فریاد وای: چگونه شعر میتواند جایگزین نماز شود؟
تصور کنید روی پشت بامی ایستادهاید. آسمان، سرخ از غروب است. شهر، خاموش و خسته. و شما، تنها با خودتان. اما به جای خم کردن سر برای سجده، سر را به آسمان بلند میکنید. به جای نماز خواندن، فریاد میزنید. فریادی که نه برای خدا، که برای خودتان است. فریادی که نه برای نجات، که برای وجود است. این، جهان “فریاد وای” است—جهانی که در آن، شعر نه یک هنر، که یک عبادت است. عبادتی که جایگزین نماز میشود. نمازی که هزاران سال است انسان را به بردگی گرفته است.
از نماز تا فریاد: تحول شکلهای عبادت
در تاریخ بشر، عبادت همیشه وجود داشته است. ابتدا، عبادت از طریق قربانی کردن حیوانات و انسانها. سپس، عبادت از طریق نماز و روزه. اما همه این اشکال عبادت، یک ویژگی مشترک دارند: اطاعت. اطاعت از خدایی که در آسمان نشسته است. اطاعت از کلامی که از آسمان نازل شده است. اطاعت از نظامی که انسان را به بردگی گرفته است.
اما شعر، عبادتی است که بر پایهی اطاعت نیست. شعر، عبادتی است که بر پایهی آزادی است. آزادی برای فریاد زدن. آزادی برای سؤال کردن. آزادی برای خلق معنا. شاعر نیما شهسواری، این تحول را با دقت تاریخی رصد میکند:
وا ی از ا ی ن د ی وانگ ی ها و جنون از آدمان
فکر و گفتار خدا م ی سازد آن د ی وانه من
«وا ی»، نه یک نماز، که یک فریاد است. فریادی در برابر «د ی وانگ ی ها»—یعنی نظامهای دیوانهواری که انسان را به بردگی گرفتهاند. فریادی در برابر «فکر و گفتار خدا»—یعنی کلامی که انسان را دیوانه میکند. این فریاد، نه یک التماس، که یک قیام است. قیامی که خودش را عبادت میداند.
الهیات به عنوان سیستم کنترل
الهیات، در واقع، یک سیستم کنترل جمعی است. سیستمی که با استفاده از ترس از عذاب و امید به بهشت، رفتار انسانها را هدایت میکند. اما این کنترل، تنها بر رفتار ظاهری متمرکز نیست. الهیات، عمیقتر عمل میکند: بر ذهن، بر عقل، بر احساس. وقتی انسان میپذیرد که حقیقت مطلق در یک کتاب نوشته شده، دیگر نیازی به فکر کردن ندارد. نیازی به سؤال کردن ندارد. نیازی به اخلاق خودش ندارد. کافی است که اطاعت کند.
این دقیقاً همان چیزی است که میشل فوکو در نظریهی «زیستسیاست» (Biopolitics) آن را تشریح میکند: حکومت بر بدن و جان انسانها از طریق تولید دانش و ایدئولوژی. الهیات، یکی از قدیمیترین و کارآمدترین ابزارهای زیستسیاسی است. کتاب «پروسه انسان» از نیما شهسواری، به زیبایی این مفهوم را در داستانی نمادین روایت میکند:
در میان انباری تاریک و نمور، جایی که صدا را در خود میبلعید و نگاه را به خود میخواند… زنانی به دور هم ایستاده بودند. زنان پریشان و دیوانه به یکدیگر مینگریستند و با اضطراب بسیار، وردهایی را زیر لب میخواندند.
آن «انبار تاریک»، نماد جهان تحت حکومت الهیات است. و آن «وردهایی که زیر لب خوانده میشوند»، نماد اطاعت کورکورانه از کلام مقدس است. انسانها در این سیستم، نه شهروند، که بردگان هستند. بردگانی که حتی در تاریکی هم به خدای خود عبادت میکنند—بدون اینکه بدانند خدایشان، خودشان را به بردگی گرفته است.
شعر به عنوان عبادت جدید
در جهانبینی شاعر، “شعر” خود به نوعی عبادت تبدیل میشود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما فریاد میزنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایهی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.
فلسفه فریاد: از نیهیلیسم تا اگزیستانسیالیسم
این فلسفه، ریشه در اندیشههای نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشههایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بیمعنا میدانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفهی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایهی انسانیت، نه بر پایهی الهیات است.
فریدریش نیچه، در کتاب “چنین گفت زرتشت”، از مرگ خدا سخن میگوید—نه به معنای واقعی مرگ، که به معنای مرگ خدایی که انسان را به بردگی گرفته است. وقتی خدا میمیرد، انسان مسئولیت خلق ارزشهای جدید را بر دوش میگیرد. این دقیقاً همان چیزی است که شاعر در این شعر به آن اشاره میکند: فریاد، نه یک نابودی، که یک خلقت است. خلقتی که انسان را از بردگی رها میکند.
آلبر کامو، در کتاب “اسطوره سیزیف”، از شورش در برابر جهان بیمعنا سخن میگوید. شورشی که نه برای پیروزی، که برای حفظ کرامت انسانی است. این شورش، دقیقاً همان چیزی است که شاعر با دعوت به فریاد زدن به آن اشاره میکند. فریاد زدن، نه برای نابودی جهان، که برای نجات انسان از جهانی است که او را به بردگی گرفته است.
اقتصاد مقدس: فروش روح در بازار الهی
شاعر با نبوغی تاریخی، بهشت را به بازار تبدیل میکند:
باغ و بازار و فروش آن کنیزان در وطن
اینچنین آزار بر جنس و به جان و بر بدن
این یک استعاره نیست؛ این یک واقعیت است. دین، در طول تاریخ، همیشه یک کالا بوده است. کالایی که روح انسانها را میفروشد. کشیشها، ملاها، رهبران مذهبی—همه و همه بازرگانانی هستند که در بازار الهی کالایشان را عرضه میکنند. کالایی به نام “نجات”. و قیمت آن، اطاعت بیقید و شرط است.
از بخشش تا ترور: مدلهای درآمدزایی دینی
مدلهای اقتصادی دین بسیار متنوع است:
- بخشش و وقف: ثروتمندان برای “کسب ثواب” میلیاردها دلار به مراکز مذهبی هدیه میدهند.
- فروش نجات: کلیسای قرون وسطی “گناهنامه” میفروخت—اسنادی که گناهان را میبخشید.
- جهاد و غنیمت: در اسلام اولیه، جنگیدن به نام خدا به معنای کسب غنیمت از کافران بود.
- تروریسم مدرن: گروههایی مثل داعش، نه تنها غنیمت میگیرند، که منابع طبیعی کشورها را مصادره و میفروشند—همه به نام خدا.
در این بازار، انسانها کالا هستند. کنیزانی که فروخته میشوند، کشته میشوند، یا به بردگی گرفته میشوند—همه برای سود مادی و معنوی بازرگانان مذهبی.
رهایی از طریق انکار: شکستن بتهای کلام
راه نجات کجاست؟ شاعر پاسخ را میداند: در انکار. در شکستن بتها. در آتش کشیدن کتابهای مقدس.
بشکن این بت پاره بادا آتش و بر خرمنش
هر چه در وهم و به تلطیف، نفسی خوبی در برش
این یک دعوت به خشونت نیست. این یک دعوت به آزادی است. آزادی از یوغ کلام. آزادی از خدای خشونت. آزادی از جنون الهی.
انکار به عنوان عبادت جدید
در جهانبینی شاعر، “انکار” خود به نوعی عبادت تبدیل میشود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما بت را میشکنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایهی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.
این فلسفه، ریشه در اندیشههای نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشههایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بیمعنا میدانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفهی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایهی انسانیت، نه بر پایهی الهیات است.
FAQ: پرسشهای رایج درباره فریاد وای
{
“@context”: “https://schema.org”,
“@type”: “FAQPage”,
“mainEntity”: [
{
“@type”: “Question”,
“name”: “آیا این مقاله میگوید نماز یک چیز بد است؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “خیر. این مقاله استدلال میکند که ‘نماز به عنوان ابزار کنترل اجتماعی’، عملکردی ضد-انسانی دارد. نماز به عنوان تجربهی شخصی و درونی، نه تنها بد نیست، که میتواند ارزشمند باشد. مشکل، نمازی است که انسان را از مبارزه برای آزادی و عدالت بازمیدارد.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “چرا شعر “عبادت جدید” نامیده میشود؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “چون شعر میتواند جایگزین نماز شود—نه به عنوان یک عمل مذهبی، که به عنوان یک عمل انسانی. شعر، با فریاد زدن، معنا میسازد، آگاهی بیدار میکند، و به مقاومت فرا میخواند. این، عبادتی است که انسان را به انسانیت خود بازمیگرداند.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “راه حل پیشنهادی برای این مشکل چیست؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “راه حل پیشنهادی، ‘انکار رادیکال’ است: یعنی رد کردن مشروعیت مطلق کلام مقدس و بازگشت به انسانمحوری. این به معنای حذف دین از جامعه نیست، بلکه به معنای حذف قدرت مطلق آن بر زندگی افراد و جوامع است. انسان باید خالق ارزشهای خود باشد، نه بردهی ارزشهای الهی.”
}
}
] }
نتیجهگیری: پس از نماز، فریاد میماند
نماز، هزاران سال است بر سر ما سایه انداختهاند. نمازی که فریادها را خفه کرده، دردها را نادیده گرفته، و ظلمها را توجیه کرده است. اما زمان فریاد زدن فرا رسیده است. زمانی که انسان، با شجاعت فکری خود، زنجیرهایی را که دهانش را بسته است، میشکند. زمانی که او دیگر به جای ستایش خدای خشونت، از زیباییهای زمینی—عشق، هنر، دانش، و همبستگی—پرستش کند.
راه نجات، در شکستن بتهاست. در آتش کشیدن کتابهایی که به جای روشنایی، تاریکی میآفرینند. در فریاد زدن در برابر سکوت مقدس. در انکار مطلق هر چیزی که انسانیت ما را به خطر میاندازد.
اگر این مقاله برای شما معنادار بود، لطفاً آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. بحث را باز کنید. سؤال کنید. انکار کنید. تنها از این راه است که میتوانیم جهانی انسانیتر—و کمتر خونین—بسازیم.