خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص چند قسمتی ما قرار هست در باب عوامگرایی یا پوپولیسم صحبت بکنیم.
موضوع مهمی که در سپهر سیاسی ایران و جهان قابل رویت است.
اما در این ویژه برنامه مشخص، ما فرای مباحث سیاسی ای که در این عوامگرایی وجود داره، در باب ابعاد دیگش هم صحبت خواهیم کرد.
قاعدتا سعی میکنیم یه تعریف مشخصی رو در قسمت های مختلف پیرامون این عوامگرایی داشته باشیم و فارغ از اون سعی کنیم مثال هایی رو از اقشار مختلفی که دارن از این وادی استفاده می کنند یا استفاده کردن هم در میون بزاریم قاعدتا کامل نخواهد بود و میشه باز هم دربارش صحبت کرد و مثال های بی حد و حصر بیشتری هم در رابطه رو آورد.
اما ما سعی کردیم همتای تمام ویژه برنامه هایی به نام جان در باب معانی ابتدایی صحبت کنیم و اگر هم مثال هایی می زنیم برای تفهیم بهتر موضوع باشه.
و خب قاعدتا همه موضوعات رو در بر نمی گیره.
خب در این قسمت ابتدایی از این ویژه برنامه بهتر است که ما یه تعریف مشخصی رو پیرامون همین عوامگرایی داشته باشیم.
خب در اون تعریفی که به صورت کلاسیک داره مطرح میشه و همه جا هم کاربرد داره، صحبت از این هست که قشری که برای رسیدن به قدرت با استفاده از احساسات و تهییج احساسات مردمی حالا سعی می کنن قدرت رو در اختیار بگیرن در برابر نخبگان اون کشور البته اون کشور یعنی تقابلی که میان الیت و عوام مردم به راه میاندازند.
برای به دست گرفتن قدرت سیاسی.
این تعریف منحصری است که پیرامون پوپولیسم مطرح میشود.
اما موضوع این است که ما نباید نگاه را مختص به همین موضوع مشخص کنیم.
به این معنا که وقتی ما داریم در باب این عوامگرایی صحبت میکنیم، گاها میتوانیم شاهد این موضوع باشیم که جماعتی باشند نه صرفا برای به دست گرفتن قدرت سیاسی که مثلا برای در امان نگاه داشتن قدرت حاکم از این عوامگرایی استفاده کنند و یا نه برای به دست آوردن قدرت سیاسی بلکه برای بدست آوردن موقعیت اجتماعی بهتر و محبوبیت از این عوامگرایی استفاده کنند و یا فارغ از آن.
شما شاهد این باشید که نه لزوما در برابر نخبگان یک کشور و هیچ یک از این عوامگرایی برای.
میل به قدرت استفاده کنند که حالا تقابل شان با گروه ها و اقشار مختلفی در اجتماع باشد، نه تنها و صرفا به الیت ختم نشد.
پس قاعدتا باید تعریف این عوامگرایی را گسترده تر به آن نگاه کرد و همیشه برایش مابه ازاء های متفاوتی را هم مطرح کرد.
اما در مجموع وقتی ما نزدیک به این تعریف از عوام گرایی می شویم یک سری نکات مهمی رو داره که اون نکات هست که برای ما حائز اهمیت است.
ما در عوامگرایی مواجه میشیم با انسان هایی که استفاده می کنن از احساسات مردم خود رو زیر این توده ها به نوعی مدفون می کنن.
تصویری که از خود ارائه می دن همسان و همسو با عوام مردم هست.
با توده ها هست گاها.
حالا این جماعت با این توده مردم قرابت و نزدیکی دارند، باور های مشترک دارند و گاها هم دارن از این باورها سوءاستفاده می کنند و خودشان به این مطالبی که میگویند باورمند نیستند اما برای عوام فریبی سعی میکنن ازش استفاده کنن.
خب این یکی از اون نکات ابتدایی و اصلی هست.
یعنی همسویی اون جماعت با مردم که به نوعی به واسطه باور قلبی باشه و ایمانی که خودشون هم تصویر کرده اند همسو باشه و چه به نوعی فقط و فقط سوءاستفاده از این باورهای مردم باشه.
یکی از المان های مهم در پوپولیسم همین امر موضوع مهم و موضوع مهم بعدی این هستش که حالا این ها یک دلیلی دارن برای این عوام گرایی.
یکی از دلایل عمده و مهم.
قاعدتا مبحث سیاست از قدرت سیاسی هست.
خب ما در اشعال سیاسی به شدت مواجه میشیم با این نوع نگرش.
پوپولیسم یعنی هدف غایی که برای خود مشخص کردن و رسیدن به قدرت سیاسی است و حالا سعی می کنند از این عوام، مردم و توده ها استفاده کنند تا در نهایت به قدرت سیاسی برسند.
اما قاعدتا موضوع به همین جا خاتمه پیدا نمی کند و می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد که حالا ما در باب دلایل آن صحبت کردیم و بیشتر هم صحبت خواهیم کرد.
پس یکی از موضوعات مهم دیگری که در دل این پوپولیسم وجود دارد، دلیلی است که حالا این جماعت وارد این عوامگرایی شدند و به نوعی عوام فریبی را به پیش بردند برای اینکه قدرت را در اختیار بگیرند.
حالا این دلایل که میتواند قدرت سیاسی باشد، قدرت اقتصادی باشد و یا حتی ساختن یک نوع شأن و شخصیت اجتماعی برای خودشان باشد.
با توجه به این تعاریفی که ما نسبت به پوپولیسم داریم، حالا باید بیشتر و بیشتر نزدیک بشویم به این دلایل.
دلایلی که اصولا این پوپولیسم اتفاق می افتد.
خوب قاعدتا همه ما میدانیم که برای به دست آوردن قدرت نیازمند اتحاد مردم هستیم.
یعنی اصولا انسان ها به صورت فردی قدرت خاصی در اجتماع ندارند و کار خاصی را هم نمی توانند پیش ببرند مگر اینکه مغزها پر از داستان های افسانه گونه ای باشد که مدام هم براشون تکرار میشه تا اونها رو وارد این خیال خام بکنن.
اما دنیای واقعی و واقعیت جهان پیرامون ما داره صحبت از این میکنه که ما برای رسیدن به قدرت، برای تغییر در جهان و یا هر موضوع دیگری نیازمند این هستیم که با یک اتحاد مردمی اهدافمون رو به پیش ببریم.
یکی از اون نکات اصلی که ما در این عوامگرایی میشناسیم این هست که قاعدتا این جماعت به دنبال تغییر نیستند.
تغییر به مفهوم واقعی خودش یعنی توده هایی که قرار است تغییر کنند باید با اینها همسو و همراه باشند.
شما نمی توانید یک حرکت انقلابی را پدید بیاورید در صورتی که عوام همون رویه ای رو دارن میرن که شما آرزو کردید.
ما در این انقلاب نیاز داریم که عوام رو تغییر بدیم و توده ها رو تغییر بدیم.
اما وقتی به مبحث پوپولیسم و این عوام گرایی میرسیم قاعدتا اون عوامی که تشکیل دهنده اون جامعه هستند همون رویایی رو میارن که شما دارید برید و خب قاعدتا نیازمند انقلاب و دگرگونی هم نیستند.
پس ما شاهد این موضوع هستیم که در دل عوام گرایی قاعدتا چیزی به عنوان انقلاب نمیتونه تصویر بشه.
شاید حتی خیلی از این رفتارهای عوامگرایانه در نهایت مبدل به انقلابی هم شده باشه.
یعنی مثلا وقتی شما با یکی مثل خمینی هم روبه رو می شوید و حالا در دل او هم رگه ها و رگه هایی از این پوپولیسم را می بینید.
اما موضوع مهم این است که این توده ها از ابتدا هم با او همراهی داشته اند و او قرار نبوده که این فرهنگ توده ها را تغییر بدهد.
شاید قدرت بالا به پایینی که داشته اعمال میشده بر خلاف این میل توده ها بوده و دقیقا نقطه ای که این ها سوءاستفاده کرده اند هم همین موضوع بوده که حالا توده ها یک فرهنگ غالبی داشتند که با سواری از فرهنگ غالب توانسته اند میل به قدرت داشته باشد و به سمت و سوی قدرت کشانده شود.
در باب دلایل پوپولیسم ما صحبت کردیم که چرا حالا این افراد وارد این وادی می شوند.
قاعدتا تنها دلیل آن رسیدن به قدرت است.
حالا می شود این قدرت را برایش تعاریف مختلف و متفاوتی داشت.
اما قاعدتا عوام گرایی هیچ دلیل دیگری به جز رسیدن به قدرت نخواهد داشت.
گاها شما شاهد هستید که یعنی در بیشتر مواقع از این عوام گرایی همگرایی برای رسیدن به قدرت سیاسی استفاده میشود که ما در سیاست شاهد آن هستیم.
توسط احزاب مختلف، اشخاص مختلف در طول تاریخ و همین امروز که داریم باهاش به نوعی با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم شاهدش هستیم.
اما صرفا موضوع به همین قدرت سیاسی ختم نمیشه.
یعنی شما مواجه میشید مثلا با اشخاصی که مثلا تحت عنوان هنرمند میشناسید؟
حالا این هنرمندانی هستن که گاها از همین عوام فریبی استفاده میکنن نه برای رسیدن به قدرت سیاسی بلکه برای اینکه برای خود شأن و شخصیتی رو تصویر کنن.
حالا شاید گاها صحبت هایی که دارن میکنن با باورهای خودشون همسو نباشه اما به واسطه اینکه باور جمعی مردم اونجا و اون توده ها به این شکل هست سعی می کنن با سوءاستفاده از این باورها و اعتقادات، خود رو همسان و همسو با اونها تصویر کنن تا در نهایت به اون قدرتی که تحت عنوان شان و شخصیت اجتماعی دست پیدا کنید، به آن محبوبیت دست پیدا کنید.
یعنی در مجموع وقتی در باب این عوامگرایی صحبت میکنیم نباید موضوع را خلاصه به سیاست کنیم.
هر چند که سیاست قاعدتا نقش اصلی و عمده را دارد و در نهایت قدرت سیاسی شاید مهم ترین قدرت در شرایط اجتماعی هم باشد اما می تواند این دلایل متفاوت باشد.
اما نوک هرم تمامی این دلایل قاعدتا ختم به قدرت و میل به قدرت.
حالا قدرت میتواند قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی باشد یا قدرتی تحت عنوان رسیدن به جایگاه و پایگاه اجتماعی و محبوبیت در بین مردمان باشد.
پس قاعدتا انسان هایی که وارد این وادی برای عوام گرایی میشوند یک میل به قدرت دارند.
اما در دل این موضوع یک تفاوتی هم وجود دارد.
گاها شما روبرو میشوید با جماعتی که برای رسیدن به این قدرت و استفاده کردن از عوام و توده ها باورهایی را مطرح می کنند که باور جمعی است و خودشان هم به آن باورمند هستند.
و گاها شما شاهد این هستید که نه کسی که داره این مطالب رو مطرح می کنه خودش باورمند به این عقاید نیست و تنها و تنها به واسطه اینکه جمع کثیر مردم و توده ها باورمند به این عقاید هستند، اون ها رو تکرار می کنه تا بتونه به قدرت کشانده بشه.
پس این هم میتونه یکی از نقاط تفاوت میان این نوع پوپولیسم باشه.
اما فارغ از تمام این ها، ما در باب قدرت صحبت کردیم و دلیل اصلیش اصلا این پوپولیسم شکل میگیره.
نکته مهم و حائز اهمیت در این بحث این هستش که هیچ دلیلی فارغ از قدرت رو ما نمی تونیم اشاره کنیم که عوامگرایی شکل میگیره اما میتونه این قدرت اشکال مختلفی داشته باشه.
کسانی که در پی این قدرت هستند باید خود را نزدیک به توده ها بکنند.
و کسانی که در پی تغییرات هستند، قاعدتا انتقادشان نسبت به همین بدنه اجتماعی هست.
انتقادشان نسبت به فرهنگ و رفتارهای جمعی همین مردم است.
یعنی شما در دل کسانی که در پی روشنگری هستند، تغییر هستند، طغیان هستند و به نوعی روحیه یاغی گری را در وجود خود دارند.
این نشانه های عوام گرایی را ببینید چرا که نوک پیکان انتقادات آنها بیشتر از اینکه مثلا به حکومت ها باشه حتی به خود مردمه.
حتی اصولا فرهنگ های عوام مردم رو دارن زیر سوال می برند.
یعنی مثلا شما وقتی مواجه میشید با شرایطی که در ایران وجود داره که بخش عمده ایش به واسطه حکومت ظالمانه ای ست که بر قدرت از جمهوری اسلامی.
اما بخش عمده ای هم شما شاهد مشکلات اعظم فرهنگی در بین مردم هستید.
حالا اون کسی که در پی روشنگری و انقلاب و دگرگونی هست نمی تونه همسان و همسو با مردم باشه.
به طور کلی اش رو صحبت می کنیم یعنی اکثریت مردم.
خب قاعدتا در دل همین مردم هستند کسانی که آزاده هستند، یاغی هستند، در پی تغییر هستند.
اما موضوع اون اعداد هست که موضوع اون اقلیت و اکثریت است.
آیا اونها در اکثریت واقع شده اند یا در اقلیت هستن؟
پس این اون نقطه ای است که ما میتونیم بهش ارجاع بدیم که قاعدتا کسانی که در پی دگرگونی ها و تغییر هستند نمی توانند وارد وادی بشن که عوامگرایی رو به پیش ببرند و با مردمان همسو بشن.
چرا که هر بار وارد این وادی شدن باعث میشه که از یکی از آرمان ها و اعتقادات و اهداف خودشون دور بشن.
خب قاعدتا اگر به خود رو با استفاده و سوءاستفاده از مردم و احساسات مردم باورهای خودشون رو به پیش ببرند، این تقابل بی حد و حصری هم در بین باورهای خود و مردم می بینند و مجبورند که به نوعی باورهای خود را برایش سرپوشی بگذارند تا آن اهداف کلی به پیش برود.
اما مبحث قدرت طلبی و این میل به قدرت آن اصل و اساسی است که ما در دل این عوام گرایی می توانیم به آن اذعان کنیم.
جماعتی که در پی رسیدن به قدرت هستند و برای رسیدن به این قدرت هیچ حد و حصری هم برای خود نمیشناسند، حالا وارد وادی ای می شوند که می توانند از این عوام استفاده کنند تا در نهایت به هر قدرتی که می خواهند برسند و حالا هیچ چهارچوبی را هم برای خود قائل نیستند.
یعنی شما شاهد هستید مثلا جماعتی دارد در باب مبحثی صحبت می کند که فرسنگ ها با باورهایی که گذشته درباره اش صحبت کرده و یا شما حال در وجودش می بینید فاصله دارد.
اما او به واسطه این که میل به این قدرت را دارد وارد این صحنه از عوام فریبی ها می شود.
یکی از نکات مهم در دل این عوامگرایی سوء استفاده از مردم برای پیش بردن مقاصد از مقاصد خویشتن است.
یعنی شما یکی از اشکال عمده ای که در دل این عوام گرایی می بینید همین سوءاستفاده ها هست.
سوءاستفاده هایی که به کرات هم شاهدش هستید حتی شاید مسئله ای را که دارند مطرح می کنند به آن باور داشته باشند اما به جا و درست ازش استفاده نمی کنند.
در هر جا و هر نقطه ای که احساس کنند قدرتشان داره لکه دار میشه، از همین باورها استفاده می کنند و سوءاستفاده می کنند.
از نگاه های مردمی نسبت به موضوعات سوءاستفاده میکنه.
یعنی شما وقتی مثلا در در بین کاندیداهای انتخاباتی در سراسر جهان شاهد صحبت هاشون هستید و مناظرات هستید می بینید که این نگاه های پوپولیستی چه جوری میداندار هست؟
چه جوری سعی می کنن از این احساسات مردم سوءاستفاده کنند، از باورهای مردم سوءاستفاده کنند.
صحبت دیگر در باب تخصص آنها و کارهای درستی که میتوانند انجام دهند و یا اهدافشان نیست.
گاها شما شاهد هستید که دارند از این احساسات مردم سوءاستفاده میکنند تا آنها را بر خودشان بر دیگری بشوراند یا مثلا همراه با خود بکنند و این نوع سوءاستفاده هایی را که به کرات شما شاهدش هستید.
مثلا در صحنه سیاسی ایران شما مواجه میشوید با کاندیداهایی که دارند در باب مثلا امام زمان صحبت مدام دارند این را تکرار میکنند.
حالا با استفاده از این باور جمعی که اشتباه مصطلحی در بین مردمان هم هست، حتی شاید کسی باشد که باورمندی هم نداشته باشد، باز هم استفاده میکند و باز هم استفاده میکند.
چرا که میداند این نقطه اتصالی است که میتواند بین خود و مردم برای خودش پدیدار کند.
یعنی شما شاهد هستید جماعتی که حالا وارد میدان میشوند برای میل به این قدرت و قدرت طلبی؟
حتی با این که شاید باورمند به عناوین مثلا مذهبی هم نباشند اما خود را ملزم به این باورهای مذهبی میدانند و از همین باورهای مذهبی هم استفاده میکنند برای تهییج احساسات مردم.
چرا که میدانند بستری که در ایران مثلا فراهم شده یک بستری است که میل به مذهب دارد، میل به باورهای مذهبی دارند استفاده میکنند.
مثلا عواملی مثل عاشورا و حسین و علی و شهادت و عناوینی که همه و همه با آن آشنا هستیم.
گاها اینها با باور شخصی وارد این میدان میشوند و گاها هم نه به واسطه باورهای شخصی تنها و تنها برای رسیدن به آن قدرت و میلی که در خود برای قدرت دارند.
پس ما با عاملی تحت عنوان سوءاستفاده از مردم رو به رو هستیم.
در دل این عوام فریبی ها.
نمونه ها و مثال های بی حد و حصری دارد که هر کسی می تواند با رجوع به خاطرات خودش، نگاهی که به دنیا داشت، شرایطی که پشت سر گذاشته از این مثالها برای خود به وجود بیاره و بهش فکر بکنه.
اما نقطه مهمش همون سوءاستفاده ای است که داره انجام میشه.
حالا شما شاهد این تصویر هستید که یکی از این اشخاصی که میل به قدرت داره از یکی از عناوین مذهبی استفاده می کنه و سوءاستفاده می کنه و مردم رو با خودش همراه می کنه.
یکی از عناوین مهمی که ما در دل این عوام گرایی می شناسیم میل به دروغ گفتن هست.
یعنی شما مواجه میشید با اشخاصی که دارن از این عوامگرایی ها استفاده می کنن، مدام در حال تکرار کردن دروغ هایی هستند، تناقضاتی در میان صحبت هاشون پدیدار می شود.
آن دسته ای که قاعدتا باورمند به این عناوین نیستند و وارد این میدان میشوند و سوءاستفاده می کنند از باورهای جمعی مردم.
قاعدتا تناقضات بی شماری هم در دل صحبت هایشان چه در صحبت های گذشته و چه در صحبت های حالشون میشه دید.
یعنی شما مواجه می شوید که حالا این جماعت مدام معتاد به دروغ گفتن می شود و مدام مجبور است که دروغ ها را تکرار کند.
همان مثال ساده ای که در بین مردم وجود دارد که دروغ گو مجبور است که دوباره دروغ بگوید.
و اصولا وقتی شما این دروازه را باز می کنید برای دروغ گفتن و فریب دادن مجبور هستید که مدام دروغ خود را تکرار کنید چرا که با گفتن یک موضوع تازه می توانید تمام آن ساختاری را که به وجود آوردید را هم از بین رفته ببینید.
پس یکی از چیز هایی که ما با آن شاهد هستیم و با آن روبه رو می شویم در این عوامگرایی مبحث دروغ گفتن و تکرار دروغ گفتن هست و فریب دادن عوام است.
این سوءاستفاده از مردم است.
شما مواجه میشوید با جماعتی که در پی خام کردن مردم هستند.
در پی این هستند که مردمان را به نوعی مسخ خودشان بکنند، مسخ این باورها بکنند، آنها را وارد وادی کنند که یک بار در آزمون و خطا دیدند که آنها سر به پایین و تسلیم حرکت می کنند.
یعنی اگر مثلا مثالش را بیاوریم وارد جامعه ایران خودمان بکنیم، ما شاهد یک سری باورهایی هستیم که تحت عنوان باورها اسلام، باورهایی که ریشه دار در این کشور هست و فرهنگ عوام مردم رو هم تشکیل داده.
حالا این فرهنگ یک آزمونی است که اتفاق افتاده و مردمانی هستند که در این وادی مشخص تسلیم بودن خودشون رو ثابت کردن بردگی و بندگی خودشون رو در برابر اون خدای قهار در آسمان ها ثابت کردند.
حالا می بینید که در این وادی خیلی راحت است.
گام برداشتن حالا یک آزمونی است که اتفاق افتاده و مردمان به نوعی سربلند از این بردگی و بندگی و اسارت و فرمانبرداری دراومدن.
پس قاعدتا به دنبال راه و روشی هستند که در دل آن اطمینانی داشته باشند از اینکه مردمان در همان وادی حرکت خواهند کرد.
حالا شما مواجه می شوید با این خام کردن مردم در راستای راهی که به نوعی پیروزی برای آنها صددرصد رقم خورده است.
حالا این ها جماعتی هستند که می دانند مردمان این کشور به واسطه فرهنگی که دارند در آن نگاه اکثریتی فرمانبردار هستند.
حالا با استفاده از این موضوع مشخص سعی می کنند این فرمانبرداری را تداوم بدهند و حالا از این جماعت فرمانبردار فرمانبرداران برای خودشان بسازند.
حالا این می تواند مثال های مختلف در کشور های مختلف و فرهنگ های مختلف داشته باشد که در نهایت برگرفته از همان ریشه های مشخص الهی و خداوندی است که در همه جای جهان هم تقریبا شما شاهدش هستید.
اینکه میل به این اسارت در دل مردمان پرورانده شده، میل به این بردگی و فرمانبرداری و طاعت پذیری در دل آنها پرورانده شده و حالا جماعتی هستن که میتونن از این آب گل آلود در برابر صید بکنند و کشتار و ویرانگری رو هم پدیدار بکنن.
یکی از موضوعات مهم دیگه ای که در دل مفهوم به نوعی عوامگرایی وجود داره، عدم رویارویی با ریشه هاست.
یعنی شما در دل تمام اشخاصی که به نوعی پوپولیسم قلمداد می کنید می بینید که هیچ وقت به ریشه ها کاری ندارن.
یعنی اگر شما مشکلات رو یک درخت تنومندی در نظر بگیرید، حالا اگر این مشکلات مطرح میشه، جماعتی که خود رو را به نوعی پوپولیسم می دانند و ما به عنوان پوپولیسم می شناسیم.
هیچ وقت حاضر نیستند ریشه آن درخت را دریابند و برای از میان بردن آن ریشه تلاش کنند.
همواره در بین مبارزه با شاخ و برگ این درخت هستند چرا که این ریشه مستدام هست که باعث وجودیت آنها شده و باعث استمرار آنها شده.
یعنی مثلا در شرایط حاضر ایران اگر شما کسی را میبینید که حالا اگر چرخه تغییر کرده و نگاه ها تغییر کرده و نگاه ها منتقل شده نسبت به ساختار حکومت جمهوری اسلامی.
حالا اگر یکی از این عوام گرایان پا به میدان می گذارد در باب ریشه های جمهوری اسلامی حاضر نیست صحبت بکند.
مثلا در باب اسلامی که ریشه جمهوری اسلامی است، اسلامی که باعث شده جمهوری اسلامی پدیدار شود.
اسلامی که تمامی قوانین جمهوری اسلامی را پدیدار کرده، حاضر نیستند صحبت بکنند.
یا مثلا فارغ از نگاه به اسلام در باب ولی فقیهی که استوانه این استبداد دینی هست حاضر نیستند که صحبت بکنند یا اگر صحبت بکنند گذرا ازش رد خواهند شد.
پس ما مواجه هستیم با عوام گرایانی که حالا سعی می کنند در باب ریشه ها صحبت نکنند و اصولا مردمان را خام در همان سطوح نگه دارند.
اصولا صحبت از سطح موضوعات است.
این سطوح مشکلات است نه ریشه های مشکلات.
یعنی اگر شما مثلا مواجه می شوید با شرایط اسفناکی که در ایران وجود دارد، به واسطه یک بخش عمده اش به واسطه قوانینی است که در ایران حاکم است.
یعنی شما مواجه می شوید با قوانینی که بی عدالتی است، قوانینی که بر پایه های نابرابری نوشته شده.
یعنی شما وقتی مثلا به مسئله زنان در ایران نگاه میکنید خب شما شاهد این قوانین نابرابر هستید که نوشته شد.
حالا این قوانین از کجا سرچشمه گرفته؟
یعنی اگر ایران دارای مجلس شورای اسلامی است که یک ماه به عنوان مثال شورای نگهبان قرار است بر کار اینها نظارت کند، هر قوانینی که قرار است از دل این مجلس و مجلس مجلس شورای اسلامی دربیاید و قوانین و قوه مقننه این کشور را تشکیل بده.
حالا قرار است یک شورای نگهبان باشه که ببینه آیا مطابقت با اسلام داره یا نداره.
حالا اگر شما مواجه میشوید مثلا با حقوقی که پیرامون دیه و ارث وجود دارد، اینها برگرفته از نگاه اسلامی است.
اگر شما مواجه میشوید مثلا با شلاق زدن در جمهوری اسلامی.
این آیه قرآنی است.
اینکه کسی که شرب شرب خمر بکند شما باید شلاق بزنید.
اگر شما مواجه می شوید با وحشی گری و وحشی خویی تحت عنوان اعدام کردن و قصاص کردن انسان ها اینها آیات قرآنی است.
حالا اگر با عوام گرایانی روبه رو شوید که به نوعی خود را در پوزیشن مخالف جمهوری اسلامی تصویر می کنند، اینها حاضر نیستند در باب این ریشه ها صحبت بکنند.
اینها خود را به همان سطوح و همان ساقه ها و برگ ها اهداف خودشان را خلاصه میدانند.
مبارزه خودشان را در همان عناوین مختصری که می بینند خلاصه می کنند.
اگر در باب حقوق زنان صحبت می کنند، در باب ریشه هایش که ریشه های اسلامی است، ریشه جمهوری اسلامی که ریشه اسلام است صحبتی نخواهند کرد.
چرا که می دانند یک جماعت اکثریتی وجود دارد که تاب و توان مقابله با اسلام را ندارد.
حتی این اکثریت به نوعی فریاد می زند که شما می توانید جمهوری اسلامی را محکوم کنید اما به اسلام نباید کاری داشته باشید حتی در دل این عوام جا می افتد در اینکه اینها اسلام حقیقی را پیش نمی برند.
حالا اگر یکی بخواهد وارد این میدان بشود با آن نگاه عوامگرایانه.
حالا قرار است که همین صحبت ها را تکرار کند و حالا قرار است بگه بله اون اسلام حقیقی نیست که جمهوری اسلامی داره پیش می بره.
اصلا ریشه و مشکل جای دیگه از فساد هست.
فساد اشخاصی است که وارد این میدان شد و اصلا به این سیستم کار نداره.
یعنی شما وقتی در باب فساد صحبت میکنید در جمهوری اسلامی در باب رانت خواری صحبت می کنید، در باب اقتصاد بیمار صحبت می کنید؟
حالا صحبت از این نیست که این ساختار ساخته شده، اصولا فاسد پرور هست.
اصولا راه رو باز میذاره برای فساد.
صحبت در باب اشخاصی است که بله اینها انسان های فاسدی هستند.
در همه جای دنیا هم وجود دارند.
این یعنی همون تقلیل دادن موضوعات از ریشه ها به ستوه از ریشه ها، به شاخ و شاخ و برگ ها.
پس شما رو به رو میشوید با کسانی که وارد این وادی و عوام فریبی می شوند برای میل به قدرت و قدرت طلبی و در نهایت رسیدن به قدرت سیاسی که حالا سعی می کنند در باب ریشه ها صحبت نکنند و سطوح را در برابر داشته باشند که برمی گردد دقیقا به همان نکته مشخصی که در دل خود عوامگرایی وجود دارد.
به این مفهوم که شما وقتی رو به رو میشوید با جماعتی که اکثریتش مثلا نگاه اسلامی را هنوز دارد.
حالا شما نمیتوانید که بیایید با ریشه های اسلامی بجنگید چرا که عوام حاضر نیستند با شما همراه و همسو شوند و این نقطه تمایزی است میان بیدادگران، میان آزادگان و کسانی که ما تحت عنوان عوام گرایان میشناسیم.
عوام گرایان قرار نیست که ریشه ها را تغییر بدهند.
همان صحبتی که در ابتدای بحث کردند اینکه شما نمیتوانید از دل عوام گرایان در پی انقلاب و دگرگونی باشید چرا که این انقلاب و دگرگونی قرار است در بین توده ها اتفاق بیفتد.
اصولا توده ها ماحصل این توده ها بوده که یک حکومت را پدید آورده.
این حکومت ها که از آسمان نیامده اند این حکومت ها را که قدرت های خارجی با آن تئوری های توطئه ای که میشناسیم که میدان دار نکردند.
عوام مردم بودند که این حکومت را به قدرت رساندند.
پس قاعدتا همین عوام هستند که امروز هم ریشه های فکری در همان نگاه های مثلا اسلامی دارند.
حالا این عوام گرایان حاضر نیستند که خود را دست به گریبان با ریشه اصلی که این مشکلات را بوجود آورده اند، فارغ از اینها شما مواجه می شوید با این عوام گرایانی که وعده قدرت به اقشار مختلف توده ها به خصوص می دهند برای اینکه همراه شان باشند.
حالا در قسمت های آتی که پیرامون این مفهوم پوپولیسم داریم و سعی می کنیم مثال های مختلفی را در طول تاریخ بزنیم، بیشتر سعی می کنیم در باب این موضوعات صحبت کنیم و مثال های بیشتری بزنیم تا موضوع قابل فهم تر شد.
اما در همین شکل کلی شما روبه رو می شوید.
جماعتی که دارن از این احساسات مردم سوءاستفاده می کنن.
حالا یکی از عواملی که در دست دارند این هست که اونها رو وعده قدرتی به اونها بدهند یا اصلا جایگاه اونها رو ستایش کنند جایگاه مردم رو.
یعنی مثلا شما مواجه میشید با جماعتی که اومده وارد میدان و سپهر سیاسی ایران شده برای تغییرات شما نمونه های بارزی از این عوامگرایی رو در وجودش می بینید.
چرا که مثلا وقتی می خواد صحبت بکنه مدام در باب مردم شریف ایران صحبت میکنه.
مردم غیور ایران صحبت میکنن.
یعنی شما دارید می بینید او داره باج ابتدایی رو به این مردمان میده که با او همراه و همسو باشند.
چرا که اگر بخواد ساده هم به موضوعات نگاه بکنه ماحصل همین مردم هستند که حکومتی همتای جمهوری اسلامی پدید آمده ماحصل رفتارهای همین مردم هست.
مثلا وقتی شما به سال شصت و هفت نگاه میکنید، آیا ما با مردمان آزاده ای رو به رو بودیم که در برابر اتفاقات 88 صف آرایی بکنند، سینه سپر بکنند که چرا دارید این آدم ها رو میکشید؟
یا خیلی ساده با موضوعاتی که مثلا تحت عنوان همون حمله مجاهدین بود همه چیز توجیه میشد که حالا شما دارید کسی رو میکشید که توی اون گروه عضو بوده اما فعالیت مستقیمی در این داستان نداشته.
شما روبه رو هستید با کسانی که چپی بودن و کمونیست بودن هم اصلا قرابتی با مثلا گروه مجاهدین نداشت.
اما همه اینها قرار بوده زیر تیغ بزنه یا اصلا فارغ از اینها و فراتر از اینها.
مبحث اعدام، مبحث کشتن، مبحث دار زدن.
آیا اصلا اینها موضوعیتی داشته برای مردم؟
حالا وقتی ما وارد میدان میشیم که داریم پیرامون این مبحث صحبت میکنیم که کشتار دیگران و اعدام کردن قتل نفس است و همتای هم آن قتل و کشتار هست.
آیا اصلا ما رگه ها و رده هایی در دل مردم از این نوع نگاه داشته ایم که حالا می خواهیم خودمان را هم داستان بدانیم و نقدی به این بدنه اجتماعی نداشته باشیم و این توده ها نداشته باشیم که چه رفتارهایی کرده اند.
اما در دل پوپولیسم شما شاهد این هستید که اینها سعی میکنند جایگاه آنها را ستایش کنند.
سعی میکنند وعده هایی بدهند، سعی میکنند از باورهای آنها سوءاستفاده کنند.
سعی میکنند این مردمان را خام بکنند.
سعی میکنند با عدم رویارویی با ریشه ها حالا مردم را در همان سطح مسخ کنند.
و همه و همه اینها برای قدرت طلبی است.
حالا چه میتواند این قدرت در راستای رسیدن به قدرت سیاسی باشد یا اصلا رسیدن به یک جایگاه اجتماعی باشد؟
یک جایگاه محبوب برای خویشتن؟
خب قاعدتا در باب مساله پوپولیسم بیشتر از اینها صحبت خواهیم کرد در قسمت های آتی در این قسمت ابتدایی هم به نوعی سعی شد که مقدمه ای دربارش داشته باشیم و بیشتر هم در باب قدرت طلبی صحبت کنیم.