Logo true - Copy

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

جهان آرمانی

وب‌سایت رسمی نیما شهسواری

داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار

راهی برای دریافت، تماشا و شنیدن داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار اثری از نیما شهسواری

به اشتراک‌گذاری لینک دانلود مستقیم داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار در شبکه‌های اجتماعی

مشخصات داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار

عنوان : سنگ‌زار

کتاب : رسوخ

نویسنده : نیما شهسواری

زمان : 22:05

موسیقی :

نامشخص

با صدای : نیما شهسواری

متن داستان کوتاه سنگ‌زار

مردی بود که زنی زیبا داشت، آن‌قدر زیبا که وقتی از خانه بیرون می‌رفت، هزاری چشم در تعقیبش بود، رفتن و بودن و ماندنش را نظاره می‌کرد

مرد به سختی او را تصاحب کرده بود و خودش را صاحب و مالک بر او می‌دانست و نگاه دیگران را بر او حرام می‌خواند، معلوم نمی‌شد تا چه حد آن زن را دوست دارد، بروز نمی‌داد اما نگاه کوچکی به زن را از حدقه درمی‌آورد

و زنی که او را دوست داشت تا این حد داشتن مردی در کنارش که به او توجه کند و در کنارش باشد و دوستش بدارد برایش لذت‌بخش بود، مخصوصاً در آن اوایل راه که این کارهای مرد برایش به عشق تعبیر می‌شد و بیشتر از هر چیزی در این دنیا مردانه بودن او را دوست داشت و این طور همیشه پشتوانه‌ بودنش را، سنگر و پشتبان بودن مرد را می‌پرستید و لحظه‌ای دوری از او برایش دیوانه‌کننده بود

اما هر روز که پیش می‌رفت، مراقبت‌ها و سایه افکندن‌ها و مالک بودن‌ها زن را کلافه می‌کرد و به وجودش فشار می‌آورد و تاب و تحملش را بر او سخت می‌کرد، دوست داشتن مرد را دوست داشت لیک می‌خواست از دیگر جهات هم خوب باشد

جمله‌ای بگوید، شعری بخواند، بوسه‌ای بزند و کمتر او را در این زندان محبوس کند، اما برای مرد دنیا نگهداری از زن بود و او نگهبان ناموس زیبای خویش و راندن آن همه نگاه‌های هرزه و فکرهای هرزگان دیوانه‌اش می‌کرد

نمی‌دانست چه باید بکند، زن به هر جا می‌رفت او در تعقیبش بود، یا او را همیشه در کنار خود داشت و یا اگر تنها بیرون می‌رفت مثل سایه در تعقیبش بود، وای از آن روزی که کسی چیزی می‌گفت، یا نگاهی می‌کرد و مردی که پرخاش می‌کرد، جامه می‌درید و چشم از کاسه در می‌آورد و هر روز و هر روز این میله‌های زندان را به روی زن تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کرد

زن در این قفس به حصر آمده بود، از این همه شک‌های مرد کلافه شده بود و وجودش همیشه پر از ترس بود، همیشه مثل سایه مرد را می‌دید و می‌دانست به هر کرده و نکرده‌اش واقف است

می‌دانست در این زندان نامرئی به تنگ آمده و توان هیچ حرفی را نداشت، اما با این وجود دوست داشت که مخفی کند، دوست داشت که همه چیز را نگوید و با این کار حس آزادی بیشتری را تجربه می‌کرد و این بازیِ دوطرفه آن دو شده بود،

زن نمی‌گفت و مرد مدام در حال جستن بود، تعقیب می‌کرد و به پیش می‌رفت، حتی اگر خودش هم نبود دیگرانی را می‌گماشت تا پرنده از قفس پر نزند

این زندگی پر از شک در دل مرد هر روز شعله‌ورتر می‌شد، زبانه می‌کشید و می‌سوزاند، تمام عشق و دوست داشتن را، تمام آسایش و آرامششان را می‌سوزاند و در پیش بود،

از چندی قبل زن به خواهرش قول داده بود که برای تمیزکاری خانه‌اش روزی به کمک او برود و هربار نمی‌توانست این کار را بکند، هربار به شوهر می‌گفت، عذر و بهانه‌ای پیش می‌آمد و اتفاق به عقب می‌افتاد و آن شک و آن حصار نامرئی و مرئیِ مرد باعث شده بود که زن دیگر حقیقت را نگوید و هر چیز را از دیده‌ی او مخفی نگاه دارد

سرآخر بیرون رفت تا به خانه‌ی خواهر برسد، اما به شوهرش واقعیت نگفت و به هزار عذر و بهانه این طریقت را پیش گرفت و به پیش رفت، به خانه خواهر کسی نبود، اهل خانه بیرون رفتند و او بی‌هیچ خبری یک‌باره رفت تا این مسئولیت از شانه بردارد و قال این مقاله را تمام کند

به خانه‌ی خواهر رفت و مشغول تمیز کردن شد، این بار شماری به کمینش نشسته بودند، مرد که خود نبود و جانشین‌هایش را به تعقیب زن گماشته بود، آن‌ها رفتند و او را به نظاره نشستند، جز آن‌ها دیگری هم بود که به طول زمانی دراز داشتن زن را به دل وعده کرده بود

او که سالیان دراز در انتظار زن نشسته بود تا روزی او را به چنگ آورد و مالک به جانش شود، تعقیب می‌کرد، راه رفتنش را نظاره می‌کرد و در دلش غوغایی به پا می‌شد و هر روز این وصال را به خویشتن مژده می‌داد،

شوهر زن چند بار او را دیده بود و جامه‌اش را هم دریده بود،

حال خانه‌ای دید و زنی که هیچ در آن نیست و روز وصالش در همان چهاردیواریِ خالی و میان همان دخمه بود، پس به پیش رفت تا کار را یکسره کند و به مژده‌های همیشگی‌اش جامه‌ی عمل بپوشاند

به خانه بود و در برابر زن، چندی طول نکشید که به او نزدیک شد، در چشم بر هم زدنی، زن را مدهوش و بی‌جان کرد و زمین انداخت و هیچ از او باقی نگذاشت نه یارای تکان خوردن داشت نه فریاد زدن و دفاع کردن، بی‌هوش افتاده بود و هیچ از این دنیای نمی‌فهمید و مردی که حریص به طول سالیان این منزل را انتظار کشیده و این جان را مزه کرده و زیر دندان چشیده است

بدنش را بو می‌کشید و از شام تا صبح میان خواب و بیداری به وصالش می‌رسید و حال جان بی‌جان در برابرش بود، می‌درید و پاره می‌کرد، بر او چنگ می‌انداخت و سلاخی می‌کرد، وصالش در پیش بود، شب زفاف با مرده‌ای بی‌جان

 جانش را تکه تکه کرد، خون می‌خواست، زن تکانی نمی‌خورد و آرام مرده بود، به دنیا نبود و جان بی‌جان او را می‌درید و پیش می‌رفت، خودش چنگ می‌زد و می‌انداخت، زن مرده بود، بی‌حرکت مانده بود، لیک او به زن تکان می‌داد و عیش را به نوش خویشتن می‌خواند و به ذهن زن تکان می‌خورد و بر لذتش می‌افزود و لذت می‌خورد

جسم دریده را باقی گذاشت تا باقیِ لاشه خوران هم بخورند و لذت برند، از آنجا دور شد و نگهبانان و تعقیب کنندگان دیدند آمدن و رفتن او را و حال زمان بازگویی ماجرا بود، باید به شوهر خبر می‌دادند که چگونه زنش به خانه‌ای آمده متروک که کسی در آنجا نبود و صدایی نمی‌آمد و کمی بعدتر غریبه‌ای رفت و ساعتی دیگر سرمست بیرون آمد

قدرت گفتن این قصه را نداشتند و ساعت‌‌ها با هم کلنجار رفتند تا یکی راضی شد ماوقع را برای ارباب تعریف کند و مردی که می‌شنید و به او می‌گفتند

او خاموش مانده بود، پاسخ تمام شک‌هایش را به یقین شنید و خیانت گرفت

آرام نشست و در خود آب شد، خاکستر شد، سوخته بود، فریاد می‌زد که شک‌هایش یقین بودند، خیانت را دیده بود و پاسخ تمام اعتماد سالیانه‌اش را چشیده بود، اعتمادی که خودش نمی‌دانست چگونه شکل گرفته و حال خودش را احمق فرض می‌کرد و مظلوم‌ترین انسان‌ها

حال خودش را می‌دید که چگونه دست و پا بسته به شراره‌های آتشین زن شیطانی سوخته و هر چه داشته را به باد داده است، ناموس و غیرتش را می‌دید که می‌سوزند و جانش برون می‌آمد، فریاد می‌زد، واقع بود، راست بود و همه خیانت زنی بود که بدکاره بود و هرزه‌تن

و زنی که بیدار شد، مرده بود، زنده شد، دوباره از خاک سربرآورد و از اعماق خاک نگاهی به بالا کرد، تنش را دریده بودند، هیچ چیزی به خاطرش نمی‌آمد، نمی‌دانست چه شده ولی می‌دانست که چیزی شده و این چیز به عمق ندانسته‌هایش طول و عرض داشت

از جای برخاسته از خاک بیرون شده بود، یک‌بار مرده بود نه دوبار مرده بود، هرچند بار که مرده بود دوباره زنده شد، حال برزخ در انتظارش بود، دوزخ و آتش در یکسو و بهشت و آسایشش در سویی دیگر

اما حال در برزخ بود، قاتلش این جنازه را به خاک نهاده تا لاشه‌خوران هم از گوشتش بخورند و چرا از جای برخاست

چرا سر از خاک برون آورد؟

چه فرجامی در انتظارش بود؟

مردی که دیوانه‌وار به این سو و آن سو می‌رفت، خودش را سلاخی شده می‌دید، دست و پا بسته به قربانگاه برده بودنش، آب نداده غیرتش را ذبح کردند و حال از خونش به او خوراندند تا سرآخر بر یقین در خیانت قربانی‌اش کنند،

تصویر زن بدکاره مدام در برابرش رژه می‌رفت، به رویش می‌خندید، به غیرت لگدمال شده‌اش قهقهه می‌زد، یقین را شک و شک را یقین قلمداد می‌کرد که وقتی خیانت می‌کرد نیشخندی به او زده و اذن بریدن سر می‌داد و او خونش را به زمین می‌دید و حال باید برخیزد و کاری بکند

باید حق خویشتن را از این خیانت‌کار باز پس گیرد و باید یقینش را به عمل بدل سازد، راه را در پیش گرفت، ته‌مانده‌ی غیرت را به همت بست و در پیش رفت تا حقش از محکمه و دادگاه بستاند، از طریقتی و شریعتی که در برابرش است باز پس گیرد، داد می‌ستاندند، داد مظلومان از ظالمان خواهند گرفت و این قربانیِ خیانت باید که فریاد می‌زد، باید جنگ می‌کرد و خائنان را به اشد مجازات می‌رساند و در پیش محکمه یقینش را می‌خواند و خواند

قاضی می‌شنید، حرف‌ها و شک‌ها و ناموس از دست رفته را، غیرت لگدمال شده، همه را می‌شنید و به کلام قدسی رجوع می‌کرد، می‌خواند و کسب تکلیف می‌کرد، اما این همه گفتن‌ها چه سود، باید شاهدی این مدعا را ثابت کند، باید زن به محکمه بیاید و خویشتن حرف بزند که این شریعت، شریعت عدل است

این حدودی است نازل شده از حلول قدسی برای نظم دادن به جهان و باید در آن تمامیِ اوامر و دستورات راستین پیش رود، باید حقی از کسی زایل نشود

و زنی که به دادگاه بود، دستانش بسته، پاهایش بسته یا آزاد اما در گوشه‌ای نشسته بود، متهم بود و اتهام در برابرش، شک مرد یقین بود و حال باید این اتهام به جرم در برابر قاضی بدل می‌شد

از پرسیدن خاموش بود، هیچ نمی‌گفت، چه بگوید؟

یک‌بار کشتنش، یک‌بار ساکت بود و حال زنده شده، باز هم ساکت بود، او حرفی نزد اما نگهبانان گفتند دیده‌اند که چگونه به خلوتگاهی رفته و آن دو مرد عاقل و بالغ و دین‌دار همه چیز را دیده‌اند که چگونه غریبه‌‌ای به خلوتگاه رفت، چگونه پس از مدتی سرمست بیرون آمد و چگونه شک شوهر یقین بود و فریاد نمی‌زد، این هرزه تقاصش مرگ است

زن آرام نشسته بود، هیچ نمی‌فهمید شاید، اصلاً هم نمی‌شنید، باز هم مرده بود، شاید همان روز مرد و دیگر به دنیا بازنگشت، هنوز از خاک سر بر نیاورده و شاید به برزخ کسی حرف نمی‌زد و اجازه سخن گفتن نداشت سکوت باید…

اما بانی هم رسید، او را هم آوردند، دریده بود، جان گرفته بود و کشته بود، نه یک‌بار که دو بار، اما به دورش مقربان می‌گفتند و می‌شنید، صحابی و حواری به گوشش خوانده بود که چگونه متجاوزین به دار آویخته شدند و چگونه جوخه و طنابی در برابر او است

شاید از این مهلکه جان سالم به در ببری و شاید و شاید

بی‌پروا به سخن آمد، گفت از روابط پنهانشان، از تمام شک‌های یقین بوده‌ی آن همسر، از آن همه دلبری‌های آن زن، از شیطان بودن زنان و آن سیب و آن میوه‌ی ممنوعه، از نخستین گناه آدمی که باز هم از زنان بود

از خام کردنش، از آن خانه، از آن هم‌خوابگی و از فریب

زن می‌شنید و خاموش بود، او را کشته بودند، شوهرش مرد بود، بانی مرد بود، نگهبانان مرد بودند، قاضی مرد بود و خدا هم مرد بود یا مرده بود، همه مرده بودند و او زن بود، فقط می‌شنید، مرده که حرف نمی‌زند، آن هم مرده‌ای که دو بار بیشتر او را کشته‌اند

مرده می‌میرد و خاموش می‌ماند و حال به جهان برزخ بیدار شده، حق دفاع نخواهد داشت، تنها مسکوت می‌ماند تا بزرگ‌مرتبه حکم کند و او گردن کج کند و در ادامه تن در عذاب دهد، بسوزد و زنده شود و تنها امیدش به بزرگواریِ آن‌ها است تا شاید او را ببخشند

به برزخ، نه کسی حرف نمی‌زد و زن هم خاموش ماند، سرآخر حکم به دست گرفت، قاضی خوانده بود و خدا پیش‌ترها رقصانده بود، جهنم در پیش روی او است اما بر زمین و در همین سنگلاخ‌ها و فرشتگان عذاب آدمیان‌اند

عذاب در پیش رو است، سنگسار باید علم شود، باید محیطی تدارک ببینند تا کیفر هرزگان دهند، باید خیانت‌کاران را بدرند و باز هم بدرند و باز هم بمیرانند و دوزخ زمین است برزخ زمین است و آسمان افسانه‌ای دور

او را به میدان چال کردند تا دست‌هایش زیر خاک بود، تکان هم نمی‌توانست که بخورد، تنها سرش و بخشی از اندامش بیرون بود و جماعتی که دوره‌اش کردند، فرشتگان عذاب‌اند آن‌ها

از فرشتگان بالاترند، بزرگ‌ترند، آن‌ها اشرف مخلوقات‌اند، آن‌ها بزرگ و خلیفه‌ی خدا بر زمین‌اند، باید دستور اجابت کنند، باید تقاص مجرمان، زناکاران و هرزگان دهند،

سنگ به دست گرفتند، نخستش عابد به پیش آمد، نجواهایی کرد، ذکر گفت، نام‌ها را خواند، نام خدا را هم چند بار گفت و زن آرام و بی‌صدا مرده بود، مرده بود از درون، روح و دل و فکرش مرده بود و به جسم جان داشت تا وعده‌ها عملی سازند، راستی به پا شود، مردی که شک را یقین پنداشت سنگ بر دست اولین ضربه را زد

سنگ پیش رفت و دهان زن را پاره کرد، آخر از آن کلامی بیرون نیامده بود، حرفی نزده بود، اما باز هم لایق به سنگ بود، باید که دریده می‌شد، باید دوخته می‌شد،

برخاستند فرشتگان و اشرف مخلوقات، سنگ به دست گرفتند تا خویشتن بکشند، وجدان بدرند، زندگی بسوزاند و درس وحشی‌گری و بردگی دهند

زن سوزانده شد و آتش گرفت، زن سوخت و آتش گرفت، سنگ‌ها یکی پس از دیگری پیش رفت و جان و تنش را برید، صورتش را شکافت، پیشانی‌اش را خرد کرد، جانش را حفر کرد و به تو رفت،

زن سرش بی‌حال به این سو و آن سو می‌رفت و آدمیان می‌زدند و آرام نمی‌ماندند، کودکان می‌دیدند، انسان‌ها دیدند که انسانیت مرد و سوخت و خوی وحشی‌گری را خوی خویش پنداشت، خون دید و تشنه به خون شد، از کشتن لذت برد، اسباب تفریحش مرگ شد، به آزار خو گرفت، آزار بخشی از قانونش شد، قانون مرگ بود، درد بود و رنج بود، در این دیوانگی‌ها حنجره فرود آورد، از آن شد درونش رفت و به تار و پودش نشست

زن چند بار مرده بود و باید که زنده شد و دوباره مرد و زنده باید که رنج بکشد، فرود سنگ‌ها را به جان می‌خرید، درد می‌کشید، چشمش ضربه خورد، سنگ خورد و دیگر ندید،

چند صباحی بود که فریاد می‌زد، تقاضا می‌کرد، التماس می‌کرد، ضجه می‌زد، مرا بسوزانید تا نبینم این دیوانگی‌ها را و این‌گونه شدنتان را هیچ‌گاه به خاطر نسپارم، چشم از حدقه بیرون زد، باز بود لیک دیگر ندید، اشک هم نریخت و فقط دیگر ندید و آرام شد، دیگر این دیوانگی‌ها را به نظاره ننشسته ولی وای و صدها مصیبت بر جان آن سنگ، آن سنگ چه کشید

چه‌ها دید، به دستان چه دیوانگانی پرت شد، جان را درید، خون نشاند و زخم ساخت، دید آدمیان چگونه دیوانه شده‌اند، دید چگونه خویشتن و دنیایشان را سوزاندند و به طول هزاران سال با این دیوانگی‌ها هر روز دیوانگی‌ها را بیشتر و بیشتر رواج دادند،

همه را دید، گذشته‌شان را دید، خیلی عمر داشت، سالیان بسیاری است که با آدمیان زیسته و از همه چیزشان مطلع است و می‌داند چه‌ها کرده، می‌کنند و خواهند کرد، می‌دانست از پس این وحشی‌گری چه وحشیانی به دنیا درمی‌آیند و به دست چه بانیان بوده و جان از چه بی‌جانانی ربودند و وای که همه را به چشم ریخت و سوخت و ساخت و دیوانه شد

حرف نزد، اشک ریخت، زار زد به درازای تمام سال‌های زندگی آدمیان، تمام دیوانگی‌ها، وحشی‌گری‌ها، بدبختی‌ها، به حال فلاکت‌بارشان اشک ریخت و زار زد

زار زد به حال تمام مظلومان، به حال تمام ظالمان به حال خدا هم گریه کرد و سنگ زار پیش رفت و خواست که نباشد لیکن بود و باید که بود

چون سنگ صفت ماند لیک ساکن نماند و برای رهایی خویش دنیا و ظالمان و مظلومان فریاد زد.

 

7 1

پخش داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار

پخش تصویری داستان کوتاه سنگ‌زار
پخش داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار از اسپاتیفای

پخش داستان کوتاه صوتی سنگ‌زار از یوتیوب

آثار صوتی نیما شهسواری، پادکست و کتاب صوتی در شبکه‌های اجتماعی

از طرق زیر می‌توانید فرای وب‌سایت جهان آرمانی در شبکه‌های اجتماعی به آثار صوتی نیما شهسواری اعم از کتاب صوتی، شعر صوتی و پادکست دسترسی داشته باشید

برخی از کتاب‌های نیما شهسواری

دانلود رایگان کتاب، آثار نیما شهسواری، برای دسترسی به کتاب بیشتر صفحه را دنبال کنید...

توضیحات پیرامون درج نظرات

پیش از ارسال نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی این توضیحات را مطالعه کنید.

برای درج نظرات خود در وب‌سایت رسمی جهان آرمانی باید قانون آزادی را در نظر داشته و از نشر اکاذیب، توهین تمسخر، تحقیر دیگران، افترا و دیگر مواردی از این دست جدا اجتناب کنید.

نظرات شما پیش از نشر در وب‌سایت جهان آرمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در صورت نداشتن مغایرت با قانون آزادی منتشر خواهد شد.

اطلاعات شما از قبیل آدرس ایمیل برای عموم نمایش داده نخواهد شد و درج این اطلاعات تنها بستری را فراهم می‌کند تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم.

برای درج نظرات خود دقت داشته باشید تا متون با حروف فارسی نگاشته شود زیرا در غیر این صورت از نشر آن‌ها معذوریم.

از تبلیغات و انتشار لینک، نام کاربری در شبکه‌های اجتماعی و دیگر عناوین خودداری کنید.

برای نظر خود عنوان مناسبی برگزینید تا دیگران بتوانند در این راستا شما را همراهی و نظرات خود را با توجه به موضوع مورد بحث شما بیان کنند.

توصیه ما به شما پیش از ارسال نظر خود مطالعه قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای مطالعه از لینک‌های زیر اقدام نمایید.

بخش نظرات

می‌توانید نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق فرم زبر با ما و دیگران در میان بگذارید.
0 0 آرا
امتیازدهی
اشتراک
اطلاع از
guest
نام خود را وارد کنید، این گزینه در متن پیام شما نمایش داده خواهد شد.
ایمیل خود را وارد کنید، این گزینه برای ارتباط ما با شما است و برای عموم نمایش داده نخواهد شد.
عناون مناسبی برای نظر خود انتخاب کنید تا دیگران در بحث شما شرکت کنند، این بخش در متن پیام شما درج خواهد شد.

0 دیدگاه
بازخورد داخلی
مشاهده همه نظرات
برخی از کتاب‌های صوتی نیما شهسواری
برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین، صفحه کتاب صوتی و یا منوی مربوطه را دنبال کنید...

بیشتر از آثار صوتی نیما شهسواری بدانید

آثار صوتی نیما شهسواری شامل

 

تمامی این آثار به صورت رایگان در اختیار شما است

همچنین شما نیز می‌توانید در این راه در کنار ما باشید و در صوتی کردن این آثار به ما کمک کنید، تا هر چه بیشتر این افکار نشر گردد و موجبات آگاهی و تغییر را فراهم سازد

آثار نیما شهسواری پیرامون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا و … است

تمامی این آثار در قالب‌های مختلفی از جمله شعر، داستان مقالات و … گردآوری شده و دسترسی به آن سهل و قابل وصول است،

برخی از این آثار به صورت صوتی منتشر و برخی دیگر در آینده منتشر خواهد شد

در پادکست “به نام جان“، سفری عمیق به دنیای اندیشه و آزادی آغاز می‌شود. در هر قسمت از این سفر، به بررسی موضوعاتی همچون آزادی، برابری، نقد قدرت و خدا، مشکلات اجتماعی و … می‌پردازم.

اینجا جایی است که صدای ما تلاش می‌کند تا به عمق مسائل پی ببرد و از طریق گفتگوهای مختلف، نگاهی تازه و الهام‌بخش به دنیای پیرامون ایجاد کند.

آیا به دنبال تجربه‌ای از گفتگوها و تفکراتی غنی از دیدگاه‌های متنوع هستید؟

آیا علاقه‌مند به درک بهتر موضوعات مهم امروزی از زوایای جدید هستید؟

پس گوش دادن به پادکست “به نام جان”، دعوت به یک سفر نوین در دنیای اندیشه و آزادی است.

به نام جان قصد دارد تا مباحث مهم جهان را به زبانی ساده، صریح و روشن با شما در میان بگذارد

بی‌شک بزرگترین همکاری شما با ما به اشتراک گذاشتن این آثار با دیگران است

اما فرای این اشتراک‌گذاری و اطلاع به دیگران پیرامون این تغییر شما می‌توانید در کنار ما باشید

راه‌های بسیاری برای همکاری با ما وجود دارد، شما می‌توانید در زمینه ترجمه‌ی آثار، طراحی گرافیکی، کتاب صوتی، طراحی وب‌سایت، اپلیکیشن و … در کنار ما باشید

فرای این عناوین اصلی برای همکاری شما می‌توانید با عضویت در وب‌سایت جهان آرمانی، مقالات نظرات باورها و … از خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، برای این کار شما می‌توانید از طریق ارسال پست در وب‌سایت جهان آرمانی و همچنین با عضویت در تالار گفتمان دیالوگ در کنار ما باشید و به همراهان این تغییر بپیوندید

تمامی آثار نیما شهسواری در وب‌سایت جهان آرمانی در اختیار شما است، 

نکته مهم آنکه همواره این آثار به صورت رایگان خواهد بود که برای بیدار کردن مردمان نگاشته شده است، از این رو شما همواره می‌توانید تمامی آثار نیما شهسواری اعم از کتاب، اشعار، پادکست و … را به صورت رایگان از وب‌سایت جهان آرمانی بدست آورید،

فرای وب‌سایت جهان آرمانی، این پادکست در بیشتر پلتفرم‌های پادکست‌گیر در اختیار شما است از جمله این برنامه‌ها

 

فرای برنامه‌های پادکست‌گیر شما می‌توانید این آثار را از طرق زیر نیز بدست آورید

 

برای دسترسی به پادکست به نام جان تنها کافی در برنامه‌ی پادکست‌گیر خود نام نیما شهسواری، به نام جان و یا جهان آرمانی را جستجو کنید

راه تغییر و دگرگونی این دنیا راه سختی است، 

در دنیای پر زرق و برق امروز ما را کسی نخواهد شنید که صدای دلربایان خوش نوا است، گاه فریاد گوش‌خراش زورمندان همه را مبهوت خواهد کرد، پس تنها راه برای این تغییر بزرگ با کمک شما امکان پذیر خواهد بود

اگر خواستید در تغییر زشتی‌های این دنیا همراه ما باشید با اطلاع‌زسانی به دیگران بزرگ‌ترین کمک را به ما خواهید کرد و این راه تغییر را آغازگر خواهید بود

ما در کنار هم توان تغییر همه چیز در این دنیا را خواهیم داشت بیایید با هم و درکنار هم برای تغییر دنیا تلاش کنیم

با تشکر

نیما شهسواری

sing 1

برخی از داستان‌های صوتی نیما شهسواری

برای دسترسی و دانلود رایگان تمامی عناوین صفحه مربوطه را دنبال کنید...

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این صفحه دارای لینک‌های بسیاری است تا شما بتوانید هر چه بهتر از امکانات صفحه استفاده کنید.

در پیش روی شما چند گزینه به چشم می‌خورد که فرای مشخصات اثر به شما امکان می‌دهد تا متن اثر را به صورت آنلاین مورد مطالعه قرار دهید و به دیگر بخش‌ها دسترسی داشته باشید،

شما می‌توانید به بخش صوتی مراجعه کرده و به فایل صوتی به صورت آنلاین گوش فرا دهید و فراتر از آن فایل مورد نظر خود را از لینک‌های مختلف دریافت کنید.

بخش تصویری مکانی است تا شما بتوانید فایل تصویری اثر را به صورت آنلاین مشاهده و در عین حال دریافت کنید.

فرای این بخش‌ها شما می‌توانید به اثر در ساندکلود و یوتیوب دسترسی داشته باشید و اثر مورد نظر خود را در این پلتفرم‌ها بشنوید و یا تماشا کنید.

بخش نظرات و گزارش خرابی لینک‌ها از دیگر عناوین این بخش است که می‌توانید نظرات خود را پیرامون اثر با ما و دیگران در میان بگذارید و در عین حال می‌توانید در بهبود هر چه بهتر وب‌سایت در کنار ما باشید.

شما می‌توانید آدرس لینک‌های معیوب وب‌سایت را به ما اطلاع دهید تا بتوانیم با برطرف کردن معایب در دسترسی آسان‌تر عمومی وب‌سایت تلاش کنیم.

در صورت بروز هر مشکل و یا داشتن پرسش‌های بیشتر می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید.

ارسال گزارش خرابی

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

عنوانی برای گزارش خود انتخاب کنید

تا ما با شناخت مشکل در برطرف‌ کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

در صورت تمایل می‌توانید آدرس ایمیل خود را درج کنید

تا برای اطلاعات بیشتر با شما تماس گرفته شود.

آدرس لینک مریوطه که دارای اشکال است را با فرمت صحیح برای ما ارسال کنید!

این امر ما را در تصحیح مشکل پیش آمده بسیار کمک خواهد کرد

فرمت صحیح لینک برای درج در فرم پیش رو به شرح زیر است:

https://idealistic-world.com/poetry

در متن پیام می‌توانید توضیحات بیشتری پیرامون اشکال در وب‌سایت به ما ارائه دهید.

با کمک شما می‌توانیم در راه بهبود نمایش هر چه صحیح‌تر سایت گام برداریم.

با تشکر ازهمراهی شما

وب‌سایت رسمی جهان آرمانی

راهنما

راهنمایی‌های لازم برای استفاده از لینک‌های موجود در صفحه...

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود مستقیم فایل‌ها از سرورهای وب‌سایت رسمی جهان آرمانی تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Google Drive تعبیه شده است، با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای One Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو برای دانلود با لینک کمکی از سرورهای Box Drive تعبیه شده است،  با کلیک بر روی این گزینه شما می‌توانید به راحتی کتاب مورد نظر خود را دانلود کنید.

این آیکون در صفحه‌ی پیش رو به شما اطالاعاتی پیرامون اثر خواهد داد، مشخصات اصلی اثر در  این صفحه تعبیه شده است و شما با کلیک بر این آیکون به بخش مورد نظر هدایت خواهید شد. 

شما با کلیک روی این گزینه به بخش مطالعه آنلاین اثر هدایت خواهید شد، متن اثر در این صفحه گنجانده شده است و با کلیک بر روی این آیکون شما می‌توانید به این متن دسترسی داشته باشید

در صورت مشاهده‌ی هر اشکال در وب‌سایت از قبیل ( خرابی لینک‎‌های دانلود، عدم نمایش کتب به صورت آنلاین و … ) با استفاده از این گزینه می‌توانید ایراد مربوطه را با ما مطرح کنید.

راهنما پروفایل

راهنمایی‌های لازم برای ویرایش پروفایل و حساب کاربری شما
زندگی‌نامه

در این بخش می‌توانید توضیح کوتاهی درباره‌ی خود مطرح کنید، در نظر داشته باشید که این بخش را همه‌ی بازدیدکنندگان خواهند دید، حتی میهمانان، در صورت دیدن لیست اعضا و در مقالات و نگاشته‌های شما

کشور و سن شما

کشور انتخابی محل سکونت شما تنها به مدیران نمایش داده خواهد شد و انتخاب آن اختیاری است

تاریخ تولد شما به صورت سن قابل رویت برای عموم است و انتخاب آن بستگی به میل شما دارد

باورهای من

گزینه‌های در پیش رو بخشی از باورهای شما را با عموم در میان می‌گذارد و این بخش قابل رویت عمومی است، در نظر داشته باشید که همیشه قادر به تغییر و حذف این انتخاب هستید با اشاره‌ی ضربدر این انتخاب حذف خواهد شد

راه‌های ارتباطی

در این بخش می‌توانید آدرس شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت خود را با مخاطبان خود در میان بگذارید برخی از این آدرس‌ها با لوگو پلتفرم و برخی در پروفایل شما برای عموم به نمایش گذاشته خواهد شد

حساب کاربری

در این بخش می‌توانید نام و نام خانوادگی، آدرس ایمیل و همچنین رمز عبور خود را ویرایش کنید همچنین می‌توانید اطلاعات خود را از نمایش عمومی حذف کنید و به صورت ناشناس در وی‌سایت جهان آرمانی فعالیت داشته باشید

راهنما ثبت‌نام

راهنمایی‌های لازم برای ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی
نام کاربری

نام کاربری شما باید متشکل از حروف لاتین باشد، بدون فاصله، در عین حال این نام باید منحصر به فرد انتخاب شود

نام و نام خانوادگی

نام و نام خانوادگی شما باید متشکل از حروف فارسی باشد، بدون استفاده از اعداد 

در نظر داشته باشید که این نام در نگاشته‌های شما و در فهرست اعضا، برای کاربران قابل رویت است

ایمیل آدرس

آدرس ایمیل وارد شده از سوی شما برای مخاطبان قابل رویت است و یکی از راه‌های ارتباطی شما با آنان را خواهد ساخت، سعی کنید از ایمیلی کاری و در دسترس استفاده کنید

رمز عبور

رمز عبور انتخابی شما باید متشکل از حروف بزرگ، کوچک، اعداد و کارکترهای ویژه باشد، این کار برای امنیت شما در نظر گرفته شده است، در عین حال در آینده می‌توانید این رمز را تغییر دهید

قوانین

پیش از ثبت‌نام در وب‌سایت جهان آرمانی قوانین، شرایط و ضوابط ما را مطالعه کنید

با استفاده از منو روبرو می‌توانید به بخش‌های مختلف حساب خود دسترسی داشته باشید

  • دسترسی به پروفایل شخصی
  • ارسال پست
  • تنظیمات حساب
  • عضویت در خبرنامه
  • تماشای لیست اعضا
  • بازیابی رمز عبور
  • خروج از حساب

در دسترس نبودن لینک

در حال حاضر این لینک در دسترس نیست

بزودی این فایل‌ها بارگذاری و لینک‌ها در دسترس قرار خواهد گرفت

در حال حاضر از لینک مستقیم برای دریافت اثر استفاده کنید

تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری

می‌توانید با کلیک بر روی تصویر تازه‌ترین کتاب نیما شهسواری، این اثر را دریافت و مطالعه کنید

به جهان آرمانی، وب‌سایت رسمی نیما شهسواری خوش آمدید

blank

نیما شهسواری، نویسنده و شاعر، با آثاری در قالب  داستان، شعر، مقالات و آثار تحقیقی که مضامینی مانند آزادی، برابری، جان‌پنداری، نقد قدرت و خدا را بررسی می‌کنند

جهان آرمانی، بستری برای تعامل و دسترسی به تمامی آثار شهسواری به صورت رایگان است

ثبت آثار

blank

توضیحات

پر کردن بخش‌هایی که با علامت قرمز رنگ مشخص شده است الزامی است.

در هنگام درج بخش اطلاعات دقت لازم را به خرج دهید زیرا در صورت چاپ اثر شما داشتن این اطلاعات ضروری است

بخش ارتباط، راه‌هایی است که می‌توانید با درج آن مخاطبین خود را با آثار و شخصیت خود بیشتر آشنا کنید، فرای عناوینی که در این بخش برای شما در نظر گرفته شده است می‌توانید در بخش توضیحات شبکه‌ی اجتماعی دیگری که در آن عضو هستید را نیز معرفی کنید.     

شما می‌توانید آثار خود را با حداکثر حجم (20mb) و تعداد 10 فایل با فرمت‌هایی از قبیل (png, jpg,avi,pdf,mp4…) برای ما ارسال کنید،

در صورت تمایل شما به چاپ و قبولی اثر شما از سوی ما، نام انتخابی شامل عناوینی است که در مرحله‌ی ابتدایی فرم پر کرده‌اید، با انتخاب یکی از عناوین نام شما در هنگام نشر در کنار اثرتان درج خواهد شد.

پیش از انجام هر کاری پیشنهاد ما به شما مطالعه‌ی قوانین و شرایط وب‌سایت رسمی جهان آرمانی است برای این کار از لینک‌های زیر اقدام کنید.

تأیید ارسال گزارش

گزارش شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال گزارش دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال پیام

پیام شما با موفقیت ارسال شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال پیام دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.

تأیید ارسال فرم

فرم شما با موفقیت ثبت شد

ایمیلی از سوی وب‌سایت جهان آرمانی در راستای تأیید ارسال فرم دریافت خواهید کرد

در صورت نیاز به تماس و درج صحیح اطلاعات، با شما تماس گرفته خواهد شد.