خب دوستان توی این قسمت خاص قرار هست که در باب یه تصویری پیرامون آرزوهامون صحبت بکنیم.
قرار است در باب آرزوهامون در باب آینده ی ایران صحبت بکنیم.
اینکه چه آرزویی برای اون آینده ی مشخص در ایران داریم؟
اصلا برای چی قرار هست که ما انقلابی رو شکل بدیم؟
خب قاعدتا هر کس باید در باب این آرزوها صحبت بکنه باید دریچه ای باز بشه برای در میان گذاشتن این آرزو ها.
ما وقتی در باب ایمان صحبت کردیم گفتیم که تجمیع این آرزوها در کنار هم گرفتن این آرزو ها قرار هست یک ایمان جمعی رو بسازه.
پس قاعدتا ما باید در باب آرزوهامون صحبت کنیم و آرزوهامون رو با هم مطرح بکنیم.
آرزوهایی که برای آینده ایران تصویر می کنیم.
تصویری از آینده ایران که درون اون آرزوهای ما نقش داشته باشه، چارچوب اخلاقی ما نقش داشته باشه.
فرهنگ تغییر یافته از این آرزوها و باورها شکل بگیره.
پس قاعدتا برای رسیدن به اون آینده و پیروز شدن در این انقلاب ما نیازمند هستیم که این آرزوها رو با هم مطرح کنیم.
اما پیش از این که وارد این قسمت نهایی از ویژه برنامه آینده ایران بشیم، دوست دارم یک اشارتی هم به قسمت گذشته داشته باشم.
چرا که قسمت آخری که پخش شد قاعدتا من درون اون خیلی موجز و خیلی گذرا از این موضوعات پیرامون ابزارهای انقلاب گذشته به خصوص در باب اون مبحثی که پیرامون روش های رسیدن به پیروزی بود.
حالا سعی می کنم توی این قسمت یه توضیح کوتاهی در این ابتدا در باب این مساله بدم و بعد دوباره وارد اون تصویر از آرزوها بشه.
قاعدتا ما وقتی در باب انقلاب صحبت کردیم المان های مختلفش رو نام بردیم که چه چیز هایی باعث میشه و چه ابزار هایی ما رو به اون پیروزی میرسونه.
در نهایت ما با یک روش برای رسیدن به پیروزی در اون انقلاب هم رو به رو هستیم یا از طریق مسالمت آمیز میتونیم این روش رو به پیش ببریم و یا قرار هست که از سمت و سوی جنگ های مسلحانه به این پیروزی برسیم.
موضوعی که باب شده دیگه یعنی شما میشنوید در صحنه سیاسی ایران که خیلی هم اتکا میکنن به این موضوع که نه جمهوری اسلامی فقط و فقط با جنگ های مسلحانه از بین میره باید به میدان اومد و باهاشون جنگید و مبارزه مسلحانه کرد تا پیروز شد.
اما وقتی نزدیک به این مفاهیم میشید کسانی که این موضوعات رو مطرح میکنن میبینید که خیلی ساده بدون اینکه حتی حاضر باشن برای این ایده و نظر خودشون حرکتی بکنن و اقدامی بکنن و وارد میدان بشن، تنها و تنها به همین موضوع اشاره میکنن.
حتی آویزان به اتفاقات معمول داخل ایران میشود یعنی تظاهراتی که مسالمت آمیز در ایران بوده.
حالا جماعتی هست که آویزان او شده برای اینکه او را مصادره به مطلوب برای خود بکند، آنرا تعبیر و تفسیر به جنگ مسلحانه بکند.
تمام خواسته او این نیست که اینها را آموزش بده یک جماعتی در ایران آموزش ببینند، مسلح بشوند، هدفی داشته باشند، نقشه ای برایشان کشیده بشود، با توجه به آن نقشه و هدفی که در برابر دارند، حرکاتی را به پیش ببرند.
نه، توقع آنها این است که یک بچه پانزده ساله داخل ایران تبدیل به یک چریک بشود، یکباره یکهو او را ببینند در لباسی که حالا آمده و بدون هیچ اسلحه ای حتی با یک چاقو وارد میدان میشود و جنگ مسلحانه میکند و در نهایت هم او اعدام میشود.
این جماعت هم مینشینند و تو سر و کله خودشون میزنند و سینه میزنند و جان اینها به نوعی میدان میگذارند.
جان اینها را ابزاری برای پیشبرد اهداف خودشان میکنند.
این، آن نقطه ی وحشتناک هست.
یعنی اون نقطه ایست که این جماعت چرا وارد این میدان نمیشه؟
چرا حاضر نیست برای این اهداف خودش کاری بکنه؟
آیا چگوارا در اون دوران به فکر این بود که مردم رو تحریک کنه تا وارد میدان و جنگ های مسلحانه بشن؟
آیا قرار بود کسی از دور به فکر تشکیل گروه های پارتیزانی در توهمات و خیالات خودش باشه؟
یا قرار هست اینها وارد میدان بشن، ابزاری رو فراهم کنن برای این جماعت آموزشی رو بدن؟
گروهی رو تشکیل بدن.
نه اینکه آویزون جماعتی بشن که هیچ درک درستی نسبت به این موضوع ها ندارن.
هیچ آموزشی ندیده و هیچ سلاحی در اختیار نداره.
این اون نقطه ی واقعا وحشتناکی ست که هر دفعه فکر کردن بهش هم آزاردهنده است.
که چگونه یک جماعتی حاضر هستن تا این اندازه از خون این جماعت بخورند و بنوشند و بر بزرگ تر شدن خودشون هم بیافزایند.
اما فرای این، وقتی ما به شرایط ایران نگاه میکنیم، به شرایطی که در ایران وجود دارد و به این نتیجه عقلانی میرسیم که مبارزه مسلحانه راه چاره نیست برای پیروز شدن در برابر جمهوری اسلامی.
جمهوری اسلامی با یک جماعت میلیونی حتی یک هفته هم نمیتونه دووم بیاره.
یعنی شما تصور بکنید تهران با سه میلیون مردم در خیابان حتی به یک هفته هم نمیکشه که جمهوری اسلامی از میان برداشته میشه؟
به یک اعتصابات سراسری تصور بکنید این اعتصابات سراسری چند روز زمان میخواد تا جمهوری اسلامی به معنای کلی خودش از نظر اقتصادی فلج بشه.
این اعتصابات سراسری میتونه چه ضربه ای بزنه؟
اما وقتی صحبت از اعتصابات سراسری میکنیم، اعتصابات سراسری هدفمند نه اعتصابات بی معناست نه اعتصابات نمادین.
اعتصابی که نقطه هدف داشته باشه.
شما برای پیروز شدن، برای پیش بردن هر اتفاقی در دنیا باید از روش خودش وارد بشید. ببخشید.
یعنی شما میدونید برای رسیدن به نقطه A باید نقطه B رو طی کنید؟
نمی تونید یکباره از نقطه 20 برسید به بی.
اینها دودوتا چهارتا های ساده است و با توجه به این تفاسیر و این تصاویر در برابر ما میتونیم ببینیم که به چه سادگی میشه جمهوری اسلامی رو از بین برد.
جمهوری اسلامی به واسطه این کثرت مردم هست که میتونه از بین بره.
قاعدتا جنگ های مسلحانه نمیتونه کثرت داشته باشه.
قاعدتا انسان ها زاده نشدند برای کشتن و کشته شدن.
قاعدتا انسان ها آرزوشون از زندگی این نیست که بکشند و یا کشته بشن.
اونها اومدن تا زندگی بکنند و آرزومند به زندگی هستن.
برای زندگی تلاش میکنن.
یعنی شما حتی وقتی وارد این معنای انقلاب در ایران میشید با مفاهیمی که مطرح میشه و با شعار هایی که مطرح میشه همون شعار بنیادین و اصلی و زیبای زن، زندگی، آزادی.
شما مفهوم زندگی رو دارید میبینید.
حالا چرا این جماعت باید به دنبال مرگ باشه؟
به دنبال کشتن باشه و یا کشته شدن باشه.
پس قاعدتا نمیتونید جایگاه اجتماعی رو بدست بیارید با جنگ های مسلحانه و بعد همچین پتانسیلی در ایران وجود نداره.
گروه هایی با این پوزیشن وجود ندارن و حتی قصد به وجود اومدن هم ندارن.
یعنی اون جماعتی که دنباله رو این نظرات هست هم حاضر نیست به میدان بیاد حتی با اینکه پایگاه اجتماعی کوچک یا بزرگی هم داره اما حاضر نیست وارد این میدان بشه.
تنها و تنها از این اتفاقاتی که میفته استفاده میکنه، سوءاستفاده میکنه، با تهییج احساسات، با نادانی، با پیشبرد این نادانی های خودش در این شکل عقب مانده داره به پیشبرد اش کمک میکنه اما حاضر نیست وارد میدان بشه.
حاضر نیست خودش وارد این میدان بشه، به میدان بیاد، گروهی تشکیل بده، حالا آموزششون بده، حالا اون ها رو مسلح بکنه، حالا وارد میدان ایران بشن، برن و یک حرکتی رو هم به پیش ببرن.
تنها و تنها بیننده ایست که با احساسات و تهییج احساسات در پیشبرد این رفتارها.
قدم بر میداره در کنار اون از این جماعت سواستفاده میکنه و شما مواجه میشید با این رویه با این نگرش.
پس قاعدتا وقتی نگاه میکنیم میبینیم که همچین پتانسیلی وجود نداره فرای نبود این پتانسیل.
حالا جمهوری اسلامی تا دندان مسلح که نیرو های مسلح آموزش دیده ای داره چه در بسیج، چه در سپاه، چه در نیروی انتظامی، حتی در ارتش.
حالا با توجه به این نیرو هایی که حتی میدونن در نهایت با نبود جمهوری اسلامی نابود خواهند شد، حالا در برابر این گروه های مسلحی که با تفنگ در برابرشون ایستادگی میکنن چه رفتاری خواهند داشت؟
تا چه حد اینها رو سرکوب میکنن؟
در این جنگ چه کسی پیروز خواهد شد؟
با توجه به نیروی نبود؟
با توجه به این فقدانی که ما داریم میبینیم اصلا وجود نداره.
حتی اگر وجود داشته باشه نیروی مسلح میتونه در برابرش صف آرایی کنه و اون رو از بین ببره.
پس قاعدتا ما روبرو میشیم با این موضوع به صورت عقلانی که نمیتونه پیشبرد داشته باشه نمیتونه باعث پیروزی بشه.
حتی کسی نیست که وارد این میدان بشه و به نوعی تنها و تنها با حلوا حلوا کردن به دنبال شیرین شدن دهان هستند.
یعنی به دنبال عملی رسیدن به این عمل نیستن.
شما نمیبینید که اونها بخوان کاری بکنن و حرکتی بکنن فرای اون.
ما برای پیروز شدن در این میدان نیاز به کثرت مردم داریم چرا که در نهایت قرار است این انقلاب یک انقلاب فرهنگی به وجود بیاره.
با توجه به اون تفاسیری که من در قسمت های گذشته صحبت کردم قرار هست این حکومت وقت فقط و فقط از بین نره.
قرار هست که فرهنگ مردم نسبت به موضوعات ریز و درشتی که ما باهاش دست به گریبان بودیم تغییر کنه.
نگاه اون ها نسبت به مثلا به مسئله زن تغییر بکنه.
نسبت به مسئله جان ها تغییر بکنه.
قرار هست این انقلاب، انقلاب درونی ای باشه که مردم درونش تغییر بکنن.
اگر یک گروه مسلح قرار باشه این کار رو انجام بده، همون رویه و همون فرهنگ های پوسیده و پوچ هستیم.
اگر مردم وارد این وادی نشن و به این میدان پا نذارن.
پس تمام اینها ما رو به این سمت و سو می بره که ما نیاز داریم وارد این مبحث مشخص و جنگ های و به نوعی رفتار مسالمت آمیز بشیم.
اینها یک سری بازوان دارن برای پیروز شدن.
این بازوان رو ما می شناسیم.
اینکه به عنوان مثال تظاهرات میدانی و در خیابان یکی از این ابزارهای مستحکم و قدرتمند هست.
این تظاهراتی که باید هدفمند باشه باید یک هدف مشخص داشته باشه.
وقتی شما نزدیک میشید در همین اتفاقاتی که اخیرا در ایران افتاد، شما مواجه میشدید با یک مفهومی تحت عنوان تظاهرات محله محور.
یعنی یک جماعتی توی یک محله ای بیرون میومدن و میرفتن خونه هاشون.
آیا این راه حلی بود؟
آیا راه به جایی می برد؟
آیا به اون حکومت وقت ضربه ای میزد؟
به جز یک اعلان حضور به حکومت؟
قاعدتا باید این در نهایت ما رو به یک نقطه مشخص می رسوند.
همونطوری که من بارها دربارش صحبت کردم که انسان ها نیازمند هدف هستند.
قاعدتا ما باید هدفی مشخص می کردیم.
یعنی شاید در محلات مختلف می توانست مردم به خیابان بیایند چرا که با آن دلایلی که می دانیم حالا این ها باعث می شد که قوای دشمن کمتر به سمتشان بیاید.
گستردگی باعث می شد که اینها حواسشان معطوف به یک نقطه نشود و نتوانند سرکوب بکنند.
اما در نهایت ما همان طوری که در باب تمام مسائل پیرامون هدف صحبت کردیم، در باب تظاهرات هم باید در باب هدف صحبت بکنیم.
این که این جماعت باید یک هدفی داشته باشند و برای آن هدف گام بردارند.
حالا محلات در کنار هم به یک نقطه کلیدی برسند.
همه تلاش بکنند تا خودشان را به آنجا برسانند.
اما شما فقدان این موضوع را می دیدید و در نهایت این تظاهرات تبدیل شده بود به یک صحنه برای اعلان حضور معترضین.
حالا می آمدند اعتراض می کردند بر می گشت.
یا وقتی نزدیک به یکی از این مفاهیم مثل اعتصابات میشد.
حالا شما مواجه میشدی با اعتصاب بازاریان؟
اعتصاب این بازاریان چه سودی به حال چه کسی خواهد داشت؟
یعنی در همه جای دنیا شما مواجه هستید.
بازاریان قرار است که کمک حال این معترضین باشند.
از نظر اقتصادی، از نظر مالی شاید یک بار به صورت نمادین اعتصاب این بازاریان کمک بکند تا ما بفهمیم چه مقدار نیرو داریم.
اما این اعتصاب مداوم بازاریان چه راه حلی برای ما هست؟
چه کمکی به حال این جنبش و این انقلاب خواهد کرد؟
اعتصاب هدفمندانه باید نیروهایی را مد نظر خودش داشته باشد که ضربه میزند به اقتصاد.
یعنی اعتصاب در لایه های حکومتی.
یعنی شما صنعت نفت را یک روز اعتصاب کننده ببینید.
گاز رو، پتروشیمی رو، بانک ها رو، ادارات دولتی رو، جاهایی که دولت باهاش درگیر هست، ایران هم کارمند بیشمار داره، کارمندهای دولتی بیشماری داره و.
وقتی ما در باب این اعتصاب صحبت میکنیم باید اعتصاب به این سمت و سو کشیده بشه.
وقتی ما در باب تحصن صحبت میکنیم، میتوانیم با قدرت این تحصن هزاران کار را به پیش ببریم.
فلان شخصیت آزاده امروز در زندان هست.
یک تحصن صد هزار نفری، دویست هزار نفری، یک میلیون نفری در برابر زندان چگونه میتواند باعث آزادی او باشد؟
اما اینها نیازمند یک هدف غایی است.
یک ایمان جمعی است.
گروه ها و احزاب متشکل است.
همان چیزهایی که درباره اش صحبت کردیم.
رهبری ای که تحت عنوان رهبری ایمان و باور جمعی است.
آن قدرت بسیج گری که در اختیار احزاب و گروه ها و تشکل ها است.
حالا اینها فرمان می دهند در کنار هم برای تحصن، برای اینکه تحصن کنیم، برای آزادی.
حالا با این تحصن و پیروز شدن در این تحصن تا چه اندازه آرزو و امید را در دل مردم و آن جماعتی که باورمند به این انقلاب و پیروزی هستند بیشتر و بیشتر میکنیم؟
تا چه اندازه ضعف را در برابرمان در قوای دشمن بیشتر میکنیم؟
پس قاعدتا ما با توجه به این مصادیق باید به این معانی در نقطه ابتدایی برسیم و حالا از این مصادیق استفاده کنیم.
برای پیروز شدن که در بابش به کرات هم صحبت کردم.
در ویژه برنامه انقلاب ایران هم بیشتر صحبت شد.
در این قسمت هم سعی کردم یک توضیح مختصری بدم چرا که در قسمت گذشته واقعا خیلی از روش راحت گذشت.
اما در باب این قسمت مشخص و تصویری از آرزوهایی که ما در باب آینده داریم، یکی از موضوعات مهم و عمده ای که ما باید دربارش صحبت بکنیم همین در میان گذاشتن آرزوهاست.
از آرزوهای کوچک تا بزرگ.
این آرزوها و تصویر این آرزوها در کنار هم هستش که می تونه ما رو به اون آینده ایران برسونه.
ما صحبت کردیم گفتیم شما قاعدتا نمی تونید به واسطه از میان بردن به میدان بیاید.
تصور بکنید در ایران ما ظلم های بیکرانی اتفاق می افته.
جماعتی به این ظلم های بیکران در ایران اعتراض دارند.
به خیابان می آیند به واسطه اینکه یک دختری بی گناه کشته شده به وحشیانه ترین شکل ممکن کشته شده.
حالا این جماعت به میدان اومده برای اینکه از حقوق پایمال شده او دفاع کند از این کشته شدن ابراز انزجار بکند.
حالا وقتی به تعداد این کشته ها اضافه می شود آیا این جماعت باز هم ادامه می دهد؟
آنها آمدند تا این ظلم وجود نداشته باشد اما ظلم به کرات بیشتر و بیشتر شد.
حالا حکومت استفاده می کند و از راه ها و دریچه های بی شمار برای اینکه نشان بده این ظلم بیشتر و بیشتر میشه.
حالا این جماعت ساکت میشه به خونه میره.
اما وقتی این جماعت یک هدف مشخص و غایی رو در برابر داشته باشه برای رسیدن به او تلاش کنه قاعدتا به خونه نخواهد رفت چون قرار است اون هدف رو در اختیار داشته باشه.
قاعدتا هزینه خواهد داد.
مثل همه اتفاقات در زندگی ما.
ما برای همه اتفاقات در زندگیمون هزینه میدیم حتی اتفاقات جزئی.
با توجه به ساختاری که انسان ها پدید آورده اند، ما برای کوچکترین چیزها، حتی برای سیر شدنمان، برای خریدن نان، برای جانمون سلامتیمون هزینه میدیم.
حالا برای رسیدن به آزادی، برای رسیدن به اون هدف غایی هم قاعدتا باید هزینه بدیم.
پس حالا انسان ها وارد میدانی میشن که میدونن هزینه داره اما وارد این میدان میشن.
پس این ها در نهایت ما رو به یک معنا میرسونه.
ما به واسطه خواسته هامون به خیابان می آییم.
به واسطه خواسته هامون انقلاب میکنیم.
نه به واسطه خواسته هامون.
نخواستن ها به سادگی میتونه در نطفه خفه بشه.
یعنی جماعتی با دیدن این ظلم سرشار و افسارگسیخته حالا به این نتیجه برسن که آقا ما نباید به خیابون بیایم، حتی به خیابون اومدن ما این ظلم ها رو بیشتر میکنه.
حالا با دیدن این چهره های خشونت بار، این صحنه های خشونت بار به واسطه این زندان ها، اعدام ها، رفتارهای وحشیانه و دهشتناک حکومت و جمهوری اسلامی وحشی و کثیف.
حالا جماعتی هستن که دور میرن کنار میرن دیگه وارد این وادی نمیشن.
اما اون جایی که خواسته ای رو دنبال میکنن میدونن به خاطرش هزینه میدن.
پس وقتی ما وارد این مبحث میشیم میدونیم که باید آرزوها مطرح بشه.
باید پیرامون این آرزوها صحبت بشه.
حالا قرار هست یک ایمان جمعی به واسطه این آرزوها شکل بگیره.
شما مشکلات عدیده ای رو می بینید.
یک صدای مشخص در کنار گوش شما داره فریاد میزنه.
من نمی خوام در فردای ایران کودک کاری ببینم.
این اون آرزوی مشخص هست.
حالا قرار هست کسی این آرزو رو به مردم بفروشه.
اما قرار نیست این آرزو رو در همین لایه ی ساده ی خودش به مفهوم ندیدن کودکان کار در خیابان بفروشه.
حالا قرار هست برنامه ای داشته باشه که بگه نگاه اقتصادی ما اینگونه هست که نمی ذاره تا یه همچین شکلی اتفاق بیوفته تا ما دوباره شاهد وجود مثلا کودکان کار در خیابان ها باشیم.
حالا قرار هست پیرامون این آرزوها گفت و گو بشه.
حالا قرار هست ما در باب این مظالم صحبت بکنیم.
اما قرار نیست خودمون رو خفه بکنیم در این چاه دفاع بکنیم از گفتن، از زشتی ها، از بدی ها، از بدی های جمهوری اسلامی همه دیگه اینو میدونن.
اینقدر گفته شده اینقدر تکرار شده زشتی ها و پستی ها و حقارت هایی که جمهوری اسلامی پدید آورده که تکرار کردنش هم عبث و بیهوده است.
حالا باید راهکارها و درمان ها گفته بشه.
وقتی شما نزدیک به مفهوم آگاهی سازی و بیداری مردم میشید قاعدتا با دو طیف فکری روبه رو هستید.
با دو معنا در دل این موضوع روبه رو هستید یا قرار هست دردها رو با دیگران مطرح کنید یا درمان این دردها رو؟
ما از اون مرحله درد گذشتیم و یا هر کسی وارد این میدان میشه داره دوباره از اون دردها میگه.
اما قرار هست در باب این درمان ها صحبت بشه.
حالا اگر ما شاهد این چهره ی خشونت بار و وحشتناک هستیم حالا قرار هست یک تصویری بدیم از درمان این معضلات.
به عنوان مثال نبودن این احکام وحشیانه ی وحشتناک شلاق زدن در ملاء عام، کشتار این قوانین وحشتناک اسلامی حالا قرار هست ما درمان رو در دل نبود و فقدان این قوانین دهشتناک اسلامی ببینیم.
حالا قرار هست درمان رو گره بزنیم با اینکه اگر در فردای ایران ما شاهد این جنایات نباشیم، این جنایات حکومتی، این جنایات قانونی و قانونمند، قانونی که مبدل به جنایت کار شده، یعنی شما با قانونی طرف هستید که معنا و ماخذ اصلی جنایت خودش هست، خودش اون جنایت رو به وجود میاره.
شما وارد مبحث خیانت میشید.
این قانون هست که حامی خیانت هست تحت عنوان صیغه تحت عنوان چند همسری مردان در دل قوانین اسلامی.
حالا این قانون هست که داره جنایت رو تولید میکنه.
حالا شما مواجه میشید با اعدام یعنی قتل نفس رو داره خود قانون شکل میده.
یعنی شما مواجه میشید با قانونی که قرار هست خشونت و وحشی گری رو به پیش ببره.
حالا قرار هست شما تصویری از درمانی بدید که درمان این قانون رو تصویر میکنه.
حالا قرار هست در دل این قانون تازه ما مواجه نشیم با این اشکال وحشتناک قانونی.
حالا قرار هست قانون ما نه تنها حامی جنایت نباشه که در برابر جنایت بایسته اما نه باز هم به شکل جنایت بار و خشونت بار خودش قرار نیست اعدام بکنه و دار بزنه.
حالا قرار هست ما در باب آرزوهامون بگیم.
در باب ایرانی بگیم که درون اون جان ها برابرند.
آزادن، آزادانه زندگی می کنن، تحت سیطره و جبر دیگران نیستن.
حالا قرار هست ما از آرزوهای زیبا برای فردای ایران خودمون بگیم.
در باب این آرزو ها صحبت بکنیم و در باب راه های رسیدن به اون صحبت بکنیم.
این ها اون نقاط و اون نقطه ی اصلی برای ساختن یک پتانسیل برای حرکت رو به جلو و رسیدن به انقلاب هست.
اما فرای مطرح کردن این آرزو ها، ما باید این آرزو های متشکل و متکثر اون ایران رو در کنار هم زیر یک عنوان قرار بدیم تا اون ایمان جمعی ساخته بشه.
شما تصور کنید دارید در باب ایران فردا صحبت می کنید و برای رسیدن به این ایران، ایران فردا برای رسیدن به این انقلاب ما نیازمند هستیم همه طیف های مختلف وارد میدان بشن، همه قشر خاکستری بیان و میدان دار بشن.
حالا شما چه آرزویی از این ها در این آینده ی ایران می بینید که مطرح شدنی بود؟
چه آرزویی گفته میشه که به عنوان مثال یک کارگر بتونه برای فردای خودش تلاش کنه؟
آیا در این ایمان جمعی پیرامون آینده ی این کارگران صحبت میشه؟
آیا قرار است همه چیز حوالت بشه به اینکه فردا در آینده مردم رای میدن؟
این چه حرفی است؟
ما باید در باب اون هدف پیش رومون بدونیم.
ما اصلا قرار هست به چه نوع نظام اقتصادی باور داشته باشیم؟
در فردای ایران قرار هست سرانجام این کارگرانی که قرار هست شما ازشون می خواهید که وارد این میدان بشن.
چه چیزی به این ها بدیم؟
این ها قرار هست چه آرزویی برای فردای خودشون رو در اون فردای ایران ببینن؟
آیا اصلا آرزو های اون ها مطرح میشه؟
آیا اصلا به اون ها بها داده میشه؟
آیا اون کارگر می تونه آرزوی خودش رو در فردای ایران ببینه؟
یا نه قرار هست یه حالتی بشه جمهوری اسلامی خیلی بده ما هم از بین میبریمش تموم شد.
همه هم بخاطر همین میان تو خیابون و انقلاب میکنن.
تو یک روز و انقلاب هم تموم میشه و ما پیروز شدیم و رنسانس هم اتفاق افتاد و مردم هم کاملا تغییر کردند.
ببینید یا قرار هست ما در توهم زندگی کنیم.
خب منم میتونم بیام و توهمات خودم رو مطرح بکنم.
حتی اذعان بکنم که همه مردم ایران الان به باورهای من هم گرویده اند.
الان همه منتظر هستن که همه با هم بریم و جهان رو فتح کنیم.
یا قرار هست ما در باب دنیای عینی و واقعی صحبت کنیم.
من با این اتفاقات فلان تعداد آدم هستن که اصلا به من گوش میدن از این تعدادی که گوش میدن فلان تعداد هستن که به من باور دارن یا ندارن.
نقطه ابتدایی برای پیش بردن برای از بین بردن مشکلات برای حل کردن مشکلات، فهم درست و دانش درست و نزدیک شدن به واقعیت است.
وقتی ما وارد این مبحث مشخص میشویم، حالا وقتی به مسئله ای تحت عنوان آرزوها میرسیم باید ببینیم تا چه اندازه این آرزوها، آرزوهای اصناف مختلف، اقشار مختلف اقوام مختلف در این سپهر جای دارند.
ما کجا میبینیم که فلان قومی در ایران یک نظر خاصی مثلا پیرامون این دارد که با زبان مادری خودش تحصیل کند؟
آیا شما باور دارید که این را باید کتمان کرد؟
اصلا هیچ کسی این رو نمی دونه. اینا نادانند.
اینایی که به این اعتقاد دارن.
خب این همون رویه ایست که جمهوری اسلامی هم پیش گرفته.
یا ما با جبر مبارزه میکنیم یا ما برای رسیدن به آزادی و اختیار تلاش میکنیم یا ما داریم آب در همون هاون میکوبیم.
یا قرار است دوباره جبر بکنیم بر دیگران دوباره آزادی را به دیگران بخورانید و در حقیقت آنها را از آزادی دور بکنیم.
ما در باب آزادی صحبت کردیم.
گفتیم آزادی اون مفهومی نیست که من به شما بدم.
آزادی اون چیزی نیست که من تصور می کنم.
بگم این آزادی رو بگیرید برید استفاده بکنید.
و از همین می تونید به عنوان آزادی هم استفاده بکنید و ازش لذت ببرید.
آزادی اون چیزی است که شما تعریف می کنید.
یک قانون مشخص و اون هم منع ظلم و آزار به دیگر جانداران باید در اون رعایت بشه ولاغیر.
هر چی هست آزادی شماست.
نهایت بردگی و اسارت برای منه.
اما آزادی شماست.
نه من میتونم آزادی خودم رو به شما تحمیل بکنم، نه شما میتونید به من تحمیل بکنید.
حالا وقتی داریم در باب اون اتحاد، در باب اون تشکل، در باب اون ایمان جمعی صحبت میکنیم، حالا باید آرزوی این جماعت های مختلف در اون آرزوی مشترک در اون ایمان جمعی شکل بگیره.
حالا اگر اقوام مختلفی هستن که خواسته های مشخصی دارن باید آرزوی خودشون رو در اون ایمان جمعی ببینند.
حالا باید کارگران آرزوی خودشون رو ببینند.
جماعت های بی شماری که در ایران وجود داره، معلمان، اصناف مختلف، باورهای مختلف، باورهای مذهبی مختلف.
به عنوان مثال مثلا کسی که بهائی هست قرار هست در فردای ایران چه سرنوشتی داشته باشه؟
قرار است چه اتفاقی برای او بیفته؟
برای مسلمان شیعی معتقد به ولایت فقیه که امروز در قدرت است قرار است در فردای ایران چه اتفاقی بیفته؟
آیا آرزویی از او هم برآورده خواهد شد و یا او محکوم به مرگ و نیستی و نابودی و اعدام و شکنجه و.
سال پنجاه و هفت دوباره است.
آیا قرار است ما برای رسیدن به یک پنجاه و هفت دوباره تلاش بکنیم؟
آیا به نظرتون جماعتی که قشر خاکستری رو تشکیل میدن یا فرای اونها جماعتی که تا دندان.
از روزی که متولد شدند و خودشون رو شناختند بر در برابر جمهوری اسلامی بودن آیا وارد این وادی میشن؟
من از روزی که خودم رو شناختم در برابر جمهوری اسلامی بود.
تمامی عقاید من مغایر با جمهوری اسلامی، فراتر از جمهوری اسلامی که شاخه ای از اسلام هست، فراتر از اسلام که شاخه ای از خدا هست بوده.
تمام باور های من در برابر خدا بوده، مفهوم خدا و معنای خدا بوده.
اما من حاضر نیستم وارد جریانی بشم که قرار باشه پنجاه و هفت رو دوباره رقم بزنه.
قرار باشه این مسلمون های شیعی و ولایی رو بکشه، تیکه تیکه بکنه، اعدام بکنه.
من حاضر نیستم وارد همچین وادی بشم برای انتقام و کینه وارد یک حرکت بشم.
من حاضرم انقلابی بکنم تا مردم تغییر بکنن تا نگاهشون تغییر بکنه تا اتفاقاتی که در طول زیست خودم در ایران دیدم رو دیگه نبینم تا حیوان آزاری رو دیگه نبینم.
تا کودک آزاری رو دیگه نبینم.
مفهومی نیستش که به صورت کلی از همه جای دنیا پاک بشه.
قاعدتا بیماری هایی وجود دارند اما اکثریت این رفتارها رو نکنن.
این نابرابری رو در قبال زنان در قبال همجنسگرایان در قبال کارگران در قبال تمام اقشار مردم ایران انجام ندهند.
قرار است آرزویی که من دارم در فردای ایران نزدیک شدن طبقات باشد و از میان برداشته شدن طبقات باشد، از بین رفتن این فقرها باشد.
قرار است آرزوهای ما در آنجا جای داشته باشد.
قرار است هر کدام از این گروه ها، هر کدام از این تفکرها، تفکرات مذهبی، سیاسی، اقتصادی، قومی یا هر نوع نگاه دیگری، جنسیتی و یا هر چیز دیگری آرزوی خود را در آن ایمان جمعی ببیند.
قرار است ایمان جمعی ساخته شود، بر پایه ی این آرزوهای متکثر یک نقطه اشتراک بگیرد، اینها را در کنار هم بگذارد.
قرار است در باب جزییات صحبت بکند.
قرار است وقتی آن آرزوی جمعی قرار است مطرح بشود، قرار است یک کلیتی را مطرح کند.
وقتی میرسد به مبحث دموکراسی، دموکراسی تمام شد.
در باب لائیسیته، لائیسیته. more.
آیا با مردم مطرح شده؟
آیا جماعتی هستند که به مردم تعریف مشخص و کاملی پیرامون دموکراسی بدهند؟
آیا ما قرار هست که آرزوی رسیدن به حقوق بشر رو با مردم مطرح بکنیم و در قبالش فیلم بسازیم؟ کتاب بنویسیم؟ شعر بنویسیم؟
فرهنگ سازی بکنیم در این داستان؟
در این راستا من باورهایم مشخص است.
در راستای باورها و اعتقادات خودم تمام عمرم کتاب نوشتم.
تلاش کردم و تلاش خواهم کرد تا روزی که زنده باشم.
اما اون جماعتی که این ایمان رو دارن میفروشن و میخوان بفروشن آیا برای فروشش تلاشی کردن؟
آیا قرار است ما یک خودکاری رو بفروشیم اما بزاریم خودش فروخته بشه؟
ما بگیم یه خودکاری هست.
حالا مردم اگه دوست داشتن بیان این خودکار رو بخرن.
یا قرار هست ما اون رو به مردم ارائه بدیم؟
حالا آیا قرار هست در باب این مفاهیمی که پیرامون ایمان جمعی قرار هست شکل بگیره؟
به عنوان مثال یک جمهوری دمکراتیک لائیک.
آیا قرار است در باب این معنا با مردم صحبت شود؟
آیا قرار است فرهنگی در این راستا ساخته بشه تا مردم باهاش در ارتباط قرار بگیرن؟
آیا قرار هست یک ایمان جمعی با آرزوهایی از جمعیت متکثر ایرانی شکل بگیره تا هر کس بخشی از آرزوهای خودش رو در اون ایمان جمعی ببینه؟
همه ببینند که اون کارگر چه اون زن، چه اون همجنسگرا، چه اون بهائی، چه هر کسی که در ایران هست، چه حتی مسلمان شیعی ولایی، همه و همه در اون آرزوی آینده ببینند، تصویری ببینند برای خودشون آرزوی خودشون رو در اون آینده ببینند و این اون قوه ای بشه برای حرکت قوه ای که می تونه همه رو در کنار هم به میدان بیاره.
قاعدتا ما برای پیروز شدن در انقلاب نیاز به یک ایمان داریم و برای اینکه این ایمان شکل بگیره باید ایمان جمعی بسازیم که آرزوی بیشماران رو در خودش جای میده و قاعدتا هر کسی دل به پیروزی در انقلاب و دگرگونی در ایران داره باید در این راستا حرکت بکنه.
ممنون که همراه من بودید.
من نیما شهسواری و این برنامه به نام جان بود.
در پناه آزادی.