مقدمه:
در مقاله نگاهی به بحران هویت و جامعه در سایه فرهنگ آلتپرستانه: از محدودیتها تا آزادی
هدف ما ارائه مقدمهای کلی درباره موضوعاتی بود که قصد داریم در ادامه به تفصیل بررسی کنیم. به طور خاص، به مفهوم “آلتپرستی” و دیدگاه شهوتپرستانه و جنسیتی که در اسلام نسبت به موضوعات مختلف دینی و اجتماعی وجود دارد، پرداخته شد. این نگاهها در جوامع اسلامی، به ویژه در ایران و سایر کشورهای مسلمان، جایگاه خاصی دارند.
این فرهنگ، با نگاهی نابرابر نسبت به زنان و تحقیرآمیز نسبت به مردان، به شکلی عمیق در بافت اجتماعی و دینی این جوامع ریشه دوانده است. در ادامه، قصد داریم به تحلیل دقیقتر این نگرشها در چارچوب نگاه اسلامی پرداخته و بررسی کنیم که چگونه این فرهنگ از دیدگاه اسلامی شکل گرفته است. در کنار آن، به شباهتها و تفاوتهای این دیدگاهها در دیگر ادیان ابراهیمی، مانند یهودیت و مسیحیت، خواهیم پرداخت، اگرچه بیشتر تمرکز این مقاله معطوف به اسلام خواهد بود.
برای درک بهتر این موضوعات و پرداختن به آنها به صورت جامع، مهم است که ابتدا به منابع و متون دینی اسلامی توجه کنیم. از جمله این منابع، قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان است که در کنار احادیث پیامبر اسلام، سیره نبوی و قوانین اسلامی میتواند به درک بهتر موضوع کمک کند. ما در کتابهای مختلفی همچون “الله جبار زار” و “گواه ظلم” نیز به بررسی این منابع پرداختهایم و در اینجا نیز با ارجاع به این منابع به تحلیل دقیقتری خواهیم پرداخت.
تحلیل نگاه اسلامی به زن و جنسیت
یکی از مسائل مهمی که در این مقاله به آن پرداخته خواهد شد، نگاه اسلامی به جنسیت، به ویژه زن، است. در نگاه اسلامی، خداوند در بالاترین مرتبه قدرت قرار دارد و سایر موجودات، از جمله انسانها، فرشتگان، حیوانات و گیاهان، در طبقات مختلف قدرت و اهمیت قرار دارند. انسان، به ویژه از منظر اسلامی، به عنوان “اشرف مخلوقات” شناخته میشود و به همین دلیل در برابر خداوند، او به عنوان نمایندهای از سوی خدا و خلیفه الله بر روی زمین قرار دارد.
این نگرش که انسان در هرم قدرت قرار دارد، تأثیرات زیادی بر فرهنگ اسلامی و به ویژه نگاه آن به زنان و مردان گذاشته است. این فرهنگ باعث شده تا نگاهی از جنسیت و طبقات مختلف انسانی در جوامع اسلامی شکل بگیرد که از این زاویه نیز باید به آن پرداخته شود. در این بحث، به بررسی تأثیرات این نگرش بر جوامع اسلامی و همچنین تأثیرات آن در سایر ادیان ابراهیمی خواهیم پرداخت.
نتیجهگیری و نگاه نهایی به فرهنگ اسلامی
در نهایت، بررسی نگاه اسلامی به جنسیت و روابط بین مردان و زنان در جوامع اسلامی، ما را به تحلیل دقیقتری از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی این جوامع میرساند. این نگرشها و فرهنگی که در اسلام و دیگر جوامع مذهبی به وجود آمده، باعث شدهاند که مسائل مختلفی همچون نابرابری جنسیتی، تحقیر زنان و ایجاد طبقات مختلف انسانی، بیش از پیش در این جوامع به چشم بخورد. این فرهنگ و نگرشها در نهایت تأثیرات عمیقی بر دیدگاههای فردی و اجتماعی دارند و به همین دلیل باید به دقت مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند.
در نگاه اسلامی به بشر، خداوند در بالاترین نقطه هرم قدرت قرار دارد، و در کنار او موجودات دیگر، از جمله فرشتگان، حیوانات، گیاهان و انسانها، در سطوح پایینتر از او قرار دارند. انسانها بهعنوان اشرف مخلوقات در نظر گرفته میشوند، و به همین دلیل در برابر خداوند بهعنوان نماینده و جانشین او در زمین شناخته میشوند. این ساختار هرمی، از همان ابتدا، نابرابریهای مختلفی را بین موجودات مختلف شکل میدهد، و بهویژه نگاه متفاوتی به زنان و مردان دارد.
یکی از پیامدهای این نگرش، اعتبار دادن به استفاده از حیوانات بهعنوان ابزاری برای لذتهای انسانی است. بهطور خاص، در نگرش اسلامی، حیوانات بهعنوان موجوداتی برای خدمت به انسانها و فراهم کردن لذتهای مختلف برای آنان بهکار گرفته میشوند. انسانها میتوانند از حیوانات برای مصرف گوشت، استفاده از پوست و حتی کارکردهای مختلف دیگر بهرهبرداری کنند. این نگرش موجب شکلگیری مفهومی میشود که در آن انسانها (و بهویژه مردان) بهعنوان مالک و تسلطگر بر سایر موجودات، از جمله زنان، در نظر گرفته میشوند.
در این چارچوب، زنان بهعنوان موجوداتی خلق شدهاند که وظیفه دارند به مردان خدمت کنند و در برابر آنان فرمانبردار باشند. در این نگرش، زن بهعنوان ابزاری برای لذتجویی و بهرهبرداری از سوی مردان تصویر میشود، و در همین راستا، زنان بهعنوان “کشتزار” برای مردان شناخته میشوند. این مفهوم که زنان باید به مردان خدمت کنند و در برابر آنان فرمانبردار باشند، ریشههای عمیقتری در متون دینی اسلامی دارد. قرآن و احادیث پیامبر اسلام بهطور مستقیم به این موضوع پرداختهاند.
سوره نساء، آیه 29 یا 30، نمونهای از این نگرش است که در آن بهطور مشخص بیان میشود که زنان باید در برابر مردان فرمانبردار باشند. همچنین، در صورت نافرمانی، مردان میتوانند با زنان رفتارهای خاصی داشته باشند؛ این رفتارها از جمله پرهیز از ارتباطات عاطفی، جدا شدن از زنان و در نهایت حتی ضرب و شتم آنان را شامل میشود. این نگرش بهطور آشکار نشاندهنده رابطهای سلطهگرانه و مالکانه است که در آن مردان بر زنان تسلط دارند.
این تصویر از زن در نگرش اسلامی نهتنها بهعنوان یک موجود تابع و فرمانبردار بلکه بهعنوان موجودی که وظیفهاش لذتجویی مردان است، باعث ایجاد نابرابریهای گستردهای در جامعه میشود. نگرش اسلامی به زنان، آنها را همتا و همسطح با شیطان قرار میدهد و در برخی متون دینی، زنان بهدلیل تجربه دردهای مرتبط با قاعدگی یا زایمان، بهعنوان موجوداتی با گناه و فریبخورده توسط شیطان شناخته میشوند.
این نگاه خصمانه به زنان در اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی، از جمله یهودیت و مسیحیت، ریشههای عمیق فرهنگی دارد که همچنان در جوامع مذهبی پابرجاست. در اسلام، زنان بهطور جدی تحت تأثیر این نگرشها قرار گرفتهاند که آنها را بهعنوان موجوداتی کمارزش و تابع تلقی میکند که تنها برای بهرهبرداری و خدمت به مردان خلق شدهاند. این نگاه بیعدالتی و نابرابری، در طول تاریخ، موجب شکلگیری فرهنگهایی شده است که در آن زنان در طبقات پایینتر جامعه قرار دارند و همواره مورد تبعیض و ظلم واقع میشوند.
نگاه اسلام به زنان نهتنها بهعنوان موجوداتی تابع و فرمانبردار بلکه بهعنوان ابزاری برای لذتجویی و خدمت به مردان شکل گرفته است. این نگرش بهطور عمیقی بر جوامع اسلامی و دیگر جوامع مذهبی تأثیر گذاشته و موجب شکلگیری نابرابریهای گستردهتری در جامعه میشود. برای درک بهتر این پدیده، باید به تحلیلهای دقیقتری از متون دینی و فرهنگی اسلامی پرداخته شود و بهویژه باید بررسی کنیم که چگونه این نگرشها در طول تاریخ شکل گرفته و بهطور مؤثری بر وضعیت اجتماعی زنان تأثیر گذاشتهاند.
نگاه اسلامی به زنان و مردان: تحلیل ساختار فرهنگی و فلسفی
در متنی که به بررسی احادیث مختلف و نگاه اسلامی به زنان پرداخته، بهویژه در مورد جملهای از حضرت علی که در آن دلیل نابرابری زنان و مردان در حوزههای مختلف چون شهادت، ارث و رأی آمده است، باید تأمل کنیم. این حدیث به صراحت تصریح میکند که زنان در این حوزهها “نصف” مردان به حساب میآیند، و این نگاه نابرابر به زنان در اسلام بهطور گسترده در بسیاری از متون اسلامی، قرآن و حتی در تاریخ اسلام دیده میشود. بهعنوان مثال، حتی در مسأله عادت ماهیانه، زنان به عنوان موجوداتی “نجس” و “نیمه” به حساب میآیند که از ورود به مساجد و دعا در این ایام منع میشوند. این تحقیر و نابرابری جنسی در تفکرات مذهبی باعث پیدایش نگاهی خصمانه به زنان میشود، که همواره در تضاد با حقوق برابر انسانی آنان قرار دارد.
نگاه اسلامی به مردان: تصویری از ضعف و شهوتزدگی
اما در کنار این نگاه نابرابر به زنان، تحلیل نگاهی که نسبت به مردان در قرآن و احادیث اسلامی ارائه میشود نیز جالب توجه است. در بسیاری از متون، مردان بهعنوان موجوداتی شهوتزده و اسیر غرایز جنسی معرفی میشوند که به جز تسلط بر زنان هیچ چیز دیگری در زندگی ندارند. در این تصویر، مردان تنها بهعنوان موجوداتی که در پی تصاحب زنان و اشباع میل جنسی خود هستند، به نمایش درمیآیند. این نوع نگرش، در واقع نگاهی تحقیرآمیز به مردان است که آنها را از ابعاد دیگر انسانیشان تهی میکند و تنها در دایرهای محدود به غرایز و نیازهای جنسیشان محصور میکند.
حجاب: نمادی از تحقیر و کنترل
در مباحث مرتبط با حجاب نیز، اسلام بهویژه در قرآن بهطور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع پوشش زنان اشاره کرده است. در این آیات، زنان موظف به پوشاندن بدن خود بهویژه مو و سینههایشان هستند تا از نگاههای مردان “حساس” و “شهوتزده” محافظت شوند. این نگاه نه تنها زنان را بهعنوان موجوداتی باید در کنترل و محافظت از دید مردان قرار دهد، بلکه مردان را نیز موجوداتی با غرایز ناپاک و همواره تحریکشونده نشان میدهد. در واقع، این تفکر بهطور ناخودآگاه تحقیر هر دو جنس را در پی دارد، چرا که به مردان تصویری از یک موجود اسیر در دنیای شهوت و زنان را موجوداتی که باید از نگاههای مردانه محافظت شوند، میدهد.
تحقیر متقابل: نگاهی به فرهنگ اسلام و جامعه امروز
این نگاه دوگانه، همزمان با تحقیر مردان و زنان، در واقع ریشه در تصوری است که جهان را از دریچهای تیره و تار میبیند. در این نگاه، زندگی انسانها به جز در حوزه غریزه جنسی، هیچ معنای دیگری ندارد. زنان باید از بدن خود محافظت کنند تا مردان را از تحریک جنسی بازدارند، و مردان باید در برابر این کنترلها تسلیم شوند. در نهایت، این نظام تفکری بهدنبال ایجاد یک جامعهای است که در آن، هم مردان و هم زنان، هر دو درگیر یک دنیای ذهنی پر از شهوت و تسلط جنسی هستند. در این راستا، تمامی ابعاد انسانی افراد، از معنویت و عقلانیت تا فرهنگ و تمدن، بهطور غالب تحت سیطره و اسارت میلهای جنسی قرار میگیرد.
این نگاه نه تنها به معنای واقعی کلمه برابری و انسانی بودن روابط بین مردان و زنان را نفی میکند، بلکه در بسیاری از جوامع اسلامی بهویژه در ایران، باعث بروز مشکلات اجتماعی و فرهنگی گستردهای میشود که هنوز هم بر ساختار اجتماعی و فلسفی جوامع اسلامی سایه افکنده است.
تحلیل نگاه اسلامی به زنان و پیامبر: بررسی فرهنگ و فلسفه
در بررسی نگاه اسلامی به زنان و تصویر مردان در متون اسلامی، بهویژه از زاویه نگاه شهوتزده و بیاحترامی به کرامت انسانی، میتوان به تفسیرهای مختلفی رسید. در این رویکرد، زن بهعنوان موجودی باید تحت کنترل و حفاظت قرار گیرد تا از چشمانداز و خواستههای مردانه در امان باشد. در این تفکر، حتی جزئیات ظاهری زنان همچون موی سر و صورت میتواند موجب تحریک شهوت مردان شود، بهطوریکه نگاه به زن، که از نظر عقیدتی میتواند بیپناه و در معرض تسلط مردان قرار گیرد، بهعنوان خطری برای دنیای اجتماعی و روانی مردان تلقی میشود.
اما در کنار این نگاه تحقیرآمیز به زنان، تصویری که از مردان در فرهنگ اسلامی ارائه میشود، بهویژه از طریق زندگی پیامبر اسلام، تصویر دیگری از ناتوانی و اسارت در شهوت است. مردان در این ساختار بهعنوان موجوداتی غرق در میل جنسی و تنها بهدنبال تسلط بر زنان معرفی میشوند، در حالی که زنان باید از این شهوتها محافظت شوند. این نگاه در نهایت باعث تحقیر هر دو جنس میشود و تصویری از یک دنیای پر از شهوت و غریزه ارائه میدهد که در آن انسانها هیچگونه آزادی یا ارادهای جز در پیگیری میل جنسی ندارند.
زیست پیامبر اسلام: الگویی از شهوت یا راهنمایی معنوی؟
از سوی دیگر، زندگی پیامبر اسلام، بهعنوان الگویی برای مسلمانان، بهویژه در بحث حقوق زنان و روابط بین جنسها، بازتابدهنده یک دنیای پیچیده و پر از تضاد است. در حالی که پیامبر اسلام بهعنوان نبی دین اسلام بهشمار میرود، زندگی او نیز در قالب اجتماعی و فرهنگی که بر مبنای آموزههای اسلامی شکل گرفته است، همواره بر اهمیت برخی از مفاهیم چون شهوت، قدرت، و تسلط در روابط انسانی تأکید دارد. بهطور مثال، در ارتباط با همسران پیامبر، بهویژه خدیجه، شاهد حضور یک زن قدرتمند و با شأن هستیم که بهعنوان یک تاجر ثروتمند و با چندین سال سن بیشتر از محمد، موقعیت اجتماعی برجستهای داشته است. این نکته، از آن جهت مهم است که نشان میدهد قبل از ظهور اسلام، در جامعه عربی، زنانی نظیر خدیجه میتوانستند از موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی بالایی برخوردار باشند.
سیره نبوی: مبنای قوانین اسلامی یا الگویی از زندگی شهوتزده؟
سیره پیامبر، که در دورانهای بعدی بهعنوان مبنای بسیاری از فتاوی و قوانین اسلامی در نظر گرفته میشود، در واقع تصویری از زندگی اجتماعی است که در آن شهوت و نیازهای جسمانی نقشی بسیار بزرگ دارند. بهویژه در مسائلی مانند سنگسار، که بهطور مستقیم در قرآن ذکر نشده، اما از زندگی پیامبر و تفسیراتی از آموزههای یهودیان برای اعمال این حکم استفاده شده است، این تصویر شهوتزده و اسیر در غرایز به وضوح دیده میشود. همین روند باعث شده است که بسیاری از احکام و قوانین اسلامی، نهتنها از قرآن، بلکه از سیره و رفتارهای پیامبر نیز الهام بگیرند.
این امر باعث میشود که ما بهطور ناخودآگاه با الگویی روبرو شویم که همزمان با تقدس پیامبر و آموزههای دینی، همچنان درگیر شهوت و تسلطهای جنسی است. پیامبری که زیست او بهنوعی نمایانگر نوعی اسارت در شهوت است، چگونه میتواند الگوی کاملی برای یک زندگی معنوی و انسانی باشد؟
قرآن و قوانین اسلامی: مرز بین آسمان و زمین
در نهایت، باید توجه داشت که قرآن، بهعنوان کتاب مقدس اسلام، قادر به پاسخگویی به تمام مسائل و مشکلات اجتماعی و قانونی در دنیای مدرن نیست. بسیاری از احکام قانونی که امروزه در جوامع اسلامی در حال اجرا هستند، نه تنها در قرآن ذکر نشدهاند، بلکه بیشتر از سیره پیامبر یا سایر احادیث و تفاسیر فقهی استخراج شدهاند. این امر، نمایانگر فاصلهای است که بین آموزههای قرآن و نیازهای یک جامعه مدرن و پیچیده وجود دارد. از اینرو، در شرایطی که تفکر اسلامی بهویژه در جمهوری اسلامی ایران، سعی در تفسیر و تطبیق قوانین بر اساس موازین اسلامی دارد، این تضاد میان دین و دنیای مدرن به وضوح نمایان است.
نگاه اسلامی به زنان و مردان، که در متون دینی و سیره پیامبر منعکس است، بهطور معناداری بر مبنای نیازهای شهوانی و تسلطهای جنسی شکل گرفته است. این تصویر از زندگی انسانها، با توجه به مسائل اجتماعی و حقوقی در جوامع اسلامی، موجب ایجاد تعارضات زیادی میشود و نتایج آن در دنیای معاصر به وضوح مشهود است. از اینرو، برای بازتعریف و بهروز رسانی این مفاهیم، نیاز به یک بازنگری جدی در تفاسیر دینی و اجتماعی داریم تا بتوانیم به یک دیدگاه انسانی و منصفانه دست یابیم.
تحلیل زندگی پیامبر اسلام و تأثیر آن بر روابط انسانی
در این بررسی، بهطور خاص به دو جنبه از زندگی پیامبر اسلام پرداخته میشود: یکی در ارتباط با روابط او با زنان و دیگری در زمینه تغییرات فقهی که بهوسیله پیامبر و در نتیجه زندگی او اعمال شد. این مباحث، بهویژه در دوران معاصر، باعث شدهاند که برخی بهطور انتقادی به تصورات سنتی درباره پیامبر و آموزههای اسلامی نگاه کنند. در این رویکرد، چالشها و تضادهایی که از زیست پیامبر و مفاهیم اسلامی بهوجود میآید، بر مبنای یک نگاه شهوتزده و دنیوی مورد نقد قرار میگیرد.
زندگی پیامبر و نگاه به زنان
یکی از مهمترین بخشهای این نقد به زندگی پیامبر اسلام، بهویژه پس از مرگ همسر نخست او، خدیجه، مربوط میشود. زندگی شهوانی پیامبر پس از مرگ خدیجه، از جمله ازدواجهای متعدد با زنان مختلف و رویدادهایی چون ازدواج با عایشه در سن کم، بهطور خاص در چشمانداز معاصران اسلامی موجب پرسشها و انتقادات جدی میشود. برخی منتقدان معتقدند که این رفتارها در نهایت نمایانگر نوعی تسلط و تسلیم به میل جنسی است که نهتنها بر شخصیت پیامبر، بلکه بر قوانین و احکام اسلامی نیز تأثیر گذاشته است.
ازدواج با زنان فرزندخوانده: مسألهای تاریخی یا یک تغییر فقهی؟
یکی از مباحث مهم در تاریخ زندگی پیامبر اسلام، ازدواج با زینب، همسر فرزندخواندهاش، است. طبق برخی روایات تاریخی، پیامبر پس از دیدن زینب در حال استحمام و برخورد با او بهطور ناگهانی دچار احساسی به سمت او شد که باعث تغییر در قوانین شد. آیهای در قرآن بهطور خاص به این موضوع اشاره کرده و به مسلمانان اجازه میدهد که با زنان فرزندخوانده خود ازدواج کنند، در حالی که پیش از آن چنین ازدواجی بهطور کلی ممنوع بود.
این تغییر فقهی و مجوز دادن به ازدواج با زنان فرزندخوانده، از منظر منتقدان، بهویژه با توجه به تاریخ و شرایط اجتماعی آن زمان، بهعنوان یک تصمیم شخصی و مبتنی بر میل جنسی پیامبر مطرح میشود. این موضوع همچنین باعث میشود که بسیاری از قوانین و احکام اسلامی، بهویژه در روابط خانوادگی و جنسی، تحت تأثیر این تغییرات قرار گیرند.
نقد نگاه اسلامی به زنان و پیامبر
بر اساس این دیدگاهها، بهویژه پس از تحلیل برخی از رویدادهای تاریخی مانند داستانهای مربوط به زنان اسیر و برخورد پیامبر با آنها، میتوان به این نتیجه رسید که نگاه اسلامی به زنان و نقش آنان در جامعه، عمدتاً از خلال تجربیات و رفتارهای شخصی پیامبر شکل گرفته است. از اینرو، نگاه اسلامی به زنان و تأثیر آن بر حقوق و جایگاه اجتماعی زنان در جوامع اسلامی بهطور مستقیم با زندگی پیامبر و تصمیمات او در روابط شخصیاش پیوند خورده است.
این تحلیل نشان میدهد که نگاه اسلامی به زنان، بهویژه در رویکردهای جنسی و خانوادگی، عمدتاً تحت تأثیر زیست پیامبر و سیره او شکل گرفته است. این سیره، که در آن بسیاری از تصمیمات، حتی تغییرات فقهی، بر اساس تمایلات شخصی پیامبر اتخاذ شده، بهطور جدی با مسائلی مانند شهوت و تسلطهای جنسی ارتباط دارد. از اینرو، میتوان گفت که تاریخ اسلامی، در کنار آموزههای دینی، بسیاری از مفاهیم و احکام خود را از همین تجربیات و تصمیمات پیامبر استخراج کرده است. این نقدها باعث میشوند که توجه به ابعاد انسانی و اجتماعی این مسائل در دنیای معاصر از اهمیت بیشتری برخوردار شود و نیاز به بازنگری در تفسیرات و دیدگاههای سنتی اسلامی برای ایجاد تفاهم و پیشرفت انسانی احساس شود.
۱. شهوت و قدرت: تحلیل روانشناختی و جامعهشناختی
اگر فردی به یک دختر هفتساله توجه شهوانی نشان دهد، این رفتار را میتوان به عنوان نمودی از غرایز اولیهی انسانی تحلیل کرد که از کنترل خارج شدهاند. حتی اگر این فرد، زنی را که به عنوان فرزندخوانده پذیرفته است، هدف قرار دهد، یا اگر زنی دارای شوهر باشد، ممکن است دستور قتل شوهر را صادر کند تا به خواستهی خود برسد. این رفتارها نشاندهندهی نگاهی است که مردان را موجوداتی شهوتپرست و فاقد کنترل بر غرایز خود تصویر میکند. این نگاه، در نهایت، مردان را موجوداتی حقیر و در بند شهوت معرفی میکند.
۲. نگاه اسلامی به شهوت: تقلیل انسان به موجودی جنسی
در برخی تفاسیر اسلامی، این نگاه به حدی تشدید میشود که اگر مردی از کنار زنی بگذرد و هیچ احساس شهوانی نداشته باشد، دو حالت بیشتر متصور نیست: یا دروغ میگوید یا دچار نوعی بیماری است. این دیدگاه، انسان را به موجودی تقلیل میدهد که تمام وجودش درگیر غرایز جنسی است. در این نگاه، مفاهیمی مانند دوستی، مهر، و روابط انسانی فراجنسیتی جایگاهی ندارند. مرد و زن صرفاً به عنوان نر و ماده دیده میشوند که تنها وظیفهشان جفتگیری است.
۳. امکان روابط فراجنسیتی: نگاهی فلسفی
از منظر فلسفی، دو انسان، فارغ از جنسیت، میتوانند رابطهای مبتنی بر دوستی، احترام، و همدلی داشته باشند که کاملاً فراتر از مسائل جنسی است. اما این نگاه در برخی جوامع، به ویژه جوامع اسلامی، غایب است. دلیل این امر را میتوان در بنیانهای فکری و دینی جستجو کرد که همهچیز را تا حد مسائل جنسی تقلیل میدهند. حتی پیامبری که به یک دختر هفتساله توجه شهوانی نشان میدهد، نمیتواند دنیا را فراتر از این نگاه ببیند.
۴. زیست پیامبر و نهادینهسازی نگاه جنسی
با بررسی زیست پیامبر اسلام، دو موضوع قابل توجه است:
۱. در قرآن، زنان پیامبر به عنوان “ام المومنین” (مادر مؤمنان) معرفی شدهاند. این عنوان، صرفاً برای این ایجاد شده که پس از مرگ پیامبر، هیچ مردی نتواند این زنان را به دست آورد. این موضوع، بازتابی از همان نگاه جنسی و شهوتآلود است.
۲. در مواجهه با زنان، حتی استفاده از چادر یا پوشش کامل نیز کافی نبوده، بلکه لازم بود از پشت یک پرده با آنها صحبت شود. این پرده، نمادی از نگاهی است که همهچیز را محدود به شهوت میداند.
۵. نگاه شهوتآلود و جهانبینی محدود: تحلیل روانشناختی
این نگاه را میتوان با ضربالمثل “کافر همه را به کیش خود پندارد” مقایسه کرد. فردی که خود غرق در شهوت است، تصور میکند همهی مردان نیز مانند او هستند. این نگاه، مردان را موجوداتی میداند که در مواجهه با زنان، کنترل خود را از دست میدهند و حاضرند هر کاری، حتی قتل، برای رسیدن به خواستههای خود انجام دهند.
۶. قرآن و نگاه ابزاری به زنان: تحلیل تاریخی و جامعهشناختی
در قرآن، داشتن کنیزان به عنوان بخشی از قوانین شرعی پذیرفته شده است. کنیزان، زنانی بودند که در جنگها اسیر میشدند و به عنوان برده فروخته میشدند. مردان میتوانستند این زنان را بخرند، بفروشند، و از آنها برای ارضای نیازهای جنسی خود استفاده کنند. این نگاه، تجاوز را به عنوان بخشی از قوانین دینی نهادینه کرده است. حتی اگر مردی مرتد شود، زنش به او حرام میشود و دیگران میتوانند او را تصاحب کنند. این نگاه، تا چه اندازه بیمارگونه است؟
۷. مقایسه با جهان مدرن: نگاهی تطبیقی
جهان مدرن، با تکیه بر اصول حقوق بشر، بردهداری و تجاوز را محکوم میکند. اما در اسلام، این نگاه هنوز وجود دارد. مقایسهی این نگاه با اندیشههای فیلسوفانی مانند کوروش کبیر، افلاطون، و هومر نشان میدهد که انسانها میتوانند فراتر از غرایز جنسی بیندیشند و جامعهای مبتنی بر عدالت و برابری ایجاد کنند.
ضرورت بازاندیشی در نگاههای جنسیتی
این نگاه شهوتآلود و ابزاری به زنان، نه تنها به زنان، بلکه به مردان نیز ظلم میکند. این نگاه، مردان را موجوداتی حقیر و غرق در شهوت تصویر میکند. جهان مدرن، با تکیه بر حقوق بشر، نشان داده است که انسانها میتوانند فراتر از این نگاهها بروند و روابطی مبتنی بر احترام و برابری ایجاد کنند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است نگاههای دینی و فرهنگی که همهچیز را به شهوت تقلیل میدهند، مورد بازاندیشی قرار گیرند.
۱. مقاومت در برابر نگاه وحشیانه: تحلیل تاریخی و فلسفی
در برابر این نگاه وحشیانه و بیمارگونه، انسانهایی ایستادهاند که توانستهاند فارغ از تفکرات مسموم دینی، این چرخهی شوم را متوقف کنند. این انسانها نشان دادهاند که میتوان از قید و بندهای فرهنگی و دینی که بردهداری و تسلیم بودن را ترویج میکنند، رها شد. ادیان، به ویژه اسلام، نه تنها بردهداری را تأیید کردهاند، بلکه خود بانیان ایجاد این فرهنگ بودهاند. وقتی فرهنگی به نام خدا شکل میگیرد، طبیعی است که در دل آن، بردگانی نیز پدید آیند. این چرخهی بندگی و تسلیم، اگر یک بار پذیرفته شود، میتواند در اشکال مختلف تکرار شود. امروز ممکن است مسلمانان، فردا کافران، و روزی دیگر یهودیان یا مشرکان قربانی این چرخه باشند. اصلِ این نگاه، تسلیم و بندگی است، و این اصل در قالبهای مختلف خود را نشان میدهد.
۲. تجاوز به عنوان بخشی از قانون: تحلیل جامعهشناختی
در این نگاه، تجاوز به عنوان بخشی از قوانین دینی نهادینه شده است. وقتی کتابهای احادیث را بررسی میکنید، با احکام بی شماری مواجه میشوید که روابط با کنیزان را تنظیم میکنند. این احکام شامل چگونگی برقراری رابطه با کنیزان، وضعیت فرزندان حاصل از این روابط، و حتی سرنوشت این فرزندان است. این قوانین، نه تنها منزجرکننده، بلکه نشاندهندهی عمق بیماری و آلودگی این فرهنگ هستند. این فرهنگ بیمار، امروز در کشورهای اسلامی مانند ایران به بار نشسته و جامعهای را ایجاد کرده که غرق در شهوت و نگاه ابزاری به انسانهاست.
۳. نگاه اسلامی به زنان: تقلیل انسان به ابژهی جنسی
این نگاه اسلامی، که همهچیز را به شهوت و آلت تقلیل میدهد، هیچ چیز فراتر از این به انسان ارائه نمیدهد. حتی در قرآن، خیانت به عنوان یک ارزش و قانون پذیرفته شده است. مردان میتوانند تا چهار زن را به عقد خود درآورند، و این نهایت نابرابری و خیانت به مفهوم عشق است. عشق، که باید بین دو نفر تقسیم شود، در این نگاه به چیزی تقسیمپذیر و قابل اشتراک بین چندین نفر تبدیل میشود. این نگاه نه تنها نابرابری جنسیتی را ترویج میکند، بلکه مفهوم عشق را نیز نابود میکند.
۴. چندهمسری و نابرابری جنسیتی: تحلیل فلسفی
چندهمسری در اسلام، نه تنها نابرابری جنسیتی را نهادینه میکند، بلکه خیانت را به عنوان یک ارزش معرفی میکند. مردان میتوانند با چهار زن ازدواج کنند، اما زنان چنین حقی ندارند. این نابرابری، نشاندهندهی عمق بیعدالتی در این نگاه است. علاوه بر این، در میان شیعیان، مفهوم “صیغه” نیز وجود دارد که به مردان اجازه میدهد زنان بی شماری را برای مدت زمان کوتاهی به عقد خود درآورند و با آنها رابطه جنسی برقرار کنند. این کار، هیچ تفاوتی با فاحشگی ندارد. در واقع، این نگاه اسلامی، فاحشگی را به شکلی دیگر و تحت عنوان “صیغه” قانونی کرده است.
۵. صیغه و فاحشگی: تحلیل تاریخی و جامعهشناختی
صیغه، که در میان شیعیان رواج دارد، ریشه در دوران پیامبر اسلام دارد. در یکی از جنگها، پیامبر به یارانش اجازه داد زنان شهر را به صیغه بگیرند، زیرا مدت زیادی از خانوادههای خود دور بودند. پس از مرگ محمد، عمر این عمل را غیرقانونی اعلام کرد و آن را مختص شرایط جنگی دانست. اما شیعیان این عمل را بخشی از دین خود میدانند و بر اساس آن، فقها و مجتهدان احکام صیغه را استخراج کردهاند. این نگاه، نشاندهندهی عمق بیماری و آلودگی فرهنگی است که در اسلام ریشه دوانیده است.
۶. ضرورت بازاندیشی در نگاههای دینی
این نگاه اسلامی، که همهچیز را به شهوت و آلت تقلیل میدهد، نه تنها به زنان، بلکه به مردان نیز ظلم میکند. این نگاه، مردان را موجوداتی شهوتپرست و فاقد کنترل بر غرایز خود معرفی میکند. جهان مدرن، با تکیه بر اصول حقوق بشر، نشان داده است که انسانها میتوانند فراتر از این نگاهها بروند و روابطی مبتنی بر احترام و برابری ایجاد کنند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است نگاههای دینی و فرهنگی که همهچیز را به شهوت تقلیل میدهند، مورد بازاندیشی قرار گیرند. تنها با نقد و بررسی این نگاههاست که میتوان به سوی جامعهای عادلانه و انسانی گام برداشت.
۱. توجیه اعمال غیراخلاقی با استناد به سنت: تحلیل جامعهشناختی
برخی افراد با استناد به اعمال و رفتارهای تاریخی، سعی در توجیه اعمال غیراخلاقی مانند فاحشگی، بردهداری جنسی، و دیگر اشکال خشونت دارند. این استدلال که “چون این کار در گذشته انجام شده، پس ما هم میتوانیم انجام دهیم”، نه تنها منطقی نیست، بلکه نشاندهندهی عمق بیماری و انحطاط فرهنگی است. این نگاه، همان مفهوم فاحشگی و بردهداری جنسی را در قالبهای جدید تکرار میکند و به آن مشروعیت میبخشد. در اسلام، به ویژه در میان شیعیان، این نگاه وحشیانه به شکل گستردهای نهادینه شده و حتی در احادیث و روایات نیز به آن اشاره شده است.
۲. صیغه و بردهداری جنسی: تحلیل تاریخی و فلسفی
صیغه، که در میان شیعیان رواج دارد، نمونهی بارزی از بردهداری جنسی است. در برخی احادیث، حتی توصیه شده که نیازی نیست از زنی که قصد صیغه کردن او را دارید، بپرسید آیا همسر دارد یا نه. این نگاه، نه تنها غیراخلاقی، بلکه نشاندهندهی اوج انحطاط و کثافت است. این احادیث، که در جوامع اسلامی به ویژه در جمهوری اسلامی ایران ترویج میشوند، نشان میدهند که چگونه فرهنگ اسلامی به شکل سیستماتیک زنان را به ابژههای جنسی تقلیل میدهد.
۳. غیرت و مالکیت مرد بر زن: تحلیل روانشناختی و جامعهشناختی
مفهوم “غیرت” در فرهنگ اسلامی، مترادف با مالکیت مرد بر زن است. این نگاه، ریشه در باورهای دینی دارد که مرد را صاحب و مالک زن میداند. این مالکیت، نه تنها در رابطهی زن و شوهر، بلکه در رابطهی پدر و فرزند نیز دیده میشود. این نگاه، خشونت خانگی و قتلهای ناموسی را توجیه میکند. مردانی که خود را مالک جان زنان و فرزندان میدانند، به راحتی دست به خشونت و حتی قتل میزنند، زیرا قوانین اسلامی آنها را محق میداند.
۴. خشونت خانگی و قتلهای ناموسی: تحلیل حقوقی و جامعهشناختی
در قرآن، آیهای وجود دارد که به مردان اجازه میدهد در صورت تمرد زن، او را تنبیه بدنی کنند. این آیه، بهانهای برای توجیه خشونت خانگی در جوامع اسلامی شده است. برخی سعی میکنند این خشونت را با تفسیرهای سطحی، مانند استفاده از “برگ زیتون”، توجیه کنند. اما این تفسیرها نه تنها غیرمنطقی، بلکه نشاندهندهی عمق بیماری این نگاه هستند. خشونت خانگی و قتلهای ناموسی، که در جوامع اسلامی به وفور دیده میشوند، ریشه در همین باورهای دینی دارند.
۵. قتلهای ناموسی و قوانین اسلامی: تحلیل حقوقی
در برخی کشورهای اسلامی، قوانین به گونهای تنظیم شدهاند که مردان را در قتلهای ناموسی تبرئه میکنند یا مجازاتهای بسیار سبکی برای آنها در نظر میگیرند. برای مثال، مردی که فرزند خود را به قتل میرساند، ممکن است تنها شش ماه تا یک سال زندان برود. این قوانین، نه تنها ناعادلانه، بلکه نشاندهندهی عمق انحطاط فرهنگی و حقوقی در این جوامع هستند.
۶. ضرورت بازاندیشی در نگاههای دینی و فرهنگی
این نگاه اسلامی، که همهچیز را به مالکیت مرد بر زن و خشونت تقلیل میدهد، نه تنها به زنان، بلکه به مردان نیز ظلم میکند. این نگاه، مردان را موجوداتی خشن و فاقد کنترل بر غرایز خود معرفی میکند. جهان مدرن، با تکیه بر اصول حقوق بشر، نشان داده است که انسانها میتوانند فراتر از این نگاهها بروند و روابطی مبتنی بر احترام و برابری ایجاد کنند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است نگاههای دینی و فرهنگی که همهچیز را به مالکیت و خشونت تقلیل میدهند، مورد بازاندیشی قرار گیرند. تنها با نقد و بررسی این نگاههاست که میتوان به سوی جامعهای عادلانه و انسانی گام برداشت.
۱. خشونت و خیانت: تفاوت بین وقوع و قانونی شدن
برخی استدلال میکنند که خشونت و خیانت در همهجای دنیا وجود دارد، از جمله در کشورهای اروپایی. این موضوع درست است، اما مسئلهی اصلی این است که در برخی جوامع، این اعمال نه تنها وجود دارند، بلکه به قانون و قاعده تبدیل شدهاند. در جوامع اسلامی، خیانت، کودکهمسری، خشونت علیه زنان، نابرابری جنسیتی، و حتی فاحشگی به عنوان بخشی از قوانین دینی و فرهنگی پذیرفته شدهاند. این نهادینه شدن خشونت و بیعدالتی است که موضوع را به یک بحران تبدیل میکند. در حالی که در جوامع مدرن، این اعمال به عنوان انحرافات اجتماعی شناخته میشوند و با قوانین سختگیرانه برخورد میشود، در جوامع اسلامی، این اعمال به شکل سیستماتیک ترویج و قانونی میشوند.
۲. کودکهمسری و تجاوز سیستماتیک: تحلیل جامعهشناختی و حقوقی
کودکهمسری یکی از واضحترین نمونههای این نگاه بیمارگونه است. در بسیاری از کشورهای اسلامی، ازدواج با کودکان زیر سن قانونی (که در جوامع مدرن به عنوان تجاوز شناخته میشود) نه تنها مجاز است، بلکه به عنوان یک قاعدهی دینی و فرهنگی پذیرفته شده است. این در حالی است که علم روانشناسی و جامعهشناسی مدرن به وضوح نشان میدهد که کودکان زیر سن مشخص (معمولاً زیر ۱۸ یا حتی ۲۱ سال) توانایی درک کامل پیامدهای روابط جنسی و ازدواج را ندارند. حتی اگر کودک به ظاهر رضایت دهد، این رضایت نمیتواند معتبر باشد، چرا که او هنوز به بلوغ فکری و عاطفی لازم نرسیده است. این نگاه، که در اسلام نهادینه شده، باعث شده است که دختران کم سن و سال به عنوان ابژههای جنسی مورد استفاده قرار گیرند.
۳. خشونت علیه زنان و قوانین اسلامی: تحلیل حقوقی و فلسفی
در جوامع اسلامی، خشونت علیه زنان نه تنها مجاز است، بلکه در برخی موارد تشویق نیز میشود. برای مثال، در قرآن به مردان اجازه داده شده است که در صورت تمرد زنان، آنها را تنبیه بدنی کنند. این قانون، خشونت خانگی را توجیه میکند و مردان را به عنوان مالکان زنان معرفی میکند. این نگاه مالکیت، که ریشه در باورهای دینی دارد، باعث شده است که زنان به عنوان شهروندان درجه دو شناخته شوند. حتی در قوانین دیه (خونبها)، ارزش جان یک زن نصف ارزش جان یک مرد در نظر گرفته میشود. این نابرابری سیستماتیک، که در قوانین اسلامی نهادینه شده، نشاندهندهی عمق بیعدالتی و خشونت در این جوامع است.
۴. نابرابری جنسیتی و شهادت زنان: تحلیل حقوقی و جامعهشناختی
در قوانین اسلامی، شهادت زنان نصف شهادت مردان در نظر گرفته میشود. این نگاه، که زنان را فاقد تواناییهای فکری و اخلاقی لازم برای شهادت دادن میداند، نشاندهندهی عمق نابرابری جنسیتی در این جوامع است. حتی در برخی موارد، ارزش بیضهی یک مرد برابر با ارزش جان یک زن در نظر گرفته میشود. این قوانین، که به وضوح ضد زن هستند، نشان میدهند که چگونه اسلام زنان را به عنوان موجوداتی بیارزش و درجه دو معرفی میکند.
۵. شهوتپرستی افسارگسیخته و پیامبر اسلام: تحلیل تاریخی و فلسفی
پیامبر اسلام، که به عنوان الگوی مسلمانان معرفی شده است، خود نمونهی بارزی از شهوتپرستی افسارگسیخته است. ازدواج با دختران کم سن و سال، مانند عایشه، و ترویج قوانینی که بردهداری جنسی و فاحشگی را مجاز میدانند، نشاندهندهی عمق انحطاط اخلاقی در این نگاه است. این قوانین، که در قرآن و احادیث نهادینه شدهاند، باعث شدهاند که خشونت و بیعدالتی به عنوان بخشی از فرهنگ اسلامی پذیرفته شوند.
۶. ضرورت بازاندیشی در قوانین و فرهنگ اسلامی
این نگاه اسلامی، که خشونت، نابرابری جنسیتی، و شهوتپرستی را به عنوان قوانین و قواعد نهادینه کرده است، نیازمند بازاندیشی اساسی است. جهان مدرن، با تکیه بر اصول حقوق بشر و برابری جنسیتی، نشان داده است که انسانها میتوانند فراتر از این نگاههای بیمارگونه بروند و جامعهای عادلانه و انسانی ایجاد کنند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است که قوانین و فرهنگ اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گیرند و تغییرات اساسی در آنها ایجاد شود. تنها با این کار است که میتوان به سوی جامعهای عاری از خشونت و بیعدالتی گام برداشت
۱. شهوتپرستی افسارگسیخته در تاریخ اسلام: تحلیل تاریخی و روانشناختی
پیامبر اسلام، که به عنوان الگوی مسلمانان معرفی شده است، نمونهی بارزی از شهوتپرستی افسارگسیخته است. ازدواج با دختران کم سن و سال، مانند عایشه، که در سن نه سالگی به همخوابگی با او پرداخت، نشاندهندهی عمق انحطاط اخلاقی در این نگاه است. حتی در مواردی، زنی را به دلیل داشتن یک خال بر بدنش رد میکرد، چرا که به دنبال شهوتی افسارگسیخته و بدون محدودیت بود. این نگاه، که زنان را صرفاً به عنوان ابژههای جنسی میدید، در کنیزداری و بردهفروشی نیز تجلی یافت. عربستان آن دوران به بزرگترین بازار بردهفروشی و کنیزفروشی تبدیل شد، و این نگاه وحشتآور اسلامی، که زن و مرد را صرفاً به عنوان نر و ماده برای رابطه جنسی میدید، به شکل سیستماتیک نهادینه شد.
۲. تقلیل انسان به ابژه جنسی: تحلیل فلسفی و جامعهشناختی
این نگاه آلوده و بیمارگونه، که انسان را به موجودی جنسی تقلیل میدهد، باعث شده است که مفاهیمی مانند عشق، برابری، و احترام به شدت لگدمال شوند. در این نگاه، همهچیز حول محور شهوت، خیانت، فاحشگی، نابرابری، کودکهمسری، غیرت بیمارگونه، خشونتطلبی، و قتلهای ناموسی میچرخد. این نگاه، که ریشه در اسلام دارد، باعث شده است که جامعهای آلوده و بیمار شکل بگیرد، جامعهای که در آن خشونت و بیعدالتی به عنوان قوانین و قواعد پذیرفته شدهاند.
۳. کودکهمسری و تجاوز سیستماتیک: تحلیل حقوقی و جامعهشناختی
کودکهمسری یکی از واضحترین نمونههای این نگاه بیمارگونه است. در اسلام، ازدواج با کودکان کم سن و سال نه تنها مجاز است، بلکه به عنوان یک قاعدهی دینی و فرهنگی پذیرفته شده است. این در حالی است که علم روانشناسی و جامعهشناسی مدرن به وضوح نشان میدهد که کودکان زیر سن مشخص (معمولاً زیر ۱۸ یا حتی ۲۱ سال) توانایی درک کامل پیامدهای روابط جنسی و ازدواج را ندارند. حتی اگر کودک به ظاهر رضایت دهد، این رضایت نمیتواند معتبر باشد، چرا که او هنوز به بلوغ فکری و عاطفی لازم نرسیده است. این نگاه، که در اسلام نهادینه شده، باعث شده است که دختران کم سن و سال به عنوان ابژههای جنسی مورد استفاده قرار گیرند.
۴. غیرت بیمارگونه و مالکیت مرد بر زن: تحلیل روانشناختی و جامعهشناختی
مفهوم “غیرت” در فرهنگ اسلامی، مترادف با مالکیت مرد بر زن است. این نگاه، که ریشه در باورهای دینی دارد، باعث شده است که مردان خود را صاحب و مالک زنان بدانند. این مالکیت، نه تنها در رابطهی زن و شوهر، بلکه در رابطهی پدر و فرزند نیز دیده میشود. این نگاه، خشونت خانگی و قتلهای ناموسی را توجیه میکند. مردانی که خود را مالک جان زنان و فرزندان میدانند، به راحتی دست به خشونت و حتی قتل میزنند، زیرا قوانین اسلامی آنها را محق میداند.
۵. نابرابری جنسیتی و شهادت زنان: تحلیل حقوقی و جامعهشناختی
در قوانین اسلامی، شهادت زنان نصف شهادت مردان در نظر گرفته میشود. این نگاه، که زنان را فاقد تواناییهای فکری و اخلاقی لازم برای شهادت دادن میداند، نشاندهندهی عمق نابرابری جنسیتی در این جوامع است. حتی در برخی موارد، ارزش بیضهی یک مرد برابر با ارزش جان یک زن در نظر گرفته میشود. این قوانین، که به وضوح ضد زن هستند، نشان میدهند که چگونه اسلام زنان را به عنوان موجوداتی بیارزش و درجه دو معرفی میکند.
۶. لاپوشانی چهرهی واقعی اسلام: تحلیل تاریخی و جامعهشناختی
در طول تاریخ، بسیاری سعی کردهاند چهرهی واقعی اسلام را لاپوشانی کنند. آنها از صحبت در مورد جنایات و خشونتهای سیستماتیک در اسلام اجتناب میکنند و به جای آن، تصاویر موهوم و زیبا از این دین ارائه میدهند. هیچکس حاضر نیست در مورد چهرهی واقعی اسلام، از جمله کنیزداری، کودکهمسری، و خشونت علیه زنان صحبت کند. این لاپوشانی، باعث شده است که بسیاری از مردم از واقعیتهای تاریک اسلام بیخبر بمانند و این نگاه بیمارگونه همچنان ترویج شود.
نتیجهگیری
این نگاه اسلامی، که خشونت، نابرابری جنسیتی، و شهوتپرستی را به عنوان قوانین و قواعد نهادینه کرده است، نیازمند بازاندیشی اساسی است. جهان مدرن، با تکیه بر اصول حقوق بشر و برابری جنسیتی، نشان داده است که انسانها میتوانند فراتر از این نگاههای بیمارگونه بروند و جامعهای عادلانه و انسانی ایجاد کنند. اما برای رسیدن به این هدف، لازم است که قوانین و فرهنگ اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گیرند و تغییرات اساسی در آنها ایجاد شود. تنها با این کار است که میتوان به سوی جامعهای عاری از خشونت و بیعدالتی گام برداشت.
این مقاله به بررسی ریشههای فلسفی، تاریخی و جامعهشناختی نهادینه شدن شهوتپرستی، خشونت و نابرابری در فرهنگ اسلامی میپردازد. با تحلیل قوانین و احکام دینی، از جمله کودکهمسری، کنیزداری، خشونت خانگی، و نابرابری جنسیتی، نشان داده میشود که چگونه این مفاهیم به عنوان بخشی از قوانین و قواعد اسلامی پذیرفته شدهاند. این نگاه، که انسان را به موجودی جنسی تقلیل میدهد، باعث شده است که مفاهیمی مانند عشق، برابری، و احترام به شدت لگدمال شوند. در این مقاله، تأکید شده است که این نگاه بیمارگونه نه تنها به زنان، بلکه به مردان نیز ظلم میکند و جامعهای آلوده و بیمار را شکل داده است. در نهایت، ضرورت بازاندیشی در قوانین و فرهنگ اسلامی برای رسیدن به جامعهای عادلانه و انسانی مورد تأکید قرار گرفته است. تنها با نقد و بررسی این نگاههاست که میتوان به سوی آیندهای بهتر گام برداشت.