خب دوستان توی این ویژه برنامه مشخص ما در باب ابزار سلطه جمهوری اسلامی صحبت کردیم.
المان هایی که باعث شده جمهوری اسلامی به وجود بیاد و بتونه مستدام توی این چهل و خورده ای سال به حیات خودش ادامه بده.
اون عناوین اصلی که باعث این سلطه گری جمهوری اسلامی شده.
در قسمت های مختلف سعی کردیم در باب عناوین مختلف صحبت بکنیم و توی این قسمت هم ما سعی داریم در باب امام زمان صحبت بکنیم.
خوب قاعدتا وقتی ما در باب امام زمان صحبت میکنیم اون نگاه ابتدایی مون به سمت اسلام و مذهب شیعه میره که توی قسمت های مختلفی هم در باب این مساله صحبت کردیم.
در همین ویژه برنامه مشخص.
اما دلیل این که در باب امام زمان به صورت مجزا صحبت می کنیم این هستش که یکی از اون عناوینی است که حتی فرادینی و فرامذهبی خودش به شخصه تبدیل به یک مذهب خاص شده.
یعنی در دل جمهوری اسلامی یکی از اون عناوین ایدئولوژی ایه که به شدت بهش اتکا میشه.
اصلا یکی از علایم حیاتی جمهوری اسلامیست.
یکی از اون عوامل استقرار و ادامه پیدا کردن جمهوری اسلامیست.
به همین واسطه به صورت ویژه باید در باب امام زمان صحبت کرد و بیشتر و بیشتر به این مفهوم نزدیک شد.
فرای مباحثی که پیرامون اسلام و مذهب شیعه در باره جمهوری اسلامی صحبت کردیم، یعنی فرای اون ریشه ی اصلی که قاعدتا اسلام هست، قوانینی که از اسلام برگرفته شده، مباحثی که پیرامون ولایت فقیه وجود داشت، پیرامون کمربند شیعیگری که جمهوری اسلامی در پی اش بوده و عناوین دیگری که در این ویژه برنامه بود.
اما به صورت مجزا باید در باب امام زمان صحبت کرد.
هر چند که هر کدوم از اون عناوینی که پیش از این هم درباره اش صحبت کردیم به نوعی مرتبط با امام زمان بود، اما این امام زمان برای جمهوری اسلامی یکی از اون علائم حیاتی ست که به صورت مجزا میشه درباره اش صحبت کرد.
خب در این ابتدای بحث بهتر است که ما بریم و ریشه های این امام زمان رو و اون ریشه ی ابتدای شکلگیریاش رو بیشتر مورد کنکاش قرار بدیم.
خب قاعدتا در باب اسلام بارها و بارها صحبت کردم در ویژه برنامه های مختلف مثل ویژه برنامه شناخت اسلام که اصولا در باب اسلام بود و ظلم هایی که توسط اسلام در جهان جاری و ساری بوده از همان بدو پیدایش تا امروز که ادامه پیدا کرده و کشورهای بی شماری و مردمان بی شماری را درگیر خودش کرده.
خب ما آن ریشه ابتدایی را می دانیم که اسلامی بوجود می آید توسط محمد و چگونه او موفق میشود به واسطه یک سری از عناوین اصلی که در دل اسلام وجود دارد مثل جهاد یک جماعتی را دور و بر خودش جمع کند و با توجه به این قدرتی که در اختیار می گیرد، حالا قدرت سیاسی و حکومت را هم به دست بگیرد.
اصولا صحبت کردیم پیرامون اینکه اسلام قاعدتا یک دین سیاسی است.
اصلا آن اصول ابتدایی برای پیدایشش هم همین موضوع را برای ما روشن می کند.
اینکه تا چه اندازه محمد میل به حکومت داشته و در نهایت هم آن دین خودش را گره زده با حکومت، در نهایت هم مبدل به شخصیت اول سیاسی کشور شده.
حالا تعبیر به خلیفه بکنیم این جایگاه را تعبیر به پادشاه کنیم.
تغییر به هر سمت و اسمی که میشناسیم.
اما شخصیت اصلی سیاسی و اجرایی کشور محمد شد.
با این تفاوت که خب این نگاه مذهبی و این استبداد دینی خیلی فراتر از استبداد های دیگری است که در جهان به وجود می آید.
یعنی ما وقتی در برابر استبداد هایی که عرفی در کشور های مختلف شکل گرفته صحبت میکنیم، همواره میبینیم که یک سری قوایی حالا هر چند هم کم توان و کم زور در کنار این قوه اصلی وجود دارند.
اما وقتی در باب این استبداد دینی که توسط اسلام به وجود آمده صحبت میکنیم، میبینیم که تمامی ارکان را در اختیار میگیرد.
یعنی از قوه قضاییه ای که از همان ابتدا هم در تمام کشور ها نه به شکل امروزی اما چیزی شبیه به ساختار امروزی وجود داشته.
برای اینکه قضاوت را در اختیار بگیرم به نوعی عدالت و انصاف را رعایت کنم به نوعی ضامن این وجود عدالت و انصاف در کشورها باشند.
خوب در اختیار همین نگاه مذهبی بوده و شخصیت اصلی این کشور بالاترین مقام را داشته در راستای قانون گذاری و پیشبرد قانون.
یعنی قاضی القضات قاعدتا آن شخصیت مذهبی است که از همه جایگاه بالاتری داشته.
چه در زمان صدر اسلام که بر می گردد به محمد چه مثلا در همین دوران ما و جمهوری اسلامی که قاعدتا، ولی فقیهی که حالا همه قدرت سیاسی را در دست گرفته، قاعدتا در زمینه قوه قضاییه هم بزرگترین قدرت را دارد.
مثال عینی اش هم همین است که شما می بینید.
رییس قوه قضاییه مستقیما توسط رهبر انتخاب می شود.
همان ولی فقیه.
فرای آن در باب قوه مقننه که امروز در ساختارهای سیاسی مدرن در تمام کشورها وجود دارد.
حالا وقتی این نگاه را برگردانیم به دوران باستان و در همان برهه ای که اسلام ظهور می کند، حالا مواجه می شویم با اسلامی که قانون گذاری را در اختیار گرفته، تمامی قوانین را قرار است که اسلام و قرآن و محمد در نهایت جاری و ساری بکنند.
قرار است که اینها وضع کننده قانون باشند.
پس می بینید که باز هم استبداد ما را به سمتی می برد.
این استبداد دینی وحشتناک که حالا این قوه مقننه هم مستقیما از اوامر همین نگاه دستورات خودش را بگیرد.
شما مواجه می شوید با این نگاهی که در دل این استبداد دینی وجود دارد.
در این استبداد دینی خطرناکی که ما تحت عنوان استبداد دینی اسلامی می شناسیم که حالا همه قوا را در اختیار گرفته، شخصیت اولی که مذهبی هست و حالا قدرت را در اختیار دارد، تمام امور اجرایی هم در اختیار او هست، قانونگذاری هم در اختیار او هست، اجرای قوانین هم در اختیار او هست.
حالا می بینیم که تا چه اندازه می تواند ترسناک تر و وحشتناک تر از دیگر استبدادهای عرفی که در جهان شکل گرفته وجود داشته باشد.
به عنوان مثال هم در همین قسمت های گذشته هم صحبت کردیم.
اینکه مثلا وقتی نزدیک می شویم به استبدادی که توسط اهل سنت مثلا در دولت عثمانی شکل گرفته، حالا ما یک خلیفه و سلطانی را در برابر هم داشتیم که به نوعی با چالش های اینها می توانستیم درصدی از این استبداد را کم تر بکنیم.
به نوعی استبداد بین دو خدا داشته تقسیم می شده.
همان موضوعی که ما در مباحثی که پیرامون خدا صحبت کردیم هم به آن اشاره کردیم.
اینکه وقتی ما نزدیک می شویم به مفاهیمی که درباره خدا داره صحبت می کنه، اون خدای یکتا و اون خدای ادیان ابراهیمی حالا همه قدرت رو برای خودش می خواد.
حالا حاضر به تقسیم و تخصیص قدرت در شکل خودش نیست.
وقتی به استبداد دینی که توسط مذهب شیعه هم اتفاق افتاده نگاه می کنیم، اون چیزی که امروز در ایران و جمهوری اسلامی وجود داره باز هم نزدیک میشیم به همین نگاه.
حالا از مبحث اصلی دور نشیم و بریم و بیشتر نزدیک به موضوع امام زمان بشیم.
حالا ما با توجه به تصویری که از ابتدا از صدر اسلام داریم و یک محمدی است که دین جدیدی رو پایه گذاری میکنه به واسطه المان هایی که همتای جهاد، همتای غزوه، همتای غنیمت گرفتن یک جماعت بی شماری رو نزدیک خودش میکنه و در نهایت به قدرت سیاسی میرسه و همه قدرت رو از آن خود میکنه.
بعد از اون ما مواجه اون درگیری هایی که برای بعد از به قدرت رسیدن و جایگاه محمد وجود داره شاهدش هستیم که حالا تا چه اندازه حقیقت داره و تا چه اندازه زاییده تخیلات هست.
خیلی نمیخوایم واردش بشیم.
واقعیتی که امروز در جهان ما وجود داره بیانگر این موضوع هست که اختلافات شیعه و سنی از اونجا شکل میگیره و حالا سر جایگاه محمد که برای علی دارن به نوعی قباش رو میدوزن.
یا از اون طرف ابوبکر و عمر و عثمان.
این جنگ و جدال ها شکل میگیره.
اما ما در نهایت به اون جایی میرسیم که حالا اهل تشیع در نقطه ی مظلومیت قرار میگیرن.
حالا در جایگاهی قرار میگیرن که نمیتونن اون قدرت رو از آن خود بکنن که یک به یک ائمه شون میان و از بین میرن، شهید میشن، کشته میشن، سم بهشون داده میشه، زندانی میشن و الی آخر.
موضوع مهم اینجاست که در نهایت به اون نقطه کلیدی میرسن که حالا یکی از این ائمه ای که به دنیا میاد به واسطه ترس از جان نمیتونه حتی شمایل خودش رو نشون بده نمیتونه این امام بودن خودش رو به عرصه ی ظهور بزاره.
در باب راست و دروغ بودن و رسیدن به حقیقتش و یا واقعیتش ما کاری نداریم.
واقعیت عینی ای که میبینیم رو داریم مطرح میکنیم.
حالا با توجه به این تصویری که ارائه میشه، امام زمانی است که به واسطه ی ترس از جان حالا میره و مخفی میشه و وارد اون غیبت صغری میشه.
خیلی نمی خوایم نزدیک بشیم به این معنای امام زمان.
برای اینکه این مفهوم رو بفهمیم تا در نهایت به یک معنای مشخصی برسیم.
اون چیزی که امروز داره توسط جمهوری اسلامی به مردم خورانده میشه همین تصویر چند خطی است که امامی از ائمه شیعیان در نهایت این چرخه ای که ساخته شده به واسطه این ظلم سرشاری که توسط مسلمین اهل سنت وجود داشته حالا باید خود رو مخفی بکنه و در نهایت قولی به مردم بده که روزی ظهور خواهد کرد.
خب تفکر شیعه بر این پایه شکل میگیره و امام زمان رو بزرگ میکنه اما در یک برهه بزرگ از تاریخ خودش مبنا رو بر این قرار میده که جهان رو اینقدر ظلم فرا خواهد گرفت تا در نهایت امام زمان ظهور بکنه و این ظلم و بیداد را از میان بردارد.
اینکه چگونه قرار است که از میان هر ده نفر یک نفر را بکشد و همه را قتل و عام بکند و چه جنایاتی را انجام بدهد، باز هم موضوع بحث ما نیست.
موضوع این است که در یک برهه بلند تاریخی، شیعیان در این تفکر بودند که از قدرت سیاسی باید دور شوند و در نهایت به واسطه ظهور امام زمان به عدل و انصاف و جهان آرمانی خودشان برسند.
اما این تفکر در جایی شکسته می شود و در همان نقطه ای که ما مواجه میشویم با حکومتی که در ایران تشکیل میشود تحت عنوان صفویان و حالا صفویان میآید یک فلسفه تازهای رو باز میکند که ما به عنوان شیعیان باید بستری را فراهم بکنیم تا امام زمان ظهور بکند.
این همان فلسفه کلیدی است که جمهوری اسلامی مبنای ایدئولوژی خودش قرار داده.
حالا ما با جمهوری اسلامی روبه رو هستیم که قرار است هست شرایط رو فراهم برای ظهور امام زمان کند.
یکی از نقاط کلیدی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برای خام کردن بسیاری از مردم برای همسو کردن بسیاری از مردم یعنی امروز شما مواجه میشید با یک جمهوری اسلامی که حتی فکر میکنم در دوران احمدی نژاد بود که صندلی خالی برای امام زمان میزاشتن در جلسه دولت در هیئت دولت.
یعنی تا این اندازه از این قدرت ایدئولوژیک خودشون استفاده میکردن؟
میبینید که تا چه اندازه دارند این بستر را فراهم میکنند که ما اصلا حکومتی هستیم که راهگشایی برای رسیدن امام زمان باشیم.
ما داریم بستر رو فراهم میکنیم تا در نهایت امام زمان بیاد و قدرت رو در اختیار بگیره.
خب حالا ما با یک کشور شیعی در این خاورمیانه روبه رو هستیم به اسم ایران.
یک کشوری که تنها کشور شیعه جهان هست که اکثریت مردمش به این مذهب باور دارند.
اینکه چگونه در دوران صفویان با چه ظلم و ستم و بیدادی مردم به این باور ایمان آوردند رو میزاریم کنار.
اینکه خود ریشه ی اسلامی هم باز هم همین کشتار ها و خون ها و وحشیگری ها هست رو هم میزاریم کنار.
اما در حال حاضر ما مواجه هستیم.
واقعیت عینی ای که در برابر ما هست.
تنها کشور شیعه جهان رو حالا این ایران تشکیل داده.
حالا یک قدرت سیاسی میخواد رو بیاد و با استفاده از علمی به اسم امام زمان تمام قدرت را در دست بگیره.
یعنی همون ریشه ی ابتدایی که باعث شکل گیری جمهوری اسلامی میشه و همون ریشه ای که باعث استحکام این جمهوری اسلامی میشه.
حالا باعث میشه جمهوری اسلامی مدام از این تفکر شیعی در بین مردم استفاده کنه.
مردمی که ذاتا شیعه هستند حالا یک میلی برای ظهور امام زمان دارن.
حالا با این داستان ها مدام رو به رو شدن با همین داستان ها بزرگ شدن و با این میل سعی میکنن این حکومت رو به پیش ببرن.
یکی از اون دلایل همین موضوع هست.
یکی از عوامل مهم سلطه گری جمهوری اسلامی یکی از عوامل هژمونی جمهوری اسلامی همین موضوع امام زمان هست و همین موضوع مشخص هست که ما داریم در باب ایرانی صحبت میکنیم که تنها کشور شیعه جهان هست.
حالا شیعیانی هستند که برای ظهور امام زمان قرار هست تلاش کنن.
حالا حکومتی روی کار اومده که بزرگترین شعارش هم میتونه همین باشه.
ما یک دریچه و دروازه ای برای ظهور امام زمان هستیم.
همون طور که دارن در باب باب های امام زمان صحبت میکنن.
یعنی وقتی به احادیث رجوع میکنید که حالا قرار هست باب هایی وجود داشته باشن تا در نهایت ما به ظهور امام زمان برسیم، قاعدتا خود رو بزرگترین این باب ها میدونن که حالا قرار هست این دروازه باز بشه و امام زمان هم ظهور کنه.
پس قاعدتا جمهوری اسلامی با توجه به باورمندی ای که در دل غالب مردم نسبت به امام زمان و اصولا مذهب تشیع وجود داشته، سعی کرده از این قوه مشخص برای سلطه گری خودش استفاده بکنه و حالا ما با جمهوری اسلامی روبه رو هستیم که تمام ماهیت خودش رو گره زده با امام زمان و پاسداری از جایگاه امام زمان و پاسداری از ظهور امام زمان.
حالا داستان ها یک به یک مطرح میشه از اینکه ما اومدیم تا جایگاه رو برای حضور امام زمان فراهم بکنیم.
خوب قاعدتا این تفکر ظهور یک تفکری است که در ادیان دیگه هم مابه ازا داره.
یعنی شما وقتی به بودیسم هم مراجعه میکنی که فارغ از این ادیان ابراهیمی هست هم باز با همین تفکر ظهور حالا به شکل مختلفی روبه رو هستید.
فارغ از اون در خود ادیان ابراهیمی هم به این فلسفه ظهور باورمندی رو می بینید که خیلی هم قدرتمند هست.
یعنی شما وقتی نزدیک میشید به مسیحیت حالا روبرو میشید با مکاشفات یوحنا که داره صحبت از ظهور عیسی میکنه.
فارغ از اینکه ما بخوایم وارد این بحث بشیم که چگونه انسان تا این حد نگرش خودش رو گره زده با این ظهور دوباره زندگی جاودانه که به واسطه پوچی در جهان هست، به واسطه نشستن اون معنای مشخصی از زندگی هست.
فارغ از این موضوع که چگونه انسان ها از همون ابتدا زندگی خودشون رو و مرگ رو نپذیرفتند و در نهایت همواره به دنبال یک جهانی در آینده هستند که از بهشت و جهنم شما تصویر کنید.
چه ظهور دوباره عیسی مسیح و نمیدونم امام زمان و دیگران.
فارغ از این موضوع میبینید که به واسطه همین میلی که وجود داره حالا یک شکلی از همین شکل و تفکر به ظهور در ادیان دیگر در باورهای دیگر هم وجود دارد و حالا در دل شیعیان هم وجود دارد.
پس یکی از عواملی است که انسان ها به واسطه آن اصلا معنا برای زندگی خودشان پیدا می کنند و خب قاعدتا هم شیعیان از همین معنای مشخص امام زمان تغذیه کردند و حالا جمهوری اسلامی هم دارد از همین معنای مشخص تغذیه می کند.
اینکه انسان ها بخواهند به این فکر بکنند که جهان پر از ظلمت است و خدای درون آسمان ها نشسته و بی تفاوت به تمام این ظلم ها در دنیا را به پیش می برد، قاعدتا معنا را از زندگی آن ها ساقط خواهد کرد.
این عدالت و برابری و انصاف و در عین حال قدرتمند بودن خدا را بی معنا خواهد کرد.
ما در باب خدایی داریم صحبت می کنیم که توسط این ادیان به عنوان عادل ترین عادلان مهربان و بخشنده و بزرگوار مطرح شده.
در عین حال در باب این قادر مطلقی صحبت میکنیم که همه قدرت در اختیار اوست.
با گفتن باش موجودات رو به آن جان میده، روح میده، زندگی میده.
با گفتن بودن میتونه یک سرزمین رو به وجود بیاره.
میتونه یک کره رو به وجود بیاره.
و حالا این قادر مطلق که پر از عدالت و انصاف است چگونه در برابر این همه ظلمت هایی که در جهان وجود داره مسکوت بوده؟
حالا هر گونه از این ظلمت ها رو که شما تعبیر و تفسیر کنید.
حالا برای مقابله با این معنا و جستن یک معنایی که بشه بهش اتکا کرد، قاعدتا باید تفکری مثل تفکر ظهور به وجود بیاد.
حالا باید مردمی باشن که یک میلی داشته باشن برای ادامه زندگی بتونن یک پاسخی نسبت به تمام ناعدالتی هایی که در جهان وجود داره بدهند.
حالا بگن این خدای قادر مطلق چگونه در برابر این ظلم ها سکوت کرده؟
حالا شما مواجه میشید با این تفکر ظهور.
حالا به این میلی که نسبت به ظهور دوباره ی یک امام معصوم هست میتونید معنا بدید که چگونه با این تصویرگری که شده به نسبت خدایی که عادل هست و در عین حال قادر مطلق هست.
حالا اگر این بی عدالتی ها وجود داره و خدا کاری نمیکنه قرار هست در روز مشخصی و در اون روز موعود این کار رو انجام بده و حال امروز گذاشته تا این ظالمان میداندار باشند و هر کاری که می خواهند بکنند.
پس این تفکر ظهور که در دل ادیان مختلف شکل گرفته به واسطه این بی معنا بودن هست.
این ناهمگون بودن هست.
یعنی شما هیچ وقت در ذهن و مخیله خودتون نمی تونید یک خدای عادل رو تصور کنید که در عین حال قادر مطلق هست.
این دو تا با هم جمع شدنی نیستن.
یا باید به این فکر کنید که این خدا قادر نیست، قدرتی نداره که در برابر این ناعدالتی ها کاری بکنه.
یا باید تصویرتون بر این پایه باشه که این خدا قادر مطلق است اما جلاد و ظالم و زورگو هست که حالا در قبال این ظلمت ها هم سکوت کرده اما اون در پوششی که می تونه قرار بگیره و برای ما به نوعی یک استدلالی داشته باشه این هست که او در روز مشخصی انتقام خودش رو می گیره.
به عنوان مثال در بهشت و جهنم قرار هست که جزای این نابکاران و ظالمان رو بده.
حالا قرار هست در روزی که مسیح موعود یا امام زمان ظهور کنه در برابر ظلمت بایستد.
پس این پاسخ منطقی است که اینها پیدا کردند برای این تناقض بزرگ میان عادل بودن و قادر مطلق بودن خداوند.
پس با توجه به این عنوان شما می تونید ببینید که در دل تمام ادیانی که به یکتا بودن خدا و در عین حال قادر بودن و عادل بودن خدا تکیه دارند.
همچین عنوانی تحت عنوان ظهور مجدد و یا معاد و بهشت و جهنم باید وجود داشته باشد تا یک پاسخ منطقی به اون جمع مومنین خودش بده.
با توجه به این تفکر ظهور حال یک کشوری هست که جماعت بیشمار او شیعه هستند و حکومتی روی کار می آید که قاعدتا بنیان اصلی فکری خودش را روی همین ظهور خواهد گذاشت و جمهوری اسلامی هم در طول حیات خودش همین کار را کرد.
حالا جماعت بی شماری را همسو با خود می کند برای ظهور امام زمان.
حالا جماعتی هستند که غرق در این تفکراتی که تا چه اندازه در خرافات از میان رفته است، این جماعت را با خود همراه می کند تا خود را معرفی کند برای ظهور امام زمان تا خود را داعیه دار ظهور امام زمان بدونه.
حالا هربار مواجه میشی که تا چه اندازه تکیه بر این موضوع می کنه و چگونه و چگونه در همین راستا قدم بر میداره تا مردم همراهش باشن.
حالا یه جماعتی هستن که باورمند هستن و به واسطه همین باور خودشون هست که با اون همسو میشن.
حتی شما مواجه میشید با جماعتی که خود جمهوری اسلامی رو هم میتونه حواله بده به امام زمان.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با این حد از انفعال که قرار هست آدمیزاد مدام در پی یک قدرت ماورایی باشه برای تغییر دنیا؟
حالا این انفعال رو میتونید ببینید.
یعنی اینها ریشه دار باعث اصلی تربیت انسانی میشه.
از آدمیزاد موجودی رو پدید می آورد که قاعدتا همه زندگی خودش رو در انفعال دیده.
در سکوت و سکون دیده.
خود را مستمند میداند.
خود را نیازمند به یک قدرت ماورایی میداند.
چیزی که اصلا تصویر شیعی را ساخته.
یعنی شما با یک مذهبی روبه رو هستید که نه تنها خود را در آن نوک ابتدایی تسلیم بر خداوند میداند و اصولا مترادف مفهوم اسلام همین تسلیم بودن در برابر قدرت یکتای خدا است که در آتی هم در برابر ظلم ها قرار است مسدود باشد تا یک قدرت ماورایی تحت عنوان خدا و امام زمان بیاید و مشکلات را مرتفع کند.
حالا میبینی که تا چه اندازه این مردمی که تربیت شده در این معانی مشخص هستند منفعل هستند؟
تا چه اندازه مسکوت هستند؟
در برابر ظلم؟
و حالا جمهوری اسلامی فرای این ایدئولوژی که تحت عنوان امام زمان مطرح کرده دارد از همین موضوع مشخص و انفعال مردم هم استفاده میکند.
برای پیشبرد دنیای خودش.
یعنی شما وقتی مواجه بشید با جماعتی که جمهوری اسلامی رو هم به نوعی مسلمان نمیدونه حتی شیعه نمیدونه و در پی این هست که امام زمانی بیاد و این ها رو ریشه شون رو بکنه.
دیگه میتونید این مفهوم رو به طور کامل درک بکنید که تا چه اندازه این انفعال در وجود این ها ریشه دوانده و تا چه اندازه مبدل به اون معنای اصلی زندگی این ها شده.
فرای تمام عناوینی که دربارش صحبت کردم، یکی از موضوعاتی که در دل همین مفهوم امام زمان وجود داره این هست که ما با جمهوری اسلامی روبه رو هستیم که به نوعی همواره در پی اتصال خود با ائمه، خدا، پیامبر و موضوعاتی از این دست هست.
یعنی شما میتونید این نقطه اتصال رو در برابر ببینید که به نوعی مطرح داره میشه که حتی مثلا خامنه ای نایب امام زمان است.
نماینده امام زمان است.
حتی علنی هم این موضوعات مطرح می شود.
فرای اینکه در دل آن باورمندان و آن تصویری که از ایدئولوژی خودشان ساخته اند، ایمان تصویر کرده خود ساخته اند و مومنینی که به آنها باورمند هستند ساخته شده و غیر قابل انکار است.
حتی شما می بینید که در ملاء عام هم دارند به صراحت در باب این موضوع صحبت می کنند که اینها نمایندگان امام زمان هستند، نمایندگان خدا هستند.
حتی شما بارها روبرو می شوید با این معنایی که اینها توهین مثلا به جایگاه ولایت فقیه را توهین به خدا می دانند.
ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی را ایستادگی در برابر اسلام و خدا می دانند.
دلیل ابتدایی اش این است که قاعدتا صحبت اینها ها دور از واقع نیست چرا که اینها نمایندگان حقیقی اسلام هستند.
یعنی آن اشخاصی که در پی این هستند و دست و پا می زنند که نه، اینها نمایندگان اصلی اسلام نیستند.
اصولا به هیچ اسلامی باور ندارند، نه به اسلامی که جمهوری اسلامی تصویب کرده، نه به اسلامی که عربستان در سال های گذشته تفسیر کرده و نه به اسلامی که امویان و عباسیان و عثمانیان و همین صفویان تصور کرده بودند اعتقاد دارند.
حتی اگر با آنها نزدیک باشید و بحث بکنید، در نهایت به حکومتی که علی و ابوبکر و عمر و عثمان تشکیل داده بود باور ندارند و در نهایت محمد را هم قبول ندارند و خودشان یک خدای تازه ای هستند که دارند تصویر می کنند.
فارغ از این، افرادی که در پی یک سودایی می گردند و در پی یک کیمیاگری هستند، فارغ از این افراد شما مواجه می شوید با اسلامی که آن چیزی است که ما تصویر کردیم از همان ابتدا.
از همان صدر.
حالا یک نمایندگانی دارد که جمهوری اسلامی است.
آیا در بعضی از موارد داره کم توجهی می کنه؟ شاید.
آیا در بعضی از موارد دارد زیاده روی میکنه؟ شاید.
اما در نهایت همون ریشه اسلامی رو داره به پیش میبره.
حالا با مقداری میشه بهشون ایراد و اشکال هم گرفت.
مقداری هم میشه اون افرادی که اسلام حقیقی رو در ذهن دارن پرورش میدن.
می تونن نسبت به اینها نقد داشته باشن.
اما اصول اصلی همون اصول هست و اینها همون نمایندگان هستن و قاعدتا مخالفت با اونها مخالفت با اسلام هست.
چون چیزی فرعی نمی تونه وجود داشته باشه.
یعنی کسی که نسبت به حکومت جمهوری اسلامی، حکومت صفویان، حکومت عثمانیان، حکومت امویان و یا هر حکومت اسلامی دیگه ای نقدی داره.
در نهایت نقد خودش رو باید متوجه اسلام بکنه و حالا اینها دارن این رو به صورت علنی ذکر می کنن که مخالفت با ما مخالفت با اسلام هست و این نقطه اتصال رو تشکیل میدن که حالا شما جایگاه قدسی خدا و خامنه ای را یکسان ببینید.
چیزی که در حقیقت هم همتا هست.
چیزی که در نهایت ما بارها و بارها درباره اش صحبت کردیم.
اصولا ساختن جایگاه قدسی برای خدا در نهایت برای این است که انسان بتواند به آن جایگاه برسد.
انسان جا پای خدا بگذارد.
در نهایت آدمیزاد با توجه به تمام این عناوینی که در راستای تسلیم و بردگی و بندگی برای یک قدرت ماورایی بوده، در نهایت به این جایگاه رسیده که من زمینی را بپرستید.
یعنی محمد هم در طول حیات همین رو کرده و در نهایت هم به همین جایگاه رسیده مبدل به خدای بر زمین شده.
حال عیسی که در طول حیات و در نهایت توسط حواریونش این موضوع مطرح می شود که خدا به زمین آمد و در نهایت ما با تصویر درست و نگاه درست به این موضوع می توانیم ببینیم که چگونه تمامی این حکومت ها استبدادی که بر پایه های اعتقادات الهی و خداوندی و دینی هستند در نهایت جایگاه قدسی خداوند رو برای خود میخوان.
همون کاری که جمهوری.
اسلامی هم میکنه.
همون افسانه ای که پیرامون امام زمان داره تصویر میکنه.
در جایی نایب امام زمان هست.
در جایی نایب خداوند هست در جای خود خداوند و خود امام زمان میتونه تسخیر بشه.
پس این نقاط اتصال رو ما میتونیم به سادگی ببینیم.
و در نهایت باید نگاه ما معطوف به یک موضوع مشخص باشه که تمامی عناوینی که در دل جمهوری اسلامی وجود داره گره خورده با مفاهیم اسلام هست.
نابودی جمهوری اسلامی به مفهوم نابودی اسلام هست.
مخالفت با جمهوری اسلامی به مفهوم مخالفت با اسلام هست.
شما میتونید انتقاداتی داشته باشید.
حتی انتقاداتی که در میان شیعیان و اهل سنت وجود داره.
حال این ها جماعتی هستند که مثلا باورمند به متعه هستند چرا که محمد در دوران حیاتش در یکی از جنگ ها به افراد خودش گفته بود که شما میتونید برید زنان رو صیغه کنید.
برای اینکه به این احساس شهوانی خودتون به نوعی چیره بشید.
خوب حالا این اهل تشیع اعتقاد دارند که او این حکم رو برای ابد داد.
اما اهل سنت اعتقاد دارند که نه!
او این کار رو کرد برای همون مقطع خاص.
و حالا ما اهل سنتی رو میبینیم که صیغه رو بهش وقعی نمی دن.
اما شیعیانی هستند که صیغه رو قبول دارند و امروز هم انجام میدن.
تفاوت ها در این حد هست اما تفاوت در میزان تسلیم بودن در برابر خداوند، بردگی و بندگی برای خدا فرمانبرداری.
عناوین اصلی که اسلام داره مطرح میکنه در هیچ جا متفاوت نیست.
نه در میان اهل سنت و تشیع، نه در میان حکومتی که عربستان سعودی در چندین سال گذشته به وجود آورد.
با توجه به اون مفتی هایش نه در حکومت عثمانیان، نه در حکومت صفویان و نه در جمهوری اسلامی، همه و همه یکسان هست.
همه ریشه های اسلامی دارد و از همان نقطه ابتدایی اسلام، قرآن، سیرت نبوی، تاریخ اسلام و عناوینی از این دست، احادیث بیشماری که وجود دارد، دارند تغذیه می شوند.
حال وقتی در باب امام زمان صحبت می کنیم که یکی از آن نگاه هاییست که توسط شیعیان مطرح شده که یک مابه ازای حتی در میان اهل سنت هم دارد.
حالا شما وقتی این موضوع را باهاش روبرو می شوید باز هم ریشه اصلی بر می گردد به همان نقطه ابتدایی اسلام و آن روزی ما می توانیم با یک مشکلی رو به رو شویم که در ابتدا آن مشکل را بشناسیم.
حالا سعی می کنم در قسمت آتی که پیرامون این هژمونی جمهوری اسلامی قرار هست صحبت کنم پیرامون این موضوع بیشتر صحبت کنم که قرار هست در باب رهایی صحبت کنیم و در نهایت تمامی این گفتارها پیرامون این است که ما بتوانیم بیدار شویم و آینده ای را بسازیم که با فکر و تعقل و تلاش خودمان در پیش است.