مهر

راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن اثر صوتی مهر، داستان کوتاهی از نیما شهسواری
به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم این فایل صوتی در شبکه‌های اجتماعی:

مشخصات اثر

عنوان : مهر

کتاب : سبوعیت

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 17:34

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن اثر

برگی آرام از روی درختی به زمین می‌افتاد که ریشه در خاک داشت، او آمده بود تا نفس ارزانی دهد و حال بی آنکه به دیگری آزاری برساند با ریشه در خاک آب از باران و نوازش خورشید جان می‌گرفت و به سخاوت جان ارزانی می‌داد

درخت افرا و زیبا آرام بود، گاه به سایه‌اش جان بخشید و گاه تنه‌اش را لانه‌ی دیگران کرد، از وجودش جان گرفتند و هر چه زشتی به اسمان و زمین بود را به خود بلعید آخر او مادر همگان بود

او را مادر میخواندند همه‌ی جانداران او را به مادری‌اش می‌شناختند و این‌گونه او را مادر همگان خطاب کردند و درخت چون مادری مهربان بی آنکه در پی طلبی بر آمده باشد هر بار هر زشتی را از فرزندش ربود و نیکی به او فدیه داد

هر چه هوای ناپسند بود را به کام خویش خورد تا آنچه نفس و زندگی است را به دیگران فدیه دهد

گاه درخت والا پدر شد، نان‌آور شد و به دیگر جانان بخشید، او آمده بود تا زندگی ببخشاید، او آمده بود تا معنای زندگی را برای دیگران تفسیر کند و این‌گونه شد که گاه پدرانه سیبی به دیگران فدیه کرد

آنجا که در زیر سایه‌اش فرزندان نشستند او آنان را آرام و مادرانه به آغوش کشید و آنجا که دانست آنان تشنه و گرسنه هستند از شیره‌ی وجودش به آنان بخشید، آنجا بود که آرام میوه‌ها را به روی آنان گشود تا سیراب شوند از آنچه پدر برایشان کاشته بود

او فرزندانش را به مهر آفرید، به عشق بارور کرد و این‌گونه آنان را به ثمر نشاند لیکن آنان از او نبودند، آنان را دنیایی از دیگران فرا گرفته بود، دنیایی از آنچه خود ساخته و آنان را با ارزش شمرده بودند، آنان به تخیل هر چه از واقعیات بود را به درون خوردند و به جایش حقیقت را آفریدند، حقیقتی هزار رنگ که هر بار به رنگی که آفریدگارش آفریده بود در آمد

آنان آنچه واقع بود را ندیدند و هر بار به ارزشی خود ساخته از خویشتن و دنیای خویش دور شدند

به جایی رسیدند که دیگر نمیدانستند از فرزندان خلف آن پدر و مادر هستند، نمیدانستند که خانواده‌ی آنان بی‌شک همان طبیعت بردبار است، بردباری او را به نادانی تفسیر کردند که در ارزش‌های خودساخته‌ی خود همه چیز را به ریا آفریده بودند،

آفرینندگان هیچی و نیستی آمده بودند تا باز در این پوچی سرشار بیافرینند آنچه به واقع هیچ و در حقیقت همه ساخته‌ی افکار آنان بود

درخت‌ها به جمع بیشمارشان هزاری را اندوختند، هزاری را جان بخشیدند و این‌گونه بود که زندگی آغاز شد، آنان در کنار هم مکانی را برای زیستن آفریده بودند،

 صدای پرندگان

آشیانه‌ها در میان موهای افشان درختان، لانه‌ها مکان زیستن بود

کودکان چشم می‌گشودند، صدای جیک جیک آرامشان در فضای می‌درخشید و نای زیستن سر می‌داد

خاطرت هست آنجا چگونه زیبا بود؟

خاطرت هست آن برکه‌ی روان میانش تا چه اندازه خروشان بود؟

وای که چه دنیایی بود، همه جای زندگی را استشمام می‌کردی، به تنفسی هر چه زیستن بود را می‌بلعیدی و در آن زندگی می‌کردی، همه طعم بودن می‌دادند همه برای زندگی و به راه آنچه زیستن بود مغتنم بودند،

وای که چه دنیایی بود، خاطرت هست در میان درختان چه کسانی که زندگی می‌کردند، خاطرت هست او هر بار درس زیستن می‌داد، وای یاد آن بادها به سلامت باد

چه رقصی در موهای پریشان درختان می‌انداخت

چه قدر مغرورانه یکدیگر را به آغوش می‌کشیدند، یادت هست چگونه درختان عشق‌بازی می‌کردند

آفتاب می‌درخشید و من چشمان خمار مادرم را می‌دیدم، او آمده بود تا به بوسه‌های شیرین همسرش پاسخ گوید، پدرم مغرور در باد موها را افشان می‌کرد و این‌گونه بود که ما را زایش کردند

آنان که برای جنگ به آغوش هم نرفتند،

آنان که چون دیگران به برتری طلبی یکدیگر را به حقارت مفروختند

آنان از بزرگی هم بزرگ شدند،

خاطرم هست که چگونه پربار سر به زیر انداخت پدر و کودکان را فرا خواند، به همه از شهد جانش بخشید تا آنان را پربار و بزرگ خواند، او همه را بزرگ می‌انگاشت، همه را یکتا و بی همانند می‌آفرید او همه را دوست داشت

برایش بی معنا بود چه کسی در برابرش ایستاده است، به همه از مهرش می‌بخشید تا همه در مهر بارور شوند

چه شد با ما؟

چه کردند با دنیایمان که این‌گونه در مرگ فرو رفتیم

هیچ باورم نیست که اینجا همان دیار زیستن ما باشد

نفسم بالا نمی‌آید

هر بار سرفه گریبانم را می‌درد

تو می‌توانی نفس بکشی؟

آه که این دودهای سیاه همه‌ی دنیایمان را فرا گرفته است، به جای باد و نسیم و چرخش موهای پریشان مادرم حال صدای نعره‌ی این خون‌خواران دنیایم را پر کرده است

دیگر پرندگان نمی‌خوانند

دیگر آشیانه‌ای نمانده تا خراب کنند

چه شد با دنیای ما که این‌گونه در قهقرا فرو رفتیم

چه کردند با جنگل مغرور که این‌گونه تنها و یتیم ماندیم

چندی است که آن غرور را به این چاپلوسی‌ها فروخته‌اند، یاغی‌گری را به اطاعت واگذاشته‌اند و زیستن را به مرگ ترجیح داده‌اند

همه‌اش از آن روز شوم آغاز شد، از آن روز که مادر، فرزند دیوانه‌ات را به جان راه دادی

چرا هیچ‌گاه هیچ با آنان نگفته‌ای

شاید تو نیز خویشتن را به لالی زده‌ای

نمی‌خواهی چیزی بگویی، اگر آن‌ها را به محضرت نمی‌پذیرفتی امروز این‌گونه به سنگ قبرت در نمی‌آمدم

هر روز خودم را به این قبرستان نمی‌رساندم

وای یاد آن برکه سرکش دیوانه‌ام کرده است، می‌خواهم دوباره خود را به میان آن آب روان رها کنم تا او همه چیز را از تنم بشوراند

می‌خواهم دوباره سر به بالین تو بگذارم که برایم لالا کنی

دوباره پرندگان برایم بخوانند، به من بگویند که دنیای زیبای ما تمام ناشدنی است، تو نامیرایی و با من خواهی ماند

مادر تو را دفن کردند؟

آتشت زدند؟

دفترت کردند؟

زغال شده‌ای؟

مادر با تو چه کردند؟

پدر تو را چگونه سلاخی کرده‌اند؟

صدای دیوانه کننده‌ی این اره‌ها جانم را به تنگ می‌آورد

اما باز هم خود را به این قبرستان رسانده‌ام، باز هم هر روز به این قبرستان می‌آیم

میدانی اینان هر روز در حال پیش بردن حماقت‌های خود برآمده‌اند؟

میدانید با دنیای شما که هیچ، با دنیای خود چه کرده‌اند؟

ای کاش مادر ای کاش پدر باری با اینان می‌تاختید باری بر اینان می‌گفتید و اینان را به خود فرا می‌خواندید

ای زاده‌ی مغرور من، می‌دانم که به تعلیم تو جبر بی معنا است، می‌دانم که هر چه آزادی است را شمایان به من آموخته‌اید، لیک اینان دیوانه‌تر از هر چه فکر کنی کرده‌اند

خانه‌ی سبز ما را به قبرستانی سیاه بدل کرده‌اند

صدای رعشه‌ آور تیغ‌ها را می‌شنوید؟

دوباره در حال سلاخی آمده تا جان را بدرند، آمده تا زندگی را به کام مرگ بفرستند

پدر میدانی شمایان را که کشتند برای قتل‌عام دیگران را نیز سلاخی کرده‌اند، حال دیگر چیزی از آن خانواده باقی نمانده است، همه را به کام مرگ فرستاده و جنازه‌ها را بر روی هم گذاشته‌اند

هر روز به این قبرستان می‌آیم و هر بار جنازه‌ها را به چشم می‌بینم، هر روز لاشه‌های زندگی را به دوش می‌کشند، صدای رعشه آور را به آسمان بلند و تنه‎‌ها را به زمین می‌اندازند و اسمان سیاه‌تر شده است

پدر می‌بینم که چگونه هر بار سرفه می‌کنند، هر بار که تیغ را به اسمان می‌برند، دود سیاهی زمین و زمان را پر می‌کند و دیگر مادر نیست که زشتی آنان را به درون حنجره‌ی خود ببلعد

دیگر تو نیستی که زشتی را پاک کنی، دیگر تنها زشتی باقی مانده است

ای وای خانواده‌ام را سوزانده‌اند، بر روی جنازه‌هایتان به مانند فرزندانم مهر می‌زنند، همه را لکه دار کرده‌اند، اینان لکه‌ی ننگ جانان جهان شده‌اند ئ هر بار این لکه را به تنی آلوده کرده‌اند

تن رنجورتان در گوشه‌ی این قبرستان به روی هم تلنبار شده است و هر بار برای تکه تکه کردن شما از هم پیشی می‌گیرند

پدر میدانی چه دیوانه‌ام کرده است؟

اینان بر روی جان شما مینگارند که با ما مهربان باشید

آیا اینان مجنون‌اند و یا ظالم؟

آیا می‌توان این دیوانگان را به مهر فرا خواند؟

آیا می‌توان این جلادان را به آزادی رها راند

نمی‌دانم اینان چه هستند و لیک میدانم چه باید کرد، خواهم کرد، دیده‌ای که کرده‌ام برای بودنتان برای زندگی بخشیدنتان باید کرد و دیده‌ای که می‌کنم

مادر دلم هوای مادربزرگ پیرمان را کرده است، خاطرت هست او را درخت زندگی می‌نامیدند

او پیر این جنگل بود، جنگل که به قبرستان بدل شد او را نیز در همین قبرستان سلاخی کردند

ای وای مادر نمی‌دانی چگونه صدای رعشه آور تیغ را به اسمان بردند و چگونه تن رنجور او را بریدند و به زمین ریختند

بسیاری اشک ریختیم، آمدیم به نزد مادربزرگ ساعت‌ها اشک ریختیم، او مرده بود، آیا زندگی هم با او مرد؟

مادر بزرگ پیش از مرگ هر بار به من خواند که باید زندگی را بار دیگری آفرید، او آرزو به زندگی داشت، او همه را به زندگی فرا خواند و بی‌شک به مرگش زندگی را دوباره آفرید

این قبرستان دیگر هیچ از زندگی در خود ندارد و همه جا را مرگ فرا گرفته است، گرده‌ی مرگ را بر در و دیوار پاشانده‌اند، نه برکه‌ای درمیان است، نه جانی که پرواز کند، در اسمان همه را به تیغ بسته‌اند، تنان بر زمین را زخم‌دار کرده‌اند و با خیالشان به مرگ دیگران زندگی خواهند کرد

اما تو می‌دانی که زندگی بخشیدن زندگی خواهد آفرید، ای کاش آنچه هماره به من آموختی را یک به یک بر اینان می‌خواندی

ای کاش پدر تو با صدایی رسا فریاد می‌زدی، آنگاه که تیغ به تنت می‌کشیدند از زندگی برای اینان می‌گفتی اما باز هم سکوت تنها راه تو بود

پدر من مثال تو نیستم، من همچون مادر نخواهم بود من فریاد خواهم زد، من اینان را به بیداری خواهم کشاند، آنکه خود را به خواب زده است را نیز بیدار خواهم کرد، بی‌شک بدان که به فریاد من همه بیدار خواهند شد

باز مرا به آرام ماندن دعوت کرده‌ای،

 من آرام نخواهم بود،

آری آنچه از زندگی آموخته‌ام را به دیگران خواهم آموخت تا به جای بدل زندگی به مرگ، مرگ را به زندگی بدل کنیم

 

دوباره او آمده است، دوباره این دیوانه خود را به کارخانه‌ی ما رسانده است

کارگر برو و این مجنون را از کارخانه‌ی چوب بری ما بیرون کن فکر کنم بیماری‌اش مسری باشد

7 1

پخش صوتی

پخش تصویری

پخش از اسپاتیفای

پخش از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

راهنمای تکمیل پروفایل

📖

زندگی‌نامه

معرفی کوتاه از خودتان که برای همه کاربران قابل مشاهده است

🌍

اطلاعات شخصی

کشور: فقط مدیران می‌بینند • تاریخ تولد: به صورت سن نمایش داده می‌شود

💭

باورهای فکری

انتخاب‌های شما درباره‌ی هستی، اخلاق و جامعه - همیشه قابل تغییر

📱

راه‌های ارتباط

لینک شبکه‌های اجتماعی و وبسایت شما در پروفایل عمومی نمایش داده می‌شوند

⚙️

مدیریت حساب

ویرایش نام، ایمیل، رمز عبور - امکان فعالیت ناشناس

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

ثبت آثار

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.