داستان کوتاه جلاد روح

راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن اثر صوتی جلاد روح، داستان کوتاهی از نیما شهسواری
به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم این فایل صوتی در شبکه‌های اجتماعی:

مشخصات اثر

عنوان : جلاد روح

کتاب : رسوخ

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 11:30

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن اثر

به طول و درازای خیابان، آرام راه می‌رفت، بی‌هیچ مقصدی فقط در پیش بود، سرش را به پایین انداخته و حتی ثانیه‌ای به بالا نگاه نمی‌کرد، خودش هم از پیش انتخاب کرده بود که در خیابانی خلوت راه برود، اصلاً تحمل رویارویی با انسان‌ها و دیدن آن‌ها را نداشت و حالا در این پیاده‌روی خلوت کماکان به پیش بود و حرکت باران به رویش آغاز و این شروع باریدن قلب بود.

او میان باران راه رفتن را دوست می‌داشت، همان طور که قطرات باران به صورتش می‌بارید او هم در میان باران اشک می‌ریخت و قطرات باران را با اشک‌هایش به زمین می‌رساند

مردی از کنارش با سرعت رد شد، تمام وجودش را ترس فرا گرفت، خودش را به گوشه‌ای از پیاده‌رو جمع کرد و مچاله شده همان گوشه ایستاد، با دور شدن مرد باز هم به پیش رفت و در دل هزار بار فکرهای ریز و درشتی کرد،

با هرکدام از این اتفاقات به اقیانوس فکرهایش غرق می‌شد و باز خودش را به تکه چوبی از فکرها بیرون می‌آورد و این هوای ناملایم بهاری لحظه‌ای قرار نداشت، حالا باران بند آمده بود و این قطع و وصل شدن‌ها برایش عادی بود،

یاد کودکی می‌افتاد، یاد مادرش، یاد پدر و بازی‌های بچه‌گانه، چه‌قدر دلش برای مادر تنگ شده بود، خیلی سال بود که او را ندیده و هیچ در این دنیا نبودن او را جبران نخواهد کرد،

دلش آغوش مادر را می‌خواست تا ساعت‌ها گریه کند،

در همین حال دو پسر از کنارش گذشتند، یکی از آن‌ها چیزی به او گفت، جمله‌اش را کامل نشنید، لرزه‌ای به تنش افتاده بود و نمی‌دانست چه کند و دیگری با صدایی بلندتر چیزی گفت و این بار او حرفش را شنید

دیگر طاقت نیاورد و به سرعت دوید و از آنجا دور شد، قلبش تند تند می‌زد، اضطراب تمام وجودش را گرفته بود، بعد از طی مسافتی خودش را به روی نیمکتی رساند و بر روی آن نشست، به ساعت مچی‌اش نگاه کرد، هنوز هم زمانی مانده بود و نمی‌توانست به این زودی‌ها بازگردد

باران باز باریدن گرفت، دلش با باران گویی آرام‌تر می‌شد و این آب از آسمان به قلب سوخته‌اش می‌ریخت، باز هم کابوس‌های بیداری باز هم همان صورتک‌ها، همان فریادها

به جسمش نگاه کرد، خونی نیامده بود اما دستانش خونی بود، وحشت‌زده از روی نیمکت برخاست و پیش رفت، حالا به اشتباه خودش را به خیابانی پرتردد از جمع آدمیان رسانده بود، مردم با سرعت از کنارش می‌گذشتند، او میانشان اسیر شده بود،

مردها با صورتک‌هایی از کنارش می‌گذشتند، تن یکی‌شان به او خورد،

دیگر نتوانست خودش را کنترل کند، بر روی زمین نشسته بود و با صدایی بلند جیغ می‌زد و جماعتی که دوره‌اش کردند،

زنی نزدیکش شد و دست بر پشتش گذاشت و او سراسیمه دستش را کنار زد، از جای برخاست و باز به سرعت دوید، پیش می‌رفت خودش را از آن شلوغی‌ها نجات داد و به کوچه‌ی خلوتی رساند

در کنار تیر چراغ برقی نشست و نفس‌های عمیقی کشید، مردی از دور به او نزدیک می‌شد، در دستانش کیک و شیر به همراه داشت، وای که چه قدر از طعم این شیر و کیک بیزار بود

با آنکه از کودکی تا همین چند سال پیش عاشق خوردن کیک و شیر بود اما سالیانی بود که دیگر لب به این خوردنی نمی‌زد، حتی خاطره‌اش رعشه بر جانش می‌انداخت

از زمین بلند شد، با سرعت راه می‌رفت، در تعقیبش همان مرد بود و در دستش دیگر چیزی نبود، با سرعت خودش را به او نزدیک می‌کرد، به انتهای کوچه رسید، کوچه بن‌بست بود، راهی برای گریختن نداشت

چند بار فریاد زد اما کسی صدایش را نشنید و مرد به او نزدیک و نزدیک‌تر شد، چشمانش را بست به زمین نشست، اشک می‌ریخت اما بعد از گذشت چندی چیزی بر بدنش احساس نکرد

چشم‌ها را باز کرد، کسی نبود، سراسیمه برخاست و از آنجا دور شد، به سرعت می‌دوید، پیش می‌رفت، راه خانه را پیش گرفته بود و خودش را به پشت دروازه‌های خانه رساند، از پایین و کمی دورتر به خانه نگاه می‌کرد،

اتاقش در برابر چشمانش بود، به پنجره‌ی اتاق چشم دوخت، میانش دختری را دید، صدای ناله‌ها و جیغ‌هایش را می‌شنید، پنجره ناگهان غرق در خون شد، چشمانش را بست دیگر به پنجره نگاه نکرد بر جایش نشسته بود،

مدام بر اندامش بر بدنش دستی را لمس می‌کرد، سراسیمه دستش را به تنش می‌کشید، دست و پا می‌زد، در حالی که روی زمین افتاده بود، سر و صدا می‌کرد و فریاد می‌کشید که با صدای کسی از دوردست‌ها به خود آمد

پیرزنی با او صحبت می‌کرد، او هیچ از حرف‌هایش نمی‌شنید، خودش را جمع و جور کرد و از جای برخاست، هراسان به سمت در دوید، کلید را چرخاند، خانه تاریک بود، با دیدن تاریکی خیالش آرام شد،

به سرعت خود را به درب اتاق خویش رساند و وارد شد، درب را بست و از پشت قفل کرد و پشت درب نشست، دیدن این اتاق برایش از همه جای دنیا سخت‌تر بود

حال که مجبور بود در این اتاق بماند مدام چشمانش را می‌بست، اما چه تفاوت می‌کرد، همیشه همان صحنه‌ها در برابر چشمانش بود، همان حمله‌های مرد، همان دست‌ها، همان تن خونین،

اشک می‌ریخت، مدام به این سو و آن سو نگاه می‌کرد، به گلدان مانده بر گوشه‌ی تخت آرزو می‌کرد، ای‌کاش آن روز در کنارش بود، می‌توانست آنچه نتوانسته بود را عملی سازد

نگاهش را به بدن خود دوخت، خونش از بدنش جاری بود، برخاست تا به حمام برود اما جرأت این کار را هم نداشت، ناگهان صدای چرخانده شدن کلید او را به خود آورد

سراسیمه و دیوانه‌وار خودش را به درب چسباند و وزن و سنگینی جسمش را بر روی درب انداخت، صدای پا را دنبال می‌کرد، وقتی صدای پا را نزدیک درب احساس کرد، سراسیمه برخاست و تخت را به سمت درب هل داد و خودش هم روی تخت به درب تکیه داد

صدای پا نمی‌آمد، آن صدا را نمی‌شنید اما وجودش را حس می‌کرد و دست‌هایش را بر بدنش می‌گذاشت

اشک‌ها و فریادها، باز هم دیوانه‌وار جیغ زد و صدایی بیرون نیامد، باز هم گوش تیز کرد و چیزی نشنید، سرآخر تخت را کنار زد، ترسان از اتاق خارج شد، چند بار می‌خواست پیش برود اما با صدای کوچکی وجودش پر از ترس می‌شد

این کار را چند بار ادامه داد تا بیرون رفت در پیش بود، به جای‌جای خانه نگاه انداخت، می‌ترسید که جسمی به سرش بخورد یا دستی به تنش، همه‌ی اطرافش را زیر نظر می‌گرفت و آرام‌آرام به جلو رفت، کمی دورتر بر زمین جنازه‌ای دید

مردی با موهایی سپید که بر زمین افتاده بود نمی‌توانست به او نگاه کند، در حالی که صورتش را به کناری چرخانده بود از گوشه‌ی چشم به او نگاه کرد و نزدیک شد، صورت با کابوس‌هایش یکسان بود، همان مرد میان کابوس‌هایش

حال به زمین افتاده بود، تکانی نمی‌خورد، نزدیک شد، با پا چند ضربه به او زد، دید که تکان نمی‌خورد، دیوانه شده بود، به زمین نشست و ضربه به بدن بی‌جان او زد، مدام می‌زد و فریاد می‌کشید،

حرف‌هایش را نمی‌فهمید اما چشمانش حرف می‌زد، جنازه‌ی مرد بر زمین افتاده بود و دخترک در کنار جنازه نشسته بود

هیچ حرفی نمی‌زد، فقط به او نگاه می‌کرد که حال چه بی‌حرکت بر زمین است، آرام چند بار نام پدر را به زبان آورد در حالی که اشک می‌ریخت خاطره‌ی آن روز را به یاد آورد و اشک‌هایش فریاد زدند

پدرت، جلاد وجودت مرده است، دیگر او مرده، جسمت را کشت، جانت را ستاند، اما حال او مرده است تو هنوز زنده‌ای

و دختر که آرام و بی‌روح به گوشه‌ای زل زده بود گویی به هیچ نگاه نمی‌کرد و حرفی برای گفتن نداشت

مرد چشمانش بسته بود و دختر چشمانش باز در چشم به هم زدنی مرد زنده و دختر مرده بود، دختر نمی‌دانست که کدام باید به قبرستان دفن شوند جنازه‌ی دردمند او یا مرد بر زمین افتاده

7 1

پخش صوتی

پخش تصویری

پخش از اسپاتیفای

پخش از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

مقاله تحلیلی

مقدمه

خشونت، همیشه با کبودی و زخم‌های قابل مشاهده همراه نیست. گاهی اوقات، ویرانگرترین خشونت‌ها در لایه‌های پنهان روان انسان رخ می‌دهند و روح را از درون می‌خورند. داستان کوتاه «جلاد روح»، با نگاهی تاریک و عمیق، به نقد این‌گونه از خشونت‌ها می‌پردازد. این داستان، تصویری است از کسی که با سوءاستفاده از قدرت خود، چه در نقش «پدر» و چه در هر جایگاه دیگر، نه تنها جسم، بلکه روح و روان یک فرد را به تباهی می‌کشاند. این اثر، فریادی است بر سر خشونت‌های پنهان که تشخیص آن‌ها دشوار است، اما رد زخم‌هایشان تا همیشه در روح قربانی باقی می‌ماند. این مقاله به تحلیل عمیق این مفاهیم می‌پردازد و ابعاد مختلف خشونت روانی و تجاوز را از منظر روان‌شناختی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهد.

تاریخ بشر مملو از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهند چگونه سوءاستفاده از قدرت، در روابط خانوادگی، کاری و اجتماعی، به یک ابزار برای کنترل و تخریب تبدیل شده است. این‌گونه از خشونت، به جای آسیب زدن به جسم، به طور مستقیم به عزت نفس، اعتماد به نفس و امنیت روانی فرد حمله می‌کند. این واکاوی، گامی در جهت شناخت این آسیب‌های پنهان و تلاش برای مقابله با آن‌هاست. در نهایت، این تحلیل به ما کمک می‌کند تا بفهمیم که چگونه می‌توان از خود در برابر «جلاد روح» محافظت کرد و زخم‌های ماندگار آن را التیام بخشید.

تحلیل مفهومی

تحلیل مفهومی نقد خشونت روانی و تجاوز، بر پایه این ایده استوار است که خشونت تنها به اعمال فیزیکی محدود نمی‌شود. خشونت روانی، با تاکتیک‌های زیرکانه‌ای مانند «گازلایتینگ» (ایجاد شک در واقعیت)، تحقیر، و کنترل مداوم، به طور آهسته و پیوسته، روح و روان فرد را نابود می‌کند. این‌گونه از خشونت، از این جهت خطرناک‌تر است که اغلب توسط قربانی شناخته نمی‌شود و به او این احساس را می‌دهد که مشکل از خود اوست. «جلاد روح»، نه تنها با اعمال خود، بلکه با کلمات و نگاه‌هایش، یک فرد را از درون تهی می‌کند و او را به یک سایه تبدیل می‌سازد.

علاوه بر این، داستان به بررسی تأثیر مخرب سوءاستفاده در روابط قدرت می‌پردازد. زمانی که خشونت از سوی یک جایگاه معتمد و قدرت‌مند، مانند «پدر»، به یک فرد تحمیل می‌شود، آسیب آن چندین برابر است. این عمل، به یک خیانت بنیادین منجر می‌شود که اعتماد قربانی را به جهان و روابط انسانی نابود می‌کند. این داستان، به خوبی نشان می‌دهد که چگونه سوءاستفاده از قدرت، می‌تواند ریشه‌های روان یک فرد را بخشکاند و او را از توانایی تجربه یک زندگی عادی و سالم محروم سازد. این زخم‌ها، اغلب با گذر زمان بهبود نمی‌یابند، بلکه به صورت ناخودآگاه، در زندگی فرد باقی می‌مانند و به روابط، کار و سلامت روانی او آسیب می‌رسانند.

در نهایت، این مقاله به ما نشان می‌دهد که حل معضل خشونت روانی و تجاوز، نیازمند یک رویکرد جامع است. این راهکارها نباید صرفاً به مجازات مجرمان محدود شوند، بلکه باید به آگاهی بخشی درباره این نوع خشونت و حمایت از قربانیان نیز بپردازند. مبارزه با «جلاد روح»، یک نبرد برای بازگرداندن کرامت انسانی به قربانیان است. این فرآیند، در نهایت، به ایجاد یک جامعه سالم‌تر و آگاه‌تر منجر می‌شود که در آن، روابط انسانی بر پایه احترام و همدلی شکل می‌گیرد و هر فرد، از خشونت‌های پنهان در امان است.

پرسش‌های متداول

علائم خشونت روانی چیست؟

علائم خشونت روانی می‌تواند بسیار متنوع باشد. این علائم شامل احساس دائمی شک و تردید نسبت به خود، عزت نفس پایین، اضطراب و افسردگی، احساس انزوا و تنهایی، و ترس از بیان نظر خود است. علاوه بر این، قربانی ممکن است احساس کند که همیشه در حال عذرخواهی است و مسئولیت اشتباهات دیگران را بر عهده می‌گیرد.

چرا قربانیان خشونت روانی سکوت می‌کنند؟

سکوت قربانیان خشونت روانی دلایل متعددی دارد. یکی از مهم‌ترین دلایل، ترس از مجازات و یا عدم باور دیگران است. علاوه بر این، خشونت روانی به طور ناخودآگاه، قربانی را متقاعد می‌کند که مشکل از خود اوست و به همین دلیل، احساس شرم و گناه می‌کند. در بسیاری از موارد، قربانی از شدت آسیب آگاه نیست و آن را به عنوان یک «مشکل عادی» در رابطه می‌بیند.

چگونه می‌توان به یک قربانی کمک کرد؟

کمک به یک قربانی خشونت روانی نیازمند صبر، درک و همدلی است. اولین گام، باور کردن قربانی است. شما باید به او نشان دهید که احساساتش معتبر هستند و او تنها نیست. دوم، شما باید او را تشویق به جستجوی کمک حرفه‌ای، مانند مشاوره روان‌شناسی کنید. و سوم، شما باید یک شبکه حمایتی برای او فراهم کنید تا احساس امنیت و تعلق کند و از این رو، بتواند از «جلاد روح» خود رها شود.

نکات کلیدی

نتیجه‌گیری

بررسی داستان «جلاد روح»، ما را به این نتیجه می‌رساند که خشونت، فراتر از جسم، به روح و روان انسان آسیب می‌رساند. برای ساختن یک جامعه سالم و آگاه، باید از این خشونت‌های پنهان دست کشید و به سمت یک نگاه انسانی‌تر به روابط حرکت کرد. این فرآیند، تلاشی است برای رهایی از نفرت و ترس و حرکت به سمت یک آینده‌ای که در آن، هر فرد در امنیت و آرامش زندگی می‌کند. در نهایت، این داستان یک دعوت به یک زندگی آگاهانه و پرمعناست؛ زندگی‌ای که در آن، هیچ «جلاد روحی» وجود ندارد و هر فرد، از کرامت انسانی خود بهره‌مند است.

اطلاعات تکمیلی و دسترسی به اثر

در داستان کوتاه «جلاد روح» از مجموعه کتاب صوتی رسوخ، نیما شهسواری با نگاهی تاریک، فلسفی و بی‌پرده، به نقد خشونت روانی و تجاوز می‌پردازد. این روایت، تصویری از فردی است که با سوءاستفاده از جایگاه قدرت، نه تنها جسم، بلکه روح قربانی را به انهدام می‌کشاند. داستان، زخم‌هایی را ترسیم می‌کند که نه دیده می‌شوند و نه فراموش، بلکه در اعماق روان باقی می‌مانند و قربانی را تا پایان عمر همراهی می‌کنند.

این داستان نگاهی عمیق دارد به:

این روایت برای کسانی است که به دنبال فهم سازوکارهای پنهان خشونت، فقر فرهنگی و روان انسان هستند. اگر از خود پرسیده‌اید که چگونه خشونت می‌تواند در سکوت و بی‌صدا، جان انسان را ببلعد، این داستان پاسخی تکان‌دهنده برای شما دارد.

شما می‌توانید این کتاب صوتی را در پلتفرم‌های زیر بشنوید:

برای دریافت آثار دیگر نیما شهسواری از جمله کتاب‌ها و اشعار، یا مشارکت در تالار گفتمان دیالوگ، به وب‌سایت جهان آرمانی مراجعه کنید.

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

راهنمای تکمیل پروفایل

📖

زندگی‌نامه

معرفی کوتاه از خودتان که برای همه کاربران قابل مشاهده است

🌍

اطلاعات شخصی

کشور: فقط مدیران می‌بینند • تاریخ تولد: به صورت سن نمایش داده می‌شود

💭

باورهای فکری

انتخاب‌های شما درباره‌ی هستی، اخلاق و جامعه - همیشه قابل تغییر

📱

راه‌های ارتباط

لینک شبکه‌های اجتماعی و وبسایت شما در پروفایل عمومی نمایش داده می‌شوند

⚙️

مدیریت حساب

ویرایش نام، ایمیل، رمز عبور - امکان فعالیت ناشناس

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.