انکار به عنوان عبادت: ستایش هستی از طریق نابودی بتها
تصور کنید در معبدی بزرگ ایستادهاید. معبدی که دیوارهایش از کتابهای مقدس ساخته شده است. سقفش از دعاها آویزان است. و کف زمینش، از خاکستر قربانیان پوشیده است. در وسط معبد، بتی عظیم قرار دارد—بتی که هزاران سال است انسانها در برابرش زانو زدهاند. اما شما، به جای زانو زدن، مشعلی در دست گرفتهاید. مشعلی که نه برای روشنایی، که برای نابودی است. این، جهان “انکار به عنوان عبادت” است—جهانی که در آن، ستایش خدا، جنایت است. و ستایش انسان، تنها عبادت مقدس.
از بت تا کتاب: تحول شکلهای اسارت انسان
در تاریخ بشر، بتها همیشه وجود داشتهاند. ابتدا، بتهایی از چوب و سنگ—مجسمههایی که مردم در مقابل آنها زانو میزدند و قربانی میکردند. سپس، بتها هوشمندتر شدند. از جسم به کلام تبدیل شدند. از مجسمه به کتاب. از عبادت تصویر، به عبادت متن. اما جوهر آنها یکی است: اسارت انسان.
شاعر نیما شهسواری، این تحول را با دقت تاریخی رصد میکند:
بشکن این بت پاره بادا آتش و بر خرمنش
هر چه در وهم و به تلطیف، نفسی خوبی در برش
«بت پاره»، دیگر مجسمهای نیست که در معبد بزرگ بایستد. «بت پاره»، کتابی است که در خانهها، مدارس، و مساجد میخوابد—کتابی که هر صفحهاش زنجیری است بر دست و پای انسان. شکستن این بت، یعنی آتش کشیدن کتاب. نه به معنای واقعی کلمه، که به معنای نابودی مشروعیت مطلق آن. وقتی کتاب دیگر «کلام خدا» نباشد، بلکه «کلام انسان» باشد، دیگر نمیتواند فرمان بدهد. دیگر نمیتواند بکشد. دیگر نمیتواند جنون بیافریند.
الهیات به عنوان سیستم کنترل
الهیات، در واقع، یک سیستم کنترل جمعی است. سیستمی که با استفاده از ترس از عذاب و امید به بهشت، رفتار انسانها را هدایت میکند. اما این کنترل، تنها بر رفتار ظاهری متمرکز نیست. الهیات، عمیقتر عمل میکند: بر ذهن، بر عقل، بر احساس. وقتی انسان میپذیرد که حقیقت مطلق در یک کتاب نوشته شده، دیگر نیازی به فکر کردن ندارد. نیازی به سؤال کردن ندارد. نیازی به اخلاق خودش ندارد. کافی است که اطاعت کند.
این دقیقاً همان چیزی است که میشل فوکو در نظریهی «زیستسیاست» (Biopolitics) آن را تشریح میکند: حکومت بر بدن و جان انسانها از طریق تولید دانش و ایدئولوژی. الهیات، یکی از قدیمیترین و کارآمدترین ابزارهای زیستسیاسی است. کتاب «پروسه انسان» از نیما شهسواری، به زیبایی این مفهوم را در داستانی نمادین روایت میکند:
در میان انباری تاریک و نمور، جایی که صدا را در خود میبلعید و نگاه را به خود میخواند… زنانی به دور هم ایستاده بودند. زنان پریشان و دیوانه به یکدیگر مینگریستند و با اضطراب بسیار، وردهایی را زیر لب میخواندند.
آن «انبار تاریک»، نماد جهان تحت حکومت الهیات است. و آن «وردهایی که زیر لب خوانده میشوند»، نماد اطاعت کورکورانه از کلام مقدس است. انسانها در این سیستم، نه شهروند، که بردگان هستند. بردگانی که حتی در تاریکی هم به خدای خود عبادت میکنند—بدون اینکه بدانند خدایشان، خودشان را به بردگی گرفته است.
انکار به عنوان عبادت جدید
در جهانبینی شاعر، “انکار” خود به نوعی عبادت تبدیل میشود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما بت را میشکنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایهی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.
فلسفه انکار: از نیهیلیسم تا اگزیستانسیالیسم
این فلسفه، ریشه در اندیشههای نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشههایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بیمعنا میدانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفهی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایهی انسانیت، نه بر پایهی الهیات است.
فریدریش نیچه، در کتاب “چنین گفت زرتشت”، از مرگ خدا سخن میگوید—نه به معنای واقعی مرگ، که به معنای مرگ خدایی که انسان را به بردگی گرفته است. وقتی خدا میمیرد، انسان مسئولیت خلق ارزشهای جدید را بر دوش میگیرد. این دقیقاً همان چیزی است که شاعر در این شعر به آن اشاره میکند: انکار، نه یک نابودی، که یک خلقت است. خلقتی که انسان را از بردگی رها میکند.
آلبر کامو، در کتاب “اسطوره سیزیف”، از شورش در برابر جهان بیمعنا سخن میگوید. شورشی که نه برای پیروزی، که برای حفظ کرامت انسانی است. این شورش، دقیقاً همان چیزی است که شاعر با دعوت به شکستن بتها به آن اشاره میکند. شکستن بتها، نه برای نابودی جهان، که برای نجات انسان از جهانی است که او را به بردگی گرفته است.
اقتصاد مقدس: فروش روح در بازار الهی
شاعر با نبوغی تاریخی، بهشت را به بازار تبدیل میکند:
باغ و بازار و فروش آن کنیزان در وطن
اینچنین آزار بر جنس و به جان و بر بدن
این یک استعاره نیست؛ این یک واقعیت است. دین، در طول تاریخ، همیشه یک کالا بوده است. کالایی که روح انسانها را میفروشد. کشیشها، ملاها، رهبران مذهبی—همه و همه بازرگانانی هستند که در بازار الهی کالایشان را عرضه میکنند. کالایی به نام “نجات”. و قیمت آن، اطاعت بیقید و شرط است.
از بخشش تا ترور: مدلهای درآمدزایی دینی
مدلهای اقتصادی دین بسیار متنوع است:
- بخشش و وقف: ثروتمندان برای “کسب ثواب” میلیاردها دلار به مراکز مذهبی هدیه میدهند.
- فروش نجات: کلیسای قرون وسطی “گناهنامه” میفروخت—اسنادی که گناهان را میبخشید.
- جهاد و غنیمت: در اسلام اولیه، جنگیدن به نام خدا به معنای کسب غنیمت از کافران بود.
- تروریسم مدرن: گروههایی مثل داعش، نه تنها غنیمت میگیرند، که منابع طبیعی کشورها را مصادره و میفروشند—همه به نام خدا.
در این بازار، انسانها کالا هستند. کنیزانی که فروخته میشوند، کشته میشوند، یا به بردگی گرفته میشوند—همه برای سود مادی و معنوی بازرگانان مذهبی.
رهایی از طریق انکار: شکستن بتهای کلام
راه نجات کجاست؟ شاعر پاسخ را میداند: در انکار. در شکستن بتها. در آتش کشیدن کتابهای مقدس.
بشکن این بت پاره بادا آتش و بر خرمنش
هر چه در وهم و به تلطیف، نفسی خوبی در برش
این یک دعوت به خشونت نیست. این یک دعوت به آزادی است. آزادی از یوغ کلام. آزادی از خدای خشونت. آزادی از جنون الهی.
انکار به عنوان عبادت جدید
در جهانبینی شاعر، “انکار” خود به نوعی عبادت تبدیل میشود—نه عبادت خدایی در آسمان، که عبادت انسانی بر روی زمین. عبادت عقل، عشق، و آزادی. وقتی شما بت را میشکنید، به معنای واقعی کلمه در حال ستایش انسانیت خود هستید. ستایشی که بر پایهی شکوه فکر آزاد است، نه اطاعت کورکورانه.
این فلسفه، ریشه در اندیشههای نیهیلیستی و اگزیستانسیالیستی دارد—اندیشههایی که انسان را مسئول خلق معنا در جهانی بیمعنا میدانند. خدای خشونت، معنا را نابود کرده است. پس وظیفهی انسان، خلق معنای جدیدی است—معنایی که بر پایهی انسانیت، نه بر پایهی الهیات است.
FAQ: پرسشهای رایج درباره انکار به عنوان عبادت
{
“@context”: “https://schema.org”,
“@type”: “FAQPage”,
“mainEntity”: [
{
“@type”: “Question”,
“name”: “آیا انکار به معنای حمله به افراد مذهبی است؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “خیر. انکار در این مقاله به معنای حمله به افراد نیست، بلکه به معنای نقد و رد کردن ایدههای مطلقگرایانه و نظامهای فکری است که بر پایهی مشروعیت مقدس بنا شدهاند. هدف، آزادی فکری و رهایی از اسارت ایدئولوژیک است، نه توهین به افراد.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “چرا انکار به عنوان یک عمل مقدس توصیف میشود؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “انکار در اینجا به عنوان عملی مقدس توصیف میشود چون تنها راه بازگشت انسان به انسانیت خود است. وقتی انسان از اسارت ایدئولوژیهای مطلق رها میشود، میتواند برای اولین بار به عنوان یک موجود آزاد و مسئول عمل کند. این بازگشت به خود، مقدسترین عمل ممکن است.”
}
},
{
“@type”: “Question”,
“name”: “آیا این دیدگاه منجر به بیدینی میشود؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “این دیدگاه لزوماً به بیدینی منجر نمیشود، بلکه به دینی شخصی، غیرسازمانیافته، و غیرالزامآور منجر میشود. دینی که بر پایهی تجربهی فردی و نه فرمان الهی مطلق بنا شده باشد. هدف، حذف قدرت مطلق دین بر زندگی عمومی و فردی است.”
}
}
] }
نتیجهگیری: پس از بتها، انسان میماند
بتها، هزاران سال است بر سر ما سایه انداختهاند. بتهایی از سنگ، از کاغذ، از ترس. اما زمان بتشکنی فرا رسیده است. زمانی که انسان، با شجاعت فکری خود، زنجیرهایی را که خودش بسته است، میشکند. زمانی که او دیگر به جای ستایش خدای خشونت، از زیباییهای زمینی—عشق، هنر، دانش، و همبستگی—پرستش کند.
راه نجات، در شکستن بتهاست. در آتش کشیدن کتابهایی که به جای روشنایی، تاریکی میآفرینند. در فریاد زدن در برابر سکوت مقدس. در انکار مطلق هر چیزی که انسانیت ما را به خطر میاندازد.
اگر این مقاله برای شما معنادار بود، لطفاً آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. بحث را باز کنید. سؤال کنید. انکار کنید. تنها از این راه است که میتوانیم جهانی انسانیتر—و کمتر خونین—بسازیم.