پیش تضعیف مینماید.
آیندهای روشن در گرو سازماندهی و هماهنگی
رسیدن به مرحلهای که در آن مردم بتوانند اتفاقات را خود رقم بزنند، نیازمند سازماندهی و هماهنگی است. تشکلها و احزاب میتوانند با تعیین اهداف روشن و برنامهریزی دقیق، این مسیر را هموار کنند. هرچه این سازمانها قدرتمندتر و هدفمندتر عمل کنند، عکسالعملهای جمهوری اسلامی نیز بیشتر به ضرر آن تمام خواهد شد و این چرخه به نفع جنبش مردمی پیش خواهد رفت.
جمعبندی:
این مقاله به تحلیل فلسفی و جامعهشناختی جنبشهای اعتراضی در ایران از دوران پس از انقلاب اسلامی تاکنون میپردازد. جنبشهای اعتراضی در ایران عموماً به عنوان واکنشهایی به سیاستها و اقدامات حکومت شکل گرفتهاند، اما در سالهای اخیر، به ویژه پس از اعتراضات ۱۴۰۱، این جنبشها از حالت صرفاً واکنشی فراتر رفته و به حرکتی مدنی و انقلابی برای احقاق حقوق اساسی انسانها تبدیل شدهاند. شعار “زن، زندگی، آزادی” به نماد این جنبشها بدل شده است، که نشاندهندهی تقاضای عمومی برای احترام به حقوق زنان، آزادی و برابری است.
مقاله همچنین به نقش قشر خاکستری جامعه، که از بیتفاوتی به سمت مشارکت در اعتراضات حرکت کرده است، پرداخته و تأکید میکند که هر اقدام سرکوبگرانه یا ناکارآمد حکومت، به تضعیف پایههای مشروعیت آن منجر شده است. در نهایت، مقاله بر ضرورت سازماندهی و تشکیل تشکلها و احزاب هدفمند برای تبدیل اعتراضات پراکنده به یک جنبش انقلابی منسجم تأکید میکند. تنها از طریق هماهنگی، برنامهریزی و اقدامات جمعی میتوان به تغییرات ساختاری و پایدار دست یافت و آیندهای روشن برای ایران رقم زد.