Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جرعه

راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن اثر صوتی جرعه، داستانی از نیما شهسواری
به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم این فایل صوتی در شبکه‌های اجتماعی:

مشخصات اثر

عنوان : جرعه

کتاب : سبوعیت

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 29:43

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن اثر

چند کودک در میان صحرایی مانده بودند و چیزی برای خوردن و آشامیدن در میان نبود،

گرسنگی و تشنگی آنان را به جای می‌گذاشت و توان آنان را به اضمحلال می‌برد، اما باید که این راه را برای جستن جرعه آب و تکه نانی می‌پیمودند، از این رو بود که به راه رفتن خود ادامه دادند و همه جا را زیر پا گذاشتند

صحرا چیزی برای خوردن نداشت، همه در هراس مرگ بودند،

آیا این پایان زندگی آنان بود؟

امید به آینده‌ای در پیش رو و نگاه بر سرابی که آنان را به خود فرا می‌خواند توان ادامه دادن بر آنان افزود و آنان را وادار به ادامه‌ی راه کرد، امید آنان را به پیش می‌برد تا بتوانند در این حیات ادامه دهند، ادامه دهند و مرگ را از خود به دورتری برانند،

یکی از کودکان به سوی مسیری در دوردست دوید و دیگران با دویدن او مشتاقانه تعقیبش کردند،

سرابی او را به خود فرا خوانده بود، او سرابی را از دور دید و در تمنای آب خود را به آن رساند، دوید و مشتاقان را به دور خود جمع کرد، همه با هم در جستجوی آب دویدند تا در آخر تمام سراب‌ها آب را دریابند

بی‌شک سراب به امید، آب را آفرید، به تلاش پاسخ گفت و نگذاشت تلاش‌گران بی‌بهره جستن از آنچه برایش زحمت‌ها کشیده‌اند بمانند،

کودکان به آب رسیدند، با سر خود را به درون آب فرو بردند و تا آنجا که وجودشان در خود جای داشت معده را از آب پر کردند، عطش دیوانه‌شان کرده بود، حال به منبع آب رسیدند و باید این مرگ در زودترها را به دورتری برای جستن غذا می‌سپردند،

معده‌ها از آب پر بود، عده‌ای از آنان تصمیم گرفتند در کنار آب منزل کنند که حیات را در میان همین آب‌ها دیدند، نظر آنان غالب بر جمع شد و همه یکصدا پذیرفتند تا در کنار آب منزل کنند،

گرسنگی آنان را از پای در آورده بود، تشنگی به سیرابی آب پاسخ شد لیک این گرسنگی بود که آنان را به مرگ فرا می‌خواند، هر چه آب به معده رفت آنان را کفاف نکرد و از این رو بود که باز عده‌ای بر آن شدند که باید برای جستجوی غذا از آب دور شوند،

پس از این تصمیم بود که ظروف گرد آوردند تا آب برای خود ذخیره کنند، آنان آب را به مخزن‌هایی سپردند تا آنان را حامی در برابر مرگ باشد، پس از آن بود که همه از آب دور شدند، همه موفق به ذخیره‌ی آب نشدند، برخی اصلاً به این موضوع فکر نکردند که تمام خیالشان در جستن غذا مانده بود و برخی موفق به جستن ظروفی برای محفوظ داشتن آب نشدند، هر چه بود برخی با آبی ذخیره و برخی بی آب به راه در صحرا ادامه دادند تا شاید تکه نانی آنان را از مرگ دور کند،

راه طویل بی‌سرانجام ادامه داشت تا سرآخر تمام رفتن‌ها کسی نانی جست،

او تکه‌هایی نان در دل صحرا جسته بود، تعدادش زیاد بود، آن‌قدری بود که همه‌ی آنان را سیر کند، می‌توانست به همه‌ی آنان زندگی ببخشد، کودک به نان‌های در دست چشم دوخت و با خود گفت این کفاف زنده ماندن من در این صحرا را خواهد داد، بعد به ظرف آبش نگاه کرد و گفت:

بی‌شک با این ذخیره‌ی آب و مقدار نان می‌توانم جان سالم از این دیار نفرین شده به در برم

در میان همین افکار خام بود که ناگاه دیگر همراهان از او و نان‌ها با خبر شدند،

کودکی که نان را برای اولین بار جسته بود تکه‌های بسیار از آن برداشت و به دست گرفت، او دیگر توان ذخیره‌سازی نداشت، آخر جایی برای این ذخیره کردن‌ها نبود، با دیدن نان‌ها دیگر کودکان پس از شکسته شدن بهت و حیرت میانشان، به درندگانی مبدل شدند که به نان‌ها هجوم می‌بردند، همه نانی برداشتند و در میان جنگ و قدرت هر که قدرت بیشتری داشت نان بیشتری را مالک شد

این زد و خوردها بسیاری از آنان را بر زمین انداخت، با تکه‌هایی نان که در این جنگ جسته بودند، همین امر باعث شد تا دیگرانی آن‌ها را دوره کنند، حال برخی به واسطه‌ی ضعف آنان از این درگیری بخشی از نان‌ها را با همان ‌قدرت مغلوبانِ که در اختیار بود مالک شدند و برخی با چاپلوسی و خواندن معاشقه‌ای به گوش آنان گاه تیمار و گاه فریبی آرام تکه نانی مالک شدند و تعدادی از کودکان که قدرت لازم را نداشتند، درایت و روح در اسارت را نخواندند و دورتر از اصل و نظم آنان بودند با سری بی کلاه دستی دراز به کنار ماندند و هیچ عایدشان نشد،

مالکان مغرورانه تکه‌های نان را پاره می‌کردند و به دهان می‌بردند و کولیان و بخت برگشتگان تنها به دهان آنان چشم می‌دوختند، آنان را توانی برای مقابله و جنگ با مالکان نبود،

چند باری برخی از آنان برخاستند و به طلب سهمی از نان به جنگ در آمدند اما چیزی جز چند مشت و دهانی دریده عایدشان نشد، از این رو بود که ناتوانان تنها به این خوردن‌ها چشم دوختند و دیدند چگونه قدرتمندان و عاقلان هر چه در میان بود را از آن خود کرده و سیراب از عطش گرسنگی خورده‌اند

حال برخی آن‌قدر معده‌ها را پر کردند که دیگر جایی برای خوردن نبود لیکن باز هم تکه نانی باقی بود و آن را ذخیره کردند، برخی از آنان که نان داشتند و سیر شدند به نشان ترحم نانی را میان جماعت ناتوان انداختند تا از جنگ آنان بر سر آن تکه نان تفریح کنند، آنان آموختند برای تصاحب باید راهی برگزید میان زور و تزویر

مالکان وقت گذراندند و شادمانانِ در جایی که به دیواره‌ای شنی تکیه زده بودند خندیدند

اما دیگران با باقیمانده نان چنین نکردند، برخی از آنان آن باقیمانده را در ظرفی که پیدا کرده محفوظ داشتند و برای آتیه خود نقشه‌ها کشیدند و برخی با آنچه در دست بود به میان ناتوانان آمدند

هر کس ناتوانی را در اختیار گرفت بر او خواند:

این از بزرگی و کرامت من است که به تو می‌بخشم و تو زین پس باید بدانی که در خدمت من خواهی بود، برای من خواهی ماند تا من از عطای ملوکانه‌ی خود به تو ببخشم

با دیدن آنچه آنان کردند برخی از کسانی که نان خود را خورده نیز به میان ناتوانان رفتند و بر آنان خواندند از آنچه در میان بود چیزی را سهم شما نشد، لیکن اگر زین پس در اختیار ما بمانید بی‌شک شما را سهمی خواهیم بخشید تا از آن لذت ببرید

دیگرانی که کمی پیشتر از ته‌مانده‌های نان به جماعت داده بودند با فریاد بلند رو به جماعت ناتوان خواندند:

ما به شما رحم کردیم و این بخشش ملوکانه‌ی ما از آن شمایان خواهد بود اگر ما را در جستن این نان‌ها کمک کنید

هر کس برای ناتوانان چیزی گفت و این‌گونه راه ادامه کرد،

حال برخی که باز هم از نان مانده داشتند می‌خوردند، برخی آنان را به ناتوانان می‌دادند و هر کس از آنچه در میان بود برای آینده‌ی جهانش، جهانی که امتدادی در این زندگی و مرگ داشت بهره‌ای می‌جست

دسته‌ای از آنان بر آن شدند تا برای ناتوانان بخوانند و به آنان در باب مسیری هموار در آینده بگویند:

ندای آنان در میان ناتوانان با قدرت بیشتری به گوش می‌رسید، آینده‌ای را ترسیم می‌کرد که فزونی نان و آب در آن است، آنان باید که به آن آینده‌ی در دوردست‌ها دل می‌بستند و تنها موفق به گذر از این دوران ناتوانی‌ها می‌شدند،

کسی ندانست چه کسی اولین بار این گفته‌ها را در میان گذاشت، آیا کسی از زورمندان که نانی به دست آورد و سهمی به ناتوانان داد، یا آنکه نان را خود خورد و به دیگری نبخشید، یا تنی که نان را به میان آنان پرتاب کرد و کسی که از ذخیره‌اش اندک اندک به آنان داد، اما بیشتر باور داشتند که این سروده‌ها از دل خود ناتوانان بود، برخی از آنان گرداگرد دیگر ناتوانان جمع شدند و بر آنان از آینده‌ی در دوردست‌ها گفتند آنجا که کسی را با نیاز اخوتی نیست، آنجایی که همه بی نیاز خواهند شد و جهانی پدید خواهد آمد که هر که نیازمند این دوران است به بی نیازی در جهان پیش رو دست یابد و آنکه بی نیاز در این جهان است نیاز را در جهان پیش رو خواهد چشید

سرچشمه‌ی تمام این ترسیمات از عدالت بود، برابری در برابرشان تصویر می‌شد و آن‌ها هر روز از عدل سخن می‌راندند،

چرا هیچ عدلی در میان ما حکم‌فرما نیست؟

چه کسی این عدل را از میان برده است؟

پس انصاف چه زمان رخ به ما خواهد تابید و چه زمان است که با او اخوت کنیم؟

ناله‌های ناتوانان در میان شب گوش‌ها را کر می‌کرد، شب تا صبح در میان خواب و بیداری فریاد می‌زدند، صدای ناله‌هایشان در آسمان بود که چگونه در این درد جان فرسا به کام مرگ می‌روند، چگونه مرگ را به آغوش می‌کشند بی آنکه ذره‌ای عدالت را در این دنیا دیده باشند، آنگاه بود که کسی در میان همان شب و در دل همان ناله‌ها برای آنان خواند:

این جهانی زودگذر است، بر آن دل خوش نکنید، جهان پیش رو معنای عدالت است، خود را به این عدالت‌های ساختگی و ناقص محصور ندارید که عدالت حقیقین در اختیار شمایان نخواهد بود،

او برای آنان می‌خواند و هر بار از جهانی در پیش رو می‌گفت که در آن زورمندان هر چه توان دارند را به خرج خواهند داد اما از عدالت بهره‌ای نخواهند برد که عدالت آمده تا آنان (ناتوانان) را سیراب کند، آنان با خیال به آنچه برایشان تصویر بود شب را به سحر می‌رساندند، گاه خواب آن عدالت را به عین می‌دیدند و گاه در آرزو آن تصاویر را می‌ساختند

جماعت بیشماری از ناتوانان که در گرداگرد هم از آنچه لذات بود بهره می‌جستند بی آنکه فریبی به خرج دهند، قدرتی در توان داشته باشند و برای آنچه لذت است تلاشی کنند، آنان تلاش خود را با ناتوانی در جهان کرده بودند و حال جهانشان در میان همین ناتوانی در ادامه بود

گرسنگی دوباره به سراغ جمعیت می‌آمد و دوباره همه چیز ادامه می‌کرد و داستان تکرار شد، دوباره کسی قرص نانی جست و دوباره زورمندان به سوی نان دویدند، آنکه در نخست گام نان را جسته بود حال به قانون در میانشان سهم بیشتری می‌برد، زورمندان با استفاده از قدرت نان بیشتری کسب می‌کردند و حربه داران به مکر و فریب و خدعه سهم می‌بردند، دوباره نان ته‌مانده به میان ناتوانان بود و دوباره برخی به مکر و برخی به قدرت بر آنان بخشیدند و این چرخه در میانشان به همین منوال در عرضه بود

آن‌قدر ادامه کرد تا سرانجام اولین ناتوان از رنج گرسنگی و بی آبی جان داد

نجواها به آسمان رفت صداها شنیده می‌شد، دوستانش بر سر و صورت می‌کوفتند، هر کس داغ دیده را به میان آورد و این مرگ درس‌ها به آنان داد

زورمندان خود را در میان مرگ جستند و بر قدرت خود درود گفتند، آنان که نان‌ها را می‌جستند راز زنده ماندن را در میان همین جستن‌ها تلاش به پیش بردند و مکاران دانستند که آنچه آنان را زنده نگاه داشته همین مکر و فریب و خدعه است،

ناتوانان برخی دانستند باید با بزرگان نزدیکی کنند تا از مرگ در امان باشند، برخی به دست‌های بخشنده چشم دوختند و خود را در اختیار آنان گذاشتند تا شاید برده‌ی نظر کرده‌ی او شوند و هر کس برای ادامه‌ی زیستن فکری کرد، اما عدالت باز هم در میانه بود،

برابری فریاد کنان آنان را فرا می‌خواند که یکی از دردمندان فریاد زنان گفت:

او به سرزمین و جهان پیش رو رفته است، او رفته تا از آنچه برابری حقین است بهره برد، در سرزمینی که او منزل کرده دیگر کسی را نیاز نخواهد بود، نیازمندی و ناتوانی بهره به مرگ نخواهد برد، آنکه قدرت بزرگی از عدالت را پذیرفته از آن بهره‌مند خواهد شد

او سوگ نمی‌کرد از رفتن او همه را به آینده‌ای در عدالت نوید می‌داد و این‌گونه هر بار بر گفته‎های پیشینش بلندتر می‌خواند و از ناتوانان که حال دردمندتر از پیش بودند تعداد بیشتری را به خود فرا می‌خواند، اما دیگران زورمندان نیز در این قافله به آخر نماندند، آنان نیز به فکر افتادند و برای جماعت هر کدام سخنی گفت

کسی بر آنان از زیستن خواند، بر آنان گفت که برای زنده بودن باید که تلاش کنید، آنان را ترغیب کرد تا به سوی صحرا گسیل شوند و همه جا را بکاوند، زیرا که باز هم نعماتی از زندگی در آن است، به آنان گوشزد کردند که در پناه ما از آنچه زندگی است بهره‌ای خواهید برد و این‌گونه بود که تعداد بیشماری از ناتوانان به میان صحرا گسیل شدند و برای جستن لقمه نانی به پیش رفتند

دیگران نیز بر آنان خواندند از آنکه مکار بود تا آنکه قدرت بسیار داشت، آن‌کس که خود به تعقیب نان رفته بود همه برایشان خواندند تا سر آخرش هر که از ناتوانان بود به سوی صحرا رفت و پس از چندی نان‌ها و آذوقه بسیار جست

حال مدت مدیدی است که آنان در میان صحرا همواره غذاها را جسته‌اند، آنان محافظانی دارند که با قدرت و مکر، با تزویر و ریا، با عقل سرشار و بازوان توانمند آنان را از شر دیگران در امان داشته‌اند و حال این ناتوانان‌اند که هر چه برای خوردن است را جسته‌اند

به ابتدا هر چه جسته‌اند را به محافظان خواهند داد تا از عدالت ملوکانه‌ی آنان برخوردار شوند و این‌گونه شد که بسیاری از آنان زنده ماندند، گاه به رفتن برخی جان دادند و برخی تلف شدند و با هر مرگ در میان آنان کسی که آنان را به راه در آینده‌ای از بی نیازی و عدالت در دوردست‌ها خوانده بود قدرتمندتر شد

این چرخه در میان آن سه طیف در گردش بود، دیگر کسی در جستجوی نان نبود، حال همه به شکار انسان آمده بودند، آنان رعایا می‌خواستند و هر کدام به فراخور آنچه نزدش بود آنان را از آن خود می‌کرد و سهم بیشتری می‌برد

هر بار هر علت باعث شد تا جمع کودکان رو به سوی دیگری برد، باری زورمندان ‌قدرت را به دست گرفتند که با خشم بیشتر جماعت را میراندند و یا فراتر از آن جماعت را از شر دیگر موجودات رهایی می‌دادند، هر چه آنان در قدرت پیشی گرفتند بیشتر سرسپردگان در برابرشان به خاک افتادند و این‌گونه شد که سهم بیشتر بردند و قدرت بیشتر کسب کردند، اما تنها توان آنان راهگشا نبود، گاه آنکه در عقل از دیگری پیشی گرفته بود برای دور ماندن از خطر و امنیت گروه حربه کرد، خدعه و ابزار ساخت و این‌گونه جماعت شیفته‌ی آنان شد

درست در همین زمان بود که فوج فوج کودکان از ناتوانان به میان صحرا رفتند و هر چه از آذوقه بود را به مکاران، دانیان اندیشمندان فدیه دادند، این اسامی بود که در دوران اوج قدرت از سوی بندگان بر آنان نهاده شد، همانگونه که پیشتری زورمندان را سلاطین خواندند و چرخه آنگاه که به مرگ جماعت دردمند چرخید بر پاشنه‌ی دیگر خود چرخید

باری صحرا طوفان کرد و از جماعت ناتوانان بسیاری را بلعید، همه را در خود فرو برد و آنگاه بود که آینده خوان بزرگ صحرا آنان را نوید به روزی بزرگ داد، آن روز که همه‌ی دیو رویان و زورمندان، مکاران که آنان را به صحرا فرستاده‌اند به دست انتقام سپرده خواهند شد، کسی داد مظلومان را خواهد گرفت و این‌گونه بود که او را جماعت بسیار فرا گرفتند

جالب آنجا بود که تنها گروه همیشگی از دل کودکان همان ناتوانان بودند زیرا که به مدد از تغییر رویه و بالا آمدن گروهی گاه و بیگاه می‌دیدند که زوگویی مبدل به مکاره شده است، یا مکاره را آینده‌نگر دیده‌اند، حتی از ناتوانان نیز برخی رنگ تغییر دادند و از گروه‌ها دیگر شدند و هر بار به تعداد کودکان در گروه غالب افزوده شد اما با هر چه افزودن هماره تعداد ناتوانان از همه بیشتر بود،

از هم کمتر می‌خوردند و از همه بیشتر تلاش می‌کردند، آنان تلاش می‌کردند تا گروه غالب بیشتر بخورد و توانمندتر شود، گروه توانمند که دیگر نیاز به گشتن نداشت، تفکرش را به دل جستن نان و زنده ماندن ندوخته بود بیشتر فکر می‌کرد

از صبح تا شام به هر جای که بود فکر می‌کرد و هربار طریقت تازه‌ای می‌جست تا باز سهم تازه‌ای را از آن خود کند، راه‌های تازه باعث توان بیشتر می‌شد، سیلی باور داشتند که آنان در میان این تخیلات آینده را نیز تخمین زده‌اند و گروه خود را برای تغییر به گروه غالب پیش رو آماده کرده‌اند اما ناتوانان را هیچ مجال فکر کردن نبود

آنان باید که می‌جستند باید به میان صحرا می‌رفتند اگر تکه نانی پیدا نمی‌شد، چه در میان بود؟

مرگ، اگر نان را می‌جستند لقمه‌ای از آن آنان بود،

برخی با جستن نان از دل صحرا گریختند و به امید جستن نان برای خویش از گروه دور شدند، اما با رفتن آنان بود که آینده نگران داد سخن دادند، به جماعت گفتند از شری که دامان همه را خواهد گرفت، آنان حتی اگر گروه غالب نبودند هم برای دیگران خواندند و به آنان گفتند آنکه از دل این گروه جدا شده باشد و برای خویشتن راه بجوید نان را بیابد و بخورد و آن را در اختیار گروه گروه نگذارد و از جمع دور شود، عقوبت بدی خواهد دید

آینده نگران گفتند و مکاران بر آن افزودند، گفتند بی‌شک آنکه نان را بدون در اختیار دادن به دیگران و اربابان در تنهایی بخورد و به سهم خود قانع نباشد دچار نفرین خواهد شد، نفرینی که قدرت بزرگ او را به آن مبتلا خواهد کرد و در آخر پیکان زورمندان برخی را دریدند، برخی از آنان که دزدی کردند، برخی که فرار کردند و باز قصه‌ها ادامه کرد و هر کس از آینده‌ای از آنان گفت، آینده در جهان دورتر با تعقیب عقوبت کنندگان، آینده‌ای در این جهان به قدرت زورمندان، آینده‌ای به مدد از تخیل مکاران،

دیده‌اند کسی را که با نان در دهان فرار کرده خشک شده است، او مبدل به سنگ شده، او را درندگان دریده‌اند، او حال دیوانه شده است و فریاد بخشش سر می‌دهد

دنیا پیچیده شده بود، دیگر تنها نان و آب میدان‌دار نبود، حال جهان آنان به مرگ و زندگی در میانه نبود، آخر آنان از قدرت تعقل خود استفاده کردند، آنان تخیل را بر آن افزودند و بر آنچه خواستند رسیدند، افسار قدرت دهان را به دست گرفتند که خود به افسار نیاز در آمده بودند در این میان غریزه هم فریادها می‌زد، همه چیز به دوردست‌ رسیده بود،

 نجات، آزادی برابری رسیدن به دورتر از این سرزمین‌ها زندگی آینده همه و همه به دست فراموشی سپرده شده بود و نظمی جهان آنان را فرا گرفته که از اتحاد میان زورمندان، مکاران و آینده‌نگران بود

آیا قربانی این معادلات را ناتوانان ساختند و یا ناتوانان خود این گروه‌ها را پدید آوردند کسی ندانست اما یکی را از دیرباز همه از خاطر بردند، همان کسی که در میان آن صحرا آنگاه که همه گرسنه و نالان بودند، آنگاه که اولین تکه از نان را جستند، به میان آمد و گفت:

این نان همه را زندگی خواهد بخشید، تنها باید به عدالت او را میان خود تقسیم کنید، هر تن یک تکه از نانی که به همه خواهد رسید

با او چه کردند؟

او را بدل به یکی از زورمندان، مکاران آینده‌نگران و یا ناتوانان کردند، شاید او را زورمندی خفه کرد، شاید مکاری هوش او را تحسین کرد و به دعوت او را به گروه خویش خواند و شاید آینده‌نگری او را بدعت گذار عدل در جهان خواند، عدلی که در توان ما نبود این‌گونه او را به آتش کشیدند، حال زمان بسیاری گذشته است و این نظم را همه می‌پرستند این در روزگاری است که نه تنها آنکه این را گفت، بلکه آن حرف را نیز قربانی کرده‌اند، آخر همه معتاد به این نظم شده‌اند و هر که این قانون بازی را نپذیرد معدوم خواهد شد،

حال باز در میان خانه‌ای که از آن زورمندی است، نانی که برای مکاری است، همسری که از آن آینده‌نگری است همه را بدنام کرده‌اند تا خود همه چیز را صاحب شوند و ناتوانان هر روز در آرزوی رسیدن به گروهی والا دیگر ناتوانان را می‌درند و حربه‌ها خوانده می‌شود و بیلی به دست همه است، هر که با هر چه توان در اختیار دارد بر گور برابری خاک می‌ریزد که او این نظم را دگرگون خواهد کرد،

کودکان حتی نان به دست آمده را نیز به خاک در دل برابری می‌سپارند تا این نظم که آنان با زیستن اشتباهش به خود گرفته‌اند را برهم نزند،

حال که ما از دورتری آنان را می‌بینیم، می‌دانیم که آنان زندگی را از یاد برده‌اند تنها نظم را گرامی داشته‌اند، نظمی که خود آفریننده‌ی آن‌اند و در میان همین چند خط پایانی بسیاری به دل با نوازش نظمی که آفریده در دل آن‌ها است مرا در وهم و خود را حقیقت جهان خواهند پنداشت که نان بیشتری را طالب‌اند.

7 1

پخش صوتی

پخش تصویری

پخش از اسپاتیفای

پخش از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

blank

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.