خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص ما در باب عوامل سلطه گری سیاسی جمهوری اسلامی داریم صحبت میکنیم و عواملی که باعث شده جمهوری اسلامی به وجود بیاد و فرای اون مستدام در کشور ایران بتونه حکومت رو به پیش ببره.
عواملی که باعث شده تا این حد بتونه قدرت در اختیار داشته باشه و این قدرت سیاسی رو به مدت چهل و خورده ای سال در اختیار بگیره.
خب قاعدتا این عوامل، عوامل تاثیر گذاری هست که با شناخت اون ما میتونیم جمهوری اسلامی رو بیشتر بشناسیم فرای این که بتوانیم با جمهوری اسلامی مبارزه کنیم و اصولا عواملی که باعث میشه تا ما بتونیم در برابر اون ایستادگی کنیم.
بدون شناخت این عوامل قاعدتا ما راه به جایی نخواهیم برد.
خوب کم و بیش همه ما در باب این مسائل میدونیم و حالا سعی شده تو این ویژه برنامه در باب این عوامل بیشتر و بیشتر صحبت بشه و به نوعی در باب ریشه هاش صحبت بکنیم و با شناختش بدونیم که چگونه و در برابر چه نیرویی باید مبارزه بکنیم.
یکی از عوامل تاثیرگذار و شاید بنیادی ترین این عوامل قاعدتا اسلام هست.
یعنی ما جمهوری اسلامی رو به واسطه اسلام میشناسیم.
اصولا جمهوری اسلامی چیزی فرای اسلام نیست.
جمهوری اسلامی ریشه و ماهیت و اصالت خودش رو از دل اسلام میگیره.
ما فارغ از اسلام چیزی از جمهوری اسلامی نمیدونیم و بلاشک باید تمام وجودیت جمهوری اسلامی رو مترادف با اسلام ریشه اصلی که باعث پیدایش این نگرش شده یعنی این نگرش سیاسی از روزگارانی که چشم به عرصه سیاست باز کرده، به واسطه همسویی با اسلام بود.
شما هرگاه نزدیک بشوید به این نگاه ها، از همان ابتدای امر هم می توانید به سادگی بفهمید که فریاد بلند وامصیبت های این ها این بوده که اسلام در خطر است.
ما آمدیم تا اسلام را احیا کنیم.
ما آمدیم تا قوانین اسلامی را حکمفرما بکنیم.
از همان ریشه های ابتدایی تمامی مخالفت ها در راستای داستان های سیاسی هم به همین شکل بوده.
شما به سرنوشت خمینی نگاه بکنید.
اتفاقاتی که در طول زندگیش رقم زده همه و همه در همین راستا بود.
شاید در برهه ای از تاریخ روبرو شدیم با حرف هایی که متفاوت بوده و به نوعی نزدیک به ریشه های اسلامی نشده تا ذره ای از آن ها دور شده.
اما تمام این ها در راستای جذب کردن نیروی تازه و نیروی تازه نفس بوده.
اینکه شما بخواهید در باب این صحبت بکنید که آینده ایران قرار هست که در دل آن آزادی های سیاسی وجود داشته باشه، به واسطه جماعتی است که برای این آزادی های سیاسی در خیابان هستند.
ریشه های ابتدایی در همین داستان بوده.
اصولا مردمی بودن که به دنبال آزادی های سیاسی خودشون میگشتن تا حکومت رو از زیر بار اون استبداد بیرون بیارن.
حالا اینکه شما بخواهید در باب این مساله صحبت بکنید این جنبه رو برای فریب دادن اذهان عمومی قاعدتا خواهد داشت.
خب همه ما در باب این مسائل شنیده ایم.
اما وقتی بخواهیم جمهوری اسلامی رو تعریف و معنا بکنیم قاعدتا تمام نگاه ما به همون ریشه های اسلامی بر میگرده.
حالا در باب نگاهی داریم صحبت میکنیم که اصلا به واسطه دغدغه اسلامی که داشته به خیابان اومده.
اصلا به واسطه این دغدغه اسلامی بوده که پا به عرصه انقلاب گذاشته و اصولا خواسته تا انقلاب بکنه.
خواسته او از این انقلاب و درخواست و هدف و آرمان او تشکیل یک حکومت اسلامی بوده است.
همان نقطه ابتدایی.
پس ریشه نهایی جمهوری اسلامی فقط برمی گردد به اسلام.
هیچ چیز دیگری رو در خودش نداره.
شما از هر نوع نگاهی که بخواهید به جمهوری اسلامی نگاه بکنید میتونید به این معنا برسید.
گاها جماعتی هستند که عواملی رو برمیشمارند که بله اینها به اون حد وابستگی اسلامی ندارند.
یا یک صحبت هایی در این زمینه میشه که بله اینها اسلام رو دستاویز و یا پلهای کردند برای رسیدن به امیال.
حالا مثال هم میزنن که در فلان جا فلان قانون اسلامی رو مثلا رعایت نکردن در قبال فلان مسلمانان در فلان نقطه از زمین اون عمل لازم رو انجام ندادند و مثلا به نوعی دستاویز قرار دادن بعضی از مباحث اسلامی رو در گوشه ای دیگر از دنیا و این رفتارهای متناقض اینها هستش که باعث میشه ما به این نتیجه برسیم که اینها دستاویز شون اسلام بوده.
در صورتی که ما داریم در باب عرصه سیاسی صحبت می کنیم.
در باب تیم کشی هایی که به صورت سیاسی اتفاق افتاده و گاها در این چرخه سیاست.
حالا اینها مجبور هستند که مسیری عوض بکنند اما از مسیر حقیقی و راستینی که اسلام هست دور نشدند.
چیزی را تحت عنوان مباحث اسلامی زیر پا نگذاشته اند که حالا ما بخواهیم در باب این صحبت بکنیم که اینها اسلام رو پله کردند برای به قدرت رسیدن و اصولا ما داریم در باب طایفه ای صحبت میکنیم که نهایت اسلام رو دیگه بیرون آوردن.
یعنی شما وقتی در باب موضوعات مختلف صحبت میکنید، حالا وقتی یه نفری یه نظری میده مثلا در باب مسائل اقتصادی، بلافاصله جماعتی هستن که میگن آقا این آدم دانش لازم برای صحبت کردن پیرامون مباحث اقتصادی نداره چرا که تحصیل در این زمینه نکرده.
حالا وقتی نزدیک به مسائل دینی میشیم، مسائل اسلامی میشیم.
حالا جماعتی هستن که تمام تحصیل شون رو در همین داستان خلاصه کردن دیگه همتای همون اشخاصی که مثلا در اقتصاد تحصیل کردن همون مقدار مدارک رو در دل این نگاه های اسلامی به پیش برده اند.
حالا این جماعت هستند که قاعدتا در باب مسائل اسلامی و شناخت اسلام صاحب نظر هستند.
حالا همین جماعت بودند که این قدرت را به دست گرفتند.
یعنی نهایت این نگاه یعنی مجتهدین قدرت را به دست گرفتند.
کسی مثل خمینی که مجتهد بوده است دارای فتوا بوده است.
یعنی جماعتی هستند که بدون تحصیلات لازم به این اعتقاد رسیده اند که اینها پله کرده اند اسلام را و از اسلام فقط و فقط بهره بردن و سود بردن تمام فریادهای وامصیبت هایی که در راستای اسلام به پیش رفته است.
و فرای اینها شما به یک نگاهی به بدنه ی جمهوری اسلامی، به عوامل تاثیر گذار در جمهوری اسلامی، به قانون اساسی جمهوری اسلامی و قانون مجازات اسلامی نگاه کنید.
و حالا می توانید برسید به این نقطه مشخص که تمامی این نگاه ها ریشه ریشه ی اسلامی داشته.
نهایت آن اسلام شیعی بوده که در جهان وجود داشته.
این نهایت اون اسلام هست که حالا به قدرت رسیده.
عواملی که باعث شده جمهوری اسلامی و اصولا این طایفه ای که آمده و قدرت را گرفته در برابر حکومت پهلوی بایستد چی بوده؟
حتی مثلا به یک عنوانی مثل حق رأی که خیلی هم دربارش صحبت می شد می رسید.
می بینید که چگونه مثلا خمینی در قبال این اتفاقی که پیشرفت بزرگ جامعه ایرانی بوده حالا میاد و شاخ و شونه میکشه.
دلیل باز هم همون نگاه اسلامیست.
دلیل اصلی همون فریاد وامصیبت ها در راستای داستان اسلامیست.
تمامی فریادهای اونها، اون نگاهی که نسبت به دهه پنجاه داشتند، این که چگونه مثلا سینمای ایران غرق در مسائلی شده که غیر اسلامی بوده.
وجود کاباره ها و وجود جاهایی که مشروب مردم میخوردند و آزادی مشروب و این مسائل.
جون اینها باعث شده که اینها فریاد وا مصیبتا و وا اسلام سر بدهند و در برابر این حکومت بایستند.
اصولا نگاه، نگاهی بوده که تمام فریادش در راستای اسلام بوده فرای فریادها و عوامل.
حالا میرسیم به ماهیت خود جمهوری اسلامی تمامی این ماهیت را از کجا اخذ کرده؟
جمهوری اسلامی چه چیزی فرای مسائل اسلامی به جهان اضافه کرده؟
آیا تا به حال شده قواعد و قوانینی داشته باشد که در برابر اسلام باشد؟
هر نقطه ای از این نگاه هم اگر برگردیم و نگاه بکنیم و جماعتی باشند که نقد بکنند، بواسطه تفاسیر مختلفی است که در دل دین اسلام، در دل تمام مذاهب، حتی مذاهب چهارگانه اهل سنت هم وجود دارد که یک چیز طبیعی است اما در اصول همتا و برابر هستند.
چه نگاه های اسلام شیعی حتی و چه نگاه های اسلام سنی.
و اصولا ما مواجه هستیم با یک نگاهی که تمام هژمونی خودش را از دل اسلام گرفته.
اصولا ما جمهوری اسلامی بدون اسلام برامون معنایی نخواهد داشت.
یعنی حتی شما وقتی نزدیکه به نام جمهوری اسلامی هم میشید باز هم همین مساله رو براتون بیانگر هست.
ما جمهوری اسلامی بدون اسلام که نخواهیم داشت.
اسلام رو اگر از جمهوری اسلامی بگیرید دیگه چیزی ازش باقی نمیمونه.
همون نقطه ای که من درباره اش صحبت کردم در قسمت پیش هم صحبت کردم.
اینکه ما وقتی در باب عوامل سلطه گری سیاسی صحبت میکنیم، این اون عواملی هست که بدون اون اصلا این حکومت معنایی نخواهد داشت.
یعنی شما اگر مساله اسلام رو از جمهوری اسلامی بگیرید دیگه جمهوری اسلامی نیست.
یک جمهوری که قرار هست مثلا در ایران حکومت بکنه.
این عوامل، عوامل اصلی و بنیادین هست و ما وقتی به جمهوری اسلامی نگاه میکنیم تمام ریشه اون رو از همین ریشه اسلامی بودن.
اما فرای اون حالا ما یه میل به شیعیگری داریم.
یعنی ما یک اسلام رو در برابر داریم با عوامل مشخص خودش.
یعنی شما نزدیک میشید به قرآن مبانی قرآنی و اصولی که ما تحت عنوان اصول اسلامی میشناسیم، همتا و همتراز در جمهوری اسلامی وجود دارد.
شما میرسید به سیرت نبوی، به فتاوی که اتفاق افتاده و عوامل مختلف.
حالا ما یک ربع خط و ربط اینجا داریم که این خط و ربط باعث میشود که از دل اسلام به سمت شیعیگری کشیده بشویم.
یعنی یکی از مذاهبی که در دل اسلام شکل گرفته همان خط و ربط مشخص اسلامی را دارد با یک تفسیر مجزا.
حالا ما مواجه میشویم با یک نگاهی که همتا و همتراز با اسلام هست اما با یک دریچه دید متفاوت.
حالا اینجا این میل به شیعیگری را میبینیم که این میل هم وابسته به حرکت و نگاه این جماعت قدرت گرفته نیست.
برمیگردد به آن دورانی که ایران به واسطه صفویان حالا این نگاه را تغییر داده، به واسطه زور شمشیر مردم را شیعه کرده که اگر آن اتفاق هم نمیافتاد افتاد.
قاعدتا این جماعت جماعت سنی مذهب بودند.
باز هم نمی خوایم وارد این مسئله بشیم که بخوایم بریم و کشف بکنیم که چگونه ایرانیان شیعه شدند و این نگاه تغییر کرده.
اما وقتی به خود این سهم نگاه می کنیم مواجه می شویم با اینکه مردمی هستند که حالا تنها المان قدرتمند و بزرگترین المان قدرتمند خودشان را برای عرضه سیاسی در دل اسلام می بینند.
تمامی این عناوینی که درباره اش دارند صحبت می کنند، قوانینی که قرار است بنویسند به نوعی نهادهایی که برای پیشبرد حکومت قرار است به وجود بیاورند را از همین پایه های اسلامی می گیرند.
حالا اگر ما بخواهیم با هر کدام از این عواملی که در جمهوری اسلامی قدرت داشتند قدرت گرفتند و یا می خواهند که قدرت بگیرند صحبت بکنیم، بزرگترین دستاورد خودشان را پیشرفت اسلام خواهند دانست.
اصولا آنها آمدند تا اسلام را پیشرفت بدهند.
حالا ما وقتی نزدیک به مباحثی مثل مباحث شیعیگری می شویم حالا مواجه می شیم با جماعتی که نه تنها میخواد اسلام رو به پیش ببره.
میخواد شرایط رو برای ظهور امام زمان خودش پدید بیاره.
حالا کاملا این ایدئولوژی وارد میدان میشه.
ایدئولوژی ای که ما به کرات در طول زیست مون داریم میبینیم.
صحبت ها همه و همه در راستای همین داستان هست.
همین داستانی که حالا قرار هست ما تلاش کنیم تا شرایط رو فراهم کنیم تا امام زمانی برای ما ظهور کنه.
حالا ما وارد اون مبحثی میشیم که در دل شیعهگری قدرتمند هست.
حالا این داستان مهدویت که میبینی تا چه اندازه قدرتمند در دل جمهوری اسلامی مدام داره به مردم فروخته میشه.
حالا سعی میکنن جماعتی رو خریدار این نگاه تصویر کنن.
حالا میبینیم که این ایدئولوژی بخش لاینفکی از جمهوری اسلامی هست.
حالا جمهوری اسلامی که فرای اون ذاتی که داره از اسلام میگیره و تمامی قواعد و مبانی خودش رو بر پایه این نگاه های اسلامی گرفته و خوراک اصلی وجودیت خودش رو از اسلام گرفته.
فرای اون یک میلی به شیعه گری داره که این میل به شیعه گری در نهایت او رو به این سمت میبره تا شرایط رو برای فرج امام زمان خودش پدید بیاره.
حالا ما مواجه میشیم با یک نوع نگاه های آخرالزمانی که تا این حد در پی جست و جو هست و در پی مبارزه طلبی هست.
در پی ساختن کمربند شیعی هست.
حالا سعی میکنه به نوعی موادی رو فراهم کنه تا شرایط برای ظهور اون امام هم اتفاق بیوفته.
حالا ما مواجه میشیم با این اتفاقات ریز و درشت با این ضدیت مثلا با امریکا و عوامل دیگری که جزو این هژمونی هست.
من در قسمت های آتی قاعدتا دربارش صحبت میکنم اما ریشه برمیگرده به همین نگاه اسلامی و فرای این نگاه اسلامی.
قاعدتا به میل به شیعه گری که در دل جمهوری اسلامی وجود داره.
خب با توجه به این ریشه ی اسلامی که ما میشناسیم شناسیم و می دانیم که جمهوری اسلامی تمامی وجودیت خودش را دارد از همین نگاه اسلامی جذب میکند و با توجه به میلی که ما در دل شیعیگری، حالا میشناسیم که چگونه جمهوری اسلامی با افکار شیعی که قاعدتا در تمامی عناوین همتای دیگر نگاه های اسلامی هست یعنی در اصول هیچ تفاوتی ندارد.
ما در باب فروعی میبینیم در دل اینها تفاوت هایی وجود دارد که خیلی هم قابل عرض نیست.
فرای این نگاه به ائمه که یک نگاه تاریخی است، فرای آن در دل نگاه های جمعی که این ها دارند نسبت به اصالت باور خودشان میبینیم که همتراز با هم دارند به پیش میروند.
نگاهی که اینها به جهاد دارند، نگاهی که اینها نسبت به قانون دارند و نگاهی که اینها نسبت به گسترش و پیشرفت کشور خودشان دارند.
به نوعی نگاهی که نسبت به این موضوع دارند که حق و حقیقت در اختیار اینها هست و دیگران باطل هستند.
نگاهی که نسبت به کفار دارند و الی آخر.
همه و همه همتا و همتراز است.
اما یکی از ارکانی که می تواند این ها را متفاوت بکند همان نگاه به امام زمان و ظهور او هست که این ها رو می تونه متفاوت بکنه.
اما در دل این.
حالا ما می بینیم که این ها در شرف این هستن تا خودشون رو مبدل به یک قدرت بزرگی بکنند برای اینکه بستر سازی فراهم بشه.
یعنی حالا ما وارد یک وادی ای از توهمات این ها میشیم که داره یک مسیری رو طی میکنه که شاید برای بیشتر مردم ایران و بیشتر مردم جهان هیچ معنایی نداشته باشه.
حالا این ها وارد یک دنیایی از توهمات و خیالات میشند و یک تصویری رو ارائه میدن نسبت به خویشتن شون که برای بیشتر مردم جهان اصلا قابل هضم نیست و قابل فهم نیست.
و این ها در همون وادی پر توهم خودشون به پیش میرن برای ساختن یک جهان در خیالات، برای آینده ای نامعلوم.
حالا میتونید خیلی ساده ببینید که چگونه این ها بعضی اوقات رفتارهای به شدت غیر قابل فهمی انجام میدن.
رفتارهایی میکنن که اصلا هضمش برای کسی قابل وصول نیست چرا که اصولا این هدف در برابری رو هم که دارن تصویر میکنن برای بسیاری قابل فهم نیست و اصولا از دل یک همچین هدف خیالی و وهم انگیزی همچین رفتارهای احمقانه و ابلهانه ای هم سر میده و ما مواجه میشیم با همین تصویر.
حالا این میل به شیعیگری اینها رو تبدیل ساخته به اینکه یک دوقطبی ای در دل همین نگاه های اسلامی هم پدید بیارن.
در وهله اول میخوان که یک رقابتی در دل همین نگاه شیعهگری داشته باشن و خود رو مبدل به قدرت اول این نگاه شیعه بکنن.
همون طوری که کردن یعنی با توجه به اتفاقاتی که میفته.
حالا سعی میکنن یه سری یارکشی هایی رو داشته باشن.
یه سری در کشورهای مختلف نیروهای نیابتی رو داشته باشن که برای اینها در راه اینها مبارزه بکنن.
همین طوری که داریم میبینیم که حالا یکی از عوامل مهم فرای این نگاه اسلامی و شیعی که جمهوری اسلامی را پدید آورده، همان کمربند شیعی است که پدید آمده.
که قاعدتا در قسمت های آتی هم درباره اش بیشتر صحبت میکنیم.
حالا با توجه به اینکه خودرو مبدل به قدرت اول در شیعه میکنه حالا میبینیم که یک سری تقابل هایی رو هم با اهل سنت داره.
حالا یه سری تقابل هایی رو هم برای خودش به وجود میاره.
برای اینکه خودش و قدرت خودش رو بیشتر و بیشتر به عرصه ظهور بذاره.
فرای اون اتفاقاتی که امروز در عربستان داره میفته و حالا عربستان سعی میکنه مقداری خودش رو تمییز بده از این موضوعات اسلامی به نوعی خودش رو وارد جریان جهان مدرن بکنه با اون چیزهایی که ما حتما میدونیم و شنیده ایم در باب بن سلمان.
اما قبل از اون هم ما میدیدیم که تصادم هایی بین جمهوری اسلامی و عربستان وجود داشت.
در راستای همین که این قدرت شیعی حالا در برابر قدرت اهل سنت که عربستان قاعدتا هست ایستادگی بکنه و ما از همین جا نقاط جرقه های بین جمهوری اسلامی و عربستان را در راستای این رقابت خودخوانده شده داریم تصویر می کنیم و می بینیم اصولا قرار هست که این جمهوری اسلامی با این تعریف مبدل به یک نماینده بزرگ برای شیعه گری بشه و در نهایت در یک رقابتی که در دل اسلام داره خودش رو به عنوان نماینده اصلی اسلام تصویر بکنه.
حالا در دل این رقابت وارد میشه برای اینکه از دیگر قدرت هایی که خود رو نماینده اسلام می دونن پیشی بگیره و قدرتمند تر بشه.
حالا کلیت این نظام سلطه گری سیاسی خودش رو نه تنها در دل ایران و برای مردم ایران که در سطح جهانی داره بروز میده.
حالا ما داریم جمهوری اسلامی رو می بینیم که دغدغه اول و آخر خودش رو اسلام می دونه.
حالا با توجه به اون میلی که نسبت به شیعه گری داره حالا در دل شیعه که قدرت یکه تاز میشه و حالا میره وارد رقابت میشه تا خودش رو در جهان به عنوان قدرت اول سیاسی اسلامی مطرح بکنه کند و اصولا در دل این نگاه در نهایت به اون نقطه ای برسه که اسلام قدرت اول و آخر کل جهان باشه.
همون ایدئولوژی که ما دربارش صحبت کردیم.
همون ایدئولوژی که برمیگرده به ایدئولوژی های اسلامی.
در راستای اینکه ما حق جهان هستیم و تنها حقیقت دنیا ما هستیم و تمام دنیا باطل هست.
یکی از عوامل عمده ای که در جمهوری اسلامی تحت عنوان یک نگرش جمعی داره مطرح میشه ایمان جمعی داره مطرح میشه.
اینکه قرار هست جمهوری اسلامی به عنوان حقیقت بی بدیل جهان به تمام مردم دنیا عرضه بشه همون طوری که شما اگر چندین ساعت هم صدا و سیمای جمهوری اسلامی رو ببینید مواجه میشید با اینکه بله اینا دارن تصویری ارائه میکنن که ما قدرت اول نه تنها جهان اسلام و خاورمیانه که حتی جهان هستیم.
اصلا ما داریم میل به اون سمت میکنیم تا خودمون رو به اون نقطه مشخص برسونیم.
ما داریم خودمون رو ارائه میدیم تا جماعت بیشتری وارد این چرخه بشن.
اصولا این نگاه و نگاهیست که ما حلقه بر جهان هستیم و دیگر جهان هم باطل هست.
همون آیاتی که ما باهاش در قرآن روبرو میشیم.
همون نگاهی که نسبت به کفار در قرآن اتفاق افتاده، همون نگاهی که محمد در دوره زیست خودش نسبت به کفار داشته و جنگ های بیشماری که پدید آورده.
حالا این نگاه جمهوری اسلامی که برگرفته از همین نگاه اسلامی هست حالا وارد همین چرخه میشه.
حالا در سطح بین الملل هم سعی میکنه همین نقطه از نگاه خودش رو بروز بده.
حالا اوست که به عنوان حقیقت یکتا و بلامنازع جهان تصویر شده.
حالا تمامی باطل های جهان رو باید از میان ببره.
حالا باید تمامی کفار رو از زیر تیغ بگذرونه.
قدرت و توانایی این کار رو نداره.
اما در حال تصویرگری همین اتفاق مشخص هست.
قاعدتا اگر جمهوری اسلامی قدرتی داشت برای ارائه این اهداف این اهداف را به پیش میبرد.
یعنی دلیل این نیست که اینها نمی خواهند این کار را بکنند، قاعدتا توانش را ندارند و نمی توانند این کار را بکنند.
اما در این شک نداشته باشید که این نوع تفکر که از دل اسلام می آید و حالا در دل شیعه گری هم باز هم به پیش و پیش تر می رود، قاعدتا در سرانجام در راه این است که کشورهای دیگر را از میان بردارد و خودش را مبدل به قدرت بلامنازع جهان بکند.
حالا ما می بینیم که چگونه در این تقابلی که بین خود و اهل سنت دارد، همان تقابلی که ما تحت عنوان تقابل جمهوری اسلامی و عربستان می شناسیم و حتی پیش تر از اینکه این مسائل بن سلمان اتفاق بیفتد و اینها حالا او را مبدل به یک جبهه غربی در دل جهان اسلام بدانند.
فرای آن هم ما این تقابل را دیدیم.
تقابل با دیگر کشورهایی که جنبه های اسلامی دارند و اصولا هر قطبی که قرار باشد مبدل به یک قطب برای ارائه اسلام باشد.
ما این تضاد و تقابل را با دل و با نیروهای جمهوری اسلامی همواره درش دیدیم.
حالا سعی می کند یک ساختن یک جبهه شیعی برای خودش پدید بیاورد.
یک جبهه شیعی که ما تحت عنوان کمربند شیعی در خاورمیانه می شناسیم و با تکیه به قوای آن ها حالا جنگ های نیابتی انجام بده.
حالا مثلا وقتی شما مواجه می شوید مثلا به صحنه یمن می بینید که چگونه دقیقا جنگ بین این دو قدرت اسلامی است که حالا به نوعی حیات خلوتی را برای خودشان به وجود آورده اند و دارند در دل آن می جنگند.
به نوعی این رفتارهای وحشیانه و وحشتناکی که دیگر جنگ در برابر هم نیست.
جنگ مستقیمی دیگر وجود ندارد.
حالا یک کشور سومی را به عنوان میدان جنگ برای خودشان انتخاب می کنند.
شما می توانید به راحتی این تصویر را ببینید که حالا قدرت شیعه ای که خودش رو می خواد نماینده اسلام قرار بده و اون قدرت اهل سنت که عربستان در زمین یمن با هم میجنگند و جنگ نیابتی میکنند و حالا قدرت خودشون رو به هم نشون میدن که از این تصویر ها ما در جهان دیدیم.
این هم یکی دیگر از اون نمونه هاست.
این جنگ قدرتی است که جهان اسلام رو در اختیار بگیره.
حتما شما روبرو شدید با این نمایندگی که دارن خودشون رو ارائه میدن به عنوان نماینده اسلام، رهبر مسلمانان جهان.
حتی جنگ اصلی در پی همین موضوع مشخص هست.
این اون بخشی است که ما تحت عنوان این سلطه سیاسی در بعد بین المللی باهاش روبه رو هستیم.
برای این که تمام قدرت رو در ایران هم به همین شکل به دست گرفتن.
یعنی ما از یک طرف ما داریم در باب این صحبت میکنیم که این هژمونی جمهوری اسلامی در برابر جهان هست، در برابر فضای بین المللی هست، در برابر تمام کشور های دنیا هست.
اینکه ما مبدل به یک قدرت شیعی شدیم به تنها قدرت شیعه شدیم حالا برای خودمون یارکشی میکنیم، گروه های نیابتی تشکیل میدیم، یک کمربند شیعی درست می کنیم تا اینها هوادار و هواخواه ما در منطقه باشند.
حالا به جنگ قدرت سنی خواهیم رفت و آنها را از میان برخواهیم داشت و در نهایت مبدل به قدرت اصلی اسلامی در جهان میشویم و این قدرت اصلی اسلامی قرار است که تمام باطل را در جهان از میان بردارد.
این آن ارائه ای است که جمهوری اسلامی تحت عنوان این نگاه و این سلطه گری سیاسی در جهان دارد ارائه میدهد.
اما در داخل ایران هم به همین شکل است.
حالا در دل ایران در تقابل با مردم خود را نماینده خدا بر زمین میدونه.
خود را خدای زمین میدونه خود را پیامبر بر زمین میدونه.
حالا اوست که قوانین را به وجود میاره.
قوانینی که بر پایه همون قوانین اسلامیست.
حالا ما در قسمت آتی پیرامون این قوانین هم صحبت میکنیم که همه و همه برگرفته از همین نگاه های اسلامیست.
حالا اگر پیرامون حجاب صحبت میکنه حالا موضوع این هستش که باز داره از یکی از عوامل مهم اسلامی استفاده میکنه و باز هم در دل ایران قدرت خودش را به واسطه این نزدیکی با نگاه اسلامی ارائه میده.
حالا خود ارائه دهنده این نگاه اسلامی تصویر میکنه و از المان های اسلامی هم استفاده میکنه.
از عزاداری، از عزاداری ها، محرم و عاشورا، تاسوعا استفاده میکنه حالا در دل ایران سعی میکنه این قدرت رو بیشتر و بیشتر هم به مردم نشون بده.
حالا خودش رو نماینده خدا بر زمین بدونه.
قوانین خودش رو برگرفته از کتاب قرآن و کتاب قدسی مسلمانان تصویر میکنه.
حالا سعی میکنه تمامی مبانی زیستی انسانی در ایران رو هم تحت شعاع همین نگاه اسلامی قرار بده.
هر چیزی که در اسلام به عنوان حرام شرعی وضع شده و دربارش صحبت شده مثل مشروب خواری و این مسائل بلافاصله اینها رو مبدل به یک قانون جمعی برای مردم کرده.
از همون ابتدا ریشه های اصلی شکل گیری اش شکلگیریاش هم به همین واسطه بود.
از همان نقطه ابتدایی حالا سعی کرده با این ارائه دادن نگاه اسلامی یک جماعت مومنی رو برای خودش پدید بیاره.
اون قشری که در ایران وابسته به آن هستند حالا چه وابستگی فکری دارند و چه وابستگی به واسطه ترس دارند، چه وابستگی به واسطه منفعت و سود و ثروت دارند.
حالا یک قشری را برای خودش پدید آورده که این قشر مومن به این نگاه اسلامی هست و او ارائه دهنده این نگاه اسلامی در سراسر جهان هست.
حالا ما مواجه میشویم با جمهوری اسلامی که سلطه خودش را در داخل ایران و خارج از ایران گره زده با اسلام.
اصولا تمام ریشه خودش را از همین اسلام گرفته.
قاعدتا ما باید به این نقطه توجه داشته باشیم که ضدیت با جمهوری اسلامی مترادف با ضدیت با اسلام هست.
اصولا جمهوری اسلامی بدون اسلام هیچ معنایی نخواهد داشت.
حال اگر جماعتی پدید بیایند و مدام صحبت کنند که دین مردم برای مردم هست، ما نباید در باب دین مردم صحبت بکنیم.
این نقطه خیانت است.
این آن نقطه ایست که شما دارید مردم را دوباره وارد یک دنیای وهم آلود میکنید.
شما در برابر حکومتی ایستادید که تا دندان مسلح به این عقیده مشخص است تمام وجودیت ماهیت و ذات خودش را دارد.
از همین نگاه اسلامی میگیرد.
اگر قواعدی وضع کرده به واسطه همین نگاه اسلامی هست.
اگر آزار و اذیتی مردم شده اند، به واسطه همین نگاه اسلامی هست.
اگر در جهان به نوعی خود را ارائه میدهد به واسطه همین نگاه اسلامی هست.
تمامیت وجودیت و ذات جمهوری اسلامی به واسطه اسلام هست.
حالا چگونه ممکن هست ما با اسلام کاری نداشته باشیم؟
چطور ممکن است ما این اسلام را که بزرگترین قدرت سیاسی در این چهل و خرده ای سال گذشته بوده و تمامی عناوین زیستی انسانی را تحت شعاع خودش قرار داده.
زندگی اجتماعی ما، شرایط مدنی ما، قوانین اساسی ما، قوانین جزایی ما، تمامی عواملی که در زیست و حیات ما مهم بوده را تحت تاثیر خودش قرار داده.
حالا چگونه میشه ما با این اسلام کاری نداشته باشیم؟
حالا این اسلام در اختیار مردم در خانه های خودشان بگذاریم.
حالا اگر ما صحبت از اعدام میکنیم، اگر فریادمان به اعدام هست، این اعدام از کجا سرچشمه گرفته؟
اگر ما شاهد این نگاه های وحشی و آلوده هستیم، اگر با قوانینی روبه رو هستیم تحت عنوان قوانین مدنی که حقوق ابتدایی زنان هم زیر پا گذاشته میشه، اگر ما روبه رو هستیم با حجاب اجباری که این مردم رو به بند کشیده، اگر ما روبه رو هستیم با این نابرابری های بی حد و حصری که بین مردم اون کشور به واسطه ادیانی که دارند اتفاق افتاده، اگر ما مواجه میشیم مثلا با بهاییان که هیچ حقی برای زیست ندارند در این کشور اینها از کجا سرچشمه گرفته.
حالا ما متوجه میشیم که باید دین مردم رو در اختیار خودشون بزاریم.
این شروع اون خیانت در راستای وهم آلوده کردن جهان هست.
در راستای به خواب بردن مردمان هست.
این نگاه های پوپولیستی هست برای به دست آوردن جمع کثیری از مردم.
این در راستای واقعیت جهان نیست.
برای بهبود، بهبود و پیشرفت نگاه جمعی مردم نیست.
این یک نگاه پوپولیستی برای سوار شدن بر افکار مردم هست.
این خود را آویزان کردن به مسائلی است که مسائل روز مردم هست.
مثلا مردمی هستند که به واسطه شرایط اقتصادی از جمهوری اسلامی خوششان نمی آید.
حالا اگر ببینند که اینها هم مردمی هستند که به واسطه سنت و به واسطه گذشته خودشان یک ایمان نصفه و نیمه خود مدارانه ای نسبت به اسلام دارند بدون شناخت اسلام.
حالا یک کسی صحبت از این میکنه که ما به دین مردم کاری نداریم، اینها دارن دستاویز میکنن این دین رو.
خوب میتونه به اون گرایش پیدا کنه و با این گرایش و سمپاتی ای که نسبت به این شخص پوپولیست پیدا کرده حالا به یک خیابانی هم میاد.
اما موضوع این هستش که ما برای انقلاب در تاریخ نیازمند ایمان جمعی هست.
نیازمند تغییرات بنیادین هستیم.
قرار نیست که جماعتی به خاطر فقر به خیابون بیان و در نهایت به خاطر فقر هم.
انقلابی رو پدید بیارن که چه اتفاقی بیفته.
آیا به واسطه این فقر میخوان به خیابون بیان تا در نهایت تورم در دل کشور کم بشه؟
آیا این وظیفه اون شخصیت های اقتصادی هست که این کار رو انجام بدن یا مردم با انقلابشون قرار هست این کار رو بکنن؟
اگر مردمی به واسطه فقر به خیابان ها اومدن چون یک ایده آل تازه ای مثل مارکسیسم در برابرشون بوده، حالا قرار بوده که دنیای اونها، باورهای اونها، ارزش های جمعی اونها رو تغییر بده.
حالا قرار بوده این ایمان جمعی زندگی برابر برای کارگران و همه مردم پدید بیاره.
کاری به این که چه کاری کرده ندارن.
موضوع مهم در این نقطه این است که این ایمان جمعی این مردم را به خیابان آورده.
حالا ما در برابرمان یک هژمونی قدرتمند در جمهوری اسلامی داریم که همه چیزش اسلام است.
جمهوری اسلامی اصلا معنای لغوی اش یعنی اسلام هیچ چیز دیگری ندارد.
تمامی قواعد و قوانین خودش را از دل اسلام استخراج میکند.
مطالعه قانون اساسی جمهوری اسلامی.
تمامی عوامل تاثیر گذاری که ما میشناسیم دوباره گره خورده به اسلام.
اگر آزادی بیانی وجود خواهد داشت به واسطه این هست که مغایرتی با مسائل اسلامی نداشته باشد. حق.
هر حقی که به مردم در قانون اساسی هم داده شده، باز هم مستلزم همسانی و همخوانی با اسلام هست.
اگر مردم از دل خودشان نمایندگانی انتخاب بکنند تا قوانین را عوض بکنند، قوانینی که آنها قرار هست به آرای خودشان بگذارند، در نهایت باید توسط شورای نگهبان و با صلاحدید فقهایی اتفاق بیفته که حالا اینها قبول کنن که این سنخیت با اسلام داره.
همه چیز گره خورده با اسلام هست.
تمامی عواملی که زندگی جمعی این انسان ها رو تحت تاثیر خودش قرار داده به واسطه همین قواعد و قوانین اسلامی هست.
ریشه جمهوری اسلامی که توامان گره خورده با اسلام هست.
حال اگر قرار هست ما در میدانی باشیم باید مبارزه و نوک پیکان مبارزه خودمون رو در برابر اسلام ببینیم.
هر صحبتی پیرامون این موضوع که اسلام موضوع ابتدایی ما نیست و اصولا سیاست رو جدا کردن از دین اسلام و جمهوری اسلامی رو متمایز کردن از اسلام، تنها صحبت های پوپولیستی است برای سوار شدن بر امواج خروشان احساسات مردم.
هر کس این صحبت رو بکنه داره همین کار رو میکنه.
اما ما برای تغییر نیازمند یک ایمان جمعی هستیم.
ایمان جمعی که نقطه سپید و سیاه داشته باشه.
در قسمت های دیگه ای که من در برنامه ای به نام جان صحبت کردم در باب این مسائل به کرات صحبت کردم و اینجا نمیخوام دوباره ادامه بدم.
همون صحبت ها رو میتونید مراجعه کنید به برنامه هایی که پیرامون ایران تدارک دیدم که در اونجا مفصلا در باب این مسائل صحبت کردم.
در نهایت هم در این قسمت میتونیم به این اشاره بکنیم که ریشه ی جمهوری اسلامی تنها و تنها نقطه اسلامیست.
هیچ چیز دیگه ای فرای اسلام جمهوری اسلامی رو تعریف نمیکنه و تک تک عواملی رو که ما دربارش صحبت خواهیم کرد.
در این ویژه برنامه هم باز هم بر میگرده به همین نگاه اسلامی به این ریشه ی اصلی که جمهوری اسلامی رو پدید آورده.