خوب دوستان تو این قسمت مشخص ما قرار هست که یک روخوانی از اعلامیه حقوق بشر داشته باشیم و در کنار اون جاهایی که نیاز هست یه تفسیری هم در باب این متن داشته باشیم و بیشتر در باب این مواد مندرج شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر صحبت بکنیم.
در قسمت پیشین سعی کردیم یک مقدمه و پیشگفتاری در باب این مسئله مشخص و اصولا حقوق بشر داشته باشیم.
حالا سعی بکنیم موجز در باب موضوعاتی که برای ما قابل عرض و اهمیت هست صحبت بکنیم.
یه اشارت کوتاهی پیرامون این موضوع داشته باشم و بعد برویم سراغ مواد مندرج شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر.
خوب قاعدتا با اون تعریفی که ما نسبت بهش داشتیم یک تصویر مشخصی از جهانی را دادیم که حالا انسان ها در طول این تاریخ متمادی خودشان هیچگاه در پی تصویر گری در باب حقوق برای خود نبودند.
همواره انسان ها به واسطه ادیان، به واسطه فرهنگ هایی که وابسته به آن نگاه بالادستی و قدرتمندانه در آسمان ها بوده، برای خود وظیفه تراشی کردند و به این سمت و سو نرفتند که بخواهند حقوقی را برای خودشان متصور بشوند.
خوب قاعدتا ما کورسوهای امید و شمع های کوچکی در این جهان عظیم خودمان، در این شب بزرگی که جهان را در بر گرفته بود داشتیم.
همتای کوروش و همتای قوانینی که در این جهان باستانی وضع شده بود، همتای اتفاقاتی که در یونان باستان و آن تفکرات اتفاق افتاده بود و در نهایت از گذر از این شب طولانی ما به نقطه ای رسیدیم که در رنسانس و دوران روشنگری هم پیرامون این مباحث صحبت شد و در انتهای امر با آن فجایعی که بعد از جنگ جهانی اول و دوم اتفاق افتاد، حالا انسان به این سمت و سو رفت که باید چنین مواد قانونی در جهان وجود داشته باشد و حالا این مواد قانونی به نوعی مبدل به یک قانون جهانشمول برای این باشد که تمامی کشورهای دنیا به آن پایبندی داشته باشند و در راستای رعایت آن هم همت داشته باشند و در نهایت ما را به نقطه ای رساند که حالا در سازمان ملل سعی بشود یک همچین اعلامیه ای جنبه رسمی به خودش بگیرد که حالا سعی می کنیم بعد از اینکه این مواد را صحبت کردیم پیرامونش در باب یک اشارت کوتاهی هم نسبت به سازمان ملل و جنبه اجرایی و حواشی که پیرامون این اعلامیه حقوق بشر هست هم داشته باشیم.
خوب میرسیم به ماده اولی که تحت این اعلامیه جهانی حقوق بشر منتشر شده.
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند.
عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
خوب نکته ابتدایی که ما باید دربارش صحبت بکنیم این هستش که ما قرار نیست این اعلامیه جهانی حقوق بشر رو به عنوان یک سند قدسی در نظر بگیریم و در بابش به عنوان نگاهی که همتای باورمندان به ادیان نسبت به کتاب آسمانی خودشون داشتن نگاه بکنیم.
منظور نظر این هستش که خوب قاعدتا این مواد میتونه تغییر بکنه، میتونه اصلاح بشه، میتونه بهتر نوشته بشه.
از نظر نگارشی میتونه مورد بحث قرار بگیرد و از نظر محتوایی و معنایی هم میتواند مورد بحث قرار بگیرد.
در نکته ابتدایی ما باید به این باور داشته باشیم که قرار است انسان همواره در پی پیشرفت باشد.
همواره باید سعی کند که زیست جمعی خودش را بهتر و بهتر ببرد.
همواره قرار هست که این نگاه متعصبانه از او دور و دورتر شود.
همواره قرار هست که به همه چیز شک کند.
این روحیه پرسشگری را در برابر تمامی عناوین داشته باشد.
پس وقتی ما رجوع میکنیم به موادی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام شده، قرار نیست که به او به یک جنبه قدسی بدهیم و قرار نیست که از کنار آن به سادگی هم بگذریم.
قاعدتا نقدهای بیشماری هم میتوانیم نسبت به او داشته باشیم و میتوانیم هم مطرح کنیم.
اما در این ویژه برنامه سعی شده بیشتر یک روخوانی نسبت بهش داشته باشیم.
این توضیح ابتدایی را هم پیرامون این دادم که خیلی قرار نیست موشکافانه در بابش صحبت بکنیم و قرار و نگاه هم نگاهم بر این پایه هستش که ما با اون روحیه پرسشگری خودمون همواره به تمامی موضوعات نگاه کنیم و نقد های خودمون رو هم مطرح کنیم.
خب در اون نقطه ی ابتدایی ما در باب این آزاد زاده شدن بشر صحبت رو میشنویم که برگرفته به نوعی از همون تصادمی ست که پیرامون برده داری و آزاد بودن انسان ها اتفاق می افته.
ما با یک جهانی روبرو هستیم که در طول سالیان مدید این خفت و ننگ و وحشیگری رو بر پیشانی خودش مهر کرده که حالا نه تنها جانداران دیگر حتی ابنای خودش رو هم به اسارت و بردگی برده.
حالا ما با یک ماده قانونی روبه رو هستیم که در این تعریف تازه برای حقوقی که بر مبنای بر ابنای بشری شمرده شده، انسان رو آزاد تصویر میکنه، به نوعی برده داری رو محکوم میکنه.
حالا انسان هایی هستند که باید این حقوق آزاد زاده شدن اون ها در نظر گرفته بشه.
فرای آن در حقوق و حرمت برای اونها برابری قائل میشه.
برابری ای که انسان ها در قبال قانون باید داشته باشن در قبال حقوق باید داشته باشن.
بعد از اون میرسیم به این عقلانیت و وجدانی که انسان به انسان ها ارزانی شده.
حالا این همون نکاتی است که ما میتونیم در انشای این اعلامیه صحبت بکنیم که حالا انشای این میتونه دارای مشکلاتی باشه و یا حتی محتوایی که داره ارائه میده که شاید در برگیرنده ی افکاری باشه که به نوعی از اون افکار پوسیده ی گذشتگان نشات گرفته شده و در نهایت به اون نقطه ای که در برابر با یکدیگر باید برادرانه رفتار کنند هم به اوج این افتضاح میرسه که حالا قرار هست دوباره ما در اون وادی گذشتگان گام برداریم و باز هم با اون نگاه های پوسیده حالا به این سمت و سو بریم که تعریفمون از یک رفتار درست اخلاقیه با هم دیگه اون رفتار برادرانه باشه.
همه اینها نکاتی است که اگر ما بخواهیم در بابش صحبت بکنیم ساعت ها باید برنامه ضبط بکنیم و در باب همین متن و همین یک جمله هم میشه صحبت کرد.
اما باید به نوعی به اون شرایط و به اون اتفاقات هم نگاه کرد.
شما وقتی میرسید به اتفاقاتی که در انقلاب فرانسه هم می افته، خب شعار اصلی و کلیدی اونها آزادی، برابری و برادری بود.
اما شاید امروز بخواهیم با اون جماعت صحبت بکنیم مفهومی از برادری و صمیمیت رو قلمداد می کردند.
در اینجا هم شاید همچین معنایی رو بشه ازش استخراج کرد.
گفتم در باب انشاء این قوانین میشه ساعت ها صحبت کرد اما مفهوم کلی ای که داریم از این ماده مشخص میگیریم در باب آزاد بودن انسان ها هست و این برابری که در حرمت و حقوق دارن و در نهایت هم رفتاری که باید با همدیگه در اوج صمیمیت انجام بدن.
ماده دوم به این قرار هست که همه انسان ها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشد اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، دارایی، محل تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادی های مطرح در این اعلامیه اند.
به علاوه، میان انسان ها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروی قضایی و وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از این که سرزمین وی مستقل، تحت قیومیت، غیر خودمختار یا تحت هر گونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
خب ما با ماده دومی روبه رو می شویم که به نظرم کامل ترین ماده پیرامون این برابری در حقوق است.
یعنی یک مادهای که سعی کرده در باب تمامی عناوین صحبت بکند و چیزی را به عنوان جای خالی قرار ندهد در دل خودش که ما وقتی داریم در باب این مواد مندرج در این اعلامیه مشخص صحبت میکنیم، داریم در باب برابری همه پیرامون این حقوق در همه جای دنیا و همه ابنای بشر صحبت میکنیم که این واقعا قابل احترام هست و از آن نکاتی است که ما را دارای یک پله بالاتر میبرد.
یعنی ما با انسانیتی روبهرو میشویم که حالا نگاه و میل به پیشرفت دارد برای زیست بهتر در کنار هم که حالا میتواند این همینگونه به پیش برود و بالاتر و بالاتر برود و ما را به آن مبحث مهم و بزرگ جان برساند که مسئله مهمی است که در نهایت ما باید به آن ترقی و به آن پیشرفت و بزرگی برسیم.
در ماده سوم هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
خب این هم حق زیستن برای انسان حق آزادی و امنیت فردی را تعریف می کند.
خوب ما می بینیم که چگونه در کشور های مختلف به زیر پا گذاشته میشه.
در ماده چهارم هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگه داشته شود.
بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکل باید بازداشته شده و ممنوع شود.
خب ما پیرامون این هم یه اشارتی کردیم.
ما داریم در باب جهانی صحبت می کنیم که چند ده سال گذشته اش انسان هایی رو داشته که به بردگی گرفته می شدند.
انسان هایی که تحت عنوان کنیز و برده در اختیار دیگران بودند و این ننگ و فاجعه بزرگ انسانیت که هیچ وقت این لکه از پیشانی اش پاک نخواهد شد.
هزاران سالی که انسان ها در این جنون و دیوانگی بودند و این ماده قانونی هم خوب داره به صورت محکم و قدرتمندی پیرامون این مساله صحبت میکنه.
هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بی رحمی و آزار یا تحت مجازات غیر انسانی و یا رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
خوب در ماده پنجم ما میبینیم که داره صحبت از شکنجه نکردن انسان ها و آزار نرساندن به انسان ها می کنه حتی تا حدی به پیش میره که نباید منجر به تنزل مقام انسانی گردد.
حالا در باب این هم میشه بحث کرد و میشه انتقادات رو بهش وارد کرد.
در باب مسئله ی جان و اعتقاداتی که ما داریم.
اما فارغ از این، به خاطر این که این بحث خیلی طولانی نشه، ما حالا رو به رو میشیم با اون درجه ای که حالا داره در باب شکنجه نکردن و بی رحمی که در جهان جاری و ساری بوده و همچنان هم هست.
یعنی شما به جمهوری اسلامی نگاه میکنید، به کشورهای مجنون دیگری که همتای جمهوری اسلامی در اسلام غرق شده اند و دست و پا میزنند.
نگاه میکنی که چگونه انسان ها را به راحتی و سادگی شکنجه میکنند.
حتی ما مواجه میشویم با قوانینی که وضع شده پیرامون این شکنجه.
یعنی شما وقتی با قانون شلاق روبه رو میشوید شلاق رسما شکنجه کردن انسان هاست.
حالا این جنبه قانونی دارد.
یعنی فارغ از این که در زیرزمین های مخوف تمام کشور ها چه اتفاقاتی دارد، با مخالفانشان با دشمنانشان رخ میدهد.
حالا ما داریم با یک حکومت هایی روبرو میشویم که این را مبدل به قانون کردند.
شکنجه و آزار دیگران مبدل به قانون شد و حالا ما در این ماده شاهد این بودیم که در این اعلامیه مشخصا در باب این موضوع چه موضعی را اتخاذ کرده.
ماده ششم هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.
خب این هم باز در راستای هم برابری در برابر این قانون هست و هم احترام به فردیت انسان ها هست.
یعنی فارغ از هر نگاه و هر هویت تراشیده شده برای اون فرد.
حالا ما یک نگاهی نسبت به فردیت اون آدم داشته باشیم.
اگر قرار هست که برای او اون رو در برابر قانون مسئول بدونیم و یا وظیفه ای به دوش او بگذاریم و یا مجازاتی در قبال او تصویر و تصور کنیم، به واسطه فردیت و رفتارها و کنش های فردی اش اون شخص هست.
ماده هفتم همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور مساوی در پناه قانون باشند.
همه انسان ها محق به پاسداری و حمایت در برابر هر گونه تبعیض که ناقض این اعلامیه است.
همه باید در برابر هر گونه هرگونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شود.
خب قانونگذار داره اینجا دوباره به کرات اشاره می کنه در قبال اینکه باید این حقوق برای این انسان ها به رسمیت شناخته بشه.
خب قاعدتا ما جهانی پر از این نابرابری ها داریم.
اینقدر این نابرابری ها در سراسر جهان حتی در جهان مدرن داره اتفاق می افته که قانونگذار چندین بار به کرات داره در باب این مسئله صحبت می کنه و باز هم با وجود این قوانین باز هم ما شاهد این تبعیض ها و نابرابری ها هستیم.
حالا در حواشی که پیرامون این اعلامیه جهانی حقوق بشر دارن بیشتر در موردش صحبت می کنن.
ماده هشتم هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی موثر به مراجع دادرسی از طریق محاکم ذی صلاح ملی در برابر نقض حقوق اولیه است که قوانین اساسی یا قوانین عادی برای او برشمرده و به او ارزانی داشته اند.
خوب قاعدتا انسان ها در کشور هایی که زندگی میکنند گاها روبه رو میشن با حقوق ابتدایی که ازشون داره نقض میشه.
به عنوان مثال در این اعلامیه حقوقی که برشمرده شده خب شما اگر بخواهید بهش نگاه بکنید در نهایت ما رو رجوع میده به دادگاه هایی که ذی صلاح ملی هستند.
یعنی در اون کشور صلاحیت دارند که این باز اون نقطه تناقض بزرگ هست که در این قوانین ما شاهد هستیم.
یعنی شما مثلا تصور کنید که یک انسان ایرانی که در ایران به دنیا اومده قوانینی در علیهش وضع شده که اون حقوق ابتدایی اش رو زیر پا میزاره.
قانون حجاب، حجاب اجباری.
خب این از اون قوانین ابتدایی و اولیه ای هست که در این اعلامیه بهش رجوع داده شده محق شمرده شده و یا همون موضوعی که ما پیرامون شلاق صحبت کردیم پیرامون دست بریدن پیرامون شکنجه هایی که قانونا داره اتفاق می افته.
حالا ما قرار هست که این.
احقاق حقوق اولیه خودمون رو از اون دادگاه ذی صلاح ملی داشته باشیم.
این ها هم نقاط تناقضی است که در این قانون وجود داره.
اما نمیشه بهش به نوعی انتقاد شدیدی کرد.
چرا که ما داریم در باب یک قانون گذاری صحبت میکنیم که به نوعی پیش فرض اصلی خودش این بوده که ما در جهانی خواهیم بود که این قوانین محترم شمرده خواهد شد.
قانون نهم هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.
خب ما باز هم داریم در باب همین مسائل میشنویم که جنبه اجرایی نمیتونه داشته باشه.
یعنی بزرگترین نقدی که نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر میتونه بشه این هست که این بیشتر جنبه توهمی که میتونه داشته باشه.
یعنی این قوانین وضع شده در سازمان ملل میره در اون بخش حواشی قرار میگیره که حالا ما باید درباره اش صحبت کنیم.
اینکه شما وقتی روبرو میشید با چنین مواد قانونی بیشتر جنبه های توهمی اش رو دارید در دلش استخراج میکنه.
اینکه این اتفاقات به کرات داره در سراسر جهان میفته و این اعلامیه هم نمیتونه راهگشا باشه چرا که قدرت اجرایی و بازوی اجرایی رو نداره.
ماده دهم هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی علنی و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند.
خب در این قانون مشخص هم ما داریم در باب دادگاه علنی صحبت میکنیم که حالا باید یک دادگاه بی طرف و مستقلی باشه که در برابر اتهامات اون شخص بتونه از خودش دفاع بکنه.
یعنی چیزی که ما تحت عنوان دادگاه های امروزه در سراسر جهان در کشور های متمدن می شناسیم که تا حد زیادی در خیلی از این کشور ها سعی میشه همچین اتفاقاتی به درستی به پیش بره.
حالا وقتی میرسیم به کشور های دیگه هم روبرو میشیم که تا چه اندازه این حقوق زیر پا گذاشته میشه. ماده یازدهم.
بند اول هر شخص متهم به جرم کیفری سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
بند دوم هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین المللی در زمان وقوع آن حاوی جرمی کیفری نباشد نمی بایست مجرم محسوب گردد.
همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم در قانون قابل اعمال بود بر فرد تحمیل گردد.
خب دوباره ما در این ماده و در دو بندی که در آن مطرح شده پیرامون دادگاه شایسته داریم صحبت می کنیم.
پیرامون این دادگاه شایسته ای که در ابتدای امر باید طبق همان قوانین باستانی بیگناهی فرد مفروض باشد.
حالا قرار هست که شاکی بتواند به نوعی این گناهکار بودن و مجرم بودن او را ثابت کند و فرایند روبه رو میشیم.
با اینکه حالا اون قوانین مملکتی که داره وضع میشه و یا قوانین بین المللی، کسی که از اون قوانین تخطی نکرده هم نباید مورد سو به نوعی مجازات قرار بگیره.
ماده ی دوازدهم هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی تحت مداخله خودسرانه قرار گیرد.
به همین سیاق، شرافت و آبروی هیچ کس نباید مورد تعرض قرار گیرد.
هر کس سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضات است.
فرای موارد پیشین، حالا ما رسیدیم به آن نقطه ای از حقوق و قائل شدن حقوق برای ابنای بشر که حالا ما با واژه شرافت و آبرو هم روبرو می شویم.
حالا قرار است که فرای قوانین و قواعدی که قرار هست به ما حقوقی قائل بشه، فرای در قبال شرافت و آبروی ما هم حقوقی برای ما قائل شود.
کسی نباید در قلمروی خصوصی و خانوادگی و محل زندگی کسی مداخله ای داشته باشه از این ها به نوعی استفاده بکنه برای از میان بردن آبرو و شرافت چیز هایی که در کشوری مثل ایران در حد یک توهم هست.
ماده سیزدهم بند اول.
هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابجایی، حرکت از نقطه ای به نقطه دیگر و اقامت در هر نقطه ای درون مرزهای مملکت است.
بند دوم هر انسانی محق به ترک هر کشوری از جمله کشور خود و بازگشت به کشور خویش است.
یکی از حقوق مندرج دیگر در این اعلامیه هم همین مبحث است که انسان ها آزاد هستند برای جابه جایی چه در کشور خودشون و چه گذشتن از کشور خودشان و دوباره بازگشتن به ماده چهاردهم بند اول.
هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناهنده دهنده در برابر پیگرد قضایی است.
بند دوم چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشا غیر سیاسی داشته باشد و یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول ملل متحد باشد، ممکن است مورد استثنا قرار نگیرد.
ما مبحث پناهندگی در این ماده مشخص ماده چهاردهم اعلامیه حقوق بشر با آن روبه رو هستیم که این حق را به انسان ها میدهد که اگر مورد پیگردی هستند به واسطه اعتقاداتشان، باورهایشان و موضوعات سیاسی می توانند پناهنده شوند به کشور هایی که پناهنده دهنده هستند و خب آن تبصره ای هم که قائل میشه در راستا این هستش که نمیتوانند به واسطه جرایم جنایی که کردند این پناهندگی را داشته باشند.
کسی که حالا قتل و جنایتی میکنه نمیتونه بره و پناهنده بشه و باید در راستای همون باورها و اعتقادات و مباحث سیاسی ای که وجود داره و یا مباحث اجتماعی که وجود داره میتونه این پناهندگی رو برای خودش داشته باشه و این جزو اون حقوقی است که باز هم در این قانون بهش اشاره شده. ماده پانزدهم. بند اول.
هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیت و ملیت است.
بند دوم هیچ احدی را نمیبایست خودسرانه از تابعیت خویش محروم کرد و یا حق تغییر تابعیت را از وی دریغ نمود.
خوب این هم به نوعی ارزش گذاشتن و حقوق قائل شدن برای تابعیت و ملیت افراد هست که کشورهای مختلف و قوانین مختلف نمی تونن این تابعیت رو از او منع کنن.
یعنی بواسطه خاکی که درش بدنیا اومده خب قاعدتا تابعیت و ملیت اون کشور رو داره و تا ابد هم همراهش خواهد بود. ماده شانزدهم. بند اول.
مردان و زنان شاغل بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده ای بنیان نهند.
همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند. بند دوم.
عقد ازدواج نمی بایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران.
که خواهان ازدواج اند.
بند سوم خانواده یک واحد گروهی طبیعی و زیربنایی برای جامعه است و سزاوار است تا به وسیله جامعه و حکومت. نگهداری شود.
ما مواجه هستیم در حقوقی که برای ازدواج در اعلامیه جهانی حقوق بشر.
صحبت شده است.
یکی از نکاتی که خیلی میشه بهش نقد کرد این قرار ندادن سن ازدواج هست که میتونه دست رو باز بذاره برای جماعت جنونآمیزی که با تجاوز در پی ازدواج هستن.
یعنی ما چیزی که در اسلام باهاش روبرو هستیم و داریم میبینیم در کشور های مختلف.
حالا با این همه فشارهایی که اتفاق می افته در نهایت جمهوری اسلامی سن ازدواج رو به سیزده سال می رسونه اما باز هم رو به رو هستیم.
خوب در اون بند اول ما مواجه می شیم با این که زن و مرد می تونن بدون از هر گونه تفاوتی که دارن به صلاحدید خودشون با هم ازدواج کنن.
چیزی که در گذشته ما باهاش روبرو بودیم که ادیان مختلف در قبال این نوع نگاه ها تا چه اندازه ای از خودشون رفتارهای دهشتناکی رو نشون می دادن و اینگونه در برابر این ازدواج ها می ایستادند و حالا ما با یک حقوقی برای انسان روبه رو هستیم که اون میل و اختیار و آزادی اون فرد هست که این ازدواج رو تعیین می کنه و در بند دوم هم به صراحت به این موضوع سعی می کنه که اشاره بکنه و این رو هم تا رضایت اون دو نفر برای ازدواج بدونه یعنی این که باید اون دو نفر رضایت داشته باشن نه فشارهای اجتماعی و الی آخر.
و بند سوم هم به نوعی داره به حکومت های جهان در راستای پاسداری از این خانواده.
اشارتی میکنه و به نوعی نصیحتی میکنه.
ماده هفدهم بند اول هر انسانی به تنهایی یا با شراکت بادیگران حق مالکیت دارد.
بند دوم هیچکس را نمی بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.
یکی از حقوق دیگری هم که در این ماده داره بهش اذعان میشه پیرامون همین حق مالکیتی که انسان ها میتونن داشته باشن و کسی هم نمیشه از این حق مالکیت دور کرد.
خب قاعدتا نقد پیرامون این موضوع که برای کسی که هم تایم فکر میکنه بسیار بیش از حد هست و میشه در باره اش صحبت کرد.
اما اینجا به نظرم در این قسمت مشخص جایی براش نیست.
ماده هجدهم هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است.
این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب و آزادی علنی، آشکار کردن آیین و ابراز عقیده چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران در قالب آموزش، اجرای مناسک عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
این ماده هژدهم پیرامون آزادی اندیشه و دین هست که داره صحبت میشه.
چیزی که در جوامع مختلف از گذشته و حتی در امروز ما مواجه میشیم با واژه ای مثل ارتداد که کماکان قدرتمند به عنوان مثال در قوانین جزایی جمهوری اسلامی هم وجود داره و هیچ حقی قائل نیست برای اینکه انسان ها بتونن این باور خودشون رو تغییر بدن و حالا پا رو فراتر میزاره و این اجازه رو به انسان ها و این حق رو برای اونها محترم میشه که حالا این تغییر ادیان رو حتی به مرحله عمومی خودش هم برسونن و بتونن این مناسک رو در عموم هم اجرا بکنن و یا به نوعی تبلیغ اون ادیان خودشون رو بکنن.
این اون ماده ای ست که امروز اروپا به نوعی با قبول کردنش در این هچل بزرگ هم گرفتار شده.
یعنی شما وقتی مواجه میشید با کشورهایی که پناهنده قبول میکنن از کشور های مسلمان در نهایت حالا اون ها اون ها رو پناهنده میکنن در کشور خودشون به نوعی پناه به این ها میدن و با توجه به این ماده مشخص حالا دست اون ها رو باز میزارن برای هر گونه تبلیغ و در نهایت از دل این تبلیغ ها هست که حالا تندرو هایی هم در اون کشور باز پا به عرصه میزارن و این اتفاقات رو هم رخ میدن.
خب روحیات و ماهیت این نگاه و این ماده قانونی قابل ستودن هست.
قابل احترام و جزو پیشرفت های انسانی هست.
اما با توجه به اعتقادات و باورهایی که ما داریم خب قاعدتا ما نیازمند جهانی متشکل و منظم تر هستیم.
فارق از این نگاه ها که حالا میگم باز هم جاش در این بحث مشخص نیست.
حالا ما در آتی در ویژه برنامه هایی که پیرامون جهان آرمانی، پیرامون قلمرو آرمانی و باورهای خودمون داریم بیشتر صحبت میکنیم.
در ماده نوزدهم ما مواجه میشویم با این بند که میگوید هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جست و جو دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
خب نه تنها این آزادی عقیده و بیان محترم شمرده شده بود در ماده گذشته حالا در این بیشتر هم به آن بال و پر داده میشود و به نوعی در برابر مزاحمان و مداخلات هم از آن دفاع میکند و فرای آن حق انتشار و اینکه این افکار را از طریق رسانه ها بدون داشتن مرز هم انتشار بده دارد بیان میشود.
این هم جزو آن مواد قابل احترام هست.
موادی است که انسان را به نوعی دارد به پیشرفت بشری میرساند در راستای اینکه نه تنها بتوانند اعتقادات خودشان را تغییر بدهند حتی آزادانه بتوانند در باب این اعتقادات هم صحبت کنیم.
ماده بیستم بند اول.
هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکل انجمن های مسالمت آمیز است.
بند دوم هیچ کس نمی بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.
خب ما در ماده بیستم هم روبه رو هستیم با آزادی تشکیل انجمن ها، آزادی داشتن این انجمن ها برای این گردهمایی ها که تحت عنوان باورها و اعتقادات خودمان اتفاق می افتد و در بند دوم هم داره از این تحمیل و زوری که اگر قرار باشه این جماعت رو درون اون نقش ببندند و به نوعی عضو اون بکنند هم صحبت میکنه.
یعنی شما در متن اعلامیه حقوق بشر مواجه میشی در این چند بند انتهایی که من داشتم درباره اش صحبت می کردم حالا از آزادی بیان صحبت می کنه و حالا جایگاهی میده برای اینکه این آزادی بیان بتونه مطرح بشه و کسی نتونه درش مداخله داشته باشه.
و در نهایت ما را به نقطه ای میرسونه که حالا میتونید تشکل و انجمنی رو هم برای خودتون به وجود بیارید.
و در نهایت قرار هست که فقط درش جبر و زوری وجود نداشته باشه.
یعنی ما پله به پله در مواد مختلف داریم نزدیک میشیم.
بیشتر و بیشتر به این مبانی پیرامون آزادی بیان و نه تنها خلاصه کردن آزادی بیان در راستای یک ماده قانونی که هر کسی میتونه آزادی بیان داشته باشه که سعی کرده نزدیک تر به مبانی ای بشه که بشه قابل فهم تر باشه و تفاسیر مختلفی نشه از دلش برون آورد.
یکی از نکات کلیدی که در دل این متن اعلامیه حقوق بشر هم وجود داره همین به نوعی صریح صحبت کردن هست که در بعضی از مواد به شدت قابل احترام هست و این باز کردن موضوعی که میشه ازش برداشت های مختلف کرد.
خب متن اعلامیه حقوق بشر شامل 12 ماده هست.
ما 12 ماده رو در این قسمت دربارش صحبت کردیم و 10 ماده آخری رو هم در قسمت بعدی این ویژه برنامه در موردش اش صحبت میکنیم که زمان این برنامه هم خیلی زیاد نشه.