خب دوستان مبحث مبحث فحش و دشنام هست.
این فحش و دشنامی که ما در همه جای دنیا باهاش روبه رو هستیم و در ایران ما هم بیشتر و بیشتر میداندار شده.
منظور از مطرح کردن این قسمت مشخص از برنامه ای به نام جان پیرامون خود مبحث فحش و دشنام و بد دهنی و این مسائل نیست.
بیشتر میخوایم در باب این دشنام های جنسی صحبت کنیم که حالا فارغ از چیزی که ما تحت عنوان توهین و اهانت و فحش و دشنام میشناسیم که در همه جای دنیا هم اتفاق می افته.
اما چرا این میدانداری در اختیار این دشنام های جنسی است و حالا چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
این دشنام های جنسی و دشنام جنسی که میگویم در همه جای دنیا تقریبا وجود دارد و بیشتر مردم دنیا از آن استفاده میکنند برای تحقیر طرف مقابل و به نوعی یک پیش درآمدی است برای حالا درگیری های فیزیکی.
اما در ایران قاعده از این هم بالاتر رفته.
حالا شما میبینید که این دشنام های جنسی مبدل به یک بخش عمده ای از فرهنگ اجتماعی مردم شده.
یعنی در روابط عامه مردم در خیابان و کوچه شما شاهد این دشنام های جنسی هستید که خیلی افسار گسیخته دارد به پیش میرود.
شاید اگر چندین سال پیش را با الان مثلا مقایسه کنید میبینید که در آن دوره خیلی کمتر از این فحش ها استفاده میشد.
حتی مردم در شوخی هاشان، در روابط بین شان، روابط دوستانه شان هم از همین الفاظ استفاده میکنند میکنند و فارغ از این میبینید که مثلا در سپهر سیاسی هم از همین دشنام ها استفاده میشود و دشنام های جنسی مبدل به شعارهای سیاسی میشود یا در مثلا عرصه هنر.
شما میبینید که مثلا در موسیقی در یک سبک خاصی از موسیقی هم به کرات از این دشنام های جنسی استفاده میکنند و این نقطه ای است که حالا ما را به تفکر وامیدارد که چرا این دشنام های جنسی مبدل به یک المان مستحکم در فرهنگ اجتماعی مردم ایران شده و حالا قرار است در این قسمت ما در باب تبعاتش صحبت کنیم.
در باب دلیل شکل گیری اش صحبت کنیم و اصولا ببینیم تا چه اندازه این دشنام های جنسی میتواند مخرب باشد و حالا باید چه کرد در برابر این دشنام های جنسی.
خب قاعدتا در صحنه جهانی هم تصویر تقریبا به همین شکل است.
یعنی ما همه جای دنیا با فحش و دشنام رو به رو هستیم.
یک نوع ابزاری است برای مقابله با فرد روبه رو برای تحقیر کردن و توهین کردن به او.
به نوعی یک پیش درآمدی برای قبل از درگیری فیزیکی.
اما چرا تا این حد رنگ و بوی جنسی به خودش می گیرد و در جهان هم رنگ و بوی جنسی به خودش گرفته؟
یعنی شما دشنام بقیه کشور ها را هم که نگاه بکنید می بینید که باز هم تتمه هایی از همین نگاه های جنسی آلوده را در خود دارد.
اما در فرهنگ ایرانی حالا دیگه خیلی پا رو فراتر گذاشته.
حالا می بینید که به نوعی غرق در این الفاظ جنسی هست و تمامی توهین ها رو منحصرا در همین دایره مباحث جنسی خلاصه می کنه و اصولا بزرگترین ابزار برای تحقیر طرف مقابل همین مباحث جنسی است و در جهان هم تقریبا به همین شکل.
اما گفتم موضوع غلظتی است که در ایران بیشتر لمس میشه.
یعنی کار دیگه فقط و فقط خلاصه به همون درگیری های ابتدایی انسانی در زندگی روزمره و روتین شون نیست.
حالا حتی میاد و مثلا وارد چرخه سیاسی میشه و حالا اگر قرار باشه مردمی شعار سیاسی بدن و حرکت سیاسی انجام بدن، حالا این حرکت سیاسی و شعار سیاسی خودشون رو هم گره میزنند با همین دشنام های جنسی.
خوب نقطه ی اصلی گره خوردن این دشنام ها و مسائل جنسی در چیست؟
چرا برای مردم تحقیر و توهین به فرد روبرو گره میخوره با همین دشنام های جنسی؟
یعنی اگر دو مردی با همدیگه وارد یک چالشی میشن و میخوان یک بحثی بکنن و در نهایت به یک درگیری این بحث و مشاجره شون ختم میشه، سعی میکنن از مسائل جنسی استفاده بکنن.
خب میبینید این الفاظ و این فحش ها به دو دسته تقسیم میشه مبنای ابتداییش قاعدتا کاملا جنسی است یعنی کاملا از همین موضوعات جنسی برای تحقیر استفاده می کند.
اما با دو شکل مختلف گاها سعی می کند با این دشنام های جنسی طرف مقابلشان را تحقیر کند.
اگر دو مرد با هم دست به گریبان می شوند حالا سعی می کنند از القاب زنانه به هم نسبت بدهند و به این گونه همدیگر را تحقیر کنند.
مباحث جنسی را میدان دار می کنند تا به این شکل طرف مقابلشان را تحقیر کنند و این تحقیر کردن هم خلاصه به جنسیت آن هاست.
یعنی طرف مقابل مرد هست و نسبت به زن رفتارهای جنسی زنانه را به او نسبت می دهد.
از یک سوی دیگر هم این تحقیر به این شکل صورت می گیرد که حالا سعی می کنند خانواده او و نزدیکان او را با این الفاظ جنسی تحقیر کنند و به نوعی وجودیت آن فرد را تحت الشعاع قرار دهند.
خب نقطه ابتدا ما را به این سمت می کشونه که نگاه نگاه به زن.
یک نگاه تحقیر آمیز.
در این فرهنگی که برای مردم ایران و به ویژه مردم ایران ما وقتی توی این قسمت مشخص داریم در باب دشنام جنسی صحبت می کنیم، قاعدتا در باب همه جهان صحبت می کنیم.
اما چون درگیری ما با مردم ایران هست و زندگی ما در همین ایران داره شکل میگیره خب قاعدتا نوک پیکان ما نسبت به مردم ایران هست اما می تونه مابه ازا در جهان هم داشته باشه و تقریبا همه و همه دارن از یک فرمول مشخص استفاده میکنن تا این شکل از شکل بد و زشت از دشنام ها تصویر بشه.
خب قاعدتا اون نقطه ابتدایی که ما را وارد این بحث میکنه همون نگاه تحقیرآمیزی است که به زن میشه.
خب یک نگاه بالا به پائین در دل مردان به وجود میاد که مردان رو به عنوان جنس برتر و بالاتر و عظیم تر و بزرگتر و اشرف مخلوقات و عناوینی از این دست قرار میده.
حالا یا جنس کهتر و کمتری هم وجود داره که تحت عنوان زن هست و پست هست و خب قاعدتا با این نگاه آلوده ای که مثلا در فرهنگ ایرانی به واسطه نگاه اسلامی هم شکل گرفته و قدرتمند شده، سعی میکنه با همین عنوان مشخص حالا مردان همدیگه رو تحقیر کنن.
یعنی یه مردی رو اگر شما لقب زنانه بهش بدید او رو تحقیر کردید از نگاه جمعی مردم.
حال این که تا چه اندازه در امروز ایران این عنوان مشخص، جاری و ساری است میشه درباره اش بحث کرد.
شاید جماعتی باشند که حالا یک نگاه تازه ای دارند در راستای برابری زن و مرد.
اما شما گاها روبه رو میشید که همین جماعت هم دارن از همین دشنام ها استفاده میکنن چرا که مبدل به یک ارزش اجتماعی جمعی شده و اصولا تبدیل به یک اشتباه مصطلحی شده که حالا تکرارش میکنن.
حالا با گفتن این واژه مشخص میتونن اون عمق معنایی رو که میخوان منتقل کنن رو منتقل کنن.
یعنی شاید شما با یکی از این افرادی که داره این دشنام ها رو میده روبه رو بشید، باهاش صحبت کنید و حتی در دلش، حتی در باورش، حتی در گفتوگویش اذعان کنه که زن و مرد برابر هستند و زنان قابل تحقیر نیستند اما باز همین شخص هم در مواجهه باز از این دشنام جنسی استفاده میکنه که در راستای تحقیر زنان هست.
یعنی یک مرد رو شما وقتی نسبت زنانه بهش میدید در اون نگاه ابتدایی تون اعتقاد دارید که زن موجودی پست هست و مرد موجودی برتر.
حالا این مرد برتر رو شما نسبت میدید به زنی که جنس ضعیف رو داره، زنی که جنس پایین تر رو داره و با همین تفکر تحقیرش کردید، توهین کردید و اهانت بهش کردید و به نوعی سیراب شدید.
پس این نقطه ابتدایی در مبحث دشنام های جنسی همین نگاه تحقیرآمیز به زن هست که حالا اگر بخواید وارد بشید در فرهنگ بی همتای فرهنگ ایران مبحث اصلی و قدرت اصلی که این فرهنگ داره میگیره از همون نگاه های اسلامی ریشه داری ست که در تعالیم ما مدام در حال تکرار هست.
یعنی شما به نگاه سنتی و پیشین ایرانیان نگاه بکنید که بعد از قدرتگیری اسلام همه چیز رو در اختیار میگیره و تمام تعالیم رو در اختیار میگیره و اگر به 100 سال پیشتر هم رجوع کنید میبینید که تمام قدرت تعلیم و تربیت در اختیار همین ملا ها و آخوند هایی بوده که قدرت رو در اختیار داشتند و مردم رو تعلیم و تربیت دادن و حالا اگر در جهان امروزی هم بخواید نگاه کنید میبینید که چگونه سیستم آموزش و پرورش رو در اختیار گرفتن و تمامی اون عناوین آلوده و اون افکار پوسیده ای که دارند رو با مردم در میان میزارن.
پس اون ریشه ی ابتدایی ریشه ریشه اسلامیست که وقتی به ریشه ی اسلامی رجوع میکنید میبینید که چگونه از پیامبر اسلام تا آیات قرآنی تا ائمه مثلا همتای علی ابن ابی طالب امام اول شیعیان به صراحت در باب این پست بودن زنان صحبت میکنه.
یعنی مثلا شما روبرو میشید که حالا علی میاد و میگه بله این زنان هستند که نیمه مردان در دین و عقل و زندگی و همه چیز ارزشی ندارن.
یا مثلا وقتی روبرو میشید با قوانین دینی حالا میبینید که چگونه زنان رو نیمه مردان به حساب میاره، شهادتشون رو، ارث بردنشون رو، حقوق ابتدایی شون رو در همه زمینه ها.
پس این اون نقطه بیسیک و ابتدایی ست که به واسطه اون زن رو اصولا تحقیر کرده.
زن رو جنس دست چندم قرار داده.
پس قاعدتا یک مرد میاد و با استفاده از همین عنوان مرد در برابر خودش رو تحقیر میکنه و او رو همتای زنان میدونه.
اما فارق از این، یک نگاه دیگری هم در دلش وجود داره.
اون هم فلسفه ای ست تحت عنوان غیرت و ناموس پرستی و این عناوینی که ما میشناسیم که در دل اسلام به شدت قدرتمند بوده و همواره با همین نگاه ناموس پرستانه و نگاه های اسلامی هم به پیش رفت.
یعنی همه اتفاقاتی که تحت عنوان قتل های ناموسی می افتد و حالا سعی می کند مرد را یک صاحب در نظر بگیرد و زن را ملکی از او.
و حالا هر کسی که دست درازی به این ملک مسلم مردان بکند به حقوق او تجاوز کرده.
پس یک نگاه دومی هم وجود دارد.
فارغ از آن نگاه تحقیرآمیز به زنان، نگاه اسبابی و ابزاری به زنان هست و در کنار آن نگاه صاحب مسلکانه ای که به مرد دارد و مرد را یک صاحب و فرمانروا و خدای بر زمین می داند و حالا این زنان را هم ملک این ها تصویر می کند.
همان نگاهی که ما تحت عنوان ناموس پرستی می شناسیم، حالا مرد باغیرت و غیوری هست که از این ملک و املاک خودش دفاع می کند.
حالا وقتی یک مواجهه ای بین مردان و زنان اتفاق می افتد، یک مواجهه ای بین دو مرد در یک دعوا و درگیری اتفاق می افته.
حالا سعی میکنه به اون ناموسه و به نوعی دست درازی بکنه و نشون بده که تو از ناموس خودت نمیتونی دفاع کنی.
که شما مواجه میشید با یک.
سیل طویلی از این دشنام های جنسی که در همین راستا هست در راستایی است که اون مرد رو بی غیرت تصویر بکنه.
خیلی از این دشنام های جنسی در همین راستاست که مرد بی غیرت تصویر بشه و به نوعی صاحب بودن او لکه دار بشه.
صاحبی هستی که نتونستی از اموال خودت دفاع کنی.
نتونستی به نوعی نجابت و پاکی اونها رو حفظ کنی.
پس یک بخش دیگه ای هم به واسطه همین نگاه صاحب مسلکانه ای است که به مردان میشه و این جنسی که تحت عنوان جنسیت زن تصویر شده رو به نوعی ملک این مردان تصویر میکنه.
اما فارغ از این شما مواجه میشید با یک نگاهی که پیرامون خود رابطه جنسی است.
یعنی حالا شما مواجه میشید یک نگاهی که در این فرهنگ جا افتاده که رابطه جنسی رو یک رابطه کثیف و شیطانی و حیوانی و غیر قابل فهم داره تصویر میکنه مدام داره بهش تکیه میکنه.
بله این رابطه، رابطه زیبایی نیست و خوب نیست و رابطه ای دور از روابط الهیست و اصولا وقتی نزدیک به مفاهیم اسلامی میشید میبینید که چگونه مثلا برای عشق و محبت و مودتی که میان زن و مرد هست ارزشی قائل نیست.
اگر چهار تا شاعر بودند که در دوران گذشته شعرهایی گفتند و پیرامون این عشق صحبت کردن، بلافاصله سعی میکنن این عشق رو به یک عشق آسمانی تعبیر کنند و از اون بعد زمینی خودش دور کنند.
چرا که این عشق در نهایت قرار هست که به یک رابطه جنسی ختم بشه و حالا این نگاهی که رابطه جنسی رو آلوده و پست و زشت و کریه میدونه سعی میکنه یک مابه ازای داشته باشه که بگه نه.
ما اگر در باب عشق صحبت میکنیم، پیرامون عشق به خدا و عشق به پیامبر و عشق به ائمه داریم تصویر میکنیم نه آن عشق زمینی که همه میشناسند و بخشی از ذات و وجودیت همه انسانها و همه جانداران هست.
پس یک نگاه پر تناقضی که من در ویژه برنامه آلت پرستان هم پیرامون آن صحبت کردم که یک نگاه اسلامی است که از یک سو معتاد به این روابط جنسی است، قوانین بی حد و حصری پیرامون این روابط جنسی دارد برای خودش تعریف میکند.
یعنی شما وقتی به شیعه وارد میشوید به این نگاه شیعی مرد را صاحب بر زنان میداند.
حالا این صاحبی که قرار است چهار زن را در اختیار بگیرد، بیشمار صیغه برای خودش داشته باشد.
به زنانی که به عنوان کنیز اینها را به اسارت گرفته تجاوز بکند و این تجاوز هم از طرف خدا و پیغمبر و این دین سراسر ظلمت تعبیر بشود به کار درست و کار قانونی و کار الهی و هیچ جرمی هم برایش تصور نشود.
اما از سوی دیگری این نگاه، نگاهی است که نکوهیده می شه.
تعبیر به زشتی میشه.
اصولا قرار است که در خلوت هر کاری که دوست دارند رو انجام بده.
حتی شما روبرو میشید دیگه با این نگاه لجام گسیخته ای که پیرامون مسائل جنسی وجود داره حتی به تعهدی که ما تحت عنوان ازدواج میشناسیم هم پایبند نیست.
مروج این خیانت است.
یعنی شما از یک سو روبرو میشید با مردی که قرار هست چهار زن رو داشته باشه و زنان صیغه ای و کنیز رو در اختیار بگیره و اصولا این خیانت مبدل به یک رفتار قانونی بشه.
از سوی دیگر حتی با احادیثی روبرو میشید که حالا دارن صحبت از این میکنن که شما اگر یک زنی رو دیدید که خواستید او رو صیغه بکنید و باهاش رابطه جنسی برقرار کنید یا حتی جویا نشید که اگر همسری داره یا نداره یا اگر خودش اذعان کرد که من همسری ندارم شما میتونید این رابطه رو داشته باشید.
پس یعنی شما مواجه میشید با یک تصویر لخت و عور از روابط جنسی افسار گسیخته و در عین حال حالا قرار هست که ظاهر سازی بکنیم.
حالا قرار هست که یک ظاهر متفاوتی تصویر بکنیم.
خوب قاعدتا نمی خوام بیشتر از این وارد این تناقضات و پارادوکس هایی که در دل نگاه اسلامی وجود داره و فرهنگی که ساخته بشویم.
اما منظور کلی در این راستاست که اصولا نگاه اسلامی یک نگاه تحقیرآمیز هست چه نسبت به زن، چه نسبت جنسیت زن و چه اینکه این زن رو تا این حد کوتاه و پست و بی ارزش خطاب می کنه.
فارغ از این خطاب کردن او رو ملک مرد می دونه و در نهایت این رابطه جنسی رو یک رابطه برد و باخت تصویر می کنه که قاعدتا برنده مرد هست و بازنده زن هست و این اون تعبیر و تفسیری که مدام داره تکرار میشه.
حال قرار هست با تکیه به همین برد و باخت در مواجهه دعوا هایی که بین مردم هم شکل میگیره از همین رویه و از همین فرمول استفاده بکنند.
یک رابطه جنسی ای که تعبیر و تعریف شده در راستای این که شما برنده هستید به عنوان جنس نرینه در برابر ماده.
حالا شما برنده این دعوا هم خواهید بود.
با همین تحقیر ها، با همین توهین هایی که پیرامون مسائل جنسی به میان می آید.
پس ما مواجه هستیم با یک فرهنگی که از سه سو از سه رویه مختلف دارد.
این نگاه آلوده و این دشنام های جنسی را به میدان می آورد و این هم قاعدتا مبدل به فرهنگ عامه ی مردم شده و در همه جا داره ازش استفاده میشه.
از یک سو شما مواجه هستید با این تحقیر کردن زنان و کوچک شمردن زنان که خب قاعدتا به سادگی میشه این رو درک کرد.
در یک جامعه ای مثل ایران که فرهنگ غالب خودش رو برگرفته از همین نگاه های اسلامی و شیعی گرفته، خب می بینید که چگونه زنان تحقیر میشن، از نظر حقوقی چگونه هیچ حق و حقوقی ندارن.
در رابطه با ازدواج، در رابطه با فرزندآوری، در رابطه با حضانت فرزندان، در ارتباط با دیه، در ارتباط با ارث، در ارتباط با شهادت.
و تمام عناوینی که ما میشناسیم چگونه زنان جنس دوم شناخته میشوند و تحقیر میشوند؟
خب این یکی از آن المانهایی است که حالا دشنام جنسی را میتواند خیلی ساده به میدان بیاورد که شما یک جنس پستتر و کهتری دارید.
همتای همان اتفاقی که در راستای دشنام هایی که پیرامون حیوانات میدهند همین شکلی است.
یعنی انسانی که خود را برتر و باارزشتر و بزرگتر از حیوانات میداند و این اشرف مخلوقاتی که جهان هستی دهان باز کرده و این انسان خارق العاده وارد این دنیا شده، حالا همه موجودات را از خودش پستتر میداند.
حالا وقتی میخواد دشنام بده و کسی رو تحقیر بکند، بلافاصله از حیوانات استفاده میکند.
یک موجود پست و بی ارزشی است که شما همتای این هستید.
حیوان هستید، بی ارزش هستید، همتای همین و مترادف با همین.
در باب مباحث زنان هم همین شکلیست که حالا این زن پست تر و کوچکتر از خود می داند، برای تاخیر هم از همین واژگان استفاده می کند.
پس نقطه ابتدایی که کاملا مشخص است.
رویه دوم واسطه ای است که ما می شناسیم که حالا مردان صاحب ناموس هستند باید دارای غیرت نسبت به این ملک خودشان باشند.
اصولا تصویرگری که در اسلام می شود یک تصویری است که زن یک شیء است، یک ملک است.
یک موضوع بی ارزشی است که شما می توانید صاحب و مالکش شوید.
همتای دقیقا همان حیوانات.
یعنی شما در دل اسلام روبه رو می شوید.
با یک فرهنگی که در قرآن هم به آن اشاره می شود که ما حیوانات را خلق کردیم تا شما از این ها استفاده ببرید.
وقتی داستان به زنان هم می رسد همین معنا را دارد.
آدمی است که به وجود می آید و برای اینکه تنها نباشد یک زنی هم برایش به وجود می آید.
یعنی هر دو ملک او هستند.
حالا با توجه به ملکی که تعریف می شود، حالا باید آن فردی که صاحب این ملکیت شده غیرتمند باشه و بتونه او رو حفظ کنه.
حالا این مرد غیور چگونه میشه بهش توهین کرد؟
خیلی ساده با این که شما ناموس و ملک او رو صاحب شدید و یک بخش عمده ای از این دشنام ها هم به همین سمت و سو بر میگرده.
فارغ از این شما مواجه میشید با این کراهتی که اینها نسبت به مسائل جنسی دارن.
حالا مسائل جنسی تا چه اندازه آلوده و کثیف و با کراهت و عناوینی از این دست است.
حالا وقتی نگاه تا این حد آلوده به سمت مسائل جنسی معطوف شده، خیلی ساده هم از همین مسائل جنسی برای تخریب و توهین به دیگران استفاده میشه.
حالا یک موضوع خیلی پستی است و در دل اون هم زنان بازنده این ماجرا هستند.
یعنی فرهنگ عامه ای که در ایران به وجود اومده به واسطه نگاه اسلامی یک مبحث برد و باخت رو داره برای شما تصویر میکنه دیگه.
همون چیزی که میشه خیلی ساده در مثال های زندگی روزمره هم با آن روبه رو شد.
یعنی شما وقتی به یک خانواده ای رجوع می کنید می بینید که مثلا پدر و مادر خانواده برایشان مهم نیست پسرشان با چند دختر رابطه داشته باشد، چند تا دوست دختر داشته باشه، باهاشون رابطه جنسی داشته باشه، موضوعات مهمی براشون نیست اما وقتی به مبحث دختر می رسند قضیه متفاوت است.
حالا اگر دختر این رابطه رو داشته باشه آبرو و شرافت این هاست که لکه دار میشه.
چرا که اصولا تعبیر و تفسیر در باب برد و باخت شده در مسئله رابطه جنسی نه یک رابطه برابری که هر دو سمت سود میبرند نه یک رابطه ای که هر دو سمت از دل آن به لذت میرسند.
این یک رابطه ای است که یک پیروز داره به عنوان مرد و یک مغلوب داره به عنوان زن.
حالا خیلی ساده است با توجه به این نگاهی که مبدل به فرهنگ شده، اگر قرار به دشنام باشد، مردمی باشند که خود را پیروز تصویر کنند.
یعنی اصولا تمام جنگ هایی که در این مشاجرات اتفاق می افتد و در نهایت به دشنام می رسد و یا حتی به درگیری های فیزیکی می رسد برای برتری ست دیگه.
یعنی ما کار دیگه ای نمی کنیم.
دو نفر با هم دعوا می کنند که برتری هم را به هم ثابت کنند پس سعی می کنند از همین المان ها برای تخریب و تحقیر دیگران استفاده کنند.
یک رابطه ای تعریف شده که زنان در دلش بازنده هستند.
پس حالا این فرد سعی می کند بازنده را طرف مقابل تصویر کند به این صورت که او یک دشنام جنسی به خود بدهد و شخصیت او را همتای زنان بکند.
رابطه جنسی را مثلا بخواهد با او تصویر کند که من این رابطه را با تو برقرار می کنم و تو بازنده هستی و یا اینکه بخواهد اعضای خانواده او را در این رابطه تصویر کند و بگوید بله من این کارها رو می تونم با خانواده تو بکنم که عزیزان تو هستند و تو صاحب بر آن ها هستی و من دارم به ملک تو تجاوز می کنم و تو کاری هم نمی تونی بکنی.
و در نهایت یک تصویری از بی غیرتی آن فرد و حالا بتواند پیروز این میدان باشد.
اما ما با توجه به این تفاسیری که داریم مطرح میکنیم حالا باید یک نگاه واقع گرایانه ای نسبت به دنیا داشته باشیم.
یعنی باز همان مبحث پر تکرار واقعیت و حقیقت.
حقیقتی که یک عده ای برای ما تصویر کردند با این افکار پوسیده هزاران ساله که می آید و یک همچین خزعبلاتی را برای ما تصویر میکند که رابطه جنسی را تا این حد پست و ذلیل و حقیر می داند.
یک رابطه یک سمتی می داند که یک پیروزی در این میدان دارد.
حالا برای شما تعبیر می کند که بله زنانی هستند که بی ارزش و پست هستند، شما مالک بر آنها هستید و در این رابطه هم پیروزمند می شوید.
اما واقعیت دنیا به شما چی میگه؟
واقعیت دنیا در همه ادوار تاریخ داره به شما میگه که یکی از احساسات فوق العاده بشری که زندگی رو برای انسان زیبا می کنه و دنیا رو متفاوت می کنه همین عشق هست.
عشقی که در نهایت به مسائل جنسی ختم خواهد شد.
یعنی عشق متفاوتی که ما تحت عنوان عشق به جنس مخالف می شناسیم در نهایت قرار است به این رابطه جنسی ختم شود.
رابطه جنسی ای که در دل خودش در واقعیت دنیا پیروز و بازنده ای ندارد.
هر دو سمت است که دارند از هم لذت می برند.
حتی وقتی به واقعیت علمی نزدیک می شوید می بینید که زنان حتی از مردان بیشترین لذت رو می برن.
پس چه جوری میشه این تعبیر به یک مبحث برد و باخت بشه؟
فارغ از اون؟
انسان و تمام موجودات و اصولا این دنیا و واقعیت این دنیا برای ادامه دار بودن خلاصه در تولیدمثل شده.
یعنی اگر موجودات زنده قرار باشه که رابطه جنسی نداشته باشن و تولید مثل نکنن، قرار است دنیا و زندگی به پایان برسه و هیچ کدوم از این ارزش هایی که مدام داره تکرار میشه در طول هزاران سال و این حماقت رو مدام دارن گسترش میدن.
معنایی پیدا نخواهد کرد.
یعنی شما با حذف کردن این رابطه جنسیتی که اصولا موجود زنده ای در دنیا ندارید که بخواهید ادامه بدید.
پس قاعدتا داره به شما این رو جهان نشون میده.
وقتی شما نزدیک به مباحث طبیعی می شوید می بینید که چگونه طبیعت در راستای این تولیدمثل و این چرخه حیات و این راز بقا داره تلاش می کنه.
یعنی همون مباحثی که همه می دونن در یک رابطه جنسی حتی صدها هزار اسپرم میره و وارد میشه تا بتونه باروری رو به وجود بیاره.
پس شما مواجه هستید با یک واقعیت جهانی که داره در راستای همین مسائل جنسی صحبت می کنه که این مسائل جنسی عمده ترین موضوع بقای تمام موجودات هست.
چگونه میشه این رابطه رو پست پنداشت؟
فارغ از اون مبحث عشق.
عشقی که ما تحت عنوان زیباترین احساسات میان انسان ها می دونیم و در نهایت قرار هست به همین روابط جنسی ختم بشه.
رابطه جنسی ای که با یک نگاه درست بهش.
حالا می توانید به این نتیجه برسید که قرار هست دو انسان یکی بشن.
قرار است دو موجود همتا و همسوی با هم بشن.
حالا مبدل به یک موجود بشن و در نهایت به یک موجود تازه از دل این عشق و مودت و دوستی برسن و قرار هست که این وجود خود رو ادامه بدن در وجود کس دیگه.
حالا چگونه ممکن هست که این ها تعبیر به زشتی بشه؟
با توجه به تصاویری که واقعیت دنیا برای ما می سازه، خیلی ساده است که به این معنای مشخص برسیم که زن و مرد قاعدتا باید برابر باشند.
باید در حقوق برابر باشند.
باید زندگی برابری بکنند.
نه تنها زنان و مردان و انسان ها که همه موجودات زنده که اصولا حق زیستن و حق حیات دارند اصولا جهان باید به سمت و سویی باشد که بتواند همه موجودات آزادانه و رها و در برابری زندگیشان را به پیش ببرد.
این واقعیتی است که ما در دنیا می شناسیم.
یعنی وقتی ما مدام در باب این آزادی و برابری صحبت می کنیم، موضوع خیلی موضوع ساده ای است.
شما اگر میل به زندگی آزاد داشته باشید که قاعدتا تمام موجودات زنده این میل را در خود دارند، به صورت ذاتی و اصولا مساوی است با وجودیت آنها.
اگر قرار باشد که هر خط و مشی قرار بدن در این داستان برای آزادی خودشان آزادی دیگران را سلب کنند و این چرخه در نهایت کسی را آزاد نخواهد داشت و یا این آزادی به قیمت اسارت دیگران تعبیر خواهد شد.
اگر شما باورمند به این برابری نباشید، آخر سر در روزی در این چرخه پر ظلم خودتان هم به برابری نخواهید رسید و تنها راه رسیدن به این آزادی و برابری قاعدتا.
باور به آزادی و برابری برای همگان هست.
همگانی که جان دارند و جان شان هم باارزش ترین ارزش ها در وجود خودشان هست و شما می بینید که چگونه این ها تعبیر و تفسیر به اشتباه شده و در طول هزاران سال به واسطه تکرار مدام خودش، مردم را به این اشتباهات بزرگ و فاحش رسانده که حالا خیلی ساده از این دشنام های جنسی استفاده می کنند.
شما مواجه می شوید با این دشنام های جنسی که در آن هسته مرکزی اش زن ستیزی را دارد فریاد می زند.
از میان بردن برابری را فریاد می زند.
نابود کردن آزادی را دارد فریاد می زند.
اما خیلی خیلی برای آدم جای تعجب دارد که چگونه مبدل به فریاد جماعتی می شود که حالا خودشان را مبلغ این آزادی و برابری می دانند.
حالا به خودشون حق میدن تا از این الفاظ استفاده کنن.
الفاظی که معنا گر همین نابرابری ها هست.
همین از میان بردن آزادی ها هست.
اما استفاده میکنن و مثلا دشنام جنسی میدن.
یعنی شما مواجه میشید مثلا با اتفاقاتی که در ایران افتاد.
مردمی که در برابر یک حکومت ظالم ایستادگی کردن برای رسیدن به آزادی و برابری.
و حالا از همین دشنام های جنسی برای تحقیر مثلا جمهوری اسلامی و افرادی که زیر دست جمهوری اسلامی هستند بهره بردن.
خب این قاعدتا به واسطه اون فقر فرهنگی است که فرهنگ ضدیت رو پدید آورد.
من در باب این فرهنگ ضدیت صحبت کردم.
اینقدر خفقان و فشار بر روی مردم زیاد هست که هیچ راهی ندارن به جز یک فرهنگ ضدیت و ساختن فرهنگ ضدیت.
تمامی ارزش ها رو از میان بردن هر ارزش و هر معنایی را که تعریف کند به عنوان مثال جمهوری اسلامی در برابرش بایستد.
حالا قرار است که مقابله به مثل بکند.
قرار است هر کاری که آنها میکنند با دیده و روحیه انتقام جواب بدهند و این از میان بردن ارزش است.
این باورمندی به ضد ارزش ها هست.
این فقدان ایمان و ارزش ساختن هست.
در صورتی که با یک نگاه ساده به این مباحث میشه به این نتیجه رسید که این دشنام های جنسی در راستای تحقیر زنان هست در راستای آزار رساندن به زنان هست.
زن ستیزی هست.
فارغ از آن در راستای کراهت پنداشتن مسائل جنسی است.
مسائل جنسی که در خود ریشه های ریشه اصلی عشق را در خودش پرورانده، فارغ از آن عامل اصلی برای حیات و زندگی است.
برای ادامه دادن این دنیا هست.
چگونه می شود ما نگاهی داشته باشیم نسبت به کراهت به این موضوع؟
و خیلی ساده میبینید کسانی که فریاد زن در راستای آزادی و برابری هستند به واسطه این فرهنگ ضدیتی که شکل گرفته به واسطه سرکوب، خفقان، زشتی های بی حد و حصری که مثلا جمهوری اسلامی یا هر حکومت ظالمی همتای جمهوری اسلامی شکل داده.
حالا یک فرهنگ ضدیتی به وجود اومده که داره دست و پا میزنه برای انتقام گیری.
حالا داره دست و پا میزنه تا تمامی عناوین و ارزش ها رو برعکس جلوه بده.
دیگه براش ارزشی اصلا باقی نمی مونه.
اصلا قرار نیست به چیزی ایمان داشته باشه.
قرار هست ریشه ی هر نوع ایمان و ارزشی رو از میان بردارد.
اما واقعیت دنیا به ما میگه که ما برای زندگی بهتر نیازمند داشتن ارزش هستیم.
نهایت آزادی باورمند به قانون هست.
اصولا چیزی ما فرای قانون نمیتونیم به آزادی تعبیر کنیم چرا که بی قانون اگر قرار باشد آزادی میداندار بشود، قاعدتا قدرت است که میداندار میشود نه آزادی.
من بارها این مثال را زدم جمهوری اسلامی و تمام نوچه هایی که دارد و کسانی که در دل جمهوری اسلامی به جمهوری اسلامی باورمند هستند، آزادترین مردمان در جهان هستند.
از این ها ما آزاد تر نداریم.
اما این آزادی را به قیمت اسارت هشتاد و پنج میلیون مردم دارن بدست میارن.
یعنی ما قرار هست دوباره یک چرخه پر ظلمی را تکرار بکنیم و در نهایت خودمان به یک آزادی ای برسیم در قبال اسارت دیگران.
یا قرار هست بالاخره این چرخه مسموم و بیمار را از میان برداریم؟
این را ببریم و تموم بشه این چرخه پر تکراری که مدام یک جماعتی رو به آزادی میرسونه در قبال اسارت دیگر.
قاعدتا در باب این مساله خیلی میشه صحبت کرد.
در آینده باز هم شاید از نگاه های دیگری به این مباحث اشاره ای کردیم.
اما در اینجا به نظرم به اندازه کافی در بابش صحبت کردیم و حالا می تونیم به یک برآیندی نسبت به این مسائل داشته باشیم.
در انتها هم من دوست دارم باهاتون مطرح کنم که اگر دوست دارید این صدا شنیده بشه این راه تغییر شکل بگیره می تونید آثار من رو با دیگران به اشتراک بزارید.
منظور از آثار هم خلاصه برنامه به نام جان و ویژه برنامه هایی به نام جان نمیشه.
من قبل از اینکه بخوام برنامه ای به نام جان رو ضبط و منتشر کنم آرا، افکار، عقاید و باور خودم رو تحت عناوین کتاب هایی به رشته تحریر درآوردم.
تمامی این عناوین کتاب ها در وبسایت جهان آرمانی به صورت رایگان در اختیار شما دوستان هست.
میتونید با مراجعه به این وبسایت این آثار رو دریافت کنید و اگر دوست داشتید این صدا شنیده بشه و این راه تغییر شکل بگیره اون رو با دیگران هم به اشتراک بگذارید.
ممنون که همراه من هستید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.