خب دوستان توی این قسمت مشخص ما قرار هست در باب این سیستم ارزش گذاری معیوب صحبت بکنیم.
یک سیستم پدید آمده در فرهنگ ایرانی که موجب خیلی از اتفاقات شده و عادی سازی خیلی از اتفاقات شده.
پیش تر از اینکه وارد این مبحث بشیم که به نوعی برآیندی است از قسمت های گذشته ای که حالا صحبت کردیم.
حالا سعی میکنیم بیشتر نزدیک به معنای ارزش در این نگاه فرهنگی بشیم.
در باب خود ارزش صحبت بکنیم.
این که خب ما صحبت کردیم و گفتیم که در مجموع فرهنگ به اون مجموعه رفتار هایی گفته میشه که انسان ها به صورت کلیشه ای در جامعه ای که دارن زندگی میکنن انجام میدن.
به چهارچوب ها و بایدها و نبایدهایی گفته میشه که حالا این انسان ها برای این زندگی اجتماعی در کنار هم به وجود آوردن.
اصولا وقتی شما با فرهنگ رو به رو میشید، فرهنگ در معنای کلی خودش اون سبک زیستن جمعی ما رو بهش فرهنگ میگیم.
اما خب قاعدتا یکی از بزرگترین عواملی که باعث بوجود اومدن این فرهنگ ها میشه ارزش هایی هست که اون جامعه ترسیم میکنه.
اما وقتی در باب ارزش ها صحبت میکنیم حالا یکسری ارزش هایی هست که تعریف میشه و انسان ها در وادی اون ارزش ها گام بر میدارن.
یعنی جامعه ی امروزی ای که مثلا در ایران وجود داره یکسری رفتار هایی انجام میشه که شاید به اون رفتارها اگر شما به صورت عادی نگاه بکنید فارغ از این نگاه فرهنگی که درش اسیر موندید.
حالا براتون خیلی زننده و غیر قابل تحمل باشه.
یعنی اگر یک انسانی رو در نظر بگیریم که دور از فرهنگ ارزش گذاری داشته زندگی میکرده، حالا اگر به این جامعه نگاه بکنه با این نگاه بدون تعصب میبینه که چقدر این رفتارها زننده و غیر قابل تحمل هست.
اما حال که در این نگاه غرق شده و این ارزش ها مدام داره با اون مطرح میشه براش پذیرشش خیلی ساده س.
حالا من میام یه چندتا مثال میزنم برای اینکه راحت تر این موضوع رو درک بکنید.
شما در نظر بگیرید که انسان هایی در گذشته زندگی میکردند.
در دورانی که پیش تر از اینکه ما بخواهیم برده داری رو از میان برداریم و هنوز که هنوز بود انسان هایی بودن که به عنوان برده خرید و فروش میشده.
خب در باب برده داری حتما خیلی چیزها شنیدید.
کتاب هایی خوندید، با تصاویری در فیلم های مختلف روبرو شدید و در نهایت یک تصویری برای شما درباره این برده و برده داری تصویر شده.
خب ما این رو میدونیم که چه رفتارهای زننده ای در طول تاریخ با این برده ها اعمال شده.
ما میدونیم که چگونه حق حیات و زیستن و آزادی این انسان ها سلب شده و این ها به صورت حتی بدون مزد و مواجبی برای جماعتی کار میکردند.
حتی صاحبان این ها حق کشتن این ها کتک زدن این ها رو داشتند.
حتی وقتی این ها فرزندی به دنیا میاوردن این ها میتونستند به سادگی این فرزند رو از پدر و مادر جدا بکنند و اونو بفروشند.
ما با میادینی روبرو بودیم که حالا درون اون انسان ها رو به عنوان برده خرید و فروش میکردند.
که در تمام ادیان، در اسلام، در مسیحیت، در یهودیت به این نگاه آلوده و وحشیانه وقع هم گذاشته شده و خیلی هم به نوعی در پاسداشت آن قدم برداشته شده.
حالا در این قسمت ما نمیخوایم در باب این برده داری صحبت بکنیم که در قسمت های مختلفی پیرامونش صحبت کردیم.
در خود ویژه برنامه ی شناخت اسلام هم یه صحبتی کردیم در باب این برده و برده داریم اما موضوعی که می خواهیم مطرح بکنیم نگاه ارزشی و این سیستم ارزشی ساخته شده است.
حالا شما وقتی بر می گردید به اون دوران یعنی یک دنیایی رو تصور می کنید که درونش این سیستم ارزش گذاری تعریف شده که انسان های ضعیف تر، انسان هایی با نژاد مختلف.
انسان هایی که در جنگ مغلوب بودند و انسان ها اصولا از این دست برده زاده میشن.
این انسان ها به دنیا اومدن تا برای شما خدمت بکنن.
خب وقتی این سیستم ارزشی برای شما تعریف میشه حالا شما مواجه میشید با جماعتی که خیلی ساده از کنار این موضوع میگذرن.
یعنی هر روز مردم بیدار میشن میان بیرون می بینن که دارن انسان هایی رو می فروشن، می خرن و زندگی رو از این ها سلب می کنن.
یک اربابی هست که داره برده خودش رو به سختی کتک میزنه.
کنیزی در خانه داره که بهش هر روز تجاوز میکنه و انسان ها به واسطه این سیستم ارزش گذاری که براشون تعریف شده به سادگی از کنار این موضوع میگذرن.
اصلا براشون موضوع مهمی نیست.
یک اصل ارزشی قدرتمند بین مردم هست که همه اون رو قبول کردن و در راستای همون قدم بر میدارن.
به نوعی میز بازی که براشون چیده شده رو قبول کردن و به شرایط و قوانینش پایبند هستن و زندگی خودشون رو هم میگذرونن بدون اینکه حتی ذره ای عذاب وجدان داشته باشن و فکر بدی بکنن.
یعنی شما حتی جاهایی مثلا در ادبیات جهان روبرو میشید با این صحنه که حتی کسی که میخواسته اون برده رو آزاد کنه هم احساس بدی بهش دست میداده و احساس میکرده داره یه کار خبطی میکنه.
یعنی تا این اندازه این سیستم ارزش گذاری به پیش رفته بوده و اینقدر برای انسان ها این برساخت های انسانی مهم و قدرتمند میشه و این ارزش ها جاری و ساری میشه که تمام واقعیت میشه همون حقیقتی که بهش معترف هستن.
شما با یه یک همچین جهانی روبرو شدید.
حالا شاید برای ما و این جماعتی که در این دنیا زندگی میکنیم فهمیدن این موضوع سخت باشه چرا که همه ماها در دورانی به دنیا اومدیم که این برده داری رو به چشم ندیدیم.
برده داری مدرن و این نگاه تازه ای که در جهان وجود داره و این زندگی ای که در این نابرابری هست رو همه دیدیم.
اما میخوایم یک مثال دیگه ای بزنیم تا خیلی براتون راحت تر قابل فهم باشه و این سیستم ارزش گذاری رو بیشتر و بهتر بتونیم بفهمیم.
حالا شما به جهان امروزی نگاه کنید که نگاهش نسبت به حیوان ها چگونه است.
یعنی شما دارید میبینید خیلی ساده انسان هایی هستند که دارند به سادگی از کنار تمام موضوعات و تمام ظلم ها و مظالمی که در قبال حیوان ها اتفاق می افته میگذرند.
حتی صحبت کردن در باب این مسائل هم براشون طنز و بیهوده و عبث هست.
یعنی شما میبینید که دارن حیوون ها رو به راحتی و سادگی سلاخی میکنن نه برای خوردن گوشت تنشان، برای استفاده کردن از پوست تنشان.
می بینید اینها را سلاخی می کنند، پوست از تنشان می کنند. می بینید؟
کودکان اینها را از اینها جدا می کنند.
به سادگی حتی انسان هایی را می بینید که در جست و جو برای یافتن جوجه کباب و گوشت بره هستن.
خیلی ساده دارن این کار رو میکنن و اصلا به این کار خودشون هم میبالند.
حتی میگم صحبت کردن پیرامون این موضوعات براشون بذل و موضوعات طنزآلود نیست که شما بخواید در باب حیواناتی صحبت کنید که جان دارن و درد رو می فهمند.
فرزندانشون رو قاعدتا دوست دارن و همتای انسان حق زیستن و حیات دارن.
حالا وقتی یه همچین موضوعی در برابر این سیستم ارزش گذاری قدرتمندی که ریشه دار هست چندین سال هست که در بین مردم جاری و ساری بوده صحبت میکنید، صحبت شما به نوعی گزاف انگاشته میشه.
شما نوعی دیوانه و مجنون به حساب میاید.
در برابر این سیستم که صحبت در باب ارزشگذاری گذاری به همین معنای بزرگ خودش است.
یعنی شما وقتی ارزش هایی را در جوامع تعریف میکنید حالا خیلی سخت و غیرممکن هست که بخواهید این ارزش ها رو تغییر بدید.
این ارزش ها اینقدر برای شما قابل لمس و قابل فهم هست که تنها حقیقتی که باهاتون مطرح شده همین موضوعه و فقط همین رو میتونید بفهمید و چیزی فراتر از اون رو نمی تونید بفهمید.
ولی من باز با یک مثال دیگه میخوام این تصویر مشخص پیرامون ارزش گذاری رو باهاتون مطرح بکنم.
شما تصور بکنید که اجداد ما در دوران گذشته این ادیان مختلفی که به دنیا اومدن و راه و چاه و فرهنگ عامه مردم رو در سراسر جهان ساختن، به جای اینکه در باب حیوون ها صحبت بکنن، در باب انسان ها صحبت میکردن.
در باب اینکه انسان ها میتونن انسان های ضعیف تر و حالا فرای آن برده داری به عنوان مثال بکشند و بخورن.
قاعدتا خیلی براتون نباید یک تصویر غیر قابل فهم باشه.
مطمئن باشید امروز مردم به همین شکل زندگی میکنند.
همین قدر ساده از کنارش میگذشت.
یعنی به جای اینکه شما مواجه بشید با حیواناتی که مثلا در کنار خیابون به سیخ کشیده شده اند و دارند دور یک میله ای میچرخند در آتیش و عده ای هم دندون تیز کردن برای بلعیدن این حیوان ها.
مطمئن باشید اونجا هم شاید یک نوزاد انسانی در اون میله بود و داشت می چرخید و این سیستم ارزشگذاری اینقدر در بین مردم رسوخ میکرد و این مردم رو اغوای خودش میکرد که الان خیلی راحت از کنار این موضوعات هم میگذشتند.
این قدرت سیستم ارزش گذاری است که در بین جوامع اتفاق می افته و در نهایت فرهنگ رو میسازه.
یعنی ما زمانی که در باب این ارزش گذاری های فرهنگی صحبت میکنیم در نهایت رو به رو میشیم با یک زندگی جمعی که هر موضوع دهشتناکی رو میتونه ارزش قلمداد کنه و هر موضوع اخلاقی در راستای آزادی و برابری رو میتونه ضد ارزش تعریف بکنه.
حالا مصادیق بیشمار هست.
حالا شما مواجه میشید با یک کشوری همتای ایران که به واسطه اون مبانی فرهنگی که ما دربارش صحبت کردیم، باورهای اسلامی هست، نگاه شیعی هست، نگاه صوفی گری هست، نگاه پیش از اسلام، نگاه زرتشتیت و حتی پیش از زرتشتیت هست.
یک سیستم ارزش گذاری رو پدید آورده که به واسطه اون ارزش ها داره زندگی رو به پیش میبره.
حالا خیلی از چیزها با یک نگاه به دور از تعصب و به دور از اون نگاه ارزشی که به ما خورانده شده، به این مسائل خیلی صحنه های دهشتناکی رو پدید میاره.
نگاه کردن به این سیستم ارزشگذاری.
یعنی شما مواجه هستید با باورهای اسلامی که مبدل به یک سیستم ارزش گذاری شده.
حالا میشه در باب هر کدوم از این مصادیق ساعت ها صحبت کرد.
اما درکش ساده است.
یعنی با توجه به مثال هایی که پیرامون ارزش گذاری ما زدیم.
حالا برای اینکه ببینید این رفتار جمعی انسان ها تا چه اندازه در گرو این ارزش هایی است که باهاشون مطرح شده، خیلی ساده است درکش.
یعنی شما امروز وقتی به جهان نگاه میکنید که به این سادگی در راستای آزار و اذیت حیوون ها داره گام بر میداره. کسی هم. ناراحتی نداره. صحبتی نداره.
معدود انسان هایی هستن که در باب این مسائل صحبت میکنند و صحبت این ها هم نوعی بار دیوانگی و جنون داره.
همتایی در طول تاریخ در قبال انسان هایی که به بردگی هم گرفته شده اند اتفاق افتاده.
حالا اگر این تصویر متفاوت میشد و انسان انسان خوار بود توسط این ادیان به او گوشزد میشد که مثلا گوشت فلان انسان با فلان نژادش یک ارزش بالاتری دارد.
قربانی کردن این انسان ها در راه خدا یک ارزش والاتری دارد.
همان گونه که ما مواجه میشیم با اقوامی که بودن و انسان را قربانی راه خدا میکردند، قاعدتا امروز هم همین اتفاق می افتد.
یعنی شما مواجه میشوید با یک عید قربانی که حالا یک جماعتی از انسان ها در حال قربانی کردن انسان ها بودند.
حالا وقتی ما در باب مصادیق بخواهیم نگاه بکنیم، چه موضوعات کوچک و چه موضوعات بزرگ، میتوانید ببینید که تا چه اندازه انسان ها به واسطه این ارزش گذاری ها تمامی این ارزش ها را قبول کردند و رفتار هایشان را هم متناسب با این ارزش ها انجام میدهند.
یعنی اگر شما میرسید به نگاه مثلا اسلامی در قبال زنان و حالا مواجه هستید با این رفتارهای دهشتناک فرهنگی که اتفاق می افتد در مثلا راستای این قتل های ناموسی، این خشونت خانگی.
حالا میتوانید ببینید که چقدر ساده این ارزش ها براشون تعریف شده.
یعنی شما مثلا تصور کنید که یک قتل ناموسی در یک جایی اتفاق می افتد.
یک دختری در یک روستایی به عنوان مثال میاد و با یک نفری ارتباط برقرار میکند.
حالا پدر اون خانواده میاد و مثلا سر اون رو میبره.
حالا موضوع مهم و اصلی و کلیدی این هستش که این اتفاق و این رفتار این شخص مشخص یک ارزش هست.
یک رفتاری در راستای اون ارزش هست.
گامی برداشته شده به سمت اون ارزش هست.
حالا شما میتونید ریشه های فرهنگی این موضوع رو بیشتر مورد استنتاج قرار بدید.
که اون شخص بعد از اتفاق افتادنی که مثلا دخترش رفته با کسی همخوابه شده ارتباطی برقرار کرده، ساعتی رو با او گذرونده، از اون خانه فرار کرده.
حالا چه فشار فرهنگی دور تا دور اون رو گرفته؟
تا چه اندازه مردم با نگاه هاشون، با صحبت هاشون، با رفتار هاشون به اون آدم فشار میارن که یه همچین کاری بکنه؟
تا چه اندازه اون فرهنگ غالب با ساختن این ارزش اون انسانی که این کار رو بکنه مبدل به یک شخصیتی می کنه که ارزش ها رو زیر پا گذاشته، یک رفتار ضد ارزشی انجام بده.
حالا مصادیق بی شمار رو شما می تونید ساعت ها در باب هر کدوم از این مصادیق صحبت بکنید.
یعنی اگر مثلا در باور های اسلامی شما نگاه می کنید این نگاه به بردگی و اسارت و تسلیم بودن.
حالا مواجه میشید با جمع کثیری از مردم که در برابر قدرتمندان سکوت کردن و در برابر حکومت وقت سر رو به پائین می اندازند و زندگی می کنند.
دلیل اصلی این سیستم ارزش گذاری هست.
این سیستم ارزش گذاری که با شما مدام در حال در میان گذاشتن این اسارت و بردگی و تسلیم هست، گرفتن اون احساس طغیان و یاغی گری است.
حالا برای شما یک تصویر مشخصی است نسبت به یاغی گری که یک ضد ارزش بزرگ هست.
در برابرش یه تصویری در راستای تسلیم بودن.
که این نهایت ارزش رو در خودش داره.
حالا شما در این ارزش ساخته شده که براتون تصویر میشه.
باید در همین میدان گام بردارید.
حالا یک هجمه ای از هر سویی به شما رانده خواهد شد.
برای اینکه این رفتار رو انجام بدید.
اصلا این رفتار، رفتار معمول و مرسوم هست.
شما وقتی مواجه میشید با عرف ها و نرم های اجتماعی، این بزرگ ترین رفتار جمعی انسان ها رو میسازه.
یعنی انسان هایی که در یک کشور به عنوان مثال مثلا گوشت خوار هستند یا در عید قربان حیوانات رو قربانی میکنند و رفتارهای وحشیانه ای در قبال اون ها انجام میدن یا نگاه جمعی انسان ها و ارزش گذاری هاشون در راستای آزار به حیوان ها هست یا بالعکسش در راستای کمک به حیوانات هست؟
حالا میبینید که نرم اجتماعی داره همین رفتار رو انجام میده چرا که این ارزش تصویر شده برای آنها مبدل به یک موضوع قدسی میشه که همه رفتارهای اونها رو هم تحت پوشش خودش قرار میده.
حالا شما وقتی نزدیک به سپهر ایران میشی در این فضای فرهنگی خودش میتونی ببینی که تا چه اندازه این باورها نقش داشتن و تا چه اندازه ارزش ها رو به وجود آوردن.
مواجه هستیم با یک فرهنگی که در پی ساختن ارزش ها و به نوعی ادامه دادن اون ارزش های معیوب گذشته است.
یعنی از یک سو ارزش های وحشتناکی که در طول تاریخ برای این جماعت ساخته شده در راستای برتری طلبی و مالکیت تمام موضوعاتی که به کرات دربارش در قسمت های مختلف صحبت کردیم.
حالا ما یک سیستم ارزشگذاری داریم، یک سیستم و یک نظام ارزشگذاری معیوبی داریم که از گذشته همراه ما بوده.
یک نورم اجتماعی و یک رفتار و یک هنجار اجتماعی رو پدید آورده که حالا انسان ها سعی میکنن در راستای اون گام بردارند و حرکات خودشون رو پیش ببرن و حالا حتی اگر قرار هست این ارزش ها گاها تغییر کنه باز هم در راستای همون ارزش گذاری های معیوب نخستین هست.
چرا که چهارچوب ها همینگونه برای شما مطرح شده.
یعنی اگر قرار هست یک ارزش تازه ای به این مردم اضافه بشه با توجه به همون مثلا اشرف مخلوقات بودن انسان اتفاق می افته و یا برتری مردها نسبت به زنان اتفاق می افته با همون سیستم طبقاتی و اون چارچوب مشخص.
حالا اگه سیستم در حال بازتولید یک ارزش تازه است، این ارزش تازه رو از دل همون نگاه های کهن و همون چارچوب های احمقانه و در برابر برابری و از بین برنده ی آزادی تصویر می کنه و شما مدام در حال این ارزش گذاری های معیوب هستید.
شما مواجه میشید.
من در باب اون فرهنگ ضدیت صحبت کردم.
فرهنگی که حالا در دل این فرهنگ غالب تشکیل میشه برای به نوعی ایستادگی در برابر این فرهنگ غالب.
اما حالا رفتاری که داره انجام میده اون رفتاری نیست که عاقلانه و بر پایه استدلال باشه و بر پایه نفرت و کینه ای است که نسبت به این فرهنگ غالب به وجود اومده.
اون فرهنگ ضدیتی که حالا قرار هست هر چیزی که اینها تصویر میکنن رو برعکسش رو این جماعت انجام بده.
یک فرهنگی که سراسر بر پایه ضدیت شکل میگیره.
حالا سیستم ارزشگذاری این فرهنگ ضدیت هم قاعدتا مسموم هست.
قاعدتا فاسد هست، قاعدتا معیوب هست.
یعنی باز شما دچار همون اتفاقی که در گذشته افتادیم باز هم دوباره همون اتفاق رو میبینیم.
باز دوباره ارزشگذاری های معیوب پا به جریان میزارن.
ما با ارزش هایی روبه رو هستیم که ریشه دار در این زشتی ها هستن.
یعنی وقتی نگاه میکنیم به این گستره تکامل ارزش ها میبینیم که ریشه ها در این ریشه های زشتی مدفون شده.
یعنی شما مواجه میشوی با یک ریشه مشخص.
به عنوان مثال ساخت طبقات، از میان بردن برابری، برتری طلبی.
حالا این ریشه ی زشت و چند سره به نوعی ارزش گذاری ها و چارچوب ها باز ارزش های زشت تری را در خودش به وجود می آورد.
شما باز دچار این نگاه های آلوده میشوید.
حالا طبقات تازه ای هم پدید می آیند.
این طبقات تازه دوباره پایبند به همان نگاه وحشیانه ی گذشته هستند.
همان نگاهی که چهارچوب اصلی خودش را در ساختن این طبقات دیده و ارزش های تازه دوباره برگرفته از همان ارزش های کهن هستند.
از چارچوب های کهن هستند و دوباره این چرخه ی بیمارگونه را در برابر دیدگانمان می بینیم.
ما در دل این تفکر و فرهنگ که بارها هم درباره اش صحبت کردیم، گفتیم یکی از بزرگترین عوامل بدبختی و ویرانی این فرهنگ ها، این عدم تعامل برای تغییر هست.
برای پویایی هست.
یعنی شما با یک فرهنگ ریشه دار اسلامی روبه رو میشید که بزرگترین نماد و نشانه این هست که او همه چیز دان هست و همه موضوعات رو میدونه برای تمام تاریخ تا آخرین روزی که بشریت در جهان باشه.
اگر قانونی وضع کرد این قانون برای تمام دوران هست.
اگر روزی هزار و چهارصد سال پیش برگرفته از نگاه های سه هزار سال پیش یعنی نگاه های مثلا یهودیت میاد و در باب مثلا سنگسار صحبت میکنید، قرار هست تا آخرین روزی که بشریت در کره زمین زندگی میکنه هم جاری و ساری باشه باز هم مردم جمع بشن در اوج حماقت و وحشی گری و بربریت یه انسانی رو در خاک بکنن و بهش زنگ بزنن.
و این عدم تمایل برای تغییر رو در خودش جریان میده.
حالا این مبدل به یک فرهنگ عامه ای میشه که شما در برابر تغییرات بایستی ایستادگی بکنید و نذارید سیستم ارزشگذاری شما همون باور به نگاه گذشتگان باشه همون غرق شدن در نگاه های بیمار و آلوده ی گذشتگان باشه.
رو به سوی فردا.
اصلا نگاهی نداشته باشید.
این سیستم ارزشگذاری با شما در میان میزاره که هر نوع بدعتی در این نگاه اسلامی حتی مواجه با مترادف با مرگ و نیستی و کفر هست.
حالا شما در دل این سیستم آلوده، این سیستم ارزشگذاری معیوب، هر بار در پی همین ارزشگذاری های دوباره فاسد هستید دیگه.
ریشه و نگاه یکسان هست.
ریشه در همون زشتی هاست که از گذشته باهاتون مطرح شده.
حالا هر ارزش تازه ای هم در همین داستان و در همین راستا مطرح میشه.
یعنی مثلا شما مواجه میشید با این سیستم آلوده در راستای تسلیم.
حالا داره مدام با شما این تسلیم بودن، بنده بودن و برده بودن رو مطرح میکنه.
حالا اگر قرار باشه یک ارزش تازه ای بوجود بیاد مثلا چاپلوسی بوجود میاد.
از دل این نگاه مثلا آدمفروشی بوجود می آید از دل این نگاه.
خب ریشه یکسان داره شما رو سوق میده به سمت و سویی که شما موجوداتی هیچ و پوچ باشید.
حقیر باشید در برابر قدرت یکتا و بزرگ در برابرتان که حالا یک بار میتواند خدا باشد، یک بار میتواند پدرتان باشد.
یک بار میتواند رییس جمهورتون باشد و یک بار رییس کارخانه و الی آخر.
دارد مدام با شما صحبت میکند که شما باید در برابر او حقیر و کوچک باشید.
بی مقدار باشید با همان واژگانی که میشناسیم و این هجوم فرهنگی که مدام دارد با شما مطرح میکند چاکرم، مخلصم. نوکرم. خاک پاتم.
داره به شما یه بار فرهنگی رو میده.
این بار فرهنگی که داره شما رو وارد این وادی از حقارت میکنه.
حالا اگر قرار باشه یک ارزش تازه ای ساخته بشه، اون ارزش چیست؟
اون ارزش این است که ما در برابر این قدرت بالا خودمون رو خوار و خفیف تر بکنیم چرا که میتوانیم امتیازات بیشتری بگیریم.
حالا این ارزش تازه هم پا به میدان میزاره.
حالا شما مواجه میشید با جماعتی که با این چاپلوسی ها به جایگاه های هم رسیدند و این مبدل به یک ارزش فرهنگی شد.
حالا اون کسی که غروری داره یه ضد ارزش هست اصلا رفتارش رفتار ضد ارزشی است.
اصلا این موجود موجودی نیست که لایق زیستن در زندگی عرفی و اجتماعی جامعه باشه.
طرد میشه کسی که غرور داره و در برابر این جماعت سر خم نمیکنه.
اما کسی که حالا اون چاپلوسی رو در وجود خودش داره و خودش رو بیشتر و بیشتر تحقیر میکنه حالا جایگاه ها و پایگاه های بهتری رو هم از آن خودش میکنه.
حالا کسی که وارد این وادی میشه و مثلا آدم فروشی میکنه و دیگران رو در این راستا هل میده به سمت مرگ و نیستی و نابودی.
حالا او ارزش بیشتری داره.
و به اون جایگاه بهتر می رسه.
اینها مصادیق هست که ما خیلی نمیخوایم در موردشون صحبت بکنیم.
اما در باب هر کدوم از این مسائل وقتی نگاه میکنید متوجه میشید که این ریشه های زشتی چگونه مدام در حال بازتولید خودشون هستن و موضوع مهم و اساسی ترین نگاه همون نگاهی ست که تمایلی برای تغییر در خودش نمیبینه و والاتر از اون در پی نابود کردن هر نوع نگاه بدعت آمیزی ست.
هر نوع نگاهی که رو به آینده داشته باشه رو به تغییر داشته باشه.
این نگاه ها رو نمیتونه بر بتابه، در برابرش ایستادگی میکنه و از میان میبرتش.
و ما دچار این سکون و سکوت هزاران ساله میشیم.
همون نگاهی که در هزاران سال پیش در ایرانیان و در بین فرهنگ ایرانی وجود داشته به غلط و اشتباه در اوج ظلمت و نابرابری در برابر آزادی امروز هم ادامه دار داره به راه و روند خودش پیش میره.
کسی هم تاب اینکه بتونه اون رو از میان برداره رو نداره.
حالا شما با نگاه به این سیستم های ارزشگذاری، این ارزشگذاری معیوب و در مجموع این ارزش های بد و زننده مواجه میشوید با یک جامعه بیمار.
یعنی شما مواجه میشید که نرم ها و عرف اجتماعی این جامعه تا چه اندازه زننده است نسبت به موضوعات مختلف.
این ارزش ها سازنده زندگی جمعی این انسان ها هستند.
یعنی شما اگر مواجه بشید با انسان هایی که ارزش جمعی خودشون رو در راستای کمک به دیگران و دفاع از حقوق دیگران و اصولا دفاع در برابر ظلمت ببینید، حالا مواجه میشید با یک جامعه پویا که در برابر زشتی ها و ظلمت ها ایستادگی میکنه.
نمیزاره تا حکومت وقتی وجود داشته باشه که هر فضاحت و کثافتی که دوست داره رو با این مردم بکنه.
بدترین قتل ها، جنایات، کودک کشی، هر نوع اتفاق کثیف و کریهی که در طول تاریخ افتاده رو به چشم ببینید که یک حکومتی داره میکنه.
حالا اگر جامعه ای پویا باشه از خودگذشتگی تبدیل به یک ارزش جمعی شده باشد دفاع از خویشتن در برابر ظلمت.
یاغیگری و طغیان.
ایستادگی و مقاومت.
اینها ارزش های جمعی این مردم باشند.
قاعدتا به سرعت می بینید که در برابر سیستم حاکم ایستادگی میکنند و از میان برش میدارن.
اما اگر شما مواجه بشید با جماعتی که حالا سیستم ارزش گذاریش آنها را به سمت تسلیم، بردگی، بندگی، چاپلوسی، خیانت، آدم فروشی و ارزش هایی از این دست برده، خشونت طلبی در وجود اونها بیداد می کنه.
این سیستم ارزشی اونها رو به این سمت و سو برده و این ارزش ها رو براشون تصویر کرده.
حالا شما مواجه میشید با این سکوت و سکوت و خفقان.
حالا شما مواجه میشید با یک جامعه تحت عنوان قشر خاکستری که اتفاقا جامعه اکثریت غالب مردم رو هم داره.
یعنی شما وقتی به صحنه ی ایران نگاه می کنید من بارها در باب این مساله صحبت کردم.
شما مواجه میشید با یک جمعیت اقلیتی که در برابر جمهوری اسلامی دارن تلاش میکنن و فعالیت میکنن.
یک جمعیت اقلیتی که تحت عنوان جمهوری اسلامی و قشون و قبیله جمهوری اسلامی در قدرت هستن و پایبند به اون نظام فکری هستن و یک جامعه اکثریتی وحشتناک بزرگی که اکثریت غالب مردم رو به خودش اختصاص داده و اینها بی تفاوت نسبت به این موضوعات هستن.
از کنار تمام این موضوعات و هر دو طرف میگذرن.
شاید یک بار نق و ناله ای بر علیه جمهوری اسلامی داشته باشن.
یک بار هم آدم فروشی در قبال جماعتی که در برابر جمهوری اسلامی هستن انجام بدن.
اما موضوع مهم این هستش که سیستم ارزشگذاری ای که برای اینها تعریف شده خودخواهی هست.
نگاه به زندگی خویشتن هست.
ترس و وحشت از بردگی و اسارت هست.
این ارزش های بد و خانمان برانداز هستش که از اینها جامعه ای تا این اندازه خنثی و ساکن ساخته.
پس ما هرگاه به ارزش های جوامع نگاه بکنیم می توانیم برسیم که این جوامع چه نوع جوامعی هستند و این ارزش ها هست که در مجموع این انسان ها را مبدل به یک جامعه متشکل میکند.
ما برای اینکه بخواهیم نگاهی به این رفتارهای جمعی داشته باشیم و این فرهنگ داشته باشیم قاعدتا مصادیق بیشماری را میتوانید باهاش روبه رو بشید.
اصولا این سیستم ارزش گذاری که در بین فرهنگ ایرانی به واسطه آن عوامل مهمی که ما دربارشون صحبت کردیم مثلا در باب اسلام، در باب شیعیگری، در باب صوفیگری.
ارزش هایی که برای این مردم ساخته حالا میتونه بیانگر رفتارهای جمعی اونها باشه.
حالا شما مواجه میشید با این رفتارهای جمعی که توسط این انسان ها اتفاق می افتد.
یعنی به عنوان مثال شما در برابرتان دارید می بینید که یک انسانی در حال.
کتک خوردن است از یک قوایی که مثلا تحت عنوان لباس شخصی و نمیدونم همین اراذل و هیولاهای جمهوری اسلامی به مردم حمله کردند.
حالا شما دارید این صحنه رو می بینید.
اما رفتار جمعی این مردم گذر از کنار این واقعه هست.
چرا که در وجود این انسان ها ارزشی تحت عنوان رشادت، دلاوری، شجاعت اصلا تعریف نشده.
اصلا این انسان ها با این مباحث رو در رو نیستند.
اوج رشادت و دلاوری شون مثلا این هست که در یک کوچه خلوت یه نفری رو بگیرن خفت بکنن.
یا بیان در فضای مجازی مثلا جولان بدن و خودشون رو یکه بزن تصویر بکنن.
اوج مثلا نهایت رشادت و دلاوری شون این هست که مثلا چمیدونم خلافکار باشن.
این میشه نهایت دلاوری که برای این جماعت تعریف شده.
همون ضد ارزش هایی که در باب فرهنگ ضدیت صحبت کردیم.
حالا یه فرهنگ ضدیتی تصویر میشه که در دلش شما مواجه میشید با ضدقهرمان هایی که تبدیل به قهرمان میشن.
ضدارزش هایی که تبدیل به ارزش میشن و تماما در برابر.
این نگاهی هستش که نگاه قبلی رو از بین ببره و برعکس اون رو تصویر کنه.
حالا شما وقتی مواجه میشید با این سیستم ارزش گذاری معیوبی که یا به واسطه اون فرهنگ ضدیت شکل گرفته یا به واسطه اون سکون و سکوت فرهنگی که تحت عنوان فرهنگ اسلامی در راستای بردگی و بندگی و قبول توسری خوردن تشکیل شده.
حالا شما نمیتونید شاهد یک رفتار جمعی باشید که مردمی دلاورانه و با شجاعت در برابر این اراذل بایستند.
اگر یک همچین اتفاقاتی رو میبینید اینها جرقه هایی است برای تغییر ارزش ها.
حالا قرار هست که این ارزش ها تغییر کنه و اصولا برای رسیدن به یک جامعه پویا ما نیازمند همون جرقه ها هستیم برای تغییر.
اما در کنارش روبرو هستید با یک عدم تمایلی برای تغییر این راکد بودن و این مردابی که بوجود آوردند و این لجنزار رو میپرستند.
یعنی شما مواجه هستید با این فرهنگ ارزشگذاری که یک لجنزار بدبویی رو پدید آورده و دائما در حال پرستش همین لجنزار هست.
حالا ما در باب تغییر و تغییر این نگاه ها صحبت خواهیم کرد در قسمت های آتی.
اما در این قسمت باید به همین نگاه کرد که چگونه یک سیستم ارزش گذاری معیوب یک جامعه ای رو تا این حد در این رفتارهای وحشیانه و غیر قابل تحمل جمعی هم فرو برده.
چگونه این ارزش های بد یک جامعه بدی رو پدید میاره؟
چگونه این ارزش های ما ریشه دار در زشتی هستند و دوباره و دوباره در پی بازتولید همون نگاه های وحشیانه هستند؟
چگونه این ارزش گذاری ما رو به این نقطه ای از فساد رسونده که یک ریشه ی پر ظلمت و پر از زشتی در اون؟
آن ابتدای مبحث دوباره و دوباره دارای ارزش هایی در همان راستا را پدید می آورد و ما شاهد این ارزش گذاری و این نظام ارزش گذاری معیوب و فاسد هستیم که به واسطه وجود آن المان های اصلی فرهنگی که از اسلام، شیعی گری و صوفی گری حتی پیش از اسلام و آن نگاه ها نشات میگیره و حالا داره هی مدام ارزش های زشتی رو به وجود می آورد و پررنگ و قدرتمند در بین مردم برای گذر.
قاعدتا ما نیازمند تغییر هستیم که این ارزش ها رو تغییر بدیم.
این ارزش های در کنار هم که حالا میتونه مسبب بشه با تغییر اونها ما شاهد دگرگونی کل جامعه باشیم و به وجود آوردن ایمانی راسخ و جمعی که قاعدتا تنها گره گشا برای رسیدن ما به فردای بهتر است.
قاعدتا پیرامون این مسئله میشه ساعت ها صحبت کردم و من سعی میکنم که برنامه ها رو در همون تایم همیشگی خودش به اتمام برسونم.